eitaa logo
غزه آری کربلا گشته
123 دنبال‌کننده
99 عکس
204 ویدیو
0 فایل
🇵🇸 راه قدس‌ از کربلای غزه واگشته‌ #خبر #نگاره #غزه 📎 @fatherevayat سرای هنر و اندیشه(سُها)
مشاهده در ایتا
دانلود
غزه آری کربلا گشته
. #خبر اقدام جالب حماس با پخش سخنان امام خامنه ای؛ هیچ‌کس نمی‌تواند بین ما اختلاف بیاندازد ... 🇵🇸
. 🖋 در این ویدئو می‌توان برادری که دست‌آورد اندیشه است را دید! سخنرانی رهبری متعلق به بیش از دو ماه پیش است ولی ببینید ما به نگاه و دقت در انتخاب کلمات ایشان چقدر سهل‌انگارانه نگاه می‌کنیم و حواسمان نیست که موضع و نگاه ایشان را دریابیم این دقت را که حاصل سیاسی بازی نیست بلکه حاصل معرفت و هم‌دلی است امروز می‌توان بهتر درک کرد که حرف‌های ما با طرف مقابلمان چه می‌کند! 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 خورشید حق از غزه طلوع کرده و کم کم نور و گرما را بر جهانیان می‌پاشد. کم کم برف‌های زمستان طولانی جهان را آب می‌کند و نهال قلب‌ها جوانه می‌زنند جویبارها از شرق و غرب راهی دریای مواج رحمت واسعه حق‌اند، برخی چه خروشانند برخی چه آرام عجب خورشیدی طلوع کرده! هیچ کس بی‌سهم از انوار پرحرارتش نیست. کاش جوانه‌های قلب ما هم ناقص‌الخلقه نمانند و تا شکوفه زدن دوام بیاورند آخر هوا دو هواست هم گرما دارد، هم سوز .... 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
🎥 شهادت مجاهد فلسطینی در خان یونس در حالت سجده #خبر تصاویر ثبت شده توسط پهباد اسرائیلی نشان می‌دهد
. 🖋 خوب بنگر کهفِ غزه را! چه عاشقانه مسیحایی در میان آمده در این جهان تیره و تار پر زوال چو نور با کلام در بیان آمده درون کوه نه همین ارض عاشقان وصال با کمال ببین چونان آمده بنگر کهفِ را در این زمان که عرش به سوی زمین و زمان آمده 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 نمی‌دانم آيا دیگر سقاخانه‌ای در دل کوچه‌های این شهرِ در دود ناپیدا، پیدا می‌شود یا نه؟ شنیده‌ام آن عهدی که سقاخانه جا داشت، مردم نذر می‌کردند برای رهگذران شب، شمع بیفروزند و مسیر آب را نشانی دهند. امشب همه‌جا را گشتم، نبود، سقاخانه‌ها را کرده‌اند سوپر بیست چهار ساعته! کاش بود، کاش سقاخانه‌ای بود، پاشنه کفشم را بالا می‌کشیدم و چادر به دندان می‌گرفتم و آواره‌‌ی شب‌های خلوت کوچه‌ای می‌شدم و شمعی به درگاهش آتش می‌زدم، یک شمع، دو شمع، سه  شمع، سی شمع، بیست هزار شمع، تا انتهای این شب ظلمانی شمع آتش می‌زدم و مویه می‌کردم و همه را نذر عطش جانگدازم می‌کردم، نذر جناب مرحومم امشب؛ محتاج سقاخانه‌ای هستم، خداوندا به کجا مشغولی که تشنگان درگاهت را در این شب دیجور آواره‌ی بیابان‌های مهلک کرده‌ای و رو نمی‌گردانی؟ شنیده‌ام خداوند تازگی‌ها در حال ساخت سقاخانه‌ی خونینِ مدرنش در غزه است، حوض آبش به خون یک ملت، شهید متبرک شده و هر دم کودک و پیر، زن و مرد، مسیحی و مسلمان، خود را نذر عطشِ یک جهان می‌کنند، گُر می‌گیرند و می‌سوزند و خاکسترشان طوفانی در عالم در انداخته. خداوندا شنیده‌ام نذورات این ملت رو به‌ پایان است و جمعیت عطشان به آبِ کوزه بی‌اعتنا، بقول کوهن در آخرین آلبومش، تو، تاریک‌تر می‌خواهی! گرچه میلیون‌ها شمع‌ِ در انتظار، شعله‌ور شدند و به آخر رسیدند.. خداوندا تا کجا حیات این ملت را به رخ زندگی‌های در نیست در انداخته‌یمان می‌کشی؟ چند شمع دیگر؟ آخر سقاخانه‌ات مگر چه حاجتی می‌دهد که اینان دست از افروختن خود برنمی‌دارند؟ تا کجا ما را در طلب آب خونینِ آن حوض، خونین‌جگر می‌کنی؟ عالم گُر گرفته است، یا رب کجایی؟ 🇵🇸 @gaze_karbala
. غزّه چه‌ تکانی داد بشر را و تشنگی اش را به رُخش کشید. چقدر عطش داشت و خودش نمی دانست. کو آب ؟؟!!! کجاست چشمه ای که جرعه ای بنوشد جهان و آرام بگیرد این جان های پُرتلاطم. و چقدر زیباست ساقیِ کُل عالَم بودن ، ساقیِ یک جهانِ تشنه بودن... اینجا برای من از جنسِ غزّه است، اصلا خودش است، خودِ خودش ، همان قدر سرد اما پُرحرارت ، اینجا حس نمی کنی گذر زمان را... «شبهای غزه» برای من همین آب است، مثل خودِ غزّه ، جان میدهد و سیراب می کند. « قَلم زد سید شهیدان اهلِ قلم : بشتابید، قدسِ عزیز در انتظار است » 🇵🇸 @gaze_karbala
. 📻 تشییع نمادین حاج قاسم و ابومهدی در عراق 🔹به مناسبت چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس به عنوان فرماندهان پیروزی بر تروریسم تکفیری صهیونیستی آمریکایی، مراسم تشییع نمادین این شهدای بزرگوار در استان بصره در جنوب عراق برگزار شد. 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. #خبر 📻 تشییع نمادین حاج قاسم و ابومهدی در عراق 🔹به مناسبت چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی
. 🖋 جهان در تلاطم است مگر اربعین شده؟ هزارتوی اربعین شده ؟ هزار در هزار اربعین شده موج‌های اربعین با شتاب آهنین می‌زنند مثل کوه می‌کنند مثل سیل با وزیدن پیاپی تندباد از کجا می‌وزند بادها بقول آن نگار بادها کجاست خانه‌شان سرزمین قدس ؟ بادها چگونه می‌وزند راستی کجا می‌برند موج را این‌چنین پرتنش سرانجام موج‌ها چه می‌شود ؟ هوهوی کدام مست مست و دیوانه می‌کند باد را ؟ حق‌حق کدام صاحب نفس کدام مرد پاک‌بی شیله پیله یا هق هق کدام زن آه بازهم انتظار؟ 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 هنوز بلکه تا همیشه کربلای غزه زنده است تپنده است به شیوه ی صداقت حسین و کربلا نه حربه ی دروغ این رسانه ها هنوز ایستاده است زمین او چقدر سرو و لاله داده است و وعده ی خداست: که سست هست عنکبوت، خانه ها و عنکبوت، واره اند این رسانه ها «وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوت، لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ» و موشک رسانه با دو کار غزه را مدام میزند یکی به جای دیدن حماسه های پرشکوه و ایستاده های همچو کوه هلاکت و تلف شدن نشان دهد ودوم اینکه آتشی ز اختلاف دست و پا کند و دوستی و عشق را به کینه مبتلا کند ولی اگر که غزه کربلاست بدان!... رسانه آی پوزه ات به خاک میخورد چرا که هرکه کربلایی است ز راه خود نمی بُرَد به چشم کور خود ببین به خط شدند لشکر حسین و باخته ست رنگ مذهب و نژادها و قیل و قال ها و دادها «زهیر» کربلا به یادمان که هست که کشتی اش مقابل سفینه النجات کربلا به گل نشست و همچنین مسیح کربلا «وهب» و حال زهیر های غزه صف به صف قیام کرده اند هزارها وهب مسیح گونه آمدند بلال غزه هان بگو اذان شهادتین عشق را بخوان و اختلاف را بشوی و همچو رود، از درون جانمان بران محمد است فصل اشتراک محمد است وصل و اشتراک به خون هر شهید می کنیم ما وضو درود بر محمد است و آل او 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... و چه شاعرانه می شوند جان ها در دل این طوفان... و چه خطایی کرد بشرِ امروز که فکر کرد هرچه آسایش بیشتری داشته باشد آرامشش هم بیشتر می شود ، گمان کرد هرچه ساکت باشد و گوشه نشین تا ظالمان جهان برایش اخم نکنند همه چیزش حل می شود. این مردم به دنیا نشان دادند که آرامش، همین جا در دل همین طوفان ها و در مقابل ظلم قد عَلَم کردن هاست. بگو پسر ، بخوان ، بخوانید که یک دنیا از مُرده بودنِ خودش خسته شده و با همین شعرسراییدن هاست که دارد زنده می شود. @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📻 بازگشت به محله شجاعيه پس از شکست نیروهای گولانی رژیم 🔹نيروهاى نخبه گولانى كه قرار بود انتقام شكست ۲۰۱۴ را از شجاعيه بگيرند، با خاطره شكست ٢٠٢٣ از شجاعيه عقب نشينى كردند. اكنون مردم شجاعيه بازگشته‌اند. زندگى ادامه دارد.‌ 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
... 🍃اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا ✍️ حاج قاسمی که من میشناسم ... هر چه خواستیم از « تو » حرف بزنیم انگار نمی شد ؛ یک نفر گشت لابلای آیه های قرآن تا شاید بشود از« تو » حرف زد. 🌱 وَ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزنون ، اینان اولیای خدا هستند که ترسی به دلشان نیست و ناامید و اندوهناک نمی شوند... 🌱 وَ ذَکّرهُم بِایامِ اللّه ، خود را در معرض تقدیر خداوند در تاریخ خودشان قرار می دهند... 🌱 کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ، دوست داشتنی ، شکست ناپذیر ، و کِشَنده به سوی خود هستند 🌱 لَئِن شَکَرتُم لَازیدَنَّکُم ، آن قدر پای یک حقیقت ایستادگی می کنند تا « همه » ، « او » بشوند. 🌱 اشداءُ عَلَی الکُفّارِ رحماءُ بینَهم : دشمنان از نام و یاد تو هراس دارد و دوستان همه امیدشان تویی ... و باز هم آیه و آیه و آیه . و انگار باز هم نشد از « تو » حرف بزنیم ، انگار همه اش هستی اما هیچکدامش نه ، نمی شود « تو » را خلاصه کرد به واژه ها . « تو » مثل « همه » ی قرآنی که «کُلَّ یومٍ هُوَ فی شَٱن» است و « همه » باید در معرض این شئون قرار گیرند تا « تو » یا بهتر بگویم«خودشان» باشند. نمی شود خلاصه بشوی در گوشه ای از تاریخ ، نه ، تو انگار « همه » ی تاریخی ، « همه » ی انسان ها ، « همه » ی آزادگان و اَحرار چشم به تو دارند و نام تو بر سر زبان هاشان است ، « تو » حاج قاسمی ، حاج قاسمی که من هنوز نمی شناسمش اما دوستش دارم ، آنقدر دوستش دارم که هربار چشمانم با بُردن نامش خیس اشک می شوند و اشک ها روی قلبم می ریزند و می برندبا خود هرچه غیر از تو را .... 