گوارای من آه! ای شعر ناب من! سلام ای عشق!
به جام شوکران من، شراب من! سلام، ای عشق!
زمین خاکیام، گرد سرت میگردم و هستم
سلام، ای زندگیبخش آفتاب من! سلام، ای عشق!
درِ عرفان زیبایی، به روی من، تو وا کردی
سلام، ای معرفت را فتح باب من! سلام، ای عشق!
دو فصل گمشده، پیدا شد آخر با تو، زین دفتر
تو ای آغاز و انجام کتاب من، سلام، ای عشق!
سلام، ای خط زده، کابوسهایم را، طلوع تو
از آفاق پر از آشوب خواب من، سلام، ای عشق!
به هنگام غروب خویش هم، با آخرین خطش
رقم بر صفحهی شب زد، شهاب من! «سلام، ای عشق!»
به دور افکندهام، غم و شادیهای کوچک را
تو ای رمز بزرگ انتخاب من، سلام، ای عشق!
تو عقل سرخ را، با واژههایم آشتی دادی
سلام، آه ای شعور شعر ناب من! سلام، ای عشق!
حقیقت با تو از آرایه و پیرایه، عریان شد
سلام، ای راستینِ بینقاب من! سلام، ای عشق!
درود، ای آبی بودایی! ای تمثیل زیبایی!
گل نیلوفر باغ سراب من! سلام، ای عشق!
«چرا هستم؟» سوال بیجوابم بود از هستی
تو دادی، با سلام خود، جواب من، سلام، ای عشق!
اگرچه با تو، دور زندگی تند است، اما، باز
سلام، ای شط شیرین شتاب من! سلام، ای عشق!
#حسین_منزوی
@golchine_sher
من خستهام، تو خستهای آیا شبیه من؟
یک شاعر شکستهی تنها شبیه من
حتی خودم شنیدهام از این کلاغها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
امروز دل نبند به مردم که میشود
اینگونه روزگار تو فردا شبیه من
ای همقفس بخوان که زِ سوز تو روشن است
خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من
از لحن شعرهای تو معلوم میشود
مانند مردم است دلت یا شبیه من
من زندهام به شایعهها اعتنا نکن
در شهر کشتهاند کسی را شبیه من
#نجمه_زارع
@golchine_sher
یا بمان و گرم کن این روزگار سرد را
یا بران از خویشتن این برگهای زرد را
بعد از این تاریخ پای عشق تو خواهد نوشت
هر بلایی هم که دنیا بر سرم آورد را
بر نمی تابم غمت را مثل آهویی به بند
یا شبیه شیشه ی داغی که آب سرد را
باغ من! فکری به حال ریشه های خویش کن
باد خواهد برد گلبرگی که باد آورد را
دکتر اعصاب هرگز چاره ی درد تو نیست
شانه های من مداوا می کنند این درد را
بعدها تاریخ حسرت میخورد با دیدنم
که چرا نامید مجنون یک بیابانگرد را
در زمین یک مرد تنها فکر آبادی توست
تو ولی ویرانه میخواهی همان یک مرد را
من از این غم ناگزیرم می نشینم پای شعر
باید از دنیا پذیرفت آنچه پیش آورد را
#مهدی_عالی
@golchine_sher
شب رفته است و باز خماری عزیز من!
تا سر به شانه ام بگذاری عزیز من!
دل می بری به سادگی از من بدون شرط
یعنی تو نیز اهل قماری عزیز من!
دل کندنت از آینه سخت است ،بی گمان
مانند من تو نیز دچاری عزیز من!
حتی اگر به من ندهی دل،موافقم
تا دل به هیچکس نسپاری عزیز من!
این حرف ها به خاطر تو شعر می شوند
شعر منی و حرف نداری، عزیز من
فرقی که هست بین من و تو زیاد نیست
من بی قرارم و تو قراری عزیز من!
خود را نه لااقل غم خود را که دلکش است
کاش از دلم دریغ نداری عزیز من
#علی_مقنی
@golchine_sher
ماهی قرمز بمان! حتی اگر بد بگذرد
میرسد روزی که این دریاچه از سد بگذرد
در پی این مرگ تدریجی، تولد نیز هست
ماه گاهی لازم است از هرچه دارد بگذرد
بی تو ای اوج و فرود دیدنی! جذاب نیست
داستانم حول اول شخص مفرد بگذرد
آه نه! تو قصد دریا داری و انصاف نیست
رود در آغاز راه از خیر مقصد بگذرد
ماهی زندانیام! تلخ است وقتت بیش از این
بین این دیوارهها بیرفتوآمد بگذرد
گرچه هر سنگی برای رود کشف تازهایست
مایهی رنج است هر چیزی که از حد بگذرد
#کبری_موسوی_قهفرخی
@golchine_sher
خدا به یادتو افتاد ، ماه شکل گرفت
تو را به من نرسانید، آه شکل گرفت
کسی میان تو و ماه شب قضاوت کرد
برای بار نخست اشتباه شکل گرفت
شدم به کار تماشای چشم تو مشغول
هزارکار دراین کارگاه شکل گرفت
من از نگاه تو دریافتم که روز نخست
چگونه در دل آدم گناه شکل گرفت
تو گرم کارشدی شاهکارشد ایجاد
تو رو به راه شدی شاهراه شکل گرفت
برای ماندن من شهر و دشت شد زندان
برای رفتن تو ایستگاه شکل گرفت
زمان کنار تو معنی نداشت اما آه
که بعد رفتن تو سال و ماه شکل گرفت
#علی_مقنی
@golchine_sher
بخت از مَنَت گرفت و دلم آنچنان گریست
کز دستِ کودکی بِرُبایی پرندهای
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sher
نامه ی عشق تو بر پای کبوتر بستم
شکوه می کرد که این بار گران نتوانم ..
#احمدجم
@golchine_sher
پیراهنی که بویش در چشمِ شهر پیچید
بگذار پاره باشد، من با تو بیگناهم ...
#افشین_یداللهی
@golchine_sher
من، میز قهوهخانه و چایی که مدتیست...
هی فکر میکنم به شمایی که مدتیست...
«یک لنگه کفش» مانده بهجا از من و تویی
در جستجوی «سیندرلایی» که مدتیست...
با هر صدای قلب، تو تکرار میشود
ها! گوش کن به این اُپرایی که مدتی است...
هر روز سرفه میکنم اندوه شعر را
آلوده است بیتو هوایی که مدتیست...
دیگر کلافه میشوم و دست میکشم
از این ردیف و قافیههایی که مدتیست...
کاغذ مچاله میشود و داد میزنم:
آقا! چه شد سفارش چایی که مدتیست...
#نجمه_زارع
@golchine_sher
این دلِ آشفته ام باعشق نجوا می کند
بی قرارت می شود اما مدارا میکند
با وجود خستگی بیتاب دیدارِ توام
قلب من احساس نابت را تمنا میکند
میبرم دست خیالم را به سوی قبله ات
جانمازم عطری از احساس پیدا میکند
توعروس سوره ی قرآنِ اشعار منی
آیه هایت ، زخم هایم را مداوا میکند
ای همه آرامشم ، از دوریت میسوزم و
شمع جانم حال زارم را تماشا میکند
تا بگیرد شعر من عطر نفس های تو را
هر غزل دل را به یادت مست و شیدا میکند
#فاطمه_قنواتی
#عضوکانال
@golchine_sher
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟
بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟
گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند
گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟
ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی
پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟
ماه نورانی شب های سیاه عمر من !
ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا! به دادم می رسی؟
باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم
یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟
#رضا_نیکوکار
@golchine_sher
تو را به دست فراموشی زمان نسپارم
که نقش خاطرهات را به لوح سینه کشیدم
#عباس_عضدی
@golchine_sher
شاید تمامِ تو نشود سهم عشق من
اما غمت همیشه برایم غنیمت است!
