عشق مجاز و حقیقت
از اهلی شیرازی
گر کسی از عشقِ صورت، جان گدازد چون هلال
آفتابِ حُسنِ معنی، حلقهاش بر در زند
تا تو نگدازی چو زر در بوتهی عشقِ مَجاز
کی شهِ عشقِ حقیقت، سکّهات بر زر زند؟
قطعه و قطعهسرایی در شعر فارسی، خالقی راد، ص ۲۳۷.
#عشق
#اهلیشیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان یک مثل
گدا به گدا، رحمت به خدا!
مردی از راهی میگذشت. دید دو گدا بر سر یک کوچه مقابل در خانهای ایستادهاند و با یکدیگر بحث میکنند و نزدیک است که میانشان دعوا شود. او جلو رفت و سوال کرد: چرا با هم مشاجره میکنید؟
یکی از گداها گفت: چون اول من میخواستم به در این خانه بروم و گدایی کنم؛ اما او جلوی مرا گرفته و میگوید: نه، من اول باید بروم. دعوایمان، بر سر این است که کی اول باید برود.
آن مرد تا این سخن را شنید، سرش را به سوی آسمان بلند و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت: گدا به گدا، رحمت به خدا! یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسهی مردم روزی بخورد؛ پس رحمت به خدا و بزرگی او که به همه رزق و روزی میدهد.
فوت کوزهگری، مصطفی رحماندوست، ج ۲، ص ۸۴۲.
#داستان_مثل
#مصطفی_رحماندوست
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فیش حقوق 😂😂
از بهاءالدین خرّمشاهی
چندی است که فیش فاش کردن شده مُد
بنمود هزارپیشه، یک پیشهی خود
بس سادهنما، به نقشهایی غرق است
از فیش حقوق تا درآمد، فرق است
دلرباعیها، مجموعهای از رباعیات طنزآمیز، خرمشاهی، ص۳۴.
#شعرطنز
#فیشحقوق
#بهاءالدینخرمشاهی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مکتبهای ادبی جهان📚📚📚
دادائیسم
مکتبی است که در سال ۱۹۱۶ م. در هنر و ادبیات اروپا به وجود آمد. بنیانگذاران آن ، تِریستان تِزارا اهل رومانی و هانس آرپ شاعر فرانسوی و دو نفر آلمانی بودند.
دادائیستها، به آزادی مطلق هنرمند برای در هم ریختن شکل و محتوا در هنر معتقد بودند و برای رسیدن به این هدف، در آثار بیمنطق و نامفهوم خود، دست به استهزای همهی مبانی و اصول معمول در جامعه میزدند. در حقیقت آرمان آنها، نفی دنیای موجود بود و کلیهی سنتهای سیاسی و اجتماعی و قواعد ادبی و هنری را بیهوده میدانستند.
نامی که این گروه برای خود برگزیدند، معنی درست و دقیقی ندارد. بعضی معتقدند که تزارا برای نامگذاری گروه خود، به طور تصادفی، حروفی را از کتاب لغت لاروس به کمک چاقو جدا کرد و کلمهی دادا را از آن حروف ساخت.
این مکتب، دوام چندانی نداشت و در سال ۱۹۲۱ میلادی، خود بر ضد مکتبشان قیام کردند و از آن پس، کلیهی پیروان آن، به سوررئالیسم پیوستند.
با تلخیص از تاریخ ادبیات جهان، دِهبزرگی، ص ۵۲۰ - ۵۲۲.
#مکتبهای_ادبی_جهان
#دادائیسم
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
نرگس
از محمدعلی معلم
شکوفهی غزل از مهر یار بشکوفد
به یُمنِ باد صبا، گل ز خار بشکوفد
صفای مَقدَم آن نرگس خمارآلود
که چون به باغ درآید، بهار بشکوفد...
دهان به خنده گشودی و زین دلم بگشود
که از شکفتن گل، مرغزار بشکوفد...
رجعت سرخ ستاره، ص ۲۰۷.
#نرگس
#محمدعلیمعلم
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
چاه
از سالک قزوینی
بیژن از چاهی کشیدن، نیست چندان رُستمی
گر برون آییم از چاهِ ضلالت، رُستمیم
گلدستهی بستان، ج ۶، ص ۳۲۱۶.
#چاهضلالت
#سالکقزوینی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه 📚📚📚
قایق سواری در شب
نیمه شبی، چند دوست برای تفریح به اسکله رفتند تا قایقسواری کنند. شب خیلی تاریک بود؛ چشم، چشم را نمیدید. وقتی وارد قایق شدند، پاروها را برداشتند و شروع به پارو زدن کردند و مدت زیادی پارو زدند؛ قهوه میخوردند و میخندیدند. بالاخره خسته شدند و داخل قایق خوابیدند.
صبح که شد، نسیم خنک ساحل، آنها را بیدار کرد. وقتی اطراف خود را دیدند، خیلی تعجب کردند؛ چون درست همان جایی بودند که شب پیش سوار قایق شده بودند. بعد از دقت، فهمیدند که چه چیزی را فراموش کردهاند. آنان تمام شب را پارو زدند؛ ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند. هر کس تقصیر را گردن دیگری میانداخت. حالشان بدجوری گرفته شد؛ ولی کاری نمیشد کرد.
زبانزد، محمد عبداللهی، ج ۱، ص ۴۲.
#داستانکوتاه
#قایقسواری
#محمدعبداللهی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پروانه
از عماد خراسانی
آفرین باد به پروانه که مانند عماد
خود به آتش زد و از هرچه به جز یار گذشت
مشاعره، تیموری، ص ۲۰.
#پروانه
#عمادخراسانی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
نهایت درجهی خردمندی، اقرار کردن به نادانی است.
غرر الحکم، ج ۲، ص ۵۰۵.
#امام_علی(ع)
#خردمندی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303