eitaa logo
قصه های کودکانه
33.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
908 ویدیو
320 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
ما بچه های خندان امیدهای ایران خوشحال و شادمانیم چون غنچه در گلستان پرچم کشور ما این پرچم سه رنگ است سبز و سفید و قرمز هر سه رنگش قشنگ است در هر کجا که باشیم داریم امید و ایمان زیرا که ریشه داریم در خاک پاک ایران 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌳پیرمرد و درخت گردو   در روزگاران قدیم یک روز که انوشیروان سوار بر اسب به همراه سربازانش به شکار رفته بود در راه پیرمرد روستایی را دید که مشغول کاشتن دانه بود. روبه او کرد و گفت: پیر مرد چه کار می کنی؟ پیرمرد جواب داد: مشغول کاشتن دانه گردو هستم... .انوشیروان خندید و گفت: چند سال داری؟ او جواب داد: 90 سال. انوشیروان گفت: مگر نمی دانی درخت گردو 10 سال طول می کشد تا بار دهد پیرمرد خندید و گفت: بله می دانم، دیگران کاشتن و ماخوردیم، ما می کاریم تا دیگران و بچه ها و نوه هایم بخورند. انوشیروان از جواب حکیمانه پیرمرد خوشش آمد و دستور داد هزار دینار به او انعام بدهند پیرمرد هزار دینار را گرفت و گفت: ای بزرگوار هیچکس زودتر از من سود این درخت را نمی خورد، انوشیروان پرسید: چگونه؟ پیرمرد جواب داد:اگرمن تخم گردورانمی کاشتم و شما هم از اینجا گذر نمی کردید و بایکدیگر صحبت نمی کردیم من این هزار دینار را از کجا می یافتم؟در واقع سود این درخت پیشاپیش به من رسیده است. انوشیروان که از حرفهای پیرمرد دانا خوشش آمده بود دستور داد دو هزار دیناردیگر هم به او هدیه بدهند و از آنجا رفت. ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞| نماهنگ بسیار زیبا ⚜بی هَمگان به سر شود، بی تو به سر نمی‌شود... 🌀همخوانی موزیکال و شاد ویژه نیمه شعبان 🌼به مناسبت ولادت باسعادت منجی عالم بشریت، حضرت امام زمان(عج) 🔅جدیدترین اثر: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت: 🌐 aparat.com/v/MLXG9 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
شاهزاده ملیکا_شاهزاده ملیکا_422021-mc.mp3
26.61M
🌃 🌃 🍃خورشید پشت ابر 🌼 شاهزاده ملیکا 🌸مجموعه‌ی نمایشی «خورشید پشت ابر» درباره‌ی امام زمان (عج) است که با زبانی کودکانه و در قالب نمایش رادیویی، تلاش دارد تا مفاهیم دینی مربوط به دوازدهمین امام را به کودکان بیاموزد. در نمایش «شاهزاده ملیکا» درباره‌ی ماجرای جالب مادر امام زمان(عج)، نرگس خاتون، می‌شنویم؛ اینکه چگونه از امپراطوری روم به عراق رفت و به همسری امام یازدهم درآمد. 