eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.5هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
9.3هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🦋 ((دکل دیده بانی)) و اتاقک در دل آسمان گم شده بود. ستونی فلزی با ارتفاعی به اندازه یک ساختمان بیست طبقه، 🏢 بدون هیچ حفاظی قد کشیده بود. و امشب می بایست من از آن بالا بروم؛ کاری که هر شب بچّه‌های می کردند. نگاهی به انداختم. همچنان آرام و مصمّم منتظر من بود. ☺️ اضطراب😰 را از چهره ام می خواند. لبخندی 😊زد : «نگران نباش! من هم پشت سرت می آیم.» بسم الله گفتم و میله ها را در دستانم محکم فشردم و پایم را روی پلّه های دکل گذاشتم. نور ماه🌙زیر پایم را روشن کرده بود. هر چه بالاتر می رفتم، همه چیز روی زمین کوچکتر می شد. خیلی با احتیاط و آرام پیش می رفتیم. نگاهی به بالا انداختم، هنوز خیلی مانده بود که به اتاقک برسیم، لحظه ای مکث کردم، دیدم دیگر نمی توانم بالاتر بروم تا همین جا خیلی از زمین🌍 دور شده بودیم. این افکار باعث شده احساس خستگی 😞کنم پاهایم شروع به لرزیدن کردند! محمّد حسین که دید توقّفم طولانی شده، پرسید : «چیه؟ چرا نمی روی بالا؟» گفتم : «نمی توانم، خسته شدم» گفت : «برو! چیزی دیگر نمانده. پایین را نگاه نکن، من پشت سرت هستم.» گفتم: «محمّد حسین پاهایم دارند می لرزند، 😓 نمی توانم بروم.» گفت: «خیلی خب! همان طور که هستی صبر کن.» بعد سعی کرد تا چند تا پلّه بالاتر بیایید. گفتم: «کجا می آیی؟» گفت: «صبر کن!» خودش را بالا کشید. دست هایش را دو طرف من گذاشت و گفت : «حالا بنشین روی شانه های من.» گفتم: «برای چی؟!» گفت : «خب بنشین خستگی در کن!» گفتم: «آخر این طور که نمی شود.» گفت: «چاره ای نیست، بنشین! کمی که خستگی ات رفع شد، دوباره ادامه می دهیم.» چاره ای نبود آن قدر و خسته و ضعیف 😰بودم که نمی توانستم ادامه بدهم، کار دیگری هم نمی شد کرد..! آرام روی شانه های محمّد حسین نشستم، این کار هم برایم سخت بود؛ 😥 اینکه او بایستد و من روی شانه هایش بنشینم.. در واقع محمّد حسین با این کارش هم باعث شد خستگی ام رفع شود و هم روحیّه ام تغییر کند.😊 لحظه ای بعد دوباره بالا رفتن را آغاز کردیم. دیگر زانوهایم نمی لرزید انگار یک انرژی ناشناخته به تن من تزریق شد. 💪 وقتی به بالای دکل رسیدیم، نفس عمیقی کشیدیم و گوشه ای نشستم. نگاهی به اطراف انداختم همه چیز به شکل غرورانگیزی زیر پایم کوچک شده بود! 😌 باد خنکی که آن بالا می وزید به تن عرق کرده ام😥 می‌خورد و حسابی سردم شده بود. می دانستم باید صبر کنم تا هوا روشن شود و بعد تمام روز را آنجا بمانم. به محمّد حسین گفتم: «خب! حالا آمدیم بالا، صبح که هوا روشن شد چه کار کنیم؟» 🤔 گفت: «چه کار می خواهی بکنی؟» گفتم : «بالاخره یک سری امکانات اینجا لازم داریم.» گفت: «هر چه بخواهی برایت می آورم. تو اصلاً لازم نیست از جایت تکان بخوری. همین جا بنشین و دیده بانی کن. به فکر پایین رفتنم نباش خودم هستم.» محمّد حسین آن شب و روز بعد، چند بار.... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفح
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفحه اینستاگرام ما: @shohada_kerman.ir 🍃التماس دعا🍃 🌙 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت سامی مسعودی از #فرماندهان حشدالشعبی به
