رزق شیعه است که بانوی جهان شد یارش
هر که با اوست نباشد گره ای در کارش
حب او حبل متین است و شود اهل نجات
آن که بگرفته به کف رشته ای از دستارش
خادم درگه آن یاس کبودیم همه
او که دارد به دل خود غم خدمتکارش
ای که از کوچه ی معشوقه ما می گذری
باخبر باش تو از میخ در و دیوارش
بشکست آینه نور نبی(ص) در کوچه
مجتبی (ع)با خبر است از همه ی اسرارش
با همه بی کسی اش بود هوادار علی(ع)
غم تنهایی حیدر بدهد آزارش
فاطمیه شده آغازگر عاشورا
مانده این زینب(س) وآن حادثه ی دشوارش
#محمد_حسین_بنی_اسدی
#عضوکانال
@golchine_sher
بسم الله الرحمن الرحیم
رونق
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
بعد از تو خانه دیگر از رونق میافتد
چون خانهی بیمادر از رونق میافتد
باتو به هرترتیب رونق دارد، اما
تو میروی و آخر از رونق میافتد
هم خانهی حیدر ندارد بیتو لطفی
هم خانهی پیغمبر از رونق میافتد
بعد از فدک اهل ریا فهمیده بودند
با خطبههایت منبر از رونق میافتد
درد عجیبی نیست این خانهنشینی
چون مرغ بیبالوپر از رونق میافتد
حال علی آیینهی بیماری توست
بیتو جهان حیدر از رونق میافتد
بیمار باشی خانهات رونق ندارد
اما نباشی بدتر از رونق میافتد...
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
@golchine_sher
السلام علیکِ یا صدیقة الشهيده
#یا_فاطمه_زهرا
نُه سال با تو شد سپری روزگار من
تنها تو بوده ای همه جا غمگسار من
نُه سال با تو زندگی ام عاشقانه بود
من مرد خانه بودم و تو خانه دار من
ناراحتی من همه این است ؛ می روی
خوشحال می شوم نروی از کنار من
از آن زمان که خورد به بازوی تو غلاف
خانه نشین شده به خدا ذوالفقار من
هر روز گریه گریه فقط گریه کار تو
هر روز گریه گریه فقط گریه کار من
باشد برو ! " ز خاطر من که نمی رود
نه سال با تو شد سپری روزگار من "
#محمدحسن_بیات_لو
#عضوکانال
@golchine_sher
گلی که، زینت عرش خدا بود
صفای روح و جان مصطفا بود
زدند آن مردمان زخمی به جانش؛
به روی گل مگر سیلی روا بود؟!
________________________________
به شب ها ناله تا وقت سحر داشت
گلی که پرتوِ روی قمر داشت
شده حک بر درِ باغ ولایت:
مگر گل طاقت دیوار و در داشت؟!
#غلامپور_دهسرخی
#عضوکانال
@golchine_sher
از زمین پل بسته شور گریه تا هفت آسمان
اشک غم می بارد از دریای چشم خاکیان
بعد پیغمبر چه آمد بر سر یاس علی
ازچه روگردید سروِ قامت زهرا کمان
یا رسول الله شاهد باش بعد از رفتنت
سوختند آیات حق را این به ظاهر مردمان
فضّه، یاری کن که برخیزد، دوباره فاطمه
نیست دیگر در تن مجروح گل تاب و توان
بس ستم دیده است، گل در عمر هجده ساله اش
در بهار عمر او پیچیده آوای خزان
ذاکری، با گریه می گفت ای امان ای روزگار
سوخت بین شعله های فتنه باغ و باغبان
می برد بر دوش خود حیدر عزیز خویش را
نیمه شب سمت مزاری بی چراغ و بی نشان
#علی_اصغر_شکفته
#عضوکانال
@golchine_sher
بستـه بـا جــان پیـمبــر بــود جـــان فـاطمـه
روشـن از مِهــر علـی بــود آسمــان فاطمه
تـازه میشد از دَمش روح و روان عرشیان
فـرشیـــان را رزق لطــفِ بیکـــران فـاطمـه
تا دهد برکت خـدا بر نسل پاک مصطفی
هدیه داده چشمهی گوهر فشان فاطمه
عقل مـا از درک و فهم لیله القدر
عاجز است
نـاتــوان است از مقــامــات نهـــان فـاطمـه
آه زان میخِ در و دیــوار و خیـل دشمنـان
سـوزش شـلاق و جســـم نـاتــوان فـاطمـه
آتش بغضِ غـدیـر و کینـهی بـدر و احــد
شعلــه ور گــردیـد و زد بـر آشیــان فاطمه
بشکند دستیکه زد سیلی بهزهرای بتول
شَل شـود پـایی کــه زد بـر آستان فـاطمه
داشت از تیـغ علـی دشمـن خیال راحتی
خواست تا خامـوش گـرداند زبان فاطمه
حزن جانکاهی به عمق دیدگان حیدر است
کیـن چنیـن افتـاده از پـا قهـرمان فـاطمه
مـاه از آه علـی فهمیـد و چـاه از نـالهاش
آمـــده در گلـشـن طــــاهــا خـــزان فـاطـمـه
خاک نمناک است از اشک ملائک گوشدار
روز و شب جبریل گشته نوحهخوان فاطمه
خـواهـد آمــد طـالـب مقتـول دشت کـربلا
بــاز گیـــــرد انتـقــــــام از قــــاتـــلان فـاطـمـه
در عـــزای او روان گـــــردیـد اشــک بهنیـا
شــد ضــریـح قبــر بینـام و نشـان فاطـمه
#جعفر_محمدی_هیدجی_(بهنیا)
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
با سلام خدمت اعضای محترم کانال امروز به احترام شهادت حضرت فاطمه س اشعار فقط در مدح و مرثیه ی اهل بیت ع بارگزاری خواهد شد
از همراهی شما سپاسگزاریم
@golchine_sher
يوم #اعطاء_القمیص
روزی که حضرت زهرا(س) پیراهن مبارک اباعبدالله الحسین (ع) را به حضرت زینب(س) به امانت سپردند
آن زمانی که سخن از خلقت آدم نبود
هیچ چیزی در زمین و آسمان ها هم نبود
نه ، فراتر ، صحبت از پیدایش عالم نبود
غیر نور اهلبیت و حضرت خاتم نبود
صحبت از آن بود ، آنی که وجودش نور بود
یعنی آن پیراهنی که تار و پودش نور بود
شرح این پیراهن از آن روز مثل راز شد
عقل عاجز ماند؛ از حیرت دهانش باز شد
راه توبه از زبان جبرئیل ابراز شد
روضه های "حاء و سین و یاء و نون" آغاز شد
بوده بی شک از نگاه لطف فرزند بتول
توبه ی آدم اگر آن روز گردیده قبول
از کراماتش گره از کارها وا میشود
با توسل بر نخش، یعقوب بینا میشود
حضرت ایوب هم با آن مداوا میشود
آتش نمرودیان " بَرْدًا سَلَاما " میشود
پس برای حضرت یونس حقیقت روشن است
او حیات خویش را مدیون این پیراهن است
در بیانش"دست ما کوتاه و خرما بر نخیل"
وقت توصیفش زبانش مانده قاصر جبرئیل
بسته بودند انبیا بر تار و پود آن دخیل
حافظ موسی کلیم الله شد در رود نیل
وصف آن را گفته اند انجیل و تورات و زبور
از دلِ امواجِ طوفان نوح را داده عبور
##
می نشیند دختری با اشک پیش مادرش
پیرهن را میدهد مادر به دست دخترش
بر لبش جاریست گویا حرفهای آخرش
"دخترم!یادت بماند بوسه روی حنجرش
گرچه در ظاهر کنار بچه هایم نیستم
غم مخور،آن روز من هم روی تل می ایستم
چون کمانداری که از چله رها کرده است تیر
خطبه هایت را بخوان در شام با لحن امیر
میشوند از خطبه هایت دشمنانش سر به زیر
زینبم! از گرگها پیراهنش را پس بگیر
چاره این کار را جز در شکیبایی نبین
زینبم! کربُبلا را غیر زیبایی نبین "
در روایات است وقتی ماه ماتم میرسد
مادرش زهرا دوباره با قدی خم میرسد
از دل افلاک چاووش محرم میرسد
آه! دارد نوبت تعویض پرچم میرسد
پرچم ماه عزا در عرش این پیراهن است
حضرت زهرا برایش اولین سینه زن است
داغ عاشورای او بر دل اگر مانده هنوز
غم مخور! تاریکی شب را سحر مانده هنوز
چون برای انتقامش یک نفر مانده هنوز
پس صبوری کن که هنگام ظفر مانده هنوز
آن قمیصی که پناه اهل محشر میشود
بر تن مهدیِ زهرا دیدنی تر میشود
#عباس_جواهری_رفیع
#عضوکانال
@golchine_sher
آه از این روزگارِ بعد از تو
از خزان و بهارِ بعد از تو
آه از این آشیانهی خالی
خانهی پرغبارِ بعد از تو
رفتی و سوز رفتنت زده است
شعله در شام تارِ بعد از تو
رفتی و در فراق تو چه کنند
مردمِ سوگوارِ بعد از تو
همدم باوفا خداحافظ
سدرهالمنتهی خداحافظ
دلم از درد رفتنت خون است
چشم من چشمه نیست جیحون است
بیتالاحزانِ من همین خانهست
که پس از رفتن تو محزون است
آه لیلا پس از تو واویلا
که جنون در پی تو مجنون است
کو که دستاس را بچرخاند
دستهایی که از تو ممنون است
دفن کردم تو را و چرخِ کبود
طاق ویرانه از تو وارون است
همدم با وفا خداحافظ
آیهی والضحی خداحافظ
#مهتا_صانعی
#عضوکانال
#حضرت_مادر
#فراق
@golchine_sher
تو را شکسته نوشتم به درد ، پهلویم
به صورت خط اشکی که مانده بر رویم
نشاند داغ تو را شعر در برابر من
شکست بین همین بیت تازه ابرویم
تو را نوشتم و بغضی به سینه باز نشد
و کج شد از اثر مشت ها النگویم
نداشت قبر غریبت مزار تا بروم
به شانه مویه کنم با تمام گیسویم
نداشت قبر غریبت مزار تا ببرم
چراغ را به شب بی پناه سوسویم
نداشت قبر غریبت مزار تا ازتو
سراغ خانه بگیرد دل پرستویم
نگاه کن که دگر گم نمی شوم بانو
که حرز نام تورا بسته ام به بازویم
چقدر در که بدون تو وا نشد هرگز
چقدر راه که بگشوده ای فرارویم
تو را نوشتم و عطر محمدی آمد
چقدر وا شده طبعم چقدر خوش بویم
اجازه دادی با روضه ی تو شعر شوم
و بین گریه غزل هایی از تو را گویم
خدا سروده تو را ،سرّ مستجاب دعا
من این مغازله را پهلوی تو می جویم
مخاطب همه ی عاشقانه های علی
معطر از تو شده این چکامه بانویم
خدا کند که به روز حساب از این وزن
به حب فاطمه سنگین شود ترازویم
#الهه_بیات_مختاری
#عضوکانال
#فاطمیه
#مادر
@golchine_sher