شبهای زیادی ست به این پنجره وصلم
ای کاش شبی رهگذر کوچه تو باشی....
#مریم_صفری
@golchine_sher
کجاست بالشِ امنی که با تو سر بنهم
که حسرت سر و سامان که گفته اند این است...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
یاکریمی خسته ام بر روی دیوار دلم
می نشینم بی صدا بر بام آوار دلم
دانه می پاشد برایم دست هایی بی قرار
زائری سرگشته ام در صحن غمبار دلم
بر مدار دل خوشیها لانه بر پا کرده ام
در طوافم گِرد مغناطیس پرگار دلم
می نوازد نت به نت آهنگ احساس مرا
گرم و گیرا با سرانگشتان گیتار دلم
چون زلیخا صبر بی اندازه پیرم کرده است
عاقبت افتاده ام در چاه افکار دلم
در میان واژه های سرخ دفتر گم شدم
یک کتاب کهنه ام در بین آثار دلم
می نویسد روی هر برگم قلم از درد عشق
شعرهایم می شود آخر،پرستار دلم
#راضیه_کارگر_برزی
#عضوکانال
@golchine_sher
عجب صبری خدا دارد
اگر من جاي او بودم .
همان يك لحظه اول، كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بي وجدان
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه در همسايه صدها گرسنه
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پيمانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم يكي عريان و لرزان، ديگري پوشيده از صد جامه رنگين
زمين و آسمان را واژگون مستانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان ، سبحه صد دانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان
هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو، آواره و ديوانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپاي وجود بي وفا معشوق را، پروانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بعرش كبريايي، با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه ، بي صبرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كش
بجز انديشه عشق و وفا ، معدوم هر فكري
در اين دنياي پر افسانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و
تاب تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من بجاي او چو بودم
يكنفس كي عادلانه سازشي ، با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد !
#معینی_کرمانشاهی
@golchine_sher
ساقیا بر سر جان بار گران است تنم
باده ده باز رهان یک نفس از خویشتنم
من از این هستی خود نیک به جان آمدهام
تو چنان بیخبرم کن که ندانم که منم
پیش این قالب مردار چه کار است مرا
نیستم زاغ و زغن طوطی شکر سخنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم
خنک آن روز که پرواز کنم تا ور یار
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
در میان من و معشوق همام است حجاب
وقت آن است که این پرده به یک سو فکنم
#همام_تبریزی
@golchine_sher
پرسید، من را تا کجا، کِی، دوست داری؟
گفتم، حسابِ موج را دریا ندارد
#نگین_نقیبی
@golchine_sher
از تو برکندن دل،
ممکن اگر بود مرا
به تمنای تو كِی،
این همه جان میکندم؟
#ثنایی_هروی
@golchine_sher
و عمق عشق
هرگز شناخته نمیشود !
مگر در زمان جدایی...
#جبران_خلیل
@golchine_sher
من از لجاجت این روزگار میترسم!
به لب نمی برم آن را که آرزو دارم...
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
به روی دفتر شعری سپید، رنگ بکش
غزل شو و کلمات مرا به چنگ بکش
و با نهایت دقّت، قلم به دست بگیر
میان سینه دلم را به شکل سنگ بکش
اگر که مردی و میخواهیام، مبارزه کن
مرا به خشم بیاور، مرا به جنگ بکش
اگر که آهوی جنگل شدم، شکارم کن
بتاز و در پی من ردّی از پلنگ بکش
اگر که ماهی دریا... بگیر امنیتم
اشاره کن به دل آبها، نهنگ بکش
تو کودکی شو و من بادبادکی، آن وقت
نخی ببند به پایم وَ بی درنگ بکش
تویی که حسرت فتح مرا به دل داری
به روی مردم شورشگرم تفنگ بکش
مرا از آن خودت کن اگر توانستی
وگرنه جور جدایی و بار ننگ بکش
بساز خاطرههای خوشی از این عشق و_
میان خاطرههایت مرا قشنگ بکش.
#فاطمه_سلیمانپور
@golchine_sher