#سپیده_صدرایی
@golchine_sher
تنها دلِ بیچاره ی من نقشِ زمین شد
یا هر که نگاهش به تو افتاد چنین شد
#متین_شریفی
@golchine_sher
محو شد هر کس که دید آن چشم خواب آلود را
هیچ کس این خواب را تعبیر نتوانست کرد
#صائب
@golchine_sher
گاهی به قدرِ خوشه ی یک تاک دلخوشم
گاهی به قدر و قامت افلاک دلخوشم
با هر نگاهِ نازکی آرام میشوم
آیینه ام که با پرِ پژواک دلخوشم
دلدادگی خزان مرا هم بهار کرد
چون دانه ام به مشتی از این خاک دلخوشم
تا نخ نما شدم به فراموشی ام نده
چون سوزنی به وصله ی یک چاک دلخوشم
ای مهربان به دردِ پریشانی ام نخند
من کودکم به بازی با ساک دلخوشم
«ای یار دور دست که دل میبری هنوز»
دلبسته ام به تو که چنین پاک دلخوشم
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
چه عاشقانه زیستم چه بی صدا گریستم
چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم
تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه دیر عاشقت شدم چه دیرتر شناختم
#عبدالجبار_كاكايی
@golchine_sher
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند
#فاضل_نظری
@golchine_sher
اسپندوار
اگرچہ بر آتش نشستہ ام
بنشستہام خموش...
#احمد_شاملو
@golchine_sher
چه آرم بر در وصلت که دل لایق نمیافتد
چه بازم در ره عشقت که جان شایان نمیدانم
#عراقی
@golchine_sher
چشمهای تو خوانده از چشمم حرفِ ناگفتهی زبانم را
دستهایِ تو از بَر است فقط، مو به مو شرحِ گیسوانم را
چه زمانها که منتظر ماندند گره از پایشان کسی نگشود
بادِ بیرحم هم ندیده گرفت روسریهای بیزبانم را
با دلِ روستاییاش آمد در دلِ من گذاشت مهرش را
بعد با بوسهای اساطیری بست دروازهی دهانم را
مثنوی، بافههای موی من است؛ قصهها بافتی و چنگ زدی
با سماعت به وجد آوردی شمسِ تبریزیِ جهانم را
تو خودت خواستی غزل بشوی، از دلِ یک قصیدهی موزون_
آمدی واژه واژه، بیت به بیت، ساختی شعرِ ناگهانم را
رنگِ میشیِ چشمهای تو کرد رام این خُلقوخویِ وحشی را
پیش از اینها ندیده بود کسی روی معصوم و مهربانم را
انقلابی که در من است تویی؛ دیکتاتورترین زنِ تاریخ_
بودم و چشمهای مقتدرت زیر و رو کرد خانمانم را
ماه بانوی قصر، من بودم؛ تاجم از دُر لباسم از نقره
گاه حتما به یاد میآری گُلِ سرهای زر نشانم را
به اسارت مرا گرفت از تو، من و کابوسهای تکراری...
بسکه میترسم از جدا شدنت بسکه این فکر، دودمانم را...
عشق، با من چنان خودی شده است که به بیگانگان نیازی نیست
دارم از دست میدهم همهی آشنایان و دوستانم را
با تو ای عشقِ دیر سال! امروز پاکیام شهره است در عالم
ابرهای سپید را بنگر که گرفتند آسمانم را.
#فاطمه_سلیمانپور
@golchine_sher
غبار از چهره ی آیینه شستم...باز کمرنگم!
کسی انگار در من بود و حالا نیست ، دلتنگم...
#معصومه_صابر
@golchine_sher
امروز به رسمِ هر روز
نشستم و حساب کردم که تا به حال چقدر
برایت مرده ام...
آغوش ها را شمردم
دوستتدارم ها را
نشستم و یادم آمد
چقدر مشغولم به تو
به عشق
به چشمهایت...
#مریم_قهرمانلو
@golchine_sher