✫⇠ #اینک_شوکران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
6⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وششم
📖نیمه های شب🌘 بود. با صدای ایوب چشم باز کردم. بالای سرم ایستاده بود، پرسید: #تبر را کجا گذاشته ای؟ از جایم پریدم
_تبر را میخواهی چه کار⁉️
انگشتش را گذاشت روی بینی و ارام گفت: هیسسسس؛ کاری ندارم میخواهم #پایم را قطع کنم. درد میکند، میسوزد. هم تو راحت میشوی هم من. این پا دیگر پا بشو نیست😓
📖حالش خوب نبود، نباید #عصبانیش میکردم. یادم امد تبر در صندوق عقب ماشین🚗 است.
-راست میگویی، ولی امشب دیر وقت است. فردا صبح زود میبرمت #دکتر، برایت قطع کند.
سرش را تکان داد و از اتاق رفت بیرون. چند دقیقه بعد برگشت. #پایش را گذاشت لبه میز تحریر، چاقوی🔪 اشپز خانه را بالا برد و کوبید روی پایش. از صدای جیغم😵 محمدحسین و هدی از خواب پریدند.
📖با هر ضربه ی ایوب تکه های پوست و قطره های #خون به اطراف میپاشید. اگر محمدحسین به خودش نیامده بود و مثل من و هدی از دیدن این صحنه کپ کرده بود😦 ایوب خودش پایش را قطع میکرد.
📖محمد پتو را انداخت روی پای ایوب. #چاقو را از دستش کشید. ایوب را بغل کرد و رساندش بیمارستان، سحر شده بود که برگشتند. سرتا پای محمدحسین خونی بود😢 ایوب را روی تخت خواباند🛌 هنوز گیج بود. گاهی صورتش از درد توی هم میرفت و دستش را نزدیک پایش میبرد.
📖پایی که حالا غیر از #بخیه های عمل و جراحی، پر از بخیه های ریز و درشتی بود که جای ضربات چاقو بود. من دلش را نداشتم😖 ولی دکتر سفارش کرده بود که به پایش روغن بمالیم.
📖 #هدی مینشست جلوی پای ایوب، دستش را روغنی میکرد و روی پای او میکشید. دلم ریش میشد💓 وقتی میدیدم، برامدگی های زخم و بخیه از زیر دست های ظریف و کوچک هدی رد میشود و او چقدر با #محبت این کار را انجام میدهد.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
#من_ماسک_میزنم😷
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
📎 با ما همراه باشید👆
┄═❁🍃❈🌸 ﷽ 🌸❈🍃❁═┄
💌جوابنامہامامزمانتراچگونہمےدهۍ
لبیکگویےیا....؟؟!!
📣 پذیرش حوزه حضرت زینب سلامالله علیها شهرستان یزد آغاز شد.
♻️خواهر خوبم ، اگر میخواهی در این مسیر قدم بگذاری پس روی گزینه یاعلی کلیک کن 😊
🕊راهنمای مسیر:
انتخاب گزینه (ثبت نام/ویرایش سطح۲)⬅️خرید کارت ثبت نام(با کارت بانکی)⬅️ ورود اطلاعات شناسنامه ای،ادرس و تلفن و...⬅️انتخاب مقطع حضوری حوزه علمیه حضرت زینب(س)یزد⬅️ورود اطلاعات معرف⬅️بارگذاری مدارک(عکس،شناسنامه و کارت ملی،مدرک تحصیلی)
💠الحمدلله اولین قدم👣 در مسیر سربازی مولا برای شما ثبت شد.😊
═════●⃟ ᪥ ⃟●᪥᪥᪥════
☎️ تلفن تماس:
03537200061
03537300061
03537300062
🔹جهت ثبت نام حضوری ازساعت۸الی۱۳ (شنبه تاچهارشنبه) به آدرس زیر مراجعه فرمایید🔹
↩️ میدان صنعت،بلوار شهید دهقان منشادی،بعد از پایانه غدیر،روبروی دانشگاه پیام نور یزد
#مدرسهعلمیهحضرتزینبسلاماللهعلیها
┄═❁🍃❈🌸🍃🌸❈🍃❁═┄
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📜نهج البلاغه📜
سهم امروز ⬅️حکمت ۴۱۹ و ۴۲۱
✅از کتاب ترجمه دشتی✨
ما را به دوستانتون معرفی کنید😊👇
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود:
بيچاره فرزند آدم! اجلش پنهان، بيماريهايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده، پشه اي او را آزار مي دهد، جرعه ای گلوگيرش شده او را از پای درآورد، و عرق كردنی او را بدبو سازد.👌👌
📒 #نهج_البلاغه #حکمت419
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃🍃
💞(اصحاب امام پيرامونش نشسته بودند كه زنی زيبا از آنجا عبور کرد، حاضران ديده به آن زن دوختند. امام فرمود:) همانا ديدگان اين مردم به منظره شهوت آميز دوخته شده و به هيجان آمده اند، هرگاه كسی از شما با نگاه به زنی به شگفتی آید، با همسرش بياميزد كه او نيز زنی چون زن وی باشد. (مردی از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چقدر فقه می داند، مردم برای كشتن او برخاستند، امام فرمود:) آرام باشيد، دشنام را یا با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن گناه دشنام دهنده👌👌
📒 #نهج_البلاغه #حکمت420
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود:
عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد.👌👌
📒 #نهج_البلاغه #حکمت421
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
هدایت شده از رهنمون
🤔 شما چه دغدغه هایی درباره دوران بارداری تون دارین و مایل هستین که درباره ش با متخصص طب سنتی مشورت کنین؟
صبر کنین لطفا😷
در خانه بمانید✋
🌺 رهنمون برگزار می کند:
«کارگاه مجازی بارداری سالم»
🔵به همراه امکان پرسش از پزشک🔵
✅ دکتر مریم یزدیان
دکترای تخصصی طب سنتی ایران
🔸 عوامل موثر در سلامت مزاج جنین در بارداری
🔸 تغذیه سالم از نگاه طب ایرانی در بارداری
🔸 دم نوش ها و گیاهان مخاطره آمیز در بارداری
🔸 کندر و عوارض آن در بارداری
🔸 ارائه درمانهای ساده خانگی در برخی مشکلات بارداری
🔸 پیشگیری از یبوست مزاج در بارداری
🔸 کنترل ویار بارداری با درمان های ساده
🔸 پیشگیری از زردی نوزاد
🔸 تدابیر طب ایرانی در ماه آخر بارداری
⏰ زمان: یکشنبه ۲۴ اسفند ساعت ۱۵🕒
💳 هزینه ثبت نام آزاد: ۵۰ هزار تومان
✨ ۱۰٪ تخفیف به ازاء هر تجربه بارداری 😀😇
📲 اطلاعات بیشتر و درخواست ثبت نام:
@rahnemoon_admin
www.iranrahnemoon.ir
@iranrahnemoon
#داستان_راستان
✨جمع هيزم از صحرا✨
رسول اكرم - صلي االله عليه و آله - دريكي از مسافرتها با اصحابش در سرزميني خالي و بي علف فرود آمدند، به هيزم و آتش احتياج داشتند، فرمود : هيزم جمع كنيد عرض كردند : يا
رسول الله ببينيد، اين سرزمين چقدر خالي است، هيز ميديده نميشود فرمود : در عين حال هركس هراندازه ميتواند جمع كند . اصحاب روانه صحرا شدند، با دقت بروي زمين نگاه ميكردند و اگر شاخه كوچكي ميديدند برميداشتند. هركس هراندازه توانست ذره ذره
جمع كرد و با خود آورد. همينكه همه افراد هر چه جمع كرده بودند روي هم ريختند،مقدار زيادي هيزم جمع شد.در اين وقت رسول اكرم فرمود : گناهان كوچك هم مثل همين هيزمهاي كوچك است،ابتدا به نظر نمي آيد، ولي هر چيزي جوينده و تعقيب كننده اي دارد، همان طور كه شماجستيد و تعقيب كرديد اين قدر هيزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا ميشود، و يك روز ميبينيد از همان گناهان خرد كه به چشم نميآمد، انبوه عظيمي جمع شده است(1)
پاورقي:
. 1 وسائل، جلد 2 ، صفحه. 4
📚💐📚💐📚💐📚
#من_ماسک_میزنم😷
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
📎 با ما همراه باشید👆
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوکران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
7⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهفتم
📖صبح #هدی با صدای بلند خداحافظی کرد. ایوب با چشم هدی را دنبال کرد تا وقتی در را به هم زد🚪 و رفت مدرسه. گفت: شهلا، هیچ دقت کرده ای که هدی خیلی بزرگ شده؟
📖هدی تازه #اول راهنمایی بود خنده ام گرفت.
_اره خیلی بزرگ شده، دیگه باید براش #جهیزیه درست کنم
خیلی جدی نگاهم کرد😕
+جهیزیه⁉️ اصلا انقدر از این کاسه و بشقابی که به اسم جهاز به دختر میدهند بدم میاید. به دختر باید فقط #کلید_خانه داد که اگر روزی روزگاری مشکلی پیدا کرد، سرپناه داشته باشد.
-اووووه، حالا کو تا شوهر کردن هدی؟چقدر هم جدی گرفتی!😄
📖دستش را گذاشت زیر سرش و خیره شد به سقف
_اگر یک روز #پسرخوب ببینم، خودم برای هدی خواستگاریش میکنم.
صورتش را نیشگون گرفتم. خاک بر سرم😟 یک وقت این کار را نکنی، آن وقت میگویند #دخترمان کور و کچل بوده
📖خنده اش گرفت😅
_خب می ایند میبینند دخترمان نه کور است و نه کچل. خیییلی هم #خانم است
میدانستم ایوب کاری را که میگوید "میکنم" انجام میدهد✅ برای همین دلم شور افتاد نکند خودش روزی پا پیش بگذارد.
📖عصر دوباره #تعادلش را از دست داد. اصرار داشت از خانه بیرون برود. التماسش کردم فایده ای نداشت. #محمدحسین را فرستادم ماشینش🚗 را دستکاری کند که راه نیوفتد. درد همه ی هوش و حواسش را گرفته بود. اگر از خانه بیرون میرفت حتی راه برگشت را هم گم میکرد😔
📖دیده بودم که گاهی توی کوچه چند دقیقه مینشیند و به این فکر میکند که اصلا #کجا میخواهد برود. از فکر این که بیرون از خانه بلایی سرش بیاید تنم لرزید، تلفن را برداشتم📞 با شنیدن صدای ماموران ان طرف، بغضم ترکید. صدایم را میشناختند. منی که به سماجت برای درمان #ایوب معروف بودم، حالا به التماس افتاده بودم.
📖_ اقا تو را بخدا...تو را به جان عزیزتان، امبولانس🚑 بفرستید، ایوب حال خوبی ندارد، از دستم میرود آ، میخواهد از خانه بیرون برود
+چند دقیقه نگهش دارید، الان می اییم
چند دقیقه کجا، #غروب کجا. از صدای بیحوصله ان طرف گوشی باید میفهمیدم دیگر از من و ایوب خسته شده اند و سرکارمان گذاشته اند😞
📖ایوب مانده بود خانه ولی حالش تغییر نکرده بود. دوباره راه افتاد سمت در"من دارم میروم #تبریز، کاری نداری؟
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
#من_ماسک_میزنم😷
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
📎 با ما همراه باشید👆
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📜نهج البلاغه📜
سهم امروز ⬅️حکمت ۴۲۲ و ۴۲۴
✅از کتاب ترجمه دشتی✨
ما را به دوستانتون معرفی کنید😊👇
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود:
كار نيك به جا آوريد، و آن را هر مقدار كه باشد كوچك نشماريد، زيرا كوچك آن بزرگ، و اندك آن فراوان است، و كسی از شما نگويد كه: ديگری در انجام كار نيك از من سزاوارتر است.! گرچه سوگند به خدا كه چنين است، همانا خوب و بد را طرفدارانی است كه هر گاه هر كدام از آن دو را واگذاريد، انجامشان خواهند داد.👌👌
📒 #نهج_البلاغه #حکمت422
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود:
كسي كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند، و كسی كه برای دين خود كار كند، خدا دنيای او را كفايت فرمايد، و كسی كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.👌👌
📒 #نهج_البلاغه #حکمت423
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود:
بردباری پرده ای است پوشاننده، و عقل شمشيری است بران، پس كمبودهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان، و هوای نفس خود را با شمشير عقل بكش.👌👌
📒 #نهج_البلاغه #حکمت424
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
#مفاتیح_الحیات
مهرورزی فرزندان👏👏👏
📚🌹📚🌹📚🌹📚🌹📚
#من_ماسک_میزنم😷
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
📎 با ما همراه باشید👆
#داستان_راستان
✨شراب در سفره✨
منصور دوانيقي، هر چندي يكبار، به بهانههاي مختلف امام صادق را از مدينه به عراق ميطلبيد، و تحت نظر قرار ميداد. گاهي مدت زيادي امام را از بازگشت به حجاز مانع ميشد. در يكي از اين اوقات، كه امام در عراق بود. يكي از سران سپاه منصور پسر خود راختنه كرد، عده زيادي را دعوت كرد و وليمه مفصلي داد. اعيان و اشراف و رجال همه حاضر بودند.
از جمله كساني كه در آن وليمه دعوت شده بودند، امام صادق بود. سفره حاضر شد و مدعوين سر سفره نشستند و مشغول غذا خوردن شدند. در اين بين، يكي از مدعوين آب خواست. به بهانه آب قدحي از شراب به دستش دادند .
قدح كه به دست او داده شد، فورا امام صادق نيمه كاره از سر سفره حركت كرد و بيرون رفت.
خواستند امام را مجددا برگردانند، برنگشت.
فرمود رسول خدا فرموده است : هركس بر سر سفره اي بنشيند كه در آنجا شراب است لعنت خدا بر او است(1)
پاورقي:
. 1 بحار الانوار، جلد 11 ،صفحه 115
📚👌📚👌📚👌📚
#من_ماسک_میزنم😷
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
📎 با ما همراه باشید👆
#طرح_کلی_آقا
طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن
توحید در آیات سوره مریم👌👌
بسیار زیبا،از دستش ندید😊🌸🌸🌸
📚👌📚👌📚👌📚
#من_ماسک_میزنم😷
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
📎 با ما همراه باشید👆
✫⇠ #اینک_شوکران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
8⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهشتم
📖خب صبر کن فردا صبح بلیت هواپیما✈️ میگیرم برایت. پایش را توی کفشش کرد"محمد حسین را هم میبرم"
-اورا برای چی؟ از درس📚 و مشقش می افتد
#محمدحسین اماده شده بود. به من گفت: مامان زیاد اصرار نکن، میرویم یک دوری میزنیم و برمیگردیم🙂
ایوب عصایش را برداشت
_میخواهم کمکم باشد. محمد حسین را فردا صبح با هواپیما میفرستم
📖گفتم: پس لا اقل صبر کن برایتان میوه🍎 بدهم ببرید. رفتم توی اشپز خانه
+ایوب حالا که میروید کی برمیگردید؟
جلوی در ایستاد و گفت: محمد حسین را ک #فردا برایت میفرستم، خودم....."
کمی مکث کرد
+فکر کنم این بار خیلی طول بکشد تا برگردم....
📖تا برگشتم توی اتاق صدای ماشین🚗 امد ک از پیچ کوچه گذشت. ساعت نزدیک #پنج صبح بود. جانمازم را رو به قبله پهن بود. با صدای تلفن☎️ سرم را از روی مهر برداشتم. سجاده ام مثل صورتم از اشک خیس بود.
📖گوشی را برداشتم. محمد حسین بلند گفت: الو.......مامان
-تویی محمد؟ کجایید شماها؟
محمد حسین نفس نفس میزد
"مامان ....مامان....ما.... #تصادف کردیم......یعنی ماشین چپ کرده
📖تکیه دادم ب دیوار
"تصادف😱 کجا؟ الان حالتان خوب است⁉️
- من خوبم
اب دهانم را قورت دادم تا صدایم بغض الود نباشد
+خیلی خب محمد جان، نترس بگو الان کجا هستید؟ تا من خودم را به شما برسانم
-توی جاده #زنجان هستیم. دارم با موبایل📱 یک بنده خدا زنگ میزنم. به اورژانس هم تلفن کرده ام. حالا میرسد. فعلا #خداحافظ.
📖تلفنمان یک طرفه شده بود. چادرم را جمع کردم و نشستم توی پله ها و گوش تیز کردم تا بفهمم کی از خانه ی #اقای_نصیری سر و صدا بیرون می اید. یاد خواب مامان افتادم. یک ماه قبل بود. اذان صبح را میگفتند که مامان تلفن زد📞"حال ایوب خوب است؟"
📖صدایش میلرزید و تند تند نفس میکشید گفتم: گوش شیطان کر، تا حالا که خوب بوده چطور‼️
-هیچی شهلا #خواب دیده ام
+خیر است ان شاءالله
-دیدم سه دفعه توی اسمان ندا میدهند: جانباز ایوب بلندی #شهید_شد
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
#من_ماسک_میزنم😷
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
📎 با ما همراه باشید👆
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
📜نهج البلاغه📜
سهم امروز ⬅️حکمت ۴۲۵ و ۴۲۷
✅از کتاب ترجمه دشتی✨
ما را به دوستانتون معرفی کنید😊👇
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود:
خدا را بندگانی است برای سود رساندن به ديگران، نعمتهای خاصی به آنان بخشيده، تا آنگاه كه دست بخشنده دارند نعمتها را در دستشان باقی می گذارد، و هرگاه از بخشش دريغ كنند، نعمتها را از دستشان گرفته و به دست ديگران خواهد داد.👌👌
📒 #نهج_البلاغه #حکمت425
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