eitaa logo
گلچین شعر
13.6هزار دنبال‌کننده
621 عکس
235 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از سمت خیمه آمده اخبار تازه ای از گاهواره آمده سالار تازه ای عباس هم در علقمه تکبیر می کشد جای عمو رسیده علمدار تازه ای  نامرد های کوفه بترسید از این پسر چون آمده است حیدر کرار تازه ای صد مرده زنده میشود از نام اعظمش عیساست یا که احمد مختار تازه‌ای اعجاز طفل ما به کلام و کتاب نیست  رو کرده است بر همه آثار تازه ای آقا بلند کرد علی‌ را و خطبه خواند آغاز شد کلام گهربار تازه ای میگفت رحم بر پسر تشنه ام کنید "مُنّوا علیَّ" گفت به اصرار تازه ای ناگاه قاتلش روی زانو نشان گرفت آماده بود حرمله بر کار تازه ای تیری که خورد بر گلویش داغ داغ بود این تیر بود یا نوک مسمار تازه ای؟! بابا و یک پسر پسری که دو تکه شد مظلوم تازه ای و گرفتار تازه ای دیدی دومرتبه ز عبا خون تازه ریخت؟! بالا گرفت روضه دشوار تازه ای حجم سه شعبه بیشتر از صورت علی ست این ضرب تیر ساخته رخسار تازه ای @golchine_sher
فکری به حال ماهی در التهاب کن بابا برای تشنگی من شتاب کن دردی عمیق در رگ من تیر می‌کشد من را برای ذبح عظیم انتخاب کن هل من معین توست که لبیک می‌دهم أمّن یجیب‌های مرا مستجاب کن من روی دست‌های تو قد می‌کشم، پدر از این به بعد روی نبَردم حساب کن داغ جوان چه زود تو را پیر کرده است! با خون من محاسن خود را خضاب کن گهواره هم که تاب ندارد بدون من فکری به حال خاطره‌های رباب کن وقتش رسیده نیزهٔ خود را علم کنند هفتاد و دومین غزلت را کتاب کن... @golchine_sher
از فرط عطش نفس بگیرد، سخت است رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است این را همه‌ی حرمله‌ها می‌دانند بر دست پدر، پسر بمیرد سخت است @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
با سلام به اعضای محترم کانال به احترام ابا عبدالله الحسین و ماه محرم تا پایان روز عاشورا اشعار عاشقانه بارگذاری نخواهد شد از صبوری شما سپاس گزاریم 🌷🌷🌷🌷 @golchine_sher
با نانِ برشته صبحدم می آید با شعرْ نوشته صبحدم می آید خورشید هزار رنگ در هالهٔ نور مانند فرشته صبحدم می آید @golchine_sher
شوریده سر در بین سرها سر برآوردی رفتی به میدان کفر لشکر را در آوردی  چشم انتظار پاسخ هل من معینش بود تو انتظار سخت بابا را سر آوردی باب الحوائج بودنت را خوب ثابت کرد آن حاجتی که از امام خود برآوردی یاریِ بابا را در آن باران تیر و تیغ آه ای لبِ خشکیده حلقوم تر آوردی طوفان به پا شد لشکر دشمن به خود لرزید با خود به میدان تا که نام حیدر آوردی وقتی که دیدی بین خنجرها امامت را فریاد مظلومیتش را حنجر آوردی تیری رها شد...تا سپر باشی به مولایت آه ای کبوتر بچه! بال و پر در آوردی ای باغبان آخر چه حالی داشتی وقتی ! نشکفته بردی غنچه ات را پرپر آوردی @golchine_sher
غزل حضرت علی اکبر ع روزها خورشید...لبریز تماشای تو بود ماه در روءیای شب ها..غرق دریای تو بود چیست جریان قد و بالات، ای بالا بلند...! هرچه مجنون، هرچه لیلا بود، لیلای تو بود آه...در شان تو آمد آیه ی ذبح العظیم آه...ای معنای اسماعیل...معنای تو بود...! بوی پیغمبر وزید از لابه لای اسب ها دشت یکسر در شمیم اربا اربای تو بود روبرویت بارها روی دو زانو..روی دست آنکه این سان بر زمین افتاد بابای تود خواستم اسمی بیفزایم به رسم شاعران بیت آخر نام شاعر بود...امضای تو بود... @golchine_sher
خوشا بر حال مهمانی که با بسیاری نعمت دلش با نعمت دیدار صاحبخانه می‌سازد… @golchine_sher
کمان حرمله هم می کشید آنجا آه چرا که قامت او از سه شعبه کمتر بود @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افتاد بر زمین و دل آسمان گرفت داغی عظیم بود که از او توان گرفت در پیش چشم‌های پدر جمع نیزه دار با ضرب کینه های مداوم جوان گرفت بعد از هزار و نهصد و پنجاه امتحان خنجر گلوی خون خدا را نشان گرفت آن سر که داشت عطر لب مصطفی چرا یک شب نبود روی نی و بوی نان گرفت روضه رسید تا دم دروازه ای شلوغ دیدم زبان منبری روضه خوان گرفت ساعات بی دلیل نشد نام درب شهر از بس که از عقیله عالم زمان گرفت @golchine_sher
قاسم گرفته اذن میدان از عمویش حال و هوای غیرت افتاده به رویش شمشیر در دستش بیامد سوی میدان مانند جدش مرتضی چون شیر غران تازید بر قلب سپاه دشمن دون صحرا شده از تیغ شمشیرش پر از خون شیرین تر از جام عسل مرگ است پیشش نوش است بهر او شهادت نیست نیشش گر چه جوان است او ولی فکرش بزرگ است در معرکه با دشمنان عقلش سترگ است از هر طرف دشمن به سویش حمله آورد قد رشیدش روی خاک افتاده چون مرد شد ارباّ اربا پیکرش لبریز از درد از درد پیچید و عمویش را صدا کرد آمد به بالینش عمو با چشم گریان او را گرفته در بغل پر خون و عریان نفرین نموده قاتلان و دشمنان را بوسید جای زخمهای قد رعنا برده برادر زاده اش را سوی خیمه نوحه کنان اهل حرم همراه عمه خون گشته قلب عمه از داغ مکرر شد داغ قاسم هم به رویش داغ دیگر جانش فدا شد قاسم بن مجتبی هم اهل حرم لبریز شد از ماتم و غم @golchine_sher
پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری مگر آهم از این پهلو به آن پهلو بگرداند @golchine_sher
گر خدا داری ز غم آزاد شو از خیال بیش و کم آزاد شو... @golchine_sher
پاکی آموز به چشم و دل خود، گر خواهی که سراپای وجود تو مطهر گردد... @golchine_sher
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکردست عاقلی... @golchine_sher
گهواره خالی می شود با رفتن تو دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد عیسای من قربان بالا رفتن تو هر چیز را، هر رفتن نا ممکنی را می شد که باور کرد الا رفتن تو وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت یعنی چرا یعنی معما رفتن تو ای کاش می بردی مرا با چشم هایت یا این که می افتاد فردا رفتن تو وقتی که پا در عرصه حق می گذاری فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو... @golchine_sher
مرا از چشم‌ها انداخت خوبی‌های بی‌حدم که دل را می‌زند چیزی‌که بی‌اندازه شیرین است... @golchine_sher
گریه کردی خیام در هم ریخت قصه ای ناتمام، در هم ریخت بعد تو اصغرم، تمام زندگی ام همه چیزم مدام در هم ریخت @golchine_sher
برای روضه همین جمله بس؛ خدا نکند که پیش پای پدر یک پسر زمین بخورد... @golchine_sher
سعی کن پنجره‌ای رو به پریدن باشی دیده خواهی شد اگر لایق دیدن باشی... @golchine_sher
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی تا شب ‌نرود صبح پدیدار نباشد... @golchine_sher
خود را وبالِ گردنِ مردم نکرده‌ایم ترجیح می‌دهیم تقاضایمان کنند... @golchine_sher
دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم به خیمۀ تو... نه! حتی به خویشتن نرسیدم گذشت سالی و در کاروان یوسف زهرا به چشم‌روشنی از بوی پیرهن نرسیدم به مقتل تو رسیدند و سوختند شهیدان مرا چه شد که به لبّیکِ سوختن نرسیدم؟ دم غروب، سراسیمه گشتم آه دوباره به آن سری که جدا مانده از بدن نرسیدم به تن لباس ریا کردم آه، یک سر سوزن به بوریای تو ای شاه بی‌کفن! نرسیدم دوباره بر سر نی، سیب‌های سرخِ رسیده‌ست دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم... @golchine_sher
*وهب ترسای مسلمان* باز هم خسته دل و عاشقِ باران شده ام عازمِ صومعـه ی خلــوتِ یاران شده ام تا در صومعـه رفتـــــم که بخوانم غزلـــم بعد از این واقعه تَرسایِ مسلمان شده ام با همین خستگی از طعنه ی این سلسله ها چکمـه پوشِ غــــزلِ خیلِ سواران شده ام گر چه این جلگـه تکیـده ست و ندارد ابری پشتِ هر لاله ی روییده ای پنهان شده ام بانگ این قافله را تا که شنیدم از دور از همین مصـرِ دلـم عازمِ کنعان شده ام عاشقی را ز تو اموختم و در دل شب هم نوای غزلِ شامِ غریبان شده ام ساربان خسته و از هر طرفی آه بلند تا ابــــد عاشقِ سمفونیِ باران شده ام (خاتم) @golchine_sher