eitaa logo
قلمدار (سعید احمدی)
241 دنبال‌کننده
176 عکس
3 ویدیو
3 فایل
سعید احمدی مدیر👇 @saeidaa110
مشاهده در ایتا
دانلود
بهبود یا بهبودی؟ کدام درست است؟ بهبود مصدر مرکب به معنای خوب‌بودن و تندرستی است و به «ی» نیاز ندارد. کاربرد درست «بهبود» است. 🌱 @ghalamdar
روزی‌ روزگاری، ادبیات زینت علم بود و در خدمت آن؛ اما اندک‌اندک عیب کار روشن شد و اکنون «ادبیات‌زدایی» از آثار علمی، اهمیت فراوان یافته است. این هوشیاری را باید غنیمت شمرد؛ اما عده‌ای به این بهانه که در متن علمی نباید ادب‌ورزی کرد، از آن سوی بام افتاده‌اند و هیچ ترتیبی و آدابی را تن نمی‌دهند. این گروه، آراستگی کلام را هم از مقوله‌ی ادبیات پنداشته‌اند و به این بهانه «نازیبانویسی» را حُسن می‌شمارند؛ اما باید بدانیم که «زبان آراسته» نیز از جنس زبان است؛ نه از سنخ ادبیات. متن کامل در کانال تخصصی قلم https://eitaa.com/ghalamdar 🌱 @ghalamdar
زبان ادبی چند سالی است که مخالفت با «زبان ادبی در مقالات علمی»، مد شده است و هرکس به هر مناسبتی درباره‌ی آن اظهارنظر می‌کند. کسانی که بر زبان علمی غیرت می‌ورزند، خواستار مرزبندی آن با زبان ادبی‌اند. در نظر این گروه، «نگارش علمی» یعنی پرهیز از بازی‌کردن با احساسات خواننده و کوشیدن در پاکیزگی زبان از آرایه‌ها و آویزه‌های ادبی. حق هم همین است. آب چشمه در کوزه‌ی گلین گواراتر است تا در جام زرین و گرسنه را نان و پنیر باید نه نقل و نبات. تا اینجا سخنی نیست. سخن این است که زبان ادبی چیست که باید از آن در نوشته‌های علمی پرهیخت؟ روزی‌ روزگاری، ادبیات زینت علم بود و در خدمت آن؛ اما اندک‌اندک عیب کار روشن شد و اکنون «
ادبیات‌زدایی
»
 از آثار علمی، اهمیت فراوان یافته است. این هوشیاری را باید غنیمت شمرد؛ اما عده‌ای به این بهانه که در متن علمی نباید ادب‌ورزی کرد، از آن سوی بام افتاده‌اند و هیچ ترتیبی و آدابی را تن نمی‌دهند. این گروه، آراستگی کلام را هم از مقوله‌ی ادبیات پنداشته‌اند و به این بهانه 
«نازیبانویسی»
 را حُسن می‌شمارند؛ اما باید بدانیم که 
«زبان آراسته»
 نیز از جنس زبان است؛ نه از سنخ ادبیات. تشبیه و استعاره و تصویرپردازی و حتی جناس و سجع، زبان را ادبی نمی‌کند. ویژگی‌های مهم و مقوّم زبان ادبی، «مبالغه»، «کلی‌گویی»، «آشنایی‌زدایی» و «آرایه‌پردازی‌‌ به‌جای تحلیل و استدلال» است. هر زبانی که در آن 
«مبالغه»
 باشد یا 
«آرایه»
 را جایگزین دلیل کند، ادبی است؛ البته غیبت دلیل، همیشه به‌معنای غلط‌بودن مدعا نیست. بسا نوشته‌هایی که در آن‌ها هیچ خبری از ادبیت و زیبایی نیست؛ اما به‌دلیل مبالغات یا استدلال‌گریزی یا خالی‌بودن از تحلیل علمی، شعر منثورند. نیز ممکن است کسی نوشته‌ی خود را از تصویر و آرایه بیاکند؛ اما پا از گلیم استدلال یا تحلیل درازتر نکند. این زبان، ادبی نیست؛ اگرچه سرشار از زیبایی و آرایه‌پردازی باشد. جمله‌ی «من تو را دوست می‌دارم»، آراسته‌تر از جمله‌ی «من تو را دوست دارم» است؛ اما جمله‌ی ادبی نیست؛ چون در آن اولاً مبالغه‌ای نیست و ثانیاً سخنی نیست که اقتضای دلیل یا تحلیل داشته باشد؛ اما اگر کسی از سر مبالغه یا به‌گزاف، به دیگری گفت: «من تو را می‌پرستم»، جمله‌ی ادبی گفته است؛ اگرچه در آن هیچ سجع و جناس و آرایه‌ای نیست. 🌱 @ghalamdar
