eitaa logo
گلچین شعر
13.5هزار دنبال‌کننده
647 عکس
243 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
با من بگو که همره من بدپیر می‌شوی یا آنکه بین راه، ز من سیر می‌شوی؟ ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز! کی در میان برکه به زنجیر می‌شوی؟ چون چکه‌ای ز نور، در آیینه می‌چکی آن‌گاه مثل آینه تکثیر می‌شوی رویای صادقی که سرانجام می‌رسی یک خواب عاشقانه که تعبیر می‌شوی چین می‌خورد نگاه غم‌انگیز آینه وقتی ز دست آینه دلگیر می‌شوی می‌روید از کویر گلویم، گُلی کبود وقتی شبیه بغض، گلوگیر می‌شوی دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من داری برای خوب شدن دیر می‌شوی @golchine_sher
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم نور یک فانوس باشم پیش پای روستا یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر راهیم می کرد قبرستان به جای روستا قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا @golchine_sher
. . مگر قرار نشد دست بر دلم نگذاری نیامدم که مرا جزء رفتگان بشماری هنوز خط و نشان می کِشی و واهِمِه دارم که رسم نیست شکایت از این دلی که تو داری چراغ‌های سَرِ شاخه، دانه‌دانه‌ی اشکند خوش‌ست بگذری امشب به کوچه باغ اناری قرار بود بر این چینیِ شکسته نکوبی بر این انارِ تَرَک خورده، زخمِ تازه نکاری به سارهای سراسیمه فکر کرده‌ای آیا دمی که رد شده‌ای از غروبِ جنگلِ ساری چه فرق می‌کند ای دوست! بَعدِ کوچِ مسیحا که بود کُشتنِ او نقشه‌ی کدام حَواری چه فرق بین قفس هست و نرده های نفسگیر به محبسی و دلت خوش به بال بال قناری مگو که زنده به عشقی و اوست دار و ندارت که کشته عاشق بسیار را به جرم نداری . . @golchine_sher
رو به روی آینه هر روز صبح، می نشینم با تو صحبت می کنم از خجالت سر به زیر و گل به دست در سلامم خوب دقت می کنم گاه گاهی دزدکی می بینمت از نگاهت شعر غارت میکنم گاه گاهی ابلهی می خوانی ام من به ابله ماندن عادت می کنم این من و این ابلهی در عشق تو؛ وای احساس صداقت می کنم پیر دربان لبم را می کشم بغض را از درد راحت می کنم می رود بیماری عشقم ولی، همچنان حس نقاهت می کنم آینه دیروز افتاد و شکست فکر کردی من شکایت می کنم؟! قبل از این که چیز دیگر بشکند، خود شکستن را رعایت می کنم باز فردا سر به زیر و گل به دست من به قاب ـ آینه عادت می کنم... @golchine_sher
او استکان چایی خود را نخورد و رفت بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی (نه) با! در بیت اخرین غزلم دست برد و رفت یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال او استکان چایی خود را نخورد و رفت @golchine_sher
چیست در اشعار این ، وزن و ، ردیف و ، قافیه ، گر زشعری ، بوی عشق آید، کفایت میکند @golchine_sher
بستیم چو از ردّ و قبولِ دگرانْ چشم تشریفِ قبولِ نظرِ یار گرفتیم @golchine_sher
من و یار و دلِ دیوانه بساطی داشتیم عقلِ بیکار بیامد همه را بر هم زد !! @golchine_sher
می شود عاشقِ دلداده و یارم باشی؟ و به کوتاهیِ"یک عمر"کنارم باشی؟ حسرتِ دیدنِ تو،کرده زمین گیر مرا «دردِ بیچاره»منم!کاش دچارم باشی سوختم،سوختم از گرمی احساساتم آهِ مرداد شدم تا تو بهارم باشی بی قرارت شده ام در تب و تابم هرشب می شود«عشق»تو یک لحظه قرارم باشی؟ ترسم از مرگ و از آن رفتن اجباری نیست ترسم آن است که«تو»چوبه ی دارم باشی آه!یارم نشدی،کاش که بعد از مرگم شمعِ جا مانده به پهلوی مزارم باشی @golchine_sher
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم اما دلم برای همان هیچ کس گرفت... @golchine_sher
می‌ترسم از هجومِ غَمت بشکند؛ دریغ! در سینه‌ام دلی‌ست که بسیار نازک است... @golchine_sher
قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودت وَ گریه کن وسط کافه‌ها برای خودت تو خود علاجِ غم و درد بی‌شمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده‌ای بین عکس‌های خودت... @golchine_sher
قسم به چشم نجیبت به عمق تنهایی قسم به ثانیه هایی که دیر می آیی مگر بمیرم از این عشق دست بردارم قسم به اسم عزیزت که دوستت دارم مرا ببخش نمی خواهم از تو دور شوم مرا ببخش که با عشق بی غرور شوم چقدر حرف نداری! چقدر فریادی سکوت کردی و فریاد یاد من دادی تو را به سینه نهادم که غیر از این ننگ است.. اگر چه جای تو در قلب کوچکم تنگ است جهان بی تو برایم حقیر و ناچیز است و "من" بدون "تو" یک واژه ی غم انگیز است برای این من تنها هوای بی تو بد است منی که از همه دنیا فقط تو را بلد است @golchine_sher
دلتنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم عاشق نشدی ، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم کو قطره اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟ بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم تو آن بت مغرور پیمبر شکنی ، داغ ندیدی دل بسته به یک سنگ نبودی که بدانی چه کشیدم گشتم همه جا را پی چشمان پر از شوق تو اما فرسنگ به فرسنگ نبودی که بدانی چه کشیدم @golchine_sher ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نازم بـه چشم یار که تیرِ نگاه را بیجا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد ...! @golchine_sher
به او که از همه ویران تر است عشق دهند همیشه در دل ویرانه ها طلا بوده ست @golchine_sher
در انتظار تو تا كي سحر شماره كنم؟ ورق ورق شب تقويم كهنه پاره كنم؟ نشانه هاي تو بر چوب خط هفته زنم كه جمعه بگذرد و شنبه را شماره كنم براي خواستن خير مطلقي كه تويي به هر كتاب ز هر باب استخاره كنم شب و خيال و سراغ تو،باز مي آيم كه بهت خانه ي در بسته را نظاره كنم تو كي ز راه ميايي كه شهر شبزده را به روشنايي چشمم چراغواره كنم؟ ز ياس هاي تو مشتي بپاشم از سر شوق به روي آب و قدح را پر از ستاره كنم هزار بوسه ي از انتظار لك زده را نثار آن لب خوشخند خوشقواره كنم هنوز هم غزلم شوكراني است الا كه از لب تو شكرخندي استعاره كنم @golchine_sher
بیهُده نیست عاشقی، وای که چیست عاشقی بی خبری ست عاشقی، عشق خبر نمی کند... @golchine_sher
‏چه خوش است راز گفتن، به حریف نکته سنجی که سخن نگفته باشی، به سخن رسیده باشد... @golchine_sher
بی تو کویر،تشنه ی دریا نیست پیوندٍ ماه و پنجره زیبا نیست بی تو صدای پــــر زدنٍ بلبل در باغ ٍسبز ٍخاطره، پیدا نیست نه ابر و باد مانده، نه بارانی چشمی در آرزوی تماشا نیست در این هوای سرد و زمستانی برفی برای شادی فردا نیست انبوه بغض ها چه نفس گیرند فریاد هست و راه گلو وا نیست بی تو دوباره زنده شدم، مٌردم افسوس پای رفتن از این جا نیست @golchine_sher
ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند عاقبت داغِ تو را بر دل من بگذارند! @golchine_sher
همه در چهره ی مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی @golchine_sher
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده... ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنون به لیلی نرسیده در خواب گزیده لب شیرین گل اندام از خواب نباشد مگر انگشت گزیده بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم چون طفل دوان در پی گنجشک پریده مرغ دل صاحب نظران صید نکردی الا به کمان مهره ابروی خمیده میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس غمزت به نگه کردن آهوی رمیده گر پای به در می‌نهم از نقطه شیراز ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده روی تو مبیناد دگر دیده سعدی گر دیده به کس باز کند روی تو دیده @golchine_sher
دَر سرَت اِمروز بحث ِ داغ ِ آغوشم نبود .. پنجشنبه تعطیل است یا مارا زِ خاطِربرده ای؟ @golchine_sher
‏مژگان بهم آوردم و رفتم به خيالت ... @golchine_sher