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر 🔶مهدیِ صاحب الزمان 🌸 امامِ آخرین کیه 💚 مولا امامِ مهدیه 🌼 باید که ما دعا کنیم 🍃 آقامونو صدا کنیم 🌸 دستا به سوی آسمون 💚 بگیم خدایِ مهربون 🌼 تموم بشه غیبتِ شون 🍃 بیان دوباره پیشِ مون 🌼 وقتی میان امام مون 🍃 همیشه خوبه حالِمون 🌸 دنیا دیگه گلستونه 💚 هرجایی باغ و بُستونه 🌼 گرگا با میشا دوس میشن 🍃 با هم توو دَشتا میچَرن 🌸 نیازِ مالی نداریم 💚 جیبِایِ خالی نداریم 🌼 با همدیگه برادریم 🍃 برادریم وخواهریم 🌸 کینه‌ای در دل نداریم 💚 میلِ به باطل نداریم 🌼 نیمه یِ شعبان امروزه 🍃 جشن و چراغان امروزه 🌸 مهدی امامِ پیروزه 💚 خورشیدِ عالَم افروزه 🌼 بیا امامِ مهربون 🍃 مهدیِ صاحب الزمون 🌸🌼🍃🌼🌸 درانتشارِ این شعر لطفا سهیم باشیم🔶 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼پی دی اف 🌼عنوان: امام زمان و من (امام زمان به شما قول می دهم) 👇
man-o-emam(1).pdf
1.44M
🌼پی دی اف 🌼عنوان: امام زمان و من (امام زمان به شما قول می دهم) 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ساکنان سامرا_صدای اصلی_422487-mc.mp3
11.05M
🍃خورشید پشت ابر 🌼 ساکنان سامرا 🌸در قسمت دوم نمایش خورشید پشت ابر، درباره‌ی دوران زندگی امامان آخر می‌شنویم و این‌که چه شرایطی سبب شد که امام زمان غایب شوند. ملیکاکوچولوی قصه‌ی ما داره نقاشی می‌کشه؛ یه نقاشی زیبا که از مامانش می‌خواد بزنه به یخچال. بعد هم نوبت مسواک زدنه. ملیکا دندون‌هاش رو خوب مسواک می‌زنه تا مامان جون بقیه‌ی داستان امام زمان رو براش تعریف کنه... . 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
هدیه ایی برای مهدی کوچولو_صدای اصلی_61212-mc.mp3
12.44M
🌃 قصه شب 🌃 🎁 هدیه ای برای مهدی کوچولو 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر ﴿ صلوات بر پنج تن آل عبا ﴾ اصحابِ کِساء علیهم السلام 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸اول بخــوان خـــدا را 🌱مــــــقصـــــودِ انـبـیـا را 🌸محبوبِ مصطفی را صلّ‌ِ علیٰ محمد صلوات برمحمد 🌸🍃 🌸صـــلـوات را خـــدا گفت 🌱جـــبـریـل بــارهـا گــفــــت 🌸در شأنِ مصطفی گفت صلّ‌ِ علیٰ محمد صلوات برمحمد 🌸🍃 🌸شــاهِ نجـــف عــلــی گــــفـت 🌱آن جان به کف علی گفت 🌸در پیشِ صـــف علی گفـت صلّ‌ِ علیٰ محمد صلوات برمحمد 🌸🍃 🌸زهـــرا که مـــادرِ ماست 🌱خــــیرُالــنساءِ دنــیـاست 🌸ازشیعیانِ خودخواست صلّ‌ِ علیٰ محمد صلوات برمحمد 🌸🍃 🌸بعد از علی؛حسن گفت 🌱برجمله مرد و زن گـفت 🌸درجمع و در عَلَن گـفت صلّ‌ِ علیٰ محمد صلوات برمحمد 🌸🍃 🌸آقــای ما حـسین است 🌱مــولا و نورِ عیـن است 🌸مــظلومِ عـالَــمَین است صلّ‌ِ علیٰ محمد صلوات برمحمد 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 شاعر و طراح : سلمان آتشی اللهم صـــل عــلی مــحــــمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
39.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمانی که دیده نمیشه 🤔 چطوری ما رو راهنمایی می‌کنه؟ 🤷🏻 پویانمایی حرف راست از بچه بشنو 🌼 این قسمت: نیمه شعبان 🌼 » » از شبکه پویا « « 🎬 تولیدشده در "آفند استودیو" 🌺به مناسبت نیمه شعبان🌺 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
1_1147463476.pdf
933.1K
🌼پی دی اف 🌼عنوان: مروارید سفید 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
پنجره ای به آفتاب_پنجره ای به آفتاب_422058-mc-mc.mp3
10.69M