🍃آن قدر هست که بانگ جرسی می آید. @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. حضور عزیزان عراقی درپیاده‌روی زیارت حاج‌قاسم خدا می‌دونه اومدم یه لحظه بنویسم حضور مردم عراق در کربلا 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. #خبر حضور عزیزان عراقی درپیاده‌روی زیارت حاج‌قاسم خدا می‌دونه اومدم یه لحظه بنویسم حضور مردم عرا
. 🖋 در روزگار ما، در همان دیروز جنگ‌مان ـ جنگ ایران و عراق ـ مردی در لطافت مادرانه شهادتش، قاتل بعثی خویش را این‌گونه به آغوش کشید که «...اما تو ای برادر عراقی، اگر چه تو مأموری و قاتل جان من، اما من تو را برادر خودم می‌دانم. از تو خواهم گذشت. اگر خدا اجازه بدهد، اولین کسی را که شفاعت کنم، تو هستی. آماده باش و غمی به دل راه مده. وحشتی نداشته باش. سینه من آماده است. تو تفنگت را آماده کن... .» آن روزهای جنگ‌مان، همان اکنونِ مهر و برادریِ ایران و عراق بود که قهر بعث رفت و بعثتی آمد، ولی آن روزها باورمان نمی‌شد که در آغوش مهر مادریم و با همین مهر مادر است که قهرها می‌رود و مهرها می‌آید. سیدمرتضی آوینی در آن ایام که صدام بعثی اهل قهر در اوج قدرت بود، در یکی از روایت‌های فتح، چندین بار گفت که صدام آخرین جبار عراق است. آن زمان شاید ما به ذهن‌مان، خنده‌دار و باورنکردنی می‌آمد که صدام و بعثش برود و بعثتی بیاید، اما دیدیم که شد، آنچه شد. اما امروزِ جنگ‌مان هم رسید. مردی آمد که از قضا او هم مردانگی‌اش در قامت مادری است. همه ما را فرزند خویش می‌بیند. می‌خواست چشم‌مان به بهشت قیامتی باز شود که لحظه‌ای باورش نمی‌کردیم. کارش را هم کرد. به چشم‌مان آورد که می‌شود و هست و همه در آغوشش هستیم. او این قیامت مهر مادری را چنین نشان‌مان داد که قاتلش را هم عاشقانه دوست دارد و با تمام خون دلی که از جنس مادری است، می‌خواهد قاتلش را تا بهشت همراهی کند: «... من به دنبال قاتلم می‌گردم و چقدر مشتاق دیدارش هستم، او مرا به قله سعادت خواهد رساند. خواهش می‌کنم بیا، تحملم تمام شد، بیا؛ بیا با تیغ برهنه برنده. گلوی من آماده بریدن و خون من آماده جهیدن از جسم است. بیا و از زندان مرا رها کن، این کلید قفل اسارتم، بیا من مقلد آن آزاده‌ام که گفت، قسم به خدا که اگر مرا شهید کنی، شفاعتت می‌کنم. خداوندا، تو شاهدی در این بیابان‌ها و شهرها به دنبال چه می‌گردم. ای عزیز مقتدر، مرا به گمشده‌ام برسان... .» چنین شهادت و مادرانه‌هایی را ببین که آدم را به طمع‌ طلبی محال می‌اندازد. 🇵🇸 @gaze_karbala
. عرفات غزه 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. عرفات غزه 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 ترو خدا به هر دینی عرفات کدومه عرفات واقعی اینجا بیابان های حجاز نیست این‌ها پول ندادند و از زیر کولر با خیال راحت راهی بیابان نشدند این‌ها وااااااای مگه میشه گفت این صحنه رو بیابون نشینان خدا رو ببینید این‌ها بلیط برگشت نگرفتند حج مصنوعی ما کجا بخدا رسول الله وسط اینها نشسته است اینها در صدر اسلام و در صدر مسلمینند وای خلوت بیابان عرفات رو ببینید و بشناسید مسلمانیمان را همه‌مان را در یک کفه بگذارند مسیحیت مسیحی‌ها را هرچه هست را بریزید روی یک ترازو و ضرب در هزار کنید و بگذارید روی میزان و یکی از این هخیمه‌ها را هم بی‌آبرو می‌شویم این خیمه‌های سبز سمت راست که چراغ دارند چقدر مثل خیمه‌ی امام حسین در کربلاست این ایستادگی در برابر همه‌ی کفر وای که مردم غزه چه ساختند با دست‌هایشان یا لیتنی کنا معکم دعا کنید و ما را نه از دست دشمن که از دست دین‌داری مسخره مان نجات دهید چه کهکشانی روی زمین بپا کرده اید چه زمینی برای من دعا کنید چقدر زیبایید چقدر بزرگید چقدر خواستنی هستید همه‌ی ادیان باید بخدای شما ایمان بیاورند احساس می‌کنم صدای یارب یارب در هوای شبتان پیچیده است یا نه حرف های دور همی شما برای خدا از نقل و نبات ذکر شیرین تر است هان فهمیدم چه بگویم خدا نشسته است و یک دل سیر تماشایتان می‌کند و مباهات می‌کند به شما و ناز می‌کند الحمدلله ملائکه ذکر می‌گویند از خوش‌حالی خدا شما آنها را به شور آورده‌اید تا باز ذکر بگویند و حیران بمانند و از تماشایتان سیر نشوند به به خوش بحالتان هربار این تصویر یادم میاد دلم می‌خواد از شگفتی و تعجب دو دستی توی سرم بزنم 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. عرفات غزه 🇵🇸 @gaze_karbala
‌. 🖋 اینجا مناست؟ عرفات است؟ شبهای کربلاست؟ خیمه گاه است؟ اینجا کجایِ عالَم است؟ اینجا شبهای تنهاییِ غزّه است آنجایی که فقط تو هستی و خدا همانجا که حسین بن علی پرده ی حجاب کشیدند و فرمودند: من پرده ی حجاب کشیدم به حالتی هر کس که میرود، برود بی خجالتی فردا قرار است که تنها آنهایی که قبله ی قلبشان حسین بن علی است بمانند تا کربلا قبله ی آزادگان عالم شود آری اینجا قبله گاه اول مسلمانان است اینجا همان قبله گاهی است که بهانه های بنی اسرائیلی از مسلمانان گرفت و امروز رشادتهای غزّه قبله ی دیگری به پا کرد همانطور که حرم سرّ سیدالشهدا قبله گاهِ آزادگان جهان شد‌ آی ی عزیزم روزی چند مرتبه سوی تو مایلم 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. 🖋 #نقطه‌ی_جیم ترو خدا به هر دینی عرفات کدومه عرفات واقعی اینجا بیابان های حجاز نیست این‌ها پو
. ‌ ‌تا طفلی میگه آب گریه‌م می‌گیره من از اسم رباب گریه‌م می‌گیره همیشه وقتی «بابا آب داد»و می‌خونم توو کتاب گریه‌م میگیره تا می‌بینم که بانویی به بچه‌ش میگه:« مادر بخواب!» گریه‌م میگیره اگه مردی جلو روی عیالش بمونه بی‌جواب گریه‌م میگیره حساب تا می‌کنم آبی که نوزاد می‌نوشه، بی‌حساب گریه‌م میگیره گلوی طفل شش ماهه چقدره؟! می‌پرسم، از جواب گریه‌م میگیره‌ ‌ 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. آتش سوزی در تل آویو در نتیجه پرتاب راکت های مقاومت فلسطین از غزه در آغاز سال جدید ۲٠۲۴ @gazae_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. تصاویری از موشکباران سنگین تل آویو در اولین دقایق سال ۲٠۲۴ گردانهای قسام شاخه نظامی حماس تصاویری از موشکباران گسترده تل آویو در اولین دقایق سال نو میلادی را پخش کرد. 🇵🇸 @gaze_karbala
35.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. نسیم عشق دل دریایی ما را نیز به تلاطم کشانده است... سکون صفت مرداب است و حرکت نشانه حیات. این کدام نسیم است و از کدام جنت قدس وزیدن گرفته... هر چه هست طوفان نزدیک است. دنیا وارونه است و دیوانه‌ها و قداره بندها بر آن حاکمیت دارند اما چه غم که صالحین و مستضعفین وارث زمین خواهند بود و طلیعه آن از هم اکنون در انقلاب اسلامی ایران ظهور یافته است... 🎥...بشارت باران... @soha_sima @gaze_karbala
هدایت شده از نقطه‌ی جیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خبرنگار فلسطینی پس از جان‌باختن همکارش، روی آنتن زنده جلیقه خبرنگاری را کنار گذاشت 🔹‌️این خبرنگار گفت: این‌ها صرفا یک نماد هستند و بود و نبودشان فرقی ندارد و نمی‌توانند از جان ما در برابر حملات اشغالگران محافظت کنند! ما همه اینجا منتظریم نوبتمان برسد و یکی‌یکی به شهادت برسیم.
غزه آری کربلا گشته
🔴خبرنگار فلسطینی پس از جان‌باختن همکارش، روی آنتن زنده جلیقه خبرنگاری را کنار گذاشت 🔹‌️این خبرنگار
🖋 رفیق من پیش از آنکه پرکشد خبرنگار بود خبر چو طفل بود و او چو دایه‌اش خبر چو صید و او صبح و شب پیِ شکار بود نه یک خبرنگار دست چندم و نه یک رفیقِ نیمه راه برای من برادری قدیمی و رفیق روزگار بود رفیق بیست‌ساله‌ام خبرنگار بود سکوت تا که سایه‌وار می‌دوید میان کوچه‌ها درون خانه‌ها زبان که می‌گرفت بین ترس‌ها فلاش دوربین او چو مه‌شکن چراغِ شامِ تار بود الغرض خبرنگار بود و صید او خبر پرنده‌ی خیال و فکر او نداشت لانه‌ای مگر میانِ حادثه، خبر ذکر او خانواده‌اش گفته‌اند پیش از این صبح و شام وقت شام، درون رخت‌خواب بین خواب الهی الوطن و یا که یا وطن و یا وطن بگذرم حکایتی است اینکه عاقبت هرکسی به هر چه زل زده است شبیه و مثل آن، بلکه مثل سایه‌اش شده است حکایتی است گفته‌اند: دوست مثل یار می‌شود تکیه‌ی کلام و لحن او تکان دست‌ها و دست‌خط او مذاق او مزاج و حمل بر مبالغه اگر نمی‌شود چهره‌اش، راه رفتنش، سلیقه‌اش آه آدمی عجیب آفریده‌ای است! نقش‌ها پیش پای او و او خوب اهل بازی‌ است آب بیند او اگر عجب شناوری است شبیه هر کسی است جز خودش شبیهِ نقش‌هاست ! پشت هم راه می‌رود با خودش حرف می‌زند دائما نقشه می‌کشد نقشه‌های گونه‌گون و رنگ‌رنگ گاه شاعری است گاه شاهدی است بگذریم ... رفیق من عکس می‌گرفت متن می‌نوشت بین کار ناگهان گریه‌اش گرفت گفتمش که چیست ماجرا ؟ هیچ جز سکوت خیره مانده بود روی یک خبر خبر: باز هم شهید چشم‌های خیس اشک او پر از سوال خبر شهادتِ شهید و او خبرنگار داد زد: خبر! یا که نه گر چه او داد زد خبر ولی مراد او همان ای وطن خوب می‌شناسمش ای وطن ! چرا ؟ چقدر فاصله است بین ما؟ چرا مرا نمی‌برند مثل تو بروی دست‌ها؟ تن تو زخمی و هنوز سالمم وطن اگر که می‌روی ... درنگ کرد و باز گریه کرد گلوله می‌خوری و من ... لباس از تنش برون فکند و زد کلاه بر زمین و رفت و آخرش ... رفیق من شهید گشت و من خبرنگار ... خبر شهادت رفیق من درون خانه‌اش و یا همان وطن @gaze_karbala
هدایت شده از نقطه‌ی جیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهید حزب‌الله: پسرم را به حضرت زهرا سپردم ▪️پدر شهید: مانند مولایش، سرش از تن جدا شد 🔹خبرنگار تسنیم در لبنان با حضور در خانه «شهید بلال عبدالله ایوب» با مادر، خواهر و بستگان وی گفتگو کرد. در این پرتره، تصاویر اختصاصی از سخنان پدر شهید در زمان تدفین و هم‌چنین وصیت‌نامه تصویری شهید منتشر می‌شود. 🔹«شهید بلال عبدالله ایوب» (علی حیدر) از ساکنان روستای یحفوفا در منطقه «بقاع» لبنان است که در تجاوزات اخیر رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان شهید شد. 🔹این فیلم با تأکید مادر شهید آغاز می‌شود: من جان فرزندم را به حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب کبری (س) تقدیم کردم. 🔹مادر شهید در مورد نحوه شهادت فرزندش می‌گوید: یکی از همرزمان، تعریف می‌کرد؛ پسرت در درگیری‌های مرزی با اشغالگران در حال امدادرسانی و مداوای رزمنده‌ای بنام «حلانی» بود که خبر می‌رسد چند نفر را اشغالگران مجروح کرده‌اند. بلال بعد از پانسمان اولیه حلانی، دوستانش را رها می‌کند تا به کمک رزمندگانی برود که زخمی شده‌اند. او یکی از مجروحین را به آمبولانس می‌آورد؛ اما این آخرین صحنه حیات بلال بود همین جا شهید شد.
غزه آری کربلا گشته
مادر شهید حزب‌الله: پسرم را به حضرت زهرا سپردم ▪️پدر شهید: مانند مولایش، سرش از تن جدا شد 🔹خبرنگا
🖋 دیشب نمی‌دانم و یا شاید پریشب بود به‌سوی خانه‌مان می‌رفتم و جای خیابان کوچه‌ها یا هر چه نامش جاده یا راه است در فکرهایم غوطه‌ور بودم گهگاه برق یک اندیشه چون لبخند بر کنج لب‌هایم می‌آمد پدید و می‌درخشیدند چشمانم راه روشن بود و مقصد پیش از این گفتم بسوی خانمان تنها میان فکرهایم راه می‌رفتم دلم گرم از تماشای دوباره دیدن لبخند مادر بود بسان آبشاری بین آغوشش فرو می‌ریختم در بین دستانش گرم می‌کردم دستان سرد و صورت یخ‌کرده‌ام را سلام ای نازنینم ای‌فدایت جسم و هم‌جانم ای فدایت جان و هم عمرم کجا بودی ؟ چرا دیر آمدی!؟ گفتم: نمی‌دانم دلم پیش تو بود اما از این دوری پشیمانم راستی مادر ! جان مادر؟ چرا این برگ زرد خانه‌مان کوچک قناری این خوش‌آواز و قرین زندگانی‌مان رها کرده سرودش را نمی‌‌خواند چرا دیگر سرود دل‌نشینش را؟ و مادر گفت با صدایی غم‌گرفته: دیشب یا پریشب گربه‌ای انگار نشانش داده با نفرت تیزیِ دندان نیش و پنجه‌‌هایش را و از جایی نمی‌دانم کجا جستی زده چالاک و محکم بروی لانه‌اش کوبیده دستش را و آن کوچک قناری آن زردرو آن باتب‌آلوده جسته از سویی به سویی از قفس کوبیده خود را بر در و دیوار از بس که ترسیده زبان‌بسته زبانش بند آمد خدا داند که می‌خواند دگرباره و شاید هم فرامُش کرده این جامانده طفلک [این جدا افتاده از جفتش ] سرود و ناله‌ روز جدایی را حزین‌آواز تلخی را که یادش بود بسان نغمه‌ای شیرین درون گوش ما می‌ریخت و می‌لغزید گام هوشمان انگار ؛ یکی جام می از یک کهنه خمّ چند ساله بیاد یک غمی بی‌انتها نوشیده‌ایم و می‌ربود از یادمان این زندگانی را راستی این زندگانی گفتم ای مادر ؟ نه نام این نه زندگی این نیست مادر جان! کجا کی دیده‌ای که مردمان از صبح تا شام بسان مرغکی لکنت گرفته سخت ترسیده می‌کوبند خود را بر در و دیوار پس از لختی نمی‌خواند کسی آواز غربت را نمی‌گرید کسی بر حال خود دیگر همه در فکر خویشند و نمی‌خواهد کسی جام محبت را کجا دیدی؟ حواست هست ؟ [مادرم می‌گفت] گفتم گوش من با توست ! بخوان مادر ! بخوان آواز تلخت را سرود و قصه‌های قبل خوابت را و مادر گفت با چشمانی پر از حیرت و یا شاید کمی ترسیده و شاید کمی نفرت نم اشکی دوید از گوشه‌ی چشمش و بغضی چون کلاف درد می‌لرزاند آهنگ کلامش را : نمی‌شوید خمار خواب‌ها را آب کجا کو آن کسی که زنده بر عشق است همه سر در گم و پوچند و می‌کوبند از سر حسرت دست‌ها را روی دست و گاه بر سر نمی‌میرد کسی دیگر همه بازیگران نقش امواتند نمی‌خواهد کسی بازنده‌ی این زندگی باشد نشان از زندگانی نیست دردی نیست بسان باغ پاییزی همه بی‌برگ و بی‌بارند به‌سوی غمگنک مرغ سراپازرد و تب‌آلوده رفتم بخوان [بر زیر لب گفتم] نمی‌خوانی چرا دیگر؟ مگر کار تو خواندن نیست ؟ و آن ترسیده باز از ترس می‌کوبید تن زار و نحیفش را به هرجا بر در و دیوار زبانم بند آمد عقب رفتم میان فکرهایم می‌دویدم باز غافل از در و دیوار باز پیش مادرم رفتم چرا مادر؟ بگو این گربه‌ی شوم از کجا آمد! بگو مادر ترا من می‌دهم سوگند و مادر گفت با لبخند و با سوگند: بباز این زندگانی را ! یکی جام عسل در دست و جامی شیر هم در دست دیگر گیر عسل را مرگ پندار و دیگر صبر این دو را با هم بیآمیز و بسان شهد شیرینی به‌کامت ریز و از آن سیر نوش و مبر از خاطرت فرزند من! ای پاره‌ی جانم مبر از یاد! ترا من می‌دهم سوگند که هر جا می‌روی هرگام از این‌دو سیر باشی بنوش این طینت پاک شهادت را بباز این زندگانی را که هرکس خواست تا پیروز آن باشد درنگی کرد و ساکت ماند نشانم داد با گوشه‌ی ابروش گربه‌ای تاریک را دیدم که خود را چابک و چالاک بروی یک قفس انداخت @gaze_karbala