{با توجّه به آيه ى شريفه ى:
"اَطيعُوا اللّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الاَْمْرِ مِنْكُمْ"
آيا در زمان قبل از اسلام هم كسانى كه صاحب تقوى و علم بيشترى بوده اند "اولى الامر" مى شدند؟ در صورت مثبت بودن جواب، پس چرا "حضرت خضر" كه علم بيشترى نسبت به "حضرت موسى" داشت صاحب شريعت و رسول نشد؟} ٢/
ادامه مطلب...
✳️ قبل از پيغمبر هم بايد ببينيم پيغمبر اولوالعزم آنكه هم علم و تقواى او بيشتر بوده كيست؟ او هم به اصطلاح كسى است كه مى تواند بر همه امر كند.
❇️ آن كسى كه بر همه مى تواند امر كند اولى الامر است. يعنى صاحب امر بر همه. يعنى اختيار دارد بر همه امر كند.
👈 گفتيم فقط علم و تقوى ارزش دارد.
يكى با قدرت تر يا كم قدرت تر. يكى بلندتر، يكى كوتاهتر و غيره اينها ارزشى نيست. پيغمبرانى داشتيم كه خيلى پول داشته اند و مقامشان پائين تر بوده است. مثل حضرت "سليمان" در مقايسه با حضرت "موسى" اينها را با هم مقايسه كنيم.
❇️ حضرت "سليمان" تمام كره ى زمين تحت اختيارش بود. امّا در عين حال عظمت حضرت "موسى" (عليه السّلام) را نداشت. حضرت "موسى" هم يك چوپان بود. تازه چند تا گوسفند را هم شعيب به او داده بود. همين طور مزد به او داده بود و ادّعاى چوپانى اين طورى داشت. ولى در عين حال هر كس علم و تقواى بيشترى دارد او صاحب امر است. برترى دارد و مى تواند بر همه امر كند.
✳️ پس اگر دو پيغمبر مساوى باشند، نه اين مى تواند به او امر كند و نه او مى تواند به اين امر كند. ولى نسبت به ساير مردم هر دوى اينها اولى الامر هستند.
🖊 از زمان "پيغمبر اكرم" (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) تا روز قيامت چون هميشه يك نفر مثل "امام زمان" (عليه السّلام) يا مثل "امام صادق" (عليه السّلام) يا "على" (عليه السّلام) بوده است اولى الامر مطلق يعنى اولى الامر كلّى كه مى توانسته بر همه امر كند همان "امام زمان" است.
✅ امّا در زمانهاى سابق مولا حضرت "موسى" و حضرت "خضر" اين طور بودند كه حضرت "موسى" در يك بخش از دين تخصّص داشته يعنى در بخش احكام و حضرت "خضر" در بخش واقعيات و علوم پشت پرده تخصّص داشته است.
ادامه دارد...
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشكل_ديني
#علم #تقوا #فضیلت
🆔 @Ghazayeroohemofid
{با توجّه به آيه ى شريفه ى:
"اَطيعُوا اللّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الاَْمْرِ مِنْكُمْ"
آيا در زمان قبل از اسلام هم كسانى كه صاحب تقوى و علم بيشترى بوده اند "اولى الامر" مى شدند؟ در صورت مثبت بودن جواب، پس چرا "حضرت خضر" كه علم بيشترى نسبت به "حضرت موسى" داشت صاحب شريعت و رسول نشد؟} ٣/
بخش پایانی...
✳️ امّا در زمانهاى سابق حضرت "موسى" و حضرت "خضر" اين طور بودند كه حضرت "موسى" در يك بخش از دين تخصّص داشته يعنى در بخش احكام و حضرت "خضر" در بخش واقعيات و علوم پشت پرده تخصّص داشته است.
🖊 حال بايد اينها را با هم سنجيد و ديد كه كدام يك از اينها بر ديگرى امتياز داشته اند. كه اگر يكى بر ديگرى از نظر علم و تقوى مزيت داشته باشد، او مى تواند بر ديگرى امر كند و اولى الامر منحصر به فرد مى شود.
❇️ اگر "امام زمان" (ارواحنا فداه) را كنار بگذاريم اولى الامر ما (منهاى "امام زمان") همان مرجع تقليد و همان ولىّ امر مسلمين است. اگر او را منها نكنيم او (امام زمان) اولى الامر است و اولى الامر از يك نفر بيشتر نيست و اين شعاع وجودى آن اولى الامر است.
