حرفهایی زده شد پشت سرم بعد از تو
خبرت هست که خون شد جگرم بعد از تو؟!
بم فرو ریخت و من زلزله را فهمیدم
زیرِ آوار که خم شد کمرم بعد از تو
نگرانی بروم! میشود آیا؟ تو بگو...!
من که از حال خودم بی خبرم بعد از تو
میشود دل بکَنَم ؟! آه... مبادا، هرگز
به خودِ عشق قسم ، کور و کَرَم بعد از تو
نه کَسی میپرد اطراف دل خسته ی من
نه قرار است که با کَس بپرم بعد از تو
نه به میل خودم از کوچه ی کَس رد شده ام
نه کَسی رد شده از دو رو بَرَم بعد از تو
غیرِ اینها خبرِ تازه تری نیست به جز...
اینکه شاعر شده ام خیرِ سرم بعد از تو
#محمد_رضا_نظری
@golchine_sher
نسیمی بافه های گیسوانم را رها کرده
خدا با بی قراری سرنوشتم را بنا کرده
همیشه معتقد بودم که عشق افسانه ای واهی است
ولی انگار حالا در دلم آتش به پا کرده
پشیمان است هرکس عشق را پنهان نگه دارد
پشیمان تر کسیکه عشق خودرا برملا کرده
مگو با هیچ کس راز دلت را زود می میرد
گل سرخی که مشتش را برای خلق وا کرده
زمین هم دوست دارد در کنار آسمان باشد
ولی تنها به یک دیدار از دور اکتفا کرده
تو روز آخر اسفند ، من آغاز فروردین
خدا ما را به همدیگر رسانده یا جدا کرده..؟
#طیبه_عباسی
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
#کپی_فقط_با_نام_شاعر
کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست و همچنین مورد رضایت ما نمی باشد 🙏🙏🙏
#سه_کانال_شعر_ما
@golchine_sher
@robaiiyat_takbait
@noroz_ramezani
تو را آنطور می خواهم، که خاکِ تشنه باران را
تو را آنطور می بینم، که نادرشاه ایران را
منم تفریح کوتاهی، که با اکراه می خواهی
نگه داری مرا، آن سان که صاحبخانه مهمان را
منِ سرمایی و قحطیِ دستان تو در پاییز
چگونه سر کنم امسال سرمای زمستان را
منم، آن نقش خوشبختی فال قهوه، باور کن!
اگر قدری بچرخانی، ببینی باز فنجان را
کمم اما تورا تنها درون خویش می خواهم
چرا گلها نمی فهمند فرق باغ و گلدان را
#محمدمهدی_نورقربانی
@golchine_sher
رسیده آخر اسفند و رو به پایانم
قسم نده! که به جان تو هم نمیمانم
تو و جهان و همه مردمش عوض شدهاید
و من هنوز همان شاعر پریشانم
چگونه با تو بمانم؟ بهار نزدیک است
تو بوتهی گل سرخی و من زمستانم
تو پیش من سخن از روز جشن میگویی
من از تقارن عید و عزا گریزانم
شبی که ماه به بالای شهرمان برسد
من آسمانیام و تو... تو را نمیدانم!
#محمدرضا_طاهری
@golchine_sher
#امام_زمان_عج_مناجات
خبر آمدنت آمده از راه، بيا...
سربزن ازدل يک جمعهیناگاه، بيا!
ماه کامل نشود تا تو نيايی آقا
تا که کامل بشود نيمهی اينماه، بيا
عهد بستیم و شکستيم و گذشتی هربار
بازهم با دل آلودهی ما راه بيا
درد ما بیخبریهاست، خودت باخبری
ای تو از درد دل ما همه آگاه، بیا
خواب غفلت شده کار همهی ما بیتو
يوسف قافله يکسر به لب چاه بيا
جمعهها رفت، ولی جمعهی موعود نشد
جمعهها میرود ای جمعهی دلخواه بيا
زنده ماندیم که در روز ظهورش باشیم
آه! ای جان بهلبآمده، کوتاه بیا!
گفت شاعر؛ "خبر آمد، خبری در راه است"
خبر آمدنت آمده از راه، بیا...
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
@golchine_sher
نامش حَســــــن و جلوهٔ حُسنش ز قـــــــدیم است
لطـــــــفش به هـــــــــــــــمه عالم ایجاد عــــمیم است
ترســــــــــــم که شفاعت کند از هـــــــــــرزهٔ هتّاک
از بسکه رئوف است و رحیم است و کریم است
#مجتبی_تاجیک_«ساده»
#عضوکانال
@golchine_sher
گرچه در این جنگ مثل ارتشی فرسوده ایم
تا به اینجا نیمی از این راه را پیموده ایم
گرچه تنهاییم و در این راه تنها مانده ایم
هر کدام از ما به تنهایی ولی یک توده ایم!
در جهان عشق دیگر فکر آرامش نباش!
ما تمام عمر از آسودگی، آسوده ایم!
بس که ما تا نیمه شب داریم باهم گفتگو
صبح ها -وقتی سر کاریم- خواب آلوده ایم!
هرکه را دیدیم راضی نیست از چیزی که هست،
این میان تنها فقط ما «آنکه باید» بوده ایم!
هر کجا احساس کردی «کاش برگردم»٬ برو!
گرچه تقریبا تمام راه را پیموده ایم!
#اصغر_عظیمی_مهر
@golchine_sher
ایستگاه...
مرا بهحال خودم بیقرار بگذارید
در ایستگاه تهی از قطار بگذارید
مرا که هقهق «حیدرباباست» در گوشم
به کوه با غزل شهریار بگذارید
نه پای بازی تقدیر را وسط بکشید
نه حرف در دهن روزگار بگذارید
که گفته دستهٔ خود را نمیبُرد چاقو
شنیدههای کهن را کنار بگذارید
چو گرگهای گلایلبهدست آمدهاید
که یوسفانه گلی بر مزار بگذارید
قلندرانه چه حاجت به عذر تقصیر است
به پاسخم کلماتی قصار بگذارید
بهار سهم شما باد «بگذرید از من»
مرا که «منزوی»ام بیبهار بگذارید
بهجبر هم شده اینبار بگذرید و مرا
میان گریهٔ بیاختیار بگذارید
و موذیانه، از آن دور، دوربینها را
برای غربت این مرد کار بگذارید
#محمدحسین_انصارینژاد
#عضوکانال
@golchine_sher