eitaa logo
قلمزن
453 دنبال‌کننده
695 عکس
115 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از می آوریمش
دو رکعت مشارکت... @omkarrar
یک بار در جمع دختران باران و یک بار در جمع دختران شب احیای نیمه شعبان در منطقه محروم، شدم کسی که و اصرار دارد رأی ندهد! از شیطنت‌های بعضی‌هایشان که بگذریم، که همان ابتدا گفتند خب رأی ندهید😅 اما بعد آن چنان مستدل و قوی شروع به قانع کردن من نمودند که حقیقتا خجالت کشیدم، خجالت کشیدم از اینکه بخشی از جامعه همچنان این نسل را کودکانی می‌پندارد که قوه تشخیص ندارند، دور از عقلانیت عمل می‌کنند و یا هر چیز دیگر، در آن دورهمی‌ها، دهه هشتادی‌ها و بویژه دهه‌نودی‌ها طوری با من حرف می‌زدند که با همه لجاجتی که داشتم، دهانم بسته مانده بود، در این حد که برای دلایلشان مخالفت دیگری را وسط می‌آوردم و باز پاسخ می‌دادند، این بچه‌ها فکر می‌کردند و استدلال می‌آوردند، اسیر سیاسی‌بازی و مصلحت‌اندیشی هم قاعدتا نبوده و نیستند، اما فطرت و عقلانیت خالی از شائبه آنها تشخیصش این بود که باید انتخاب کرد! نه اینکه فارغ از مشکلات باشند، نه! حتی منِ ناخلف یادآوری میکردم که این مشکلات هست و آنها باز دلایل دیگر می‌آوردند. این اولین بار نیست که باورشان می‌کنم و پشت شعور و درک این بچه‌ها نماز می‌بندم...🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
دست عشقشو گرفته اومدند رأی بدن...💚 تا اینا نفس می‌کشند ما زنده‌ایم، ما امنیت داریم، ما استقلال داریم، ما عزت داریم...🌱 @ghalamzann
و برای خودت دلیل آوردی که فلان و بهمان، اما یکی و یکی‌های زیادی بودند که دلشان برای رأی دادن می‌تپید و نمی‌توانستند پای صندوق بیایند... تو رأی ندادی و سالم بودی اما بودند کسانی که بال‌بال می‌زدند که با همان ناتوانی جسمی خودشان را برسانند... کم بود، و متقاضی ناتوان بسیار، مردم دست به کار شدند خودجوش و داوطلبانه آمدند وسط میدان هر کسی که ماشین داشت و می‌توانست بشود خادم حمل و نقل، آمد و شد، دوستان اهل خیر یکی یکی داوطلب شدند، جمعی ایجاد شد، شبکه مردمی بلافاصله شکل گرفت و آدمها در نقاط مختلف شهر، شدند راننده کسانی که توان آمدن تا محل صندوق رأی را نداشتند، 200 مورد یا 300 تا یا بیشتر، درست نمی‌دانم، هرکسی شماره‌اش را اعلام می‌کرد تا در منطقه‌اش فراخوان شود، هرکسی مسافرش را می‌رساند خبر می‌داد که من آماده بردن نفر بعدی هستم، استاد هم آمده بود پای کار تا مسافر ببرد و چه بسا آنها که روزیِ ماشین استاد می‌شدند، نمی‌دانستند راننده آنها چه کسی می‌باشد. یکی هم خانم مسنی را برده بود و خانم گریه کرده بود از نگرانی اینکه مبادا شب بشود و به رأی دادن نرسد، بعد معلوم شده بود که ایشان خواهر شهید است، شهید داده‌اند و باز خودشان را بدهکار می‌دانند و باز برای جا ماندن از رأی، گریه می‌کنند. تو رای ندادی، اما نمی‌دانم امشب چگونه سر آسوده بر بالین می‌گذاری و یادت نمی‌ماند که هر نفس راحتی که میکشی در سرزمینی که امنیتش مثال زدنی‌ست، مدیون تک تک همین آدم‌هاست، و خدا می‌داند که از آنِ همین مردم است... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
ایشان را آن‌طور که نمی‌شناختم، اما به نظرم نمی‌شود یک نفر تولیت "مدارس عالی مطهری" باشد، با آن همه برکات عجیبی که دارند، و یک فرد عادی باشد. نمی‌شود آن چهره نورانی، آن سلوک متواضعانه، آن روی همیشه خوش، متعلق به یک آدم معمولی باشد. به عنوان کسی که عزیزانش مدارس عالی مطهری را برای تحصیل انتخاب کرده‌اند، و زحمات و برکات مجموعه را دیده است، شهادت می‌دهم که این مرد بزرگ، حتما دست خداوند همراهش بوده است. روحش متعالی و متنعّم از رحمت الهی🌱 ف. حاجی وثوق 📷 دانشگاه شهید مطهری - واحد خواهران مشهد مقدس - ١٣ اسفند ١۴٠٢ @ghalamzann
"ما کردیم برای آدمها براساس شغل‌شان قائل شویم باید این را عوض کنیم و آدمها را بر اساس که دارند بر اساس آنها بر اساس آنها بر اساس آنها بر اساس آنها بر اساس آنها بر اساس آنها اندازه گیری کنیم که هم همین کار را می‌کند ان اکرمکم عندالله اتقیکم..." @ghalamzann
دوستان جهادی قرار است سه روز تعطیلی بعد از ماه مبارک رمضان را به مناطق محروم خراسان جنوبی بروند و تا می‌شود گرهی باز کنند و دردی درمان، این گروه به پزشک هم نیاز دارند، اگر پزشک هستید و امکان فعالیت جهادی دارید، یا پزشکی را می‌شناسید که بتواند در این حرکت خیر و ارزشمند همراه شود لطفا به این شماره اطلاع دهید: 09158040482 سلامتی و توفیق نصیب جهادگران گمنام🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
دوستانی که پیگیر کمک مالی و اهدای اقلام به مردم بلوچستان بودند، گروه جهادی شهید محرابی که متشکل از نوجوانان و جوانان دبیرستان و دانشگاه شهید مطهری می‌باشد، دست به کار شدند و مشغول جمع‌آوری کمک‌های مردمی هستند: @jahad_mehrabi 🔹 در روزهای پایانی ماه از غافل نشویم و کمک‌های نقدی را به حساب زیر واریز کنیم:
5892101219722721
بانک سپه، سارا تنها (شماره کارت قابل کپی شدن است) 🔹مهلت واریز تا ۲۸ اسفند است. 🔹 جهت تحویل اقلام غذایی، پوشاک و سایر موارد می‌توانید از شنبه تا چهارشنبه، ساعت ٧ تا ١۴ به دبیرستان شهیدمطهری واقع در کوهسنگی ١۵ مراجعه بفرمایید. (البسه مستعمل هم اگر آبرومند و قابل استفاده هستند، پذیرفته می‌شوند) 🔹 قدم‌هایی که برای این مردم مظلوم برمی‌دارید، مورد قبول حق... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
پزشکان محترم لطفا این منطقه را دریابید و اعلام آمادگی بفرمایید🙏
در باقیمانده ماه شعبان: 🔹 دعا و استغفار بسیار کن 🔹و قرآن بسیار بخوان 🔹 و توبه کن 🔹 و نگذار حقی به گردنت بماند 🔹 و نگذار کینه‌ای در دلت بماند 🔹 و گناهی که ترک نکرده باشی که خداوند در این روزهای باقی، بنده‌هاى بسیاری را به حرمت ماه مبارک رمضان از آتش آزاد می‌کند. @ghalamzann
🍃خانه را تمیز و مرتب کنیم و چیدمان تازه‌ای به آن بدهیم. 🍃جانماز و سجاده و چادرنماز را بشوییم و عطر و گلابی بزنیم و گوشه‌اي از اتاق پهن کنیم و جمع نکنیم تا خودشان صدایمان کنند و حواس پرت‌مان را جمع... 🍃حلالیت بگیریم و حق‌الناس را صاف کنیم و کینه و رنجش را دور بریزیم تا دلها صاف و تسویه شوند. 🍃یک قلک یا جعبه را در دسترس بگذاریم، جایی که همه افراد خانواده آن را ببینند، رویش هم مثلا بنویسیم "پروژه ماه مبارک" ، نیت کنیم برای فلان موضوع، ایتام، اقلام غذایی، کمک به اجاره یک نیازمند و یا هر چیز دیگر، در طول ماه صدقات را حتی کم اما مستمر، داخلش بریزیم و پایان ماه به ثمر بنشانیم. 🍃قرآن و مفاتیح را در معرض دید و در نزدیک‌ترین حالت بگذاریم تا عضو نزدیک خانواده باشند و هی چشم همه بیفتد و بیشترین انس و مجالست و معاشرت و خوانش اتفاق بیفتد. 🍃از آنچه در افطار آماده میکنیم حتی یک ظرف کوچک به همسایه برسانیم، هر بار یکی از همسایه ها، حتی اگر چند دانه خرما باشد، یا پیاله‌ای فرنی یا بشقابی سوپ... 🍃برای خواندن یک کتاب خوب، نیت کنیم و تا پایان ماه مبارک، در مطالعه آن ثابت قدم باشیم، کتاب‌هایی که به تحول احوالات‌مان در این ماه کمک کنند، مثل "کهکشان نیستی" ، "حضرت حجت سلام‌الله علیه"، شرح ادعیه، کتاب‌های مرحوم صفایی حائری و اصلا هر کتابی که به تناسب حال و روزمان مفید است. 🍃 برای کودک و نوجوانمان خاطره خوب از ماه مبارک بسازیم، حال خوب، اخلاق خوب، صبر نیکو، سفره مهربانی، مهمانی‌های دوست‌داشتنی و هر آن چیزی که شایسته مهمانی خداوند است. 🍃 و در نهایت، برای یکدیگر دعا کنیم، اسم بنویسیم که یادمان نرود و مکرر و مستمر دعا کنیم که خداوند به دعاهای ما برای یکدیگر نگاه ویژه خواهد کرد. بسیار زیاد محتاج دعا و حلالیت شما هستم... 🌱 @ghalamzann
می‌فرمایند: "بعضی علما و عرفا، اعمال روز اول ماه رمضان را خواندن دعای وداع ماه رمضان می‌دانند و توصیه کرد‌ه‌اند، اگر روز آخر می‌گوییم اندکی بنشین که باران بگذرد و راهی نیست، الان راه هست و می‌شود چاره کرد چاره اضطرار روز آخر... همچنین دعای ۴۵ صحیفه سجادیه فراموش نشود" @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•ویدئو یک: توضیحات حجت الاسلام شاندیزی (مسوول گروه فرهنگی شهیدالقدس) در مورد پویش کمک به غزه. • ویدئو دو: الحمدلله مهربانی‌های شما عزیزان به غزه رسید و توسط دوستان جهادی‌مان در غزه «گروه جهادی الباقیات الصالحات» بسته های غذایی تهیه و توزیع شد... 📣 این پویش همچنان ادامه دارد... سفیر پویش کمک به غزه باشیم... شماره کارت برای کمک به این پویش
5029087001597700
اگر سوالی بود میتوانید به این آیدی پیام دهید : @a_balllll 🇵🇸@Shahideqods
دوستانی که پیگیر کمک به مردم مظلوم غزه بودند و به دنبال راه مطمئن، گروه به لطف خداوند مدت زیادیست که کمک‌های مردمی را به غزه می‌رسانند، ماه مبارک رمضان، یک فرصت طلایی برای دستگیری از مظلومان است و دستگیری کردن، داخل و خارج از مرز نمی‌شناسد، وقتی راه را نشان‌مان می‌دهند، حجت هم تمام می‌شود... مأجور باشید🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
تمام دیشبم با شما گذشت با حرفهای و دل‌انگیز شما با دغدغه‌های شما با غصه‌ها و شما با تو که دنبال راه به رساندن دغدغه‌هایت هستی با تو که دلت می‌خواهد دوستانت را بگیری با تو که از خودت و دیگران انتظار انسان بودن را داری با تو که در معرض ازدواج قرار گرفته‌ای و به سراغت آمده‌اند... شما دخترها چشمه‌های هستید که هر وقت می‌جوشید و می‌شوید، اطراف و اطرافیانتان پر از نشاط و روشنی و حال می‌شوند، گفتگو با شما بدون اغراق، و است. آنقدر پر از تصمیم و و خواستن‌های خوب هستید که دلم برای نوجوانی تنگ می‌شود، برای آن روزهایی که به شکل مداوم برای نامه می‌نوشتم و هر روز به انتظار پستچی بودم که برسد و بسته‌های کاغذ پر و پیمان ایشان را بیاورد و چقدر این انتظار دل‌انگیز بود و چقدر خواندن‌شان بارها و بارها تکرار می‌شد و چقدر با دقت آرشيوشان می‌کردم و سال‌های حتی به سراغ‌شان می‌رفتم... قدر این روزهای پر از را بدانید، روزهایی که خیلی‌ها حواسشان است و چشمک‌زن‌ها عزم و همت‌شان را کور کرده‌اند، این سالها، زندگی شما هستند، گلدن تایمی که خیلی‌ها قدرش را نمی‌دانند، آن‌قدر طلایی است که هر حرکتی در آن امتیاز چندین برابری دارد و ده‌ها مرحله شمارا جلوتر می‌برد و برکاتش تا همیشه می‌ماند... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
چراغ چرخ خیاطی را خاموش و سیمش را از پریز جدا میکنم و دربش را می‌گذارم تا برود داخل کمد و تا دفعه بعد استراحت کند. دوخت و دوز و تعمیر لباس‌ها تمام شده، جوراب‌هایی که سوراخ شده بودند، درزهایی که باز شده بودند، دکمه‌های کنده شده، زیپی که خراب شده و شلواری که باید کوتاه می‌شد، حس دارد وقتی همه انجام می‌شوند و کار سبک می‌شود. روز قبل، روز شستشوی ملحفه‌ها و دوخت و دوز آنها بود، حس خوب و عطر مایع لباسشویی که در خانه می‌پیچد و همه چیز برق می‌زند. مرحله بعد تعویض خاک و رسیدگی به آنهاست که یکی از بخش‌های دوست‌داشتنی نزدیک بهار است. هنوز به طور کامل انجام نشده و هر روز باید به بخشی از کارها پرداخت تا خانه عطر و بوی را بگیرد. این قصه‌ی همه خانه‌های در روزهای سال است، اما برای خانم‌های شاغل، کار پیچیده‌تر است و زمان‌بندی دقیق‌تر، اگرچه در نهایت تمام می‌شود و حس و حال می‌ماند. کافی‌ست کنیم و به خانه و خانواده را در مسیر زندگی ببینیم، کافی‌ست برای تک‌تک قدم‌هایی که برمی‌داریم و قائل باشیم، کافی‌ست باور کنیم که نظافت خانه که طبخ غذای سالم که آراستگی منزل و هر کاری که خانه را برای اهلش، می‌کند، حتما مورد است چرا که نزد او بنیاد است. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
برای پدر درس و مدرسه ما بچه‌ها حرف اول را می‌زد، با وسواس عجیبی می‌گشت هرجای شهر که بود، آن مدرسه‌ای را پیدا می‌کرد که می‌گفتند بهتر است و برای اینکار وقت زیادی می‌گذاشت، آدم‌های زیادی را می‌دید، با همکارانش گفتگو می‌کرد و سختی دوری راه مدرسه‌ها را هم به جان خودش می‌خرید و ما را می‌برد و می‌آورد تا خیالش آسوده باشد و کاش و کاش قدر می‌دانستیم... رویاها برایمان در ذهن می‌پروراند و آن‌قدر مطمئن بود که گویی حتما محقق می‌شوند، اما مثلا وقتی من آن رشته‌ای که در ذهنش بود، قبول نشدم و نتیجه کنکور چیز دیگری بود، حتی یک ثانیه اجازه نداد احساس کنم که ناراحت است، من ناراحت و غصه‌دار بودم و پدر تا نتیجه را فهمید، آنقدر رویش گشاده شد و آن‌قدر ابراز خوشحالی کرد و به دخترش قوّت قلب داد که گویی درست همان شده که آرزو داشته است. برای پدر، خوبْ درس خواندن مهم بود و دلهره ما همیشه وقتی بود که می‌آمد مدرسه و با دقت احوالات درسی مارا پرس و جو می‌کرد، اگر رضایت‌بخش هم نبود چیزی نمی‌گفت اما نگفتنش بدتر بود و آدم را از خجالت آب می‌کرد. ١۶ ساله بودم و یک روز وقتی از مدرسه برمی‌گشتیم فرمود بابا می‌خواهم برایت جایزه بخرم، من از خودم راضی نبودم، اما پدر راضی بود، شاید هم کریمانه رفتار می‌کرد، هر چه گفتم من جایزه نمی‌خواهم، نپذیرفت، رفتیم یک ساعت فروشی خیلی مشهور در خیابان احمدآباد، خریدن ساعت برند کار آسانی نبود، اما برایم خرید و من التماس میکردم که نگیرد و او کار خودش را کرد، در مسیر برگشت رو به پنجره ماشین از خجالت گریه میکردم و پدر در حال رانندگی بدون آنکه بداند چقدر احساس شرمندگی دارم، جملات محبت آمیزش را می‌گفت و می‌دانستم که خودش را برای خرید آن ساعت به سختی انداخته، ساعتی که به یادگار از او در جعبه‌ای نگه داشته‌ام تا یادم بماند که چقدر به بزرگواری‌های پدرانه‌اش مدیونم... 🔹همین روزهای پایانی ماه اسفند بود که ترک‌مان کرد، لطفا به روح بزرگوارش صلواتی هدیه بفرمایید🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"اینجا هنوز یک ساعت قبل از اذان، صف نانوایی‌ها طویل می شود. 🔸 هنوز ماه رمضان که می شود، در ویترین شیرینی‌فروشی‌ها زولبیا بامیه‌های زعفرانی دلبری می کنند. 🔸 در کوچه ما هنوز موقع سحری، چراغ خانه‌ها یکی‌یکی روشن میشود. 🔸 هنوز در مهمانی‌های خانوادگی، درباره «زندگی پس از زندگی» بحث می کنند. 🔸 هنوز همه به دختربچه‌های روزه‌اولی فامیل، ماشاءلله می گویند. 🔸 اینجا هنوز رمضان که می شود جلوی رستوران‌ها، نوشته‌ای عَلَم می شود که «حلیم داغ موجود است» 🔸 هنوز از ارگ صدای «مولای یا مولا» حاج‌منصور به گوش می رسد. 🔸 هنوز مرحمت‌ خانوم، روی شله‌زردهایی که برایمان می‌آورد با دارچین می نویسد «یاعلی» 🔸 هنوز دختر سه‌چهار ساله‌ای که با مادرش در تاکسی کنارم نشسته، میپرسد که «مامان توت‌فرنگی هم روزه‌م رو باطل میکنه؟» و مادر مهربانانه می گوید «نه مامان‌جون، بخور» 🔸 هنوز نزدیک اذان که می شود، پیرمردهای پارک سرکوچه، صندلی‌های تاشو خودشان را جمع می کنند و به سمت خانه‌هاشان پراکنده می شوند. 🔸 هنوز در رمضان، رفیق‌هایم هر روز دعای مخصوص همان‌روز را اِستوری میکنند. انقدر زیاد که اگر نخوانده رد بشوم عذاب وجدان می گیرم. 🔸 هنوز صدای اذان از مأذنه‌ها بلند است. هنوز ناامیدی گناه کبیره است. 🔸 من به حرف آنهایی که می خواهند دین را مرده و فراموش شده جلوه دهند، حرف‌ آنها که می خواهند بگویند رمضان دیگر تمام شده و مردم روزه نمی گیرند باور ندارم... 🔸 هنوز بی‌دین‌ها پویش روزه‌خواریِ علنی راه می‌اندازند تا با رمضان مبارزه کنند. پس رمضان هست. ده‌ها میلیون‌ نفر روزه‌ دارند. 🔸 صدای «اللهم لک صمنا» از تلوزیون‌ها بلند است. ✅ مبادا هوچی‌گری و سروصدای بلند روزه‌خوارها نا امیدت کند. مبادا «برو بابا کی دیگه روزه میگیره» گفتن‌های چند نفر، عصبی‌ات کند و جامعه را کافر بپنداری. خطای‌ شناختی دست و پایت را نبندد. 🔸 شب‌قدر که جمعیت فوق‌العاده شب‌زنده‌داران را ببینی می فهمی که تو تنها روزه‌دار شهر نبوده‌ای. زیر پوست شهر، پر است از روزه‌دار هایی که لب‌هایشان ترک خورده. اینجا همه ما روزه‌ایم. نماز و روزه هات قبول بچه مسلمون..." @ghalamzann
در آخرین ساعات سال ١۴٠٢ ممنون می‌شوم به عنوان دوست، آشنا یا مخاطب کانال، در لینک ناشناس، آنچه لازم است به بنده بگویید، حتما میدانید که در لینک ناشناس، فرد پیام‌دهنده خواهد ماند: payamenashenas.ir/Ghalamzann از لطف شما سپاسگزارم 🙏🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زحمتای مادرِ مادرِ ما نتیجه داد خرج حسینی شدنِ ماهارو داد 👆(این زیباترین توصیف و تعریفی‌ست که از او شنیده‌ام) به خدیجه‌ی پیامبر که فکر میکنم او را بی‌بدیل می‌بینم، آنقدر این الگو برای دنیای امروز ما زنده و ملموس است که اگر او را نشناسیم به خودمان بد کرده‌ایم، ما در دنیای به‌هم ریخته و رنگ به رنگ امروز درست مانند کودک شیرخواره‌ای هستیم که وقتی مادرش را نمی‌بیند، گردن لرزانش را مداوم به اطراف می‌چرخاند و صورت‌های آدمها را با آن بینایی نصفه نیمه‌اش هی مرور می‌کند تا مادر را پیدا کند، اگر زود پیدا کرد که ذوق می‌کند و می‌خندد و دل‌آرام می‌شود و اگر چند ثانیه بگذرد و او را نیابد، لب ور می‌چیند و بغض می‌کند و به گریه می‌نشیند، ما همینقدر ترسان و مشوش و نگران از نداشتنیم و خدیجه که درود و سلام خدا بر او باد، همان مادرِ مهربانِ مادرِ ماست که با تک به تک انتخاب‌های زندگی‌اش دست ما را می‌گیرد و می‌رساند، من الدنیا الی العقبی اغیثینی یا خدیجة الکبری🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
امشب یعنی دوم فروردین سال ١۴٠٣، در مسابقه پانتولیگ شبکه سه، شرکت کنندگان چند دانشجو هستند، یکی از اعضای گروه باید جواب را شرح بدهد تا هم گروهی‌ها به آن برسند، جواب "مثنوی" است عضو توضیح دهنده در شرح مثنوی می‌گوید "یکی از کتاب‌های سعدی"!! هم گروهی‌هایش با هیجان جواب می‌دهند: "شاهنامه؟"!!!!!... @ghalamzann
شب‌های اعتکاف رجب بود، مثل همین شب‌ها، سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه، یعنی درست شب‌هایی که باید دعای مجیر خواند و باید به آغوش امنش پناه برد، از آن پناه‌بردن‌هایی که دورت حصار بکشد و خود خودش مراقب‌ات شود... ساعت آزاد بچه‌ها بود، دخترها گروه گروه شده بودند و داشتند بازی می‌کردند، از مافیا و اسم فامیل و گرگم به هوا و بازی‌های دیگر، وسط شبستان مسجدی که سه شبانه‌روز مقر دوست‌داشتنی آنها شده بود، وسط بازی‌ها و سروصداها یکی گفت خانوم می‌شود بخوانیم؟ گفتم اگر دوست دارید بخوانید، گفت می‌شود دور هم جمع بشویم و بخوانیم؟ پیشنهاد خوبی بود در اصل باید همین می‌شد اما دلم میخواست خودشان بخواهند، آن هم وسط بازی و جیغ و فریادشان، گفتم اگر می‌خواهید چرا که نه، جمع شدند چندنفری، توضیح مختصری داده شد و معنای دلنشین جمله‌ای که تکرار می‌شود، بچه ها شروع کردند اول فقط کوثر می‌خواند، بقیه گوش می‌کردند، اما ملودی زیبای دعا باعث شد همه با هم ادامه بدهند، همخوانی زیبا و آهنگین دعا، با حس استغاثه و التماسی که در خوانش بچه‌ها بود، مغناطیس عجیبی ایجاد کرد، بقیه دخترها هم یکی یکی اضافه شدند، حالا صدای دسته‌جمعی آنها بود که از شبستان مسجد بالا می‌رفت : اَجِرنا مِنّ النارِ یا مُجیر! و بچه‌ها آن شب با این دعا انس گرفتند، این شب‌ها محروم نمانیم از دعایی که معنای حقیقی پناه بردن و سر بر درگاه خداوند گذاشتن است، ملتمس دعا 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
خبر آنقدر تلخ است که باورپذیر نیست، آنقدر فاجعه، بزرگ و سنگین است که آدم‌ها به وادی انکار افتاده‌اند، گویی خبرگزاری‌ها مثلا بازگشته‌اند به قرن پنجم میلادی و دارند دوران آتیلای خونخوار را روایت می‌کنند! بله درست همین ساعات اخیر، در همین عصری که هزاران سال از دوره انسانهای بدوی گذشته و تمدن‌های انسانی شکل گرفته و شعار حقوق بشر و هزار زهرمار دیگر گوش دنیا را کر کرده، که در همه جای تاریخ، ردّ کشتار و ترور و دسیسه و تعدی و اشغال و تجاوز از خود باقی گذاشته‌اند، به یک بیمارستان حمله کرده‌اند، زنان را مقابل چشمان مردانشان به خاک سیاه نشانده‌اند، مردان را مجبور کرده‌اند که نگاه کنند و چشمانشان را نبندند و حتی به زنی که فریاد زده باردار است رحم نکرده‌اند و در نهایت همه را جلوی فرزندانشان کشته‌اند! و ما همچنان زنده‌ایم و داریم نفس می‌کشیم و هنوز بر سر تشخیص حق و باطل در گِل مانده‌ایم...! به میدان مبارزه نمی‌توانیم برویم، قبول! حق‌طلب که می‌توانیم باشیم! مطالبه جهانی که می‌شود داشت! اعلام انزجار که می‌شود کرد! هشتگ که می‌شود زد! کاش بیاید آن روزی که بیش از این در دفاع از مظلوم، خدا حسابمان کند... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
میان تصاویری که دارم از مادران داغدار می‌بینم یک زن داغ به دلت می‌گذارد یک مادر جوان... چندبار برمی‌گردم و نگاهش می‌کنم و طاقتم طاق می‌شود... دارد برای کودکی که دیگر ندارد زار می‌زند، شوهرش او را در آغوش گرفته زن وسط گریه‌هایش، مردش را می‌زند -و این اوج شکستگی یک مادر است- زن با مشت‌هایش روی سینه مردش می‌زند و مرد، مردی که او هم پدر همان کودکیست که حالا دیگر نیست، دوباره زنش را میان دستانش می‌گیرد و با او حرف می‌زند چه می‌گوید نمی‌دانم حتما دارد به او قوت قلب می‌دهد حتما دارد می‌گوید آرام بگیر عزیزکم، این روزها می‌گذرند ما دوباره پدر و مادر می‌شویم ما از این روزهای سخت عبور خواهیم کرد و زن که یکی از صدها مادر فلسطینیِ کودک از دست داده است، گریه‌اش بیشتر می‌شود... دردِ تصویر آنقدر زیاد است که نمی‌شود تاب آورد، مادرها هر قدر قوی باشند، داغ فرزند کمرشان را می‌شکند، آخر چگونه می‌توانند پیکرهای کفن‌پیچ کودکانشان را اینگونه به آغوش بکشند و باز زنده بمانند؟! اف بر تو ای دنیا که دردناک‌ترین تصاویر تاریخ را می‌بینی و تاب میاوری... ف. حاجی وثوق @ghalamzann