eitaa logo
قلم های بیدار
142 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به زنده یاد قیصر امین پور هیچ کس اگر چه با تو همصدا نبود هیچ کس! هیچ کس شبیه تو عاشق جوانه ها نبود بعد رفتن تو آن که می شناختت گریست بیش تر گریست آن که با تو آشنا نبود بعد تو داغ دست های گرم یک پدر بر دل چکامه های نصفه نیمه ماند رفتنت نوح حرف های نو! کشتی خیال را به ساحل کلیشه ها نشاند بعد تو چشم های نوجوان شهر ماه ها به دکه های بین راه خیره بود تا که شاید اسم تو با همان شکوه بیکران باز هم روی جلد ماهنامه ی سروش نوجوان بعد تو لفظ زنده یاد را از کتاب فارسی خط زدیم تو خودت هنوز زنده ای زنده ای و روی نیمکت کنار ما نشسته ای شاعری! شاخ مرگ را شکسته ای! من تو را ندیده ام شنیده ام ولی که نام کوچک تو عشق بود می شناسمت! آنچنان که چشمه آنچنان که رود *** بعد تو سه شنبه ها... @ghalamhaye_bidar
تفنگت را زمین مگذار در شب خیزِ طوفان ها... که در راهند گمراهان و گمراهند میزان ها... هوای "گرگ و میش" دشت از روزی خبر دارد که در آن نی لبک سودی نمی بخشد به چوپان ها تفنگت را زمین مگذار این هشدار تاریخ است که هرجا بوده انسانی کنارش بوده شیطان ها مسلمان! لا تَخَف! برخیز و معنا کن شهامت را و لا تَستَوحشوا! حالا که قبل از ما،مسلمان ها... یکی میثم شد و آتش به پا کرد و بهشتی شد یکی مختار شد بین حسین و ابن مرجان ها همیشه رفتنش آری به سود خیل بسیاری ست چه "مالک" باشد از کوفه چه "حاج احمد" به لبنان ها مجاهدهای سازش گر ... رجزخوان های در سنگر طلبکاران پوچ اندیش...خیل سست ایمان ها همه امروز باید ماست ها را کیسه می کردند اگر می بود آوینی اگر بودند چمران ها... اگر آتش زده بر اختیار دوستان،دشمن ملالی نیست تا هستند مردان دبستان ها هلا! ای آن که یک عالم نگاهش خیره بر راهت تفنگت را زمین مگذار در شب خیز طوفان ها @ghalamhaye_bidar
به اربعین همه خونگریه های دشت و کویرم کجاست قلب صبوری که گم شده ست مسیرم چو قطره ای که به دریا چو گرد در شب صحرا بعید نیست اگر در میان راه بمیرم پیاده آمده ام کربلا که با تو بگویم فدای قافله ی اشک کودکان اسیرم چه سفره ها که به پا کرد قدر دار و ندارش به راه ،پیرزنی که نگفت هیچ فقیرم به شوق کفش مرا واکس زد که فرق ندارد چه از ضریح و چه از زائرش غبار بگیرم دعایی ام که ندیده به عمر رنگ اجابت نمانده غیر رسیدن به زیر قُبّه گزیرم @ghalamhaye_bidar
سخنی ز کرب‌وبلا بگو، نفسی از آن‌چه که دیده‌ای دو سه بیت تازه و تر بخوان، که چه دیده‌ای، چه شنیده‌ای چه خوش آن که موسم اربعین، برسد به موکب واپسین به زیارت شه ملک دین، تو رسیده‌ای که رسیده‌ای چه خبر ز خیل پیاده‌ها، ز دعای هر شب جاده‌ها که خدا کند شب عمر ما، برسد به وصل سپیده‌ای به دعای «کنت معک» خوشی؟ دل من اگر به محک خوشی نروی اگر سوی نینوا، ز سبوی حق نچشیده‌ای دو قدم به تاول پا برو، دو قدم به قد دوتا برو که از آن به سجده تو سربلند و سبک پری، که خمیده‌ای همه خواهشم بود از خدا، که شوم شهید ره ولا ولی آه از این دل مبتلا، دل از قفس نرهیده‌ای... پرش بلند هما کجا و دل شکسته‌ی ما کجا به همین خوشم که ادا کنم غزلی به مدح قصیده‌ای @ghalamhaye_bidar
