گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان هر دل که شکست، ره به جایی دارد... هر اهل دلی، "قبله نمایی" دارد... با این که ب
🌷 #گلزار_شهدای_کرمان
شفاعت از تو : رفاقت از من
مروت از تو : نجابت از من
شرافت از تو : صداقت از من
💞بیا باهم "هم پیمان" شویم ؛؛
#دعا از تو ... #دفاع از من ...
✨اللهم الرزقنا شہادت فی سبیلك✨
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_روز_تیغ📖
زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی"
🔹صفحه : ۱۱۱_۱۱۰
🔸فصل نهم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
#قسمت_هشتاد_و_دوم 🦋
واقعاً سرمایه ای عظیم، و وجود بزرگوارش در همه جا موجب برکت بود .
در محیطی که علی آقا بود گناه نبود.
هر نقطه ضعفی با نظر او اصلاح می شد.
به همین خاطر، آمار #شهدای _مخابرات ، از همه جا بالاتر بود .
قدرت جاذبه عجیبی داشت .
دوری از او برابر بود با سستی در #نماز و #عبادت، سستی در فروتنی یا بعضی اوقات، غیبت .
هیچ وقت امر یا نهی نمی کرد .
گاهی اوقات که اتفاق یا کاری را برای علی آقا تعریف می کردیم، اگر تبسم می کرد، می فهمیدیم رضای خدا در آن کار بوده یا هست .
اگر سرش را پایین می انداخت، متوجه می شدیم که آن کار مشکوک بوده یا درست نبوده است.
در عین حال متواضع بود .
یعنی نمی گذاشت لغزشی در عملی به وجود بیاید .
از تواضع گفتم یاد ادب و نزاکت او افتادم.
روزی رفتیم خانه عمه تا علی آقا با مادرش تماس تلفنی بگیرد .
حال و احوالی بپرسد .
خانه عمه ، خانه ای بود که یک مرد اهوازی آن را در اختیار لشکر گذاشته بود .
این خانه شامل چنداتاق متاهلی و مجردی و یک خط تلفن بودکه بچه ها به دلیل راحتی و رفاهی که در این خانه بود، اسمش را خانه عمه گذاشته بودند.
آن روز ، علی آقا شماره را گرفت و با مادرش صحبت کرد .
من متوجه رفتارش بودم .
دو زانو نشسته بود،مثل اینکه مادرش روبه روی اوست . آنقدر هم متواضعانه و آرامش دهنده گفت وگو می کرد که این آرامش ناخودآگاه به من هم منتقل شد .
من هیچ وقت این روز را فراموش نمی کنم. که از پشت تلفن با مادرش چنین با ادب و متواضعانه صحبت کرد.
این بنده خوب فقط #خدا را می دید و عشق به ائمه اطهار داشت .
دم دمای غروب بود که رفتم سنگر اپراتوری مخابرات که سری به علی آقا بزنم ، دیدم همان دست مجروح و فلج شده را روی پوتین گذاشته و با نخ و سوزن مشغول وصله کردن آن است .
پوتین او همیشه از قسمت پاشنه زود تر از هر جای دیگر آن پاره می شد و ما غافالن تا آخرین لحظات شهادتش هم ندانستیم که او پاشنه پایش را هم از دست داده است .
گفتم: « علی آقا ، پوتین نو که هست، چرا اینقدر خودتان را زحمت می دهید؟ چند سال می خواهید این پوتین را بپوشید؟»
لبخندی زد و گفت : « فعلا جان دارد تا جان ما را بگیرد . از یکی دوتا وصله هم بدش نمی آید . »
ناگاه به یاد قصه امام متقین افتادم که وصله بر وصله می زد.
دیدن این صحنه ها ساده نیست . باید ببینی ، که وقتی دیدی ، اگه دلت حلقه ای برای اتصال داشته باشد وصل می شوی .
بخاطر همین بود که تا دهان باز می کرد مخلصش می شدی .
نمونه های زیادی دیده بودم یکبار بعد از عملیات رمضان، تعدادی از بچه های سیستان و بلوچستان به مخابرات لشکر ملحق شدند .
اینها کارمندان شرکت مخابرات بودند که به عنوان بی سیم چی،همراه با رییس اداره به منطقه آمده بودند
.
بنابر شکل کار ، بین این بچه ها و آقای کردی که ریس اداره کل مخابرات بود، با علی آقا ارتباط برقرار شد .
هنوز مدتی نگذشته بود که ایشان یکی از مریدان علی آقا شد .
این برای ما طبیعی بود .
ما کسی را ندیدیم که دوبار با علی آقا سر یک سفره بنشیند یا شبی را با #قرآن در محضر او باشد و دچار انقلاب درونی نگردد.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ إلاّ الدُّعاءَ... اى که از بندگانت بس
#مناجات_نامه
أَنَا مُذنِبۡ؛
لـٰکِنّے اُحِبُّڪَ یٰا أَباعَبدِاللّٰه♡
حسین جان!
چه ڪنم؟😔
گناهڪارم اما....
دوستت دارم🖤
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 🎥 رفیق خوشبخت ما ،، 🔰 #مقام_معظم_رهبری : شهید سلیمانی هم شجاع بود، هم باتدبیر بود
#سردار_بی_مرز 🦋
♦️سخنان #مقام_معظم_رهبری درمورد #شهید_مهدی_باکری و شهید سلیمانی:
《در بین شهدا، بعضے از آنها "شهید پرور" بودند.
در واقع مےتوان گفت آنها "سیدالشهدا" بودند.
اعتقاد ما این است ڪه شهید باڪرے،سیدالشهداے لشڪر عاشورا بود؛
و شهید سلیمانے هم #سیدالشهدای_مقاومت است.
سیدالشهدا شدنِ این عزیزان هم به خاطر فرماندهیشان نبود.❌
از زمانےڪه جنگ هشت سال دفاع مقدس شروع شد،
شهید آقا مهدے باڪرے از یڪ خمپاره زدن در جنگ شروع ڪرد؛ اما آقا مهدے در بین رزمندگان، صاحب سبڪ و صاحب ادبیات بود..
باڪرے فرد نبود، بلڪه ادبیات بود!
با تمام رفتار، گفتار،
حرڪات،
سڪنات و برخوردهایش،
همواره "شهید" تربیت مےڪرد.
و این دقیقاً در حاج قاسم هم بود . 》
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#تابلو_نوشت 🌹 « #شهید_محمد_حسین_عدالتخواه »علاقه خاصی به این شعر داشتند و آن را با دست خط خود در ا
🏷 #تابلو_نوشت
به خاطـر مشکلاٺ پادگان آموزشے ناراحٺ بودم و با خانواده ام با ٺندے رفٺار مے کردم.
نصرالله از این موضوع خبردار شد و به من گفٺ:
«هروقٺ احساس ناراحٺے کردے و عصبانے شدے،
اول سعے کن به یادخدا باشی و بعد؛
دسٺٺ را روے قلبٺ بگذار و سه مرٺبه سوره "والعـصر" را بخوان؛
آن وقٺ آرامش پیدا مے کنے. »
بارها نصیحٺش را تجربه کردم و موفق شدم.
#شهید_نصرالله_شیخ_بهائی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی کوبنده سید حسن نصرالله
تا لحظهاے که خون در رگهاے ماست،
در برابر اهانـت به پیامبرمان
ساکت نخواهیم ماند!👊
و فریادمان بلند است:
#لبیک_یا_رسول_الله
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🌷امروز سالروز شهادتِ #شهید_سید_مصطفی_میر_کمالی ، برادرِ #شهید_سید_مجتبی_میر_کمالی است؛ برادرانی که
🌹 #شهید_سید_مصطفی_میر_کمالی
📝 فرازی از وصیتنامه :
به امام امت، #خمینی بت شکن و مردم #شهید پرور ایران اطمینان میدهم که تا آخرین قطره خون خود برای دفاع از #اسلام و #قران با کفّار جنگیده و پیوسته گوش به فرمان امام امت باشم.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#اطلاعیه 📢
💠رهبر معظم انقلاب:
"رعایت دستورالعمل های بهداشتی را جزو تکالیف شرعی خود بدانید و به آن عمل کنید."
با توجه به شیوع موج سوم بیماری #کرونا در کشور،
جهت شرکت در برنامه های #گلزار_شهدای_کرمان در تاریخ هشتم و نهم آبانماه ، تنها به صفحه رسمی گلزار مطهر شهدای کرمان به آدرس:
https://instagram.com/golzar_shohada_kerman?igshid=lagxi9197dlw
مراجعه نمایید.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
2646621.mp3
1.83M
🤝 #هفته_وحدت 🤝
《نامگذاری هفته وحدت، یک اعتقاد و ایمان قلبی است.》
🎙مقام معظم رهبری
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سالروز_عروج #شهید_رضا_دادبین 🍃 یڪ بسته گز روے قبر گذاشته و با گلاب، مشغول شست و شوے آن بود. بے آ
🗓 هشتم آبان ماه، #روز_نوجوان است.
شایسته است یاد کنیم از نوجوان ۱۴ساله ای که فرمانده دل ها شد.❤️
#شهید_رضا_دادبین ؛ دانش آموزی که وقتی فرمان امام(ره) را برای جهاد می شنود،
درس و مدرسه را رها کرده و با وجود مخالفت والدینش،
برای رفتن به جبهه حق علیه باطل اصرار میکند.
آری!
کرمان ، پر است از این بزرگ مردان کوچکی که "خالصانه" پای بیعت با امام خود ماندند!
باشد که ادامه دهنده راهشان باشیم...🌿
(عکس فوق مربوط به قبل از شیوع ویروس #کرونا است.)
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_زیارتی_ارباب 💔
حرم، غروب، کرب و بلا
خوابِ خوب هر شبم
حرم پر از برو بیا
خواب خوب هر شبم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_روز_تیغ📖
زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی"
🔹صفحه : ۱۱۳_۱۱۲
🔸فصل نهم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
#قسمت_هشتاد_و_سوم 🦋
مثل همه رزمندگان، کلنگ به دست می گرفت و با بچه ها همراه می شد . بعد از اینکه ماموریت آنها در #منطقه تمام شد، ارتباط آقای کردی با علی آقا همچنان ادامه پیدا کرد.
دقیقاً با همین رفتار و کردار که از اعتقادش بود، جذب می کرد .
خوب یادم هست از زمانی که وارد تیپ شد هیچ وقت به کسی نگفت بیایید کلاس قرآن بگذارم ، یا چرا #نماز صبح را به جماعت نمی خوانید .
اهل حرف نبود .
اما قبل از نماز صبح وارد مسجد می شد و تا وقت صبحانه سرگرم تلاوت قرآن بود .
همین حال، بچه ها را دگرگون کرد .
مخصوصاً وقتی که دیدند مسجدی که اکثر اوقات به دلیل وضعیت منطقه همیشه پر از گرد و غبار بوده ،حالا از تمیزی برق می زند و بوی خوش آنجا ، دل آدم را جلا می دهد.
کم کم نماز جماعت هم با شور و شوق عجیبی برقرار شد .
بعد، جلسات قرائت و تفسیر قرآن شروع شد و شکلی به خودش گرفت .
این تاثیر را در نماز جماعت رزمندگان هم به شکلی دیدیم .
آنچنانکه هر روز نزدیک ظهر، علی آقا قبل از اذان وضو می گرفت و به مسجد می رفت . بچه ها وضو گرفتن او را که می دیدند، می فهمیدند وقت نماز است .
شکوه این لحظات ، زمانی بود که می دیدیم قبل از اینکه اذان از بلندگو پخش شود، همه در #مسجد حاضر بودند.
وضعیت ظاهری این مؤمن را هم اگر بخواهم تشریح کنم اینطوری بود که علی آقا به نظافت خیلی اهمیت می داد .
وقتی از منطقه به کرمان می آمد، می دیدی لباس ساده سفیدی به تن کرده ، بوی خوش و ملایم عطری از او به مشام می رسید.
هیچ وقت ندیدم موی سر و صورتش از یک اندازه مخصوص کوتاه تر یا بلندتر باشد .
برای این کار، شانه سه تیغی خریده بود و همیشه خود را مرتب می کرد.
حرفهایش هم همیشه ساده و پرمعنا بود.
ما می دانستیم علی آقا در عملیات های گذشته یک دستش فلج شده.
بنابراین فکر می کردیم روحیه اش برای انجام بعضی کارها مناسب نیست؛ یا حداقل ، دیگر آن تحرک سابق را ندارد .
اما روزی دیدم همراه مهدی سخی سوار بر موتور می آید .
تعجب کردم ، چون علی آقا از دست چپ ، و مهدی سخی از ناحیه دست راست فلج بود .
پرسیدم : «شما با این وضعیت چطور موتور
سواری می کنید؟»
خندیدند و گفتند: « کلاچ و گاز و ترمز را با همدیگر تقسیم کرده ایم.»
گاهی اوقات ما گم می شویم و نمی توانیم جلوی خودمان را ببینیم. بنابراین کارهایی را انجام می دهیم که ازنظرخودمان هم باعث تعجب است .
این پیش زمینه را می گویم که ذکر کنم علی آقا اهل اسراف نبود . البته هیچ وقت کسی را با زبان منع نکرد، چون می دانست این بچه ها اگر کم و
زیادی هم بکنند ، چون برای خدا می جنگند، نباید با زبان به آنها بگوید .
اما خودش موقع غذا، خرده نان ها را با کف دست جمع می کرد و می خورد . عملا نشان می داد که چگونه باید مصرف کرد.
روزی چندنفر مهمان به سنگر ما آمدند. ظهر گذشته بود و در قابلمه کوچک ما قدری غذا مانده بود، اما فکر کردم غذا کم است فوری رفتم مخابرات تا شاید بتوانم از تدارکات چند قوطی کنسرو بگیرم .
وقتی برگشتم ،دیدم همه از همان قابلمه ای که به چشم ما کوچک بود ، غذایشان را خورده و سیر شده اند .
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه أَنَا مُذنِبۡ؛ لـٰکِنّے اُحِبُّڪَ یٰا أَباعَبدِاللّٰه♡ حسین جان! چه ڪن
#مناجات_نامه ✨
🍂خدایا ؛
تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت!
مرا در آن صراطی گذار ،که هیچگاه در لحظه جان دادن ، غفلت نخورم.
🍁خدایا ؛
به من نعمتهایی دادی که من ،
نه قدرش را دانستم و نه لیاقتش را داشتم...
مرا زبانی ده که سپاسگزار تو باشم...
🍂خدایا ؛
به حدی گناه کرده ام و از فرمان تو سرپیچی کرده ام ،که شرمنده توأم....
مرا از بخشیده شدگان درگاه خود
قرار بده . 🤲
#شهید_محمد_علی_کازرونی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🥀'۱:۲۰ ؛ فرودگاه بغداد🥀 سردار دلها! دشمنانِ جـانْ دوست و بزدلِ تو در دل آن شب جمعه به رفتنت، مُهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#baghdad/1:20' ✈️
هـمــه در خــواب آرمیـده شبے
روح تــو بـا خــدا مــلازم شــد
تــا بـیایــے دوبــاره بــا منــجے
جمعه هامان به وقت قاسم شد
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 ♦️سخنان #مقام_معظم_رهبری درمورد #شهید_مهدی_باکری و شهید سلیمانی: 《در بین شهدا، بع
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات( شهید حاج قاسم سلیمانی)🌷
حرم شیفت داشتم . نماز عشا را خوانده بودیم که یکی آمد از کنارم رد شد.
دیدم حاج قاسم خودمان است! چه ابهتی داشت!🌱
مثل همیشه نجیب بود و سر به زیر ، یک لبخند مهربان روی صورتش بود. رفتم دنبالش.
ایستاد گوشهای کنار ضریح ، زیارت نامه خواند و بعد هم نماز.
رفتم جلو ، عرض ارادت کردم. از زوار خواستم بروند کنار تا حاجی راحت ضریح را زیارت کند .
با مهربانی گفت: «نیازی نیست خودم میرم.»
بعد از زیارت رفت سر قبر علما. مردم انگار تازه متوجه شدند که کی امده.
می امدند سلام و احوالپرسی!بوسه و عرض ارادت.
«حاجی لبخند دلنشینش را هدیه میداد به همه»
وقتی خواست برود تا حیاط مسجد اعظم بدرقهاش کردم . داشت کفشش را میپوشید. مردم دوباره جمع شدند دورش ، چه ایرانی و خارجی. طرف اهل پاکستان بود. امده بود جلو.
میخواست هر طور شده با حاجی عکس بگیرد . نگذاشتم! عربی چند کلامی با حاجی حرف زد. حاج قاسم خندید و گفت: «بذارید عکس بگیرن» بعد هم خدا خافظی کرد و رفت . شیرینی این دیدار خیلی دوام نیاورد، فقط چند روز . تا صبح جمعه که پیامک شهادتش را دیدم.
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#تلنگر 🍃پای آدم جایی میرهکـه دلش رفته! دلها رو مواظب باشیم تـا پاها جای بدی نره... #حاج_حسی
#حاج_حسین_یکتا 🌱
همه کفر نیز در مقابل #ولایت
ما ایستادهاند.
امروز همه در مسیر #ولایت_پذیری امتحان میشوند. راه عبور باسلامت ما از همه ناملایمات و تنگناها ، "پیروی ازولایت" است.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
✨وقتے وارد سنگر دیدهبانے شدم، او را دیدم.. داشت با دوربین #منطقہ را نگاه مےڪرد. سلام ڪردم، جوابم
#شهیدانه 🕊
✨گریه میکرد و اصرار داشت که به جبهه برود.😭
پدرش گفت: تو هنوز بچهای! جبهه هم جای بازی نیست که تو میخواهی بروی.😔
حسن گفت: مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم میشوم.✨
#شهید_حسن_یزدانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
Clip-Panahian-BarayeKomakBeZohoorCheKareeMitoonimAnjkamBedeem-128k.mp3
2.36M
🔻برای کمک کردن به ظهور چه کاری باید انجام بدیم؟
➖از اینجا معلوم میشه که ما برای ظهور آماده هستیم یا نه!
#استاد_پناهیان
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸علت اهانت به ساحت مقدس پیامبر(صلی الله علیه و آله)
استاد کاشانی🌱
#لبیک_یا_رسول_الله
#من_محمد_را_دوست_دارم 🌹
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_روز_تیغ📖
زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی"
🔹صفحه : ۱۱۵_۱۱۴
🔸فصل نهم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
#قسمت_هشتاد_و_چهارم 🦋
هم ما از آن قابلمه غذا خورده بودیم ، هم آنها .
همه این ها را به علی آقا گفتم ، توضیح داد هر وقت سر سفره مینشینی ، این زانوهایت را به بغل میگیری ؛ مثل بنده ای که جلوی مولایش نشسته ؟
گفتم :« بله .»
گفت : « پس #خدا بخاطر ادبت ، به سفره ات برکت میدهد .»
چه کسانی را دیدیم خدایا ، هنوز باورم نمیشود .
یک روز به برادر میر حسینی که خدا با آقا امام حسین محشورش کند ، گفتم :« ما نفهمیدیم که چطور شد که شما و #حاج_قاسم ، بعد از اینکه گفتید : از شرکت علی آقا در #عملیات جلوگیری کنید ، دوباره پشیمان شدید ؟!»
پاسخ داد :« شب بود و نیرو ها را به ستون یک ، به طرف خط می بردم که دیدم یک نفر عقب تر از همه دنبال ستون می آید .
گفتم :« آی برادر بسیجی ، کی هستی ؟! سریعتر ! »
همین طور که ستون حرکت میکرد، ایستادم تا ببینم کیست .
یکباره چشمم افتاد به علی آقا .
خدا می داند تا دیدمش ، زانوهایم سست شد و معذرت خواهی کردم .
وقتی دیدم با آن وضع مجروحیت آمده ، پشیمان شدم ، صورتش را بوسیدم و او همراه ما شد .
و آن شب علی اقا رفته بود تا به آرزوی خودش برسد .
روزی که خبر #شهادت علی آقا را شنیدم ، گفتم به منزل او بروم و درد دلی بکنم .
رفتم و در کنار مادرش که مرد عارف و بزرگی را تحویل داده بود ، نشستم .
نمیدانستم از کجا شروع کنم ؛ تسلیت بگویم یا تبریک ؟
علی آقا در زمان حیات خود همه حرف ها را به آخر رسانیده بود .
حرف زدن من ، صرفا برای حرف زدن بود ؛ وگرنه در نبود چنین بزرگواری چه میتوانستم بگویم ؟
از طرفی میدیدم که روحیه مادرش بهتر از من است .
بغض که گلویم را فشرد ، با ناباوری گفتم :« آخر چه کار کردی ؟
چه کار کردی که علی اقا اینقدر بلند مرتبه شد ؟»
ایشان خیلی آرام نگاهم کردند و ساده گفتند :« مزد علی آقا شهادت بود !
اگر #شهید نمیشد ، در حقش ظلم شده بود .»
دست خودم نبود ، بغضم ترکید .
و بنده حقیر و سراپا تقصیری مثل من ، وقتی علی آقا شهید شد تازه فهمیدم چه کسی از دست رفته است .
این بزرگوار یکبار هم نگفت :« من قبلا این کار را کرده ام ، آنجا بوده ام ، فلان کس را نجات داده ام ، یاور ضعیفان بوده ام و .... »
هر وقت او را میدیدی،
انگار طوق گناهی بزرگ را به گردن دارد ، سر به زیر می انداخت و خودش را کمترین میدانست .
یکبار نگفت که این کلیه من در زندان ساواک ناقص شده است .
رفیق ما پا نداشت ،دست نداشت ، بدن مطهرش پر از ترکش بود و ما بی خبر بودیم ؟!
چه نا رفیقی بودیم ما ..........
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ 🍂خدایا ؛ تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت! مرا در آن صراطی گذار ،که هیچگاه در لحظه
#مناجات_نامه ✨
🌸 وَهُوَ مَعَكُم اينَ مَا كُنتُم
و او با شماست هرجا که باشید
♥️حدید/۴
می بینی؟! دلم مدام کنار توست ...!!🌈
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman