سپس به بیان مجموعه دوّم از فرشتگان پرداخته، مى فرماید: «گروهى از آنان امناى وحى خدا و زبان گویاى او به سوى پیامبران و پیوسته براى رساندن حکم و فرمانش در آمد و شد هستند» (وَ مِنْهُمْ اُمَناءُ عَلى وَحْیِهِ وَ اَلْسِنَة اِلى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَاَمْرِهِ).
در واقع آنها واسطه میان پروردگار و پیامبران و ترجمان وحى او هستند.
از این تعبیر استفاده مى شود که تنها جبرئیل(علیه السلام) نیست که سفیر وحى خداست.
او در حقیقت رییس سفراى الهى است.
در آیات قرآن نیز اشاره به این گروه از فرشتگان شده است، گاه مى فرماید: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ; بگو آن (قرآن) را روح القدس به حق از سوى پروردگارت نازل کرده است».(۱۰) در جاى دیگر مى فرماید: «قُلْ مَنْ کانَ عَدُوَّاً لِجبْرِیلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ بِاِذْنِ اللهِ; بگو کسى که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است».(۱۱) گاه اشاره به گروه فرشتگان حامل وحى کرده، مى فرماید: «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ; خداوند فرشتگان را همراه روح الهى به فرمان خود، بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل مى کند».(۱۲) در روایات اسلامى و بعضى دیگر از خطبه هاى «نهج البلاغه» نیز به این معنا اشاره شده است.
باید توجّه داشت که منظور از قضا و امر الهى در جمله هاى محلّ بحث همان فرمان و دستورهاى دینى و شرعى است، نه قضا و فرمان تکوینى که بعضى از مفسّران «نهج البلاغه» احتمال داده اند چرا که تناسب با جمله هاى قبل ـ که مسأله امناى وحى مطرح شده است ـ ندارد و «مُخْتَلِفُونَ» از ماده اختلاف در این جا به معناى رفت و آمد است.
سپس به مجموعه سوّم از فرشتگان اشاره کرده، و مى فرماید: «گروهى از آنان حافظان بندگان اویند و دربانان بهشتهاى او» (وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ وَ السَّدَنَةُ(۱۳)لاَبْوابِ جِنانِهِ).
«حفظة» جمع «حافظ» به معناى نگاهبان است و در این جا دو معنا مى تواند داشته باشد: یکى نگاهبانان بر بندگان که مراقب اعمال آنها هستند و آنها را ثبت و ضبط مى کنند که در آیه ۴ سوره طارق به آن اشاره شده است: «اِنْ کُلُّ نَفْس لَمّا عَلَیْها حافِظ; هر کسى نگاهبانى بر او گمارده شده» و نیز در آیه ۱۰ و ۱۱ سوره انفطار مى خوانیم: «وَ اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ کِراماً کاتِبینَ; بر شما حافظانى گمارده شده، نگاهبانانى بزرگوار که پیوسته اعمال شما را مى نویسند».
دوّم نگاهبانان بندگان که آنها را از آفات و بلاهاو حوادث مختلف حفظ مى کنند که اگر آنها نباشند انسانها دائماً در معرض نابودى هستند.
همان گونه که در آیه ۱۱ سوره رعد آمده، مى فرماید: «لَهُ مُعَقَّبات مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَطُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللهِ; براى انسان مأمورانى است که پى در پى، از پیش رو و از پشت سر، او را از حوادث (غیر حتمى) الهى حفظ مى کنند».
ولى معناى اوّل با جمله هاى قبل که سخن از وحى و تکالیف شرعى داشت و جمله بعد که اشاره به بهشت و جزاى اعمال مى کند تناسب بیشترى دارد هر چند جمع میان دو معنا از مفهوم عبارت دور نیست.
«سَدَنة» جمع «سادن» به معناى دربان و «جِنان» (بر وزن کتا) جمع «جنّت» به معناى بهشت است و از این تعبیر استفاده مى شود که خداوند بهشتهاى متعدّدى دارد و بعضى از شارحان نهج البلاغه عدد آن را هشت مى دانند که در قرآن مجید به نامهاى: «جَنَّةُ النَّعیم وَ جَنَّةُ الْفِرْدَوْس وَ جَنَّةُ الْخُلْد و جَنَّةُ الْمَأوى وَ جَنَّةُ عَدْن و دارُ السَّلام و دارُ الْقَرار وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّمَواتُ وَ الاَرْضُ» آمده است.(۱۴) در این که وجود فرشتگان حافظ اعمال چه فایده اى دارد، گاه گفته مى شود فایده آنان این است که انسانها احساس مسئولیت بیشتر و مراقبتهاى نزدیکترى کنند و در اعمال و رفتار رخویش هوشیارتر باشند.
چرا که هدف همه اینها تربیت انسان و جلوگیرى از انحراف و زشتکاریهاى اوست.
* * *
سپس به مجموعه چهارم از فرشتگان بزرگ که حاملان عرش الهى هستند اشاره کرده، مى فرماید: «گروهى از آنان (آن قدر عظیم و بزرگند که) پاهایشان در طبقات پایین زمین، ثابت و گردنهایشان از آسمانِ بالا، گذشته است و ارکان وجود و پیکرشان از کرانه هاى جهان بیرون رفته و شانه هاى آنها براى حفظ پایه هاى عرش خدا آماده و متناسب است» (وَمِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِى الاَرَضینَ السُّفلى اَقْدامُهُمْ وَ المارِقَةُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْیا اَعْناقُهُمْ وَ الْخارِجَةُ مِنَ الاَقْطارِ اَرْکانُهُمْ وَالْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرش اَکْتافُهُمْ).
آن گاه به بیان اوصافى از آنها پرداخته، مى افزاید: «چشمهاى آنها در برابر عرش او فرو افتاده و در زیر آن بالهاى خود را به خود پیچیده و میان آنها و کسانى که در مراتب پایین ترند، حجابهاى عزّت و پرده هاى قدرت زده شده است» (ناکِسَة(۱۵) دُونَهُ اَبْصارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ(۱۶) تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَة بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ).
سپس به توصیف بیشترى پرداخته، مى فرماید: «سطح معرفت و شناخت آنها به قدرى بالاست که) هرگز پروردگار خود را با نیروى وهم به تصویر نمى کشند و صفات مخلوقات را بر او جارى نمى سازند.
