eitaa logo
گلزار ادبیات
7.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
165 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
اصطلاحات عرفانی🌺🌺🌺 ظُلُمات مطابق افسانه‌های تاریخی، محل چشمه‌های آب زندگانی است که اسکندر، برای به دست آوردن آن بدان جا رفت. از این رو، ظلمات و آب حیات در ادبیات عرفانی، جنبه‌ی رمزی یافته است؛ مثلاً گفته‌اند: مراد از ظلمات، دنیاست که ظلمانی است و مراد از کوشش اسکندر برای به دست آوردن آب زندگانی، مجاهده با نفس است که اهل سیر و سلوک می‌کنند. مولانا گوید: درون ظلمتی می‌جو صفاتش که باشد نور و ظلمت، محو ذاتش در آن ظلمت رسی در آب حیوان نه در هر ظلمت است آب حیاتش بسی دلها رسد آن جا چو برقی ولی مشکل بُوَد آن جا ثَباتش شیخ اشراق نیز این اصطلاح را به کار برده و ظاهراً از آن، ماهیات و اجسام ظلمانی، یعنی طبایع جهان ناسوت را اراده کرده است. جهان ناسوت: جهان مادی و ظاهری. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، دکتر سجّادی، ذیل واژه‌ی ظلمات، ص ۵۶۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنی از گلستان سعدی🌹🌹🌹 هر که با بدان نشیند، اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند، به فعل ایشان متّهم گردد؛ یا اگر به خراباتی رَوَد به نماز کردن، منسوب شود به خَمر خوردن. رقم بر خود به نادانی کشیدی که نادان را به صحبت برگزیدی طلب کردم ز دانایان یکی پند مرا گفتند: با نادان مَپیوند که گر دانای دهری، خر بباشی و گر نادانی، ابله‌تر بباشی لغات: خرابات: میخانه. خمر: شراب. صحبت: مصاحبت، همنشینی. مپیوند: همنشینی نکن. دهر: روزگار. گلستان سعدی، شرح دکتر احمدی گیوی، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۴۰۰ و ۴۰۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انواع رمان📚📚📚 ۴ - رمان رسالتی رمانی است که در آن، از مساله‌ای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و تبلیغی صحبت شود و خصلت و منظوری اصلاح‌طلبانه داشته باشد و این منظور را در حکم رسالتی عنوان کند. بعضی از شاهکارهای رمان‌نویسی جهان، از این نوعند؛ مانند کلبه‌ی عمو تُم اثر هَریت بیچر استو، دختر رعیت نوشته‌ی م.ا. به‌آذین و چشمهایش اثر بزرگ علوی. ادبیات داستانی، میرصادقی، ص ۴۲۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیتهای گلچین‌شده💐💐💐 شیطان راه ما نشود گندم بهشت ما را بس است نان جوین دیار خویش (صائب تبریزی) فارغ ز لباس عافیت باش چو نخل بر خاک نشین و سربلندِ همه باش (خاقانی) لطف حق، با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد، رسوا کند (مولوی) دو قدم مانده به گل، ص ۱۰۲، ۱۳۱ و ۱۵۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زیر دست نشینی خاقانی روزی در مجلسی، حکیم خاقانی شروانی را زیر دست شخصی عاری از فضل نشاندند. وی برآشفت و فوری این قطعه را بر بدیهه ساخت. پس به شخصی که بالای دست او نشسته بود، خطاب کرد و گفت: گر فروتر نشست خاقانی نه ورا عیب و نه تو را ادب است "قل هو الله" نیز در قرآن زیر" تَبَّت یَدا اَبی‌لَهَب" است گلشن لطائف ۱، جاوید حاج علی‌اکبری، چاپ سوم، انتشارات پیام آزادی، ۱۳۷۷، ص ۱۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدر ❤️❤️❤️ از مریم آریان همان طوری که مادر حدس زد، شد پدر آمد به شهر و نابلد شد به شهر آمد، بساط واکس وا کرد نشست آن جا که معبر بود، سد شد پدر را شهرداری آمد و برد بساطش ماند بی صاحب، لگد شد پدر از معضلات اجتماعی است که تبدیلِ به شعری مستند شد.‌.. پدر جان کند و هی از خستگی مُرد نفس در سینه‌اش، حبس ابد شد به مادر گفت: من که رفتم اما همان طوری که گفتی می‌شود، شد دادخواست، به کوشش امید مهدی‌نژاد و محمدمهدی سیار،چاپ هفتم، سپیده‌باوران، ۱۳۹۴، ص ۲۳ و ۲۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتگوی ابلیس و فرعون از جوامع الحکایات عوفی📚📚📚 فرعون، از شاهان یاغی و ستمگر مصر بود و ادّعای خدایی می‌کرد. روزی ابلیس، نزد فرعون آمد. فرعون خوشه‌ی انگوری در دست داشت و از آن می‌خورد؛ به فرعون گفت: آیا کسی می‌تواند دانه‌های این خوشه‌ی انگور را به مروارید شاداب تبدیل سازد؟ فرعون پاسخ داد: نه. ابلیس از روی سِحر و جادو، آن خوشه را به مروارید شاداب تبدیل نمود. فرعون شگفت‌زده شد و با تعجب گفت: اگر استاد‌مردی در جهان وجود دارد، او تو هستی. ابلیس سیلیِ محکمی بر گردن فرعون زد و گفت: مرا با این استادی، به بندگی(در درگاه خدا) نپذیرفتند؛ بنابراین، تو با این حماقت و نادانی، چرا ادّعای پروردگاری می‌کنی؟ داستانهای جوامع الحکایات، محمد عوفی، بازنویس به قلم روان: محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات شکوری، قم، ۱۳۷۷، ص ۲۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303