داستان یک مثل
چه کشکی؟ چه پشمی؟
مردی بالای درخت چناری میرود و چون به شاخهی آخر میرسد، باد تندی میوزد. مرد، به وحشت میافتد و سر به آسمان برمیدارد که: ای پروردگار، اگر من از این درخت سالم پایین بیایم، تمام گوسفندهایم را نذر میکنم.
از قضا، باد لحظهای آرام میشود و مرد، چند شاخه پایین میآید و به سلامت خود، امیدوار میشود و میگوید: خدایا، پشم آنها را میدهم. باد آرامتر میشود و مرد، چند شاخهی دیگر پایین میآید. این دفعه میگوید: خدایا، کشک آنها را میدهم. خلاصه، چون از درخت پایین میآید، شاد و خندان میگوید: چه کشکی؟ چه پشمی؟
داستانهای امثال، دکتر حسن ذوالفقاری، ص ۴۰۰.
#داستانمثل
#چهکشکیچهپشمی
#حسنذوالفقاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عشق
یک رباعی از مولوی
بی عشق، نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق، وجود، خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بی جنبش عشق، دُرّ مکنون* نشود
*درّ مکنون: مروارید پنهان.
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۷۸۹ و ۷۹۰، رباعی ۱۰۰۵.
#عشق
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از ســـــــرزمین شــعر و ادب📜
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
📗147
📕📘حکمت و حکایت شماره (147)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
●●نقل است بایزید بسطامی از عرفای بزرگ از خانه به مسجد میرفت.
●● در بین راه خانمی از پشتبام، خاکستر منقل را به کوچه ریخت، غافل از اینکه بایزید درحال عبور است!
●●فردی که همراه بایزید بود، مشاهده کرد که بایزید میخندد!
●●گفت: او خاکستر بر سر شما ریخته است و شما میخندی؟
●●بایزید فرمود: این سر و صورتی که من میشناسم، سزاوار آتش است. به خاکستری اکتفا کردهاند، شاکرم خدا را.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📗#بایزید_بسطامی
📙 کانال ســـــــرزمین شعر و ادب:
┏━━━━━━┓
⠀ عضویت
┗━━━━━━┛
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
کاریکلماتور
از پرویز شاپور
🔶 آدم متملّق، ذرّهبینی است که اشخاص را بزرگ میکند.
🔶 به محض این که شکوفه باز شد، تگرگ، نُقل دهانش گذاشت.
🔶 سکوت، دروغ نمیگوید.
🔶 سایهی چهار نژاد، یک رنگ است.
🔶 قفس خالی را، به اندازهی همهی پرندگان دوست دارم.
🔶🔶🔶🔶🔶
قلبم را با قلبت میزان میکنم، کاریکلماتور، شاپور، ص ۱۹۳ - ۱۹۶ و ۲۰۴.
#کاریکلماتور
#پرویزشاپور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فهرست مهمترین مطالب کانال🌹🌹🌹
🌺 به کانال گلزار ادبیات خوش آمدید.
🌺 فهرست مهمترین مطالب کانال، برای اطلاع همراهان جدید و علاقهمندان بدین قرار است:
۱ - زندگی شاعران معاصر، داستاننویسان، عارفان و بزرگان ادبیات ایران و جهان.
۲ - ضربالمثلهای فارسی، جهان و داستان مثلها.
۳ - مکتبهای ادبی جهان.
۴ - قالبهای شعری.
۵ - آرایههای ادبی.
۶ - اصطلاحات عرفانی.
۷ - سخنان عارفان و سخنان بزرگان جهان.
۸ - معرّفی کتابهای ادبی.
۹ - انواع رمان.
۱۰ - درستنویسی.
۱۱ - ویراستاری.
۱۲ -کاریکلماتور.
۱۳ - داستان کوتاه.
۱۴ - حکایتهایی از گلستان و بوستان سعدی.
۱۵ - شاهنامهخوانی.
۱۶ - شعرهای شاعران(طنز، جِدّ، مناسبتی، دکلمه، فیلم).
و مطالب متنوع ادبی دیگر.
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
🌻🌻🌻
راز و نیاز 😂😂
شعر طنزی از محمد صالحی آرام
خدایا، در جهانت سهم ما چیست؟
نصیب ما، به غیر از وعدهها نیست؟
نه قوم و خویشهای آنچنانی
نه شغل و منصب با آب و نانی
نه یک "پارتی - معرّف" هست ما را
که بخشد میز خوبی این گدا را
نه نانی میرسد بر ما، نه آبی
نه باشد سیخ ما را، نه کبابی!...
عطا فرما تو مالی از حلالت
خدایا، شکر بر جاه و جلالت
تو خود دانی که ما را هم دلی هست
"سرِ" ما نیز محتاج گِلی هست...
همچو شرر خندیدن، دفتری در شعر طنز، صالحی آرام، ص ۶۶ و ۶۷.
#شعرطنز
#رازونیاز
#محمدصالحیآرام
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه
افسوسِ تکراری
پیرمردی، برای جمعی سخن میراند. لطیفهای برای حاضران تعریف کرد. همه دیوانهوار خندیدند. بعد از لحظهای، او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حاضران خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد؛ تا زمانی که دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفهای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئلهای مشابه ادامه میدهید؟
داستان کوتاه، مهرانگیز کیان ارثی، ص۹.
#داستانکوتاه
#افسوستکراری
#مهرانگیزکیانارثی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
طریق کاردانی
از حافظ
ملول از همرهان بودن، طریق کاردانی نیست
بکش دشواری منزل، به یاد عهدِ آسانی
شاخ نبات حافظ، ص ۱۰۰۳، غزل ۴۷۴.
#کاردانی
#حافظ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303