🔸شعرخوانی و گفتگوی ادبی در برنامه‌ی رادیو اصفهان 🔹امشب ساعت 20 بازپخش: فردا جمعه ساعت 10 صبح با حضور با موضوع @ghalamhaye_bidar
شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت : قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! _اگر که حوصله داری ، اگر که زحمت نیست غمی است در دل جا مانده هاي کرب و بلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته ها ، شاید تفاوتی ست در آغاز و درنهایت نیست همیشه آن که نرفته است بی قرار تر است همیشه آن که نرفته است ، کم سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست @ghalamhaye_bidar
اینجا كشيده ايم به شوق تو صف همه سوي تو عازميم به شور و شعف همه ما تشنه ايم، تشنه ي صحراي طف همه پای پیاده آمده ايم از نجف همه تاريخ اگرچه فاصله انداخت بين ما در راه توست تاب و تب ما حسین ما شد سهم ما امانت عشق تو از الست يعني كه دين ما به تو از روز اول است پاهاي خسته اي كه پر از زخم و تاول است اجمالي از تلاطم شوقي مفصل است ما زايران كوي تو هستيم از قديم با هر قدم به روي خطايي خطي زديم اين كهكشان كه چرخ زنان بر مدار توست اين قطره ها كه مقصدشان جويبار توست اين سيل جمعيت كه چنين رهسپار توست از هر نژاد و رنگ و زبان بيقرار توست هر بيدلي شده ست مسافر به شوق تو از شرق و غرب آمده زائر به شوق تو ما از فرات غسل زيارت گرفته ايم پيش تو در بهشت اقامت گرفته ايم از چشم تو برات شفاعت گرفته ايم از خون وضو براي شهادت گرفته ايم عشق تو را نشان به زمين و زمان دهيم آخر در اين مسير به پاي تو جان دهيم دارد هميشه شور تو جريان در اين مسير ما بگذريم يكسره از جان در اين مسير در ياد ماست پير جماران در اين مسير حس ميشود حضور شهيدان در اين مسير ما نايب الزياره ي خيل شهيدها نزد تو آمديم امام اميدها @ghalamhaye_bidar
آن هایی که حرکت نمی کنند متوجه زنجیرهایشان نمی شوند @ghalamhaye_bidar
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم لبی ترکرده زان صهبای جام پرفسون من هم هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران که ره چون می‌توانم یافتن سوی درون من هم @ghalamhaye_bidar
«درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران که ره چون می‌توانم یافتن سوی درون من هم» در این دنیای ایمان خوار سرتاسر پر از خسران رهی ای کاش می جستم به خیل سابقون من هم به استدلال کی از شوقِ رفتن می توان دم زد رها باید شوم از بند دام ارغنون من هم تب عشق است و هرکس را نخواهد کرد حلاجش مگر کوس اناالحق را بگردانم فزون من هم شهادت صبح بیداری است در شب های خواب آور بپوشاند شبم را کاش صبحی رنگ خون من هم الا ای عشق ای فانوس روشن فام دریایی در این طوفان بگردان سوی ساحل رهنمون من هم @ghalamhaye_bidar
به سجده رفته ام با لاله های واژگون من هم نماز غرق می خوانم در این دریای خون من هم "الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها" که دل را خون کنم زان جام سرخ پرفسون من هم زمین آواره ی هجر است و هاجر وار می گردد به دنبال فرج از این ستون تا آن ستون؛ من هم. مگیر ای آسمان! بر من مگیر این کال بودن را اگر ابری نبودی می رسیدم تا کنون من هم برآی ای آفتاب از ابر، تا کی امتحان صبر؟ برآ، تا بر بیایم از پس این آزمون من هم @ghalamhaye_bidar