هاتف اصفهانی (سید احمد حسینی، قرن ۱۲ ه.ق)، دیوان اشعار. جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا؟ ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا؟ دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ای ورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا؟ ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا؟ جسم غم‌فرسود من چون آورد تاب فراق؟ این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا؟ در لب یار است آب زندگی در حیرتم خضر می‌رفت از پی سرچشمه‌ی حیوان کجا؟ چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می‌کند تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا؟ 🌱 @ghalamdar
به‌خاطر کاربرد «به‌خاطر» در معنای «به‌علت، به‌دلیل، به‌سبب و برای» نادرست است. خاطر یعنی ذهن و خیال؛ بنابراین ترکیب به‌خاطر معنای درستی نمی‌دهد. جمله‌ی غلط: «او به‌خاطر احیای ارزش‌های الهی قیام کرد». او به‌ذهن احیای... . جمله‌ی درست: «او برای احیای ارزش‌های الهی قیام کرد». 🌱 @ghalamdar
گاهاً یا گاهی؟ کدام درست است؟ «گاه» واژه‌ای است فارسی و چون تنوین مخصوص کلمه‌های عربی است استفاده از آن در واژگان غیرعربی غلط است. خواهشاً هم درست نیست؛ چون روی کلمه‌ی فارسی تنوین گذاشته‌ایم؛ همین‌طور است واژه‌های دوم، جان و ناچار. به کار بردن تنوین روی کلمه‌هایی که ریشه‌ی عربی دارند اشکال فنی ندارد؛ ولی بهتر است از واژگان برابر آن‌ها در فارسی استفاده کنیم. نمونه اینکه به جای اصلاً بگوییم «هرگز» یا از پیشوندهای قیدساز کمک بگیریم؛ مانند اینکه ظاهراً را «به‌ظاهر» و اصلاً را «در اصل» بنویسیم. 🌱 @ghalamdar
برگزاری حلقه‌ی نویسندگان حوزوی و دانشگاهی با حضور استاد رضا مصطفوی
چقدر غم‌بار است نگفتن حرف‌هایی که دلخوره دارند برای خودت و دلخوری برای دیگران. 🌱 @ghalamdar
بابا طاهر عریان (قرن ۴ و ۵ ه.ق) خوشا آنان که الله یارشان بی به حمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنان که دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی 🌱 @ghalamdar
شعار و خواسته‌ای جز ندارند؛ ولی علیه مخالفان علاقه و عقیده‌ی خود، جنگ و کشتار راه می‌اندازند. عجیب نیست؟ 🌱 @ghalamdar
شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی (قرن ۸ ه.ق) آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟ دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه‌ی غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکایتی به تصور چرا کنند؟ چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن بِه که کارِ خود به عنایت رها کنند بی‌معرفت مباش که در من یزیدِ عشق اهلِ نظر معامله با آشنا کنند حالی درونِ پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحبدلان حکایت دل خوش ادا کنند مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند پیراهنی که آید از او بویِ یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند بگذر به کوی میکده تا زمره‌ی حضور اوقات خود ز بهر تو صرفِ دعا کنند پنهان ز حاسدان به خودم خوان که مُنعمان خیر نهان برای رضای خدا کنند حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود شاهان کم التفات به حال گدا کنند 🌱 @ghalamdar
نشانه‌ی «ء» از حروف الفبای عربی است و استفاده از آن در واژگان فارسی درست نیست؛ بنابراین نوشتن «آیین، پاییز، رویید، بویید، بابایی و پایین» به‌صورت «آئین، پائیز، روئید، بوئید، بابائی و پائین» غلط است. * اگر فامیل کسی در شناسنامه «بابائی» باشد باید به همان شکل نوشته شود. 🌱 @ghalamdar
قلمدار (سعید احمدی)
#همزه ✍ #سعیداحمدی نشانه‌ی «ء» از حروف الفبای عربی است و استفاده از آن در واژگان فارسی درست نیست؛ ب
امروز در نوشته‌ای با دو کلمه‌ی می‌گوئید و خدائی برخوردم. متأسفانه متن هم برای آدم بی‌سوادی نبود؛ اما نادانسته دچار چنین اشتباه ادبی شده بود. به جای آن‌ها باید گفت: می‌گویید و خدایی. «گفت» و «خدا» دو واژه‌ی فارسی‌اند و نباید از همزه در کلمه‌های فارسی استفاده کرد. دوستدار همه شما همراهان قلمدار سعید احمدی به سوی کعبه‌ی عشق (کربلا) در سفرم. دعاگوی شما خوبان خواهم بود.
این جمله چه مشکلی دارد؟ «آب را هدر و اسراف نکنید». آب را هدر می‌دهند؛ نه هدر می‌کنند. عطف هدر به اسراف غلط است. آب را هدر ندهید و اسراف نکنید. 👇عضو شوید و نکته‌های ادبی را بخوانید. 🌱 @ghalamdar
محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار، شاعر معاصر) علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را به‌جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا به‌جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند به عالم «شهدای کربلا» را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می‌تواند که به‌سر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را به‌دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیام‌ها سپردم همه سوز دل صبا را چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چو نای هردم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوش‌تر بنوازد این نوا را «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا 🌱 @ghalamdar
یدالله فوق ایدیهم ❤️❤️❤️❤️❤️ این مثل از زبان اغیار است دست بالایِ دست بسیار است شرح نقدش, هزار طومار است شک نکن! عالمی خبر دار است دست بالای دست حیدر نیست فارغ از قیل و قال می گویند نطفه‌های حلال می‌گویند مستند، با مثال می‌گویند از «بحار» و «خصال» می‌گویند دست بالای دست حیدر نیست 🌱 @ghalamdar
دوقلو دوقلو یا دوغلو واژه‌ای با ریشه‌ی ترکی به معنای «هم‌زاد» است. «دو» در این کلمه هیچ ارتباطی با اعداد و شمارش ندارد؛ بلکه ترکیبی از «دوق» و «لو» است. اگر کسی همراه کس یا کسان دیگر به دنیا بیاید به او دوقلو می‌گویند؛ بنابراین به کار بردن سه‌قلو، چهارقلو و... درست نیست. بچه‌ها اگر ده تا با هم به دنیا بیایند باز هم دوقلواند؛ نه ده‌قلو. 😜 سلام می‌کنیم به همه‌ی دوقلوهای دوست‌داشتنی. عضو شوید و نکته‌های ناب را در کانال قلمدار بخوانید؛ سپس بفرستید برای کسانی که علاقه دارید درباره‌ی زبان فارسی بیشتر و بهتر بدانند.👇 🌱 @ghalamdar
درب‌الفرج ترجمه‌گری زبان فارسی در عراق ✍ زبان فصیح عربی در عراق رایج نیست. ما در آنجا با شکل دیگری از زبان رو بروییم که حتی از قواعد صرف و نحو عربی هم پیروی نمی‌کند. با اجازه‌ی معلمان عربی و قرآن عزیزتر از جانمان این‌ها «گچ‌پژ» هم دارند. ترجمه‌ی فارسی عبارات راهنمای زائر هم بدتر از آن چیزی است که ما در ایران بر سر زبان خودمان می‌آوریم. «درب الفرج» در اینجا برگردان فارسی «باب‌الفرج» است. گویا این‌ها هم باورشان شده درب در فارسی همان «در» است؛ البته خود کرده را تدبیر نیست و حرمت امام‌زاده با متولی است. وقتی متولی کلنگ برمی‌دارد برای تخریب در و دیوار، از عابر و زائر چه انتظاری داریم؟ 🌱 @ghalamdar
درب یا در؟ کدام واژه درست است؟ «در» فارسی است؛ به معنای چیزی که با آهن یا چوب و مانند آن‌ها برای ورودی مکان‌هایی همچون خانه می‌سازند و در آنجا نصب می‌کنند. «درب» عربی است به معنای دروازه، راه و در بزرگ و فراخ. جمع آن دروب است. در، مفرد و جمع آن درها درب مفرد و جمع آن دروب 🌱 @ghalamdar
پیشنهادات یکی از عبارت‌های کاربردی در ارتباط روزمره واژه‌ی معروف «پیشنهادات» است که اغلب در کنار کلمه‌ی انتقادات قرار می‌گیرد؛ مانند صندوق انتقادات و پیشنهادات. پیشنهاد می‌شود کمی درباره‌ی این کلمه (پیشنهادات) دقت کنیم؛ چون غلط است. «ات» از نشانه‌های جمع در زبان عربی است؛ مانند «کلمات» که جمع «کلمه» است؛ ولی جمع‌بستن واژگان فارسی با آن (ات) درست نیست؛ مثل واژه‌های غلط «گرایشات» و «پیشنهادات». این کلمه‌ها را باید با نشانه‌‌ی جمع فارسی به کار ببریم: گرایش‌ها و پیشنهادها. صندوق پیشنهادها و انتقادات. عضو شوید👇 https://eitaa.com/ghalamdar 🌱 @ghalamdar
میادین یا میدان‌ها؟ واژگان فارسی جمع مکسر نمی‌پذیرند؛ بنابراین بندر، بنادر نمی‌شود و کلمه‌ی بنادر در «سازمان بنادر و دریانوردی» غلط است. میادین هم در عبارت «سازمان مدیریت میادین میوه و تره‌بار» اشتباه است. به نظر شما دیگر چه کلمه‌هایی در زندگی روزمره به‌کار می‌بریم که دچار چنین آفتی شده‌اند؟ شکل درست آن‌ها کدام است؟ پاسخ را به ادمین کانال ارسال کنید. 👇 @saeidaa110 در کانال‌ تخصصی قلم عضو شوید👇 🌱 @ghalamdar
✍ سعید احمدی «قلم» سنگین‌ترین بار جهان را بر دوش می‌کشد: بار «آگاهی» روز قلم بر همه‌ی نویسندگان و خوانندگان عزیز مبارک! 🌱 @ghalamdar
از نسل غدیر ✍️ آمار و ارقام دقیقی ندارم از تعداد خشت و ملاتی که بدنم را سر پا نگه داشته و به سوی نفس‌های تازه‌تر می‌کشاند؛ ولی می‌دانم دست‌کم یکی از سلول‌های وجودم دنبال بقیه نمی‌آید. علاقه‌ی به فعل ماضی، تعلق آن را به مستقبل عقیم کرده است. همیشه عقب قافله راه می‌رود؛ در حالی‌که پشت به آینده و رو به گذشته دارد. اغلب هم سر از زمانی درمی‌آورد که سر و‌ گوش اولین نسل از ذرات انسانی جنبید. من نمی‌دانم نخستین عروس و داماد سیاره‌ی هبوط برای تکثیر نوع خود «انکحت و زوجت و قبلت» خواندند یا نه؟ عاقد و شاهد آوردند یا نه؟ ولی برایم روشن است در محضر خدا به گشت ارشاد و به‌پا و دورباش و کورباش نیاز نداشتند. ذات عالم و طبیعت، آن دو را برای هم ساخته و خواسته بود. کسی هم برچسب ناروا به نسل آنان نزد. در و تخته از همان اول باید جور در می‌آمد که آمد. همین‌طورند بقیه چیزها. فرقی هم نمی‌کند جان‌دار باشند یا بی‌جان. حضور گل آفتابگردان وسط زباله‌ها توی ذوق می‌زند؛ همان‌طور که الماس کوه‌ نور روی گوش الاغ یا موی زرد روی سر ترامپ یا چهره‌ی زیبا و ظریف برای میرغضب‌ها و خائن‌ها. فنجان چینی، چای سماور را خوشمزه‌تر و دلپذیرتر می‌کند. دیبا به تن عروس زیباتر است. خنده و چرب‌زبانی سارق و قاتل کجای دل آدم می‌نشیند؟ هرگز نباید فراموش کرد که این جهان پر از همه چیز و همه کس، هندسه‌ای از تناسب و توازن است. نام آدم است که از حوا جدا نمی‌شود؛ حتی در ذهن و یاد همان سلول عاشق تاریخ من؛ اما خیلی‌ها به خیلی‌ها ربط و تعلقی ندارند؛ حتی به منصب و عنوانی که عمرشان را خرج آن کرده‌اند. پهلوانی به رستم دستان، می‌آید؛ اما به اسفندیار رویین‌تن چه؟ اگر اره‌‌ی قضا برای گردن‌‌کلفت‌های زبان‌دراز، زنگ‌زده و کند و کم‌اثر باشد و برای ضعفا دو دم داشته باشد تیز و تند، آیا باز هم عدلیه است؟ لباس خواب چه دخلی به میدان رزم دارد؟ هیچ سیاست‌مدار پرابهتی لباس دلقک به تن نمی‌کند. جامه وقتی جامعه‌پذیر است که به تن آدمی زار نزند؛ داد نزند؛ جیغ رسوایی نکشد؛ به‌ویژه لباس سرداری و سالاری. ویژه‌تر لباس پیامبری. عصا فقط در دست موسی معجزه می‌کند. تبر ابراهیم است که بت می‌شکند. لمس و مس قرآن فقط از قلب محمد برمی‌آید. لباس پیامبری را باید کسی بپوشد که خدا لیاقتش را ببیند و بسنجد و بپسندد. کدام ارباب اختیار گله و رمه‌اش را می‌دهد دست چوپان دروغ‌گو؟ امانت، امین می‌خواهد؛ مانند خلافت؛ مثل امامت؛ همچون وصایت. وقتی بخواهی نور واحد را سهم همه‌ی ازمنه و اعصار کنی، وقتی بخواهی امیر همه‌ی مؤمنان باشی، روی پر جبرئیل راه بروی، چراغ راه گم‌گشتگان بیابان‌های بی سر و ته باشی، علم مجسم باشی، راه‌های آسمان‌ها را از زمین رصد کنی، باید «علی» باشی. ردای خلافت به تن هر کسی جز او لباس ضلالت است. قبای رهبری دین و دنیای مردم به جثه‌ی هیچ کس نمی‌آید جز قامت شیر خدا. وقتی خدا مهر و نشان کامل کردن دین و تمام کردن نعمت خود را به نام «روز غدیر» زد، «سقیفه» کجا بود؟ غدیر یعنی عقد اسلام و ایمان را فقط به نام «علی» بسته‌اند؛ مانند عقد آدم و حوا، تا کسی نسبت ناروا به هیچ نسلی ندهد. 🌱 @ghalamdar