#حضرت_زهرا_س_اذان_بلال
بخوان بلال ! که یاس کبود دل تنگ است
اذان بگو ! که اذان تو ، آسمان رنگ است
اذان بگو ! که پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من ، ناله ی شباهنگ است
اذان بگو ! به صدای بلند و جار بزن
که پشت پرده ی ایمان فریب و نیرنگ است
اذان بگو ! که بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینه های خدانما سنگ است
نه من ، غبار یتیمی نشسته بر رویم
جمال آینه هایم ، مکدّر از زنگ است
بگو که «اشهد ان علی ولی الله»
بگو که لحن مناجات من ، غماهنگ است
تو از سیاه دلی های خلق شکوه مکن
«به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است»
مرا ز گریه چرا منع می کنند ، بپرس
که این چه رسم مسلمانی ؟ این چه فرهنگ است ؟
بگو که فاطمه این یک دو روزه مهمان است
سفر به خیر بگویند وقت ما تنگ است
بگو که فاطمه در حشر اگر که ناز کند
«کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است»
نماز شام غریبان شد و غروب و شفق
بخوان بلال ! که ماه مدینه دل تنگ است
#محمدجواد_غفورزاده
@golchine_sher
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان، عشق کن
ای که شاعر میکُشی، پروانه میخواهی چه کار؟
مُردم از بس شهر را گشتم، یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
مثل من آواره شو، از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
بشکن آن آیینه را، در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن! پس شانهی مردانه میخواهی چه کار؟
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
اگر چه شاعرتان شیعهای که باید نیست
در آزمون ورودی این حرم رد نیست
کسی که آمده پابوس، خانه را بلد است
به راه و رسم گدایی اگر مقید نیست
حساب خانهی سلطان جداست، چون اینجا
به دعوت است، به برنامه و درآمد نیست
دلم خوش است میآیی تو هم به دیدارم
مگر سفارش اسلام، رفت و آمد نیست؟
کسی که پای ضریحت وداع میخواند
به هیچ فکر، به جز مشهد مجدد نیست
اگر بدون اجابت به خانه برگردم
برای من که نه، اما برای تو بد نیست؟
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
رو به روی آینه هر روز صبح،
می نشینم با تو صحبت می کنم
از خجالت سر به زیر و گل به دست
در سلامم خوب دقت می کنم
گاه گاهی دزدکی می بینمت
از نگاهت شعر غارت میکنم
گاه گاهی ابلهی می خوانی ام
من به ابله ماندن عادت می کنم
این من و این ابلهی در عشق تو؛
وای احساس صداقت می کنم
پیر دربان لبم را می کشم
بغض را از درد راحت می کنم
می رود بیماری عشقم ولی،
همچنان حس نقاهت می کنم
آینه دیروز افتاد و شکست
فکر کردی من شکایت می کنم؟!
قبل از این که چیز دیگر بشکند،
خود شکستن را رعایت می کنم
باز فردا سر به زیر و گل به دست
من به قاب ـ آینه عادت می کنم
#میثم رنجبر
@golchine_sher
چرا بدون هم این عشق را حرام کنیم؟
برای بودنِ با هم، بیا قیام کنیم
بمان به حرمت این شعرِ عاشقانه، بمان
بیا به عشق، به این واژه احترام کنیم
تو آمدی که بگویی خدا نگهدارت
من آمدم که دوباره به هم سلام کنیم
چقدر حرفْ زیاد است پشت ما دو نفر
نرو که از خودمان رفع اتهام کنیم!
جدا شدیم مبادا که چشممان بزنند
جدا شدیم که این ترس را تمام کنیم
#سجاد_نوابی
@golchine_sher
یادش بخیر! پشت مرا ناگهان شکست
آندوستی که خواست بمیرد برای من
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
برای مرگ به من حق انتخاب بده
چقدر تشنهی مرگم به من شراب بده
بریز زهر و بچرخان در استکان قاشق
به حل مشکل این زندگی شتاب بده
بخند، وقفه بیانداز بین مرگ و حیات
بدون آنکه بفهمی مرا عذاب بده
برام خاطرهی خوش بگو، نداری اگر
یکی بساز و به آن خوب آب و تاب بده
گلوم میگیرد، چند لحظه بغض نکن
گلوم میسوزد، چند قطره آب بده
به چشمهای تو زل میزنم سوال بپرس
به چشمهام چرا زل زدی؟ جواب بده!
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
غزل گفتم، مبادا یک نفر هم بی خبر باشد
که خواهان تو باید بی گمان مرد خطر باشد
ببین نام تو را در شعر هایم منتشر کردم
نباید تا ابد احساس، مفقودالاثر باشد!
نه تنها بار غم را دوست دارم، شانه ی من هم
دلش می خواهد آن "بامی که برفش بیشتر..." باشد
نمی خواهم که عشق از ریشه هایم دست بردارد
چه عیبی تک درختی از رفیقان تبر باشد؟
چنان بی تاب تحسین تو هستم بعد هر شعرم
که دختربچه ای مشتاق لبخند پدر باشد!
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
تو چه دانى سراب يعنى چه؟
دلهره ، اضطراب يعنى چه ؟
نيستى عاشق و نميفهمى
حال و روز خراب يعنى چه!؟
#مهدی_خداپرست
@golchine_sher
مثل روشن کردن کبریت در خرمن خطاست
رخنه چیزی به نام عاشقی در من خطاست
در جدل با غصهها چندیست پا پس میکشم
جنگ از هر حیث با هر چیز روئین تن خطاست
گاه احساسی خدایی کار دستت میدهد
دیدن هر معضلی از چشم اهریمن خطاست
روح را با قصد پوشاندن به جان دیگری
چون لباس کهنهای از تن در آوردن خطاست
یار وقتی که ندارد سر نخ احساس را
مهر ورزیدن به او قد سر سوزن خطاست
زیر پای سرو جای بید مجنون نیست نه
پیش تندیس غرور افتادگی کردن خطاست
#جواد_منفرد
@golchine_sher
شوریده ی آزرده دل ِ بی سر و پا من
در شهر شما عاشق انگشت نما من
دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا! به خدا من، به خدا من، به خدا من...
#سیمین_بهبهانی
@golchine_sher
.
وقتش شده است راز تو را برملا کنم
یعنی تو را میان جماعت صدا کنم
کشتی شکسته ی توام ای ساحل امید
یک راه مانده است، که تا تو شنا کنم
وقتی که هر دو روی وجودم فقط تویی
حتی نمیشود که از این پس ریا کنم
باید گذاشت آینه ای دور رو به تو
باید تو را به دوری تو مبتلا کنم!
ویرانه ام! درست! اگر میشود کمی
با من بساز تا که خودم را بنا کنم
بگذار تند تند ببوسم لب تو را
فرصت کم است وقت ندارم حیا کنم
حالا که میروی کمکم کن که لااقل
جایی برای مردن خود دست و پا کنم
#حمزه_کریم_تباح_فر
@golchine_sher
هرچند حیا میکند از بوسهی ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهرهی اوست
الفت چه طلسمیست که باطلشدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یکبار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهودهی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
مدرک معماریت امشب به دردم می خورد
حضرت معشوقه این حال خرابم را بساز
#جواد شریفی
@golchine_sher
کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش
«جوان» شد پیر، «گل» شد سربه زانو، «بید» شد مجنون
#فاضل_نظری
@golchine_sher
فداییِ وطن
من و تو قصۀ یک روح در دو تا بدنیم
که در مواجهه با هم، به فکر ما شدنیم
و سرنوشت من و تو به هم گره خوردهست
اگرچه پیر و جوانیم، اگرچه مرد و زنیم
به دست حادثه از هم اگرچه دور شدیم
برای هم شیرین... مثل جان خویشتنیم
به حرف هیچکس این خانه را رها نکنید
که در محاصرۀ گرگهای خوشسخنیم
اگرچه گربۀ خوابیدهایم در ظاهر
میان معرکه شیریم اگر قدم بزنیم
هراس مرگ کجا ملت شهادت را؟!
که ما همیشه مرید شهید بیکفنیم
شهید مردن ما کار سخت آسانیست
خوشا به ما که به فکر شهید زیستنیم
به آش نذری مادربزرگها سوگند
که ما امیر جهان و گدای پنجتنیم
به نام ما که رسیدید، مصرعی کافیست:
مدافع حرمیم و فداییِ وطنیم
#مجتبی حاذق
@golchine_sher
مشکلی دارم
ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان
چرا خود توبه کمتر میکنند..؟!
#حافظ
@golchine_sher
با شعرِ تازه داغِ دلم تازه می شود
حرفی به جز سکوت،
کماکان صلاح نیست...
#امیر حسین عشری
@golchine_sher
پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد
داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد
شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب
شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد
غصه میخورد که من حال خرابی دارم
از همین غصهی من سیر شد و حرف نزد
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی…
مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد
#محمد شیخی
@golchine_sher
دلم عاشقانهای میخواهد
به سبک مادربزرگ پدربزرگهایمان
من آن مرد خسته از کار باشم
و تو آن خاتون خانه
که برایم چای میریزی
من مست گلهای پیراهنت باشم
و تو آن همدمی که خستگی را
از تنم بیرون میکنی
میبینی جانا
زندگی با تو
حال هوای خودش را دارد
#مهدی_ریحانی
@golchine_sher
جان دلم
میشود کنار هم پیر شویم؟!
خیالت راحت حتی اگر زمان پیری ام دیابت هم داشته باشم
به تو قول میدهم هربار که تورا ببینم
قند در دلم آب شود
#امیر_علی_اسدی
@golchine_sher
شبهای دراز !بی عبادت چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است، گنه می بخشد
گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم
#آیت_الله_حسن_زاده_آملی
@golchine_sher
قدم بزن همهی شهر را به پای خودت
وَ گریه کن وسط کافهها برای خودت
تو خود علاجِ غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت
شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت
دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت
بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شدهای بین عکسهای خودت...
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
در چای تو قند می شوم اما تو...
در قلب تو بند می شوم اما تو...
در خواب کنار من نفس هایت بود
از خواب بلند می شوم اما تو...
#نوروزرمضانی
@golchine_sher