خط به خطش را اگرچه پینه ها پوشانده است
بازهم دیدیم دنیا دستمان راخوانده است
هرچه درسم داده من هم امتحان پس دادهام
این نفسها هرچه دنیاداده برگردانده است!
حاصل با دوست بودن زخم بود و بعد از این
سهم تنهاییست از من هرچه باقی مانده است
سنگدل دریاست یا ساحل؟ که دست دوستی
هرچه دریا پیش آورده ست ساحل رانده است
شاه هم بودی بترس از ترس رعیتها که گاه
شاه خنجر میخورد از آنکه خود ترسانده است
پیش هر کس سفرهی دل را نباید بازکرد
هرچه بر ما رفته است ازاین دل وامانده است
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
بگذار بگذرد همه چیز آن چنان که هست
دنیا همین که بوده و دنیا همان که هست
پای سفر که پیش بیاید مسافریم
آدم هراس جاده ندارد جوان که هست
تا هرچه دور پشت مرا گرم می کند
مثل تو دست همسفری مهربان که هست
اصلا بدون مشکل، شیرین نمی شود
درراه دست کم دو سه تا امتحان که هست
گاهی برای ما خود این راه، مقصد است:
یک جاده با فراز و نشیب آن چنان که هست
حالا اگر چراغ نداریم بی خیال
فانوس شعرهای تو در دستمان که هست
خواب دو جفت بال و پر سبز دیده ام
پاهایمان شکسته، ولی آسمان که هست
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد
شرح این خونگریه را آخر نمیدانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمیدانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمهی پهلوی او
لالههای رسته بر بستر نمیدانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمیدانم چه شد
هیچ کس قبر شریفش را نمیداند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد
#عباس_احمدی
@golchine_sher
هرچند که فصل غزل و گشت و گذار است
هر جا بِروم بی تو دلم مثل مزار است
هر دانه ی من دربدر خاک غریبی ست
صد بار برویم همه ام،دشنه و خار است
کور است زمین، راه نجویم به رسیدن
ای ماه، کجا بی تو مرا صبر و قرار است ؟
از اشک، فروزان، چه کنم خانه ی دل را
وقتی تو نباشی ، همه جا تیره و تار است
یک خوشه نگاهت بچکد ناب ترین است
آن صبح که بی چشم خراب تو خمار است
حتی به تنش عطر خیال تو بپیچد
پاییز ترین دختر این شهر بهار است
بر شانه بزن خیمه ی گیسو که ببینی
صد سلسله دل راهی آن کوی و دیار است
از پچ پچ گنجشک دلان هیچ میازار
این تن که پر از همهمه ی باد و چنار است
آهوتر از آنی که تو را شیر نخوانند
ای آنکه دلت سرد و سرت گرم شکار است
ما را چه به نزدیکیِ تو ماهِ مجسم
بر شاه ،تقرب به گدایان همه عار است
#اکــرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
دل که بعد از دیدنت دیگر به جایش بند نیست
عقل هم با دیدن چشم تو قدرتمند نیست
ساده مثل عامل تاراج "بانک صادرات"
قلب من را برده ای ، دستم به جایی بند نیست
می شود پایان تلخ عاشقی را حدس زد
پاسخ عاشق ولی چیزی بجز لبخند نیست
اسم خود را حذف کردم از صف اهدای عضو
قلب عاشق ها که دیگر قابل پیوند نیست
من فقط با وصف زیبایی تو شاعر شدم
پیش چشمت اسم شاعر لایقم هرچند نیست
#علی_صفری
@golchine_sher
محتاج نگاه و با دلی غرق گناه
بردیم به نام حضرت نور پناه
وا شد گره کور هر آنجا گفتیم
یا فاطمه اشفعی لنا عند الله
#محمدجواد_منوچهری
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
#محمدجواد_منوچهری
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
مانند تو نشناخت علی(ع) را احدی
دادند جواب خوبـی ات را بـه بدی
در سـایه ی تو بهشـت می شد دنیا
ملعونی اگـر بـه در نمی زد لگدی
#محمدجواد_منوچهری
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
عشق است و به خود نمی پذیرد خللی
وقتی که وسط کشیده شد پای ولی
در مرثیـه ی حضـرت زهـرا س بنویس
مظلوم ترین فدایی راه علی
#محمدجواد_منوچهری
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
تاویل آیه های زلال شریفه شد
تنها زنی که صاحب ارج و صحیفه شد
اندوه و درد «فاطمه(س)» اندوه مصطفی(ص) است...
نفرین به هرکه باعث اشک «عفیفه» شد
جایی که عهد عترت و قرآن شکسته شد
سیلی زدن به «عصمت کبری» وظیفه شد
نفرین به هرکه برد ز خاطر غدیر را
حق را به بند بُرده به ناحق خلیفه شد
ما داغـدار مادر پهلـو شکسته ایم
سنگ بنای داغ دل ما، سقیفه شد
#محمدجواد_منوچهری
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
در اصلِ غدیر، خدشه ناممکن بود
کشتند هر آنکس به علی(ع)مومن بود
از شُوْر سقیفه سهم سادات جهان
بی مادری و شهادت محسن(ع) بود
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
مانند کویرِ در پیِ بارانم
دور از تو درون دشت سرگردانم
بلبل شده ام از غم هجرانت دوست
هر روز به شوق دیدنت می خوانم
#نوروز_رمضانی
@robaiiyat_takbait
هر روز ما به مدح علی می شود شروع
هوهوی صبح باد صبا مدح حيدر است
صبحتون بخیر و برکت بحق علی«ع»
#مجتبي_خرسندی
#عضوکانال
@golchine_sher
درخت «باور» من برگ و بار و سایه ندارد
«دروغ» هرچه که باشد اساس و پایه ندارد
چه باوریست که چون«کوزه شکسته» در آتش
برای شعله شدن هم خمیرمایه ندارد
چنین که یافته ام دشمن حقیقی خود را
دلم به غیر «خود» از هیچکس گلایه ندارد
به استخاره سراغ از دلم مگیر که عمریست
کتابی ام که به غیر از عذاب آیه ندارد
برای صحبت آیینهها به سنگ بیندیش
صریح باش، که دل طاقت کنایه ندارد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
ببند پنجرهها را، ببند درها را
به گوش من نرسان آخرین خبرها را
که سقف ریخته را ترس باد و زلزله نیست
که زخمخوردهی دست رفیق را گله نیست
مرا ببین و به دنیا امیدوار نباش
برای رفتن این شب در انتظار نباش
مرا ببین، دهن و کاسههای زهر منم
دل شکستهی تنها چراغ شهر منم
به دستمال تکان دادههای پشت سرت
به « در کنار تو هستیم» های دور و برت
به هر امید که پیراهن صبوری شد
به آنچه معنی دلواپسی و دوری شد
به غیرتت که گره کرده مشتهایش را
به دشمنت که بهپاکرده است آتش را
به نام اول و آخر، به کاغذ و کلمه
به دوستت، به شریکت، به هیچکس؛ به همه
به چشمها و لب و گوش اعتماد نکن
به حرفهای در آغوش اعتماد نکن
به روی ماه تو این خالوخط نمیماند
در این دیار کسی عاشقت نمیماند
بیا به بوسه، به آغاز راه برگردیم
به اشتباهترین اشتباه برگردیم
به من بچسب زمستان پیشروی بدیست
مرا بخواه که این دوست داشتن ابدیست
به دستمال من از اشکها ادامه نده
مرا بگیر در آغوش یا ادامه نده ...
#وحید_نجفی
@golchine_sher
حضرت_زهرا_س_شهادت🖤
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع_
نام زهرا است که بر روی زبان است هنوز
داغ من تازهترین داغ جوان است هنوز...
آمدی دست عنایت به جهان آیهی نور
نبض دستان تو بر کل جهان است هنوز...
از غم هجر تو این آه...که در سینهی من!
شده یک آتش جان سوز، فغان است هنوز...
گاه بین در و دیوار سخن میگویم!
زخم پهلو چقدر بار گران است هنوز...
در عطش سوختم و نالهی من چاه شنید!
چاه از نالهی من دل نگران است هنوز...
بعد تو بلبل غم بر در این خانه نشست!
بال و پر ریخته و تعزیه خوان است هنوز...
بی تو این خانه سرای غم و اندوه من است!
زینبم دیدهی تر مرثیه خوان است هنوز...
بی تو کارم شده چون شمع فقط سوختن است!
گفتن نام تو آرامش جان است هنوز...
جان به لب میرسد از عشق تو ای یاس کبود
فصل من بعد نگاهِ تو خزان است هنوز...
نیستی غربت تو خانه نشینم کرده!
هر چه گفتند به من زخم زبان است هنوز...
سوختم در غم این حادثه آن شب که تو را
نیمه شب بُردم و تاریخ بیان است هنوز...
آمدم تا که تو را خاک کنم دست گرفت!
اشک بر دیدهی دست آب روان است هنوز...
همهی شعر مرا غربت و اندوه پر است!
داغ زهرا است که در سینه و جان است هنوز...
اشک میریزم و این حسرت عالم سوز است!
تربت فاطمه بینام و نشان است هنوز...
#الهه_نودهی
#عضوکانال
#فاطمیه
@golchine_sher