eitaa logo
گفتمانِ کتابی📚
84 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
377 ویدیو
83 فایل
الهی و ربی من لی غیرک.... ادمین کانال: @Fm2409 ادمین کانال: @boshra245
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود... ✍️نویسنده: ♥️ ♥️
❤️ آمد آمد، عرفه، روز بخشش گناهان،طلب مغفرت،روز ضجه زدن در پیشگاه الهی آمد. کی شود مولایمان بیایند،کی شود آقا بیایند،کی شود طعم واقعی زندگی را بچشیم.😔 در این شب و روز خیییلی عزیز و مهم،که میگن بعد شبهای قدر یکی از روزایی که خدا گناهان میبخشه این روزه خییییلی التماس دعا از همگی داریم. ما را از دعای خیرتون‌بی بهره نکنید. التماس دعای فرج و شهادت یا علی✋ 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20200515-WA0000.mp3
5.09M
🤲🎤🎧 نماهنگ مناجات 💚خدایاااا ببخش 🤲شب و روز عرفه زمانی مناسب که شرائط پذیرش توبه آماده است.غفلت نکنیم.و فرصت را از دست ندهیم.😢 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰دعای عرفه را باتوجه به معانی بخوانید 💠رهبر انقلاب: روز عرفه هم نزدیک است؛ بعدازظهرِ این یک روز، یکى از آن ساعات بهشت است، اگر ما بتوانیم آن را درک بکنیم. بیخود نیست که یک شخصیّتى مثل حسین‌‌بن‌‌على با آن عظمت، آن نصفه‌‌روز را صرف میکند با آن دعا. حتماً سعى کنید به معانى این دعا توجّه کنید؛ دقّت کنید ببینید چه میگوید. نه اینکه بنشینید رویش فکر کنید -اینها فکر کردن نمیخواهد- فقط وقتى حرف میزنید، بدانید دارید با مخاطبى سخن میگویید، و معناى آن کلمه را بفهمید که چیست. و دعاى امام سجّاد (سلام الله‌ علیه) در روز عرفه، مثل شرح دعاى امام حسین است؛ گویى این پسر یک ذیلى، تعلیقى، تبیین و شرحى براى کلمات پدر در ذیل دعا و با زبان دعا نوشته؛ هر کدام یک طعمى دارد. ۱۳۷۲/۰۳/۰۵ 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
سلام،صبحتون بخیر و عافیت😊 دوستان عزیز،به خاطر اهمیت ویژه ای که روز عرفه داره و برای بهره مندی بیشتر از این روز بزرگ و نورانی،تا ساعت ۲۱ مطلبی در کانال گذاشته نمیشه.بعد از اون در خدمت شما همراهان گرامی هستیم.🌸🌸🌸 از صبوریتون سپاسگزاریم🌺🌺 خیییلی التماس دعا داریم از همگی🤲
کسب معرفت در عرفه.mp3
8.67M
💌 🌧 اینهمه عرفه آمد و رفت ... شکی نیست، آنان که اهل خواستن بودند، نعمت‌های عرفه، بر وجودشان باریدن گرفت ! پس چرا اوضاع ما و جهان، روز بروز بدتر شد؟ چرا هر روز، بیشتر از روز قبل، نعمتهایمان را از دست دادیم؟ 💥 کجای کارمان می‌لنگد؟ 🎤 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
همراهان عزیز امیدوارم عرفتون قبول و دعاهاتون مستجاب باشه خدا از سر تقصیرات تک تکمون گذشته باشه و چشممون هر چه زودتر به جمال مهدی فاطمه روشن بشه.🤲😍
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره نساء ( آیات21 و 22 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى‌ بَعْضُكُمْ إِلى‌ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً «21» 🍃💜و چگونه آن مال را پس مى‌گيريد، در حالى كه هر يك از شما از ديگرى كام گرفته‌ايد و همسرانتان از شما (هنگام ازدواج، براى پرداخت مهريه) پيمان محكم گرفته‌اند! 📝پیام ها🔰 🔶1- در نهى از منكر بايد از عواطف انسانى هم بهره گرفت. شما كه مدّتها با همسر خود روابط كامل داشته و كامياب شده‌ايد چرا اكنون مهريه او را به ناحقّ پس مى‌گيريد. «قَدْ أَفْضى‌ بَعْضُكُمْ إِلى‌ بَعْضٍ» 🔶2- هنگام ناراحتى‌هاى زندگى، به ياد لذّت‌هاى قبل باشيم. «قَدْ أَفْضى‌» 🔶3- در بيان امور مربوط به زناشويى، ادب را مراعات كنيم. «أَفْضى‌» 📚جلد 2 - صفحه 41 🔶4- مهريّه حقّى است براى زنان كه در برابر هم‌خوابى تعيين شده است. «قَدْ أَفْضى‌» 🔶5- عقد ازدواج، يك ميثاق محكم است. «مِيثاقاً غَلِيظاً» 🔶6- پس گرفتن مهريه پيمان شكنى است. وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ‌ ... وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً ■□■□■□■□■□■□■□■□■ 🕋وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا «22» 🍃💜و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود در آورده‌اند، ازدواج نكنيد، مگر آنچه درگذشته (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است. همانا اين گونه ازدواج، بسيار زشت و مايه‌ى دشمنى و راه بدى است. 📝نکته ها👇 🔷از رسوم جاهلى آن بود كه اگر شخصى از دنيا مى‌رفت، فرزندان او با نامادرى خود (همسر پدر) ازدواج مى‌كردند. يكى از انصار به نام ابوقيس از دنيا رفت. فرزندش به نامادرى خود پيشنهاد ازدواج كرد. آن زن گفت: بايد از پيامبر كسب تكليف كنم. در پاسخ او اين آيه نازل شد وازدواج با «زن پدر» را ممنوع كرد. 📝پیام ها🔰 🔶1- اسلام دين فطرت است. انسان طبعاً از ازدواج با مادر و نامادرى تنفّر دارد، لذا در اسلام حرام شده است. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ» 🔶2- «زن پدر» ها به منزله‌ى مادر است. پس به جاى كينه و ناسازگارى، بايد نسبت به فرزندان «مادرى» كنند. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ» 🔶3- بايد فرزندان حريم پدر را در ازدواج حفظ كنند. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ» 🔶4- فرزندان، به زن پدر، به ديد «مادر» بنگرند. «ما نَكَحَ آباؤُكُمْ» 🔶5- اسلام از گذشته‌ها چشم مى‌پوشد. ازدواج‌هاى پيش از اين حكم، با نامادرى، مورد عفو است. «إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ» چنانكه مى‌خوانيم: «الاسلام يجُبّ ما قبله» اسلام، گذشته را مى‌پوشاند. 📚جلد 2 - صفحه 42 🔶6- براى گفتار، بايد بطور اجمال يا تفصيل، دليل و برهان آورد. «إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا» 🔶7- ازدواج با نامادرى، راهبردى بد و راه ازدواج با ساير محارم را نيز مى‌كند. «ساءَ سَبِيلًا» ------------------------------------------------- 📚 برگرفته از تفسیرنور ❤️🍃 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟» پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم می‌برمت درمانگاه.» 💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم می‌دانست در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شود و نمی‌خواست دل من بلرزد که چفیه زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟» در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :« نمی‌ذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری رو دست به سر می‌کنه تا هلی‌کوپترها بتونن بیان.» 💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!» اشکی که تا روی گونه‌ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«می‌خوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!» 💠 و از چشمان شکسته‌ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده‌ام که با لبخندی دلربا دلداری‌ام داد :«ان‌شاءالله می‌شکنه و حیدر برمی‌گرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله‌هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است. دلم می‌خواست از حال حیدر و داغ بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمی‌داد. 💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی‌اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون بیارن!» نفس بلندی کشید تا سینه‌اش سبک شود و صدای گرفته‌اش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه‌ها شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه‌هایی که واسه کردها می‌فرسته دست ما بود، نفس داعش رو می‌گرفتیم.» 💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا می‌جنگیم! فقط و پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت می‌داد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :« با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها می‌کرد، آخر افتاد دست داعش!» 💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمی‌خواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمی‌ذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!» 💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمی‌کردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟» من هنوز نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و او اضطرابم را حس می‌کرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دست‌تون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای به شهر باز شد...» 💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به صورت رنگ پریده‌اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.» با دست‌هایی که از تصور داعش می‌لرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد. 💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا می‌گرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشتزده‌ام افتاد :«ان‌شاءالله کار به اونجا نمی‌رسه...» دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، به‌سختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پله‌های ایوان پایین رفت. 💠 او می‌رفت و دل من از رفتنش زیر و رو می‌شد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد. عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بی‌حال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما دارید؟»... ✍️نویسنده: ♥️ ♥️
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : 💜أَنَا وَ 💜عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة 💞من و علی علیه السلام دو پدر این امت هستیم. 📚 ( بحارالأنوار ۱۶ ۹۵ باب ۶) 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 🌷جانم به فدای حضرت پدر چه غم دارم وقتی پدری چون شما دارم.. من به بودنتان آرامم و خدا را سپاس که سایه پدر بر سر دارم🌷
۱ ⬅️جانين : ✳« علي ( عليه السلام ) را جز آن که دوست بداريم و شيفته او باشيم چاره اي نداريم ؛ 👈زيرا جوان شريف و بزرگواري بود ، 👈وجدان پاکي داشت که از مهرباني و نيکي لبريز بود ؛ 👈 و قلبش مملو از ياري و فداکاري بود ، 👈و از شير شرزه شجاع تر بود ، 👈ولي شجاعتي آمیخته با رقت ، لطف ، دلسوزي ، مهر و عاطفه » 🌸🍃🌸🍃 📚سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص ۳۲۴
📜نهج البلاغه📜 سهم امروز ⬅️حکمت ۱۳۲ و ۱۳۴ ✅از کتاب ترجمه دشتی✨ ما را به دوستانتون معرفی کنید😊👇 〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️ 🆔️ @gofteman245
🌹⚜⚜⚜⚜ ⚜⚜⚜ ⚜ 🍃ضرورت یاد مرگ🍃 💞و درود خدا بر او فرمود: خدا را فرشته ای است كه هر روز بانگ می زند: بزاييد برای مردن، و فراهم آوريد برای نابود شدن، و بسازيد برای ويران گشتن(اخلاقی) 📒 〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️     🆔️ @gofteman245 ⚜ ⚜⚜⚜ 🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜ ⚜⚜⚜ ⚜ 🍃اقسام دنیا و مردم🍃 💞و درود خدا بر او فرمود: دنيا گذرگاه عبور است، نه جای ماندن، و مردم در آن دو دسته اند يكی آنكه خود را در دنيا فروخت و به تباهی كشاند، و ديگری آنكه خود را خريد و آزاد كرد.(اخلاقی) 📒 〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️     🆔️ @gofteman245 ⚜ ⚜⚜⚜ 🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜ ⚜⚜⚜ ⚜ 🍃حقوق دوستان🍃 💞و درود خدا بر او فرمود: دوست، دوست نيست مگر آنكه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد، در روزگار گرفتاری، آن هنگام كه حضور ندارد، و پس از مرگ(اخلاقی اجتماعی) 📒 〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️     🆔️ @gofteman245 ⚜ ⚜⚜⚜ 🌹⚜⚜⚜⚜
❤️ عرفه آمد و رفت،منِ مسکینِ ذلیل چشم در لطفت دوختم،آمدم عجز و نیاز که خدایا ببخشا بر من و بپوشان بر من کثرت معصیتم را مولا و برسان بر ما حضرت مهدی را😔😍😍 به امید ظهورش عجل لولیک الفرج🤲 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ ✨«یا طَبِيبَ الْقُلُوب»✨ یعنی خدایا! دل من را طالب خودت قرار بده اى طبيب دلها 🌾🌾🌾🌾🌾
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره نساء ( آیات 23) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «23» 🍃💜بر شما حرام شده است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان، و خواهرانتان و عمّه‌هايتان و خاله‌هايتان و دختران برادر و دختران خواهر و آن مادرانتان كه به شما شير داده‌اند و خواهران رضاعى (شيرى) شما و مادران همسرانتان و دختران همسرانتان (از شوهر قبلى) كه در دامن شما تربيت يافته‌اند، به شرط آنكه با مادرانشان، همبستر شده باشيد، پس اگر آميزش نكرده‌ايد مانعى ندارد (كه با آن دختران ازدواج كنيد) و (همچنين حرام است ازدواج با) همسران پسرانتان كه از نسل شمايند (نه پسر خوانده‌ها) و (حرام است در ازدواج) جمع بين دو خواهر، مگر آنچه پيشتر انجام گرفته است. همانا خداوند بخشنده و مهربان است. 📚جلد 2 - صفحه 43 📝نکته ها👇 🔶در اين آيه گروه‌هايى از زنان كه به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است، ذكر شده است. محرميّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل مى‌شود: ✔️1. ولادت (ارتباط نسبى) ✔️2. ازدواج (ارتباط سببى) ✔️3. شيرخوارى (ارتباط رضاعى) 🔶تحريم ازدواج با محارم در اديان پيشين نيز بوده است. «1» 🔷ازدواج با غير محارم، عامل گسترش ارتباط خانواده‌ها است. 🔷ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولًا آنان را به حسادت و رقابت شخصى و جنسى مى‌كشاند و علاقه‌هايشان به عداوت مى‌انجامد. شايد نهى به اين خاطر باشد. وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ‌ ... 📝پیام ها🔰 🔶1- اختيار حرام و حلال كردن همه چيز (خوردنى‌ها، نوشيدنى‌ها، معاملات، عقد و ازدواج‌ها ...) تنها براى خداست. «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ» 🔶2- شير مادر، همچون تولّد از مادر، يكى از اسباب محرميّت است. در انتخاب دايه دقّت كنيم. «أُمَّهاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ» 🔶3- به دخترانى كه از شوهر قبلىِ زن شما هستند و در خانه شما زندگى مى‌كنند، به چشم دختر خود نگاه كنيد و مربّى آنان باشيد. «وَ رَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ» 🔶4- قانون عطف به ماسبق نمى‌شود. «إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ» (كسانى كه قبل از تحريم، دو خواهر را به عقد خود در آورده‌اند، كيفرى ندارند گرچه بعد از اعلام اين قانون بايد يكى از خواهران را نگه داشته و ديگرى را رها كند.) 📚«1». تورات، سِفر لاويان، باب 18، آيه 6- 23. 📚تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 44 ------------------------------------------------- 📚 برگرفته از تفسیرنور ❤️🍃 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ «اِلهى اِلَیْكَ اَشْكُو قَلْباً قاسِیاً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً وَبِالرَّیْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبّساً» «بارالها! 🤲 به تو شكایت مى كنم از قلبى كه سخت و سنگدل🖤 است و با وسوسه هاى گوناگون ، دگرگون مى شود و خودسرى و زشتى آن را فرا گرفته است» مناجات الشاکین