eitaa logo
قلمدار
210 دنبال‌کننده
145 عکس
3 ویدیو
2 فایل
رسانه‌‌ی تخصصی قلم
مشاهده در ایتا
دانلود
......................☘ @ghalamdar ......................🌿
......................☘ @ghalamdar ......................🌿
......................☘ @ghalamdar ......................🌿
......................☘ @ghalamdar ......................🌿
......................☘ @ghalamdar ......................🌿
......................☘ @ghalamdar ......................🌿
🌸🌸🌸🌺🌺 توی تولد عزیزانمان دست می‌زنیم و می‌گوییم: تولد! تولدت مبارک! آیا از خود پرسیده‌ایم تولدِ مبارک یعنی چه؟ تولد مبارک یعنی با آمدنت دنیا رنگ و بو و روی دیگری بگیرد؛ با ولادت خود به تولد معنا بدهی. مبارک، تولد کسی است که اگر نبود و نیامده بود دیگران یک چیز کم داشتند و دنبال گم‌شده‌ای بودند. تولد مبارک یعنی کاستن از نقص‌هایی که در زندگی دیگران هست. کاستن از درد و رنج آدمی. تا مبارک نباشی به هیچ چیز و هیچ کس مبارکی و برکت نمی‌دهی. مبارک وجود کسی است که تا او نیامده بود همه از زندگی فقط به اندازه خور و خواب و خشم و شهوت حیوانی سهم داشتند. او که آمد دنیای تاریک را روشن کرد و نشان داد دنیا کوچک‌تر و حقیرتر از آن است که قلب خود را به آن بسپاریم. او که... 👇 کوچک بودیم بزرگمان کرد؛ ذلیل بودیم به ما عزت بخشید؛ اسیر بودیم شهد شیرین آزادی را به ما چشاند؛ زمین‌ خورده‌ای دست و پا شکسته بودیم، بازویمان را گرفت، تکیه‌گاهمان شد، ما را پا به پا برد و راه رفتن آموخت و با بال علم و ایمان پروازمان داد، اوج گرفتیم تا جایی که فرشتگان هم به حسرت ما نشستند. به برکت تولد او انسان فرشی به عرش پا گشود و خوب فهمید ز کجا آمده؟ آمدنش بهر چه بود؟ به کجا می‌رود و وطن اصلی او کجاست؟ انسان با آمدن او فهمید که مرغ باغ ملکوت است؛ نه گورکن عالم خاک. با برکت‌ترین مولود جهان "محمد" است و اکنون مبعث چنین انسانی است.🌷 "رسول‌الله و خاتم النبیین". اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ......................☘ @ghalamdar گاه‌نوشته‌های سعیداحمدی ......................🌿
♻️خودمراقبتی👇 زندگی را تعطیل کرده‌ای؛ در خانه‌ات مانده‌ای، دست‌هایت را مرتب می‌شویی؛ با خیلی‌ها ارتباط نمی‌گیری؛ رفت و آمدهایت را به کمترین میزان رسانده‌ای و همواره مراقبی که ویروسی نادیدنی اما مخوف به یقه‌ات نچسبد و جانت را نگیرد. همه این محدودیت‌های دشوار را می‌پذیری و دیگران را نیز به رعایت همه قوانین و مقررات ستاد ملی مبارزه با کرونا تشویق می‌کنی. برای عده‌ای هم که بار سفر بسته‌اند و به دل جاده زده‌اند نامی بهتر و زببنده‌تر از یک مشت گاو و احمق نمی‌یابی؛ چون می‌دانی جان خود و دیگران را بازیچه خودخواهی و مسئولیت‌ناپذیری کرده‌اند. 👇❓ تنها صد و بیست و چهار هزار پیامبر و انسان صادقِ امتحان پس‌داده با هزار جور معجزه آشکار آمدند و من و تو را بیم و امید دادند و گفتند مواظب ویروس‌های نامرئی شیطان، نفس‌اماره، وسوسه‌های دوستان ناباب و گناهان پیدا و پنهان باشیم؛ اما به اندازه نصف مراقبت از همین ویروس کرونا دست و پایمان را جمع و جور نکردیم و زحمت مراقبت از افکار و رفتارمان را به خود ندادیم. گویا حیات تن بیش از حیات جان برای ما ارزش دارد. گویا زندگی دو روز و نصفیِ دنیا بیش از زندگی ابدی و جاودانه ارج و قرب دارد. ♨️🕴🏃 کرونا می‌رود. خودمراقبتی‌های وسواس‌گونه از آن هم پایان می‌یابد. زندگی دوباره در ریل روزمرگی می‌افتد؛ اما آیا ما مسیر قطار روزهای باقی‌مانده عمرمان را به ریل "خودمراقبتی برای زندگی ابدی" تغییر می‌دهیم؟ 🌹🌷🌺 "وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ"؛ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ [بدﻭﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ] ﺑﺎﺯﻱ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﺍﺳﺖ، ﻭ بی‌گمان ﺳﺮﺍﻱ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺮﺍﻱ پرهیزگاران، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﺁﻳﺎ ﻧمیﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ؟(انعام:٣٢) ✍ سعیداحمدی انتشار با ذکر منبع جایز است ......................☘ @ghalamdar ......................🌿
♻️خودمراقبتی۲👇 ........................................... ✅ پرده اول👇 رئیس‌جمهور چرا به فکر مردم نیست؟ مسئولان چرا کاری نمی‌کنند؟ چرا قم را قرنطینه نکردند؟ چرا راه‌ها را نبسته‌اند؟ و ... . برای چه؟ برای اینکه کرونا خیز بر ندارد و به هر سوراخ سمبه‌ای سرک نکشد و هزاران جان گرامی را به کام مرگ نبرد. برای چه؟ برای اینکه خودم، خانواده‌ام و عزیزانم را دوست دارم. نمی‌خواهم کوچک‌ترین اتفاق بدی بیفتد؛ پس راه‌ها را ببندید، نگذارید هر کسی هر جا دلش خواست برود. نگذارید، نگذارید🔉🔊 ............................................ ✅ پرده دوم👇 چرا شراب آزاد نیست؟ چرا به رابطه‌های آزاد این‌قدر گیر می‌دهند؟ چرا نمی‌گذارند ملت راحت باشند و هر کاری دلشان خواست بکنند؛ مگر می‌شود مردم را به زور برد بهشت؟ پیغمبر کیه؟ امام چیه؟ بریز دور این حرف‌ها را. انسانیت مهمه و من خودم آن‌قدر انسانم که هیچکس نباید جلوم را بگیره. بهشت؟ جهنم؟ گناه؟ ظلم؟ کفر؟ ایمان؟ همه اینها را آخوندها درآورده‌اند. ........................................... ✅ پرده سوم👇 پیامبران مسئول سرنوشت ابدی من و تو هرگز توی خانه ننشستند که از دور مراقب کارها باشند. طبیب دوار بطبه بودند. آمدند میان مردم و فحش و بهتان و آزارها دیدند؛ حتی جان دادند تا جان ما با خدا آشنا شود و سلامت معنوی بشر به خطر نیفتد.  با اعتماد به پزشکان، از کرونای نادیده می‌هراسیم و مراقبیم سلامت تن ما به خطر نیفتد. اگر به سخن راستگوترین انسان‌ها اهمیت ندهیم آیا سلامت معنوی خود را به خطر نینداخته‌ایم؟ اگر آنچه گفته‌اند اتفاق بیفتد چه کسی را باید سرزنش کرد؟ پیامبران را؟ جانشینان آنان را؟ عالمان را؟ یا خودمان را؟ 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 "وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا"؛ ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭ، ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﺍن] ﻣﻰﮔﺰﺩ [ﻭ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻱ ﻛﺎﺵ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍﻫﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺣﻖ ﺑﺮﻣﻰﮔﺮﻓﺘﻢ! (فرقان:٢۷) ............................................ ✍ سعید احمدی انتشار با ذکر منبع جایز ......................🍃🌹☘ @ghalamdar ......................🌿🌹🍀
......................☘ @ghalamdar ......................🌿
🌷زنده‌ترین اولاد آدم👇 ابراهیم که حکیمانه بانگ "لا احب الآفلین" می‌نواخت و بت‌ها را می‌شکست یا با تبر، تاریکی قلوب آدمیان را می‌شکافت و برای خدا تا میان آتش قهر و غضبِ جهل نمرودیان می‌رفت، از میانه این حوادث و آتش و دود، گل و گلستان ایمان و توحید را نصیب بشر روزگار خود کرد. او آرزو داشت این گلستان همیشه خوش باشد؛ پس از خدا می‌خواست نسل و فرزندان او باغبان این باغ همیشه‌بهار باشند. از بخت خوش او یا استجابت دعایش فرزند در فرزند و نسل پس از نسل، نبوت و رسالت و امامت با نام این انسان اسطوره‌ایِ تمدن بین‌النهرین همراه شد. اسحاق و اسماعیل شدند اجاق خانه حضرت خلیل‌الرحمان و سال‌ها پس از او و از تبار اسماعیل فرزندی پا به گیتی گشود که اجاق خانه همه نیاکان نیک‌‌نام و نسبِ خود را تا ابد روشن کرد و باغبان همیشگی گلستان نبوت شد. حسین‌بن‌ علی که به دنیا آمد شاید کسی گمان نمی‌برد که این نوزادِ خانه رسالت محمدی چنان تاریخ پس از خود را به سیطره و سلطنت درآورد که ثانیه‌‌شمارها برای عالمگیر کردن نام او بچرخند؛ خورشید برای روشن‌تر کردن نام او سر از افق برآورد و مادران لالایی نام او را در گوش نوزادان خویش نجوا کنند. حسین نوزادی عادی نیست که بیاید و برود و خاک، او را از خاطره‌ها نیز بزداید. حسین برای مردن نیامده؛ بلکه آمد تا تکلیف مرده و زنده آدمیان را برای همیشه مشخص کند. ولادت حسین یعنی گل لبخند همیشگی پیامبران برای روشنی دنیا و شکافتن سینه تاریکی و بیداری فطرت آدمیان. اولاد خلف و ناخلف آدم ابوالبشر را از این پس با حسین می‌شناسند. حسین زنده‌ترین فرزند آدم و باغبان ابدی گلستان توحید است. ابراهیم از ملکوت برای داشتن چنین فرزندی، پیامبرانه‌ترین تبسم را بر لب آورده است. 🌸🌼🌺🌻 میلادش مبارک 🌹🌷🌻🌼🌸🌺 نوشته: سعید احمدی فروردین ۱۳۹۹ ........................ انتشار با ذکر منبع جایز ......................☘ @ghalamdar ......................🌿
💌نامه‌ای به کرونا👇 کرونای عزیز! سلام اینجا زمین و ما مردم قرن ۲۱ شاید باهوش‌ترین انسان‌های تاریخ بشریم. قلب ذرات را شکافته‌ایم و به فکر تسخیر ماه و ناهید افتاده‌ایم. شمشیر را کنار گذاشته و با فشار یک دکمه موشک‌های فوق سنگین را می‌کوبیم به هر جا که دلمان بخواهد. از کوه سرد و سخت تا امواج نرم و نامرئی مثل موم شده‌اند توی دست‌های ما و هیچ قدرت شکست‌ناپذیری وجود ندارد که جگر کند برای ما رجز بخواند. ناز شصتت کرونا جان! خوب وقتی آمدی و زمینِ پاره پاره ما را دوختی به هم. بشر تورنتو و پاریس و تهران و توکیو و نیویورک و مسکو برایت فرقی ندارد. مرزها را شکستی و نژادها و زبان‌ها و رنگ‌ها را تکاندی و ریختی دور. اکنون همه، ماست‌هایشان را کیسه کرده‌اند و دست و پاهایشان را جمع. جوری ترس به جان‌ها انداختی که مردم قرن ۲۱ هفت‌تیر می‌خرند تا دستمال توالت کم نیاورند. کرونای عزیز! خوب آبروی ما را بردی. خوب سینه غرور ما را به خِس.خِس انداختی. تو هر شری که باشی به ما آموختی که هیچ خری نیستیم. تو نه زلزلزله‌ای و نه سیل و نه گردبادی مهیب و نه صاعقه‌ای آتش‌خیز. تو آن قدر به چشم ما نمی‌آیی که باید از پشت چند عدسی قوی نگاهت کنیم. با اینکه تو را ریز می‌بینیم جانمان را گذاشته‌ایم و در رفته‌ایم توی خانه‌هایمان و در را به روی عزیزترین‌هایمان هم بسته‌ایم. تو هوش و غرور بی‌اندازه‌مان را قد یکی از شاخک‌های شیپوری خودت هم به حساب نیاوردی. تو خدا را به زندگی بشر قرن ۲۱ بازگرداندی و به ما فهماندی بی‌عنایات او از هیچ هم هیچ‌تریم؛ حتی اگر توی مریخ و ماه نیز خانه و ویلا بسازیم و برای تعطیلات آخر هفته به جای زدن به جاده چالوس، توی خاک زهره بساط جوج و قلیان راه بیندازیم. حالا ما یاد گرفته‌ایم پیش از هشتکِ یک "به یاری خدا" هم اضافه کنیم. ✍ سعید احمدی ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ روزهای قرنطینه کرونا ......................🔐🔏 انتشار با ذکر منبع جایز ......................☘ @ghalamdar ......................🌿
🖋 در سوگ استاد رضا بابابی ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ استاد رضا بابایی را تا سال ۱۳۸۲ نمی‌شناختم. شوق به نوشتن و دانستن فنون قلم مرا به درس و مجلس نغز و آموزنده و طنزآمیز او کشاند و تا اکنون از او و آثارش بهره‌ برده‌ام. پیش‌تر، کسان دیگری را دیده بودم که دم از قلم بزنند و فن نگارش بیاموزند یا کتاب‌هایی را خوانده بودم که خدای نهاد و گزاره ادبیات فارسی باشند؛ ولی بابایی جنس دیگری داشت. او شاید خدای مطلق ادبیات نبود؛ اما در آموزگاری از دیگران سرتر و پُرتر بود. او بخل نداشت و هیچ فوت کوزه‌گری را توی مشت خود پنهان نمی‌کرد که مبادا شاگردی همه هنرهای او را برباید و کارش را از سکه بیندازد. او سخاوتمندانه و استادانه هر چه در چنته داشت رو می‌کرد و پرسش هیچ شاگردی را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت. همین صفت سکه او را بی‌مانند می‌کرد. تنها با او و پای درس او دانستم نویسندگی آستانی بلند دارد و هر کسی را دست‌رساندن بر بلندای آن نشاید و نباید؛ البته بدون ناامیدی و یاس از تلاش. بهتر بگویم: قله قلم را می‌شد با او دید؛ اگرچه در پایه یا دامنه آن گام برداری و برای فتح آن بکوشی. بابایی به درست یا غلط از اندیشه تهی نبود و برای خودش مشرب مشخصی داشت؛ اما اندیشه‌های مخالف خود را نیز بر می‌تابید. شاید مذاق فکری او را نمی‌پسندیدی؛ ولی سلوک عملی و اخلاق حرفه‌ای او را می‌ستودی. استاد بابایی سنگ بنای محکم و راستِ نسلِ نو نویسندگان حوزه است. بسیاری را می‌شناسم که مدرس فن نگارش‌اند و شاید نامی از او هم نبرند؛ اما شیوه او در بند بند درسنامه حضور واضحی دارد. او دیگر در میان ما نیست و روح نقاد و خردگرایش از تن خسته و دردمندش پر کشید و رفت تا مولوی و حافظ را از نزدیک ببیند و شرح و نقد کند. استاد رضا بابایی "مرجع نسل نو نویسندگان حوزوی" است که توانسته این فن را با سخاوت کامل به موافق و مخالف اندیشه‌های خود به یادگار بسپارد. بی‌گمان امروز هجدهم فروردین ۱۳۹۹ حوزه علمیه یکی از تاثیرگذارتربن شخصیت‌ها و سرمایه‌های انسانی خود را از دست داده و "ثلمه لایسدها شیئ" مصداقی دوباره اما متفاوت یافته است. خدایش بیامرزد و یاد و نامش گرامی ✍ سعید احمدی ......................☘ @ghalamdar ......................🌿
🌷استاد رضا بابابی شاعر، نویسنده و پژوهشگر برای شادی روحش الفاتحه مع الصلوات
🌹پایان و آغاز آوینی🌹 "به بهانه سالروز شهادت سید مرتضی آوینی"👇 سرقفلی روایتگری جهاد و شهادت به نام برنامه دهه شصتی "روایت فتح" است. صدای سید مرتضی آوینی در آن روزها و روزگار شور و حماسه، بوی فتح و ظفر می‌داد؛ اما نه فتح یک یا دو وجب خاک و پیشروی رزمندگان دفاع مقدس. او از فتوحاتی می‌گفت که برای مانند من که در عالم بچگی بودیم چندان گویا و رسا به نظر نمی‌رسید. اول دهه هفتاد که وارد هنرستان سوره شدم ساختمان روایت فتح فقط چند کوچه با ما فاصله داشت و من هم بیش از آنکه رنگ و شکل در و دیوار آن را ببینم لحن صدای آوینی را از آن می‌شنیدم. پس از دو سال روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ صدای دلنشین و شورانگیز او در فکه آسمانی شد. گمان نمی‌کنم ساختمان حوزه هنری مانند تشییع او را دیده باشد. اولین نمازی که به اقتدای رهبر انقلاب خواندم نماز بر پیکر او و همکار شهیدش بود. شهادت آوینی یک قدم مرا به او نزدیک‌تر کرد. آن تشییع باشکوه و شعر آهنگران در ذهن و گوشم هنوز هم قدم می‌زند. به‌راستی آوینی که بود؟ پاسخی در خور نمی‌یافتم. تا آنکه پس از سال‌ها و بعد از آشنایی با دکتر وحید یامین‌پور در سال ۱۳۹۰ دانستم که آوینی نه تنها برای من بلکه برای بسیاری از فرهنگ‌پژوهان شخصیتی آن‌قدر ناشناخته مانده است که نمی‌شود در این چند سطر روضه مکشوف جفای بر او را نوشت و خواند. کم و کوتاه‌تر آنکه کامران آوینی و سید مرتضی آوینی تصویر و تصور روشنی از انقلاب اسلامی خمینی کبیر و انقلاب جان‌ها و افکار را پیش روی ما مجسم می‌کند. کامران که همه راه رفته روشنفکرمآبان غربزده و دسته‌ای از سلبریتی‌های امروزین را رفته بود از قضا دستِ تندی بر آتش فلسفه و هنر مدرن داشت که اگر همچنان بر همان مشرب می‌رفت اکنون دست‌مایه ادا و اطوار و قر و قمیش‌های بسیاری از غرب‌پرستان زمانه بود که آوینی چنان گفت و چنین کرد و چسان رفت؛ اما او انقلاب را "آغازی بر پایان" خود دانست و نه تنها به بازبینی راه رفته‌اش پرداخت، بازتولید شخصیتی به نام سیدمرتضی را کلید زد. آثار و نوشته‌های فصل روشنفکری خود را به یکباره در گونی ریخت و به نابودی و نیستی سپرد و گام به فصلی تازه‌ و ابدی گذاشت. سید مرتضی در برزخ فرهنگی و تمدنی انقلاب اسلامی و غرب، صورتش را به سوی انقلاب چرخاند و با منطق و استدلال ثابت می‌کرد که جهان آینده را یاران خمینی فتح خواهند کرد. او همه فکر و هنر و توان خود را مشتاقانه به کار بست تا در فضای مه‌آلود و دیرباور روزگار خود دو نکته بنیادین را به کرسی بنشاند و در این راه از سرزنش کسی نیز نهراسید و جان شیرن خویش را در این راه گذاشت و گذشت: ۱. افول تمدنی غرب و مدرنیته؛ ۲. ظهور و صعود تمدنی انقلاب اسلامی. نقدها و سخنان استخوان‌دار آوینی بر این دو موضوع از شگفتی‌های روزگاری است که به‌ندرت، گوشی شنوا و چشمی بینا در دو سوی این طیف برای خود می‌یافت؛ اما فهم سخنان او در عصر و جهان پساکرونا همه‌فهم‌تر و حسی‌تر شده است؛ زیرا غرب را عریان‌تر از همیشه به تماشا نشسته‌ایم. ما اکنون در روزگار ، و راحت‌تر سخنان دوراندیشانه آوینی را فهم و هضم می‌کنیم. ✍ ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ........................🍀🌹 انتشار با ذکر منبع جایز ......................☘ @ghalamdar ......................🌿
@ghalamdar هدیه به اعضای عزیز و ارجمند کانال. جلوه‌ای از طبیعت بهاری زادگاهم در دامنه شاهانکوه. لاله‌واژگون؛ گلی حیرت‌انگیز با اصالت ایرانی در زاگرس مرکزی. جای همه شما سبز 🌹💐🌺😍
🌸نام نیکوی سعدی🌸 سعدی را با شعر می‌شناسیم؛ ولی او از دروازه شعر عبور کرد تا ما را به دکان قند و پند و بوستان‌های حکمت، و گلستان‌های موعظه و تربیت برساند. بیان شیرین و شیوای سعدی هر کودک نوخاسته و هر پیر دنیادیده‌ای را به وجد و طرب می‌آورد.  سعدی مرد روزگاری است که می‌شود خلوص بالای فرهنگ ایرانی_اسلامی را در آن یافت و به تماشا نشست. شاعر شکرین سخن پارسی نیز آیینه‌دار همان جامعه و خانواده و انسانِ از آب و گل گذشته‌ای است که از طوفان حوادث عبور کرده و به پختگی و جاافتادگی تمدنی رسیده بود. سعدی آثاری دارد که در میان تراث پرشمار ادبی و فرهنگی از اعتبار و آبرو نیفتاده‌اند و همواره نقل و نباتی پرمشتری برای مذاق‌های نو به نوِ پس از او بوده‌اند. گلستان همیشه خوش و بوستان همیشه بارور او برای هر آشنا و غریبه‌ای آن قدر به دل می‌چسبد و روح‌ را می‌نوازد که نمی‌شود کتابخانه‌ای هرچند کوچک داشت و دست‌کم یکی از این دو در میان کتاب‌ها نباشد و ندرخشد. سعدی در خانه هر خردمندِ دانش‌دوست حضور دارد و نام نیک او همچنان برقرار و پایدار مانده است. سعدیا! مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن‌است که نامش به نکویی نبرند. مبارک! 🖋✍ سعیداحمدی یکم اردیبهشت ۱۳۹۹ ......................☘ @ghalamdar ......................🌿 انتشار با ذکر منبع جایز
🔻کرونای شهری‌ و دهاتی🔺 یک ماه شهر یک ماه کرونا و الکل و دستکش و ماسک و قرنطینه و خانه و از این پهلو افتادن روی آن پهلو و پنجره‌های بسته و مهم‌تر از همه خبرهای پشت‌در‌پشت کرونایی؛ اما یک هفته روستا و یک هفته هیچکدام از آنها که گفتم. فقط آب و آبشار و سبزه و گل و کوه و برف و صدای زاغچه و بلبل و کبک و خاکِ پاک و اکسیژن خالص. کرونا باکلاس بودن را از شهر برگرداند به همان دهات‌هایی که بدون شهر هم زنده‌اند؛ اما شهرها بدون دهات، خاکِ مرگ می‌خورند و حسرت آن همه نعمت نادیده که فقط در هنگام بلا و بیماری به چشم می‌آیند. دیروز دوباره برگشتم به شهر بین آدم‌های ماسکی و دستان پلاستیکی؛ البته با صورتی آفتاب‌سوخته، دستانی تاول‌زده، و ماهیچه‌هایی ورزیده. تصمیم دارم برای همیشه کلاسم را جابه‌جا کنم و بیش از گذشته به دهاتی بودنم ببالم و افتخار کنم. 🖋✍ ......................☘ @ghalamdar ......................🌿
🌾🌷⚘🌱 در قرآن 👇 "شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ" ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ فرود آمد: ﻗﺮﺁنِ ﻫﺪﺍﻳتگر ﻭ ﺩﺍﺭنده ﺩﻟﺎﻳل ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ هدایت و جدایی حق از باطل. ﻛﺴﻲ ﻛه این ﻣﺎﻩ را دید باید روزه بگیرد ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭان و مسافران در روزهای دیگر روزه بگیرند. ﺧﺪﺍ ﺁﺳﺎﻧﻲ ﻭ آسایش ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻰﺧﻮﺍﻫﺪ؛ ﻧﻪ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﻣﺸﻘﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ. ﻗﻀﺎﻱ ﺭﻭﺯﻩ نیز ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ که ﺭﻭﺯﻩ‌ﻫﺎی نگرفته به سبب عذر شرعی را کامل کنید ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮای هدایت خود ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻤﺎﺭﻳﺪ و از سپاسگزاران باشید.(بقره: ۱۸۵) ....................🌹 @ghalamdar ....................🌷
♥️حرمتِ نمک معلمی🔶 معلمی داشتم که شهید شد و معلمی که خودش را کشت. معلمی سیلی جفا بر گونه‌ام زد، معلمی هم که برای سنگ انداختن به گنجشک‌ها دو ضربه کابل کف دستم نواخت. معلمی که تکیه کلامش به بچه‌ها چیزی بیشتر از انگل نبود و معلمی که بچه‌ها را بزرگمرد می‌خواند و عزت نفس می‌داد. یک دوردور ساده در میان خاطرات مدرسه چهره‌هایی را نشانمان می‌دهد که هیچکدام شبیه دیگری نیست؛ اما همه آنان اغلبِ ثانیه‌های عمر خود را با صدای زنگ این کلاس و آن کلاس، دور سر بچه مدرسه‌ای‌هایی چرخاندند که گاهی یکی از آنان برای سفیدکردن همه موهای سر یک معلم بس بود. تا معلم نباشی تا سر کلاس نروی تا با ده‌ها دانش‌آموز با سر و کله و مغزهای کوچک و بزرگ سروکله نزنی تا بین غصه معیشت و عشق به آموزگاری گیر نکرده باشی تا نفست با هوای یک کلاس چندنفره دم و بازدم نگیرد و چشمانت با عنبیه‌های رنگارنگِ خیره به تو یکی نشود و تا با دیگر قصه‌ها و غصه‌های شیرین یا تلخ معلمی خو نگیری، از معلمی فقط نامی شنیده‌ای و سوزهای نهانی زیر قبای آن را نچشیده‌ای. بگو و بشنو. این دو چقدر به هم شباهت دارند. معلم شهیدم، معلم خوش‌اخلاق یا بداخلاقم، معلم سبیل چخماقی یا ریش‌بلندم، معلم صبور یا عجولم، معلم ساده یا زیرکم، معلم پیگیر یا بی‌خیالم! همه شما را با همه فرق‌های ریز و درشتی که با هم دارید با همه کرنش یا سرکشی که به اخلاق و روحیاتتان دارم، از عمق جان می‌ستایم؛ صمیمانه و بی‌ریا و با تعظیم و تکریم و احترام. به عدد هر کلمه و نکته‌ای که آموخته‌اید، حرمت نمک یافته‌اید برای من؛ به‌ویژه آسمانی و سربلند و بی‌تکرارم! تو را نیز به‌اندازه همه آموزگارانم سجده می‌کنم. معلمان عزیز! همه روزهای عمر من روز شماست. امروزتان هم مبارک! ✍ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ......................☘ @ghalamdar ......................🌿
خدیجه، مادرِ مادران سعید احمدی خدیجه! تو چه می‌دانی خدیجه کیست؟ او تاریخ‌سازترین زن، یک‌ونیم هزاره پیش تا اکنون است. مادر همه‌ی ام‌المؤمنین‌‌ها، مادر همه‌ی امت رسول‌الله کم‌ترین نام و عنوانی است که می‌شود از خدیجه‌بودن دانست. باید مردی باشی با آرزوهای بزرگ و روحی بی‌قرار و بلندپرواز، تا همسرت را، زنت را، شریک زندگی و آرزوهایت را، در مقیاس او نمره بدهی. آزادترین مردان جهان می‌داند دام و دانه‌ی زنانگی‌های همسر و همسران چقدر مرغان زیرک را نیز اسیر قفس می‌کند؛ گرفتار نژندی، پژمردگی و مردگی. از همین حرف‌ها می‌شود فهمید که خدیجه چه فرشته‌‌ی یگانه‌ای بود که پر و بالِ آسمان‌پیمای بزرگ‌ترین پیامبر خدا در خانه و آشیانه‌ی او جوانه زد و رشد کرد. عصمت و عظمت ابن بانو راه زمین تا عرش را هموار و آسان کرد: «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی» (نجم:۷،۸و۹). خدیجه فقط معراج‌آفرین شوهر خود نبود. این زمزمه‌ها، نمازها، سجده‌ها، ذکرها، دعاها، مناجات‌ها و تقرب‌های ما به خدا در ماه خدا و این سفره ضیافت الهی دستپخت زنی است با نام خدیجه. این خانه را او آب و جارو کرده و این سفره عظیم و پرنعمت ملکوتی را او انداخته. افطارها و سحرها ما مهمان خوان جاویدان خدیجه‌ایم. معراجِ انسان نردبانی است که خدیجه بر دیوار زندانِ تاریک و سرد دنیا گذاشته تا هر که به اسارت تن نمی‌دهد پای رهایی بر پله‌های آزادی و آزادگی بگذارد. ای اهالی خانه خوبان و ای ساکنان وادی ایمان! بزرگ‌ترین مادر انسان خدیجه است. مادرِ مادرانی که بهشت از دامن پاک آنان می‌تراود، مادر انسان‌کامل. ✍ نوشته ۱۴اردیبهشت ۱۳۹۹ ...............................🌸 @ghalamdar ...............................🌺
♻️🌷♻️🌷 دست‌کم هر کسی که از دهه شصت به این سو پدر و مادر دار شده باید ضلع سومی را هم در سرنوشت و شخصیت خود ببیند: مردی با شهرت جهانی امام خمینی.‌ چهارده خرداد هر سالِ ما روز خمینی نیست؛ اخم یا لبخند او در شب و روز و هر لحظه ما حضور دارد و فرقی نمی‌کند متولد ۲۲بهمن ۱۳۵۷ باشی یا ۱۴ خرداد ۱۳۹۹. به زمین بروی یا به آسمان بپری، امام خمینی و نظام ارزشی او تعیین‌کننده‌ترین عامل در زندگی ما شده است و انقلاب اسلامی و جریان‌های موافق و مخالف آن میراث امام و محور اصلی اخبار و رخدادهای عمر ماست. امام روح‌الله، مردی عامی و عادی و چشم و گوش بسته و مقلد نبود که سنگی در تاریکی بیندازد و از قضا به هدف بخورد و او را از هیچ به همه چیز برساند یا با پشت‌گرمیِ قدرت و حکومتی دیگر و به نیابت از آن کودتایی  بچیند و حکومتی در عرض دیگر حکومت‌ها علم کند؛ بلکه مجتهد و دانشمندی جهانشناس با افکاری عمیق و ذهنی نقاد و راهبرددهنده بود که با قدرت روحی و همت بلند و بی‌مانند خود بر نظام‌های حاکمِ جهان معاصر شورید و با آنها پنجه انداخت و قرائت تازه‌ای از نظام سیاسی و اجتماعی تعریف و تدوین کرد و به کار بست؛ به گونه‌ای که انسان در زیست‌جهان خمینی شکل ممتاز و متفاوتی از انسان در قالب‌های تعریف شده دیگر نظام‌های معاصر یافت. خداباوریِ موحدانه، اخلاق‌مداری، عدالت‌گستری، شورش بر ظالم و کرنش بر مظلوم و تقابل جدی با استکبار و تفرعن، برخی از بارزترین صفات انسانِ خمینی‌وار است. صفاتی که راه نفس کشیدن را بر انسانِ سیاه‌بخت معاصر می‌گشاید و زانوی طاغوت و تفرعن را می‌شکند. خمینی اسم رمز عملیات مقاومت جهانی و لحظه به لحظه آزادیخواهان علیه نابرابری‌های نژادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. خمینی، روح خدا در کالبد نیمه‌جان بشر تهی‌شده از معنا و معنویت است. خمینی همان نسیم و نفس تازه‌ای است که بر سینه تنگ و خفه بشر خسته و درمانده از تحقیر و ذلت می‌وزد و جای خزانِ خفت و خواری، بهار عزت و سربلندی را می‌نشاند. تاریخ پیش روی را فرزندان خمینی بدون غلط می‌نویسند. ✍✍✍ ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ------------☘ @ghalamdar ------------☘
👌👌👌👌🖐 استاد رضوی همدانی در نوشته‌های خود حکایتی گفته که برای همه درس‌آموز و برای نکته‌سنج‌ها و ریزبین‌ها آموزنده‌تر است: خدا رحمت کند استاد ما مرحوم «آیت‎الله علی عراقچی همدانی» رضوان الله علیه را که می‌گفت: ایام طلبگی یک جفت گیوه نو خریده بودم. یکی از روزهای تابستانی گیوه‎ها را پوشیدم و از قم به شهر ری برای زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی رفتم. نزدیک حرم مطهر مدرسه علمیه‎ای است به نام برهان. سر ظهر گفتم برای رفع خستگی بروم آنجا بخوابم. رفتم و دو تا کفه‌های کفشم را روی هم گذاشتم که بشود متکای من. آنها را زیر سر گذاشته و خوابیدم. چشمهایم داشت گرم خواب می‌شد که دو نفر آمدند بالای سرم. یکی گفت: که این خوابیده. آن یکی گفت: شاید خودش را به خواب زده؛ بیا امتحانش کنیم، ببینیم بیدار است یا خوابیده؟ اگر خواب باشد سرش را که بلند کنیم بیدار خواهد شد و اگر بیدار نشد خودش را به خواب زده است. دو نفری لحظه‌ای سرم را آهسته بلند کردند و دوباره روی کفش‎ها گذاشتند. بعد با هم گفتند: ای بابا! این که بیدار است، بیا برویم. من هم فکر کردم فهمیدند من بیدارم و رفتند و تصورم این بود اتفاقی نیفتاده. با خیال راحت خوابیدم. بعد از نیم ساعت برخاستم. متوجه شدم همان لحظه‌ای که سرم را آوردند بالا که امتحان کنند من خوابم یا بیدار، گیوه‌های نو مرا برده‌اند. دانستم این حقه و ترفندی بوده که مرا بفریبند و کفش‌هایم را بدزدند و این‎گونه اغفالم کنند. ✅🌺 گاهی که گمان می‌بریم خیلی زیرک و سر هوش و حواس خودمانیم شیطان یا نفس اماره کلاه گشادی سرمان گذاشته و رفته است. 🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔 @ghalamdar 🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