انواع رمان📚📚📚
۴ - رمان رسالتی
رمانی است که در آن، از مسالهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و تبلیغی صحبت شود و خصلت و منظوری اصلاحطلبانه داشته باشد و این منظور را در حکم رسالتی عنوان کند. بعضی از شاهکارهای رماننویسی جهان، از این نوعند؛ مانند کلبهی عمو تُم اثر هَریت بیچر استو، دختر رعیت نوشتهی م.ا. بهآذین و چشمهایش اثر بزرگ علوی.
ادبیات داستانی، میرصادقی، ص ۴۲۹.
#انواع_رمان
#رمان_رسالتی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهای گلچینشده💐💐💐
شیطان راه ما نشود گندم بهشت
ما را بس است نان جوین دیار خویش
(صائب تبریزی)
فارغ ز لباس عافیت باش چو نخل
بر خاک نشین و سربلندِ همه باش
(خاقانی)
لطف حق، با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد، رسوا کند
(مولوی)
دو قدم مانده به گل، ص ۱۰۲، ۱۳۱ و ۱۵۰.
#بهشت
#عافیت
#مدارا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زیر دست نشینی خاقانی
روزی در مجلسی، حکیم خاقانی شروانی را زیر دست شخصی عاری از فضل نشاندند. وی برآشفت و فوری این قطعه را بر بدیهه ساخت. پس به شخصی که بالای دست او نشسته بود، خطاب کرد و گفت:
گر فروتر نشست خاقانی
نه ورا عیب و نه تو را ادب است
"قل هو الله" نیز در قرآن
زیر" تَبَّت یَدا اَبیلَهَب" است
گلشن لطائف ۱، جاوید حاج علیاکبری، چاپ سوم، انتشارات پیام آزادی، ۱۳۷۷، ص ۱۲.
#خاقانی
#قطعه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پدر ❤️❤️❤️
از مریم آریان
همان طوری که مادر حدس زد، شد
پدر آمد به شهر و نابلد شد
به شهر آمد، بساط واکس وا کرد
نشست آن جا که معبر بود، سد شد
پدر را شهرداری آمد و برد
بساطش ماند بی صاحب، لگد شد
پدر از معضلات اجتماعی است
که تبدیلِ به شعری مستند شد...
پدر جان کند و هی از خستگی مُرد
نفس در سینهاش، حبس ابد شد
به مادر گفت: من که رفتم اما
همان طوری که گفتی میشود، شد
دادخواست، به کوشش امید مهدینژاد و محمدمهدی سیار،چاپ هفتم، سپیدهباوران، ۱۳۹۴، ص ۲۳ و ۲۴.
#پدر
#شهرداری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گفتگوی ابلیس و فرعون
از جوامع الحکایات عوفی📚📚📚
فرعون، از شاهان یاغی و ستمگر مصر بود و ادّعای خدایی میکرد. روزی ابلیس، نزد فرعون آمد. فرعون خوشهی انگوری در دست داشت و از آن میخورد؛ به فرعون گفت: آیا کسی میتواند دانههای این خوشهی انگور را به مروارید شاداب تبدیل سازد؟ فرعون پاسخ داد: نه.
ابلیس از روی سِحر و جادو، آن خوشه را به مروارید شاداب تبدیل نمود. فرعون شگفتزده شد و با تعجب گفت: اگر استادمردی در جهان وجود دارد، او تو هستی.
ابلیس سیلیِ محکمی بر گردن فرعون زد و گفت: مرا با این استادی، به بندگی(در درگاه خدا) نپذیرفتند؛ بنابراین، تو با این حماقت و نادانی، چرا ادّعای پروردگاری میکنی؟
داستانهای جوامع الحکایات، محمد عوفی، بازنویس به قلم روان: محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات شکوری، قم، ۱۳۷۷، ص ۲۶.
#داستان
#ابلیس
#فرعون
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مستمع، صاحبسخن را بر سر کار آوَرَد
غنچهی خاموش، بلبل را به گفتار آورد
(صائب تبریزی)
مجموعهی رنگین گل، قهرمان، ص ۱۹۴.
#مستمع
#گفتار
#بلبل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
درخت روشنایی☘☘☘
از دکتر شفیعی کدکنی
تو درخت روشنایی، گُلِ مهر، برگ و بارت
تو شمیم آشنایی، همه شوقها نثارت
تو سرود ابر و باران و طراوت ِ بهاران
همه دشت، انتظارت.
هله ای نسیم اشراقِ کرانههای قدسی
بگشا به روی من، پنجرهای ز باغ فردا
که شنیدم از لب شب
نفسِ ستارهها را
دلم آشیانِ دریا شد و نغمهی صبوحم
گُل و نکهت ستاره
همه لحظههام محرابِ نمایشِ محبت
تو بمان که جمله هستی، به صفای تو بمانَد...
بر کران بیکران، دکتر صبور، ص ۴۸۴ و ۴۸۵.
#درخت_روشنایی
#اشراق
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303