eitaa logo
گلچین شعر
14هزار دنبال‌کننده
761 عکس
267 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدم که در ره عشق تنها نمی‌توان رفت همراه خویش بردم، سوز و گداز خود را @golchine_sher
کاش قدری بیشتر وصل تو را می خواستم ، حیف تسبیحی که تنها صرف استغفار شد...! @golchine_sher
گفتم: بمان! نماند و هوا را بهانه کرد بادی نمی‌وزید و بلا را بهانه کرد می‌خواستم که سیر نگاهش کنم ولی ابرو به هم کشید و حیا را بهانه کرد آماده بود از سر خود وا کند مرا قامت نبسته دستِ دعا را بهانه کرد من صاف و ساده حرف دلم را به او زدم اما به دل گرفت و ریا را بهانه کرد اما، اگر، نداشت دلش را نداد و رفت مختار بود و دست قضا را بهانه کرد گفتم دمی بخند که زیبا شود جهان پیراهن سیاه عزا را بهانه کرد می‌خواستم که سجده کنم در برابرش سجاده پهن کرد و خدا را بهانه کرد می‌رفت سمت مغرب و اوهام دوردست صبح سپید و باد صبا را بهانه کرد او بی‌ملاحظه، کمرم را خودش شکست حال مرا گرفت و عصا را بهانه کرد بی‌جرم و بی‌گناه مرا راند از خودش قابیل بود و روز جزا را بهانه کرد @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
اگر در سرنوشتت نیست تا "ام البنین" باشی فقط زهرای تو کافیست "ام المؤمنین" باشی شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر خدا میخواست بانوجان، تو زهرا آفرین باشی زنی بالاتر از حوّا ، زنی همسایه ی مریم یقینا آمدی همکُفو ختم المرسلین باشی تو قبل از هر زنی اسلام آوردی و پس باید برای خاتمِ "پیغمبرِ خاتم" نگین باشی فقط میخواستی از دوش پیغمبر عبایش را که در آغوش مهر رحمة للعالمین باشی همیشه نیمه ی ماه خدا از عرش میایی برای تک تک جامانده ها حبل المتین باشی 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
زندگی صبح و شب و خوردن و خوابیدن نیست زندگی صبح بخیری ست که تو میگویی @golchine_sher
سعی کن پنجره‌ای رو به پریدن باشی دیده خواهی شد اگر لایق دیدن باشی @golchine_sher
حدود ساعتِ باران...به وقت شرعیِ شعر نشسته ام که دو رکعت غزل به جا آرم... بدون علم عروض و... بدون آرایه چقدر ساده نوشتم که: "دوستت دارم" @golchine_sher
از باغ می ‌بَرند چراغانی ‌ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ‌ات کنند پوشانده ‌اند صبح تو را ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانی ‌ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می ‌برند که زندانی ‌ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می ‌روی شاید به خاک مرده ‌ای ارزانی ‌ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ‌ای بترس که شیطانی ‌ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ‌ای است که قربانی ‌ات کنند @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل به نگاهِ اولین، گشت شکار چشم تو زخمِ دگر چه می‌زنی صیدِ به خون تپیده را؟ @golchine_sher
مادرم بعد تو هی حال مرا میپرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را @golchine_sher
تنها تویی که از لب من شعر می‌شوی هرکس که لایق غزل عاشقانه نیست! @golchine_sher
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام با یاد رنگ و بوی تو ، ای نوبهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام چون اشک در قفای تو با سر دویده ام من جلوه ی شباب ندیدم به عمر خویش از دیگران حدیث جوانی شنیده ام از جام عافیت میِ نابی نخورده ام وز شاخ آرزو ، گل عیشی نچیده ام موی سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به نقد جوانی خریده ام ای سرو پای بسته ، به آزادگی مناز آزاده من ، که از همه عالم بریده ام گر می گریزم از نظر مردمان «رهی» عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام @golchine_sher
ما با دلمان هنوز مشکل داریم صد سنگ بزرگ در مقابل داریم معشوق خودش می بُرَد و می دوزد انگار نه انگار که ما دل داریم @golchine_sher  
سوال می کنی از حس من در آغوشت به من بگو که چه حسی تو در وطن داری؟ @golchine_sher
وقتِ رفتن کاش در چشمم نمی‌غلتید اشک آخرین تصویر او در چشم‌ هایم تار بود... @golchine_sher
به اخمت خستگی در می رود ،لبخند لازم نیست کنـــــار سینی چــــای تـــــو اصلا قند لازم نیست همیشـه دوستت دارم ـ به جان مادرم ـ امــــا تو از بس ساده ای ، خوش باوری ، سوگند لازم نیست @golchine_sher
درد فراق را به کدامین مطب برم؟ رفع غم حبیب به کار طبیب نیست @golchine_sher
مادربزرگ، عطر برنج شمال بود کم بود نان سفره‌اش اما حلال بود در دست‌های «ظرفِ گل‌سرخی‌اش» مدام یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود یادش بخیر آمدن از خانه‌ی عزیز_ بی پاکت نخودچی و کشمش، محال بود با او همیشه قصه و سوغاتی و غزل... با او -به قول ما نوه‌ها- عشق و حال بود شب‌ها به میهمانی او هرکه می‌رسید قسط و حقوق و دغدغه را بی‌خیال بود غیر از علی نبُرد به لب نام دیگری پیشش پدربزرگ، تمام و کمال بود مادربزرگ سوی خدای بزرگ رفت او مُرد؟ این همیشه برایم سوال بود «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق» او هست خواجه! شعر تو شاهد مثال بود @golchine_sher
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشک‌های بی‌صدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین... ماند هَل مِن ناصِرَت بی‌پاسخ اما بارها آمد از کرب‌وبلا لبیک تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آن‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو با دلی غم‌بار گفتم کربلا... گفتم حسین... @golchine_sher
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه‌خبر خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟! خاطرم هست رقیبان پر از کینه من همنشینان تو بودند، از آن‌ها چه خبر؟! همه لب‌تشنه، تو دریایی و من ماهی تُنگ از کنار آمدِگان با لب دریا چه‌خبر؟! زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند عاشقی گفت که از عالم بالا چه‌خبر؟! باز دیروز به من وعده فردا دادی آه پیمان‌شکن از وعده فردا چه خبر؟! @golchine_sher
فریب معرفت باغبان مخور ای گل اگر چه آب می دهد،گلاب می گیرد @golchine_sher
عشق تو را به من ؛ پدرم ارث داده است ای اشک روضه‌ات همه، سرمایه‌ام حسین @golchine_sher
تا باد پراکنده کُند دلبری‌ات را شل بسته‌ای عمداً گره روسری‌ات را! بسپار به سرمای زمستانیِ شعرم چشمان پر از شرجیِ شهریوری‌ات را می‌پوشی و از حس کبوتر پرم امشب آن پیرهن آبی نیلوفری‌ات را ایمان به سر زلفِ تو گمراهی محض است تغییر ده این شیوه‌ی پیغمبری‌ات را... @golchine_sher
بِکُش و بسوز و بگذر منگر به این که عاشق بجز این که مِهر ورزد گُنهی دگر ندارد @golchine_sher