🍃خورشید پشت ابر 🌼 پنجره ای به آفتاب (آخر) 🌸 در سومین قسمت از نمایش ویژه‌ی نیمه‌ی شعبان، درباره‌ی عصر غیبت و دلایل غایب بودن امام زمان (عج) صحبت می‌کنیم تا کودکان مفهوم زنده بودن، اما غیبت امام را متوجه شوند. ملیکا و مامان جون درحال پختن شیرینی برای جشن نیمه‌ی شعبان هستند. ملیکا می‌پرسه که چطوری امام زمان حاضرند، ولی ما نمی‌بینیم؟ دوران غیبت یعنی چی؟ مامان جون براش از ماجرای غیبت امام و یاران خاص امام زمان به نام «نواب اربعه» می‌گه... . 🌸🌸🌼🌸🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌤✨🌺✨🌼✨🌤✨🌺 🔸شعر ﴿ نیمه شعبان ﴾ 🌸🌼🍃🌼🌸 ✨آهای آهای بچه ها 🍃آی نوگلا غنچه ها ✨دوباره شد‌ جشن و عید 🍃زمـــــانِ شـــــــادی رســـیــد ✨نیمه‌یِ شعبان شده 🍃شادی فـــراوان شده ✨نیمـه‌ی مـاهِ شــعبان 🍃آمده صاحبْ زمان ✨تـــولــدِت تــو آقــا 🍃دنیا را کرده زیبا ✨پر شده جشن و سرور 🍃نـشاط و شـادی و شــور ✨دعا کنید بچه ها 🍃وقــتِ نـمـاز و دعــا ✨زود بشه وقتِ ظهور 🍃دنــیـا بشـه غــرقِ نـور ✨حضرتِ حُجّت بـیاد 🍃مهـر و مـحـبت بـیـاد ✨دعـــا کـــنیـد بـــچـه ها 🍃به لطف و فضلِ خدا ✨بـارونِ رحـمت بـیـاد 🍃عـدل و عـدالت بیـاد 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر : سلمان آتشی اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
🌼تابلو کهنه   یکی بود یکی نبود... روزی روزگاری خانه ای بود بسیار بزرگ با خدمه و پرستار و آشپز و... پایین خانه رو به رودخانه ای که به دریاچه ای متصل می شده وسواحل آن پر از نیزار های زیبا و مکان زندگی پرندگان رنگارنگ با آواز های صبحگاهی بسیار دل انگیز بود زیبایی منظریه ای که از پنجره این خانه هنگام طلوع خورشید دیده می شد قابل وصف نبود و زیبایی آن را دو چندان می کرد،صاحب این خانه شخصی بسیار مشهور بود. روزی همه افراد خانه مشغول انجام وظیفه بودند که یکی از کارکنان متوجه می شود که چهار نفر در ملک شخصی ارباب وارد شده اند،آنها مسافرانی بودند که راه خودشان را گم کرده بودند.. کارکنان این خانه همگی به طرف این مسافران رفتند و تذکر دادند که این یک ملک شخصی است و باید آنجا را ترک کنند.. مسافران گفتند: ما همگی بسیار تشنه و گرسنه هستیم و خیلی هم خسته اگر ممکن است به ما کمک کنید. ارباب به دلیل در حال ورشکستگی بودن بسیار آشفته بود و مدام به دنبال رفع این مشکل به این طرف و آن طرف می رفت و هنوز نتیجه ای نگرفته بود. یکی از کارکنان گفت: ما در وضعیتی نیستیم که به شما کمک کنیم لطفا اینجا را ترک کنید،در این حال ارباب خودش از راه رسید و پرسید چه شده است و اینها چه کسانی هستند.. وقتی فهمید آنها به کمک نیاز دارند دستور داد که آنها را به حمام راهنمایی کنند و به آنها غذای خوب و کافی بدهند و جایی را تدارک ببینندتا آنها کمی بخوابند وبعد خانه را ترک کنند، همه آنها به حمام رفتند با صابونهای خوشبو که تابحال ندیده بودند خودشان را شستندسپس به اتاق غذاخوری راهنمایی شدند و مانند مهمانان بسیار عزیز پذیرایی شدند و غذاهای لذیذی را میل کردند، اتاقی در اختیارشان قرار داده شد تا استراحت کنند... ... ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
🌼تابلو کهنه پس از ساعاتی که مسافران تجدید قوا کردند تصمیم گرفتند آنجا را ترک کنند، اما قبل از اینکه آنجا را ترک کنند به همدیگر گفتند: بهتر است چیزی بعنوان یادبود به ارباب این خانه بدهیم و بعد خداحافظی کنیم.. یکی از آنها ساعتی قدیمی به ارباب داد دیگری سکه ای قدیمی به ارباب هدیه کرد، ‌سومی جعبه ای نسبتا گران قیمت به او هدیه کرد و چهارمی که چیزی نداشت مجبور شد تابلوای فرسوده که بین بساط خود یافت به او هدیه دهد. مسافران خانه را ترک کردند و ارباب دستور داد که آنها را تا ایستگاه قطار بدرقه کنند.. .ارباب که برای حل مشکل خود راهی را پیدا نکرده بود برای سرگرمی خود و برای اینکه خود را برای مدتی از مشکلات دور سازد به فکر این افتاد که هدیه هایی که شاید آخرین هدیه هایی بودند که قبل از ورشکستگی می گیرد را در جایی بهتر قرار دهد. همه آنها را جابجا کرد وفقط تابلو مانده بود که آنرا هم به دیواری که روبروی پنجره اصلی خانه بود آویزان کرد. در حالی که روی مبلی نشسته بود خوابش برد و در عالم خواب انگار صدایی را شنید که می گفت: وقتی از خانه خارج می شوی روی تابلو را خوب نگاه کن و هر جمله ای که روی آن نوشته شده را عمل بکن. بعد از ساعتی باسر و صدای ورود افرادی که از بدرقه مسافران بازمی گشتند از خواب بیدار شد و سراسیمه به سراغ تابلو رفت. روی آن تابلو نوشته بود: هرگز امروز پا به خیابان نگذار. چند ساعت خودش را در خانه مشغول کرد، مدتی بعد یکی از افراد خانه که برای انجام کاری بیرون از خانه بود سراسیمه خود را به خانه رساند و گفت: ارباب گرفتنش، گرفتنش.... ارباب گفت : چه کسی راگرفتند؟؟!!. خدمتکار گفت: کسی را که دیوانه بود و چاقویی را در دست داشت و داد می زد تو را (ارباب) می کشم. ارباب به فکر فرو رفت و با خود گفت عجب تابلوای گیرم افتاده شاید این تابلو مرا از ورشکستگی نجات دهد. روز بعد که می خواست از خانه خارج شود به تابلو نگاه کرد و دید نوشته شده به سومین نفری که ملاقات می کنی پیشنهاد معامله بده موفق می شوی. از خانه خارج شد و در طول انجام کارهای خود به سومین نفری که سراغش آمد سلام کرد و بدون مقدمه گفت: شما اهل معامله هستید و من دوست دارم با شما معامله کنم. او را برای صرف چایی دعوت کرد و در مورد معامله صحبت های کاری خودشان را شروع کردند و اتفاقا معامله خوبی را هم انجام دادند،.ارباب هر روز که می خواست از خانه خارج شود به تابلو نگاه می کرد و به هر آنچه در تابلو نوشته می شد عمل می کرد و هر روز تابلو ارباب را در کارهایش راهنمایی می کرد، ارباب دیگر بفکر حل مشکل ورشکستگی نبود بلکه به فکر ثروت بیشتر و بیشتر بود. ارباب دقیقا متوجه شده بود که کمک به آن مسافران سبب این موفقیت شده است٬پس از آن ماجرا ارباب از ثروتی که بدست می آورد قسمتی از آن را به در راه ماندگان و آوارگان و مسافران خرج می کرد و روزگار خوشی داشت. ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
زمانی که اینترنت و موبایل نبود 🌼🍃🌼 👈 کانال تربیتی کودکانه @ghesehaye_koodakaneh
آی آی آی یا!_صدای اصلی_78966-mc.mp3
11.75M
🌃 قصه شب 🌃 🌸آی آی آی یا 🍃یک وروجک کوچک توی کیف پویا کوچولو زندگی می کرد به نام آی آی آی یا! آی آی آی یا همیشه سعی میکرد به پوریا کمک کنه اما بیشتر مواقع خرابکاری میکرد. پوریا یکبار خواب مانده بود و تند و تند مشغول حاضر شدن بود که آی آی آی یا برای کمک کردن به اون رفت. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼صلوات چهارده معصوم علیه السلام اول بخوان خدا را مقصودِ انبیا را محبوبِ مصطفی را صل علی محمد صلوات برمحمد صلوات را خدا گفت جبریل بارها گفت در شأنِ مصطفی گفت صل علی محمد صلوات برمحمد شاهِ نجف علی گفت آن جان به کف علی گفت در پیشِ صف علی گفت صل علی محمد صلوات برمحمد زهرا که مادر ماست خیرالنساءِ دنیاست ازشیعیانِ خود خواست صل علی محمد صلوات برمحمد بعد از علی حسن گفت برجمله مرد و زن گفت درجمع و در عَلَن گفت صل علی محمد صلوات برمحمد آقای ما حسین است ما را که نور عین است مظلوم عالَمَین است صل علی محمد صلوات برمحمد گُل می شکفت و این گفت خورشید و مَه چنین گفت با زین العابدین گفت صل علی محمد صلوات برمحمد باقر امامِ دین گفت فرزند عابدین گفت در علم، برترین گفت صل علی محمد صلوات برمحمد گوید امامِ صادق هستی اگر که عاشق بفرست با خلائق صل علی محمد صلوات برمحمد هفتم گلِ امامت کاظم به وقتِ حاجت می گفت در عبادت صل علی محمد صلوات برمحمد آن سبطِ پاکِ محمود هشتم رضا که فرمود این ذکرِ ناب پر سود صل علی محمد صلوات برمحمد ما شیعه ی تقی ایم خاکِ رهِ نقی ایم صد شکر متقی ایم صل علی محمد صلوات برمحمد گر یارِ عسکری ایم از دشمنان بری ایم خواهانِ برتری ایم صل علی محمد صلوات برمحمد مهدی امام غائب برشیعیانِ تائب گوید که درمصائب صل علی محمد صلوات برمحمد ما عاشق و دچارش هر دم به انتظارش جان ها همه نثارش صل علی محمد صلوات برمحمد 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم واهلک اعدائهم اجمعین ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
‍ 🎲💭جوجه خروس نادان💭🎲 روزی جوجه خروسی در مزرعه ای گردش می کرد که یک کالسکه اسباب بازی پیدا کرد. او با دیدن کالسکه از خوش حالی بالا و پایین پریدو چند بار دور خودش چرخید.  مرغ و جوجه هایی که کمی دورتر دانه بر می چیدند، با شنیدن صدای جوجه خروس دور او جمع شدند و پرسیدند: برای چه این طور شادی می کنی؟ جوجه خروس گفت: برای این که من با این کالسکه به سرزمین های دور سفر می کنم و و قتی از سفر بر می گردم همه شما در برابر کالسکه ام تعظیم می کنید و به من احتام می گذارید. اما جوجه خروس ناگهان یادش آمد که کسی باید کالسکه اش را بکشد، اما در آن مزرعه. کسی حاضر نبود این کار را انجام دهد، چون او هیچ وقت به مرغ ها و جوجه های دیگر خوبی نکرده بودو حتی آن ها را آزار داده بود. جوجه خروس با خود فکر کرد: من خروس مهمی هستم، آن ها خیلی خوش حال  خواهند شد که به من خدمت کنند بهتر است به آن ها پیشنهاد کنم. اما در همان موقع، دو گربه گرسنه از راه رسیدند آن ها وقتی فهمیدند که جوجه خروس چه فکری کرده به او گفتند: ما خیلی قوی هستیم و می توانیم مثل دو اسب کالسکه تو را به هر جا که می خواهی ببریم. جوجه خروس که می دانست خوراک گربه ها مرغ و خروس است،  اما رویای سفر با کالسکه  به او اجازه نمی داد که درست فکر کند. بنابراین به گربه ها گفت: باشه. و آن ها برنامه رفتن به سفر را تدارک دیدند. صبح روز بعد، جوجه خروس آماده رفتن به سفر شد. مرغیکه از آن جا می گذشت، با دیدن آن ها به جوجه خروس گفت: هیچ وقت پرنده ها نمی تواندد با گربه ها دوست شوند، چون پرنده ها غذای گربه ها هستند پس بهتر است به این سفر نروی. اما جوجه خروس به حرف های مرغ هم گوش نکرد و به گربه ها گفت: برویم. گربه ها با سرعت حرکت کردند. آن ها به قدری سریع رفتند  که خیلی زود به جنگل بزرگی رسیدند و در گوشه ی تاریکی ایستادند. جوجه خروس سرش را از پنجره کالسکه بیرون آور و گفت: حالا برگردید! زودتر حرکت کنید! گربه ها در حالی که چشم هایشان از شادی برق می زد، به او خیره شدند. جوجه خروس تازه فهمید که آن ها می خواهند چه کنند. از ترس فریاد کشید و کمک خواست. ولی آن ها از خانه و دوست های جدید خروس خیلی دور شده بودند و هیچ کس نمی توانست به جوجه خروس کمک کند. از آن روز به بعد، هیچ کس جوجه خروس را در مزرعه ندید و همه فهمیدند که چه اتفاقی برایش افتاده است. نتیجه اخلاقی: گوش نکردن به حرف های بزرگ ترها باعث بدبختی و نابودی می شود. 👆👆👆 🎲 💭🎲 🎲💭🎲 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
🦌قصه کودکانه زرافه و آهو کوچولو🦒 آهو کوچولوی با مادر وپدرش توی یک جنگل بزرگ و زیبا زندگی می کردند این اهو کوچولوی قصه ما خیلی با هوش وزرنگ و شیطون بود و خیلی هم دوست داشت بدونه که توی جنگل حیوانات چکار می کنند وچی می خورند. به خاطر همین اهو کوچولو از مادرش اجازه گرفت تا بره توی جنگل بگرده وببینه چه خبره مادر اهو کوچولو بهش گفت مواظب خودت باش و زیاد دور نشو اهو کوچولو گفت باشه مواظب هستم مامان جون. اهو کوچولو شروع کرد به رفتن به داخل جنگل که اول یک خرگوش رو دید سلام کرد و گفت اقا خرگوش شما غذا چی می خورید خرگوش سلام کرد وگفت هویج و ریشه درخچه های که شیرین هستند رو می خورم خرگوش گفت: چطور مگه چرا این سوال رو می پرسی اهو کوچولو اهو کوچولو گفت می خوام بدونم غذا چی می خوری وبعد هم خداحافظی کرد از خرگوش وبه گردش خودش توی جنگل ادامه داد. همین جوری که داشت می رفت طوطی رو دید که بالای درخت روی شاخه نشسته بود به طوطی سلام کرد وگفت شما غذا چی می خورین طوطی سلام کرد به اهو کوچولو وگفت ما میوه درختها و دانه ها رو می خوریم طوطی هم گفت چطور مگه چرا پرسیدی اهو کوچولو هم گفت که می خوام بدونم که حیوانات دیگه چی می خورند و خدا حافظی کرد و به راه خودش توی جنگل ادامه داد که به یک زرافه رسید و به زرافه سلام داد گفت شما غذا چی می خورین زرافه سلام کرد و گفت برگهای بالای درختها رو که تازه هستند می خوریم اهو کوچولو یک نگاه کرد به درخت وگفت من هم می خوام مثل تو اون برگی که روی درخت است رو بخورم زرافه گفت نمی تونی تو گردنت مثل من بلند ودراز نیست .اهو کوچولو شروع کرد به سعی کردن تا برگی که روی درخت بود را بخورد اما نمی تونست به خاطر همین ناراحت وخسته شد زرافه گفت دیدی نتونستی اهو کوچولو خیلی با ناراحتی گفت اره حق با تو بود زرافه گفت ناراحت نباش می خواهی اون برگ رو بخوری اهو کوچولو گفت اره زرافه سرش رو بلند کرد وبرگ رو از درخت کند وبه اهو کوچولو داد اهو کوچولو برگ رو گرفت واز زرافه تشکر کرد زرافه گفت که خدا هر حیوانی رو با خصوصیات خودش افریده اهو کوچولو حرف زرافه رو تایید کرد وگفت دیگه باید برم خونه بیش مادرم که نگران نشه از زرافه باز هم تشکر وخداحافظی کرد و به طرف خونه حرکت کرد وقتی خونه رسید تمام ماجرا رو که براش پیش اومده بود به مادرش گفت.مادر اهو کوچولو براش غذا اورد تا بخوره واهو کوچولو هم تشکر کرد وبعد از غذا اهو کوچولو رفت تا بازی کنه 🍃نتیجه: جلوی استعداد وشورو شوق کودکانه ی کودکان خود را به هیچ عنوان نگیرید وبا دقت به پیشرفت انها کمک کنید. 🍃🌸🌼🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 💭🐣قوی میشم🐣💭 شیره و شیر عسل و کره کاهو و کلم ترب و تره چلو و پلو گندم و جو می خورم و قوی میشم بزرگ می شم ، قد می کشم تا وقتی جستم به هوا دست بزنم به شاخه ها !! 🐣 💭🐣 🐣💭🐣 ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
دستیار آقای کشاورز_صدای اصلی_433904-mc.mp3
6.9M
🌼دستیار آقای کشاورز 🌸«هدی» و «عزیزجون» توی حیاط خونه ی هدی مشغول دیدن باغچه هستن که حرکت کرمهای خاکی توی باغچه، نظر هدی رو به خودشون جلب میکنه هدی از این که کرمها توی باغچه بالا و پایین میرن خیلی تعجب کرده و انجام این کار کرمها رو بیهوده میدونه؛ اما ... 🍃این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد میده که خداوند همه چیز رو در جهان با دلیل به وجود آورده و از آفرینششون منظور و هدفی داشته. 🌸در این قسمت از برنامه ی یک آیه یک قصه» عزیزجون به آیه ی سیزدهم سوره ی مبارکه ی «الرحمن» اشاره میکنن. خداوند در این آیه میفرماید: «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را منکرید؟» 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه👇 @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی مهیج و جالب بادرست کردن این بازی ساده لذت ببرید تقویت عضلات ظریف دست تقویت ذهن خلاق ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
لامبالی نظر بده021207.pdf
2.02M
👆 🌼پی دی اف 🌸عنوان: لامبانی نظر بده 🍃 نویسنده:آرمینه آرمین 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه👇 @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قلقلی سنجاب كپل.mp3
27.84M
🌼 قلقلی سنجاب کپل🐿 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا