eitaa logo
گلچین گلستان ایتا
98 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
12.3هزار ویدیو
705 فایل
معرفی کانالهای خوب شبکه ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
روستای زیبای کشار سفلی (پایین) با باغات گیلاس و توت و گردو و .. در منطقه سولقان بخش کن ، غرب . از میان بازار سولقان بالا . سمت چپ تابلوی این روستا را می بینید . با حدود دو کیلومتر به اول جاده که روستا  در دره ای سرسبز قرار گرفته خواهید رسید .
4_5915659701768434878.mp3
5.05M
ترکیب پیانو و صدای بارون بی‌نهایت زیباست🌪
📩نامه امیر المومنین علیه السلام به یکی از کارگزاران خود هنگامی که او را برای گرد آوری زکات فرستاد... 🍏او را به ترس از خدا در اسرار پنهانی ، و اعمال مخفی سفارش میکنم ، آنجا که هیچ گواهی غیر از او و نماینده ای جزخدا نیست، 🍏و سفارش میکنم که مبادا در ظاهر خدا را اطاعت ، و در خلوت نافرمانی کند ، واینکه آشکار و پنهانش ، و گفتار و کردارش در تضاد نباشد ، امانت الهی را پرداخته ، وعبادت را خالصانه انجام دهد 🍏وبه او سفارش میکنم با مردم تندخو نباشد,و به آنها دروغ نگوید ، وبامردم به جهت اینکه بر آنها حکومت دارد بی اعتنایی نکند ، چه اینکه مردم برادران دینی ، و یاری دهندگان در استخراج حقوق الهی میباشند. 📗نهج البلاغه نامه۲۶ 💐 سه شاخه گل محمدی بفرست وهدیه کن به حضرت علی علیه السلام💐 .
  💚از امام صادق (ع)سوال شد: 🍃آیامؤمنان غیر از عید فطر و قربان و جمعه عید دیگرى دارند ؟ ✨فرمودند: 🍃آرى،آنان عید بزرگتر از اینها هم دارند و آن روزى است که امیرالمؤمنین (ع)در غدیر خم بالا برده شد و رسول خدا مسأله ولایت را بر گردن زنان و مردان قرار داد 🌸🍃 📗وسائل الشیعه ؛ 7 :325 ،ح .5 یاعلے مدد💚🙏
🍃🌸 🍃🌸 امـام صـادق(علیه السلام ) : « ؛ روز مشـعلِ فـروزانِ دین، و از دو عیـد فـطر وقـربان گرامـے‌تر اسـت.»🌸🍃 📚 بحارالانوار، ج۹۵ ص۳۰۰ 🍃🌸یارب بحق غدیر و مولای غدیر بادست علی و مرتضی دستم گیر تا همره قدسیان فرستم صلوات فریاد زنم زفرط شادی تکبیر 5روزمانده تاغدیر پیشاپیش عیدبزرگ وسعیدغدیرخم مبارک باد🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 راه یک شبه نيست 🌸  یعنی اینکه تو هر روز 🌸 یه مقدار هم که شده  بهتر از روز قبل باشی... 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم دریچه آه می‌کشد تو از کدام راه می‌رسی؟ خیال دیدنت چه دلپذیر بود جوانی‌ام در این امید پیر شد نیامدی و دیر شد هوشنگ ابتهاج
شیشه ها شکستنی است زندگی گذشتنی ست این فقط محبت است که همیشه ماندنی ست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸شستشو گنبد و بارگاه مطهر امیرالمؤمنین در آستانه عید غدیر
هـیچگاه خودت و زندگیـت را با کسی مقایسه نکن!!! "مـقایسه فـلاکت مـی‌آورد" ثـروتمند واقعی کسی هست که بدون مـقایسه زندگی می‌کند و از آنچه هست و آنچه دارد خشنود است... @arameshkade ❤️
🌻 از تو بی خبر 🌻 ای در درونِ جانم و جان از تو بی خبر وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر جویندگانِ جوهر دریای کُنه تو در وادی یقین و گمان از تو بی خبر چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو می‌زند هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر
✅ ﺍﻫﺎﻟﯽ يک ﺭﻭﺳﺘـﺎ از بـهلول براي سخنراني ﺩﻋـﻮت ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. بهلول قبول مي کند اما در ازاي آن صـد سکه از آنها طلب مي ڪند. مردم کنجکاو سکه ها را تهيـه کرده و در ميدان جمع مي شوند تا ببينند بهلول چه مطلب باارزشي دارد؟! در رﻭﺯ ﻣـﻮﻋﻮﺩ بهلول ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒـﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣردم مي ﮔﻮﯾﺪ: ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ و ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿـﺮﯾﺪ. ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﮓ ﻭ ﮔﯿﺞ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ✅ بهلول ﻟﺒﺨﻨـﺪي ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿـﺰﯼ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺍﺣﺴﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﺪ. ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨڪﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻝ ﺗﻮﯼ جیبهایش ﺑﺎﺷـﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨـﮓ ﺻﺤﺒـﺖ میڪند. ‌
📚 درویشی به در خانه خواجه اصفهانی رفت. به او گفت آدم پدر من و تو است و حوا نیز مادر ماست. پس ما با هم برادریم، تو اینهمه ثروت داری و من میخواهم که تو برادرانه سهم مرا بدهی. خواجه به غلام خود گفت: :یک فلوس (سکه سیاه) به او بده." درویش گفت: "ای خواجه چرا در تقسیم، برابری را رعایت نمیکنی؟" خواجه گفت: "ساکت باش که اگر برادرانت با خبر شوند همین قدر هم به تو نمیرسد." 😀 🔸برگرفته از کشکول شیخ بهایی
حقوق مسلمانی از کیمیای سعادت محمد غَزّالی حق اول، آن که هر چه بر خویشتن نپسندد، به هیچ مسلمان نیز نپسندد. حق دوم، آن که هیچ مسلمان، از دست و زبان وی نرنجد. رسول (ص) فرمود: مسلمان کسی است که مسلمانان، از دست و زبان وی آسوده باشند. حق سوم، آن که بر هیچ کس تکبّر نکند که خدای تعالی ، متکبّران را دشمن دارد. حق چهارم، آن که سخن هیچ نَمّام بر هیچ مسلمان نشنود. حق پنجم، آن که زبان از هیچ آشنا باز نگیرد بیش از سه روز که رسول(ص) می‌فرماید: حلال نیست از برادر مسلمان، بیش از سه روز زبان باز گرفتن. حق ششم، آن که با هر که باشد، نیکویی کند که در خبر است: نیکویی کن با هر که توانی. اگر آن کس اهل آن نباشد، تو اهل آنی. حق هفتم، آن که پیران را حرمت دارد و بر کودکان، رحمت کند. حق هشتم، آن که با همه‌ی مسلمانان، روی خوش دارد و پیشانی گشاده دارد. حق نهم، آن که هیچ مسلمان را وعده‌ی خلاف ندهد. حق دهم، آن که حرمت هر کسی به درجه‌ی وی دارد. هر که عزیزتر بوَد، وی را در میان مردمان عزیزتر دارد. حق یازدهم، آن که هرگاه دو مسلمان با یکدیگر به وحشت باشند، جهد کند تا میان ایشان آشتی افکند. حق دوازدهم، آن که همه‌ی عیبهای مسلمانان پوشیده دارد. حق سیزدهم، آن که از راه تهمت دور باشد تا دل مسلمانان را از گمان بد و زبان ایشان را از غیبت، صیانت کرده باشد. حق چهاردهم، آن که اگر وی را جاهی باشد،شفاعت دریغ ندارد در حق هیچ کس. لغات: نمام: سخن‌چین. زبان باز گرفتن: حرف نزدن، قهر کردن. وحشت: دوری، اختلاف. شفاعت: میانجیگری. با تلخیص به نقل از کیمیای سخن، دکتر مرتضی چرمگی عمرانی و نعمت الله پناهی، انتشارات سخن، ۱۳۹۱، ص ۱۴۴ - ۱۴۶.
قطعه‌ای از پروین اعتصامی سیر و پیاز سیر، یک روز طعنه زد به پیاز که: تو مسکین، چه قدر بدبویی گفت: از عیب خویش بی‌خبری زان ره از خلق، عیب می‌جویی گفتن از زشت‌رویی دگران نشود باعث نکورویی تو گمان می‌کنی که شاخ گُلی به صف سرو و لاله می‌رویی؟ یا که همبوی مُشک تاتاری یا ز اَزهارِ باغ مینویی؟ خویشتن، بی‌سبب بزرگ مکن تو هم از ساکنان این کویی ره ما، گر کج است و ناهموار تو خود، این ره چگونه می‌پویی؟ در خود آن بِه که نیک‌تر نگری اول آن بِه که عیب خود گویی ما زبونیم و شوخ‌جامه و پست تو چرا شوخِ تن نمی‌شویی؟ لغات: ازهار: گلها، شکوفه‌ها. مینو: بهشت. زبون: پَست. شوخ‌جامه: چرکین لباس، کثیف. شوخ: چرک. برگزیده‌ی متون ادب پارسی، دکتر نجف‌زاده بارفروش، ص ۵۵.
گزیده‌ای از مثلهای فارسی ۱ - چو آب آمد، تیمم نیست در کار چو روز آمد، چراغ از پیش بردار ۲ - چوب به دست خرس دادن، آسان؛ اما پس گرفتنش، مشکل است. ۳ - چوپان به بُز گفت: گوشَت را می‌گیرم و دورِ این میدان می‌چرخانم. بز گفت: خودت هم با من می‌چرخی. ۴ - چو گِل بسیار شد، پیلان بلغزند. ۵ - چو مُحرِم شدی، ایمن از خود مباش که مُحرِم به یک نقطه مُجرِم شود ۶ - چو میوه سیر خوردی، شاخ مشکن. ۷ - چون خشم زند شعله، تر و خشک بسوزد. ۸ - چون دُزدان به هم افتند، کالا ظاهر شود. ۹ - چون صدقه دهی، باید که دست چپ تو، از آن چه دست راستت می‌کند، مطلع نشود. ۱۰ - چون قافیه تنگ آید، شاعر به جَفَنگ آید. دوازده هزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده، ص ۳۸۷، ۳۸۸، ۳۹۰، ۳۹۳، ۳۹۴، ۳۹۶- ۳۹۸.