eitaa logo
شعر، قصه، معرفی کتاب
3.7هزار دنبال‌کننده
238 عکس
52 ویدیو
9 فایل
قصه، شعر و معرفی کتاب حاصل تلاشی مادرانه بر اساس رویکرد کلیدی و مهم شخصیت محوری از مباحث استاد عباسی ولدی
مشاهده در ایتا
دانلود
ریحانه خدا نویسنده: محسن عباسی ولدی انتشارات: آیین فطرت مجموعه چهارجلدی جلداول:منبع نور بهشت خندهٔ تو فاطمه (مناقب و فضائل حضرت زهراسلام الله علیها) جلد دوم:بانو اجازه!(سبک زندگی ایشان) جلدسوم:فاطمه ای که تو یادمان دادی(دل نوشته های فاطمی،مهدوی) جلد چهارم:واژه‌های خیس (مصائب حضرت) نثری ادبی و شاعرانه دارد وآیات و روایاتی که منبع مطالب هست هم کامل ذکرشده.
گنجی در قله هفتم شرح دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بنده ی گرفتار و امیدوار نویسنده:محسن عباسی ولدی انتشارات:آیین فطرت برای کودکان و نوجوانان
دیدار با مسجد زیبای جمکران نویسنده: مجید ملامحمدی انتشارات:جمکران داستان ساخت مسجد جمکران را برای کودکان بیان می کند.
باید دریایی باشد زندگی داستانی امام محمدباقر(عليه السلام) با بیست داستان کوتاه نویسنده: محمود پوروهاب انتشارات:جمکران بر اساس روایات مستند به صورت پیوسته زندگانی آن امام همام را معرفی می نماید.
شعر، قصه، معرفی کتاب
🔰 پیغمبر اکرم از جناب حمزه الگویی برای همیشه‌ی تاریخ درست کرد 🔻 رهبر انقلاب: خود پیغمبر اکرم به نظر
شعری در وصف حضرت حمزه سیدالشهدا مناسب نوجوانان گفت احمد به صد بیانِ جلی نرسد کس به گردِ پای علی گرچه پروانه اهل پروا نیست هیچکس را قیاس با ما نیست گرچه شیر خدا علی یکتاست لاجرم نیز ، حمزه شیر خداست حمزه از جلوه های حیِ جلی ست به جلالش قسم که محوِ علی ست حکمتِ غزوه اُحد اینجاست حمزه از شیعیانِ این مولاست مِیمنه ، با علی شناسا بود مِیسره ، حمزه را پذیرا بود در اُحد بود ، این دو را یک رو هیبتِ هر دو خارِ چشمِ عدو یل یلانِ قریش چون دیدند ... حمزه را با علی ، هراسیدند تا طنینِ رجز ، به جبهه فتاد به بدنها تمام ، لرزه فتاد ذوالفقارِ علی ، چه غوغا کرد "لا فتی" عرش را مصلا کرد رزمِ حیدر پر از حماسه ی نور رزمِ حمزه سراسرش پرشور اتحادِ سپاهِ پیغمبر کار را بُرد تا دَمِ آخر در میان تلاطمی پُرشور لشکرِ دین ، گرفت رنگِ غرور ناگهان رو به غفلت آوردند رو به سوی غنیمت آوردند چونکه شد لشکرِ خدا سرمست رفت پس ، تنگه ی اُحد از دست غصه در جانِ مرتضی پیچید خبرِ قتلِ مصطفی پیچید به دروغ از شهادتش گفتند شُبهه را تا به غایتش گفتند همه سو را غبارِ فتنه گرفت چه بگویم که کارِ فتنه گرفت مکرِ دشمن به قلبِ حمزه رسید جگرش را هجومِ نیزه درید خبرش جبهه را پریشان کرد مصطفی را ز داغ گریان کرد جسم را با عبای خود پوشاند روضه ی حمزه را خودش میخواند کاش این لحظه خواهرش نرسد خواهرش پیش پیکرش نرسد من بمیرم ، به نینوا چه گذشت بر تنِ شاهِ کربلا چه گذشت وایِ من از برادرِ زینب کشته شد در برابرِ زینب
مجموعه «شاه فراری شده» نویسنده:مجید ملامحمدی ناشر:به نشر داستانی از وقایع انقلاب اسلامی است که با زبانی ساده و روان برای گروه‌های سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این کتاب خاطرات کودکی نویسنده از دوران ظلم و ستم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی از زبان یک کودک برای کودکان بازگو می‌شود و یادآور اتفاقاتی است که در آن دوران در شهر اشتهارد زادگاه نویسنده روی داده و مبتنی بر واقعیت است. مطالعه کتاب «هواپیمایی که فرشته ها همراهش بودند» جلد دوازدهم از مجموعه «شاه فراری شده» در فراکتاب: www.faraketab.ir/b/173101?u=693900 به کانال شعر، قصه، معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari
قصه هایی از امام کاظم علیه السّلام نویسنده: محمود پوروهاب ناشر: کتاب های بنفشه
قصه هایی از امام کاظم علیه السّلام نویسنده: محمود پوروهاب ناشر: کتاب های بنفشه برشی از کتاب
ده قصه از امام صادق علیه السلام نویسنده: مجید ملامحمدی ناشر: انتشارات بنفشه
داستانی به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س) مناسب بالای ۹سال نویسنده:زهرا محقق کاری از گروه و شعر و قصه درمسیرمادری منابع: داستان فرات: بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۶۶ داستان تولد امام حسین(ع): الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، جلد ۱، صفحه ۲۵۲ داستان دعای باران: من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد ۱،صفحه ۵۳۵ 🌿🌿🌿🌿🌿 این حسین کیست که عالم همه دیوانهٔ اوست؟! همه چیز از آن روز شروع شد. همان روزی که جبرئیل مأمور شد تا بهترین اسم را برای بهترین نوزاد روی زمین به خانواده اش برساند. ماموریت بزرگی بود. تنها که نمیشد بیاید، فرشته های دیگر همیشه منتظر چنین فرصتی بودند. هزارتایشان همسفر جبرئیل شدند تا باهم پرواز کنند و به خانه مولایشان بیایند. مگر اتفاق کوچکی بود؟ نوه پیامبر به دنیا آمده بود..... پسر امیر المومنین.... عشق فاطمه... در آسمان ها ولوله ای برپا بود. شده بود نور علی نور... همه از آمدنش به وجد آمده بودند... پدرش حیدر کرار بود و پدربزرگش پیامبر رحمت.... و نوازش مادرانه بانوی دو عالم در کنارش بود... و برادرش سرور جوانان اهل بهشت... چه عنایتی ازین بالاتر؟! پس جبرئیل به همراه هزار فرشته با شعف و شادمانی از آسمان به خانه امیر المومنین رسیدند. و نام حسین را که از طرف خدای بزرگ انتخاب شده بود برای نوه عزیز پیامبر هدیه آوردند. قرار بود حسین بشود ثارالله، بشود کشتی نجات. ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه. اما این سکان دار سفینه النجاه کیست؟! مگر کسی هست که حسین را نشناسد؟؟ حسین پسر علی بن ابی طالب است. پسر همان کسی که وقتی ظلم و ستم معاویه را که آن زمان حاکم شام بود، دید طاقت نیاورد و او را از کار برکنار کرد. و معاویه با شنیدن این خبر خشمگین شد و سپاهش را برای جنگ با علی بن ابی طالب به صف کرد. پادشاه حیله گری که برای بالا بردن جایگاه و موقعیت خودش دست به هرکاری می زد. فقط از دست چنین گرگ صفتی بر می آمد که آب رود فرات را بر علی و سپاهیانش ببندد. اما در سپاه امیرالمومنین چه خبر بود؟؟ حسن و حسین و مالک اشتر همه برای علی، جان می دادند. معاویه می دانست که با چه فرماندهان جنگی طرف است، برای همین می خواست ترس و نگرانی اش را از جنگ، با بستن آب به روی سپاه علی بپوشاند. حتی فکر روبرو شدن با این سه فرمانده شجاع، برایش وحشتناک بود. معاویه حق داشت. فرماندهان سپاه علی از تشنگی و گرسنگی هیچ هراسی نداشتند. برای آنها شکست معنایی نداشت، یا پیروزی در جنگ یا شهادت. اما علی بن ابی طالب قضیه اش فرق می کرد... درست برعکس معاویه از جنگ هیچ ترسی نداشت و می خواست همه افراد سپاهش هم کنار خودش قوی شوند، رشد کنند. پس در چند فراخوان از سپاهیانش خواست تا به جنگ با سپاه معاویه بروند و رود فرات را پس بگیرند. یک بار، دوبار، سه بار... تلاش کردند اما نشد که نشد. کم کم لشگر علی همه تشنه شدند. باید کاری می کردند. اما اصلا شما بگویید! مگر می شود حسین جایی باشد و طاقت بیاورد کسی تشنه بماند؟ با اجازه پدر، حسین بن علی سوار بر اسب شد و با چند حرکت، سپاه ستمگر معاویه را که راه آب را بسته بودند، از پای درآورد. فریاد الله اکبر که بلند شد، همه لشگریان علی فهمیدند که پیروز میدان کیست؟! و آن جا بود که شجاعت حسین بن علی هم مثل پدرش مثال زدنی شد. لشگریان علی از مردم کوفه بودند... همان مردمی که می دانستند وقتی گره کوری به کارشان بیفتد، تنها کسی که می تواند کمک شان کند امام جامعه شان است. پس آن هنگام که در کوفه خشکسالی شد و مردم از باریدن باران ناامید شدند، به نزد علی رفتند و خواهش و تمنا کردند تا برایشان دعای باران بخواند. علی بن ابی طالب درخواست شان را قبول کرد، حتی دستانش را برای دعا بالا برد اما یادش به حسینش که افتاد، تصمیمش عوض شد... ـــــــــ ادامه در پیام بعدی👇👇 ـــــــــــــ به کانال شعر،قصه، معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari
مجموعه «شاه فراری شده» نویسنده:مجید ملامحمدی ناشر:به نشر داستانی از وقایع انقلاب اسلامی است که با زبانی ساده و روان برای گروه‌های سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این کتاب خاطرات کودکی نویسنده از دوران ظلم و ستم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی از زبان یک کودک برای کودکان بازگو می‌شود و یادآور اتفاقاتی است که در آن دوران در شهر اشتهارد زادگاه نویسنده روی داده و مبتنی بر واقعیت است. مطالعه کتاب «هواپیمایی که فرشته ها همراهش بودند» جلد دوازدهم از مجموعه «شاه فراری شده» در فراکتاب: www.faraketab.ir/b/173101?u=693900 به کانال شعر، قصه، معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari
کمین: عباس میرزا نویسنده: مهدی میرکیایی نشر: امیرکبیر کتابی درباره تاریخ ایران مناسب سنین دبستان به کانال شعر قصه معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari