eitaa logo
گلچین شعر
13.4هزار دنبال‌کننده
578 عکس
224 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
آورد با قدوم خود عطر گلاب را برداشت از سپاه سیاهی نقاب را جانی دوباره در تن دل مرده ها دمید دنیا چشید لذت یک حس ناب را از تاج و تختِ دیو ، زمین خسته بود و او خط زد بساط نوکر و عالیجناب را جز سرسپردگی به خود ایران ندیده بود تا اینکه دید معجزه ی انقلاب را هرچیز را که سلب شد از ما دوباره داد تا عزت و شکوه و حیا و حجاب را خرداد ،ماه غصه و غم بود و باز هم یک اتفاق شعله زد این التهاب را از ما گرفت بت شکنی را که برده بود از چشم های بتکده ها رنگ خواب را روح خدا به سوی خدا پرکشید و رفت در سینه ریخت موج غم و اضطراب را اما خدا به مردم ایران دوباره داد زیباترین تجسم یک انتخاب را در گیر و دار حادثه ها مانده مثل کوه مردی که ارث برده غم بوتراب را سید علی است رهبر ما ،با بصیرتش دارد اداره می کند این انقلاب را چشم انتظار دیدن نوریم و تا ظهور می تابد او به سوی زمین آفتاب را @golchine_sher
با من بگو که همره من بدپیر می‌شوی یا آنکه بین راه، ز من سیر می‌شوی؟ ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز! کی در میان برکه به زنجیر می‌شوی؟ چون چِکه‌ای ز نور، در آیینه می‌چِکی آن‌گاه مثل آینه تکثیر می‌شوی رویای صادقی که سرانجام می‌رسی یک خواب عاشقانه که تعبیر می‌شوی چین می‌خورد نگاه غم‌انگیز آینه وقتی ز دست آینه دلگیر می‌شوی می‌روید از کویر گلویم، گُلی کبود وقتی شبیه بغض، گلوگیر می‌شوی دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من داری برای خوب شدن دیر می‌شوی @golchine_sher
رباعی ایکاش خبر تا دم ایوان نرسد این فاجعه تا لب خیابان نرسد ایکاش دروغ باشد وتلخی آن تا همهمه ی فضای تهران نرسد. نفرین به مه وجنگل و باران ، یاران پیچید خبر به گوش ایران ، یاران انگشتر و یک عبای خاکی حالا بردند به ارمغان خراسان ، یاران دلواپسی و مرز گمان را بردار این حادثه از کل جهان را بردار از دامن سبز نقشه ی ایران هم اندوه بزرگ ورزقان را بردار. ایکاش که حال او کمی بد می شد یا فارغ از آب و شوکت سد می شد ایکاش درآن هوای بارانی بد از رفتن خود کمی مردد می شد . @golchine_sher
برقص تا که برقصد تمام من با تو ببین به تجربه من خسته می شوم یا تو من و تو لنج به طوفان رسیده ایم برقص خیال کن که منم ،من غریق و دریا تو چه ناگهانی از این اتفاق شیرین تر مرا که راه نجاتی نمانده اما تو دوباره آبی و آرام می شوی فردا و هم جزیره چه زیباست این که فردا تو کنار اسکله لنگر گرفته باشی من بپرسم ات که چه کردی چه کردی آیا تو که من ، منی که به ساز زمانه رقص نکرد چه بی مضایقه رقصید با تو ،تنها تو @golchine_sher
سکوت دشت در خود داشت اندوهی فراوان را به هم می‌ریخت طوفان تک نوازیهای باران را مُشوَّش بود وسرگردان به دور خویش می‌پیچید ارس، می‌دید از بالا، مصیبت‌های طوفان را ز شرم خویش کوهستان، فرو بردند در مه سر مجسم کرد چشمانم، تنی سر در گریبان را به ناگاه از افق‌ها بالگردی سر برون آورد که در خود داشت جمع بی‌بدیلی از سواران را ارس، فریاد زد: برگرد! این بیراهه ایمن نیست مبر با خود میان توده‌های ابر یاران را ندارد روزگار ما بسی اینگونه گوهرها جوانمردی کن و برگرد خوش داریم مهمان را ولیکن بالگرد آندم، میان ابرها گم شد کسی دیگر ندید از دور آن جمع پریشان را به دور خویش چرخید و فرود آمد به قلب سنگ نمایان کرد پیش چشم ما غم‌های دوران را وطن شد رو به سمت شرق، باران بود و حیرانی صدا زد از صمیمِ قلبِ خود شاهِ خراسان را ندا آمد که ابراهیم وارد شد به قربانگاه به چشم دل تماشا کن گلستان را گلستان را خبر پیچید در گوش تمام کوچه های شهر به سیل اشک خود شستند خوب و بد خیابان را... @golchine_sher
آه /وازه ام را آوازم را اهوازی می شناسد که کارونش از چشم های من آب می خورد زخم هایم را هایم را نخل های سوخته اش به همراه دارد حس مرا این گرمای عمیق درک می کند که سایه ها را بی تاب کرده است چه خوب حس می کنم زنان این قبیله را که بر بلندای صخره ها آواز پرستوها ی مهاجر را ترجمه می کنند اشک هایشان چه صدف ها که بارور نکرده اند این را از روشنی مروارید ها فهمیده ام چه افسوس! که تورشان از آشنا یی من به گرداب ها رفته است @golchine_sher
از شوكت فرمانروایی‌ها سرم خالی‌ست من پادشاه كُشتگانم! كشورم خالی‌ست چابک‌سواری نامه‌ای خونين به دستم داد با او چه بايد گفت وقتی لشکرم خالی‌ست خون‌گريه‌های امپراتوری پشيمانم در آستين صبر جای خنجرم خالی‌ست مكر وليعهدان و نيرنگ وزيران كو؟ تا چند از زهر نديمان ساغرم خالی‌ست؟ ای كاش سنگی در كنار سنگ‌ها بودم آوخ كه من كوهم ولی دوروبرم خالی‌ست فرمانروایی خانه بر دوشم، محبت كن ای مرگ! تابوتی كه با خود می‌برم خالی‌ست @golchine_sher
دو ساعتی که به اندازه‌ ی دو سال گذشت تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت  ببند پنجره ها را که کوچه ناامن است نسیم آمد و نشنید و بی‌ خیال گذشت درست روی همین صندلی تو را دیدم نگاه خیره ‌ی تو،لحظه ای که لال گذشت  چه ساعتی‌ است ببخشید؟… ساده بود اما چه‌ ها که از دل تو با همین سؤال گذشت گذشت و رفت و به تو فکر می‌کنم،تنها دو ساعتی که به اندازه ‌ی دو سال گذشت @golchine_sher
به چشم روشنی شام تار منتظرم به صبح -آن قسم آشکار- منتظرم بیا که عید بیاید به خانه‌ی دل ما حضور سبز تو را ای بهار منتظرم اگرچه دیر شده با گذشت اینهمه سال به حکم مطلق پروردگار منتظرم تورا نخواستم آنگونه‌ای که باید خواست شبیه مردم اهل شعار منتظرم زمانه می‌گذرد نا امید ؛ اما من به رغم خستگی روزگار - منتظرم هنوز آمدنت آرزوی عقربه هاست به دیرپایی این انتظار منتظرم تو را ندارم و از هرکسی ندارترم کجاست آن کرم بی‌شمار ؟ منتظرم میان روضه هوای مدینه پیچیده به خاک چادر آن بی مزار منتظرم @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
چشم و دل عـــــــاشقانه دارد خورشید هم وزن سحر تـــــــرانه دارد خورشید گرم آمده است ،مـــــــیزبانش بــــــاشیم هر گوشه ی شهر خانه دارد،خورشید @golchine_sher
همصحبت من بی تو فقط شعر ترم هست! رفتی و ولی خاطره‌هایت به سرم هست! همصحبت من نیست کسی جز در و دیوار در خانه سکوتی همه شب منتظرم هست ! آنقدر به تنهایی خود کرده ام عادت انگار نه انگار کسی دور و برم هست ! از بس که گره خورده نگاهت به نگاهم چشمان تو هر لحظه فقط در نظرم هست ! پرواز قشنگ است نه با بال شکسته دردیست غم عشق که در بال و پرم هست ! رفتی و پس از رفتنت آرام ندارم از هجر تو بی تابم و خون در جگرم هست ! هرجا بروی این دل من نیز همانجاست هر جا که تو باشی همانجا اثرم هست ! ای کاش بگیری خبر از حال خرابم بی تو همه شب همدم‌ من چشم ترم هست ! (آنجلا_راد) @golchine_sher
