✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💞در بعضی طوفانهای زندگی،
کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
💞متوجه میشوی, بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد،
💞متوجه میشوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد.
💞میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت.
💞و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
💞آگاه شدن نام دارد ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی،
💞این آگاهی دردناک است...
اما تلخ هرگز !!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂روز خود را زیبا کنید با
"صلوات"
🍁برحضرت محمد (ص)
🍂و خاندان پاک و مطهرش
🍁اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
🍂وآلِ مُحَمَّدٍ
🍁وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💟گیاهانی که #فشار خون را کاهش می دهند:
🍃گیاه پنجه گربه (اونکاریا)
🍃برگ ریحان
🍃دانه های هل
🍃زالزالک
🍃اسانس اسطوخدوس
🍃دارچین
🍀
خوشبختی یعنی:
متنفر نباش
عصبانی نشو
ساده زندگی کن
همیشه لبخند بزن
زیاد ببخش
و یک دوست خوب داشته باش
بگو خدایا، مرا در هر کار و فعاليتى
با صداقت وارد کن
و با صداقت خارج ساز
و از سوى خودت حجت و نيرويى يارى کننده برایم قراربده
@asheqhane_nab🌺🍃
نیایش صبحگاهی.pdf
123.5K
🦋﷽🦋
📖نیایش صبحگاهی ساده وروان
📖مورداستفاده درمراسمات آغازین
@nyazmorabbee
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
دعای صبحگاهی.pdf
607.7K
🦋﷽🦋
📖ذکرودعای صبحگاهی،ایام هفته
📖مورداستفاده دربرنامه های آغازین
@nyazmorabbee
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
نرمش همراه باموسیقی(1).mp3
3.55M
🙆♂8⃣🙆♂
🎼 نرمش وموسیقی
📖مورداستفاده درورزش صبحگاهی
@nyazmorabbee
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
💠گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها، زشت یا زیبا مکن
🔹خوب دیدن،
شرط انسان بودن است
عیب را،
در این و آن پیدا مکن
#آوای_توحید
#اشعار_مولانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرآن
تلاوت تصویری سوره مبارکه قدر همراه با ترجمه و تکرار
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مهمان کوچک خدا
┏━━━🍃🍂━━━┓
📲 @mehman_kochak
┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده خلاقانه برای جعبه هدیه 😍
🍃🐣@donya_honar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیاییم برای شادی یک دیگر دعا کنیم.
برای زندگی پرازمهربانی و عشق
دعا کنیم ...
برای سلامتی و سعادت آدمها
دعا کنیم ...
بیاییم برای گشایش قفل هاي بسته
و زنگ زده ي زندگی انسانهای
گرفتار دعا کنیم ...
پروردگارا..
ما در مسیر”بـه سوی تو آمدن”
تنهاتر از آنیم کـه گفتنی باشد !
خدایا !
از تو میخواهیم امروز
دستمارا، کـهمشتری گاه و بیگاه
بازار مهر توهستیم، بگیری
و بـه حال خود رهایمان نکنی
الهی امین..🙏🍁
#انرژی_مثبت
#حتما_بخوانید🐾
✦فكرتان را عوض كنید💕💫
-ثروت يک قرارداد ذهني است و هر كس قادر به تغيير اين باور است؛ به شرط خواستن شما، پول، بخشي از ثروت است😌☁️
-زندگي بايد در همه وجوه غني و عالي باشد. بايد ابتدا به آرامش و شادي دروني دست يافت. وقتي آن را به دست آوريد؛ بقيه خواستهها پديدار خواهند شد💗🥳
-همه ما خالقان جهان خود هستيم. پس دريابيد كه چه افكار و احساساتي داريد. چرا كه نتيجه آن تعيين كننده نوع زندگي شماست🌸✨
-خودتان را غني كنيد! از درون عشق و شادي را حس كرده و لذت ببريد زيرا اين احساس به بيرون منعكس ميشود و جهان همان احساسات را چند برابر قويتر به شما بر ميگرداند🥰💓
#روانشناسی🌱
➰ 🌹| @sherandshour
#باکلاسها_بیشتر_میدانند
4 اصل مهم در زندگی:
صادق باش وقتی فقیری؛
ساده باش وقتی ثروتمندی؛
مودب باش وقتی قدرتمندی؛
سکوت کن وقتی عصبانی هستی!
🍂🍁🍂🍁
#حکایت
"#حرصو_آز "
کشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد...
تا اینكه یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد...
اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.
اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد.
هنگام درو از همسایههایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد...
اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانهاش برد و گفت:
«خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همهاش مال تو!»
از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند...!
باز رو كرد به خدا و گفت:
«ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!»
سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند.
وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را در راہ تو بدهم!!»
همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانهای رسید...
خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدید بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد...
مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:
«خدایا! گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟»
هرکه را باشد طمع اَلکَن (لکنت زبان) شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود
پیش چشم او خیال جاہ و زر،
همچنان باشد که موی اندر بصر!
جز مگر مستی که از حق پر بوَد
گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود
(📖مولانا، مثنوی معنوی)
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨
🤲دعای فرج امام زمان عجل ﷲ فرجه🤲
#دعای_فرج
#امام_مهدی عجل ﷲ فرجه
🍃💖🌸💖🍃💖🌸💖🍃
🌸کانال گل نرگس🌸
╭━═━⊰✨🍃✨⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰✨🍃✨⊱━═━╯
شاهکار زندگی چيست؟
اين که در ميان مردم زندگی کنی ولی هيچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سوء استفاده نکنی. نیازی ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻴﻢ، کافیست ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﻴﻢ.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍی ﺷﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ يکدﻳﮕﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻴﻢ، کافیست ﺑﻬﻢ ﺁﺯﺍﺭ ﻧﺮﺳﺎنيم. ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﻴﻢ، کافیست ﺑﻪ ﻋﻴﻮﺏ ﺧﻮد ﺑﻨﮕﺮﻳﻢ. حتی ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﻓﻘﻂ ﮐﺎفیست ﺩﺷﻤﻦ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﻴﻢ.
ﺁﺭی، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ زندگی کردن شاهکار است...!
🍂🍁🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه امروز ما قرائت سوره #بینه
تقدیم به امام زمان(عج)💚
با صدای زیبای قاری نوجوان یوسف کالو
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#اطلاعات_عمومی_مذهبی
قسمت یازدهم
🔸1⃣نام وسیله یا جانداری که پيامبر را در شب معراج بـه فلسطین رساند چـه بود ؟ بُـراق
🔸2⃣لقبی که مشرکان ، پس از فوت فرزند پیامبر (إبراهیم) ، به آن حضرت نسبت دادند چه بود ؟ أبتَر
🔸3⃣نام قبلی مدینه قبل از ورود پیامبر إسلام به آن شهر چه بود ؟ یثرب
🔸4⃣نام پیامبر در نزد مسیحی ها چیست ؟ احمد
🔸5⃣سوره ای که پیامبر را به نماز و قربانی کردن دستور داده است کدام است ؟ کوثر
🔸6⃣مسجدی برای تفرقه بین مسلمین که توسّط پیامبر تخریب شد کدام بود ؟ مسجد ضِرار
@abbas88
#داستان
زندگی #امام_سجاد_علیه_السلام
داستان این هفته: نامادری
تَق تَق کسی دوباره به در زد، بعد در اتاق را باز کرد ، یک پیرزن بود، او به مرد مو فرفری و مهمان هایش سلام🖐 کرد.
مرد مو فرفری با دیدن او اخم 🤨کرد، و از جا بلند شد، موقع رفتن زیر لب غُرغُر کرد:
اوه.... باز هم این امد ! و رفت توی راهرو با پیرزن حرف زد،
بعد از مدتی با اخم و ناراحتی🙁 پیش مهمان ها برگشت، مهمان چاق پرسید:
این پیرزن که بود⁉️
مرد مو فرفری جواب داد:.
نامادری ام... سالها در خانه ما بود، من اصلا حوصله اش را ندارم😟، الان خودش تنها زندگی میکند، فقیر است ، هرچند وقت یکبار می اید تا چیزی به او بدهیم.
مهمانی که فقط یک چشم داشت گفت: این روزها ادم حوصله مادر خودش را هم ندارد، چه برسد به نامادری😟، مثلا مادرم که پیر و ازکارافتاده است، خیلی مزاحم است ، هر روز یک چیز میخواهد، گاهی خیلی از دستش عصبانی😡 میشوم وسرش داد میزنم ، گاهی از انجام کارهایش فرار میکنم ، و به حرفهایش اعتنا نمیکنم☹️ اخر من چکار کنم بدبختی خودم کم است باید به مادرم هم برسم.
مرد مو فرفری خندید و گفت: حالا او که دیدی مادرت هست، اما این پیرزن که دیدی ، نا مادری من است، حالا امده بود و از من پول💰 میخواست، به همسرم گفتم کمی ارد به او بدهد
یکی از خدمتکاران #امام_سجاد_علیه_السلام🌟 هم که در مهمانی بود رو به او کرد و گفت:
ایا این نامادری با شما بد رفتاری هم میکرد⁉️
مرد جواب داد: خیر، اتفاقا خیلی زن خوبی بود و ما را خیلی دوست داشت هنوز هم دارد.
خدمتکار ادامه دارد:
پدر و مادر خیلی احترام دارند، حتی این پیرزن که نامادری شماست و زحمت زیادی برای شما کشیده است.کاش همه ان طور که مولایم امام سجاد🌟 به نامادریشان احترام میگذاشتند ،به پدر و مادرشان احترام میگذاشتند.
مولایم وقتی نوزاد بودند مادرشان را از دست دادند ، زنی پرستاری او را به عهده گرفت، سالها از او نگهداری میکرد.
زمانی که من خدمت کار خانه امام حسین علیه السلام🌟 بودم، امام سجاد نوجوان بود ، من مدتی غذای🍚 خودش و مادرش را در یک ظرف می ریختم و برایشان میبردم بعد متوجه شدم ایشان با مادرشان در یک ظرف غذا نمیخورد بلکه صبر میکند تا اول ایشان غذا بخورد بعد خودش👏
یک روز از او پرسیدم : فدایت شوم، با اینکه شما نامادریتان را دوست دارید چرا در یک ظرف با او غذا نمیخورید🤔
فرمود:دوست ندارم، دستم جلوتر از دست مادرم به سوی لقمه ایی دراز شود، که او میخواهد، میترسم به او ستم کرده باشم👌
مهمان یک چشم گفت: این که نامادریش بود، پس اگر مادر واقعی اش بود چه میکرد.
کاش این را زودتر میشنیدم حالا میفهمم نسبت به مادرم کوتاهی کردم و احترامش را نگه نداشتم باید از این به بعد به او بیشتر احترام بگذارم😔
مرد مو فرفری هم به خدمتکار نگاه کرد، این بار نگاهش غمگین بود او گفت:
دوست من! تو باعث شدی من به اشتباهم پی ببرم این پیرزن سالها به ما خدمت کرد اما من....
اشک در چشمان مرد😢 مو فرفری حلقه زده بود.
#پایان
@abbas88