eitaa logo
گنبد فیروزه
59 دنبال‌کننده
546 عکس
160 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۰۷): عدول هدف‌مند و هوش‌مند امام مباحثی در بخش ۰۰۵ سلسله مقالات «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، ظاهراً موجب بروز دو مورد سوءتفاهم شده و لذا نیازمند توضیح مختصری است: ۱) حضرت امام (رضوان‌الله علیه)، وقتی که پذیرش عنوان ولایت فقیهی و برآمده از نهضت+نظام خونین ، را برای خودشان پس می‌زنند، لابداً آن‌را برای سایر نیز صلاح نمی‌دانند! ۲) اگر در امر جایگزینی جمهوری (بجای حکومت و ولایت)، توسط امام، عدولی صورت نگرفت، لابداً امام، اهل عدول نبودند یا نباید می‌بودند!! ولیکن آن گفته‌های بنده بدین مفهوم نیستند که امام، اهل عدول نبودند. چنانکه در همین فرمایش خود (نماهنگ ضمیمه)، صریحاً اعتراف به می‌کنند. زیرا که و ، فراتر از سلیقه‌های شخصی در «نحوه پیشبرد امر خطیر نهضت+نظام» است. بله زمانی بوده که معظم‌له تمایلی به ورود فقهاء و علمای صالح (از جمله خودشان) به نداشتند و آن‌را به صلاح و نمی‌دانستند ولیکن با ملاحظه شرایط خطرناکی که شکل گرفت، ایشان از آن مصلحت‌اندیشی خویش، عدول کردند به وجوب در . بنابراین امام هم اهل عدول بودند و هم ورود «روحانیت عالم و عادل و صالح» در «جای‌گاه‌های مورد نیاز نهضت+نظام» را می‌دانستد. ولیکن در قضیه بجای ، عدولی در میان نبود و بلکه دلیل آن، غنی‌سازی نهضت+نظام بود. ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 ✅ چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۰): میزان دخالت روحانیت در حکومت!؟ ... این توجیه مشوّش، بازتولید همان اعوجاجاتی بود که قبلاً هم توسط (ساواش) و ، رواج داده می‌شد که «سیاست از دیانت جداست» و تا زمان ظهور امام زمان(عج)، هیچ شخصی حق تشکیل حکومت ندارد و هر پرچمی که بلند شود، محکوم به شکست است! این القائات هنوز هم (و بلکه شدیدتر!) ادامه دارد که از دیگر چالش‌های جدی امام برای تشکیل نظام بود و در جای خود بدان خواهیم پرداخت. آنچه که در اینجا لازمست استطراداً بدان اشاره نمایم اینست که؛ علت عدول بدون قید و شرط امام کاملاً شفاف است ولیکن نیازمند تفسیر صحیح هم است: نظر اولیه ، بازگشت بعد از به و و عدم دخالت در بود (چنانکه خودشان هم در کشور نمانده و به مشرف شدند) ولیکن بنا به ملاحظاتی (خطر بازگشت تفاله‌های شاهنشاهی بواسطه و غیره)، از این نظر خود فرمودند و در راستای بعنوان ، ورود روحانیت به را، مجاز دانستند و خودشان هم مقیم گشتند. زیرا که بعد از پیروزی انقلاب، خطر سلطه مجدد تفاله‌های غربی، سریعاً رخ عیان نمود! آن‌هم با شدّت و‌ حدّتی در حد ترورهای گسترده و نفوذهای فراگیر که می‌رفت دوباره مملکت را بر باد دهد! بعد از عدول مذکور، این مسئله هم پیش آمد که ابعاد و اعماق ورود روحانیت به نظام، باید چه میزان باشد؟ قاعدتاً ورود مذکور بعنوان ، امر موقتی بود و می‌بایستی متناسب با سلطه‌جویی و ، تنظیم می‌گردید. تفصیل این مطلب بماند برای جای‌گاه خودش! یکی از اعضای گروه، در اعتراض به بارگذاری نماهنگی توسط عضوی دیگر (باشتراک گذاشتن در شماره بعدی)، نوشت: «به نظر بنده پخش این چیزها که باب مباحثی را باز میکند که بسیار تخصصی است و برای کسانی که مطالعه لازم در متون اسلامی را ندارند، ایجاد گره ذهنی و شبهه می کند، در این فضاها، اشتباه است و نوعا شبهات هم بی پاسخ می مانند و آمدیم ابرو را درست کنیم، میزنیم چشم را هم کور می کنیم!!! اصولا این بحث، بحث مشروعیت و مقبولیت است و سر دراز دارد، اما من باب مثال توضیحی عرض میکنم و ارجاع میدهم دوستان را به مطالعه کتاب امامت آیه الله مطهری یا بزرگانی مثل ایشان با این عنوان، این مبحث مشروعیت و مقبولیت از آنجایی آغاز شد که در صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر،در محفلی در محل سقیفه ساعدیه،ابوبکر به جای امیرالمومنین علیه السلام که مستقیما توسط خدا در غدیر به امامت و خلافت مسلمین پس از پیامبر نصب شده بود و پیامبر این نصب را به اطلاع مردم رساند، انتخاب شد(در همین انتخاب حرف ها هست) ولی ما فرض را درست می گیریم و از بحث دور نیفتیم عرض میکنم که این دو(مشروعیت و مقبولیت) گاهی با هم جمع می شوند مثل زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ۲۵ سال محرومیت از تصدی امر ولایت و امامت جامعه اسلامی، با استقبال مردم به خلافت رسید، گاهی هم، از هم جدا می افتند مثل زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام به دلیل خیانت خواص و همراهی بخشی از مردم با آنها از تصدی امر ولایتمداری مردم و جامعه اسلامی محروم شد. و امر به فرد دیگری واگذار شد!!! حالا آنچه ما باید توجه داشته باشیم این است که از نظر اسلام، عدم تصدی حضرت در آن ۲۵ سال موجب عدم مشروعیتش نمی شود و نشد، و چون محرومیت بر او تحمیل شد، لذا امرش هم در جامعه نافذ نبود،و اجرا هم نمی شد!!! همان طوری که کسانی که جای او را در حاکمیت گرفتند،(من تعمدا لفظ غصب را به کار نبردم) هر چند به فرض، مقبولیت را به دست آوردند(چون اجبار و الزام عده ای هم در کار بوده) و امرشان هم نافذ بود، ولی از نظر اسلام مشروعیت نداشتند و لذا نه آنها و نه مردم،هیچکدام، در نزد خدا معذور نیستند و هر دو مآخذه خواهند شد. پس معلوم شد که مبانی اسلام با دموکراسی تفاوت دارند، این کار را دموکراسی مثل اسلام محکوم نمی کند!!! چون در دموکراسی رأی اکثریت نافذ است(البته در اینم که همیشه چنین باشد حرف است و گاهی اکثریت سازی می شود و...) اما در اسلام باید کار، مبتنی بر احکام الهی باشد، فرضا در حکومت های با فرض مبتنی بر اکثریت شرب خمر، همجنس بازی، فحشاء و منکرات و... هست که قانونی است(حالا نظر اکثریت در پذیرش لحاظ شده یا نه، آن بحث دیگری است)و آزاد است و... اما اسلام از مبنا مخالف این امور است و هرگز مجاز نمی شوند، و لو فرضا اکثریت هم بخواهند، خلاصه خلاف، خلاف است و با رأی اکثریت قانونی و مجاز نمی شود!!! خلاصه این مباحث محل خاص و افراد اهل تخصص را لازم دارد تا شبهه ایجاد نشود و لذا همان گونه که عرض کردم، جاش در گروه ها نیست.» (پایان نقد) ..ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۱۴): اصلی‌ترین دلایل حضور روحانیت در حکومت و نهضت+نظام جمهوری اسلامی ایران، رهین حضور و زعامت میدانی فقهای جامع شرایط (دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه)، در معارک ارکان و اجزاء است که بالطبع حضوری خونین و جان‌بازی است. عدم ورود و حضور میدانی روحانیت در نهضت+نظام، چیزی بجز تباه‌سازی پویایی و پایایی نهضت و نظام و روحانیت نیست. طی بخش‌های قبلی مبحث «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، به مسئله تبدیل به در عنوان مد نظر پرداختیم و اینکه؛ در دیدگاه ۳۵ ساله حضرت امام، آیا عدولی صورت گرفت؟ (با عنایت به اینکه ایشان، اهل عدول هم بودند و بعنوان نمونه به مقوله ورود به ، اشاره شد) یـا اینکه معظم‌له در خود، به تعبیر و تعریف جدیدی از «جمهوری» نائل گشتند که متمایز بر جمهوری معروفی است که در دنیا مطرح شده و امام قبلاً آن‌را در ردیف حکومت‌های جائر می‌شمردند؟ در نتیجه بمنظور تفکیک آن از سایر جمهوری‌ها سزامند است که آنرا بنامیم! بله اگر بپذیریم که تمایزی در مفهوم جمهوری در نزد ایشان، حاصل نشده و چیزی بنام «جمهوری خمینی»، عاری از حقیقت است، ناچاریم نظریه را بپذیریم ولو اینکه گفته شود امام حداقل ۳۵ سال از مفهوم جمهوری، برداشت اشتباهی داشته‌اند (همچون برداشتی که از ضرورت عدم در داشتند و بعد از عدول فرمودند که اشتباه می‌کردیم!) ولیکن چنانچه بپذیریم که جمهوری خمینی، مفهوم نوینی است که قاعدتاً باید به تعریف و تبیین تمایزات آن بر جمهوری مرسوم دنیا بپردازیم. بنده معتقدم که امام راحل‌مان؛ اولاً بخاطر نهضت+نظام، جمهوری را جایگزین حکومت نمودند و ثانیاً «جمهوری تقویت‌کننده نهضت+نظام» متمایز از سایر جماهیری است که مألوف مردمان است. با این نظریه، قاعدتاً کار خود را سخت می‌کنم! زیرا باید به تعریف و تبیین آن بپردازم وگرنه قابل اثبات نخواهد بود! تعریف و تبیینی که شاید تاکنون، کسی بدان، مبادرت نورزیده و بالتبع مبحث نوآورانه‌ای در قرائت از است و چنانچه در بیان مکنون قلبی خویش، موفق بشوم، بنظرم پارادوکس مطروحه در بیانات اشخاصی از قبیل؛ آیة‌الله شهیدسیدمحمدحسینی‌ بهشتی و آیة‌الله مرحوم محمدتقی مصباح‌زاده یزدی، نیز مرتفع خواهد شد! یعنی اگر عدولی بودن حکومت به جمهوری را بپذیریم، بالطبع مخالفت آقای مصباح با جمهوریت را، ناچاریم در مغایرت مواضع سیاسی ایشان با نظرات امام و سایر یاران آنحضرت مثل شهید بهشتی، ارزیابی کنیم که کار چندان آسانی نیست. و اگر به نظریه «قرائت جدیدی از جمهوری» در نظرات امام، قائل شویم، آنگاه در می‌یابیم که صف‌آرائی آقای مصباح در برابر جماهیری بوده است که امام هم از اول با آنها مشکل داشت و آنرا در ردیف ، قلمداد می‌کرد. ولیکن در این‌صورت، این اشکال بر جناب مصباح، قابل ایراد است که چرا جمهوری نامطلوب در نزد امام را پیوسته کوبیدید و یکبار در صدد تبیین جمهوری مطلوب امام برنیامدید؟! شهیدبهشتی، سعی نمودند که از جمهوری خمینی، تعریفی ارائه بدهند ولیکن آنرا از سایر جماهیر، تفکیک نکردند! فلذا بنظر می‌رسد که اختلاف هر دو بزرگوار، بعلت استفاده از بدون اشاره‌ای به مرزبندی دقیق جمهوری مد نظرشان با سایر جماهیر بوده است! شاید بشود جمهوری خمینی را در دو نکته مهم، مورد توجه قرار داد که؛ ۱) در سایر جماهیر، اسم و ادعایی از مبدأ و معادی بنام خدا و آخرت و دینی که دنیای جامعه را با آخرت آن، تنظیم نماید، نیست ولیکن جمهوری خمینی (که خودشان آن‌را بدون کلمه‌ای کم یا بیش نامیدند) آکنده از خدا و پیغمبر و قیامت و سعادت ابدی انسان‌هاست. ۲) حکومت در سایر جمهوری‌ها همانند ، حکومت افراد بر جامعه است ولیکن در جمهوری اسلامی (مد نظر حضرت امام) حاکمیت بر مردم، واقعاً مردمی است و بلحاظ بودن آحاد مردم در «فریضتین امربمعروف و نهی از منکر» (حتی نسبت به حاکمان و مدیران) آنان قادر به إعمال حاکمیت هستند. بنابراین، این است که تعیین‌کننده مفهوم جمهوریتی می‌باشد که حضرت امام در طی دهها سال در صدد ظهور و بروز آن بودند و البته در بیستم مهر ۱۳۵۷ آن‌را جمهوری اسلامی نامیدند. در واقع این عبارت را از شیاطین سابق و اسبق، پس گرفتند! بنابراین نباید اجازه بدهیم، کسانی دانسته یا نادانسته قلب حقیقت کرده و را نشانه بروند! قلب حقیقت اینست که؛ مردمان مسلمان (و همسو با مسلمانان) صاحب اختیار در امر و نهی مشروع جامعه و حکومت، مجاز به إعمال حاکمیت بوده و «کلهم راع و کلهم مسئول عن رعیته» هستند و .. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۴بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۵): ... و ، بخشیدن به جمهوریتی متمایز از سایر جمهوری‌هاست و حذف یا تضعیف انتخابات، مفهوم و فرجامی بجز حذف و تضعیف جمهوری اسلامی (جمهوری مردم متشرع) نیست. بنابراین؛ ورود و حضور روحانیت در نهضت+نظام اسلامی، حداقل دو دلیل اساسی داشت و دارد: ۱) تهدید اجانب و تفاله‌ها ۲) اسلامیت نهضت+نظام حال اگر توجیه اول، تدریجاً (با فروپاشی صهیونیزم شیطانی و محو از صفحه روزگار) رنگ ببازد، قاعدتاً توجیه دوم، تا ادامه دارد. بنابراین بیرون کردن روحانیون از جمهوری اسلامی، خیال خامی‌ست که دشمنان خارجی و دشمنان دوست‌نمای داخلی به گور خواهند برد. امام «پیدا شدن آثار پیروزی» را بعنوان نقطه عطفی برای عدول خود، نام می‌برند که می‌تواند نشانگر آن باشد، وقتی که قضیه و میدان، جدی‌تر و عملیاتی‌تر شده، ایشان هم الگوی خیالی (خیال می‌کردیم!) خود را واقعی‌تر و متناسب‌تر ارزیابی کرده و باکی هم ندارند که وقتی «وارد معرکه» شدند به «عدول از اشتباه»، اعتراف نمایند. امام در توجیه عدول خود در باب «ورود روحانیون به امر خطیر و تخصصی حکم‌رانی»، تصریح می‌کنند به اینکه؛ خیال می‌کرده‌اند در قشرهای [غیرروحانی] افرادی هستند که بتوانند آنطور که خدا می‌خواهد کشور را پیش ببرند و حال آنکه وقتی وارد معرکه شدند، دیدند که اگر روحانیت وارد حکومت نشود، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی می‌رود. شاید این مطلب هم قابل استنباط باشد که؛ ۱) چنانچه به حلقوم اجانب رفتن مملکت (و نهضت+نظام) منتفی گردد یا اقشار غیر روحانی، قادر به حفظ آن‌ها باشند، ضرورت حضور روحانیون در هم منتفی خواهد گشت. بنابراین امر موقتی است. ۲) چنانچه نهضت+نظام بتواند، نیرو/نیروهای عملیاتی و میدانی مناسبی تدارک ببیند که بتوانند حفظ مملکت و نهضت+نظام را تضمین نمایند، در صحنه بودن روحانیت نیز رنگ می‌بازد و روحانیون می‌توانند با خیال راحت به مساجد و مدارس خود برگردند. و حال آنکه دلیل دوم نقش‌آفرینی روحانیت در حکومت (پویایی و پایایی اسلامی نظام انقلابی) هیچ‌گاه زایل نخواهد گشت. بشرطی که شبیه حضراتی مثل هاشمی، خاتمی و روحانی در نیایند! و اگر قرار باشد که با وجود نقش‌آفرینی روحانیت در سطح ریاست جمهوری، باز هم مملکت و ملت در حلقوم آمریکا و صهیونیزم جهانی، سقوط کند، همان بهتر که این جماعت به مسجد و مدرسه خود برگردند تا لااقل به اسم روحانیت و فقهای شیعه، تمام نشود. مگر اینکه بپذیریم، در نقش‌آفرینی خود، دشمنان را در خدعه‌ای ماهرانه افکندند. چنانکه پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «الحرب؛ خدعه»! حضرات مذکور هم برای اینکه، نظام انقلابی بتواند به سکوی «پایداری موفق» نائل گردد، ناچار بودند که از دشمن، زمان بخرند ولو به قیمت آنکه با حیثیت خود، بازی کرده باشند! باید دید که چیست؟! در چنین وضعیتی‌ست که لازمست به بیان مرحوم آیةالله سیدجعفر کریمی هم عنایتی بکنیم که صریحاً گفتند: «در امر ولایت، فدائی‌تر از روحانی سراغ ندارم»! (ناگفته نماند که آن مرحوم، از نجف تا قم، معتمد و مسئول دفتر استفتائات امام خمینی بودند و همین جایگاه را در دفتر استفتائات آیةالله العظمی خامنه‌ای هم داشتند) لذا از اشاره روشن این قابل اعتماد امامین انقلاب+نظام، به سادگی نمی‌شود عبور کرد! بنده بعد از ۴۷ سال مطالعات سیاسی، اعتراف می‌کنم که با ملاحظه همه جوانب امر (تأکید می‌کنم؛ همه جوانب قضایا)، هنوز نتوانسته‌ام هیچکدام از این سه احتمال را بر دو دیگر ترجیح بدهم!! ۱) خیانت نفوذی بودن حضرات هاشمی، خاتمی و روحانی از زمان قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران! ۲) غفلت و شهوت حماقت محض حضرات مذکور بعد از پیروزی انقلاب که مفهوم «شیطان بزرگ» بودن آمریکا را اصلاً درک نکرده یا بسهولت از آن غفلت ورزیدند! و بر طبل «نظام بدون نهضت» کوفتند! ۳) جنگ زرگری خدعه‌آمیز بودن بسیار ماهرانه رفتارهای حضرات در مقابله با شطرنج‌باز قهاری مثل آمریکا که از اتاق فکری همچون صهیونیزم شیطانی برخوردار است! و امیدوارم در طی بررسی‌های دقیق‌تر و عمیق‌تر «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، بالاخره به نتیجه‌گیری مشخصی نائل بگردیم! خب! مقوله صحت و ضرورت نقش‌آفرینی روحانیت در نظام انقلابی را موقتاً در این‌جا، متوقف می‌کنم تا برگردیم به موضوع اولیه‌ای که در تعقیب آن بودیم. تمایز جمهوری خمینی بر سایر جماهیر از جمله جمهوری آبراهام، چیست که ارزش جان‌نثاری صاحب‌الامر سلام‌الله علیه و عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشریف را هم دارد؟! جمهوری خمینی، قطعاً بسیار متمایز از جمهوری آبراهامی است که پدیدآورنده جانوری کاملاً وحشی در حد شیطان بزرگ است که چیزی بجز «سفّاک مفسد» نیست. جمهوری اسلامی چیست؟ ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۶بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۴): ✅ اصلاح و تکمیل (۵)؛ اشاره شد که مردمان وحشی‌صفت اروپا متأثر از فرهنگ مردمان شرق بویژه ایران و مخصوصاً پس از فتح ایران و روم توسط مسلمانان، گام‌های بلندی بسوی فرهنگ و تمدن برداشتند و طبق سلایق خودشان، وحشی‌ترها را از سرزمین‌های خود بیرون راندند و در نتیجه جزیره انگلیس تدریجاً تبدیل گردید به؛ فرارگاه مجرمین و جنایتکاران و سپس قرارگاه دزدان دریایی (زمانی که افسر روابط عمومی و ارشاد اسلامی ناوگان کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران بودم، سفری هم به داشتیم برای آوردن گندم. در یکی از سالن‌های کشتی، نمایشگاهی با موضوع «توحش یانکی‌ها» به زبان کاریکاتور برپا کرده بودم که برخی از کانادایی‌ها هنگام بازدید از آن می‌گفتند؛ آمریکایی‌ها واقعاً وحشی هستند! و حال آنکه از نظر بنده، خود کانادایی‌ها هم در توحش دست‌کمی از آمریکایی‌ها نداشتند. امن‌ترین نواحی شهری ونکوور محلات شمالی شهر بود که عمدتاً ضدانقلاب‌های غارتگر بیت‌المال ایران (بیش از ۱۰۰/۰۰۰ نفر فراری) در آنجا ساکن شده بودند! یعنی ایرانیان وحشی که پس از غارت ایرانیان به کانادا پناهنده شده بودند، نورت‌ونکوور را محل اجتماع و سکونت و کار خود قرار داده بودند که امن‌ترین قسمت آن کلانشهر بود! ونکوور جنوبی و سایر حومه آن که متعلق به رنگین‌پوستان بود، ناامن‌ترین نواحی شهری بود. در مجموع شهری بظاهر متمدنانه و زیبا و مرتب و تمیز بود ولیکن در فرهنگ عمومی مردم، از منظر اسلامی، توحش حاکم بود. بدحجابی زنان و جلوه‌گری روسپی‌ها گویای و بر آن جامعه بود. حال حسابشو بکنید که این وحشی‌ها ادعا می‌کردند که آمریکایی‌ها واقعاً وحشی هستند!!) در اروپا هم می‌شود تصور کرد که متواریان به جزیره انگل‌ستان چه وحوشی بودند که حتی اروپایی‌های وحشی تحمل همزیستی با آن‌ها را نداشتند! علی‌ای‌حال، مستقر در با غارت و آنگاه و و سپس ، دسته دسته خود را در قالب کمپانی‌های متنوع اقتصادی تعریف و تحمیل کردند که معمولاً این کمپانی‌ها، جاده‌صاف‌کن یورش نظامی پادشاهی بریتانیا به بلاد مختلف دنیا بودند. در هندوستان، کمپانی هند شرقی، معرکه‌داری کرد و زمینه‌های سلطه کامل انگلیس بر و سپس را فراهم کرد. بریتانیای کبیر با تجربه‌ای که از فتح هند و چین بدست آورده بود راهی (بتعبیر خودشان؛ خاورمیانه!) گشت. در اینجا هم کمپانی نفتی ایران و انگلیس (پس از اخذ امتیاز ۶۰ ساله دارسی از مظفرالدین شاه قاجاری)، بسترساز در ایران و اشغال آن گردید. انگلیس با تجربه‌ای که معتادسازی چینی‌ها به و آنگاه در اشغال چین بدست آورده بود، در ایران هم سعی کرد از همان حربه معتادسازی ایرانیان به تریاک و بهره بگیرد که ناگهان با فتوای عجیب بزرگ، تیرش به سنگ خورد. فتوای مانع تکرار سیاست تریاکی شدن چینی‌ها در ایران شد و حتی حرمسرای شاه را هم در نوردید! اگرچه عده‌ای از ایرانی‌ها معتاد شدند و هنوز هم این نحوست و کثافت ادامه دارد! ناگفته نماند که انگلستان خیلی سریع بسوی صنعتی شدن خیز برداشته بود و بدون نفت نمی‌توانست آنرا پیش ببرد. فلذا بریتانیای مکار با مطالعات دقیقی متوجه شد که باید فرهنگ ایرانیان را دستکاری کند وگرنه نفت بی‌نفت! (همچنین غارت سایر منابع این کشور غنی) زیرا در ، فرهنگ‌های عمیق و موجب انقیاد ملت از بود که اوج آن در تجلی کرد و لذا بریتانیا مصمم شد که هر سه ضلع (فرهنگ حسینی و فرهنگ مهدوی و فرهنگ اقتدای مردم به روحانیت) را تحریف کرده و درهم بشکند و مضمحل سازد. بدین منظور، را در بین ایرانی‌ها تأسیس و ترویج کرد تا مکمل پیشبرد اهداف شوم اقتصادی، سیاسی و نظامی آن باشد که هنوز هم گرفتار این در قالب در هستیم! و حال آنکه، آیه‌ای از و حدیثی از ، هیچ راهی نگذاشته است که اجانب بتوانند بر مسلمانان، سلطه‌ای پیدا بکنند. فقهاء از آیه ۱۴۱ سوره نساء؛ ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا؛ و خدا تا ابد اجازه نداده که کافران کمترین تسلطی بر مؤمنان داشته باشند﴾، قاعده نفی سبیل را استخراج کرده‌اند. این قاعده بر هر حکمی که باعث برتری کافر بر مسلمان شود، مقدم است. همچنین بر اساس حدیث گرانمایه «الإسلامُ یَعْلو و لایُعْلی عَلَیه» از پیامبر اعظم(ص)؛ هیچ قانونی بر قانون اسلام برتری و غلبه ندارد. (کتاب من لایحضره الفقیه از کتب اربعه شیعه) ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