هرگز او را در مکانى محدود نمى کنند و با نظایر و امثال، به او اشاره نمى نمایند» (لایَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْویرِ، وَلایُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعینَ وَلا یَحُدُّونَهُ بِالاَماکِنِ وَلا یُشیرُونَ اِلَیْهِ بِالنَّظائِرِ(۱۷)).
آرى قدرت آنها قدرت جسمانى نیست بلکه از قدرت فوق العاده روحانى برخوردارند که هیچ کس به مقام آنها راه پیدا نمى کنند و به همین دلیل شایستگى حمل عرش الهى را پیدا کرده اند.
در واقع، آنها عالى ترین مقام توحید را پیدا کرده اند مقامى که شایسته است، سرمشق براى همه بندگان الهى، مخصوصاً انسانهاى برجسته باشد.
آنها هیچ شبیه و مانند و نظیر و مثالى براى خداوند قائل نیستند و هیچ محدودیّتى درباره ذات پاک و صفاتش نمى شناسند حتّى او را برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم مى دانند، چرا که هر چه به تصوّر انسان یا فرشته اى درآید مخلوق اوست و خداوند برتر از آن است که مخلوق باشد.
در این که منظور از «عرش» چیست و حاملان عرش الهى چه مى کنند و عظمتى که در این جمله ها آمده چه مفهومى دارد، مطالبى در بحث نکته ها خواهد آمد. نکته ها ۱ـ ملائکه چگونه اند؟ در آیات قرآن مجید، بحثهاى فراوانى درباره ملائکه و فرشتگان و صفات و ویژگیها و اعمال و افعال و مأموریتهاى مختلف آنان دیده مى شود که اگر جمع آورى شود کتابى را تشکیل مى دهد.
در روایات اسلامى نیز بحثهاى بیشترى درباره فرشتگان و اعمال و صفات و مقامات آنها وارد شده است، ولى شاید بحث صریحى در هیچ کدام از اینها درباره ماهیّت ملائکه به چشم نمى خورد.
به همین دلیل در میان دانشمندان درباره ماهیّت آنها گفتگوست.
علماى کلام بلکه اکثریّت قاطع دانشمندان اسلام، آنها را موجوداتى جسمانى (از جسم لطیف) مى دانند.
در بعضى از تعبیرات کلمه نور به عنوان ماده اصلى تشکیل دهنده فرشتگان آمده است و در عبارت معروفى که در بسیارى از کتب آمده، مى خوانیم:«اَلْمَلَکُ جِسْم نُورِیّ...».
مرحوم علاّمه مجلسى تا آن حدّ در این جا پیش رفته که مى گوید: «امامیّه بلکه جمیع مسلمین مگر گروه کمى از فلاسفه...
معتقدند که ملائکه وجود دارند و آنها اجسام لطیفه نورانیه هستند و مى توانند به اشکال مختلف درآیند...
و پیامبران و اوصیاى معصوم، آنها را مى دیدند».(۱۸) به تعبیر دیگر ملائکه اجسام نورى اند و جن جسم نارى است و انسانها اجسام کثیفه (خشن) مى باشند.
قول دیگر مربوط به جمعى از فلاسفه است که ملائکه را مجرّد از جسم و جسمانیات مى دانند و معتقدند آنها داراى اوصافى هستند که در جسم نمى گنجد.
مرحوم «شارح خویى» در «منهاج البراعة» اقوال دیگرى در این زمینه نقل کرده است که مجموعاً بالغ بر شش قول مى شود; ولى بسیارى از آنها قائلین بسیار کمى دارد.
بى شک وجود فرشتگان ـ مخصوصاً با آن ویژگیها و مقامات و اعمالى که قرآن براى آنان شمرده ـ از امور غیبیّه است که براى اثبات آن با آن صفات و ویژگیها راهى جز ادلّه نقلیّه وجود ندارد.
قرآن مجید براى آنها ویژگیهایى مى شمرد: ۱ـ آنها موجوداتى عاقل و باشعورند.
۲ـ همگى سر بر فرمان خدا دارند و هیچ گاه معصیت و نافرمانى نمى کنند.
۳ـ وظایف مهم و بسیار متنوّعى از سوى خداوند بر عهده دارند.
گروهى حاملان عرش، گروهى مدبّرات امر، گروهى فرشتگان قبض ارواح، گروهى مراقبان اعمال بشر، گروهى حافظان انسان از خطرات، گروهى امدادگران الهى براى مؤمنان در جنگها، گروهى مأمور عذاب و مجازات اقوام سرکش و گروهى مبلّغان وحى و آورندگان پیام الهى و کتب آسمانى براى انبیا هستند.
۴ـ فرشتگان داراى مقامات مختلفند و همه در یک سطح نیستند.
۵ـ پیوسته تسبیح و حمد الهى به جا مى آورند.
۶ـ گاه به صورت انسان یا به صورتى دیگر بر انبیا یا انسانهاى شایسته اى مانند مریم(علیها السلام)ظاهر مى شوند.
و اوصاف دیگر که شرح همه آنها در این مختصر نمى گنجد.
گرچه این بحث که ماهیّت ملائکه، مجرّد از جسم است یا غیر مجرّد، اثر چندانى ندارد، ولى ظاهر آیات و روایات ـ اگر نخواهیم توجیه و تفسیر خاصّى براى آنها در نظر بگیریم ـ آن است که آنها از این مادّه کثیف و خشن عنصرى نیستند، ولى به هر حال مجرّد مطلق نیز نمى باشند.
زیرا زمان و مکان و اوصاف دیگرى که لازمه جسم و جسمانیّت است براى آنها در آیات و روایات آمده است.
تعبیراتى که در کلام مولا على(علیه السلام) در همین بخش از خطبه (و همچنین در خطبه اشباح) آمده است همین نظریه را تأیید مى کند.
ولى به هر حال اعتقاد به وجود ملائکه به طور اجمال از جمله مسائلى است که قرآن مجید بر آن تأکید دارد، چنان که مى فرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنزِلَ اِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ; پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شد ایمان آورده است و همه مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده اند».(۱۹) این نکته نیز قابل توجّه است که بعضى از ناآگاهان براى راضى نگهداشتن کسانى که منکر عوالم غیب به طور کامل هستند ملائکه را به قوا و انرژیهایى که در طبیعت انسان و سایر موجودات قرار دارد تفسیر کرده اند، در حالى که یک مطالعه بسیار اجمالى روى آیات قرآنى این طرز فکر را کاملا نفى مى کند چرا که براى ملائکه و فرشتگان، عقل و شعور و ایمان و اخلاص و عصمت اثبات شده است.
* * *
* *
۲ـ اصناف ملائکه فرشتگان انواع و اصناف بسیارى دارند که در آیات و روایات به آنها اشاره شده است و چهار گروه عمده آنها همانها هستند که در کلام «مولا على»(علیه السلام)در این خطبه آمده است (عبادت کنندگان پروردگار، حافظان و نگهدارندگان حسابِ اعمال مردم، رسولان پروردگار به پیامبران و حاملان عرش).
امّا چنان که گفتیم در آیات، اشاره به اصناف دیگرى از آنها نیز شده است.
از جمله مأموران عذاب امّتهاى ظالم و سرکش، امدادگران مؤمنان، مدبّرات امر و گیرندگان ارواح.
ولى همه آنها را مى توان در مدبّرات امر که تدبیر کنندگان امور جهانند، خلاصه کرد.
سنّت الهى بر این جارى شده است که براى نشان دادن قدرت و عظمت خویش و اهداف و اغراض دیگر، امور جهان هستى را به وسیله فرشتگانى که سر بر فرمان او هستند و سستى و فتور و سهو و نسیان و کندى در اطاعت ندارند، اداره کند و هر یک از اصناف آنها برنامه اى معیّن و منظّم داشته، و کارگزاران کشور بى انتهاى حقّ باشند.
انسان هنگامى که درباره اصناف و انواع فرشتگان و کارها و برنامه هاى عظیم و گسترده آنان مى اندیشد احساس حقارت و کوچکى در خویش مى کند که در این عالم پهناور و مملوّ از کارگزاران حق و صفوف لشکریان خداوند و بندگان گوش به فرمان او، من چه کاره ام؟ اگر اطاعت و عبادت آن است که آنها انجام مى دهند اطاعت و عبادت من چیست؟ و اگر قدرت و توانایى آن است که آنها دارند قدرت ما چه ارزشى دارد؟ خلاصه از یکسو به عظمت این عالم و آفریدگار آن و از سوى دیگر به حقارت و کوچکى انسان و برنامه هاى او آشنا مى شود و این خود یکى از فلسفه هاى وجودى فرشتگان است.
* * *
۳ـ عرش و حاملان عرش الهى در آیات قرآن مجید حدود بیست مرتبه به عرش الهى اشاره شده است و در روایات اسلامى بحث هاى بیشترى درباره آن دیده مى شود مطابق بعضى از روایات، عظمت عرش خدا به قدرى است که در تصوّر انسان نمى گنجد تا آن جا که مى خوانیم: تمام آسمانها و زمینها و آنچه در آنهاست در برابر عرش، همچون حلقه انگشترى است در یک بیابان عظیم.
همچنین از بعضى روایات استفاده مى شود بزرگ ترین فرشتگان الهى، اگر تا قیامت هم به سرعت پرواز کنند به ساق عرش او نمى رسند.
و نیز آمده است که خداوند براى عرش، هزار زبان آفریده و صورت تمام مخلوقات خداوند در صحرا و دریا در آن جاست.
نیز آمده است هنگامى که عرش آفریده شد خداوند به فرشتگان دستور داد که آن را حمل کنند آنها نتوانستند، فرشتگان بیشتر و بیشترى آفرید همه ناتوان ماندند خداوند با قدرت خویش آن را نگهداشت سپس به هشت فرشته اى که مأمور حمل عرش شدند فرمود آن را بردارید، آنها عرض کردند جایى که آن همه فرشتگان عاجز شوند از ما چه کارى ساخته است؟ در این جا دستور داده شد که از نام خدا و ذکر «وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» و درود بر محمّد و آل او مدد گیرند، چنین کردند و کاربر آنها آسان شد.(۲۰) این اشارات و کنایات همه بیانگر عظمت «عرش» اوست و امّا این که «عرش» چیست؟ در میان دانشمندان گفتگوست و ورود در این بحث به طور مشروح، ما را از مقصد اصلى دور مى سازد.
از این رو به اشاره کوتاه و گویایى قناعت مى کنیم: پادشاهان و سلاطین دو نوع تخت داشته اند، تخت کوتاهى که در ایّام عادّى بر آن مى نشستند و امور حکومت خویش را تدبیر مى کردند و تخت بلندپایه اى که مخصوص روزهاى خاصّ و ایّام بار عامّ (ملاقات عمومى) و مراسم مهم و بزرگ بود.
در ادبیات عرب، اوّلى را «کرسى» و دوّمى را «عرش» مى نامند و بسیار مى شود که واژه عرش کنایه از قدرت و سلطه کامل است هر چند اصلا تخت پایه بلندى وجود نداشته باشد، در جمله معروف «ثَلَّ عَرْشُهُ; تختش فرو ریخت» که به معناى از دست دادن قدرت است این معناى کنایى به خوبى دیده مى شود.
خداوند که سلطان عالم هستى است، داراى این دو نوع تخت حکومت و فرماندهى است (البتّه چون او نه جسم است و نه در زمره جسمانیّات، مفهوم کنایى عرش و کرسى در این جا مراد است).
به هر حال، این تختِ حکومت الهى چیست؟ از جمله تفسیرهایى که براى آن مى شود این است که مجموعه عالم مادّه، آسمانها و زمینها و منظومه ها و کهکشانها همه به منزله کرسى و تخت کوتاه اوست همان گونه که قرآن مى گوید: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمواتِ وَ الارْضَ; کرسى او تمام آسمانها و زمین را در بر گرفته» و منظور از «عرش» عالم ماوراى مادّه (مادّه غلیظ و خشن) مى باشد که نه تنها بر عالم مادّه احاطه دارد بلکه جهان مادّه در مقابل آن، بسیار بسیار کوچک و کم اهمیّت است.
امّا حاملان عرش بى شک به آن معنا نیست که فرشتگانى درشت هیکل و قوى پیکر پایه هاى تخت بلندى را که خداوند بر آن تکیه کرده است بر دوش گرفته اند; چرا که عرش ـ همان گونه که در بالا اشاره شد در این گونه موارد ـ معناى کنایى دارد و قراین عقلیّه که مى گوید خداوند از جسم و جسمانیّت دور است گواه قضیّه است.