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📜خاطره استاد قرائتی از اولین آشنایی با سردار سلیمانی همه رئیس جمهورها با هم بمیرند یک چنین تشییع جنازه‌ای می‌شود؟ یک چنین تشییع جنازه‌ای نمی‌شود. عزت دست . این تشییع جنازه چه چیزی درونش بود؟🤔 پول بود، زور بود. من خودم را نمی‌شناختم. سالها کار کرد و به احدی نگفت. ایشان بالاترین درجه را داشت، خواص او را نمی‌شناختند. من یک وقت دفتر آقا رفتم، کاری داشتم با آقای حجازی، آقای را هم نمی‌شناختم، آنجا نشسته بود. به آقای حجازی گفتم: یک حرف خصوصی دارم، ایشان کیست که اینجا نشسته است؟ گفت: نمی‌شناسی؟⁉️ گفتم: نه، گفت: سردار سلیمانی است. گفتم: عه، اسمش را شنیده ام. چند سال پیش چند نفر سردار سلیمانی را می‌شناختند؟ سه سال پیش چند نفر را می‌شناختند؟ خدا خواسته باشد درست کند، یک شبه همه چیز عوض می‌شود. یک شبه بنی صدر سقوط می‌کند و یک شبه بهشتی بالا می‌رود. از دوازده بهمن تا ۲۲ بهمن این ده روز چه حوادثی رخ داد. هیچ مرجع تقلیدی به اندازه امام خمینی عکسش چاپ نشد. شاه گفت: امام خمینی نه، خدا گفت: آره. زلیخا همه درها را بست که هیچکس نفهمد همه فهمیدند. با خدا ور نروید. اگر خودت را پاک کنی می‌نویسد و خودت را بنویسی خدا پاک می‌کند. خیلی مهم است. ✨ قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ‏ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»💚 رمز محبوب شدن و عمل صالح است. پس هرکس بیشتر و عمل صالحش بیشتر محبوبیتش بیشتر است. 🌿این تشییع جنازه می‌گویند: هرچه وُّدش پررنگ باشد، معلوم می شود «آمنوا و عملوا الصالحات» ‌اش پررنگ بوده است. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🔵امام خمینی(ره) میفرمودند: را به آدابش عمل کنید! یعنی ... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
•🌸• #شهید_علی_شفیعی {پدر یڪی از بچه بسیجی‌هایی ڪه تازه به جبهه آمده بود و دیپلم هم داشت و اتفاقا دا
🦋 اوایل ازدواجمان بود! یڪ شب، از صداے دلنشین بیدار شدم. نور ڪم سویے به چشمم خورد؛از خودم پرسیدم: این نور از ڪجاست ؟ بعد از مدتے متوجه شدم آن نور، از چراغ قوه اے است که علی روشن ڪرده بود تا نماز شب بخواند...!🔦 چراغ بزرگترے را روشن نڪرده بود ڪه مبادا من از خواب بیدار شوم. 《راوے:همسر شهید》 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
••• امـــــــــام خـامنه ای(ره): در شبڪه‌های اجتماعی، فقط به فکر خوشگذرانی نباشید❗️ 👈شما افسران #ج
⚠️ مراقب خود باشید! ⚠️ در این فضای بی در و پیڪر !📱 در اگر روی مین میرفتی، جانباز میشدی... و سربلند! اما اگر تن به مین های این وادی دهی، معلوم نیست به ناکجا آبادها خواهی رسید...! اینجا فقط باید دل به داد.../❤️/ علی اکبرهای و خامنه ای ، تخریب چی های قابلی هستند...!👌 💣 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
امشب؛ مرقد مطهر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی #گلزار_شهدای_کرمان 🔻کانال رسمی گلزار
🌼 مـن یقین دارم را شــما عــشّــاق درڪ ڪردید...! نه مایی ڪه "شـهادت"، فقـط وِرد زبـانمان است !!😔 الــ🤲🏻ــهے زندگـیمان را شـهادت گونه قرار ده. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
•🌸• به یاد شهدای اولین روز از عملیات غرور آفرین #بیت_المقدس ، ڪه مزار مطهرشان در گلزار شهدای کرمان
"من، «مصطفی» پسرت هستم" 🔹روزی یکی از همراهان با من تماس گرفت واطلاع داد که ایشان قصد دیدار با مادرم را دارند. وقتی جلوی خانه مادرم رسیدیم، متوجه شدم ایشان نیمساعت در کوچه روی پا ایستاده و منتظر ما بوده اند؛ به سرعت درِ خانه را باز کردم، به محض آن که سربرگرداندم، دیدم سردار پشت فرمان ماشین نشستند!!!...🚘 و ماشینی را که مادرم در آن بود، به داخل خانه هدایت کرده و در پاسخ به سوال مادرم، گفته بودند: "من، مصطفی پسرت هستم!"☺️ خودِ سردار ، مادر را به داخل خانه بردند و کنار صندلی مادر روی زمین نشستند. وقتی که عزم رفتن کردند، به همه گفتند که ایشان را با مادرم تنها بگذاریم؛ سردار مقابل مادر روی زمین نشست، چادر اورا بوسید و گفت: "شما مادر شهید هستید؛ دعا کنید تا من هم بشوم.🙏🏻" {به روایتِ:برادر شهید} 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای"مهدی شفازند" 🔹صفحه ١۴٨_١۴٧ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((دکل دیده بانی)) آن شب و روز بعد، چند بار از دکل شصت متری بالا و پایین رفت. یک بار برایم پتو آورد. یک بار صبحانه🧀،یک بار نهار 🍛 و چندین بار دیگر به بهانه های مختلف آمد و رفت. رفتار او باعث شده بود که روحیّه ام کاملاً عوض شود. شب، با تاریک شدن هوا آمد دنبالم و گفت: «برویم» این بار خودش اول رفت و بعد من پشت سرش می رفتم. پایین تر از من حرکت می کرد تا بتواند مواظبم باشد. و بالاخره مرا پایین آورد. بارها شنیده بودم که چقدر نسبت به نیروهایش احساس مسئولیّت دارد، ولی هیچ گاه محبت پدرانه اش را از نزدیک حس نکرده بودم. با کار آن شب محمّد حسین، هم توانستم را آن طور که باید ببینم و هم روحیّه ام تغییر کرد.🙂 هیچ وقت نمی توانم لحظه ای را که روی شانه هایشان نشسته بودم، فراموش کنم. 💠آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست ‌‌‌‌ عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی ((من بسیجی ام)) در طول مدّتی که محمّد حسین مسئول لشکر شده بود، من و چندین بار به او اصرار می کردیم که به عضویت در بیاید، امّا او زیر بار نمی رفت! و می گفت: «شما دنبال چی هستید؟ 🤔 اینکه یکی به نیروهای سپاه اضافه شود؟ من دوست دارم به عنوان یک خدمت کنم. پس بگذارید راحت باشم.» 😕 گفتیم: «محمّد حسین! مگر سپاه چه اشکالی دارد؟!» گفت: «سپاه هیچ اشکالی ندارد، خیلی هم خوب است، امّا من خدمت در لباس بسیجی را بیشتر دوست دارم.» ☺️ محمّد حسین اینقدر ظرفیت و لیاقت داشت که می توانست از فرماندهان رده بالای سپاه شود؛ امّا این در صورتی بود که به عضویت سپاه در می آمد و رسمی می شد. بارها مسئولین لشکر به او پیشنهاد می کردند، اما چون به عشق می ورزید، نمی پذیرفت؛ 👈🏻تا جاییکه سفارش کرده بود اگر من شدم، روی سنگ قبرم ننویسید ؛ اگر چنین کلمه ای بنویسید روز قیامت جلوی شما را خواهم گرفت.👊🏻 من یک بسیجی‌ام! 💠کجایند مستان جام الست ؟ ‌‌‌ دلیران عاشق، شهیدان مست 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفح
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفحه اینستاگرام ما: @shohada_kerman.ir 🍃التماس دعا🍃 🌙 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📜خاطره استاد قرائتی از اولین آشنایی با
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت در فیلم 🎞مستند، حیدر تعریف می‌نمود : ما در بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و راهی بیمارستانش🏩 نمودند، 🚨اخبار بدی از احوالات ایشان دریافت می‌نمودیم... من و و چند‌ سردار دیگر با مشورت به این نتیجه رسیدیم که به حضرت آقا زنگی📞 بزنیم و از ایشان التماس دعای🙏🏻 مخصوصی برای حافظ اسد بنماییم،  زیرا فکر 🤔می‌کردیم اگر حافظ اسد از بین برود، ما دیگر جایی در سوریه که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل❌ بود نخواهیم داشت. به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودند :  باشد حتماً دعا می‌کنیم.