eitaa logo
گلچین شعر
16.1هزار دنبال‌کننده
938 عکس
317 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
بلا پشت بلا دیدیم و بی شک باز هم باقیست شرارت تا امان دارد،مصیبت لاجرم باقیست سر ما هرچه می آید تقاص اشتباه ماست سکوت در قبال ظلم می گوید ستم باقیست از این آشفته بازار زمین فهمیده ام والله نفس تا می کشد قوم یهودا رنج و غم باقیست غم انگیز است هر ساعت علمداری زمین خورده است علم اما نیفتاده است تا وقتی حرم باقیست بخوان در گوش نادان ها که حزب الله پیروز است سیاهی می رود یک روز و دیگر صبحدم باقیست @golchine_sher
این سینه نیست، مرکز اجماع دردهاست دیگر قدم خمیده‌تر از پیرمردهاست قلبی شکسته، قامت خسته: تمام من این شهر بازمانده‌ی بعد از نبردهاست جان می‌کَند دلم، همه سرگرم می‌شوند چون رقص تاس در وسط تخته نردهاست طوفان بکن! مرا بشکن! دل نمی‌کنم دریا تمام هستی دریانوردهاست جای گلایه نیست اگر درد می‌کشم صد قرن آزگار، همین رسم مردهاست... @golchine_sher
حضور تو کافی است تا همه جا بی مکان شود آمدن تو کافی ست تا همه ی لحظه ها بی زمان شود... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای شهید سید حسن نصرالله آمد نشست شانه‌اش انبوهی از بهار،آوازهای گمشده‌ام را پرنده شد آویخت،بغض تاشده‌ام رادرآسمان،بارید قطره قطره و دریا پرنده شد این سیب‌های سرخ که چونان شهاب و ماه ، درچشم‌های منتظرت بی‌قرارتر... لبنانِ باغ‌های جهان بال بال زد لبنانِ سیب‌های تماشا پرنده شد بارانِ آهن است و ستیغ سرود و خون،بارانِ آهن‌است و گلاویز زخم وآه بارانِ آهن است و در انبوهِ موج‌ها چشمانِ دلنوازِ صدف‌ها پرنده شد خورشید،مات و غمزده در آسمان چکید،مهتاب داغ دیده فرو ریخت،غوطه زد زیتون،وداع تلخ خودش را قبول کرد،آدم به دره‌ها زد و حوا پرنده شد باران گرفت و غربت شب‌های تلخ را،در لایه‌های روشنِ انبوه ماه ریخت در لایه‌های روشنِ انبوه ماه سوخت،چون سیب‌های قرمز«قانا» پرنده شد ای همچنان! صبور سحرگاه سوختن! بهتِ مدیترانه در آرام آب ها توفانِ منتشر شده در متنِ آسمان از خاک و خون،سرودی و دنیا پرنده شد @golchine_sher
حسنِ حدیث سرخ تو با خون خریدنی‌ست نصر قریب و "فتح مبین"ت شنیدنی‌ست الله پابه‌پای غمت آیه ریخته فردای صبح محشر "والفجر" دیدنی‌ست . . . @golchine_sher
رد می‌شویم از کوچه‌های شهر با حسرت وقتی که در هر گوشه‌ای پروانه می‌میرد یک گل کنار پنجره جان می‌دهد هر روز بلبل به شوق آسمان مستانه می‌میرد با آتش آهی که در هر سینه می‌سوزد دل در پی دلدار خود جانانه می‌میرد حتی برای یک نفس اینجا هوایی نیست یک حنجره با شانه‌ی مردانه می‌میرد در ازدحام هر خیابانی نشانی هست از ردپای عابری، بی‌خانه می‌میرد.. @golchine_sher
48.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*مقصدی دیگر* باید امشب را به روی ابر دستت سر کنم سردی این خانه را با گرمی‌ات محشر کنم وقت دلتنگی میان بازوان گرم‌ تو حالت لب‌های سرما خورده‌ را بهتر کنم تو بخوانی شعرهای رفته از یاد مرا چشم در چشمت بدوزم شعر را از بر کنم حس من از تو بگیرد شعله شعله آتش و حسّ تو در من بریزد خواب را باور کنم تا مسیر کوچه سمت عشق، بی‌اندازه است زیر باران راه را همراه تو کمتر کنم شعر گاهی حرف‌های مانده در کنج دل است بعد از این باید که ترک شعر هر دفتر کنم بعد تو حال دل گل‌های خانه خوب نیست می‌روم‌ گل‌ها‌ی زرد غنچه‌ی را پرپر کنم قامت تصویر را از چشم من بردار چون باید امشب چشم های خسته‌ام را تر کنم من که راهی جز تباهی در مسیرم نیست، پس می‌روم شاید هوای مقصدی دیگر کنم @golchine_sher
سید_حسن پرچمت در خون‌ و اشک چشم ها آبیاری می شود سید حسن اِرباً اِربائی تو اما رهبرت باز یاری می شود سید حسن روی فتح خیبر و قدسِ شریف پافشاری می شود سید حسن ضربِ شصت تو به صهیون پلید زخمِ کاری می شود سید حسن می شود آزاد از خون‌ تو قدس آری آری می شود سید حسن در فراقت ای علمدار رشید بی قراری می شود سید حسن @golchine_sher
سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟ خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟ نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره‌شدن طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟ طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟ طالع تیره ام از روز ازل روشن بود فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟ من که دریا دریا غرق کف دستم بود حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟ گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟ آمدم یک دم مهمان دل خود باشم ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا؟ @golchine_sher
آه آه آه نصــرالله...! ما در روزگار صلح جهانی زندگی‌ می‌کنیم؛ و -با عرض معذرت- تصمیم گرفته‌ایم سلاح‌های‌مان را زمین بگذاریم... (امضای سازمان ملل تضمین توافق ماست!) بــــرادرْ آمریـــکا و اسرائیل برای صلح پیش‌قدم شده‌اند. غزه و ضاحیه‌ی بیروت را شخم زده‌اند؛ بمب‌هـا یکـــی‌ یــــکی روی زمین کاشته می‌شوند و غنچه‌های گل‌ سرخ دسته‌ دسته در دامن عروس خاورمیانه می‌شکفند! دیر نیست که ما از نو مزه‌ی گلابی‌های باغ برجام را بچشیم. گلابی‌ها...! آه آه آه؛ «نصرالله» رفته است ولی نصرت الهی از میان نخواهد رفت! «زخمیم خنجر یمنی را بیاورید زنجیرهای سینه‌زنی را بیاورید». «بیروت» بوی باروت می‌دهد و ما همچنان در ترافیک تبلیغات «سرای ایرانی» گیر کرده‌ایم؛ فروشگاه‌های زنجیره‌ای زنجیر دست و پای کاسب‌ها هستند. می‌پرسم: جاودی کدام اکسیر ما را از «سه‌راهی شهادت» در طلاییه به هیاهوی سه‌راه افسریه کشانده است؟! همه جای ایران «سرای لوازم خانگی‌»ست؛ و تلویزیون برای «شهر فرش» فرش قرمز پهن کرده است! به کجا شکایت ببریم وقتی که خبر آنلاین فرارو و اقتصاد 24 همراه با اینترنشنال نگران حریم هوایی اسرائیل هستند؟! و دنیای اقتصاد لفظ «شهید» در دهانش نمی‌چرخد؟! ای لعنت به رسانه‌های منحطّ! جریان، قطع‌ شریان‌‌‌های اقتصادی اسراییل است؛ مرحبا به یمن که عرصه را بر صهیونیست‌ها در تنگه‌ی باب‌المندب تنگ کرده‌ است... «سوارانِ که‌اند اینان خدایا پشت دروازه؟! اُویسانند هر سو بر افق‌های قَرَن پیدا...». قرن جدید قرن ولایت اسلام است. ما وسط‌باز نیستیم؛ «أُمَّةً وَسَطًا» هستیم و عهد کرده‌ایم که دقیقاً و همیشه وسط میدان مبارزه باشیم. یکی به نعل و یکی به میخ -شبیه ترکیه- سیاست ما نیست؛ ما آمده‌ایم تا میخ آخر را به تابوت صهیونیست بزنیم... @golchine_sher
بگو کجا بروم من؟ به خانه‌ای که ندارم؟ چگونه سر بگُذارم به شانه‌ای که ندارم! کدام خاطره‌‌ات را بغل کنم که بیایی برای بودنم اینجا بهانه‌ای که ندارم من آن درخت کهنسال و خشک گوشه‌ی باغم که دلخوشم به بهار و جوانه‌ای که ندارم من آن پرنده ی غمگین، من آن مهاجر تنها چطور دل بسپارم به لانه‌ای که ندارم تو رفته‌ بودی و ای جان! رسیده بر لب من جان کجا پیِ تو بگردم نشانه‌ای که ندارم! @golchine_sher