eitaa logo
گلزار شهدا
5.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 در این‌ آشوبِ‌ شهر ؛ دلتنگی برای‌ شهدا یك‌ عنایت‌ است! باید خدا را شاکر باشیم‌ که‌ هنوز دلتنگمان‌ می‌کند برای‌ شما...💔 پنجشنبه یاد شهدا با ذکر صلوات🌸 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠 🍃وقتی از جبهه برگشته بود. بهش گفتم: ولی جان پسرم ،بذار یه زن برات انتخاب کنیم تا کی میخوای مجرد بمونی⁉️ گفت :مادر جان من میدانم که شهید می شوم اگر در جنگ با صدام شهید نشوم به کمک مردم فلسطین می روم تا انجا شهید شوم . 💔 مادرجان !نمی خواهم بعد از شهادت من علاوه بر داغ از دست دادن پسرت نگرانی برای همسر و فرزند پسرت را داشته باشی..😞 🔰همیشه کفش های کهنه بسیجی ها را می پوشید.هر چه به او اصرار میکردیم یک پوتین نو بگیره و پا کند. میگفت:این پوتین های بیت الماله و من از آنها استفاده نمی کنم.من با همین کفش ها راحت تر هستم..😞 ولی اله فولادی 🌱🌷🌱🌹🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی یکی نبود به پدرم بگه چی مثلاً؟! آخه اون موقع که یه لقمه نون گیر کسی نمی‌یومد، چه طوری معده اش به هم بریزه؟! یه لقمه نون گندم و یدونه تخم مرغ که اگه مردم روستا همین مرغ و گوسفندا رو نداشتن معلوم نبود باید چی بخورن! پدرم همیشه امیدوار بود و به همه امید و دلداری میداد .سرش زیاد تو قرآن بود. منم یه بچه شش هفت ساله بودم و اصلاً تو این بحرها نبودم. همه فکرم پیش کرامت بود. به همین اندازه که من کرامت رو دوس داشتم مادرم معصومه رو دوس داشت .آخه معصومه بعد از اون خواهرم که یازده سالش بود و فوت کرد، گیرش اومد و حالا زیاد دوسش داشت و این معصومه رو جای اون یکی میدونست. خلاصه تا سه روز مادرم جوشونده درست میکرد و میداد به کرامت و او هم روز به روز بدتر میشد امکاناتی هم نبود که بریم شهر. بچه های دیگه رو هم به خاطر همین کمبودها از دست داده بود و گرنه اگه امکاناتی بود که معصومه رو برده بود شهر شاید نمی مرد . همش پیش کرامت نشسته بودم به جز صبح ها که مدرسه بودم .هر کدوم از زنهای همسایه و فامیل می اومد میگفت این رو بجوشون اون رو بجشون بهش بده شاید خوب بشه..... حالا سه روزی میشد که کرامت مریض بود. صبح بلند شدم و نگاهی بهش کردم و دیدم مث نخ ریسمون شده .دلم میخواست بلند بلند گریه کنم؛ اما نمیتونستم با اینکه شش سالم بیشتر نبود؛ ولی خیلی مسائل رو درک میکردم با خودم میگفتم کاش خونمون شهر بود ،آخه پدرم گفته بود که قبل از اینکه من به دنیا بیام چندباری رفتن شهر و یه مدت اونجا موندن و کار کرده؛ ولی دوباره برگشتن این چندروز من خیلی ناراحت بودم و دلم برا کرامت میسوخت . ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همینک روایتگری از قطعه شهدای گمنام شیراز ⬆️⬆️
⭐️یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده⭐️ 🌹با حاج موسی در خط می رفتیم که متوجه شدیم، یکی از بچه ها اسیری گرفته و اسلحه اش را روی سر او گذاشته است و می خواهد او را بکشد. حاج موسی با داد و فریاد او را متوجه خود کرد و با دو خود را به آنها رساند. گفت: چی کار می کنی برادر؟ آن رزمنده گفت این عراقی نامرد تک تیرانداز هست، با اسلحه قناسه خیلی از بچه های ما را شهید کرد، می خواهم او را بکشم. حاج موسی گفت: اگر این نامردی کرده تو که نباید نامرد باشی! تا وقتی با هم درگیر بودید، حق داشتی بکشیش، اما حالا که اسیر هست، هم قانونی هم شرعی، نباید بهش آزاری برسه! گفت: حاجی پس بزار ببرم مجروح های عراقی را منتقل کنه. حاج موسی گفت نگاه قیافه این کن، معلومه چند روزه آب و غذای درست نخورده، چطور می تونه مجروح کول کنه! آن رزمنده گفت اصلا این اسیر تحویل شما، بعد هم با ناراحتی رفت. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
آغاز کار عشق مگر نیست یک سلام..؛ زیباترین مثال سلامُ علی الحسین♥️ ‌-یااباعبدالله- 🌺 🌙کربلا میخواهم.... https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🚨یه دردل با اعضای کانال ⬇️⬇️⬇️ تاکنون چندین بار از همه اعضا خواسته شده کانال را به دیگران معرفی کنند تا تعداد بیشتری عضو کانال بشوند و افراد بیشتری با شهدا آشنا بشوند ...🆘 ♨️دو شب پیش مجدد اعلام شد ... اما ❌متأسفانه نه تنها کسی اضافه نشد بلکه ۱۵ نفر هم از کانال خارج شدند...🤦‍♂😔😔 ↩️ما برای افزایش اعضا می‌توانیم از روش هایی مانند تبادل و تبلیغات استفاده کنیم ولی به علت احترام به وقت اعضا این روش را استفاده نمی‌کنیم... 🚨حالا در ایام هفته دفاع مقدس و در راستای شعار کانال ، یعنی آشنایی با سیره شهدا و زنده نگهداشتن یاد شهدا، می خواهیم همه زحمت بکشند و کانال را به دیگران معرفی کنند 👇👇👇 پس لطفا هر نفر مبلغ باشد تا ۲۴ ساعت آینده ،حداقل ۱۰ نفر عضو جدید کانال بشوند ... انشاالله اجر این تلاش با خود شهدا باشد...🙏 💠پس از الان مبلغ باشید
لینک کانال گلزار شهدا🔻🔻 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 حال‌ ما در هجر (عج) کمتر از یعقوب‌ نیست او پسر گم‌ کرده‌ بود و‌ ما گم‌ کرده‌ایم!💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔰 خانه کوچکمان پر بود از مهمان. در حیص و بیص رسیدگی به مهمان ها بودم که دیدم از کنار درب حیاط صدای گریه می آید. دنبال صدا رفتم، دیدم فرامرز پشت در نشسته و گریه می کند. گفتم: «چی شده مادر، چرا گریه می کنی؟» هق هق کنان گفت: «هیچی، جایی نیست که من نماز بخوانم.» هنوز سن و سالی نداشت که نماز این قدر ها برایش اهمیت داشته باشد. مهمان ها که متوجه موضوع شدند، جایی برای فرامرز باز کردند تا نمازش را بخواند! 🔰فرامرز با اینکه 16، 17 سال بیشتر نداشت، اما فرمانده ما بود. درگیری سختی در تنگه چزابه ادامه داشت. ناگهان حین درگیری، فرامرز دستور عقب نشینی داد. به من برخورد، با خودم گفتم: «این پسر که سن و سالی ندارد، حتماً ترسیده که می خواهد جا خالی کند!» به حرف ما هم نبود، به هر حال همه ما را عقب کشید و روی یک تپه مستقر کرد. روی تپه که مستقر شدیم، دیدم دو ستون از نیروهای دشمن از دو سمت دشتی که ما مستقر بودیم در حال پیشروی هستند. اگر آنها زود تر از ما روی این تپه که پشت ما بود مستقر می شدند، کامل روی ما مسلط بودند و بعید بود جان سالم از آن مهلکه بدر بریم. وقتی عراقی ها نزدیک شدند، فرامرز دستور شلیک داد. در عرض چند دقیقه همه عراقی ها را تار و مار کردیم و دوباره به سمت جلو پیشروی کردیم. طاقت نیاوردم، رفتم جلو و صورت فرامرز را بوسیدم. گفتم: «اگر شما نبودید الان همه ما شهید شده بودیم.» فرامرز جمالی 🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🚨کسی انگار به حرف ما توجه ندارد !!!😔🧐🤨
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی کاش وسیله ای داشتیم کرامت رو میبردیم شهر .البته زنهای همسایه میگفتن خوب میشه چیزیش نیست... _ننه کرامت تو این داروها رو بده بخوره خوب میشه ! میز عبدالله خان که هر کی مریض میشه میگه باید ببریش شهر! از مدرسه داشتم برمیگشتم که ابتدای کوچه مون که رسیدم دیدم چند تا خانوم از ته کوچه از خونه ما بیرون اومدن سرعتم رو بیشتر کردم نزدیکشون که رسیدم دیدم دارن میگن بیچاره ننه یوسف نزدیک خونه که شدم صدای گریه مادرم به گوشم رسید. قلبم شروع کرد به تندتند زدن گروپ .....گرو....... وارد خونمون که شدم دیدم مادرم توی ایوان نشسته و خانمهای همسایه و فامیل دورش نشستن مادرم تا من رو دید صدای گریه اش بلندتر شد. - ننه یوسف بیا اینجا رفتم طرف مادرم .حالا قلبم سریع میزد و داشت از تو سینه ام در می یومد. خدایا نکنه کرامت. مادرم بغلم کرد و زارزار گریه کرد - یوسف دیدی کرامت رو از دست دادیم.... بلند بلند شروع کردم به گریه کردن. کرامت... کرامت..... کاکام..... کا کام..... زنهای همسایه من رو از مادرم جدا کردن - ننه یوسف ،بچه گناه داره دق میکنه .تو گریه نکن تا بچه آروم بشه قسمت بوده دیگه. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🎥 خاطره عجیب مسئول عملیات تیم حفاظت رهبر معظم انقلاب در زمان ریاست جمهوری از حضور آیت‌الله خامنه‌ای در خاک عراق در زمان جنگ. 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢مراسم هفتگی میهمانی لاله های زهرایی و هفته دفاع مقدس پنجشنبه ۶ مهرماه/ / هییت شهدای گمنام‌ 🌱🍃🌱🍃🍃🌱🍃🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
روایتگری حاج رضا غزالی.mp3
20.97M
🎙قسمتی از روایتگری حاج رضا غزالی در گلزار شهدای گمنام شیراز ۶ مهرماه 💠بشنوید 🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢از شهید آوینی پرسیدند: شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این مقام رسیدند؟؟ گفت:یکی را دیدم سه روز در هوای گرم خط مقدم جبهه روزه گرفته بود؛ هرچه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط واجب نیس خودت را چرا اذیت میکنی؟!جواب نداد... 💢وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود: خب اقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشی سه روز، روزه بگیری تا نفس سرکش را مهار کرده باشی...! 🌷🌱🍃🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
قرار بود هر نفر ، ۱۰ نفر دیگه را به گروه دعوت کند ... ولی از دیشب تا الان اتفاق خاصی نیفتاد ....😔 👈باز خواهش ما این است که برای این که افراد بیشتری با شهدا آشنا بشوند ، آدرس کانال را در گروه‌ها و کانال های مختلف ارسال کنید اجر همه با شهدا....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🕊🍃 باخیالت‌گاهے‌ڪه‌ نه، همیشہ‌نفسی‌تازه‌ میڪنم.. دراین‌هوایی ڪه‌ با‌ دلِ‌ من‌ سازگار نیست" 💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🗞️قسمتهائی از وصیت نامه پاسدار شهید حسین اسلامی منش: 📌خدایا تو را به خاطر حجتهای خویش در زمین برای اینکه بندگانت هرگز بی سرپرست نمانند سپاس می گوئیم. خدایا چه زبانی گویای لطف و کرم تو برای هدایت بشر است. این انسان سرگشته و وامانده که از فطرت خویش باز مانده چه کسی می تواند به سوی تو بازگرداند، خدایا امروز اسلام ما، امام ما، امت ما و میهن اسلامی ما در خطر است. خطر قدرتهای خارجی از یکسو و خطر منافقین و نیروهای ضد انقلاب از سوی دیگر. . . . خدایا جوانان فریب خورده و منحرف شده، آنانی که ناخواسته کمک به امپریالیسم و عُمالش می کنند به آغوش اسلام و امت باز گردان و مشت رهبران خائن آنها را بگشا و روسیاه گردان.   خدایا مسئولین مملکتی و همه آنهائی که در هر گوشه و کنار به اسلام و مسلمین خدمت می کنند در پناه خویش موفق و محفوظ بدار. . . .   🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz