۱۵ / ۴ ...
شایان توجّه اینکه امام(علیه السلام) در مورد مسأله تأمین زندگى، هم درباره قضات حساسیت نشان داده و هم درباره فرماندهان لشکر که در بخش پیشین گذشت.
درست است که باید زندگى همه کارگزاران و حتى فرد فرد کارمندان قضایى و سربازان لشکر اسلام تأمین باشد; ولى تأکید بر این دو قسمت نشان مى دهد که باید براى حفظ حدود و ثغور کشور و حقوق مردم توجّه ویژه اى اعمال شود.
آن گاه در سومین دستور مى فرماید: «از نظر منزلت آن قدر مقامش را نزد خود بالا ببر که احدى از یاران نزدیک تو نسبت به نفوذ در او طمع نکند و به این طریق از توطئه و زیان رساندن این گونه افراد نزد تو در امان باشد»; (وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَیْکَ مَا لاَ یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ لِیَأْمَنَ بِذَلِکَ اغْتِیَالَ(۱۸) الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَکَ).
این نکته مهمى است که قاضى براى آزادى در انشاى حکم حق، باید هیچ گونه فشار اجتماعى و گروهى روى او نباشد و این در صورتى ممکن است که از همه به زمامدار نزدیک تر باشد؛ زیرا اگر افرادى به او نزدیک تر از قاضى باشند هرگز احساس امنیّت نخواهد کرد چون ممکن است براى قرب سلطان، نزد او بروند و براى قاضى سعایت کنند و بیم این کار قاضى را مجبور کند تا طبق خواسته هاى آنها حکم صادر کند.
به تعبیر دیگر قضات باید از هر نظر مصون باشند تا استقلال قضایى را از دست ندهند.
به دنبال این دستورات سه گانه، امام(علیه السلام) به عنوان تأکید مى فرماید: «سپس در آنچه گفتم با دقت بنگر (و همه این دستورات را به طور دقیق اجرا کن)»; (فَانْظُرْ فِی ذَلِکَ نَظَراً بَلِیغاً).
تعبیر به «ذلِکَ» ممکن است اشاره به دستور اخیر باشد یا هر سه دستور و یا حتى صفات دوازده گانهٔ قاضى را نیز فرا بگیرد، به این معنا که هم در گزینش قضات دقت کافى به خرج دهد و هم در بازرسى از کار قضات و رفع نیازها و تأمین آزادى قضایى.
امام(علیه السلام) در پایان این بخش به سراغ ذکر دلیلى بر تأکیداتى که قبلاً فرموده مى رود و مى فرماید: «زیرا این دین اسیر دست اشرار بود، با هوا و هوس درباره آن عمل مى شد و به وسیله آن دنیا را طلب مى کردند (از یک سو هواپرستى و از سوى دیگر دنیاپرستى همه ارکان دین را متزلزل ساخته بود)»; (فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الاَْشْرَارِ، یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى، وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا).
روشن است که این سخن به زمان عثمان اشاره مى کند که گروهى از افراد فاسد و مفسد از بنى امیّه و بنى مروان قدرت را به دست گرفتند، اموال بیت المال را به غارت مى بردند و آنچه براى آنها مهم نبود حفظ اسلام و نگهدارى از این آیین نوپا بود.
در اینکه در عصر عثمان فساد گسترده اى بر جامعه اسلامى حاکم بود هیچ تاریخ نویسى تردید ندارد منتها بعضى از علماى اهل سنّت براى اینکه موقعیت عثمان را حفظ کنند مى گویند: او مرد ضعیفى بود که نتوانست بر این گروه اشرار چیره شود به گونه اى که زمام اختیار را از دست او ربودند، بنابراین او معذور بود.
حال تا چه اندازه مى توان چنین عذرى را پذیرفت، ناگفته پیداست.
در خطبه شقشقیه نیز به این موضوع اشاره شده است آنجا که مى فرماید: «وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللهِ خِضْمَةَ الاِْبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع; و بستگان پدرش (اشاره به بنى امیّه است) به همکارى او (عثمان) برخاستند و همچون شتر گرسنه اى که در بهار به علفزار بیفتد و با ولع عجیبى گیاهان را ببلعد به خوردن اموال خدا (بیت المال) مشغول شدند».
____________
پاورقی :
۱ . «تُمَحِّکُهُ» از ريشه «مَحْک» بر وزن «مکر» به معناى پرخاشگرى و لجاجت گرفته شده است.
۲ . «يَتَمادى» از ريشه «تمادى» و از مادّه «مَدى» بر وزن «دوا» به معناى استمرار و ادامه و اصرار در انجام چيزى است.
۳ . مؤمنون، آيه ۷۵.
۴ . غررالحکم، ص ۶۵، ح ۸۵۳ .
۵ . همان مدرک، ص ۴۶۳، ح ۱۰۶۴۰.
۶ . «لايَحْصَر» از ريشه «حصر» بر وزن «نصر» به معناى به تنگنا افتادن است و بسيار مى شود که آن را درفروماندن به هنگام سخن گفتن اطلاق مى کنند و در عبارت بالا هر دو معنا ممکن است.
۷ . غررالحکم، ص ۲۷۲، ح ۵۹۵۴.
۸ . نهج البلاغه، کلمات قصار، ۲۱۹.
۹ . کافى، ج ۱، ص ۶۸، ح ۱.
۱۰ . وسائل الشيعة، ج ۱۸ ص ۲۱۲ ح ۱۱ و بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۵۲، ح ۲۶. براى آگاهى بيشتر به وسائل الشيعة، ج ۱۸، کتاب القضاء باب ۲۱ مراجعه شود.
۱۱ . «تَبَرُّم» از ريشه «برم» بر وزن «نرم» در اصل به معناى تابيدن ريسمان و طناب و امثال آن است و سپس بر هر چيز خسته کننده اى اطلاق شده و در جمله بالا به معناى ناراحتى شديد و خستگى است.
۱۲ . «أصْرَم» از ريشه «صرم» بر وزن «سرد» به معناى بريدن و قطع کردن گرفته شده که گاه به معناى برش معنوى و قاطعيّت نيز به کار مى رود.
۱۳ . «يَزْدَهيه» از ريشه «ازدهاء» به معناى عُجب و خودبينى و خودپسندى است.
۱۴ . «إطْراء» به معناى ثناخوانى و تمجيد و مدح فراوان است.
۱۵ . «يَسْتَميلُهُ» از ريشه «استمالة» به معناى متمايل ساختن به سوى خويش است.
۱۶ . «اِغراء» در اصل به معناى چسبانيدن چيزى به چيز ديگر است. سپس به معناى تشويق و تحريک براى انجام کارى به کار رفته است و در جمله بالا معناى تشويق فراوان دارد.
۱۷ . «تَعاهُد» به معناى بررسى کردن است و معناى آن به طور مشروح تر در چند صفحه قبل آمد.
۱۸ . «اِغْتِيال» در اصل به معناى غافلگير کردن و زيان رساندن است و گاه به معناى کشتن غافلگيرانه آمده و در عبارت بالا همان معناى اوّل اراده شده است.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
#نهج_البلاغه
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۳۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : ياد خدا در همۀ كارها، به چه معناست و اين همه سفارش به آن براى چيست؟
๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑
💬 پاسخ : در حديث مىخوانيم: براى هركارى « بسم اللّه » بگوييد، حتى سر سفره اگر نوع غذا را تغيير داديد « بسم اللّه » را تجديد كنيد.
اگر شما به يك كارخانه توجه كنيد، به تمام كالاها و توليدات خود، آرم و نشانه خود را مىزند؛ مثلاً يك كارخانه چينى سازى، به همۀ ظرفهاى كوچك و بزرگ، حتّى كارتون و كاميونى كه مربوط به حمل و نقل است، نام و آرم خود را مىزند.
پرچم هر كشورى، هم روى ميز مديران آن كشور است، هم بالاى ساختمان ادارات و هم روى كشتى هايى كه از آن كشور به اطراف دنيا مىروند.
انسان خداپرست نيز تمام كارهايش، نام و آرام خدايى دارد؛ چه كوچك و چه بزرگ.
#حضرت_ابراهيم عليه السلام مىگويد: نمازم، عباداتم، زنده بودنم و مرگم براى پروردگار جهانيان است. «انّ صلاتى و نُسكى و مَحياىَ و مَماتى لِلّه رَبّ العالَمين»
قرآن به پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: هم در آغاز كار، ياد پروردگارت باش: «اِقرأ بِاسمِ ربِّك» و هم پس از فراغت، كارى ديگر شروع كن كه در راه رضاى پروردگارت باشد، «فاذا فَرَغتَ فَانصَب و الى ربِّكَ فَارغَب»
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۳۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : با همسران و فرزندانى كه هم فكر ما نيستند، چگونه برخورد كنيم؟
๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑
💬 پاسخ : هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مكّه به مدينه هجرت كرد، مسلمانان مكّه نيز هجرت كردند؛ امّا بعضى مسلمانان با مخالفت همسر و فرزند خود مواجه شدند. آيه نازل شد كه بعضى همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند، از آنان دورى كنيد. بعضى مسلمانان مهاجر تصميم گرفتند كه حتى اگر همسر و فرزندشان توبه كردند و هجرت كردند، آنان را نپذيرند.
آيه در ادامه مىفرمايد: اگر شما مخالفتهاى گذشته آنان را ناديده بگيريد و از آنان درگذريد، براى شما بهتر است و خداوند نيز شما را خواهد بخشيد. «يا ايّها الّذين آمنوا انّ من أزواجكم و اولادكم عدوّاً لكم فاحذَروهم و انْ تَعفوا و تَصفحوا و تَغفروا فانّ اللّه غفورٌ رحيم»
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۳۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : چرا خدا به ستمگران و گنهكاران مهلت مىدهد؟
๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑
💬 پاسخ : سازمان آب و برق، به تمام منازل آب و برق مىرساند، اين صاحبان منازلند كه مىتوانند از اين آب و برق استفاده صحيح كنند يا نادرست.
خداوند انسان را آزاد و مختار آفريد و همه گونه امكان رشد را در اختيار او گذاشت، اگر انسان با علم و آگاهى راه بدى را انتخاب كرد، مقصّر خود اوست.
امّا چرا خداوند جلوى چنين انسانهايى را نمىگيرد، زيرا:
اگر همين كه انسان بناى ناسزا و دروغ گفتن داشت، خداوند او را لال كند،
و همين كه بناى سيلى زدن به مظلوم داشت، دست او فلج شود،
همين كه بناى نگاه بد داشت چشمش كور شود و...
آيا اين انسان كه از روى ناچارى خلاف نكرده، قابل ستايش است؟ ارزش انسان زمانى است كه با #اختيار خودش، آزادانه و آگاهانه كارى را انجام دهد و يا از خلافى دست بردارد.
اگر دست انسانى را با طناب بستند و از جيب او پول درآوردند و خرج كردند، نمىتوان گفت آن دست بسته، مرد سخاوتمندى است و اگر مرد نابينايى، به نامحرم نگاه نكرد، نمىگويند چه انسان پاكى.
آرى، خداوند مىخواهد انسانها آزاد باشند تا خود راه خير و خوبى يا راه شرّ و بدى را انتخاب نمايند و عمل كنند.
#مهلت
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۳۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : معناى انتظار امام زمان عليه السلام چيست؟ آيا به معناى سكوت و بىتفاوتى در برابر ظلم و فساد است؟
๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑
💬 پاسخ : ما هر شب منتظر طلوع خورشيد فردا هستيم؛ امّا معناى انتظار خورشيد آن نيست كه دست روى دست بگذاريم و تا صبح در تاريكى به سر بريم، بلكه هر كَس اتاق خود را روشن مىكند.
ما در زمستان منتظر فرارسيدن تابستان هستيم، ولى انتظار تابستان به آن معنا نيست كه در زمستان بلرزيم🥶 و اتاق خود را گرم نكنيم.
در زمان غيبت #امام_زمان عليه السلام نيز بايد به مقدار توانِ خود با ظلم مبارزه كنيم و در صدد اصلاح خود و جامعه برآييم.
در روايات مىخوانيم: « أفضلُ الاعمال انتظارُ الفَرج» بهترين عمل، #انتظار آمدن حضرت مهدى عليه السلام است.
بر اساس اين حديث، انتظار، حالت نيست، بلكه عمل است: « افضل الاعمال »
← بنابراين، منتظران واقعى بايد اهلعمل باشند. منتظران مصلِح بايد خود صالح باشند، كسى كه منتظر مهمان است در خانه آرام نمىنشيند.
وظيفۀ مردم در زمان غيبت، خودسازى و امر به معروف و دعوت به حق و آگاه سازى ديگران است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
❓#پرسش_و_پاسخ | ۳۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : با ديدن اين همه تفاوتها و ناهنجارىها، چگونه نظام را اسلامى بدانيم؟
๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑
💬 پاسخ : اولاً معناى نظام اسلامى آن نيست كه تمام افراد جامعهاش عادل باشند، بلكه نظام اسلامى آن است كه قوانين و مديرانش اسلامى باشند.
مسافرت خوب آن است كه ماشين سالم و راننده ماهر باشد تا مسافرين را به مقصد برساند، نه آن كه تمام مسافران بى مسئله باشند.
هيچ كَس در هيچ سفرى براى سوار شدن به اتوبوس و قطار و هواپيما، تك تك مسافران را بررسى نمىكند، بلكه به سلامتى وسيله و مهارت راننده مىانديشد.
در آيه ١٠٢ سورۀ بقره مىخوانيم كه در زمان حضرت سليمان عليه السلام (پيامبر معصومى كه حكومتش هديهاى الهى بود)، گروهى به جاى پيروى از آن حضرت، پيرو شيطان بودند: «و اتّبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان»
ثانياً عدالت همه جا به معناى تساوى نيست.
پزشك عادل، پزشكى نيست كه به همۀ بيماران يك نوع دارو بدهد،
معلّم عادل، معلّمى نيست كه به همۀ دانشآموزان يك نمره بدهد، بلكه اين تساوى، كمال بى عدالتى است.
مگر سلّول چشم با سلّول استخوان پا يكسان است؟
مگر برگها، ميوهها، كوهها، دشتها، معدنها، جنگلها، كرات آسمانى، كهكشانها، رنگها، نژادها و... يكسانند؟!
آرى، تفاوت دو نوع است: گاهى حكيمانه و بر حق است و گاهى تبعيض و ناحقّ.
اختلافات گاهى بر اساس ظلم است كه بايد با تمام قدرت جلوى آن را گرفت.
سرمايههايى را كه با زد و بند، كمفروشى، احتكار، توطئه، اختلاس، سرقت، ربا و امثال آن جمع شده است، بايد از حلقوم متجاوزان بيرون كشيد.
امّا گاهى تفاوت و اختلافى كه در اثر كار، هنر، تخصص، مديريّت، ابتكار و امثال آن پيدا مىشود، چنانچه حقوق واجب الهى آن (خمس و زكات و...) پرداخت شود، مانعى ندارد.
اگر بخواهيم حق ابتكار و هنر و كار و تخصّص را ناديده بگيريم، جامعه راكد مىماند و رشدى ندارد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
القدس.mp3
5.97M
🔸 شرافتمندانه داد بزن!
🔹 در برابر ظلم بی شرف و بی خیال نباشید.
* قبل از #طوفان_الأقصى هم کشتار مردم بی دفاع روزانه انجام میشد.
* پیشفرض زندگی را اشتباه فهمیده ایم...
* به مرگ تن میدهم ولی به عار نه!
⏰ مدت زمان :٨:١۶
#فلسطین 🇵🇸
#حریفت_منم
@Aminikhaah_Media
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
50.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #حماسی | نَحنُ أَنْصارُ الحَیدریه
✊🏻 اینجا امر امام، عشق یک امت است
🎙 حاج سیدرضا نریمانی
#پیروزی_نزدیک_است
#طوفان_الأقصى
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
🤲 برای آزادی مردم غزه دعا کنیم.
✨ أَ مَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ و َيَكْشِفُ السُّوءَ
https://EitaaBot.ir/counter/0bcw
📿 تا الان : ۱۰۰۹ بار
____
💳 شماره حساب دفتر رهبر معظم انقلاب برای کمک به مردم مظلوم غزه و فلسطین 🇵🇸
https://www.leader.ir/fa/monies
_________________________
به منظور کمک به مردم مظلوم فلسطین؛ نشر حداکثری
#غزه | #فلسطین 🇵🇸
#طوفان_الاقصی
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#نهج_البلاغه
#فرازی_از_عهدنامه | ۱۶
📜 متن | ... ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَةِ.
وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَ الْقَدَمِ فِی الاِْسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً، وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً، وَ أَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً.
ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَیْهِمُ الاَْرْزَاقَ، فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ، وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَیْدِیهِمْ، وَ حُجَّةٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَکَ.
ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ، فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الاَْمَانَةِ، وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوَانِ;
فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَى خِیَانَة اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ أَخْبَارُ عُیُونِکَ، اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً، فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ، وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ، وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَةِ، وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
📄 ... سپس در امور مربوط به کارگزارانت دقّت کن و آنها را با آزمون و امتحان و نه از روى «تمايلات شخصى» و «استبداد و خودرأيى» به کار گير؛ زيرا اين دو کانونى از شعب ظلم و خيانت اند.
از ميان آنها افرادى را برگزين که داراى تجربه و پاکى روح باشند،
از خانواده هاى صالح و پيشگام و باسابقه در اسلام؛ زيرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنان پاک تر و توجّه آنها به موارد طمع کمتر و در سنجش عواقب کارها بيناترند.
آن گاه روزى آنها را فراوان کن (و حقوق کافى به آنها بده) زيرا اين کار سبب تقويت آنها در اصلاح خويشتن مى شود و ايشان را از خيانت در اموالى که زير نظرشان است بى نياز مى سازد و اضافه بر اين حجّتى در برابر آنهاست اگر از دستورات تو سرپيچى کنند يا در امانت تو خيانت ورزند.
سپس با فرستادن مأموران مخفىِ راستگو و وفادار کارهاى آنان را تحت نظر بگير؛ زيرا بازرسى مداومِ پنهانى سبب تشويق آنها به امانت دارى و مدارا کردن به زيردستان و مراقبت از معاونان مى شود.
و هرگاه يکى از آنها (از کارگزاران تو) دست به سوى #خيانت دراز کند و مأموران مخفى ات متفقاً نزد تو بر ضد او گزارش دهند به همين مقدار به عنوان گواه و شاهد قناعت کن و مجازاتِ بدنى را در حق او روا دار و به مقدارى که در کار خود خيانت کرده کيفر ده سپس (از نظر روانى نيز او را مجازات کن و) وى را در مقام خوارى بنشان و داغ خيانت را بر او نه و قلاده اتهام تهمت را به گردنش بيفکن (و او را چنان معرفى کن که #عبرت ديگران گردد).
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
۱۶/۱
🏷 مراقبت دقیق از کارگزاران امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه به مطلب مهم دیگرى; یعنى بیان صفات کارگزاران حکومت مى پردازد و مى فرماید: «سپس در امور مربوط به کارگزارنت دقت کن و آنها را با آزمون و امتحان و نه از روى «تمایلات شخصى» و «استبداد و خودرأیى» به کار گیر؛ زیرا این دو کانونى از شعب ظلم و #خیانت اند»; (ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً، وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً(۱) وَ أَثَرَةً(۲)، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَةِ).
← شک نیست که زمامداران بدون همکارى کارگزارانشان نمى توانند کارى انجام دهند.
چنانچه این کارگزاران افرادى صالح و سالم باشند، امور مملکت بر محور صحیح مى چرخد وگرنه در همه جا فساد و ظلم و جور آشکار مى گردد.
امام در اینجا معیار انتخاب آنها را آزمایش و امتحان قرار داده و مالک اشتر را به شدت از اینکه معیار رابطه ها ـ و نه ضابطه ها ـ حاکم گردد و بدون مشورت آنها گزینش شوند برحذر مى دارد و تصریح مى کند که انتخاب بدون #مشورت و یا با تمایلات شخصى مجموعه اى از شاخه هاى جور و خیانت را بهوجود مى آورد.(۳)
این گفتار امام در واقع اشاره به اوضاع نابسامان جامعه اسلامى در زمان خلیفه سوم دارد که گروهى از بنى امیّه را به سبب رابطه خویشاوندى و بدون هیچ گونه مشورت (یا مشورت با امثال مروان که او هم از بنى امیّه بود) براى پُست هاى حسّاس کشور اسلام برگزید و آنها هم مصداق بارز «جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الخِیَانَةِ» بودند; تا توانستند ظلم و ستم کردند و اموال بیت المال را به غارت بردند به گونه اى که همه مسلمانان ناراحت شدند و شورش عظیمى بر ضد آنها و بر ضد خلیفه برپا شد.
آن گاه امام اوصاف آنها را در سه جمله کوتاه و پرمعنا بیان مى دارد و مى فرماید: «و از میان آنها افرادى را برگزین که داراى تجربه و پاکى روح باشند از خانواده هاى صالح و پیشگام و باسابقه در اسلام»; (وَ تَوَخَّ(۴) مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَ الْقَدَمِ(۱۵) فِی الاِْسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ).
← وصف اوّل یعنى باتجربه بودن در کارى که براى آن انتخاب مى شود تأثیر غیر قابل انکارى دارد و همه کسانى که مى خواهند شخصى را براى کار مهمى انتخاب کنند بر آن تأکید دارند که باید در آن امر صاحب تجربه باشد.
← و «الْحَیاء» که به معناى انقباض نفس در مقابل معصیت است در واقع اشاره به نوعى از وصف عدالت است؛ زیرا عدالت به معناى مصطلح که حالت خداترسى درونى و پرهیز از گناه است، تقریبا با حیا به معناى وسیع کلمه یکسان خواهد بود.
← اما وصف سوم; یعنى از خانواده هاى صالح و پیشگام در اسلام بودن اشاره به همان معناى وراثت است؛ زیرا خانواده هاى اصیل افزون بر اینکه صفات ذاتى خود را به فرزندان خویش منتقل مى کنند به امر تربیت آنها نیز همت مى گمارند و غالباً فرزندان صالح و سالمى را تقدیم جامعه مى کنند.
آن گاه امام(علیه السلام) به ذکر دلیل براى انتخاب افرادى که واجد این صفات اند پرداخته مى فرماید: «زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنان پاک تر و توجّه آنها به موارد طمع کمتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند»; (فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً(۶)، وَ أَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً).
با توجّه به اینکه ضمیر «انهم» به کسانى که داراى مجموعه این صفات اند باز مى گردد، آثارى که امام براى آنها بر شمرده هر یک نتیجه یکى از این اوصاف است.
پاکى اخلاق🌸 و قداست خانوادگى » مربوط به اهل بیوتات صالحه است.
و بى اعتنایى به موارد طمع » نتیجه حیاست.
و بیناتر بودن در عواقب امور » از اهل تجربه بودن سرچشمه مى گیرد.
به این ترتیب مجموعه این علل چهارگانه نتیجه مجموع آن صفات سه گانه است.
آن گاه امام(علیه السلام) دستور دیگرى درباره کارگزاران حکومت مى دهد و مسئولیت زمامدار را بعد از انتخاب آنها با اوصافى که در عبارات قبل آمد چنین بیان مى دارد: مى فرماید: «آن گاه روزى آنها را فراوان کن (و حقوق کافى به آنها بده) ؛ زیرا این کار سبب تقویت آنها در اصلاح خویشتن مى شود و ایشان را از خیانت در اموالى که زیر نظرشان است بى نیاز مى سازد و اضافه بر این حجتى در برابر آنهاست اگر از دستورات تو سرپیچى کنند یا در امانت تو خیانت ورزند»; (ثُمَّ أَسْبِغْ(۷) عَلَیْهِمُ الاَْرْزَاقَ، فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ، وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَیْدِیهِمْ، وَ حُجَّةٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا(۸) أَمَانَتَکَ).
۱۶/۲
جالب اینکه امام این فرمان را هم در مورد قضات بیان فرموده و هم فرماندهان لشکر و هم کارگزاران کشور اسلام.
دستور مى دهد آنها را سیر کن، چرا که شکم گرسنه به اصطلاح #ایمان ندارد.
شایان دقت است که امام سه دلیل براى این مطلب ذکر فرموده است:
۱) دلیل اوّل اصلاح خویشتن است؛ زیرا انسان نیازمند نمى تواند به اصلاح اخلاق خود بپردازد و غالباً حالت پرخاش گرى در برابر ارباب رجوع پیدا مى کند; ولى اگر زندگى او در حد معقول اداره شود #آرامش لازم را مى یابد.
در داستان ورود سفیان ثورى (متصوّف معروف) بر امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم که امام از جمله مسائلى که در نفى کارهاى سفیان بیان داشت چنین فرمود: «ثُمَّ مَنْ قَدْ عَلِمْتُمْ بَعْدَهُ فِی فَضْلِهِ وَ زُهْدِهِ سَلْمَانُ وَ أَبُوذَرّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا فَأَمَّا سَلْمَانُ فَکَانَ إِذَا أَخَذَ عَطَاهُ رَفَعَ مِنْهُ قُوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتَّى یَحْضُرَ عَطَاؤُهُ مِنْ قَابِل فَقِیلَ لَهُ یَا أَبَاعَبْدِاللهِ أَنْتَ فِی زُهْدِکَ تَصْنَعُ هَذَا وَ أَنْتَ لاَ تَدْرِی لَعَلَّکَ تَمُوتُ الْیَوْمَ أَوْ غَداً فَکَانَ جَوَابَهُ أَنْ قَالَ مَا لَکُمْ لاَ تَرْجُونَ لِیَ الْبَقَاءَ کَمَا خِفْتُمْ عَلَیَّ الْفَنَاءَ أَ مَا عَلِمْتُمْ یَا جَهَلَةُ أَنَّ النَّفْسَ قَدْ تَلْتَاثُ عَلَى صَاحِبِهَا إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهَا مِنَ الْعَیْشِ مَا یَعْتَمِدُ عَلَیْهِ فَإِذَا هِیَ أَحْرَزَتْ مَعِیشَتَهَا اطْمَأَنَّت; سپس بعد از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از فضل و زهد سلمان و ابوذر (رضى الله عنهما) شنیده اید; اما سلمان هنگامى که سهمیه خود را از بیت المال مى گرفت قوت سال خود را (به صورت زاهدانه) از آن برمى داشت تا سال دیگر فرا رسد.
کسى به او گفت اى سلمان تو با اینکه زاهدى چنین مى کنى با اینکه نمى دانى شاید مرگ تو امروز یا فردا فرا رسد؟ جواب سلمان این بود: چرا همان گونه که درباره #مرگ من مى ترسید درباره بقاى من امیدوار نیستید؟ آیا شما جاهلان نمى دانید که نفس آدمى گاه بر صاحبش مى پیچد (و او را در فشار قرار مى دهد) هرگاه وسیله زندگى قابل اعتمادى نداشته باشد; اما هنگامى که معیشت خود را فراهم ساخت آرامش پیدا مى کند؟».(۹)
سلمان در واقع این سخن را از کلام پیغمبر گرفته بود که مى فرمود: «إِنَّ النَّفْسَ إِذَا أَحْرَزَتْ قُوتَهَا اسْتَقَرَّتْ; نفس آدمى هنگامى که قوت خود را به دست آورد آرامش مى یابد».(۱۰)
۲) دلیل دوم اینکه شخص هنگامى که مستغنى شد کمتر گِرد خیانت مى گردد و در حفظ آنچه به او سپرده اند امانت را رعایت مى کند.
۳) دلیل سوم اینکه اگر در امانت خیانتى کنند یا بر خلاف فرمان رفتار نمایند مُجرم بودن آنها به آسانى اثبات مى شود؛ زیرا مستغنى بودند و حتى دلیل ظاهرى بر خیانت در دست نداشتند.
آن گاه امام دستور دیگرى درباره کارگزاران مى دهد و آن دستور نظارت بر اعمال آنها به وسیله بازرسان و مأموران مخفى است مى فرماید: «سپس با فرستادن مأموران مخفى راستگو و وفادار کارهاى آنان را تحت نظر بگیر؛ زیرا بازرسى مداومِ پنهانى سبب تشویق آنها به امانت دارى و مدارا کردن به زیردستان مى شود»; (ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ، وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ، فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ(۱۱) لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الاَْمَانَةِ، وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ).
امام(علیه السلام) در جمله هاى بالا بر این امر تأکید میورزد که باید مأموران مخفى را از میان افراد راستگو و درستکار و وفادار انتخاب کنى.
در ضمن فلسفه این کار را نیز بیان مى فرماید و آن اینکه چون کارگزاران احساس کنند مأموران پنهانى اعمالشان را به زمامدار گزارش مى دهند از یک سو به کارهاى نیک تشویق مى شوند و از سوى دیگر لازمه آن این است که خود را از خیانت و بدرفتارى به مردم برکنار مى دارند.
آن گاه امام بعد از آن جمله کوتاهى بیان کرده مى فرماید: «مراقبت از معاونان مى شود»; (وَتَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوَانِ) این جمله ممکن است دنباله جمله هاى پیشین باشد و به صورت «و تَحَفُّظ» خوانده شود و ناظر به این معنا باشد که وجود مأموران مخفى سبب مى شود کارگزاران افزون بر حفظ امانت و خوش رفتارى با رعیت، مراقب اعوان و یاران و معاونان و زیردستان خویش باشند و از افراد خائن و بد رفتار بپرهیزند، بنابراین تفسیر جمله هاى بعد ادامه بحث هاى گذشته درباره کارگزاران خواهد بود و ارتباط و پیوند میان جمله هاى قبل و بعد کاملا محفوظ خواهد ماند; ولى کمتر کسى از مفسّران و شارحان نهج البلاغه به سراغ چنین تفسیرى رفته است.
۱۶/۳
تفسیر دیگر این است که «تَحَفَّظْ مِنَ الاْعْوان» دستور جدیدى باشد و معناى آن این است: «از معاونان خود بپرهیز و برحذر باش»، به این صورت که بحثِ عُمّال با جمله پیشین پایان گرفته و امام به معاونان زمامدار پرداخته باشد و جمله هاى بعد که سخن از #خیانت و مجازات خائنان مى کند ناظر به معاونان باشد.
▪️ این تفسیر از جهاتى بعید به نظر مى رسد؛ زیرا طبق معمول، امام هر گروه جدیدى را ذکر مى کند مطلب را با «ثم» شروع کرده نخست صفات و شرایط آنها را بیان مى دارد و سپس به رسیدگى به حال آنان توصیه مى کند و سرانجام دستورات انضباطى را در مورد آنان صادر مى فرماید در حالى که در اینجا هیچ یک از این امور مراعات نشده است; نه با «ثم» تجدید مطلع شده و نه صفات اعوان و معاونان که مهم ترین نزدیکان زمامدارانند بیان گردیده و نه درباره حقوق آنها توصیه شده، بلکه حضرت مستقیماً به سراغ مجازات خیانت کاران رفته است.
در ضمن، بحث گذشته که درباره مأموران مخفى است ناتمام مى ماند، چرا که سخن از نتیجه کار مأموران مخفى و مجازات متخلفان به میان نیامده است.
💭 این احتمال نیز داده شده که «تَحَفَّظْ مِنَ الاْعْوان» جمله معترضه اى باشد; یعنى از معاونان خود برحذر باش.
جمله بعد نیز ادامه بحث درباره کارگزاران باشد.
با توجّه به آنچه گفتیم روشن مى شود که تفسیر اوّل از همه مناسب تر است، هرچند کمتر کسى به آن پرداخته است.
آن گاه امام بعد از دستوراتى که جنبه تبشیر و تشویق داشت از انذار و تحذیر سخن مى گوید و مى فرماید: «و هرگاه یکى از آنها (از کارگزاران تو) دست به سوى خیانت دراز کند و مأموران مخفى ات متفقاً نزد تو بر ضد او گزارش دهند به همین مقدار به عنوان گواه و شاهد قناعت کن و مجازاتِ بدنى را در حق او روا دار و به مقدارى که در کار خود خیانت کرده کیفر ده سپس (از نظر روانى نیز او را مجازات کن و) وى را در مقام خوارى بنشان و داغ خیانت را بر او نه و قلاده ننگ اتهام را به گردنش بیفکن (و او را چنان معرفى کن که #عبرت دیگران گردد)»; (فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَى خِیَانَة اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ أَخْبَارُ عُیُونِکَ، اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ(۱) بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ).
امام(علیه السلام) در این حکم بر چند موضوع تأکید ورزیده است.
یکم.
براى اثبات مجرم بودن تنها به اخبار یک نفر از مأموران مخفى قناعت نکند؛ بلکه باید تمام آنها بر خیانت یک فرد اجماع داشته باشند، از این رو در بعضى از نامه هایى که گذشت مشاهده مى کنیم که امام مى گوید: مأمور پنهانى من چنین گزارشى داده اگر چنین باشد چنان خواهد بود و اگر...
معلوم مى شود امام در مسائل مهم تنها به اخبار یک نفر قناعت نمى کرد (خواه مربوط به موضوعات باشد یا احکام و این همان چیزى است که در علم اصول نیز بر آن تأکید کرده ایم).
دوم.
بعد از اجماع آنها تردید به خود راه ندهد و بدون ملاحظه مقام و موقعیت افراد، کیفر لازم را براى آنها مقرّر دارد.
سوم.
این کیفر باید جنبه جسمى و روحى هر دو داشته باشد و به گونه اى باشد که #درس_عبرت براى همگان گردد؛ زیرا کیفرهاى مجرمان به دو منظور انجام مى شود:
ـ نخست بازداشتن مجرم از جرم در آینده
ـ و دیگر بازداشتن افرادى که احتمال آلودگى آنها مى رود.
چهارم.
باید مجازات به اندازه جرم باشد نه بیشتر و جمله «أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ» اشاره به این معنا دارد.
درباره عیون و مأموران مخفى و اطلاعاتى در بخش ششم همین عهدنامه مطالب لازم بیان شد.
____________
پاورقی :
۱. «مُحاباة» به معناى تمايلات شخصى و بخشيدن چيزى به کسى به موجب رابطه خاص است. از ريشه «حَبْو» بر وزن «حمد» به معناى بخشيدن و عطا کردن گرفته شده است.
۲. «أثَرَة» به معناى استبداد و خودرأيى در کارها و بدون مشورت عمل کردن از ريشه «أَثَر» بر وزن «خبر» به معناى تأثيرگذارى يا مقدّم داشتن خويشتن بر ديگرى گرفته شده است.
۳. ضمير «إنَّهما» که تثنيه است به مُحاباة و اَثَرَة باز مى گردد و اشاره به کسانى است که بر اساس اين دو معيار نادرست برگزيده مى شوند، هرچند در بعضى از نسخ به جاى آن «إنّهم» به صورت ضمير جمع که ناظر به برگزيده شدگان است آمده. ولى نسخه تحف العقول که به جاى ضمير تثنيه اسم ظاهر به کار برده و گفته است: «فَإنَّ الْمُحاباةَ وَ الاَْثَرَةَ جِماعٌ» گواه بر صحت نسخه اوّل است.
۴. «تَوَخَّ» به معناى جستجو کردن و برگزيدن است. از ريشه «وخْى» بر وزن «وحى» به معناى قصد کردن و آهنگ چيزى نمودن گرفته شده است.
۵. «قَدَم» در اين گونه موارد به معناى سابقه مى آيد و «صاحب قدم» يعنى کسى که داراى حسن سابقه است.
۶. در بسيارى از نسخ به جاى «إشراق» که به معناى نورافشانى است «اِشراف» که به معناى نظر کردن از محل بالا به چيزى است آمده؛ از جمله در نسخه تحف العقول و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد و تمام نهج البلاغه و اين نسخه مناسب تر است.
شاهد ديگر اينکه در بخش قبل که امام صفات قضات را بيان مى فرمود تعبير به «لا تَشْرفُ نَفْسُه عَلَى الطَّمَع» آمده است.
۷. «أسْبِغْ» از ريشه «سُبوغ» بر وزن «بلوغ» به معناى فراخى نعمت است و در اصل به معناى گشاد بودن پيراهن يا زره و «اسباغ» به معناى چيزى را فراوان ساختن آمده است.
۸. «ثَلَمُوا» از ريشه «ثلم» بر وزن «سرد» به معناى شکافتن يا شکستن چيزى است و در بالا که در مورد امانت به کار رفته اشاره به خيانت در امانت است.
۹. کافى، ج ۵، ص ۶۸، ح ۱.
۱۰. همان مدرک، ص ۸۹، ح ۲.
۱۱. «حَدْوَة» به معناى تشويق کردن و تحريک نمودن کسى است و در اصل از ريشه «حُداء» به معناى حرکت دادن سريعِ شتران با آواز مخصوصى گرفته شده است.
۱۲. «أخَذْتَ» در اصل از ريشه «أخذ» به معناى گرفتن است; ولى بسيار مى شود که به معناى مجازات کردن به کار رود؛ زيرا هنگام مجازات نخست مجرم را دستگير و سپس مجازات مى کنند.
در قرآن مجيد نيز کراراً اين معنا به کار رفته است; مانند: (أخَذْناهُمْ بِالعَذابِ)(مؤمنون، آيه ۷۶).
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────