به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی به انسان بودنت شک کن اگر گفتی خدا ترسی ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی به انسان بودنت شک کن اگر هر ساله در حجی ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی به انسان بودنت شک کن اگر مرگ مرا دیدی ولی قدر سری سوزن ز جای خود نجنبیدی @golchine_sher
در نهایت یک روز تو را برای همیشه کنار می گذارم ... کنار خودم! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آینه دیوار شد،خواسته ناخواسته بر سرم آوار شد،خواسته ناخواسته گفت عصای تو هم مار دو سر می شود معجزه تکرار شد،خواسته ناخواسته فاش شده باز هم راز مگوی دلم شهر خبر دار شد،خواسته ناخواسته از پس اسفند ها آمده نوروز سبز کهنه دل آزار شد،خواسته ناخواسته از بد تقدیر ما یار به ما زخم زد هند جگر خوار شد ! خواسته ناخواسته @golchine_sher
راز‌دار کدام چشمانی که مدام می‌لرزد شانه‌های احساست @golchine_sher
گفتم نريز مو به سر شانه بارها سرريز می شود هوس آبشارها گيسو پريش پشت سرت را نگاه کن افتاده اند در پی تو جويبارها تصوير قاب کرده پيراهن تواند عريان اگر شدند تمام بهارها من پنجه های غار نشينم که از قديم عکس تو را کشيده به ديوار غارها.. گيرم که دارم از تو به بيراهه ميروم من زنده ام فقط به همين گير و دارها دستان چيدن تو به هر شاخه رو کند ديوانه می شوند تمام انارها من برکه نيستم که هم آغوش من شوی حيف است ماه در بغل شوره زارها می خواستم که سر بگذارم به سينه ات سنگی شدم به سينه ی سرد مزارها... @golchine_sher
من آن چوپان بی دینم که پیغمبر نخواهم شد مرا بگذار و بگذر چون از این بهتر نخواهم شد نخواهم شد شبیه این همه پیغمبر کافر شبیه این همه پیغمبر کافر نخواهم شد همین شادی مرا بس که اگر زخمی نپوشاندم برای گـــرده های دوستان خنجـــر نخواهم شد نه از پائیز باکم هست و نه از دست تو چون من گل ابریشــم قالیچــه ام پرپر نخواهــم شد نگو دلواپسم هستی که چشمت زیر گوشم گفت : برایت دایه ی عاشق تر از مادر نخواهم شد @golchine_sher
نه هر کِرمی که دارد پیله یک پروانه خواهد شد نه بعد از لیلی ومجنون کسی افسانه خواهد شد ثباتی بر وفا و راز داری نیست در این شهر نه پیدا تا ابد یک شانه ی مردانه خواهد شد نه بر تن می کند ابریشم احساس عقل اینجا نه گیسوی خیالی در دل شب شانه خواهد شد سرای جمع اضداد است دنیای مدرنیته پر از هیچیم و در یک لحظه پر پیمانه خواهد شد به پرواز خیال انگیز شعرم دلخوشم اما کدامین کِرم کالِ پیله ای پروانه خواهد شد!؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفته هنوز هم نفسم جا نیامده‌ست عشقِ کنارِ وصل به ماها نیامده‌‌ست معشوق آنچنان که تویی دیده روزگار عاشق چو من هنوز به دنیا نیامده‌ست صد بار وعده کرد که فردا ببینمش صد سال پیر گشتم و فردا نیامده‌ست یک عمر زخم بر جگرم بود و سوختم یکبار هم برای تماشا نیامده‌ست ای مرگ جام زهر بیاور که خسته‌ایم امشب طبیب ما به مداوا نیامده‌ست دلخوش به آنم از سر خاکم گذر کند گیرم برای فاتحه‌ی ما نیامده‌ست 🎤 @golchine_sher
از خوشه های نفرت و اندوه تبعید خواهم کرد جانم را سر می کشم با یاد تو اینبار ته مانده های استکانم  را کر میکند گوش سکوتم را موج صدای ضجه ی یک زن بر شانه دیوار می ریزم شب گریه های بی امانم را در آرزوی خواهش پاییز در حسرت فتح بهارم  من باران نوازش میکند گاهی نبض  پریشان جهانم را با چتری از عشق تو می رقصم در زیر بارانی ترین رویا هی می فشارد دستی از اندوه هر شب گلوی واژگانم را باید بگویم  دوستت دارم باید بگویی  عاشقم هستی با شعرهای تازه خواهم گفت پایان خوب داستانم را حالا بساط شادی ام جور است دلشوره را از عشق منها کن حالا به جای غم بگیر از من این بیتهای مهربانم را @golchine_sher
با دخترم اخبار می دیدم با حال خوب و سرخوش و خندان با گریه خوابش برد وقتی دید یک صحنه از آزار یک حیوان ناراحتی و بغض فرزندم چون آتشی بر حاصل من بود اشکش که جاری بود برگونه آوار غمها بر دل من بود خواب غم آلودش ، الهی که مانند مرهم بر دلش باشد ای کاش من هرگز نبینم که کوچکترین غم در دلش باشد آرام و فارغ از غم و اندوه خوابید و من اخبار می دیدم اخبار از داغ می گفت هی صحنه ی خونبار می دیدم یاد مدینه گریه میکردم وقتی که چادرها در آتش بود بر صورتم سیلی زدم وقتی بر دامن یک دختر آتش بود بالای دست یک پدر دیدم شش ماهه ای که بر تنش سر نیست اهل کنایه بودم از اول اینجا سکوت از حرف بهتر نیست؟؟ جایی که ظالم از دل مظلوم در حال خون خواری است ای دنیا اف بر منی که بی طرف هستم تاریخ تکراری است ای دنیا تاریخ عبرت می دهد ما را روضه عجب درسی به من آموخت از روضه بیرون آمدم دیدم در آتش تب دخترم میسوخت @golchine_sher
برای مادرم ببین که روزیِ ما بعد تو فراوان نیست که سهم خانه ما عطر نان و ریحان نیست تو رفتی و همه جا بذر مرگ پاشیدند بهار های پس از تو کم از زمستان نیست بدون مهر تو مرگ است زنده ماندن من شبیه شاخه گلی آن زمان که باران نیست چه آتشی زده بر جان من نبودنِ تو دریغ، آخر این شعله ها گلستان نیست شبیه نامه بی مقصدی شده است دلم به هر که می‌رسد انگار صاحب آن نیست تو پرکشیدی و معلوم شد که پیله تن برای قامت پروانه غیر زندان نیست ### تو را به خاک ندادم ،به آسمان دادم تو را به دست خداوند مهربان دادم زمین که جای قشنگی برای گلها نیست تو را به رسم امانت به آسمان دادم دلیل بارش چشمان ابری ام مادر...! همیشه لحظه باران تورا نشان دادم پس از تو زنده نماندم،پس از تو هی مردم سر مزار تو هر روز سال جان دادم چه پشت ابر چه پیدا،همیشه پر نور است کسی که جای ستاره به کهکشان دادم @golchine_sher
هدایت شده از کنگره شعر دهه غدیر
سومین کنگره‌ شعر دهه غدیر در دیار علویان 💠 موضوع: اشعار دهه غدیر سنت جشن ۱۰ روزه عید غدیر در دیار علویان، استان مازندران 💠 شیوه ارسال آثار: ◾ارسال متن شعر با مشخصات فردی به شماره همراه ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴ در پیام رسان های ایتا و تلگرام 💠 تقویم اجرایی: ◾اعلام فراخوان: ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ◾آخرین مهلت ارسال آثار: ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ ◾اختتامیه و اعلام نفرات برگزیده: تیر ۱۴۰۲ (مصادف با ایام دهه غدیر) 💠 جوایز: ◾کمک هزینه‌ی سفر به مشهد مقدس به همراه تندیس دهه غدیر برای ۱۴ شاعر برگزیده‌ ◾حضور شاعران برگزیده برای دریافت جوائز در اختتامیه الزامی می‌باشد. لطفا به موضوع کنگره‌ دقت بفرمائید!! موضوع فراخوان: "اشعار دهه غدیر، سنت جشن ۱۰ روزه عید غدیر در دیار علویان" شعر مدح امیرالمؤمنین و عید غدیر توسط دبیرخانه ثبت نمی‌شود و مورد داوری قرار نمی‌گیرد! اشعار باید گویای این مطلب باشد که در عید غدیر جشن ۱۰ روزه برگزار می‌شود. کنگره شعر دهه غدیر https://eitaa.com/daheye_ghadir