eitaa logo
اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
19 فایل
🦋 کانال های دیگر ما 👨🏻‍🏫 تربیت دینی کودک @amoomolla 🎥 فیلم و کارتون @kartoon_film 🧠 چیستان و معما @moaama_chistan 🎼 شعر و سرود @sorood_sher 📚 داستان و رمان @dastan_o_roman اخلاق خانواده @ghairat تبلیغ ارزان @tabligh_amoo تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥 یکی از موارد به همسر ، 👈 عدم پایبندی به عفت لامسه است . 🔥 شخص متأهلی که ، 🔥 از نشستن کنار نامحرمان ، 🔥 در تاکسی ، مترو ، مهمانی و… 🔥 و از دست‌ دادن با نامحرمان ابایی نکند 👈 به همسرش هم وفادار نخواهد ماند . 🔥 و اگر توبه نکند ، 👈 به خیانت های بزرگتری ، دچار می شود ‌. 💟 @ghairat
🌸 یکی از عوامل آرامش برای زنان ، 👈 کار نکردن آنان در بیرون از خانه است . 🌸 انجام کارهای بیرون و داخل خانه ، 🌸 بسیار استرس‌ زا و خسته‌ کننده است . 🌸 و باعث می‌شود که زنان ، 🌸 فرصتی برای رسیدگی به ‌سلامت جسمی ، 🌸 سلامت روحی ، شوهر و بچه ها و تفریح ، 🌸 نداشته باشند . 🌸 و این امر به مرور زمان ، 🌸 آنان را افسرده و عصبی می کند . 💟 @ghairat
🌸 یکی از وظایف مردان در قبال زنان شاغل 👈 کمک کردن به آنان در کارهای خانه است . 🌸 کمک به زن در انجام کارهای خانه ، 🌸 و تقسیم‌ کارها و نگهداری از بچه ها ، 🌸 تا حد زیادی می‌تواند ، 🌸 سطح استرس در زنان را کاهش داده ، 🌸 و آنها را خوشحال کند . 🌸 شما با این کار می توانید 🌸 با یک تیر ، دو نشان بزنید . 👈 محبت به همسر 👈 و کمک به او در انجام کارهای خانه . 💟 @ghairat
یک پیشنهاد ... نظر دوستان چیه ؟!
🇮🇷 نکته اصلی در ازدواج سالم و پایدار ، 🇮🇷 حفظ شادی و خوشبختی در روابط است . 🇮🇷 مهم نیست چه چالشها و مشکلاتی ، 🇮🇷 در زندگی شما وجود دارد ، 🇮🇷 مهم این است که برای حفظ زندگی تان ، 🇮🇷 و حتی برای سلامتی‌ روحی و جسمانی تان ، 🇮🇷 باید شعله شادی و خنده در خانواده خود ، 🇮🇷 متعادل نگه‌ دارید . 🇮🇷 اما چگونه ؟! 🇮🇷 با عمل کردن به مطالبی که ، 🇮🇷 تاکنون گفتیم و خواهیم گفت . @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام ستاره خانم به اعضای خوب کانال غیرتی ها و تربیت کودک ، که به خانواده اش کمک کردند . از همه دوستان ممنونیم که خنده بر لبان ستاره خانم و خانواده اش ، نشاندند . انشالله این راه ادامه دارد ...