🤲🏻 چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،  ما نگرانتر 😥شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم. حضرت آقا فرمودند :  ایشان باید برود، ولی شخص دلسوزتر و بهتری را برای خدمت به دین، به جای ایشان می‌گذارد... ما متحیر شدیم😳... دو نفر جایگزین حافظ بودند، برادرش و نخست وزیرش... 🔻خب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف‌ ها نبود... 🔻نخست وزیر هم که یک فرد تقریباً مخالف بود... ما متحیر شدیم... تا این‌ که حافظ اسد فوت نمود و بشار اسد، پسرش سر برداشت... ما با خود بشار، در یک کاخ زندگی می‌کردیم... چون اوضاع سوریه به هم ریخته بود... یک روز سر نهار، خدمتگذارش را خواند و گفت : نامه✉️ را بیاورید... نامه را آوردند و ایشان نامه را به سردار همدانی دادند... سردار یکدفعه خودش را جابجا کرد و نامه را دوباره خواند📃 به همه ما یک نگاه عجیبی کرد و نامه را داد به نفر پهلوئیش.. نامه به دست من رسید، دیدم نامه از طرف ملک عبدالله است و گفته : 📃ای اسد...  یا دست از پشت سر ایرانی‌ها بردار و ایشان را از کشورت بیرون بینداز و یا کشورت را با خاک یکسان و تو و خانواده ات را نابود می‌کنیم... امضاء ملک عبدالله (پادشاه عربستان) ما متحیرانه به همدیگر نگاه می‌کردیم...  آخر تهدید بزرگی بود و اگر خود حافظ هم بود، حتماً یک کاری بر علیه ما ایرانی ها می‌کرد... یکدفعه دیدیم بشار که متوجه اخم‌😠های توی هم ما شده بود با لبخند🙂 نامه را از ما خواست... ما نامه را با احترام تقدیمش نمودیم... یکدفعه و متعجبانه دیدیم، بشار نامه را پاره کرد و خودش بلند شد و پاره های نامه را در میان شعله های آتش🔥  شومینه پرتاب نمود و با لبخند گفت : ما تا آقای و شما سربازانش را داشته باشیم هیچ غم و غصه ای نداریم. آنگاه بود که فهمیدیم حضرت آقا چه فرموده بودند و از کجا این خبر را چند سال پیش دریافت نموده بودند... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌸السلام علیک یا بقیۂ الله فی أرضه🌸 مهر تــو همان کیمیایے ست.... که روزگار مرا ، قیمتےمی کند! من، به اعتبار محبت تـو نفس مےکشم .. اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج🌱✨ ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_جواد_رستمی_شریف_آبادی 🌸🍃 شهدِ شیـرین شهـادت را کسانی می چشند که شهد شیرین گناه را نچشیده باشند ... #سالروز_عروج ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
فـقـــط ‌‌‌ ‌بـــــرای ‌‌‌ ‌ خـــــدا #حاج_قاسم_سلیمانی ☘ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شه
فقط براے خدا🌱 #حاج_قاسم_سلیمانی ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
پشت ڪردم بہ گنـاه، پـاڪ شوم در رمضـــــــــان🌙✨ همہ ترڪم بڪنند عیب ندارد ، تو بمـــــــــان یارفیق‌من‌لارفیق‌له💔🍃 ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
⚠️ مراقب خود باشید! ⚠️ در این فضای بی در و پیڪر #مجازی !📱 در #جبهه اگر روی مین میرفتی، ج
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت جالب رهبر انقلاب از کاپشن‌خارجی‌شان که با آن به کوه می‎رفتند🍃🍃🍃🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای"مهدی شفازند" 🔹صفحه ۱۵۰_۱۴۹ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🦋 ((بگذار دنیا برای اهلش بماند!)) آخرین باری که از به کرمان آمده بود، با هم توی شهر دنبال کارهای روزمرّه رفته بودیم. گفت: «مهدی! هیچ تا به حال شده یک بنز یا یک ماشین مدل بالای دیگری ببینی و از ته دل آرزو کنی که ای کاش یکی از آن ها مال من بود؟» گفتم: «راستش زیاد روی این قضیّه فکر نکرده ام،امّا خب! من یک انسانم. ممکن است گاهی از دلم بگذرد و بخواهم که من هم بنز، خانه وامکانات راحت داشته باشم.» محمّد حسین مکثی کرد و با لحنی دوستانه و برادرانه گفت : «سعی کن اینها را برای اهلش ببینی. خانه،ماشین لوکس، تجمّلات و تشریفات برای دوستداران دنیاست. برای آن ها که طالبش هستند. ما که این راه را انتخاب کرده ایم و به آمده ایم، راهمان چیز دیگری است. بگذار دنیا برای اهلش بماند.» یادم است یک بار دیگر با محمّد حسین صحبت می کردیم، می گفت :«مهدی! معتقدم که دو نفر که خیلی باهم دوست هستند و همیشه با یکدیگرند، بعد از یا وفات یکی از آن ها، باز هم دوستی شان ادامه پیدا می کند؛ مثلاً می توانند از طریق خواب با هم ارتباط داشته باشند، حتّی اگر آن شخصی که زنده است، مشکلی داشته باشد؛ دوستش می تواند به او کمک کند. وراهنماییش کند. من خودم هر وقت در طول به مشکلی برخورده ام، متوسّل به خانم فاطمهٔ الزّهرا (سلام الله علیها) شده و دوستان شهیدم را در خواب دیده ام. ☺️ آن ها هم راهنمایی ام کرده اند و راه حل مشکلات را پیش رویم گذاشته اند.» وقتی محمّد حسین این را گفت، همان جا از او قول گرفتم اگر توفیق شهادت نصیبش کرد، فراموشم نکند، بگذارد دوستیمون پا برجا بماند و در گرفتاری ها کمکم کند. او هم قول داد و چقدر خوب به وعده اش وفا کرد. بعد از شهادتش هر بار به مشکلی بر می خورم به خوابم می آید و راهنمایی ام می کند. و وقتی به توصیه هاش عمل میکنم گره کارهایم باز می شود. 😭 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفح
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفحه اینستاگرام ما: @shohada_kerman.ir 🍃التماس دعا🍃 🌙 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت در فیلم 🎞مستند، #سردار حیدر تعریف می‌نم
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت در فیلمی📽 یکی از نزدیکان تعریف می‌نمود؛ که سپاه، سردار سلیمانی را مجاب می‌نمود که باید حتماً این منطقه را بگیرید و سردار سلیمانی نیز کمی دست دست می‌کرد تا منطقه را خوب شناسایی کند. در همین اثناء بوده که خود حضرت آقا با فرمانده سپاه تماس☎️ می‌گیرد و احوال را می‌پرسد و تأکید می‌کند تا اطلاع بنده از شرکت دادن سردار سلیمانی در عملیات‌ ها خودداری❌ نمایند. ایشان می‌گفت : دستور عملیات لغوشد... اما... اما همان منطقه ای که قرار بود سردار بگیرد،  بعد از ۲۴ ساعت توسط نیروی هوایی روسیه با خاک💣 یکسان شد... قرار بود سردارسلیمانی  با ۴۰۰۰ نیروی آن منطقه را تسخیر و ساکن شود... اینجا است که می‌بینیم علامه حسن زاده آملی می‌فرمایند : گوشتان به دهان حضرت آقای ای باشد، ✨ چون چشم و گوش ایشان به دهان آقا امام زمان"عج " 💚دوخته است... 👌🏻نائب امام زمان یعنی این... و اطاعت از ایشان، اطاعت از امام زمان"عج " است و واجب✋🏻... و در قیامت و سر پل صراط سؤال خواهد شد... ثُمَّ لَتُسئَلُنُّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیم ( ۸  تکاثر ) در آن روز [روز قیامت ] از نعمت عظیم ولایت سوال خواهد شد 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
كريم كار ندارد به اسم و رسم ڪسے ؛ غريبه را چه بسا بيش از آشنا بخشيد! 🌺 💐 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌱خدایا... ❤️ شلوغه ، ما را از هر چه حُبِ دنیاست، ردِ صلاحيت کن اما از بندگی نه معبود من 🌿 الهی العفو🙏🏻 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman