eitaa logo
قلم های بیدار
130 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ شعری از گروه در استقبال از پیکر مطهر شهید حججی: از شام، رو سپید می آیند عاشقان در هیئت شهید می آیند عاشقان بیرق کجاست؟هیئتیان را خبر کنید! با روضه ای جدید می آیند عاشقان دلدادگان زینب و زهرای اطهرند این لاله های سرخ که این گونه پرپرند روزی مدافع حرم دختر علی حالا به عطر چادر مادر معطرند دلبستگان جلوه‌ی دنیا نبوده اند وقت نبرد، اهل مدارا نبوده اند ما هم برای حفظ حرم سرسپرده ایم آن‌ها در این مبارزه تنها نبوده اند! □□□ اي آشنا به روضه ي مقتل! خوش آمدي برگشته است از سفري دور، پيكرت اي از تبار عشق! خودت روضه را بخوان! تعريف كن چگونه سرافراز شد سرت؟! این سر که از تبار شهیدان کربلاست با عشق وصلِ روی حسین، از بدن جداست چشمان بسته ی تو که حسن ختام نیست! سر دادنِ تو تازه سرآغاز ماجراست در روزگار عافيت و عصر فتنه ها نازل شده است آيه‌ي حق از نگاه تو اي سرّ سربريده‌ی مكشوف! همچنان عطر حسين می‌وزد از قتلگاه تو مثل تو از حسین گرفتیم درس عشق آزاده ایم، پر تب و تابیم، محکمیم گندم نمی خوریم و به ذلت نمی رویم شاگرد مکتب رمضان و محرّمیم مدیون مادران شهیدیم ‌تا ابد آری چقدر امّ‌وهب دارد این وطن ما از حسین، غیر شهادت نخواستیم از داغ لاله هاست که تب دارد این وطن صف در صف آمدیم به تشییع پیکرت با اشک های جاری و با یاد کربلا بر تو چه رفته است که با بازگشتنت بوی محرم آمده، حی علی العزا... سرمشق راهیان حرم، عشق زینب ست رفته ست تا ابد سر عشاق زیر دِین بر دل نشسته داغ جوانان ولی نشد روزی شبیه روز عزای تو یا حسین... 🌱 شاعران: @ghalamhaye_bidar
آورده‌اند پیرهن خونی از بهشت پیغمبرم! ردای رسالت مبارک است برخیز و آیه‌های جنون در جهان بخوان آغاز سرخِ موسم بعثت مبارک است (معصومه فراهانی) نسیم عشق تو پیچیده در مداین ما شهید مجلس حسن حسین! محسن ما! (علی محمد مؤدب) سر تا سر زمین شده یک زندان خورشید دور حادثه سرگردان دنیا و هرکسی که در آن مانده است مصداق حال سورهٔ زلزال است (حامد صافی) ارائه شده در @ghalamhaye_bidar
قتل عام و خاص ندارد اتفاق می افتد جایی دور یا نزدیک که هیچ دوربینی نفس نمی کشد! چشم گوش تیز کن لای همین برفک ها ضجه ی کودکی است خط خطی شده با پوتین! و ما به نزول لنز بیشتر نیاز داریم تا بارانی که بشوید همه چیز را وقتی قحطی آه از آب بیشتر است فرقی نمی کند خشکسالی در چندسالگی اش بسر می برد! خواب روز به روز عمیق تر می شود آنقدر که مدام هفت مار کوچک هفت مار بزرگ را بخورند هیچ پیامبری از راه نرسد تا رها کند دوربینش را و شکار شوند مارها! رمال ها جهان را گرفته اند طلسم می شویم با صفحه ای نورانی که روز به روز تاریک است عده ای میان مارها خط خطی می شوند تا شبکه ها همچنان پخش کنند تصویری را که برفکی است! قتل عام و خاص ندارد!... @ghalamhaye_bidar
🔸سروده میلاد عرفان پور در واکنش به نسل کشی مسلمانان در به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر! گلستانیم ما در آتش نمرود، زیباتر مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی ترسیم که در آغوش آتش می شود ققنوس ماناتر خبر، از دود آه ما به دلها می رود مادام تو با هرشعله نفرینی تری هر شعله رسواتر تو مثل شعله ها با نعره مستانه ات دلخوش و ما را ناله ای مانده ست از فریاد، گیراتر دریغا پیرو بودا به کار زنده سوزاندن دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر ! شما را مردگانی هست - سر تا پای در آتش- شما در زندگانی نیز می سوزید، پیداتر بسوزانیدمان ،خورشید محشر نیز در راه است خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر اغثنا یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است اگرچه نیست در رنج سفر، از ما شکیباتر @ghalamhaye_bidar
🔸برای مسلمانان مظلوم خجالت میکشیم از ادعاهامان میانمارا! که خونین دل نکرد اخبارتان در این میان، ما را چه کودک ها که از آغوش مادر، زیر پا رفتند! چه مادرها که پیش از سوختن، دیدند آنها را فقط دق میکنیم و در گلو فریاد میسوزد همه خاموش! گویا خواب برده کل دنیا را یمن با دستهای کودکی وا کرد چشمش را ! سعودی دید و اسرائیل و آمریکا و بودا را! اگر بود از نو، حافظ میسرود این را که آن گرگان "چنان بردند صبر از دل که ترکان، خوانِ یغما را" به لبها بانگِ عجّل فی ظهور صاحب العصر است خدایا، جان به لب هستیم! برگردان مسیحا را @ghalamhaye_bidar
کی صبر چشمان صبورت سر میاید؟ کی از پس لبخندت این غم بر میاید؟ با هر صدای کوبه ی در بعد سی سال جان و دلت با شوق،‌ پشت در میاید گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم تنها چراغ خانه ام آخر میاید! گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت «دارد زمان انتظارت سر میاید...» سی سال پای قاب عکسی صبر کردن این عشق ها تنها به یک مادر میاید صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص گفتند دارد باز هم پیکر میاید عصر است؛‌ در بخش شناسایی جوانی با برگه ای و چشمهایی تر میاید از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال یک پیکر، از قنداقه کوچکتر میاید آه از صدای روضه خوان ظهر تشییع: «اکبر به میدان می رود اصغر میاید...» بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز با چشم تر دارد زنی دیگر میاید... @ghalamhaye_bidar
حق می شود انکار و من انگار نه انگار منصور سرِ دار و من انگار نه انگار بر گرده ادراک حقیقت‌طلبان باز باطل شده آوار و من انگار نه انگار در چنگ هوس های خیابانی اشباح عشق است گرفتار و من انگار نه انگار در قدس و هرات و حلب و موصل و کشمیر اردو زده تاتار و من انگار نه انگار کشتند و دریدند شکم‌های زنان را گرگان میانمار و من انگار نه انگار فریاد از این عصر تماشاگری مرگ خورشید سرِ دار و من انگار نه انگار @ghalamhaye_bidar
در استقبال از پیکر شهید از چشم تو حماسه شنیدن رساتر است عطر تو از همیشه گلم، دلرباتر است یعقوب جای خود، ولی این بوی پیرهن _من مادر شهیدم و_ بر من رواتر است سوزان و سر بریده و روشنگر آمدی ای آفتاب! طاقتم از این فراتر است انگار چشم های تو زاینده رود بود چشمان هر غریبه و هر آشنا، تر است با مرگ در اسارت، آزاده تر شدی گنجشک در قفس که بمیرد، رهاتر است ای پاره های جانِ تو از جان، عزیز تر جانی که وقف دوست شود پر بهاتر است @ghalamhaye_bidar
باز هم اول مهر آمده بود و معلم آرام اسمها را می خواند: اصغر پورحسن پاسخ آمد : حاضر قاسم هاشمیان پاسخ آمد : حاضر اکبر لیلا زاد پاسخش را کسی از جمع نداد بار دیگر هم خواند اکبر لیلا زاد پاسخش را کسی از جمع نداد همه ساکت بودیم جای او اینجا بود اینک اما تنها یک سبد لاله سرخ در کنار ما بود لحظه ای بعد ٬ معلم سبد گل را دید شانه هایش لرزید همه ساکت بودیم ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم غنچه ای در دل ما می جوشید گل فریاد شکفت همه پاسخ دادیم : حاضر! ما همه اکبر لیلا زادیم @ghalamhaye_bidar
به نام زینب کبری«س» سخن آغاز کن ای دل به سوی کربلای واپسین پرواز کن ای دل ز یارانی که جان دادند جا ماندی دلا! بس کن چه میخواهی از این تن، این بلای مبتلا؟ بس کن تنی بر خاک و جانی برتر از افلاک داری تو چه میجویی درین زندان، چه کارِ خاک داری تو؟ به کام دشمنان تا کی دریغ یاد یارانت؟ به خون هر گه که خفته می برد با خود بهارانت در این دیر کهن تا کی اسیر دشمنان بودن؟ گرفتار زن و فرزند و نان و خانمان بودن؟ برآر ای دل سری از سینه رقص بسمل است اینجا ز خون مستمندان آرزو پا در گل است اینجا اسیر مال و جاه دیگران تا کی؟ جنون گل کن در باغ شهادت باز اگر شد، غرق خون گل کن سگان دوزخند اینان که می لایند و می لافند دلا! یاران تو سی مرغ سیمرغ اند و در قافند جنون کن بار دیگر، عقل را بگذار و عاشق شو شهادت مرگ عذرای تو خواهد بود، وامق شو شفا را در شهادت جستجو کن، کربلایی شو به قانون نوای بی نوایی، نینوایی شو فریدون بود و قربان بود و یاران دگر بودند تو از خود با خبر بودی و آنان بی خبر بودند در این وحشت سرا آن به که از خود بی خبر باشی خبر خواهد رسید از غیب اگر مرد خطر باشی خطر، آری خطرها بود، اما «بود» بادی شد دریغایی و دردی ماند و یاری رفت و یادی شد رها کن «بود» را، بادا مبادایی به جا مانده ست چه خواهد شد؟ ببین امروز و فردایی تورا مانده ست نشد پایی به جا ماند، سری جا ماند و سودایی جهان بوده ست تا بوده ست امروزی و فردایی اگر دیروز جا ماندی ز یاران، داری امروزی برای سوختن داغی، برای ساختن سوزی رها کن رفته را، فردا به جا مانده ست اگر مردی سرت را نذر زینب «س» کن، مبادا زنده برگردی از آن روزی که در شام بلا افکنده بارش را فرا می خواند از هر سو سپاه سوگوارش را از آن روزی که سر زد در شب خونبار عاشورا به شام افتاده تا صبح قیامت کار عاشورا نه تنها کرد عاشورا گل از چاک گریبانش خبر از صبح رجعت می دهد شام غریبانش نماند آنجا که دور از کربلا باشد به مهجوری بسا دوری که نزدیکی ست، نزدیکی ست این دوری مگو خورشید عاشورا چرا در شام جا دارد غریبان را پیام از کل ارض کربلا دارد میان کربلا و شام راهی هست، راهی شو اگر خشکی ست آتش باش، اگر دریاست ماهی شو گریبان چاک زد نطع قیامت کرد جانها را به محمل زد سری در گردش آورد آسمانها را به خون پیغام اگر بردم غریبان دمشقش را به صبح کربلا خواهم رساندن شام عشقش را @ghalamhaye_bidar
برو در کربلا، دیگر مپرس از رمزِ استغنا شهیدِ ناز او از تیغ می‌خواهد دمِ آبی @ghalamhaye_bidar
بر خوان میهمانی این دنیا،یک عده گرم سورچرانی ها یک عده زیر قیمت نان هر روز درگیر نرخ ها و گرانی ها از لقمه های چرب فرادستان از نفت و خاویار نمی ماسد بر سفره های تنگ فرودستان جز وعده ها و چرب زبانی ها یک عده این میانه پر از دردند، سردار روزهای هماوردند جز با غم حسین نمی گردند،یک عده مرد چون "همدانی"ها یک عده چون تو یک شبه طی کردند راه هزار پیر طریقت را ای کرده اقتدا به علی اکبر ای سر بلند از تو جوانی ها گفتی بس است روضه شنیدن ها دیگر رسیده نوبت دیدن ها رفتی شهید مرثیه ای باشی رفتی ورای مرثیه خوانی ها @ghalamhaye_bidar