🌸 داستان ماشا ، قسمت ۴۸ 🌸 🌟 ماشا تا مدتها ، 🌟 به حرف های عالم فکر می کرد . 🌟 و تصمیم گرفت که در قم بماند ؛ 🌟 و مطالعات دینی خود را ادامه دهد . 🌟 خانم رضایی و دوستانش نیز ، 🌟 به تهران برگشتند . 🌟 بعد از یک ماه 🌟 حسن به همراه ریسا ، به ایران آمدند . 🌟 ریسا بعد از شهادت شوهرش علی ، 🌟 دچار افسردگی شده بود . 🌟 حسن ، همه جا را ، 🌟 به دنبال ماشا ، جستجو کرد . 🌟 تا ریسا را پیش او بگذارد ؛ 🌟 تا شاید ، حالش کمی بهتر شود . 🌟 پس از دوماه ، 🌟 حسن موفق شد تا ماشا را پیدا کند . 🌟 ریسا را تحویل او داد و رفت . 🌟 اما همیشه به فکر ماشا بود . 🌟 روزها و هفته ها با خود کلنجار می رفت 🌟 ماشا را دوست داشت 🌟 اما نمی دانست چگونه از او خواستگاری کند . 🌟 یک روز به بهانه دیدن ریسا ، 🌟 به خانه ماشا رفت . 🌟 و همان جا نیز ، از ماشا خواستگاری کرد . 🌟 ماشا که تاکنون ، 🌟 خواستگاران ایرانی زیادی را رد کرده بود 🌟 از پیشنهاد حسن شوکه شد و گفت : 🌹 اگر قبل از آمدن به ایران ، 🌹 این پیشنهاد را می دادین ، حتما قبول می کردم 🌹 اما الآن دوست دارم 🌹 به مطالعات و پژوهش و عبادت بپردازم 🌹 و واقعا وقتی برام نمی مونه 🌹 که در خدمت شما باشم 🌹 مگر اینکه ... 🌟 ماشا سکوت کرد . 🌟 حسن گفت : مگر اینکه چی ؟!؟ 🌟 ماشا پس از کمی مکث گفت : 🌹 مگر اینکه قبول کنید با دوتا زن ازدواج کنید 🌹 هم با من هم با ریسا 🌹 از یک طرف ، من به ریسا مدیونم 🌹 چون شوهرش رو به خاطر من از دست داد 🌹 از طرف دیگر ، همانطور که گفتم 🌹 چون من نمی تونم زیاد در خدمت شما باشم 🌹 لااقل دوستم و خواهرم ریسا ، 🌹 در خدمت شما باشند . 🌟 حسن از این پیشنهاد استقبال می کند . 🌟 و در روز جمعه ، در حرم حضرت معصومه ، 🌟 عقد خود را با ریسا و ماشا می خواند . 🌷 پایان 🌷 💟 @ghairat 📚
🌷 همسرِ شاد ، زندگیِ شاد 🌷 🇮🇷 وقتی همسران ، 🇮🇷 از زندگی خود رضایت داشته باشند ، 🇮🇷 نه‌ تنها در روابطشان شادتر هستند ، 🇮🇷 بلکه ضامن سلامت روحی و جسمی هم‌اند 🇮🇷 و در افزایش طول عمر زوجین مؤثر است 🇮🇷 اما باید واقع‌ بین باشید 🇮🇷 که حتی همسران شاد و پرانرژی هم ، 🇮🇷 همیشه نمی‌توانند شاد باشند ؛ 🇮🇷 به‌ هرحال در کنار شادی ، غم هم هست . 🇮🇷 اما مهم این است 🇮🇷 که شما راز و رمز شاد بودن را ، 🇮🇷 به‌عنوان شریک زندگی بلد باشید . 💟 @ghairat
به لطف خدا و یاری شما ، چراغ نوزدهم روشن شد . خدا به همه شما سروران ، خیر و برکت بده و بلایا را از زندگی و شهر و کشورتون دفع کنه
🇮🇷 برای شاد بودن ، 🇮🇷 نه نیازی به ثروت زیاد دارید 🇮🇷 و نه شرایط زندگی و کار آن‌ چنانی ؛ 🇮🇷 بلکه شاد بودن ، قواعدی دارد 🇮🇷 که کافی است آنها را رعایت کنید . 🇮🇷 تا به آرامش و شادی واقعی برسید . 💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مدد الهی و به لطف شما سروران چراغ بیستم هم روشن خدا خیرتون بده خدا به شما و خانوادتون سلامتی بده ممنون که فکر بچه های فقیر و ایتام هستید انشالله این راه ادامه دارد ...
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت اول 🌹🌹 🔥 دوتا از دختران دانشگاه ، 🔥 در حال فروش مواد مخدر بودند . 🔥 دختری به نام مرضیه ، 🔥 کنار آنها ایستاده ، 🔥 و از آنها خواهش می کرد ، 🔥 تا به او مواد بدهند . 🔥 اما چون مرضیه پول نداشت ، 🔥 چیزی به او نمی دادند . 🔥 مرضیه ، کیفش را باز کرد ؛ 🔥 و از درون آن ، گردنبند طلایی را ، 🔥 که یادگار مادرش بود ، در آورد و به آنها داد . 🔥 یکی از دختران مواد فروش ، 🔥 با دقت آن گردنبند را بررسی کرد 🔥 و به دوستش گفت : اصلِ اصله . 🔥 آن یکی دختره هم ، دست در جیبش کرد ، 🔥 تا پاکتی کوچک از مواد برای مرضیه در آورد . 🍎 که ناگهان ، دختری چادر پوش ، 🍎 که یک روبند و پوشیه ، 🍎 روی صورتش گذاشته بود ، 🍎 با تیپ مشکی سرتاسری ، نزدیک آنها شد . 🔥 دختران موادفروش ، از دیدن او جا خوردند 🔥 و به همدیگر گفتند : دختر پوشیه پوش 🔥 مرضیه نیز رویش را برگرداند تا آن را ببیند 🔥 به چشمان سبز و زیبای آن دخترک خیره شد . 🔥 و با بی حالی گفت : سمیه تویی ؟! 🍎 دختر پوشیه پوش ، دست راستش را ، 🍎 روی موادی که در دست مرضیه بود ،گذاشت 🍎 و مواد را از چنگ مرضیه درآورد . 🍎 و دست دیگرش را ، 🍎 روی گردنبند مرضیه گذاشت . 🍎 که در دست یکی از آن دختران مواد فروش بود 🍎 اما دختر مواد فروش ، 🍎 انگار نمی خواهد ، گردنبند را بدهد . 🍎 به خاطر همین ؛ 🍎 دختر پوشیه پوش ، با عصبانیت ، 🍎 دستانش ( که در آن مواد بود ) را ، 🍎 مشت کرده 🍎 و به صورت آن دختر مواد فروش زد . 🍎 و گردنبند را از دستش ، در آورد . 🍎 دختره دومی نیز ، به سمیه حمله کرد . 🍎 اما سمیه دستانش را به سرعت ، 🍎 روی بازوی او گذاشت . 🍎 و با پا ، زیر پای او را خالی کرد . 🍎 و او را به زمین انداخت . 🍎 آن دوتا دختر مواد فروش ، 🍎 به سرعت از آنجا فرار کردند . 🍎 سمیه نیز دست مرضیه را گرفته ، 🍎 و با خود می کشاند . 🍎 مرضیه با سستی و بی حالی گفت : 🔥 من حالم خوش نیست 🔥 کجا منو می بری سمیه 🔥 ولم کن بذار برم 🍎 اما دختر پوشیه پوش ، 🍎 بی تفاوت به حرفهای مرضیه ، 🍎 محکم دست او را گرفته ، 🍎 و به طرف خروجی پارک می رفت . 🔥 ناگهان ؛ یک مرد درشت هیکل ، 🔥 جلوی سمیه ظاهر شد . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🌹 نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
🌸 همانطور که انسان ها ، 🌸 لباس خود را از آلودگى ها حفظ می کنند ؛ 🌸 هر یک از دو همسر نیز ، 🌸 باید دیگرى را ، 🌸 از آلوده شدن به گناه حفظ نمایند . 💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 شما را سفارش مى كنم به دعا كردن ؛ 🌷 زيرا با هيچ چيز به مانند دعا ، 🌷 به خدا نزديک نمى شويد . 🌷 و دعا كردن براى هيچ امر كوچكى را ، 🌷 به خاطر كوچک بودنش رها نكنيد . 🌷 زيرا حاجت هاى كوچک نيز ، 🌷 به دست همان كسى است 🌷 كه حاجت هاى بزرگ به دست اوست . 🌹 امام صادق عليه السلام 🌹 📚 کتاب الكافى (ط-الاسلامیه) ج ۲ ، ص ۴۶۷ ، ح ۶ 💟 @ghairat  
💞 عقد نکاح موقت ، طلاق ندارد 💞 بلکه محدود به یک زمان مشخص است . 💞 مرد می تواند مدت باقیمانده از عقد را ، 💞 به زن ببخشد . 💞 و با این کار ، زن را ، 💞 از قید زوجیت خود رها سازد . 💟 @ghairat
🌸 دعواهای قدیمی و گذشته را فراموش کنید 🌸 با پیش کشیدن دعواهای قدیمی ، 🌸 فقط جنگ و دعوای جدیدی را ، 🌸 دوباره شروع می‌ کنید . 🌸 و به همسرتان هم نشان می‌ دهید 🌸 که حل اختلاف‌ های پیشین ، 🌸 هیچ ارزشی نداشته‌اند . 🌸 و او را از حل مشکلات ، نامید می کنید . 💟 @ghairat
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت دوم 🌹🌹 🍎 ناگهان ؛ یک مرد درشت هیکل ، 🍎 جلوی سمیه ظاهر شد . 🍎 سمیه می خواست 🍎 از طرف راست او حرکت کند 🍎 ولی یک مرد قوی هیکل دیگر ، 🍎 جلوی او ظاهر شد . 🍎 سمیه می خواست ، 🍎 از طرف چپ حرکت کند . 🍎 و باز یک مرد درشت دیگر ... 🍎 سمیه تصمیم گرفت که برگردد 🍎 و باز یک آقای بلند و قوی هیکل ، 🍎 راه او را سد نمود . 🔥 چهار مرد قوی هیکل ، 🔥 سمیه را محاصره کردند . 🔥 یکی از آن چهار نفر گفت : 🐸 پس دختر پوشیه پوش تویی ؟! 🔥 یکی دیگر گفت : 🐵 نه بابا ، ایشون زن گربه ای هستند 🔥 نفر سومی گفت : 🐶 شاید هم دختر نینجا باشد . 🔥 چهارمی از پشت گفت : 🦁 بهش میاد بتمن باشد 🔥 دوباره اولی گفت : 🐸 زورو هم می تواند باشد 🍎 عصبانیت از چشمان سمیه پیدا بود 🍎 ولی با آرامش گفت : 🌸 لطفا از سر راهم بروید کنار 🔥 یکی از آن چهار قُلدر گفت : 🐸 اگر نگذاریم ، چکار می کنی ؟! 🍎 سمیه ، از آن دخترانی نبود ، 🍎 که با مردان نامحرم و نفهم و احمق ، 🍎 دهان به دهان شود . 🍎 دست مرضیه را رها کرد . 🍎 و با دستش ، که دستکش پوشیده بود ، 🍎 اشاره کرد که بیایید . 🍎 یکی از آن چهار نفر ، به طرف سمیه آمد . 🍎 سمیه با پا ، به گردن آن مرد لگد زد 🍎 و با چرخشی به راست ، 🍎 به پشت او رفته ، 🍎 و او را به طرف دوستانش پرتاب کرد . 🍎 سپس سراغ نفر دوم رفت . 🍎 خود را به زمین انداخت . 🍎 و هر دو پای خود را بین دو پای نفر دوم برد 🍎 سپس پاهای او را قفل کرد 🍎 و به زمین انداخت . 🍎 نفر سوم نیز به طرف او آمد . 🍎 سمیه ، دستان خود را به زمین زد 🍎 و به سرعت خود را به طرف او پرتاب کرد 🍎 هر دو پاشنه پای سمیه ، 🍎 به زیر چانه های او اصابت کردند . 🍎 سپس بلند شد 🍎 و نفر آخر را ، مشت باران کرد . 🍎 آنقدر به شکم او مشت زد ؛ 🍎 که هر چه خورده بود را ، بالا آورد 🍎 و با گیجی و منگی ، نقش بر زمین شد . 🍎 دختر پوشیه پوش بلند شد 🍎 چادرش را تکان داد 🍎 و به اطرافش نگاه کرد . 🍎 آن چهار غول بی غیرت ، 🍎 هنوز روی زمین بودند . 🍎 اما هیچ اثری از مرضیه نبود . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🌹 نویسنده : حامد طرفی @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 دعا ، کلید رحمت الهی 🌸 و چراغ ظلمت و تاریکی‌ هاست . 🌹 الدُّعاءُ ، مِفتاحُ الرَّحمَةِ وَ مِصباحُ الظُّلمَةِ 🌷 امام علی علیه السلام 🌷 📚 بحار ، ج ٩٣ ، ص ٣٤١ 💟 @ghairat
💞 دختر خانم های محترم ! 💞 پسری که تمام روز در حال کار و تلاش است 💞 قطعا نمی تواند مثل آن پسر مجازی 💞 که تمام وقتش را پای گوشی می گذراند 👈 قربون صدقه ات برود ... 💞 مگه نه ؟! 💞 پس قدر عشقتان را بدانید 💞 و شوهرتان را ، 💞 با آن جوان علاف و هرزه و بولهوس مجازی ، 💞 مقایسه نکنید . 💟 @ghairat
🇮🇷 آقا پسر محترم ! 🇮🇷 آن چهره دخترای خوشگلی که 🇮🇷 ساعت ها واسه زیبایی‌شان وقت گذاشتند را 🇮🇷 با چهره واقعی و بدون آرایش عشقت ، 🇮🇷 مقایسه نکن ...👌 💟 @ghairat
🌹 من و فاطمه 🌹 با یه قابلمه 🌹 می شوریم لباس 🌹 با عشق و احساس ✍ توضیح : عمو ملا و دخترش فاطمه ، در حال شستن لباس ها ، این شعر کوتاه را با عشق و تاید سرودند . 😍 💟 @ghairat
🌹 گوشیتون ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﺳﮑﺘﻪ می کنید 🌹 شوهرتون ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺯﻣﯿﻦ . . 🌹 می میرید ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ 😀 🌹 ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍتی هستین شما خانمها 😍😍😜 🌹 انگار نه انگار بازار شوهرا کساده 🌹 بابا باور کنید موبایل زیاده ، اما شوهر نیست 😊😁😄 💟 @ghairat