✳️ يعنى مثل خورشيد كه اين نور او است. اين مرجع تقليد اين اولى الامر تقريبا شعاع وجودى او است. والاّ نمى شود به او اولى الامر گفت. يعنى اگر گفتيم اولى الامر مطلق است، حتّى بايد طورى باشد كه بتواند بر "امام زمان" (عليه السّلام) هم امر كند و اين غلط است.
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشكل_ديني
#علم #تقوا #فضیلت
🆔 @Ghazayeroohemofid
{بهشت ابدى}
بسمه تعالي
انشاءالله وقتى در بهشت قرار گرفتيد مى بينيد دلهره اى نبايد داشته باشيد، چون يكى از دلهره ها براى كسانى كه به وصال مى رسند فراق است و آنجا فراق نيست. شايد برايتان اتفاق افتاده باشد، يك حالت خوشى در توجه به خدا برايتان پيش آمده، يك دلهره و ترسى در دلتان هست كه مبادا اين حالت از دستتان برود! در بهشت نبايد دلهره باشد، لذا خداى تعالى فرموده هميشه هستى، هميشه.
آخر تا كى؟ تا ندارد. اين تنها چيزى است كه انسان را آرام مى كند، دلهره را از بين مى برد، شما هميشه در وصال هستيد و چون انسان رو به كمال و رشد است، در بهشت هم لحظه به لحظه ترقى مى كند و تكامل دارد و يكنواختى هم ندارد. از اين جهت انسان خسته نمى شود.
(از كلمات حضرت آية الله ابطحى رحمة الله علیه)
كتاب #پاسخ_به_٧٧_مشكل_دينى
#بهشت #وصال #لذت
🆔 @Ghazayeroohemofid
{آيا "ائمه اطهار" (عليهم السّلام) كه از دنيا رفته اند و جسمشان حضور ندارد، چگونه مى توانند حوائج ما را برآورده سازند؟} ٢/
بخش پایانی...
در مورد "ائمّه" (عليهم السّلام) وجود بدن مهم نيست. چه در مجلسى بدنشان باشد يا نباشد، مهم نيست. ما با روح "امام" (عليه السّلام) طرف صحبت هستيم.
عين اينكه اگر رفتيم منزل فلان عالم در حمّام يا در اتاق پذيرائى جواب ما را بدهند. خدا بدن ندارد، وحى مى رساند. آيا صحيح نيست؟!
روح خدا كه "ائمّه ى اطهار" (عليهم السّلام) باشند مثل ذات خدا است، وقتى كه وحى مى كند. با روح مقدّس هم با ما حرف مى زند. لازم نيست با بدنش جواب دهد.
در منزل "آية الله شاهرودى" رفته بودم. تابستان بود، لباس رسمى خودشان را كنده بودند و سختشان بود لباس بپوشند. من پشت در نشستم و سؤال كردم و جواب مناسب و درست شنيدم.
پس بنابراين روح "ائمّه ى اطهار" (عليهم السّلام) كه از دنيا رفته اند طبق آيات قرآن و روايات متواتره همه جا حاضرند و سخن ما را مى شنوند و جواب ما را عملا مى دهند.
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشكل_دينى
#ائمه_اطهار #توسل
🆔 @Ghazayeroohemofid
{انواع گناهان و راه بخشش آنها}
گناهان انسان به سه بخش تقسيم مى شود:
يك بخش "حقّ النّاس" است كه اگر نپردازيد و بدانيد مال كيست و خودش هم نداند، اگر يك سال سر به سجده بگذارد و استغفار كند مى گويند: برو معطل نشو، پول او را بده، بعد بيا يك استغفار بكن، تو را مى بخشيم ولو اينكه كم هم باشد. در اين بخش، بايد طرف را راضى كند يا حقش را بدهد.
يك بخش ديگر گناهانى كه جبران مى شود. مثل نماز يا روزه كه بايد انجام دهد يا تصميم انجامش را بگيرد.
يك بخش هم كه نه حقّ الناس است نه قضا دارد. مثلا يك ساعت موسيقى گوش داده؛ اين گناهان كه "حق الله" است، خدا مى بخشد و آن گناهان در صورتى كه حقّ الناس را ادا كرد و قضاى اعمالش را انجام داد خدا مى بخشد و دسته ى سوم را هم كه خدا بخشيد ديگر نگرانى ندارد.
(از فرمايشات حضرت آية الله سيدحسن ابطحى رحمة الله عليه)
كتاب #پاسخ_به_٧٧_مشكل_دينى
#گناه #توبه
🆔 @Ghazayeroohemofid
{در زيارت جامعه ى كبيره داريم كه به "ائمه ى اطهار" (عليهم السّلام) اركان توحيد گفته مى شود. اين به چه معنا است؟} ١/
ركن به معناى پايه است و آن چيزى است كه بناى ساختمان بر آن گذاشته مى شود. ساختمان اگر پايه نداشته باشد فرو مى ريزد. به فارسى، پايه و به عربى، ركن مى گويند. نماز ركن دارد اگر پايه اش حتّى سهوا ترك شود، نماز باطل است. شما سقف را بخواهيد بگذاريد سهوا پايه را نگذاريد يا عمدا، بالاخره پائين مى ريزد. لذا اركان نماز را چه سهوا نخوانند چه عمدا، نماز باطل است.
اركان توحيد هم همين طور است. "ائمّه اطهار" (عليهم السّلام) گفتارشان اركان توحيد است. اگر گفتار آنها نباشد توحيد ما خراب مى شود. از سنّى ها شروع می کنیم که مسلمانند. چون اركان توحيد ندارند، توحيدشان خراب است. به جهت اينكه همين الآن در اين زمان شايد اكثر آنها در كتابهايشان نوشته اند كه: خداى تعالى در عرش نشسته است. بعضى مى گويند: خدا مثل ما چاق مى شود.
كتابى در دانشگاه اسلامى مدينه تدريس مى شود به نام "فتح المجيد"، در آن مى نويسد كه چشم خدا چه شكلى است. ابروى خدا چه شكلى است. اين براى اين است كه توحيد آنها پايه ندارد. سابقا مى رفتند علف روى پشت بام كعبه مى ريختند كه خدا شبهاى جمعه مى آيد به آسمان دنيا و الاغ خدا گرسنه از دنيا بر نگردد و از آن علفها ميل كند.
اينها براى ما خنده دار است چون توحيد ما ركن دارد. ما خدا را بايد شكر كنيم.
ادامه دارد...
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشکل_دینی
#توحید #ائمه_اطهار علیهم السلام
🆔 @Ghazayeroohemofid
{در زيارت جامعه ى كبيره داريم كه به "ائمه ى اطهار" (عليهم السّلام) اركان توحيد گفته مى شود. اين به چه معنا است؟} ٢/
ادامه مطلب...
من خودم با عالم سنّى وهّابى صحبت مى كردم از اينجا صحبتمان شروع شد كه من توسّل به حضرت "رسول اكرم" (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) كرده بودم (شب جمعه)
گفت: برو آنجا دعا كن اين "حديد" است (خيال مى كرد كه ما نمى فهميم ضريح، آهن است.) چيه اينجا چسبيده اى؟
گفتم: من به آهن كارى ندارم، شب جمعه است خدا فرموده "وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ" از حضرت "رسول اكرم" (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) مى خواهم كه از خدا بخواهد تا خدا گناهان مرا ببخشد.
گفت: پيغمبر كه مرده، اينجا نيست.
گفتم: پيغمبر بالاتر بود يا شهداى جنگ بدر؟
گفت: "پيغمبر".
گفتم: خدا درباره ى شهداى بدر مى گويد: "وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللّهِ اَمْواتا بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُونَ". پس اينها مرده نيستند بلكه زنده اند.
گفت: "عند ربّهم" (از همين حرف ما استفاده كرد گفت: پيش خدايند.) شهدا پيش خدايند "پيغمبر" هم پيش خدا است.
گفتم: يعنى چه؟
گفت: خدا در عرش است و آنها هم پيش خدا هستند.
گفتم: پس بنابراين خدا هم صداى ما را نمى شنود! خوب شد گفتى اگر "پيغمبر" و شهدا همه شان در عرش جمع باشند فرقى نمى كند "پيغمبر" كه نشنود خدا هم نمى شنود.
گفت: نه علم خدا بر ما احاطه دارد.
گفتم: علم خدا غير از ذات او است يا عين ذاتش مى باشد؟
گفت: غير از ذاتش است. (اگر مى گفت: عين ذاتش هست آن وقت ديگر خدا در عرش و همه جا بود.)
گفتم: بگوئيد بدانم اوّل خدا بوده بعد علم پيدا كرده يا اوّل علمش بوده بعد ذاتش بوجود آمده؟
(اگر بگويد خدا بوده ولى علم نداشته اين اصلاً خدا نيست. و اگر بگويد علم بوده ولى خدا بعد بوجود آمده پس اينكه بوجود آمده خدا نيست چون خدائى كه بعد بوجود بيايد خدا نيست.)
يك خورده اينجا ماند. متوسّل به دليل زور و قدرت شد. گفت: برو اين حرفها را نزن.
حقيقتش اين طور است كه اگر اين اركان توحيد نبودند، يعنى ائمّه ى اطهارمان كه جانمان به قربانشان باد و ما را راهنمائى نمى كردند، ما هم به اين خرافات مبتلا مى شديم.
ادامه دارد...
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشکل_دینی
#توحید #ائمه_اطهار علیهم السلام
🆔 @Ghazayeroohemofid
{در زيارت جامعه ى كبيره داريم كه به "ائمه ى اطهار" (عليهم السّلام) اركان توحيد گفته مى شود. اين به چه معنا است؟} ٣/
بخش پایانی...
من در معبد سيكها كه آن را "مندل" مى گويند رفته ام. با آنها آنجا صحبت كردم. آنها موحّدند و خدا را مى پرستند منتهى با فكر خودشان خدا را ساخته اند.
خورشيدپرستها يك خورشيد را مى پرستند. دوتا خورشيد را نمى پرستند. اينها موحّدند مى گويند: "لااله الاّ الشّمس".
در سوريه يك على اللّهى مى گفت: "لااله الاّ على".
مشرك به معناى اينكه دوتا خدا را قائل باشند كم داريم، همه يك خدا را مى پرستند، موحّد هستند، ولى موحّدى كه پايه و اساسى داشته باشند نيستند.
لذا "حضرت رضا" (عليه السّلام) فرمود: "بشرطها و انا من شروطها" شرطش اين است كه بيائيد توحيد را از من ياد بگيريد و بايد ما از آنها ياد بگيريم توحيد را همان طورى كه آنها وصف مى كنند. خدائى كه آنها شرح مى دهند خدائى كه "لَمْ يلِدْ وَلَمْ يولَدْ وَ لَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا اَحَدُ" است. والاّ همه ى مذاهب مختلف يك خدا بيشتر نمى پرستند منتهى در صفاتش بحث دارند.
لذا "پيغمبر اكرم" (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) در لحظه اى كه آمد فرمود: "قولوا لااله الاّ اللّه تفلحوا" نفرمود: بگوئيد خدائى هست. فرمود: بيائيد وصف خدا را، توصيف خدا را، از من ياد بگيريد تا رستگار شويد.
اركان توحيد معنايش اين است كه اينها پايه ى توحيدند والاّ اگر اين پايه هاى توحيد نباشد توحيد ما قبول نيست.
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشکل_دینی
#توحید #ائمه_اطهار علیهم السلام
🆔 @Ghazayeroohemofid
{در آيه ى شريفه ى: "هُوَ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ ..." ظاهر و باطن اشاره به چيست؟}
"ظاهر" يعنى خدا براى يك دسته آن قدر ظاهر است كه حضرت امير (عليه السّلام) مى فرمايد: "ما كنت اعبد ربّا لم اره". و براى يك دسته آن قدر مخفى است كه مى گويند: شك داريم خدا باشد. يا مى گويند: خدا را قبول نداريم.
براى يك دسته آن قدر ظاهر است كه حضرت "سيدالشّهداء" (عليه السّلام) مى فرمايد: "عميت عين لاتراك". براى يك دسته باز آن قدر "باطن" است كه هيچ چيز را به خدا نسبت نمى دهند. هم آن ظاهر خدا است هم آن باطن.
مى گويند: ماهيها دور هم جمع شدند و گفتند: مى گويند حيات ماهيها به آب است حال اين آب را بايد پيدا كنيم و ببينيم آن كجا است كه ما او را نمى بينيم. سپس دسته جمعى نزد ماهى بزرگ رفتند و گفتند: آب كجا است؟ گفت: شما جاى بى آبى را به من نشان دهيد تا من بگويم آب كجا است. آب، همه ى وجود شما را احاطه كرده است. حال براى اين دسته از افراد كه خدا را نمى بينند مى گوئيم: شما كارى را بگوئيد كه خدا آن را انجام نداده باشد يا جائى را بگوئيد كه خدا آنجا نباشد تا بگوئيم خدا كجا است.
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشکل_دینی
#اعتقادات #خدا
🆔 @Ghazayeroohemofid
{در آيه ى شريفه ى: "ذلِكَ الْكِتابُ لارَيبَ فيهِ هُدًى لِلْمُتَّقينَ"منظور از كتاب چه كتابى است؟
آيا منظور قرآن است كه اگر هست چرا با لفظ "هذا" گفته نشده است؟
و اينكه مى گويند منظور از كتاب، وجود مقدّس "على" (عليه السّلام) و فرزندان طاهرينش است آيا اين مطلب با روايات مطابقت دارد يا نه؟}
"ذلك" با "هذا" فرق كمى با هم دارند و گاهى بجاى هم استعمال مى شوند.
معناى ذلك «آن» و هذا «اين» مى باشد.
حال اگر از اين ظاهر صرف نظر كنيم آنچه بعضى گفته اند (كه احتمال دارد روايت هم داشته باشد) منظور از كتاب آن معانى عميق قرآن است كه دست بشر به سادگى به آن نمى رسد و از افكار بشر دور است و اينها در قلب "ائمّه ى اطهار" (عليهم السّلام) هست كه آنها براى مردم بايد بيان كنند.
و در روايت نقل شده كه منظور از كتاب، حضرت امير (عليه السّلام) و اولاد طاهرينش مى باشند و آن معانى كه در قلب ايشان هست، هدايت براى متّقين است.
به هر حال سه معنا ممكن است گفته شود:
۱ ـ ذلك به معناى هذا.
۲ ـ ذلك به معناى آن. معناهاى باطن قرآن كه خيلى از افكار ما دور است.
۳ ـ ذلك الكتاب يعنى مطالبى كه در قلب حضرت امير (عليه السّلام) است و باز از افكار ما دور است و براى دستيابى به آنها بايد به در خانه ى آنها برويم.
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشکل_دینی
🆔 @Ghazayeroohemofid
{در آيه ى شريفه: "هُوَ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ ..." ظاهر و باطن اشاره به چيست؟}
"ظاهر" يعنى خدا براى يك دسته آن قدر ظاهر است كه حضرت امير (عليه السّلام) مى فرمايد: "ما كنت اعبد ربّا لم اره". و براى يك دسته آن قدر مخفى است كه مى گويند: شك داريم خدا باشد، يا مى گويند: خدا را قبول نداريم.
براى يك دسته آن قدر ظاهر است كه حضرت "سيدالشّهداء" (عليه السّلام) مى فرمايد: "عميت عين لاتراك". براى يك دسته باز آن قدر "باطن" است كه هيچ چيز را به خدا نسبت نمى دهند.
هم آن ظاهر خدا است هم آن باطن.
مى گويند: ماهيها دور هم جمع شدند و گفتند: مى گويند حيات ماهيها به آب است حال اين آب را بايد پيدا كنيم و ببينيم آن كجا است كه ما او را نمى بينيم. سپس دسته جمعى نزد ماهى بزرگ رفتند و گفتند: آب كجا است؟
گفت: شما جاى بى آبى را به من نشان دهيد تا من بگويم آب كجا است. آب، همه ى وجود شما را احاطه كرده است.
حال براى اين دسته از افراد كه خدا را نمى بينند مى گوئيم: شما كارى را بگوئيد كه خدا آن را انجام نداده باشد يا جائى را بگوئيد كه خدا آنجا نباشد تا بگوئيم خدا كجا است.
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشکل_دینی
🆔 @Ghazayeroohemofid
{منشاء بدى از كجا سرچشمه مى گيرد؟}
بطور كلّى پروردگار متعال خالق خوبيها است و بدى در حقيقت جابجا شدن خوبيها است. هر چيزى در محلّ خودش عمل نشود و در جاى ديگر عمل شود، بد است.
◀️ مثلاً صندلى براى نشستن است و بايد سر جاى خودش باشد، اگر روى سرمان پرت شود، سر جاى خودش قرار نگرفته و بد است
◀️ يا مثلاً غضب مال ادب كردن است اگر به مظلوم غضب كند، مى شود بد.
◀️ يا مثلاً اعمال شهوت با همسر خودش اشكالى ندارد با غير همسر، اشكال دارد و مى شود بد.
🔸 منشاء بدى جابجا شدن چيزها است. ما غذاى حلال بايد بخوريم، اگر غذاى حرام برايمان گذاشتند و خورديم مى شود بد. ترياك براى استفاده ى داروئى خوب است ولى اگر دود شود مى شود بد. هر بدى كه تصوّر شود مى بينيم جايش عوض شده.
🔹 همه ى بديها كه در بين ماها وجود دارد اعمّ از گناهان، اينها بخاطر جابجا شدن است والاّ آنچه خدا خلق كرده خوب است، اگر جاى خودش صرف شود.
در داروخانه داروهاى مختلفى وجود دارد، يك داروئى سمّى هست و يك داروئى ماليدنى هست، اگر اين را بخورد حالش بهم مى خورد و مى شود بد.
حتّى شيطان به جاى عبادت و بندگى، معصيت كرد و مردم را بسوى دشمنى با خدا دعوت كرد كه او شد بد.
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
کتاب #پاسخ_به_٧٧_مشکل_دینی
🆔 @Ghazayeroohemofid