eitaa logo
کانال اشعار مذهبی
146 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
337 ویدیو
11 فایل
ناب ترین اشعار مذهبی در این کانال 🌹 #مهدی_جان❤️ کاشْ دَرْ صَدْرِ خَبَرْهایِ جَهانْ گُفتِه شَوَدْ عاقِبَتْ جُمعه شُد و حَضرَتِ مَهدی آمَدْ #الٰلهُمَ_عَجِّل_لِوَلِیّکَ_الفَرَج🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
...✿•° باران‌که‌می‌بارد،هوامرطوب‌وعالی‌است رنگِ غزل زیباتر از باغِ خیالی است مصراع‌وبیت‌و وزن وقالب‌ها ردیف‌اند جای" تو "درآغوشِ‌شعرم بازخالی‌است. ♡..✿..♡ #حسین‌علی_زارعی
✅ #رهبرانقلاب امروز (۲۳ دی) درابتدای درس خارج خود، روایت «انتظار الفرج عبادة» را تفسیر کردند. ایشان فرمودند: ‎#انتظارفرج فقط انتظار فرج به معنای ظهور حضرت ولیعصر سلام الله علیه و عجل الله فرجه و جعلنا الله فداه نیست، مطلق فرج است. نفس اینکه انسان انتظار فرج داشته باشد، یعنی اگر در یک #شدتی قرارداردانتظار داشته باشدکه آن شدت برطرف بشود. ‏این یعنی چه؟ یعنی اینکه شما هرگز در هیچ شرایطی نباید ناامید بشوید، در هیچ شرایط شما ‎#امید را از دست ندهید. فرض کنید انسان در یک تونلی گیر افتاده که مدخل تونل را مثلاً یک سنگی بسته، انتهای تونل هم #بسته است، در یک چنین وضعی هم انتظار فرج داشته باشید. ‏یعنی خدای متعال ممکن است یک #تفضلی بکند، فرض کنید گوشه ای از سقف بریزد راهی باز بشود انسان بیرون برود. در #هیچ‌شرایطی انسان نباید احساس بن بست بکند بلکه بایستی همیشه انتظار فرج داشته باشید. در مورد این انتظار فرج می‌فرمایند: #عبادت است.
🌸احکام 🌸 ♦ خرید ماشین از نمایندگی از لحاظ شرعی و خمس آن چگونه است؟ ♦سوال: 1⃣ 🔸 آیا خرید ماشین از نمایندگی های رسمی کشور که به صورت پیش خرید است و در سه مرحله پول را پرداخت میکنیم اشکال شرعی دارد ؟ 2⃣ 🔸بر فرض که اشکال نداشته باشه اینم پولی که ما به عنوان خرید ماشین پرداخت میکنیم و سال خمسی رسید و ماشین را تحویل نگرفتیم و ما فعلا دو قسط دادیم آیا خمس تعلق میگیره ؟ ✅ پاسخ: 💠آیت الله خامنه ای: 1⃣◀ در صورتي كه طبق يكي از عقود اسلامي باشد في نفسه اشكال ندارد. 2⃣◀ اگر ماشین مورد نیاز شخصی شما است و پول پرداخت شده بابت خرید بوده نه مشارکت در تولید و مبلغ پرداخت شده در اثنای سال خمسی بوده خمس ندارد. 💠آیت الله مکارم شیرازی: 1⃣◀ در معاملاتي که به صورت اقساط مبالغي را مي گيرند تا (به عنوان مثال) خانه اي را بسازند در حالي که هنوز خانه اي وجود ندارد، معامله زماني صورت مي گيرد که تمام مبلغ پرداخت شده باشد يا خانه آماده شده، و همچنين خريد اتومبيل که در ابتدا قيمتش معين نيست و به قيمت روز تحويل مي فروشند، زماني معامله انجام مي شود که اتومبيل آماده شده باشد و تا آن زمان مبالغي که مي پردازند به عنوان علي الحساب محسوب مي شود و اگر فروشنده با اين پولها طبق توافق مضاربه (يا کارهايي مانند آن) انجام دهد، و سودي به مشتري تعلق بگيرد اشکال ندارد. 2⃣◀ چنانچه ماشین شخصی مورد نیاز می باشد خمس آن را می بخشیم. 💠آیت الله شبیری زنجانی: 1⃣◀ فقط نسبت به مقداری از سهمی از کالا که ثمنش نقد است معامله نافذ است. 2⃣◀ اگر برای تهیه خودر مورد نیاز و در شان خود، راهی جز این ندارید، به آن خمس تعلق نمی گیرد 💠آیت الله وحید خراسانی: 1⃣◀ پيش از آن كه خريدار و فروشنده از هم جدا شوند ، باید خريدار تمام قيمت را به فروشنده بدهد ، يا به مقدار قيمت آن از فروشنده طلبكار باشد ، و آن طلب نقد يا مدّت دارى باشد كه مدّت آن رسيده باشد ، و طلب خود را بابت قيمت جنس حساب كند و او قبول نمايد ، و چنانچه مقدارى از قيمت آن را بدهد ، معامله نسبت به آن مقدار صحيح است و فروشنده حقّ فسخ معامله را دارد. 2⃣◀ به مقدار همان دوقسط خمس تعلق می گیرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خاطره‌ای که «زینب سلیمانی» را بی‌تاب کرد: در دیدار️ حجت‌الاسلام و المسلمین «اکرم الکعبی» دبیرکل مقاومت اسلامی نُجَباء با خانواده سپهبد شهید #حاج‌_قاسم_سلیمانی
برای #موفق شدن در #هرکاری : 🌸🍃هرکس ۱۰۵ مرتبه در صبح و ۱۰۱ مرتبه در شب بگوید 💥اَلرَّحْمن💥 و همیشه این عمل را ورد خود سازد والله در هر کاری که قصد داشته باشد از ثروت و جاه و غیره خواهد رسید و مجرب است .🍃🌸 📖منبع : کنز الحسینی ص ۳۱و ۳۲
♨️♨️ ♨️♨️ چند تن از اوباش تهران مى خواستند شرابخانه مردى يهودى را به يغما ببرند. آنان به نام تكفير، مرد بيچاره را كشان كشان مى بردند. از قضا به آقا شيخ هادى برخوردند. شيخ جريان را پرسيد. يكى از اوباش كه دستارى سبز بسته بود گفت: آقا! اين مرد توهين به مقدّسات مذهبى مى كند. مى خواهيم مجازاتش كنيم. شيخ كه معركه عوام را ديد به زيركى دريافت كه دعوا بر سر لحاف ملاّ نصرالدّين است. و الّا در شهر، كافر و يهود و گبر بسيارند. لذا در آن غوغا آهسته به يكى از اصحابش گفت: آيا مهر نماز در جيب دارى؟ او گفت: بله اقا. دارم. شيخ گفت: مهر را جورى در جيب يهودى بگذار كه هيچ كس متوجّه نشود. مهر در جيب يهودى سرگردان گذشته شد. آنگاه شيخ گفت: حالا معلوم مى كنم كه اين بينوا مسلمان است يا يهودى. شيخ از يكى از حاضران خواست كه دست در جيب آن مرد كند. مرد دست در جيبش كرد و مهر نمازى يافت. شيخ خطاب به آن سيّد هوچى و بى سواد كه سر دسته اشرار بود كرد و گفت: گوارت به كافران مى فرمود: بگوييد (لا اله الا اللّه تُفلِحوا... )، يعنى كلمه توحيد را بر زبان جارى كنيد، رستگار مى شويد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گروه كافران را به صرف گفتن شهادت در جرگه مسلمانان وارد ساختند. امّا تو بر خلاف جدّت مى خواهى دستاربندى عمل كنى؟ سيّد فرياد زد: آقا چه مى فرماييد ؟ اين بدبخت لامذهب است. يهودى سرگردان از ترس خود را باخت. زبانش بند آمده بود و نمى دانست چه بگويد. همه گوش به فرمان آقا شيخ هادى شدند كه بشنوند چه حكمى مى فرمايد. شيخ گفت: اين مرد مى گويد مسلمانم. مهر نماز هم در جيب دارد. برويد پى كار خود و دست از سرش برداريد! همه سرافكنده و پراكنده شدند. آن يهودى هم كه حسن سلوك و رفتار شيخ را مشاهده كرد بسيار تحت تاءثير قرار گرفت و علاقمند به دين اسلام شد. شهادتين گفت و بوسيله شيخ مسلمان شد!
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨برو کشکت را بساب ✨ می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای می‌خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همان کشکت را بساب.»
ثانیه های مهدوی 5.mp3
3.64M
نجواهای شبانه با امام زمان (عج) شبها قبل از خواب، با گوش دادن به این فایل ها، با امام خود درد دل کنیم و با انتشار آن، دیگران را هم تشویق به صحبت با حضرت کنیم. زیاد وقتت رو نمی گیره...
وصیتم بهت اینه، که وقتِ غسل و کفنم بشور امّا آهسته تر. اونم زیرِ پیراهنم بهت دلیلش و میگم ، بس که تو رو دوسَت دارم نمیخوام اصلاً ببینی، کبودیِ روی تنم اگه نشونت ندادم، جای غلاف و نیزه رو اسما میدونه علّتِ، این راز و این نگفتنم آقا فقط منو ببخش، داره تنم تب میکنه ردََِّ غلاف و نیزه ها، مونده هنو رو بدنم خدا نکنه که چِشت، بیوفته رو پهلویِ من مبادا آزرده بشی، تو گیر و دارِ شستنم اگه تو آزرده نشی، دردِ منم دوا میشه دارم بهت قسم میدم، جونِ حسین و حسنم میخ و دیگه دسَش نزن ، اصلاً بزارش بمونه خودم یه جوری با بابام، آهسته اونو می کنم اگه دوسَم داری آقا، معجرمو بالا نزن تا اینکه با خاطرِ جمع، ببندی بندِ کفنم !
AUD-20200111-WA0010.opus
1.04M
صحبت های شنیدنی و قابل تامل در خصوص ماجرای هواپیمایی اکراینی از زبان یک خانم
تیمم در وقت کوتاه یکی از موارد تیمم، تنگ بودن وقت برای نماز است و نمازگزار باید درچنین شرایطی تیمم کند، اما بسیاری از مردم درچنین شرایطی هم وضو می گیرند. مساله: هر گاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد، تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، بایدتیمم نمود.1 1. توضیح المسائل مراجع ص 181 م 280
KHAMENEI.IR.mp3
1.81M
#بشنوید 🔹 از نشانه هایِ آخرالزمان این است که هنوز فتنه ای تمام نشده فتنۀ بعدی می آید .. آنقدر فتنه ها زیاد میشود که مردم میگویند خدایا فرصتی برای نفس کشیدنُ و هضم فتنۀ قبلی عنایت کن که کار سخت شده .. #در_فتنه_سکوت_نکنیم پ.ن: ‏قلمت بشکند ای تاریخ اگر از فراموش کاری شهر من ننویسی ... #سایه_ماه_مستدام #بنزین #شهادت_حاج_قاسم #سوگ_پرواز #انتقام_سخت #مرگ_بر_آمریکا
راهنمایی‌های استاد در شرایط بعد از انتقام_13981022.mp3-1.mp3
10.03M
#تلنگر 🎯نکات دقیق #استاد_مؤیدی (ازشاگردان عارف بزرگ آیت الله سعادت پرور) ❌ درباره شرایط کنونی... 👌حتما گوش کنید🌹 #فتنه #امتحان_الهی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
4_5929024523302076850.mp3
11.65M
💔نماهنگ بسیار زیبای فاتحان آسمان 🎤🎤 حامد زمانی ◾️ #انتقام_سخت ◾️ #حاج_قاسم_سلیمانی ◾️ #سردار_حاجی_زاده
رنج نبايد تو را غمگين كند، اين همان جايی است كه اغلب مردم اشتباه می‌كنند رنج قرار است تو را هوشيارتر كند، چون انسانها زمانی هوشيارتر می‌شوند كه زخمی شوند. رنج نبايد بيچارگی را بيشتر كند. رنجت را تنها تحمل نكن، رنجت را درك كن... اين فرصتی است براى بيداری، وقتی آگاه شوی بيچارگی‌ات تمام ميشود... اگر كه به جاى محبتی كه به كسی كرديد از او بی مهری ديده‌ايد، مأيوس نشويد، چون برگشت آن محبت را از شخص ديگری، در زمان ديگری، در رابطه با موضوع ديگری خواهيد گرفت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💕💕💕
این روزها شب وسحرت طول می کشد حتی دقیقه در نظرت طول می کشد تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت در پیش چشم های ترت طول می کشد از کنج خانه تا دم در غصه می خورم از بس که راه مختصرت طول می کشد اینگونه پیش گر برود ای کبوترم درمان زخم های پرت طول می کشد با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی از بین کوچه ها گذرت طول می کشد بگذر از این محله که در وقت حادثه تا مجتبی شود سپرت طول می کشد تنگ غروب می رسی و درک می کنم درد دل تو با پدرت طول می کشد گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی آرام کردن پسرت طول می کشد گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست افسوس ..قصه جگرت طول می کشد تو می روی و تازه شروع غم من است گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد
|⇦• ذکر توسل زیبا ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها تقدیم به روح شهدا و جانباختگان حادثۀ سقوط هواپیمای مسافربری با نوایِ گرم حاج سید مجید بنی فاطمه •✾ «السلام علَی الجوهرةِ القُدسیَّة فی تعیُّنِ الإنسیّة ، صورةِ النَّفسِ الکُلیّةِ ، جوادِ العالمِ العَقلیّةِ ، بِضعَةِ الحَقیقةِ النَّبویّةِ ، مطلع الأنوارِ العلویّةِ ، عینِ عیونِ الأسرارِ الفاطمیّة ، النّاجیةِ المُنجیّةِ لِمُحبّیها عن النّار ، ثمرة شَجَرة الیقین ، سیدة نساء العالمین ، المعروفة بالقَدْر ، المجهولةِ بِالْقَبرِ ، قُرّةِ عین الرَّسولِ ، الزَّهراءِ البتول ، علیها الصّلوة و السّلام» ای آسمان عاطفه ؛ پرواز بی کران بعد از تو ناتوان شده بالِ کبوتران خیر النساییُ به خودت می شناسمت دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران دینم حرام اگر که به غیر تو رو کنم تو مالِ ما بهشت خدا مالِ دیگران شایسته است بعد بیابان نشینی ات گوشه نشین شوند تمام پیمبران دستش شکسته باد هر آنکه تورا شکست نانش حرام باد هر آنکه تورا در آن .. .. کوچه فقط بخاطر یک قطعه خاک زد باید از این به بعد بمیرند نوکران *من زود میگم رد میشم .. چون شماها خیلی غیرتی اید ..* این روز ها که حرمت رویت شکسته شد خوب است گوشواره درارند مادران *آخه گفت یه جوری زد گوشواره شکست ..* اینها تورا زدند ، غرورِ علی شکست آری شکستنی است غرور دلاوران بعد از تو احترام ندارد قبیله ات مادر که رفت وای بر احوال دختران *من نمیدونم سِرِّش چیه عزیزانم ، برادرانم سِرِّشُ نمیدونم ماهِ محرم ده شب مقدمه داری تا میرسی به عاشورا یا شب تاسوعا ، اما فاطمیه شب اول وقتی شروع میکنی باید روضۀ در و دیوار بخونی .. نانجیب برای شیرین کاری نامه نوشت برای معاویه ، گفت همچین که در و آتش زدیم .. (آی بچه سیدا ، غیرتیا ..) گفت صدایِ فاطمه رو میشنیدم ، صدای نفس هاشو دیگه میشنیدم به قدری نزدیک شدم گفت مگه منو یادتون نیست؟ بابام چقدر بالا منبر از من حرف زده ؟..گفت یه طوری فاطمه سخن میگفت گفتم الان دلم نرم میشه .. به محض اینکه قلبم داشت نرم میشد یادِ کینه ای که از علی داشتم افتادم .. گفت همچین که یاد علی افتادم چنان لگد به در زدم صدای شکستن استخوانشو شنیدم .. چنان صدا زد مادر .. چنان باباشُ صدا زد .. یه وضعی درست شد که فاطمه صدا زد یا فضه خُذینی ... بین در و دیوار افتاد *از اینجا به بعد روضه زنانه ست .. همچین که اومدم بالاسرش آروم آروم چشماشُ باز کرد نگفت محسنم .. نگفت بازوم .. نگفت صورتم .. فقط یه نگاه کرد گفت علی رو کجا بردن؟.. گفتم علی رو بردن ، گفت مگه زهرا مرده علی رو پا برهنه ببرن؟ .. علامۀ امینی یه عمر گریه میکرد وقتی سوال کردن علتُ ؟.. یه مرتبه دیدن به سر و صورت میزنه ؛ گفتن آقا چیشد؟ فرمود الان تو این فکر بودم اگه یه اتفاق برا مادر بیفته بچه ها پناه میبرن به بابا .. اگه برا بابا اتفاق بیفته بچه ها پناه میبرن به مادر .. (متوجه شدی چی گفتم؟) بچه ها تو کوچه به کی پناه بردن؟.. یکی میگه بابامُ نبرید .. یکی میگه مادرمُ نزنید .. یه بیت بخونم صدا ناله ت بلند بشه ..* میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت زن را کسی مقابلِ شوهر نمیزند ..
جز گُل که می فهمد غم پرپر شدن را در آتشی از کینه خاکستر شدن را زهراست آنکه نوح و ابراهیم و عیسی مدیون او هستند پیغمبر شدن را لحظه به لحظه با تمام عشق آموخت زهرا به فرزندان خود حیدر شدن را نالایقم اما خدا را شکر، چشمم در روضه دارد افتخار تر شدن را در عالم زر هر که چیزی از خدا خواست ما هم طلب کردیم از او نوکر شدن را با شوق خاک پای زهرا می شوم تا پیدا کنم شایستگی زر شدن را وقتی که زهرا در میان کوچه افتاد حس کرد حیدر داغ بی لشکر شدن را با کینه در می زد به خود می گفت باید از او بگیرم لذت مادر شدن را دریا به حال چشم هایت گریه می کرد سجاده هنگام دعایت گریه می کرد آن روز آتش شرمسار چادرت بود آن روز میخ در برایت گریه می کرد وقت قنوتت دست تو بالا نمی رفت افلاک با هر ربنایت گریه می کرد وقتی علی را سوی مسجد می کشاندند جبریل آنجا پا به پایت گریه می کرد جای تو خالی بود در گودال اما زینب غریبانه به جایت گریه می کرد پروانه ای روی مزارت عاشقانه در حسرت صحن و سرایت گریه می کرد
﷽ گفتی اگر تو بي پناهی من حسينم حتی اگر غرق گناهی من حسينم    گفتی بيا پاك از گناهت ميكنم من تو رو به چاهي رو به راهت ميكنم من  -علی اکبر لطیفیان- (السَّلام عَلیکَ یا اباعَبدالله الحُسین)
هر که شد گمنام تر زهرا خریدارش شود بر در این خانه از نام و نشان باید گذشت...
هر روز که با عشق تو آغاز کنيم شعر و غزل و ترانه را سـاز کنيم تا آخر روز کاممان شيـرين است وقتى که زبان به نام تو باز کنيم...
من بلد نیستم دوستت نداشته باشم ! سوادم تا دوست داشتنت قد میدهد ... ❄️
. صبحت بخیراقا جان سر【فدای】قدمت ای مَه کنعانی من قَدَمی ‌رنجه ‌کن ای‌ دوست ‌به【‌مهمانی】من عمرمان رفت به 【تکرار】نبودن هایت غیبتت ‌سخت ‌شد از دست‌【مسلمانی】من