eitaa logo
طب و منطق
306 دنبال‌کننده
19 عکس
6 ویدیو
1 فایل
⭕️کپی باذکر منبع بلا مانع است. ادمین: @Ad_k_e_15 کانال در تلگرام: @noskheh_teb_sonnati سایت: http://as937183.blogfa.com/ ترجمه کتاب طبی ترجمه نسخه های خطی طب سنتی تایپ نسخه های خطی طب سنتی
مشاهده در ایتا
دانلود
و آن است كه از حرارت معده باشد و عطش آن كه از بلغم غليظ يا لزج يا شور پديد آيد و خاصه(علامت) وى است كه از آب سرد زياده مى‏شود و از تجرع(جرعه جرعه نوشیدن ) آب بسيار گرم و از مصابرت بر شرب آب تسكين مى‏پذيرد. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 164 وفات مؤلف: 745 ه. ق قرن 12 : چغمينى، محمود بن محمد- شارح: شاه ارزانى، مير محمد اكبر بن محمد چاپ: لاهور : مطبعة إسلامية https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و استعمال كه از آفتاب گرم شود بالخاصية مى‏آرد، خصوص كه در گرم شود در گرم و گرما. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 165 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
✅و ببايد دانست كه مسكن است و و شرباً و نطولًا و بدين چند كس سود دارد: 1️⃣يكى اصحاب را بنا بر و ماده. 2️⃣دوم‏ را بنا بر و و و ماده غليظ. 3️⃣سوم اصحاب و اصحاب را بنا بر تسكين وجع و انضاج ماده و ليكن نفعش در آخر رمد ظاهر است جهت تحليل بقاياى ماده مستكنّه. 4️⃣چهارم كسانى را كه در و عمور داشته باشند يا در خلف الأذن بود بنا بر انضاج و تليين ماده، بنا بر آن كه اين مواضع به واسطه عصب از آب سرد ضرر مى‏يابند. پنجم كسانى را كه قروح در حجاب بود و تفرق اتصال در نواحى سينه باشد. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 165 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
اما تشرّب(نوشیدن) آب گرم بر نهار اكثر است كه ‏شويد را به اذابت ( ذوب کردن )آنچه در وى است از بلغم و آنچه در وى است از رطوبات. و نرم مى‏كند شكم را نرم كردن ثفل. و سست ساختن جرم معا و ليكن (زیاد) آب گرم على الاطلاق ردى است و موهن(سست کننده) قوى معده، لهذا اطبا كسى را كه عادت بر اين كرده باشد به مداومت قليلى از امر كرده‏اند. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 165 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
اما احتياج به حركت از آن جهت است كه حرارت غريزى دايم فعل مى‏كند در همه آنچه وارد بدن مى‏شود و بنا بر دوام فعل عارض مى‏گردد آن را كلال و عجز از تحليل فضلات ، پس لازم است كه اندك اندك فضله زائد بماند. و ظاهر است كه فضله مذكور اگر به مرور ايام مجتمع شود حرارت را درپوشد و سرد كند بدين سبب حاجت به سوى حركت ضرورى شده تا به واسطه او فضله زائده به تحليل رود و حرارت غريزى افروخته ماند و منطفى نگردد، لأن الحركة من شأنها التسخين. مفرح القلوب (شرح قانونچه)، ص: 169 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و مكرر گذشته كه علت لموحت (شوری)بلغم آميزش صفرا است در وى، لهذا عطش مى‏آرد و ليكن به درجه عطش صفرا نمى‏رسد و خاصه (ویژگی)وى است كه از آب سرد ساكن نگردد اگر بر تشنگى مصابرت كنند و جرعه جرعه آب گرم خورند بيِّن پديد مى‏آيد. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 194 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
اما كثرت ريق(اب دهان) به واسطه 1️⃣كثرت تصاعد رطوبات بدن است به سوى دهن 2️⃣و ايضا كثرت تجلّب(جلب نمودن) او از دِماغ به دهان 3️⃣و عدم جذب معده مر آن را، ✅ زيرا كه در معده هر گاه رطوبت باشد رطوبات دهن را نمى‏كشد وگرنه كار او است كه بنا بر حرارت پيوسته جذب مى‏كند رطوبت فم را و نشف مى‏سازد. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 193 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
اما كثرت نوم از بهر آن است كه بلغم از بهر لزوجت بند مى‏كند مسالك روح نفسانى را و منع مى‏نمايد آن را از متوجّه شدن بر ظاهر بدن و ساكن مى‏دارد در باطن و هذا هو النوم. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 194 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
اما بلادت به بداهت معلوم است كه مضرترين اشيا ذهن را افراط رطوبت مع البرد است. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 194 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
طب و منطق
اما بلادت به بداهت معلوم است كه مضرترين اشيا ذهن را افراط رطوبت مع البرد است. #تیز_هوشی #بلغم_ضد_هوش
✅ صغری : خوردن بدون این که اشتها باشد، موجب غلبه بلغم است🔹 ✅ کبری : انچه موجب غلبه بلغم باشد موجب بلادت و بلاهت است🔹 ✅ نتیجه : خوردن غذا بدون این که اشتها باشد موجب بلادت و بلاهت است🔹 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و نفساني در حال، بى‏هيچ مهلتي، اثر كند. نبيني كه اي كه بر خاطر كسي گذر كند و ‏ها و خوش و ناخوش كه بشنود، در حال، اثر آن بر و روى او پديد آيد و و او ديگرگون شود. پس معلوم شد كه اعراض نفساني را اثر، از اثر ديگر سبب‏هاست‏ (خف علائى يا الخفية العلائية)، متن، ص: 79 : اسماعيل بن حسن‏ https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و ، را عظيم بجنباند و رنگ روى را بگرداند و كند، و را دارد، و و را دارد. (خف علائى يا الخفية العلائية)، متن، ص: 79 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و اندر همه بيماري ها، بيمار بايد جست و با مراد ايشان ببايد ساخت و تدبير ببايد كرد، به هر چه ممكن گردد و از و ناخوشي دور بايد داشت و بعضي را به ها و و بعضي را به و و غير آن و بعضي را به حضور دوست و مونس خوش بايد كرد، تا شاد شود. #(خف علائى يا الخفية العلائية)، متن، ص: 125 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
✅ طبيب تا تواند كه علاج به كند، بدارو نبايد بود، ✅و تا تواند كه به ، يعني ناآميخته علاج كند، داروي آميخته نبايد داد 🔹. و طبيب را (داروي ناشناخته) كه و زنان آزمايند و حكايت كنند، بكار نشايد داشت و بدان نشايد كرد. 🔹🔹🔹(خف علائى يا الخفية العلائية)، متن، ص: 125 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
🔹 و بيمار قوي تركيب و تن آبادان را بيشتر بايد كرد، 🔹و بيمار نازك و لاغر، علاج، بتغير مزاج بايد كرد و استفراغ كمتر. https://eitaa.com/ghanoonfeteb ✅✅✅ (خف علائى يا الخفية العلائية)، متن، ص: 125
و ببايد دانست كه حال قوت اندر بيمارى همچون حال توشه است اندر سفر، همچنان كه مسافر اندر سفر توشه نگاه دارد، تا سفر بدان تمام كند، طبيب بايد كه عنايت سوي نگاه داشتن قوت بيمار تا بيمارى بدان به پايان رسد. و بدين سبب گاه گاه طبيب را بدان حاجت آيد، كه بيمار را چيزى دهد كه داند كه بيمارى زيادت شود، اما سبب زيادتي قوت شود. اندر" قولنج سرد"، و هرگه كه درد سختر شود، طبيب دارو بيخبر كننده دهد، تا بيمار از آن درد بيخبر شود، بدان طريق عارضه قوي را زايل كند https://eitaa.com/ghanoonfeteb ✅✅✅ (خف علائى يا الخفية العلائية)، متن، ص: 124
✅✅✅ طبيب را كه به نزديك بيمار آيد، پس از آنكه شرط هاى دينى و مردمي بجاى آورده باشد و چشم و گوش و دست و زبان از همه ناپسنديدني ها نگاه داشته باشد . نخست بايد كه و آن بداند، بدان طريق كه در بخش نخستين از كتاب ياد كرده آمد، پس احوال آن روز و روز گذشته بپرسد و بداند كه تا قوت بيمار امروز همچون قوت ديروز هست يا كمترست يا بيشتر، و روز ديگر احوال بپرسد، ✅ اگر سه روز يكسان باشد، حكم كند بر بيمارى كه بنهايت رسيده است، و اگر هر روزى فزايد، بگويد هنوز در است، و اگر روزبروز مى‏كاهد، بگويد كه بيمارى در است و بپايان رسيده است، تدبيرها در خور آن كند، چنانكه اندر بخش نخستين از كتاب ياد كرده آمد. ✅✅✅ (خف علائى يا الخفية العلائية)، متن، ص:123
و اندر بيمارى‏هاى مزمن تدبير لطيف نشايد كرد از بهر آن كه با تدبير لطيف قوت تا به وقت انتها پاى ندارد لكن چنان بايد كه از اول تدبير غليظ باشد و به تدريج لطيف مى‏كند تا وقت انتها به تدبير لطيف آورده شود تا قوت به سلامت بر جاى بماند و چون وقت انتها باشد علت به طبيعت باز گذارند قوت را بر وى (بيمارى) مسلط كنند و به هيچ غذا مشغول نگردانند (غذا ندهند) تا طبيعت كار خويش بكند ، ج‏1، ص: 843
و بسيار بود كه مهمات و يا ملاحظه عجايب و ظرايف و سماع الطايف و يا خوف از امرى، و اندوه را به سبب مشغول ساختن طبع و غفلت از آن كم كند. و همچنين شادى و اميدوارى و يا ديدن مرغوبى و تعجبى و يا شنيدن لطيفه غضب را و همچنين اميدوارى و يا اندوهى و يا انديشه مهمى ترس را. التجارب (طبع جديد)، ص: 147
✅و به جهت و و و ساختن اخلاط، بول و خشكى ثفل و درشتى مجارى نفس و بشره پديد آورد ✅ و بسيار بود كه سبب نزلات و زكام و درد عصب و شقاق باشند و پشت پاى و دست و مقعد و درد رحم و حبس بول و قلت حيض و نفاس و تقطير البول و سلس البول و قولنج گردد. التجارب (طبع جديد)، ص: 149 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و هواى به ملاقات سموم، مفسد مزاج و جوهر روح بود و باشد اسرع و متعفن اخلاط بود از مهلك به‏واسطه وصول او به قلب به صرافت از راه نفس. (طبع جديد)، ص: 149 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
‏ به خشك و گرم داشتن تن و به رياضات قويه و خشك داشتن مسكن بود، چنانچه در مواضعى كه گچ و ساروج كرده باشند نشيند و گاهى كه نم زياده باشد به آتش خشك سازند هم مسكن و هم رخوت را. و جهت رفع تعفن نمناك بخورات ترياقيه گاه‏گاه به كار دارند و غذاهاى خشك خورند چون كباب و نخود و گندم بريان و پلاو خشك و اشباه آن از معتاد. و از آب بسيار خوردن و از فواكه و ترشى‏ها پرهيز اولى بود و از لبنيات نيز مطلقا و همچنين از شربت هاى قابض. و اگر حوالى دريابار بود، خوردن لازم باشد به تخصيص افشله و همچنين سير و گندنا و پياز بسيار و ادويه خشكى‏فزا چون جوزبوا و اشباه آن مداومت كردن نافع آيد و حذر از چنين هوا واجب بود https://eitaa.com/ghanoonfeteb.
✅حكايت: شخصى در در وقت عام نقل هواى نتوانست كردن و جمعى تبع داشتندى، اما وجه معاش او مهيا بود و جدا داشت. و درهاى محله خود را سد كرده بود و غلبه از هند آورده بود، هر روز از آن دو سه دانگى خوردى و به هريك از تبع خود قدرى خورانيدى و غذاهاى ترش و اكثر اوقات نان خشك خوردندى و مداومت بوييدن و نمودندى. قريب چهار ماه از درگذشت و خلقى بى‏حد شدند و هيچ‏يك از ايشان را وحشتى نرسيد. و جدوار و سركه و پياز را در اين باب قوتى تمام است. (طبع جديد)، ص: 152 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
دانشمندان قديم مى‏گفتند: تغييراتى كه عارض اجسام مى‏شود بر دو گونه است: 1️⃣ يكى اينكه هرگاه جسمى تغيير كند ولى ماهيت آن (كه آن را مى‏گفتند) عوض نشود، ✅مثلا آب وقتى‏كه گرم يا سرد شود باز همان آبست، در اين صورت، تغيير حالت مزبور را استحاله مى‏ناميدند (امروز مى‏گويند تغييرات ظاهرى يا فيزيكى)؛ 2️⃣ دوم وقتى‏كه صورت نوعيه جسم باقى نماند» يعنى جسم تغيير ماهيت داده و تبديل بجسم ديگرى شود، ✅ مثلا چوب تبديل به آتش و دود و خاكستر گردد، مى‏گفتند و فساد واقع شده است، يعنى صورتى كه بود و برطرف شد فاسد شده و صورتى كه نبود و موجود شد كائن شده است (امروز مى‏گويند تغييرات شيميائى). و مبانى نظرى طب سنتى، متن، ص: 41 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
: در كتاب «فرج بعد از شدت» مذكور است كه در مصر طبيبى بود قطيع‌نام وقتى مردى از معارف مصر به گرفتار شده طبيبان هرچند در آن باب معالجات كردند فايدۀ بر آن مترتب نگشت اولياى او باسباب تجهيز او مشغول گشتند قطيع گفت خود شما دل از او برداشته‌ايد مرا تدبيرى بخاطر رسيده بدان عمل نمايم اگر از حيات او چيزى باقى باشد شفا يابد و الا ضررى بوى نرسد قطيع تازيانه طلبيده برخاست و ده تازيانه بقوت تمام بر وى زد و نبض او را احتياط كرده حركتى در او نيافت غلام را فرمود تا ده ديگر بقوت هرچه تمامتر بر مسكوت زد هم اثر نكرد و ده تازيانه ديگر فرمود تا بر وى زدند چون ملاحظه نمود اندك حركتى در او بديد آمد قطيع اطبا را گفت كه مرده حركت ميكند گفتند نه آنگاه فرمود كه تازيانه بر وى ميزدند تا ناليدن آغاز كرده چشم بماليد و بنشست از او پرسيدند كه ترا چه حالت پيش آمد و خود را چگونه مى‌يافتى گفت مرا خوابى برده بود كه هرگز خوابى چنان نكرده‌ام قطيع غذائى موافق باو داده صحت يافت 🔹اطبا از قطيع پرسيدند كه باين معالجه چگونه متفطن شدى ؟ جواب داد كه نوبتى بسفر حجاز ميرفتم و جمعى از اعراب را به بدرقه گرفته بودم يكى از آن طايفه از شتر افتاده سكته شد پيرى هم از رفقاى ايشان تازيانه بر وى ميزد تا برخاست من دانستم كه بضرب تازيانه در بدن او كرده او را برافراخته گرداند : مجدی، محمد بن ابی طالب https://eitaa.com/ghanoonfeteb
: آورده‌اند كه نوبتى ظالم با از دردسر شكايت كرد طبيب گفت بيگاه طعام خوردۀ حجاج گفت چنين است طبيب گفت بفرماى تا طشتى پر از آب گرم حاضر كنند و پاى در آنجا نه در آنجا ايستاده بود بر زبان آورد كه پاى را بسر چه نسبت است امير از درد سر شكايت ميكند و تو ميگوئى پاى در آب نه طبيب جواب داد كه سر را با پاى همان نسبت است كه خايه را با زنخدان كه چون ترا كشيدند موى از تو بيرون نيامد. https://eitaa.com/ghanoonfeteb
شده كه يكى از مردم از نازايى همسرش به پزشك شكايت كرد. پزشك زن را گرفت، و به او گفت: نيازى به داروى زايمان ندارى، و نبض تو دلالت بر اين دارد كه چهل روز ديگر خواهى مرد. زن از اين سخن سخت دچار شد، و زندگى‌اش تلخ و ناگوار گرديد. اموالش را ميان وارثانش قسمت و به آنچه مى‌خواست وصيّت كرد، و از خوردن و آشاميدن دست بازداشت تا مدّت مذكور سپرى شد، امّا زن نمرد، شوهرش به پزشك مراجعه كرد، و به او گفت، او نمرده است، پزشك گفت: اين را مى‌دانم، هم اكنون با او هم بستر شو كه او حامله خواهد شد. مرد گفت: اين چگونه ممكن است، پزشك پاسخ داد: من ديدم زنت چاق و فربه است، و دهانۀ زهدانش را پيه فرا گرفته، و چون مى‌دانستم هيچ چيزى جز ترس از مرگ او را لاغر نمى‌كند. از اين رو وى را بدان طريق ترسانيدم؛ اكنون لاغر شده، ديگر مانعى بر سر باردار شدن او وجود ندارد ؟ @ghanoonfeteb
طب و منطق
#حكايت شده كه يكى از مردم از نازايى همسرش به پزشك شكايت كرد. پزشك #نبض زن را گرفت، و به او گفت: نياز
فلقد حكي أنّ بعض الناس شكا إلى طبيب عقم زوجته و أنّها لا تلد فجسّ الطبيب بنبضها و قال: لا حاجة لك إلى دواء الولادة فإنّك ستموتين إلى أربعين يوما و قد دلّ النبض عليه فاستشعرت المرأة خوفا عظيما و تنغّص عليها عيشها و أخرجت أموالها و فرّقتها و أوصت و بقيت لا تأكل و لا تشرب حتّى انقضت المدّة فلم تمت، فجاء زوجها إلى الطبيب فقال له: لم تمت، فقال الطبيب: علمت ذلك فجامعها الآن فإنّها تلد، فقال: كيف ذلك‌؟ قال: رأيتها سمينة و قد انعقد الشحم على فم رحمها و علمت أنّها لا تهزل إلاّ بخوف الموت فخوّفتها بذلك حتّى هزلت و زال المانع من الولادة @ghanoonfeteb
فلذلك أكثر الأحلام الذي تذكر تختص بالإنسان الذي حلم بها و بمن يليه، و من كانت همته المعقولات لاحت له، و من كانت همته مصالح الناس رآها و اهتدى إليها، كذلك على هذا القياس. و ليست الأحلام كلها صادقة، و بحيث يجب أن يشتغل بها، فإن القوة المتخيلة ليس كل محاكاتها إنما تكون لما يفيض على النفس من الملكوت، بل أكثر ما يكون منها ذلك إنما يكون إذا كانت هذه القوة قد سكنت عن محاكاة أمور هى أقرب إليها. و الأمور التي هى أقرب إليها منها طبيعية، و منها إرادية. فالطبيعية هى التي تكون من ممازجة «3» قوى الأخلاط للروح التي تمتطيها «4» القوة المصورة و المتخيلة، فإنها أول شى‏ء إنما تحكيها و تشتغل بها. و قد تحكى أيضا آلاما تكون فى البدن و أعراضا فيه، مثل ما يكون عند ما تتحرك القوة الدافعة للمنى إلى الدفع، فإن المتخيلة حينئذ تحاكى صورا من شأن النفس أن تميل إلى مجامعتها، و من كان به جوع حكى له مأكولات، و من كان «5» به حاجة إلى دفع فضل حكى له «6» موضع ذلك، و من عرض لعضو منه أن سخن أو برد بسبب حر أو برد حكى له أن ذلك العضو منه موضوع فى نار أو فى ماء بارد. و من العجائب أنه كما يعرض من حركة الطبيعة لدفع المنى تخيل ما، كذلك ربما عرض تخيل ما لصورة مشتهاة بسبب من الأسباب، فنبعث الطبيعة إلى جمع المنى و إرسال الريح الناشرة «7» لآلة الجماع و ربما قذفت المنى، و قد يكون هذا فى النوم و اليقظة جميعا و إن لم يكن هناك «8» هيجان و شبق. (الطبيعيات)، ج‏2النفس، ص: 159
؟ [علت تنويم افكار] برخى مواقع افكار باعث خواب مى‌شوند ولى نه آنكه ناشى از اين جهت باشد، بلكه چون افكار باعث گرم شدن مغز شده و با گرماى مغز رطوبت‌ها جذب آن شده و مغز پر از رطوبت گرديده و رطوبت خواب مى‌آورد. خواب ناشى از مقصود باطنى آن است كه غذا و رطوبت‌ها گاهى در داخل جمع مى‌شوند، لذا نياز به آن است كه روح بخارى با همۀ حرارت غريزى به آن‌طرف توجه كند، تا وافى به هضم كامل باشد، لذا حواس خارجى معطل باقى مى‌مانند (و خواب مى‌آيد). 🔹و خواب ناشى از خستگى آلات و حواس آن است كه اعصاب از ابخره و اغذيه پر شده و مسدود مى‌گردد، لذا روح بخارى در آن نفوذ مى‌كند تا اين غذاها هضم شوند، يا آنكه روح بخارى از حركت كند شده، زيرا رطوبت شديد گرديده و خواب مى‌آيد. https://eitaa.com/ghanoonfeteb