بنابراین حاملان عرش، فرشتگان بسیار بزرگ و والا مقامى هستند که شبیه و مانند ندارند و مى توانند به تدبیر جهان ماوراى طبیعت (به معنایى که در بالا گفته شد که عرش عظیم خداست) بپردازند و فرمان او را در همه جا اجرا کنند و اگر مى بینید که در عبارات مولا عظمت و بزرگى آنها به این صورت بیان شده که گردنهاى آنان از آسمانها گذشته و پاهایشان در پایین ترین طبقات زمین قرار گرفته و اندام آنها از اطراف و اقطار جهان بیرون رفته و شانه هاى آنها متناسب پایه هاى عرش عظیم پروردگارست، همه تعبیراتى است که قدرت آنها را بر تدبیر آن عالم بزرگ روشن مى سازد.
درست است که ما باید الفاظ را همه جا بر معانى حقیقیش حمل کنیم ولى آن جا که پاى قراین مسلّم عقلى در میان باشد چاره اى جز معناى کنایى نیست همان گونه که در «یَدُاللهِ فَوْقَ اَیْدیهِمْ» مى گوییم.
آرى آنها نه به قوّت و قدرت خود بلکه به حول و قوّه الهى، این کار مهم را بر دوش گرفته اند و در عین حال تسبیح او مى گویند و تقدیس او مى کنند و طبق آیه ۷ سوره غافر براى مؤمنان استغفار مى نمایند: «اَلَّذین یَحْمِلُونَ الْعَرشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرونَ لِلَّذینَ آمَنُوا».
* * *
۴ـ معصوم بودن فرشتگان فرشتگان ویژگیهاى زیادى دارند که در عبارات فوق به قسمتى از آنها (در مورد گروهى که کارشان عبادت خداست) اشاره شده بود: نه خوابِ چشمان، آنها را فرو مى گیرد، نه از تسبیح خداوند خسته مى شوند، نه سهو و نسیان بر آنها عارض مى شود و نه سستى ابدان.
در قرآن مجید نیز تصریح شده است که آنها هرگز آلوده گناه و معصیت نمى شوند: «بَلْ عِباد مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ; آنها بندگان شایسته و گرامى او هستند که هرگز در سخن، بر او پیشى نمى گیرند و به فرمان او عمل مى کنند»(۲۱) و در مورد فرشتگان مأمور عذاب مى فرماید: «لا یَعْصُونَ اللهَ ما اَمَرَهُمْ; هرگز مخالفت فرمان او نمى کنند».(۲۲) بعضى تصوّر مى کنند، معصوم بودن و نبودن در مورد آنها مفهوم ندارد، ولى این صحیح به نظر نمى رسد.
درست است که انگیزه هاى گناه مانند شهوت و غضب در آنها نیست (یا بسیار ضعیف است) ولى نباید فراموش کرد که آنها فاعل مختارند و قدرت بر مخالفت دارند و حتّى از آیات قرآن استفاده مى شود که آنها از بیم مجازات او در وحشتند: «وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ»(۲۳) این تعبیرات همه نشان مى دهد که آنها در عین قدرت بر معصیت، معصوم و پاک از گناهند.
از این جا روشن مى شود که اگر در بعضى از روایات تعبیراتى درباره کُندى بعضى از فرشتگان در اطاعت فرمان حقّ و تنبیه آنان به خاطر این کندى آمده، همانند ترک اولى هایى است که در مورد انبیا نیز گفته شده است و مى دانیم ترک اولى هرگز به معناى گناه نیست بلکه گاه ممکن است کار مستحبّ خوبى باشد که در مقایسه با کار بهتر، ترک اولى نامیده مى شود.
شرح این مسائل را باید در جاى دیگر مطالعه کرد.
* * *
۵ـ مقام معرفت حاملان عرش از تعبیراتى که در ذیل عبارات فوق آمده بود، به خوبى معلوم مى شود که اگر حاملان عرش شایستگى این مأموریّت بزرگ را پیدا کرده اند نه تنها به خاطر قوّت و قدرت آنهاست، بلکه یک دلیل آن بالا بودن سطح معرفت آنها نسبت به خداست.
آنها والاترین مقام توحید و نفى هر گونه شرک و شبیه و مانند را از خداوند دارا هستند و به خاطر همین معنا شایستگى پذیرش آن مأموریّت عظیم را پیدا کرده اند و این در واقع درسى براى همه بندگان و انسانهاى آگاه است.
پاورقی :
۱. «العُلاء» جمع «عُليا» مؤنّث «اَعلْى» به معناى بالا و اشرف است.
۲. «أطوار» جمع «طَوْر» (بر وزن قول) به معناى صنف و نيز به معناى حد و حالت آمده است.
۳. درست است که ظاهر عبارت اين است که ضمير «هُنّ» به آسمانها باز مى گردد، ولى به قرينه «ثُمَّ فَتَقَ...»و فاء تفريع در «فَمَلاَ هُنَّ» منظور فواصل ميان آسمانهاست.
۴. «سُجُود» جمع «ساجد» (سجده کننده) همان گونه که «رکوع» جمع «راکع» (رکوع کننده) است.
۵. «صافّون» جمع «صافّ» (بر وزن حادّ) از مادّه «صفّ» به معناى مساوات است و در اصل از «صَفْصَف» که به معناى زمين صاف است، گرفته شده است.
۶. سوره مُلک، آيه ۱۹.
۷. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
۸. بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۱۹۸.
۹. سوره زمر، آيه ۷.
۱۰. سوره نحل، آيه ۱۰۲.
۱۱. سوره بقره، آيه ۹۷.
۱۲. سوره نحل، آيه ۲.
۱۳. «سَدَنة» جمع «سادن» به معناى خدمتکار و دربان است.
۱۴. شرح نهج البلاغه ابن ميثم، جلد اوّل، صفحه ۱۵۸ و شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله خويى، جلد دوّم، صفحه ۲۶.
۱۵. «ناکِسة» از مادّه «نَکْس» (بر وزن عکس) به معناى وارونه کردن و زير و رو نمودن است لذا به تولّد فرزندى که با پا متولد مى گردد «منکوس» مى گويند و به چوبهاى تير که سر آن را قطع مى کنند و آن را سر و ته مى کنند «نُکْس» گفته مى شود.
۱۶. «مُتَلَفِّعُون» از مادّه «لَفْع» (بر وزن نفع) به معناى شامل شدن چيزى و پيچيدن به آن است، از اين رو هنگامى که زن، چادر خود را به خود بپيچد «تَلَفَّعَت الْمرْئَةُ» گفته مى شود.
۱۷. «نظائر» جمع «نظير» به معناى مثل است.
۱۸. بحارالانوار، ج ۵۶، ص ۲۰۲ (باب حقيقة الملائکة).
۱۹. سوره بقره، آيه ۲۸۵.
۲۰. منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۳۲ تا ۳۵ ـ مرحوم علاّمه مجلسى روايات مربوط به عرش و کرسى را در ج ۵۵ کتاب بحارالانوار به طور مشروح آورده است و از جمله، روايات فوق را در صفحات ۵ و ۱۷ و ۵۵ ذکر نموده است.
۲۱. سوره انبياء، آيات ۲۶ و ۲۷.
۲۲. سوره تحريم، آيه ۶.
۲۳. سوره انبياء، آيه ۲۸.
📚📖 مطالعه
📼 جلسه بیست و سوّم ... ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ 🎧 #با_هم_بشنویم | #بشنویم ♡ ㅤ ❍ㅤ
📼 جلسه بیست و چهارم ...
●━━━━━──────
⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻
🎧 #با_هم_بشنویم | #بشنویم
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
https://eitaa.com/ghararemotalee/9226
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
8163077838.mp3
9.47M
🔊 #آن_سوی_مرگ | ۲۴
•──•❃❀✿◇✿❀❃•──•
00:20 ◇ رویکرد خود را حمایتی کنیم.
02:00 ◇ ظاهر فرشته بهشتی
04:15 ◇ علت دادن فرصت دوباره به دکتر
09:45 ◇ عاق والدین فقط مربوط به دنیا نیست.
10:45 ◇ خیرات مانند پنجره باز است
* انفاق عام کنیم
11:30 ◇ سفارش به قبرستان رفتن در ماه رمضان
15:00 ◇ اعمال انسان چهره برزخی را شکل می دهد
15:30 ◇ زیباترین چهره در بهشت در بین اهل بیت علیهمالسلام
19:00 ◇ انجام کارهای کوچک با نتایج بزرگ
20:35 ◇ کمک به فقیر توسط مرحوم الطافی نژاد باعث
22:00 ◇ دیدن بهشت برزخی مادر
📅 ۱۳۹۸/.../...
⏰ مدت زمان : ۲۲:۳۶
🧾دسترسی به فهرست جلسات :
https://eitaa.com/ghararemotalee/2494
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - -
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
√ خدا بندههاشو با #امام_رضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) راضی میکنه.
• معنای این جمله پرتکرار چیه ؟
• چرا من تجربهش نکردم؟
#حرف_خاص | #استاد_شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
حرف خاص (11).mp3
18.95M
√ خدا بندههاشو با #امام_رضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) راضی میکنه.
• معنای این جمله پرتکرار چیه ؟
• چرا من تجربهش نکردم؟
#حرف_خاص
@ostad_shojae | montazer.ir
—— ⃟ ————————
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#صحیفه_سجادیه_جامعه | ۶۳
『 #دعای شصت و سه – برای پدر و مادرش (علیهماالسلام) 』
࿐ྀུ༅࿇༅════════
⤶ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، وَأَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ، وَاخْصُصْهُمْ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِكَ، وَرَحْمَتِكَ وَبَرَكَاتِكَ وَسَلَامِكَ، وَاخْصُصِ اَللّٰهُمَّ وَالِدَيَّ بِالْكَرَامَةِ لَدَيْكَ، وَالصَّلَاةِ مِنْكَ، یٰا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خداوندا، بر محمّد بنده و فرستادهات و بر اهل بیت پاکش درود فرست و آنان را به برترین درودها و رحمت و برکات و سلام خود، مخصوص گردان، خداوندا پدر و مادرم را به گرامی داشتـن نزد خود و درود از جانب حضـرتت برگزین، ای مهربانترین مهربانان.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَلْهِمْنِي عِلْمَ مٰا يَجِبُ لَهُمٰا عَلَیَّ إِلْهَاماً، وَاجْمَعْ لیٖ عِلْمَ ذٰلِكَ كُلِّهِ تَـمَاماً، ثُمَّ اسْتَعْمِلْنِي بِـمٰا تُلْهِمُنِي مِنْهُ، وَوَفِّقْنِي لِلنُّفُوذِ فِيمٰا تُبَصِّـرُنِی مِنْ عِلْمِهِ، حَتّٰى لاٰيَفُوتَنِي اسْتِعْمَالُ شَیْءٍ عَلَّمْتَنِيهِ، وَلاٰ تَثْقُلَ أَرْكَانِی عَنِ الْحُفُوفِ فِيمٰا أَلْهَمْتَنِيهِ. اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ كَمٰا شَـرَّفْتَنَا بِهِ، وَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ كَمٰا أَوْجَبْتَ لَنَا الْحَقَّ عَلَی الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ.
خداوندا بر محمّد و آل محمّد درود فرست و دانش آنچه از حقوق ایشان بر من واجب است، به من الهام کن؛ و دانش همۀ آن حقوق واجبه را برایم فراهم آور؛ سپس مرا به آنچه در این زمینه الهام کردهای به کار گیر و برای انجام آنچه به دانستنش بینایم میکنی توفیق ده تا به کار بستـن چیزی که به من آموختهای از دستم نرود و اندامم از خدمت کردن بر اساس حقوقی که به من الهام فرمودهای، سنگین نشود. خداوندا بر محمّد و آلش درود فرست، چنانکه ما را به وجود مبارکش شـرافت دادی و بر محمّد و آلش درود فرست، همانسان که به سبب حضـرتش حقّی به سود ما برعهدۀ مردم واجب فرمودی.
اَللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي أَهَابُهُمَا هَيْبَةَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ، وَأَبَرُّهُمَا بِرَّ الْأُمِّ الرَّؤُوفِ، وَاجْعَلْ طَاعَتِي لِوَالِدَيَّ، وَبِرِّي بِهِمٰا أَقَرَّ لِعَيْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَانِ، وَأَثْلَجَ لِصَدْرِي مِنْ شَـرْبَةِ الظَّمْاٰنِ حَتّٰى أُوثِرَ عَلیٰ هَوَايَ هَوَاهُمَا، وَأُقَدِّمَ عَلیٰ رِضَايَ رِضَاهُمٰا، وَأَسْتَكْثِـرَ بِرَّهُمَا بیٖ وَ اِنْ قَلَّ، وَأَسْتَقِلَّ بِرّي بِهِمٰا وَاِنْ كَثُـرَ. اَللّٰهُمَّ خَفِّضْ لَهُمٰا صَوْتِی، وَأَطِبْ لَهُمٰا كَلَامِي، وَأَلِنْ لَهُمٰا عَرِيكَتِي، وَاَعْطِفْ عَلَيْهِمٰا قَلْبِي، وَصَیِّرْنِی بِهِمٰا رَفِيقاً، وَعَلَيْهِمٰا شَفِيقاً.
خداوندا چنانم قرار ده که از پدر و مادرم مانند ترسیدن از پادشاه ستمکار بتـرسم و به هر دو همچون مادری مهربان نیکی کنم و اطاعت و نیکوکاریام را به آنان، در نظرم از خواب خوابآلوده شیرینتر و برای سوز سینهام، از شـربت گوارا در ذائقۀ تشنه، خنکتر گردان تا خواستۀ هر دو را نسبت به خواستۀ خود بیشتـر دوست داشته باشم و خشنودی آنها را بر خشنودی خود پیش اندازم و نیکوکاری ایشان را در حقّ خود، هر چند اندک باشد، زیاد شمارم و نیکوکاری خود را دربارۀ ایشان هر چند بسیار باشد، اندک به حساب آورم. خداوندا صدایم را در محضـر آنان آهسته و گفتارم را پاکیزه و دلنشین و خوی و خصلتم را نسبت به آنان نرم کن و دلـم را به هر دو مهربان ساز و مرا نسبت به هر دو اهل مدارا و نرمش و مهربان و دلسوز گردان.
اَللّٰهُمَّ اشْكُرْ لَهُمٰا تَرْبِيَتِي، وَأَثِبْهُمٰا عَلیٰ تَكْرِمَتِي، وَاحْفَظْ لَهُمٰا مٰا حَفِظَاهُ مِنِّي فیٖ صِغَرِي. اَللّٰهُمَّ وَمٰا مَسَّهُمَا مِنِّي مِنْ أَذًى، أَوْ خَلَصَ إِلَيْهِمٰا عَنِّي مِنْ مَكْرُوهٍ، أَوْ ضَاعَ قِبَلِی لَهُمٰا مِنْ حَقٍّ، فَاجْعَلْهُ حِطَّةً لِذُنُوبِهِمَا، وَعُلُوّاً فیٖ دَرَجَاتِهِمَا، وَزِيَادَةً فیٖ حَسَنَاتِهِمَا، یٰا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ.
خداوندا آنان را به پاس پرورش من پاداش بخش و در برابر گرامیداشت من جزا عنایت فرما و هر چه را در کودکیام نسبت به من منظور داشتند، در حقّ آنان منظور دار. خداوندا آنچه از جانب من آزار به ایشان رسیده، یا کار ناپسندی از سوی من نسبت به آنها رخ داده، یا حقّی که از آنان بر عهدۀ من ضایع شده، همه را موجب ریختـن گناهانشان و بلندی مقامشان و افزونی خوبیهایشان قرار ده، ای تبدیلکنندۀ بدیها به چندین برابرش به خوبیها.
اَللّٰهُمَّ وَمٰا تَعَدَّيَا عَلَیَّ فِيهِ مِنْ قَوْلٍ، أَوْ أَسْـرَفَا عَلَیَّ فِيهِ مِنْ فِعْلٍ، أَوْ ضَيَّعَاهُ لیٖ مِنْ حَقٍّ، أَوْ قَصَّـرَا بیٖ عَنْهُ مِنْ وَاجِبٍ فَقَدْ وَهَبْتُهُ لَهُمٰا، وَجُدْتُ بِهِ عَلَيْهِمَا، وَرَغِبْتُ إِلَيْكَ فیٖ وَضْعِ تَبِعَتِهِ عَنْهُمَا، فَإِنِّی لاٰ أَتَّهِمُهُمَا عَلیٰ نَفْسِی، وَلاٰ أَسْتَبْطِؤُهُمَا فیٖ بِرِّي، وَلاٰ أَكْرَەُ مٰا تَوَلَّيَاهُ مِنْ أَمْرِي
خداوندا آنچه را پدر و مادرم، در سخن گفتـن با من، اگر از اندازه بیرون رفتند، یا در کاری نسبت به من زیادهروی کردند، یا حقّی را از من به تباهی کشیدند، یا واجبی را نسبت به من کوتاهی کردند، همه را به آنان بخشیدم و همۀ آنها را به هر دو نثار کردم و از تو میخواهم که وزر و وبال آن را از دوش آنان برداری؛ زیرا من آنان را نسبت به خود، در کوتاه آمدنشان از حقّم متهم نـمیکنم و آنان را در نیکوکاریشان دربارۀ خود سهلانگار نـمیدانم و از آنچه دربارهام انجام دادهاند، ناراضی نیستم
یٰارِبِّ، فَهُمٰا أَوْجَبُ حَقّاً عَلَیَّ، وَأَقْدَمُ إِحْسَاناً إِلَیَّ، وَأَعْظَمُ مِنَّةً لَدَيَّ مِنْ أَنْ أُقَاصَّهُمَا بِعَدْلٍ أَوْ أُجَازِيَهُمَا عَلیٰ مِثْلٍ. أَيْنَ إِذاً یٰا إِلٰهٖي طُولُ شُغْلِهِمَا بِتَـرْبِيَتِي؟ وَأَيْنَ شِدَّةُ تَعَبِهِمَا فیٖ حِرَاسَتِي؟ وَأَيْنَ إِقْتَارُهُمَا عَلیٰ أَنْفُسِهِمَا لِلتَّوْسِعَةِ عَلَیَّ؟
ای پروردگار من! حقّ آنان بر من، از حقّ من بر آنان واجبتر و احسانشان به من پیشتر و دیرینتر و نعمتشان نسبت به من عظیمتر از این است که بر اساس عدالت، کارشان را تلافی کنم، یا با آنان مانند آنچه را با من رفتار کردند، رفتار کنم. ای خدای من! اگر چنین کنم، روزگار مدیدی که به تربیتم مشغول بودند و زحمت سختی که در نگاهداری من تحمّل کردند و آن همه بر خود تنگ گرفتند تا در زندگی من گشایش باشد، چه میشود؟!
هَيْهَاتَ مٰا يَسْتَوْفِيَانِ مِنِّي حَقَّهُمَا، وَلاٰ أُدْرِكُ مٰا يَجِبُ عَلَیَّ لَهُمَا، وَلاٰ أَنَا بِقَاضٍ وَظِيفَةَ خِدْمَتِهِمَا، فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَعِنِّي یٰا خَیْرَ مَنِ اسْتُعِینَ بِهِ، وَوَفِّقْنِي یٰا أَهْدىٰ مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ، وَلاٰ تَجْعَلْنِي فیٖ أَهْلِ الْعُقُوقِ لِلْاٰبٰاءِ وَالْأُمَّهَاتِ يَوْمَ تُجْزىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِـمٰا كَسَبَتْ وَهُمْ لاٰيُظْلَمُونَ.
بعید است که بتوانند حقّ خود را به طور کامل از من دریافت کنند و من قدرت ندارم حقوقی که از ایشان برعهدۀ من واجب شده، تدارک کنم؛ و وظیفۀ خدمت را نسبت به آن دو به جا آورم، پس بر محمّد و آلش درود فرست و ای عطاکنندهترین کسی که از او درخواست و تقاضا شود! مرا بر ادای حقّ آنان یاری ده و ای راهنماترین کسی که به او رو کنند! مرا برای خدمت به پدر و مادر توفیق عنایت کن و روزی که هر انسانی به خاطر آنچه مرتکب شده جزا داده میشود و در برنامه جزا به آنان ستم نـمیشود، مرا در زمرۀ آنان که عاقّ پدران و مادراناند قرار مده.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَذُرِّيَّتِهِ، وَاخْصُصْ أَبَوَيَّ بِأَفْضَلِ مٰا خَصَصْتَ بِهِ آبَاءَ عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِینَ وَأُمَّهَاتِهِمْ یٰا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، اَللّٰهُمَّ لاٰتُنْسِنِي ذِكْرَهُمَا فیٖ أَدْبَارِ صَلَوَاتِی، وَفیٖ إِنیً مِنْ اٰنَاءِ لَيْلِی وَفیٖ كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِی. اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاغْفِرْ لیٖ بِدُعَائِی لَهُمٰا، وَاغْفِرْ لَهُمٰا بِبِـرِّهِمَا بیٖ مَغْفِرَةً حَتْماً، وَارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِي لَهُمٰا رِضیً عَزْماً، وَبَلِّغْهُمَا بِالْكَرَامَةِ مَوَاطِنَ السَّلَامَةِ.
خداوندا بر محمّد و آلش و بر نسل او درود فرست و پدر و مادرم را به برترین چیزی که پدران و مادران بندگان مؤمنت را به آن اختصاص دادی، اختصاص ده؛ ای مهربانترین مهربانان! خداوندا یاد ایشان را در پی نـمازهایم و در هر وقتی از اوقات شبم و در هر ساعتی از ساعات روزم، از یادم مبـر. خداوندا بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به برکت دعایی که برای آنان میکنم بیامرز و آنان را به خاطر احسانشان به من، در گردونه آمرزش قرار ده؛ آمرزشی لازم و قطعی و به خاطر شفاعتم در حقّ آنان، از آنها خشنود شو، خشنودی استوار و پابرجا؛ و آنان را با گرامی داشتـن به جاهای سلامت برسان.
اَللّٰهُمَّ وَإِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمٰا فَشَفِّعْهُمَا فِیَّ، وَإِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لیٖ فَشَفِّعْنِي فِيهِمٰا، حَتّٰى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فیٖ دَارِ كَرَامَتِكَ وَمَحَلِّ مَغْفِرَتِكَ وَرَحْمَتِكَ، إنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ، وَالْمَنِّ الْقَديِمِ، وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ.
خداوندا اگر آمرزشت نسبت به آنها بر من پیشی گرفته، پس ایشان را شفیع من قرار ده؛ و اگر مرا پیش از آنها مورد مغفرت قرار دادهای، پس مرا شفیع آنان کن؛ تا در پرتو مهربانیات، در سـرای کرامتت و جایگاه آمرزش و رحمتت گرد آییم؛ همانا تو دارای احسان عظیم و نعمت قدیمی و تو مهربانترین مهربانانی.
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#داستانهای_شگفت
۸۰ - برات آزادی و عنایت رضوی علیه السلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
مُحبّ صادق اهل بیت (علیهم السلام) جناب حیدرآقا تهرانی نقل نمود در چند سال قبل روزی در رواق مطهر #حضرت_رضا علیه السّلام مشرف بودم، پیرمردی را که از پیری خمیده شده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمش ریخته، #حضور_قلب و خشوع او مرا متوجه ساخت تا وقتی که خواست حرکت کند دیدم عاجز است از حرکت کردن.
او را یاری کردم در بلند شدن.
پرسیدم منزلت کجاست تا تو را به منزل رسانم؟
گفت در حجره ای از مدرسه خیرات خان.
او را تا منزلش رساندم و سخت مورد علاقه ام شد به طوری که همه روزه می رفتم و او را در کارهایش یاری می کردم.
اسم و محل و حالاتش را پرسیدم؟
گفت اسمم ابراهیم از اهل عراق و زبان فارسی را هم می دانست.
ضمن بیان حالاتش گفت من از سن جوانی تا حال هر ساله برای زیارت قبر مطهر حضرت رضا علیه السّلام مشرّف می شوم و مدتی توقف کرده و به عراق مراجعت می کنم و در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود، دو مرتبه پیاده مشرف و در مرتبه اول سه نفر جوان که با من همسن و رفاقت و صداقت ایمانی بین ما بود و سخت با یکدیگر علاقه و محبت داشتیم و مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و از مفارقت من و اینکه نمی توانند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند. هنگام وداع با من گریستند و گفتند تو جوانی و سفر اول و پیاده به زحمت می روی؛ البته مورد نظر واقع می شوی، حاجت ما به تو آن است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام علیه السّلام نموده و در آن محل شریف، یادی از ما بنما؛ پس آنها را وداع نموده و به سمت مشهد حرکت کردم؛ پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهر مشرف شده، پس از زیارت در گوشه ای از حرم افتادم و حالت بی خودی و بی خبری به من عارض شد. در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه السّلام به دست مبارکش رقعه های بی شماری است و به تمام زوار از مرد و زن حتی بچه ها رقعه ای می دهد، چون به من رسیدند چهار رقعه به من مرحمت فرمود.
پرسیدم چه شده به من چهار رقعه دادید؟
فرمود یکی برای خودت و سه تا برای سه رفیقت.
عرض کردم این کار مناسب حضرتت نیست، خوب است به دیگری امر فرمایید این رقعه ها را تقسیم کند.
حضرت فرمود : این جمعیت همه به امید من آمده اند و خودم باید به آنها برسم؛
پس یکی از آن رقعه ها را گشودم چهار جمله نوشته شده بود :( بَرائَهٌ مِنَ النّار وَ امانٌ مِنَ الْحِسابِ وَ دُخُولٌ فِی الْجَنَّهِ وَ أنَا ابْنُ رَسُولِ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله ) .
از این داستان دو نتیجه می گیریم : یکی کثرت رأفت و عنایت و مرحمت حضرت رضا علیه السّلام است در باره زوار قبرش به طوری که هرکَس به امید نجات به آن حضرت پناهنده شود دربارهاش شفاعت خواهد فرمود و هیچ کَس از در خانه آن بزرگوار محروم نخواهد گشت.
دیگر آنکه : هرکَس به راستی آرزوی زیارت آن حضرت را داشته باشد و او را میسّر نشود و از دیگری التماس کند که به نیابت او زیارت کند مانند همان کسی است که زیارت می کند آن حضرت را و این مطلب اختصاصی به زیارت آن حضرت ندارد بلکه در جمیع امور خیریه است؛ یعنی هرکَس کار خیری را دوست دارد و به راستی آرزوی رسیدن به آن در دلش باشد و انجام دادن آن برایش میسر نباشد و دوست دارد کسی که آن را انجام می دهد، یقیناً مانند همان کَس خواهد بود و به مثل ثواب او خواهد رسید و شواهد این مطلب از روایات بسیار است :
_ از آن جمله جابر بن عبداللّه انصاری گاهی که به کربلا برای زیارت قبر شریف حضرت سیدالشهداء علیه السّلام مشرف شده بود؛ پس از زیارت قبور شهدای کربلا، آن بزرگواران را خطاب نموده و گفت به خدا قسم ! ما با شما شریک بودیم در آنچه داخل آن شُدید.
عطیه بن سعد کوفی که همراهش بود به او گفت چگونه ما با شهدای کربلا شریک هستیم در حالی که در فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نزدیم و آنها میان سر و تنشان جدایی افتاد، فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟
فَقالَ لی یا عَطِیَّهُ سَمِعْتُ حَبیبی رَسُولَ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله یِقَوُلُ مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِر مَعَهمْ وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ شَرِکَ فی عَمَلِهِمْ وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نِیَّتی وَ نِیَّهِ اَصْحابی عَلی ما مَضی عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ وَ اَصْحابُهُ (۱)
یعنی : جابر گفت ای عطیه !
از حبیب خود رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله شنیدم می فرمود : هرکَس قومی را دوست دارد با آنها محشور شود و هرکَس عمل قومی را دوست دارد در آن عمل با آنها شریک باشد.
سوگند به آن خدایی که محمد صلّی اللّه علیه و آله را به راستی فرستاد نیت من و اصحاب من همان است که حسین علیه السّلام و اصحابش بر آن نیت درگذشتند.
_ از آن جمله حضرت رضا علیه السّلام به ریان بن شبیب فرمود : یَابْنَ شُبَیْبِ اِنْ سَرَّکَ اَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوابِ مِثْلُ ما لِمَنِ اسْتُشْهَدَ مَعَ الْحُسَیْنِ فَقُلْ مَتی ما ذَکَرتَهُ یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً (۲)
ای پسر شبیب ! اگر تو را مسرور می کند که بوده باشد برای تو از ثواب، مانند ثواب آن کسانی که با حسین علیه السّلام شهید شدند، پس هرگاه یاد آن حضرت کنی بگو : ( یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً )
😭 یعنی : ای کاش ! بودم با اصحاب حسین علیه السّلام پس به سعادت بزرگی می رسیدم.
ناگفته نماند که رسیدن به مانند ثواب شهدا وقتی است که در این تمنّا صادق باشد؛ یعنی کشته شدن در راه خدا میل قلبی او باشد به طوری که اگر زمینه آن پیش آید، علاقه به خود و اولاد و مال و مقام مانع او نگردد؛
پس کسی که حبّ به ذات و شهوات و علاقه به دنیا تمام دلش را احاطه کرده به طوری که اگر در واقعه #کربلا می بود این علاقه ها نمی گذاشت که جزء شهیدان گردد در گفتن جمله یالیتنی، کاذب است.
یک نفر از اهل علم می گفت سالها در غرور و اشتباه بودم و خود را با شهدای کربلا در ثواب شریک می دانستم تا اینکه شبی در خواب صحنه کربلا را به تفصیلی که در کتب مقاتل است مشاهده کردم و خود را نزدیک امام علیه السّلام دیدم؛ پس قاسم بن الحسن علیه السّلام را دیدم که رفت میدان و کشته شد.
به خاطرم گذشت که چون امام علیه السّلام دیگر یاور ندارد الان به من امر به جهاد می فرماید؛ پس از ترس به عقب رفته که خود را پنهان نمایم.
پس اسبی را دیدم بر آن سوار شده به سرعت فرار کردم تا از شدت هول از خواب بیدار شدم؛ پس دانستم عمری در اشتباه بودم و تمنای کشته شدن در راه خدا که وِرد زبانم بود، خالی از حقیقت و دروغ بوده است.
غرض از نقل این جمله این است که خواننده عزیز گرفتار #غرور نگردد و بداند؛
اولاً رسیدن به ثواب شهدا در صورتی است که تمنای حقیقی باشد و آن هم با احاطه حبّ دنیا بر دل محال خواهد بود و عمری باید در جهاد با نفس و نبرد با هوی و هوس در رنج و شکنجه باشد تا حقیقتی پیدا کند و اگر شهید در میدان جنگ، یک مرتبه قرار می گیرد و کشته و راحت می شود لکن شخص مجاهد با نفس، عمری در میدان نبرد با نفس و شیطان است و در حدیث نبوی صلّی اللّه علیه و آله آن را ( جهاد اکبر ) نامیده است .
و ثانیاً در صورتی که تمنای حقیقی باشد، مانندِ ثواب شهید به او داده می شود نه عین آن ؛ زیرا آن درجه و مقامی که خداوند به شهدای کربلا در برابر فداکاری عجیب آنها به ایشان مرحمت فرموده به هیچ شهیدی از اولین و آخرین نداده چه رسد به کسی که تنها همان تمنا را داشته باشد، بلی در برابر تمنایش اگر حقیقتی داشته باشد ثوابی بمانند و شبیه آنچه به شهدا داده تفضلاً مرحمت خواهد فرمود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- نفس المهموم ، صفحه ۳۰۰
۲- همان مدرک ، صفحه ۱۷
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/50671
—— ⃟ ————————
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#روز_زیارتی
#امام_رضا (علیهالسلام)☀️
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -