eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.5هزار دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
8.9هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب درارتباط با امام محمد تقی (ع) ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
▪️ این است روایت تاریخ جریان امامت که همیشه از سمت شیعیان مورد بی مهری قرار گرفته است (لطفا تصویر باز شود...) (ع) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
💬آقا سیدعلي خامنه اي [مدظله تعالي]؛ خودمون رو آماده ڪنیم برا امام زمان عج سربازی امام زمان کار آسانی نیست. ✅ نیاز دارد. آقا جان... برای ما جوانت دعا کن که خرمشهرهای را آزاد کنیم ✅ما همه تا آخر عمرِ ناچیزمان پاسدار خواهیم ماند. خدایـــــا... "نیامدنش" از "نبودنش" دردناک تر است نبودنش "تقدیر" است، نیامدنش " "‼️ ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
❇️شهدا و امام زمان (عج) هوا بارانی بود . نیروهای پادگان امام حسین در حال اعزام به جبهه بودند . در میان گل ولای ،حاجی خم شد ویک سربند برداشت و شست!!! گفتم حاجی سربند توی خانه زیاد داریم!! گفت : زنده باشد ونام امام زمان زیرپا ومیان گل ولای!!!! 🔹هدیه به روح مطهرش صلوات ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
فرمانده پابرهنــ✨ــہ به اتفاق ، با موتور سیکلت از پادگان قشله به طرف فاو در حال حرکت بودیم . یک رزمنـده قد بلند و رشیــد با از طرف مقابل ما درحال دویدن بود کنارش ایستادیم و حاج قاسم پیاده شد و با گرمی پیرامون اوضاع منطقه و نیروها باهم صحبت کردند. خوب نگاهش کردم ،یک به جای کمربند‌،دور کمرش بسته بود بعد از خداحافظی با او حاج قاسم گفتم :کفش نداشت!!! گفت:حتما کفش هایش را به یک بسیجی داده گفتم:جای کمربند نخ بسته بود !!! گفت:حتما فانوسقه اش را به بسیجی دیگری داده گفتم:کی بود؟ گفت :حاج اکبر بختیاری 🕊🍃 🍃🕊 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
💐 سالروز نورانی ترین پیوند هستی، پیوند حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام مبارک 💐 ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
ازدواج به سبک شهدا ❇️روایتی خواندنی از مراسم ازدواج جانشین رئیس ستاد لشکر ۴۱ ثارالله ✅ازدواجمان خیلی برگزار شد. ✅ حاجی کتاب‌هایی تدارک دیده بودند و متن‌هایی زیبا روی جلد نوشتند که به مهمان‌ها بدهند. ✅روی دوتا پارچه بزرگ هم نوشتند عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید. پرسیدم علت نوشتن این مطلب چیست؟ گفت: " این نوشته‌ها جایشان همین جاست در هیچ مجلسی و هیچ کجا انسان نباید کند بخصوص در مراسم ازدواج ...." ✅در آن مجلس سخنران آوردند. آقای سلیمانی در مردانه صحبت کردند و نماز مغرب و عشا هم به صورت برگزار شد. ✅ موقع جاری شدن خطبه عقد، خیلی اصرار داشت که حتما با باشم ✅تمامی مستحبات را رعایت کردند و سه چهار صفحه خواندند. ✅بعد از عقد یکی دو ساعت در مورد زندگیمان صحبت کردند که فقط _خدا را در نظر بگیریم و بس. ✅ بعد از رفتن مهمان‌ها قرار شد به منزلمان برویم. ماشین را به داخل خانه مون آوردند. ✅حاجی چادر مشکی روی سر من انداخت!!! بعضی خانم‌های فامیل ناراحت شدند که چرا چادر مشکی؟ محمد گفت اگر همسر من است بهتر است همین چادر را سر کند!!!!  (همسر سردار شهید محمد گرامی) ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
📣اطلاعیه لطفا شما هم رسانه ی مراسم شهدا باشید. ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
🍃🌷🍃شال سبـــز 🍃🌷🍃 (۱) روز جمعه فرار رسید،لحظه شماری میکردم واسه رفتن به منزل شون... رسیدیم جلوی درب،یکی از خادمین در زد،مادرشهید به گرمی به استقبال مون آمد، مونس هم اومد،لبخند میزد و خجالتی بود... محمود رضا بغل مادرش بود...وارد خانه شدیم...به پیشنهاد آنها رفتیم اتاق بزرگه...آقایان یک سمت خانم ها سمت دیگر... مادر هم روی صندلی نشست و کنارش،اما مونس غیبش زد آخه کمی غریبـی میکرد... سنگینی بود،همه تو فکر بودند،من که هنوز باورم نمی شد تو خونه ی دوست شهیدم نشسته ام... سرم را بالا گرفتم که نگاهم به عکســ آقا غلام رضا افتاد... انگار با آدم حرف میزد،با لبخنــد قشنگش و همون لباس مدافع حرمـ✨ـش به ما خوش آمد میگفت... تو فکر بودم که صدای محمود رضا رشته ی افکارم را پاره کرد و سکوت جمع را شکست تو بغل مامانش بی آرومی میکرد...مادر شهید گفت عکس باباش رو میخواهد و به آقایون اشاره کرد که عکس غلام رضا رو جلو بیاورند... دست به دست شد تا رسید به همسر شهید،گذاشت جلوی محمود رضا. کاش اون لحظه بودید که ببینید چطور این بچه ی یکــ و نیم سالـہ با عکس ش بازی میکرد... انگار واقعا باباش جلوش نشسته بودخلاصه سرگرم شد... چندی بعد سر صحبت باز شد، طبق روال قبل یکی از خادمین شروع به مصاحبه کرد: -خب مادر بگید از غلام رضا برامون بگید...بگید که چی شد که حاضر نــشد زمان تولد پسرش برگرده⁉️ همه ی حواس ها سمت مادر جمع شدآهی کشید و شروع کرد به صحبت کردن... 💟-غلام رضا مهربون بود و دلسوز، بعد از فوت پدرش از ۱۲سالگی روی پای خودش ایستاد و شد مرد خونــہ!!! (ادامه دارد...) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
#تلنگر امروز🔔 💢خدا در #فضای_مجازی هم هست 🔸در فضای مجازی هم میتوان بجز کارهای زشت و #گناه برای خود خیرات و حسنات جمع کرد: 🔷انتخاب با توست❗️ پاداش و عذاب 🔥از خداست اگر... تیر #دشمن... جسم #شہدا را شکافت...‼️ تیر ارتباط ناصحیح با #نامحرم قلب آن ها را به دردمی آورد... ألم یعلم بأن الله یَری؟ آیا او نمی داند ڪه خداوند همه #اعمالش را می بیند⁉️ #شہداشرمنده_ایم ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
❇️عاشقانه های گلزار 🔹شب گذشته پیوند آسمانی ۵ زوج جوان در جوار شهدا برگزار شد.... ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
❇️یاد بخیر که رفته بودیم برای نماز تو مسجد. نماز که تمام شد دم درب مسجد ایستاد. یکی از نمازگزاران که آمد خارج شود او را در آغوش گرفت و کلی خواهی کرد!!! گفتم علی چی شده؟ گفت: « هیچی حواسم نبود پا روی کفشش گذاشته و لگد کرده بودم!!! 🔸کجایند مردان خوب خدا 🔸کجایند شهیدان راه خدا 🔸دریغ از فراموشی لاله ها ❇️گفتم علی آقا چقدر کم حرفی کم صحبت میکنی؟!!! گفت: آدم هر چی کمتر حرف بزنه کمتر هست و هم کمتر هست. ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
🔆الگوی قرار بود یک جادة 10 کیلومتری را با پای پیاده طی کنیم. گفتـم: آقای فولادی! راه زیـاد است. توانش را دارید که بیایید؟ گفت: بله! من باید به کارهای مردم رسیدگی کنم. خدا این را بر گردن من گذاشته و من هم باید انجامش دهم. ساعت‌ها در یک راه پیاده‌روی کردیم تا به یک روستا رسیدیم. رفت وسط مردم روستا و به کار همه کرد. یکی از اهالی روستا جلو آمد و از ناصر خواست که برایش کاری انجام بدهد، ولی انجام آن کار در توانش نــبود. 💢یک گوشه نشسته بود و می‌کرد. گفتم: آقاناصر! چی شده؟ چرا ناراحتی؟ سرش را بالا آورد و با چشم‌های خیس گفت: من نمی‌توانم خواسته این مرد را برآورده کنم. گریه‌ام برای این است که در برابر خواسته این بنده خدا ناتوانم. ‼️ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
#پیام_فرمانده 💬ما اگر بخواهیم در مقابل جبهه دشمن کارکنیم، هم باید #تنوع داشته باشیم، هم باید #ابتکار داشته باشیم، هم باید #انگیزه داشته باشیم، هم #برنامه داشته باشیم، کارمان هدایت شده باشد و این نمی‌شود مگر با #تشکیل_جبهه . 🔸از #مظلومیت #امام_خامنه_ای فقط یک نکته برای گفتن کافیست که: 🔸 ایشان همواره بیشترین توجه را به وضعیت معیشت #مردم دارند 🔸اما گناه عمل نکردن #دولت ها را به گردن ایشان میندازند. ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
🍃🌷🍃 شال سبـــز🍃🌷🍃 (۲) بزرگتر که شد،عضو شد و اگر چه شغل ازاد داشت اما دست از و به محرومان برنداشت. بهم گفت: مادر زنی از ذریه (س) برام بگیر میخوام دو روز دیگه حضرت زهرا بشم و به خانم محرم باشم خدا خواست و اعظم سادات نصیب ما شد،الحمدالله زندگی خوبی داشتند و ثمره ی زندگی آنها مونس هفت ساله و محمود رضا یک و نیم ساله ست... ظهر اومد خونه گفت مادر من باید برم ،راضی باش که برم...اگر چه برایم سخت بود اما بالاخره رضایت دادم که بره.... خانمش باردار بود،غلام رضا رفت و زمان تولد پسرش پیش ما نــبود بهش زنگ زدم: -مادر پاشو بیا پسرت خیلـی عزیزه شبیه خودته... 💟-مادر اگر چه همه ی شمارو دوست دارم،اما حضرت زینب را بیشتر دوست دارم،فعلا نمیتونم بیام،اسم پسرم را محمود رضا بگذارید به عشـق ... عکس پسرمو برام نفرستید میترسم دلم بلرزد و ایمانم سست بشه...‼️ چند ماهی گذشت و خبری از غلام رضا نبود اعظم سادات،برای بچه ها هم مادر بود هم پدر.. تا بالاخره خودش تماس گرفت و گفت ان شاءالله شما به زودی عازم سوریه خواهید بود و من شمارو ملاقات خواهم کرد... وقتی رفتیم محمود رضا ماهه بود که تازه آغوش پدرش را یافت... مادر کمی بغض میکند و ساکت میشود... ادامه دارد.... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🔔دعوت نامه کرمانی ها مهمان دارید..... چهارشنبه جایی قول ندهید.... ♦️بازگشت پیکر دو شهید از نیروی زمینی ارتش به استان کرمان.... 🔹زمان :چهارشنبه ساعت ۹صبح 🔹مکان: فرودگاه کرمان دســـت دراز ڪنید ڪہ بهترین روز قیــامت، اســـت ... ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
❇️آقای حجتی: (رزمنده و راوی دوران دفاع مقدس) مردم!!! یه نگاه به قبور مطهر این بیندازید: 🔹اکثرا متولد ۳۵ به بالا بودند تا نهایتا متولد ۵۰ یعنی دقیقا اوج جوانی یعنی ۲۰سال به بالا ⭕️این جوون های ۲۰ ساله جلوی دنیا ایستادند... 🔹تو اون زمان تو سالهای ۴۰ تا۵۰ اوج و استکبار بودکه اینها به دنیا آمدند ولی جوری شدند که اخرش بهشتی شدند. 🔹در واقع جوون های دهه چهلی در جهنم زندگی کردند ولی به وارد شدند. اگه همت کنند 3⃣ تا «ت»داشته باشند همه چیز درست میشه: ✅توکل بر خدا زیر سایه ی حضرت آقا ✅توسل به اهل بیت ✅تلاش بی وقفه رزمنده ها ادامه دارد... ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌کلیپ بسیار پر محتوا حتماً ببينيد و نشر دهید مرد و زن همه نسبت به مسئول هستیم... ♦️پیشنهاد نشر ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
❇️توکل بر خدا ✅مردم یعنی کاری که کرد!!! تو عملیات ثامن الائمه بود جلوی سنگر عراقی ها تیر خورد و پاش زخمی شد. تفنگش یه خشاب بیشتر نداشت، از پاش داشت خون میومد ولی طاقت آورد،با همون پا جلو رفت و به سرباز عراقی اسلحه کشید!!! سرباز عراقی از ترس تفنگشو انداخت و تسلیم شد، اصلا خبر نداشت که ۴ تا سرباز عراقی دیگه هم پشت سرش هستند... خلاصه حاج مهدی با همون یه اسلحه 5 تا عراقی رو تسلیم شده آورد این طرف خاک با همون پای زخمی!!! اون روز وقتی پیش بچه های ما رسیدند همه از خوشحالی میگفتند. هیچ کس باورش نمی شد که او با اسلحه خالی تنها با یک خشاب ۵ تا عراقی تحویل داد!!!! ✅او دنیایی داشت توکل به نه !!!! ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
!!! هر چقدر به بالای قله نزدیک میشیم،هوا کـم میشه❗️ دیگه به شُش هرکسی نمی سازه ! بی هوا میخرن، بی هوا می برن ،بی هوا میاد!خیلی حواستونُ جمع کنید ؛ ، ؛ 💢دائم باید بری توی ؛اگه گرفتی، بادت خالی شه ، اگه پنچر شدی، بادت کنن. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
... آیا می دانید شهیدان حمدالله و علی قربانعلی پور قبل از اینکه باهم پسر عمه و پسر دایی باشند باهم ‌ صمیمی بودند.... که از مدرسه شروع شد که در اعزام به جبهه باهم ادامه یافت در مفقودشدن همزمانشان آسمانی شد واین با برگشت همزمانشان به زمینیان اثبات شد آری شهدا چنین رفیقانی هستند.... ‌‌‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🔻 می آیی و من چه ساده دل می بندم مثل قبل، دوباره می روی از پس یک استقبال کوتاه نیم روزی و من باز هم دل برمی دارم و سلامهایم را به دوش می کشم و می روم به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا... اما به آمدنی دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد و تو مرا بدنبال خود بکشانی و امان ازاین تجربه های مکرر ! 💠 با هم می آییم از شهــ✨ـدا ساعت ۱۶عصر فرودگاه کرمان 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🍃🌷🍃شال سبـــز🍃🌷🍃 (3) دقایقی بعد یکی از خادمین از معجزات و کرامات این شهید بزرگوار پرسید. مادر اشاره ای کرد به شال سبزی که در تاقچه بود و برایش اوردند،اورا بوسید و به چشمانش گذاشت. گفت " میدانید این هدیــہ ی ست که دست به دست شده تا رسیده به دست من ؟؟!!! یادمه اون سفر آخری که سوریه بودیم،غلام رضا پرچم حـ✨ـرم را نشون من داد گفت: -مادر به زودی این مال ما خواهد بود... خوشحال شدم، -چه خوب به همه از این پرچم ها میدهند؟!!! -نه هرکس که شود این پرچم به همـراه به خانواده اش باز میگردد ان شاءالله وقتی منم شهید شوم این پرچم را برای شما خواهند آورد... و همان شد❗️ غلام رضا درست میگفت، این پرچم که اکنون پشت سر من به دیوار هست به همراه پیکر غلام رضا برایم آوردند... و اما جریان ... "بعد از شهادت غلام رضا خیلی بی تابی میکردم دلم میخواست هر طــور شده به دیدار بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم... غلام رضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت... خلاصه اینجور که یک قاری لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده بودم ،آخه به این شهید خیلی خیلی داشتم... بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و گلزار را به قصد رفتن ترک کردم... همون شب به آمد باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من.. با همون خنـ❤️ــده ی همیشگی ش بهم گفت: -امروز شما ما هستید،اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام همسر ایشون رو نمی دانستم) -آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام،متاسفانه نمیتونم بمونم باید برگردم ،عذر بنده را بپذیرید... -حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به بدهی.. بهش بگو از طرف ماســت اینم ... -تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت این شال همان شالی بود که حضرت آقا در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم... بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک و آن هم به واسطـه ی یک برآورده کرد. و طولی نکشید که شال سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست شماست.... (پایان) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
❇️به یاد ۱۷۵ شهید غواص که تشنه لب مثل ابوالفضل العباس به رسیدند. یعنی کاری که بچه ها تو عملیات ۸ کردند!!! _حسین یوسف الهی، _ابراهیم هندوزاده، _منوچهر شمس الدینی، _کیانی و... _حسن یزدانی(که ۳۰ بار از این آب رد شد و برگشت میشه ۶۰ بار) شب شده، همه آماده اند،تذکرات داده شد گزارش هواشناسی هم گرفتند، اصلا قرار نبود بارون بباره ولی خدا معادلات هواشناسی رو میریزه بهم و بارون میگیره!!! یک لکه سیاه بالای وحشی اونهایی که رفتند راهیان نور میدانند یکی از رودخانه های وحشی دنیاست!!! ولی توافق انجام شد که این عملیات انجام بشه. بچه های زدند به آب ناگهان وسط اب با یک موج خوردند به ساحل خودمون!!! ولی چون هوا خراب بود و رود وحشی شده بود. دوباره زدن به اب دوباره یه موج قوی تر بچه هارو زد به !!! حاج احمد گفت: "بچه ها به حاجی پیام بدید رودخونه اجازه رد شدن نمیده..." پیک پیام حاج احمد رو به حاج قاسم رسوند بغض حاج قاسم رو میگیره اینجاست که میگه: " از قول من به حاج احمد و همه ی بچه های غواص سلام برسونید بگید این اب رو به پهلوی شکسته قسم بدین آروم میشه!!! ادامه دارد.... لب خشکت می ناب است کاکام دلم از غصه بی تاب است کاکام به دندان نیز مشک را گرفتم دگر کوتاهی ز اب است کاکام ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
به او گفتم: تو که این همه کار برای مردم انجام میدهی، برای خودت خانه ای هم دست و پا کردی یا نه؟؟؟؟ گفت: بله، دارم برای خودم خانه درست می کنم. گفتم: می خواهم خانه ات را ببینم!!!! گفت: من در آن دنیا دنبال خانه ساختن هستم..... آری شهدا خانه ای ساختند از عشق وهر ما با اشتیاق به مهمانی شان می رویم شما هم دعوتید.... ١٧ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman