eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
141 دنبال‌کننده
340 عکس
183 ویدیو
30 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ 💎@SMHM212 💝 کارکرد دوگانه مهریه عروس‌‌خانم‌ها 🦋 (بخش ۲): در بخش اول، اشاره کردیم که؛ در تعیین نحوه تهیه و مصرف مهریه زنان، باید اعتدالی برقرار باشد. ... و اعتدال نوع و میزان مردان (یا و یا کابین زنان)، ترازویی‌ست که به کار انداختن آن، قرین «زمان و هزینه» است. بدینگونه که؛ همان‌قدر که تأمین و تهیه آن برای داماد باید بسی سخت و گران باشد برای عروس باید سهل و آسان باشد. زیرا که سرمایه‌ای برای اوست. طلاق، تلخ است و تهیه آن، تلخ‌تر ولیکن مهریه، شیرین است و استفاده از آن باید شیرین‌تر! مهریه را می‌توان به سکه‌ای تشبیه کرد که دو طرف دارد و یا مشابه ترازویی در نظر گرفت که دو کفه دارد و لذا باید هر دو طرف مسئله را یکسان در نظر گرفت وگرنه از اعتدال خارج خواهد شد. آن‌ها که فقط یک کفه این ترازو را ببینند و از ملاحظه کفه دیگر آن، غفلت بورزند، قطعاً ره به خطا برده‌اند. بدیهی‌ست که در ازدواج، آسیب دیدن دختر، نقد و تحصیل مهریه، نسیه است و شاید همین تفاوت هم باعث شده که کفه دوم، ناچیز شمرده شده و حتی به غلط ضرب‌المثل شده که؛ کی داده؟! کی گرفته؟! ولیکن مُتعَلَّق صحبت ما، یک تربیت‌یافته است که مسلمانان آن، پایبند تعهدات خود هستند وگرنه در و بی‌تربیت که مبحث دیگری دارد. در جامعه اصول‌مدار، مهریه عروس، معنا و مفهوم شفاف و روشنی دارد که باید فهم شود. مهریه‌ای که تعیین و توافق می‌شود باید تهیه آن چنان سخت و صعب نباشد که نهایتاً چیزی گیر عروس نیاید. بلکه به آن مقداری باید سخت باشد که در عین‌حال تهیه آن ناممکن نباشد و اگر عندالمطالبه، تهیه و تقدیم عروس شد، آنقدر سهل‌الاستفاده باشد که استقلال اقتصادی عروس‌خانم را رقم بزند. مهریه اگر قابل تهیه نباشد به چه درد عروس می‌خورد؟! یا قابل تهیه باشد اما براحتی قابل تبدیل به سرمایه‌ای قابل استفاده و به روز نباشد، باز هم به درد عروس نخواهد خورد. یافتن چنین اعتدالی، صد البته کار چندان آسانی نیست. خصوصاً که شرایط و شئونات عروس‌ها هم یکسان نیست که براحتی بشود برای همگان نسخه واحدی پیچید. مهم اینست که عروس بعد از طلاق و اخذ مهریه و استفاده از آن، آسایش و آرامش از دست رفته خود در هنگامه طلاق را بتواند جبران کند. اگر به هر علتی فرجام ازدواج شیرین، تلخی طلاق باشد، مهریه باید بتواند تلخی آن را کاهش بدهد. مهریه در نوع و میزان خود باید بگونه‌ای باشد که، موجب بازگشت آسایش و آرامش به مطلقه باشد. تعیین مهریه‌هایی که آسایش و آرامش لازم را برای زن مطلقه، فراهم نسازند، دور از عقلانیت است. بهانه تحریر این مقاله، تعیین ۱۳۸۰ شاخه گل خاص گران‌بهایی بود که دوستم برای مهریه دخترش، تعیین کرد که مورد اعتراض بنده بود! اولاً که احتمال موفقیت داماد در تهیه آن، در حد ۱٪ است! آنچنان گران است که فقط فوق سرمایه‌داران قادر به خرید و تهیه آن گل هستند نه داماد بدبختی که کارگر/کارمندی بیش نیست. ثانیاً بر فرض که معجزه‌ای شد و داماد توانست یک فرغون از آن گل را تحویل زن مطلقه خود بدهد، عروس چقدر باید زمان و توان و هزینه صرف حفظ و فروش آن بکند و اگر در بازاریابی و فروش آن‌ها موفق نشود، گل‌های پوسیده و پلاسیده به چه درد زندگی او می‌خورد؟! و آیا تا آخر عمر خود علیه والدین خود لعن و نفرین نخواهد فرستاد؟! بنده اگر اصرار داشتم که به نیت ۱۲۴ هزار پیغمبر، ۱۲۴ تا سکه ولو نیم‌بهار تعیین کند، داشتم آینده‌ای را می‌دیدم که الآن دخترخانم ایشان تصورش را هم نمی‌کند! (ظاهراً او به ۱۴ معصوم، ارادت بیشتری داشت!) و البته امیدوارم هیچوقت کار به آنجا نکشد که روزی بگویند خدا رحمتش کند که لااقل این کیسه را در دامن ما گذاشت! نکته ظریفی هم در پیام قبلی درج شد که نیاز به اصلاح است. آنجا که به دوستم گفتم؛ آیا ارزش دخترت معادل یک فرغون گله؟! هرگز منظورم این نبود که جنس و میزان مهریه، بیانگر ارزش دختر است. بلکه در صدد متقاعد کردن دوستم بودم تا شاید در مآل‌اندیشی خود، منطقی‌تر تصمیم بگیرد وگرنه دخترها اصلا با مهریه‌هایشان قابل ارزش‌گذاری نیستند. خصوصاً که بالقوه مادری هستند که بهشت زیر پای آن‌هاست. مهریه هیچ ربطی به ارزش دختر ندارد و صرفاً نشانگر آن است که اگر کارش به طلاق کشید، بتواند استقلال اقتصادی در شأن و منزلت خود و متناسب با شرایط روز را داشته باشد. در عین‌حال مهریه گران‌تر هم نه تنها دلیل بر شئونات بالاتر دختر نیست‌ بلکه نشانگر میزان وابستگی (انگل‌وارگی؟!) او به دریافتی‌ش از دیگران است! یعنی اگر زنی پیدا شود که بعد از طلاق، شخصاً قادر به تأمین آسایش و آرامش خود باشد، دیگر نیازی نخواهد بود که کفه دوم این ترازو را خیلی جدی بگیریم! و کافیست بیشتر به بازدارندگی مهریه برای طلاق آسان اندیشید. ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) عید مبعث ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۰۹): پارادوکس حکومت و جمهوری! در مقالات ۱۳‌گانه قبلی، اشاره کردیم که پارادوکس و (از موضوعات مهم جامعه‌شناسی) به دلیل هر دو، در ایران مدخلیتی ندارد. در حال تبیین این مطلب بودیم که حاشیه‌ای رخ داد و لازمست نگاهی بدان بشود: میزان دخالت روحانیت در حکومت!؟ یکی دیگر از «چالش‌های امام در تشکیل نظام»؛ مسئله در و میزان آن بود. این مسئله را مستقلاً در جای خود، مورد بررسی قرار خواهیم داد اما در این‌جا هم طرداً للباب، پیش‌درآمدی لازم آمد: یکی از دوستان در واکنش به بخش ۰۰۷ این سلسله مقالات، نوشتند: «سلام برادر عزیز در مورد عدول و ورود امام ره از فرمایش خود و ورود روحانیت عادل و عالم وصالح در جایگاههای مورد نیاز نظام فقط در مورد ولایت فقیه می‌تواند اجرا گردد آن هم به واسطه وجود مجلس خبرگان رهبری که عده زیادی از کارشناسان زیر نظر دارند فرد مورد نظر را اما این در جایگاههای اجرایی دیگر نظام نمیتواند صادق باشد چرا ؟ چون تمامی مناسب اجرایی به دست روحانیت هیچ گونه جایگاهی ندارد چرا ؟ چون روحانیت در کار خود که همان راهنمایی دینی ‌معنوی جامعه کارشناس هستند ان هم معلوم نیست عادل یا صالح باشند فقط عالم هستند لذا اگر سعی کنید ورود روحانیت را به سیستم اداری کشور امری لازم بدانیم این مانند شمشیری دولبه عمل میکند که یک لبه ان به شخص برمیگردد و لبه دیگر ان به دین هرطرف بچرخد خسران است و بس اجازه ندهیم که اشکالات اداره کشور که امری عادی در تمام جوامع دنیاست به پای دین گذاشته شود اگر قرار باشد فردی از علما در امور اجرایی مشارکت کند بهتر نیست لباس معممی را کنار بگذارد و خدمت نماید در عمل آنچه در مورد ورود امام در امر سیاست میبینیم در کل تاریخ زندگی پربرکتشان راه و گفتارشان فقط راهنمایی بود و ایشان در امور جاری هیچ دخالتی نداشت کاری که ولایت فقیه در قانون اساسی و در اجرا اقا هم همین کار را میکند شما ببینید حضرت اقا در تمام دولت‌ها در عین حمایت چقدر در اجرای امور توصیه داشتند وچقدر دولت‌ها ان توصیه ها را توجه نمودند مابقی باشد در بررسی میدانی جنابتان» (پایان نقد) چنانکه ملاحظه می‌کنید، اگرچه ایراد قابل تأملی است ولیکن ایشان بدون آنکه، قرینه‌ای برای ادعای خود ارائه بفرمایند، در صدد تفسیر حضرت امام، برآمده و ورود روحانیت به مناصب حکومتی را محدود به حوزه ولی‌فقیه و نهایتاً مجلس ، می‌کنند! قاعدتاً چنین تحدیدی در انجام ، نیازمند بررسی‌های دقیق‌تر و عمیق‌تری است. فرضاً آیا روحانیت صاحب اهلیت و صلاحیت هم همانند انقلاب اسلامی، موظف به پاسداری عملی و میدانی از است؟ پاسخ به چنین مسائلی، نیازمند نگرشی کلان به آن‌هاست. زیرا بعد از پیروزی انقلاب، «محدودسازی ورود روحانیت به نظام و امور حکومتی»، مجدداً تبدیل به جریانی گردید که بازنمائی وجه دیگری از منکوب روحانیت در دوران شاهنشاهی بود که حتی توسط (موسوم به اصولگرا!) هم دنبال شد! شاید تندتر از باند افسادطلب (موسوم به اصلاح‌طلب!) که ضمن شگفت‌انگیز بودن چنین وحدت رویه‌ای بین ضدانقلاب و انقلابیون دیروز، تا حدودی قابل درک بود! شاید تنها وحدتی که بین و ، صورت گرفت، اخراج و بلکه عدم ورود و حضور مطلق روحانیت در حکومت بود که در دوره ریاست به اوج خود رسید! زیرا دعوا بر سر بود! خاطرم هست که دبیرکل حزب مؤتلفه هم با حضور در یکی از جلسات (که معمولاً در آستانه انتخابات، سروکله‌شان پیدا می‌شود!) ادعا کرد؛ آقایون علماء، توجه داشته باشند که اصلاح‌طلب‌های چپ‌گرا در پدر سوختگی سیاسی، هیچ فرقی با عمال شاه و آمریکا ندارند و از آن‌جا که روحانیون محترم، به همه انسان‌ها خوش‌بینی ذاتی دارند، قاعدتاً در برابر این‌ها هم قطعاً رکب می‌خورند! بنابراین بهتر است علمای اعلام بجای مطرح کردن خودشان در انتخابات، ماها را که به شگردها و شیطنت‌های این فرقه، واقف‌تریم، به مردم معرفی و توصیه کنند که از زمان زندان این‌ها را می‌شناسیم! توجیه مدعیان اصول‌گرایی «در خارج از گود نگهداشتن روحانیت» همان نظریه بود که ادعا و القاء می‌کرد: روحانیون هم همانند همه انسان‌ها در معرض ارتکاب خطا و خلاف هستند و چنانچه در مناصب و مصادر حکومتی، مرتکب خلاف شوند، به پای دین نوشته می‌شود و لذا مردم را نسبت به اصل دین و دیانت، بدبین و متنفر می‌سازد. بنابراین بهتر است بمنظور حفظ اعتقادات مذهبی مردم، روحانیت اساساً در هیچ رده‌ای از مسئولیت‌های معطوف به حکومت و حتی نهادهای عمومی و اجتماعی، ورود نداشته باشند! این توجیه مشوّش،... ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۰): میزان دخالت روحانیت در حکومت!؟ ... این توجیه مشوّش، بازتولید همان اعوجاجاتی بود که قبلاً هم توسط (ساواش) و ، رواج داده می‌شد که «سیاست از دیانت جداست» و تا زمان ظهور امام زمان(عج)، هیچ شخصی حق تشکیل حکومت ندارد و هر پرچمی که بلند شود، محکوم به شکست است! این القائات هنوز هم (و بلکه شدیدتر!) ادامه دارد که از دیگر چالش‌های جدی امام برای تشکیل نظام بود و در جای خود بدان خواهیم پرداخت. آنچه که در اینجا لازمست استطراداً بدان اشاره نمایم اینست که؛ علت عدول بدون قید و شرط امام کاملاً شفاف است ولیکن نیازمند تفسیر صحیح هم است: نظر اولیه ، بازگشت بعد از به و و عدم دخالت در بود (چنانکه خودشان هم در کشور نمانده و به مشرف شدند) ولیکن بنا به ملاحظاتی (خطر بازگشت تفاله‌های شاهنشاهی بواسطه و غیره)، از این نظر خود فرمودند و در راستای بعنوان ، ورود روحانیت به را، مجاز دانستند و خودشان هم مقیم گشتند. زیرا که بعد از پیروزی انقلاب، خطر سلطه مجدد تفاله‌های غربی، سریعاً رخ عیان نمود! آن‌هم با شدّت و‌ حدّتی در حد ترورهای گسترده و نفوذهای فراگیر که می‌رفت دوباره مملکت را بر باد دهد! بعد از عدول مذکور، این مسئله هم پیش آمد که ابعاد و اعماق ورود روحانیت به نظام، باید چه میزان باشد؟ قاعدتاً ورود مذکور بعنوان ، امر موقتی بود و می‌بایستی متناسب با سلطه‌جویی و ، تنظیم می‌گردید. تفصیل این مطلب بماند برای جای‌گاه خودش! یکی از اعضای گروه، در اعتراض به بارگذاری نماهنگی توسط عضوی دیگر (باشتراک گذاشتن در شماره بعدی)، نوشت: «به نظر بنده پخش این چیزها که باب مباحثی را باز میکند که بسیار تخصصی است و برای کسانی که مطالعه لازم در متون اسلامی را ندارند، ایجاد گره ذهنی و شبهه می کند، در این فضاها، اشتباه است و نوعا شبهات هم بی پاسخ می مانند و آمدیم ابرو را درست کنیم، میزنیم چشم را هم کور می کنیم!!! اصولا این بحث، بحث مشروعیت و مقبولیت است و سر دراز دارد، اما من باب مثال توضیحی عرض میکنم و ارجاع میدهم دوستان را به مطالعه کتاب امامت آیه الله مطهری یا بزرگانی مثل ایشان با این عنوان، این مبحث مشروعیت و مقبولیت از آنجایی آغاز شد که در صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر،در محفلی در محل سقیفه ساعدیه،ابوبکر به جای امیرالمومنین علیه السلام که مستقیما توسط خدا در غدیر به امامت و خلافت مسلمین پس از پیامبر نصب شده بود و پیامبر این نصب را به اطلاع مردم رساند، انتخاب شد(در همین انتخاب حرف ها هست) ولی ما فرض را درست می گیریم و از بحث دور نیفتیم عرض میکنم که این دو(مشروعیت و مقبولیت) گاهی با هم جمع می شوند مثل زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ۲۵ سال محرومیت از تصدی امر ولایت و امامت جامعه اسلامی، با استقبال مردم به خلافت رسید، گاهی هم، از هم جدا می افتند مثل زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام به دلیل خیانت خواص و همراهی بخشی از مردم با آنها از تصدی امر ولایتمداری مردم و جامعه اسلامی محروم شد. و امر به فرد دیگری واگذار شد!!! حالا آنچه ما باید توجه داشته باشیم این است که از نظر اسلام، عدم تصدی حضرت در آن ۲۵ سال موجب عدم مشروعیتش نمی شود و نشد، و چون محرومیت بر او تحمیل شد، لذا امرش هم در جامعه نافذ نبود،و اجرا هم نمی شد!!! همان طوری که کسانی که جای او را در حاکمیت گرفتند،(من تعمدا لفظ غصب را به کار نبردم) هر چند به فرض، مقبولیت را به دست آوردند(چون اجبار و الزام عده ای هم در کار بوده) و امرشان هم نافذ بود، ولی از نظر اسلام مشروعیت نداشتند و لذا نه آنها و نه مردم،هیچکدام، در نزد خدا معذور نیستند و هر دو مآخذه خواهند شد. پس معلوم شد که مبانی اسلام با دموکراسی تفاوت دارند، این کار را دموکراسی مثل اسلام محکوم نمی کند!!! چون در دموکراسی رأی اکثریت نافذ است(البته در اینم که همیشه چنین باشد حرف است و گاهی اکثریت سازی می شود و...) اما در اسلام باید کار، مبتنی بر احکام الهی باشد، فرضا در حکومت های با فرض مبتنی بر اکثریت شرب خمر، همجنس بازی، فحشاء و منکرات و... هست که قانونی است(حالا نظر اکثریت در پذیرش لحاظ شده یا نه، آن بحث دیگری است)و آزاد است و... اما اسلام از مبنا مخالف این امور است و هرگز مجاز نمی شوند، و لو فرضا اکثریت هم بخواهند، خلاصه خلاف، خلاف است و با رأی اکثریت قانونی و مجاز نمی شود!!! خلاصه این مباحث محل خاص و افراد اهل تخصص را لازم دارد تا شبهه ایجاد نشود و لذا همان گونه که عرض کردم، جاش در گروه ها نیست.» (پایان نقد) ..ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۱): معنا و مفهوم جمهوریت! (مقبولیت یا مشروعیت؟) طی بخش‌های قبلی اشاره کردیم که بعد از ۳۵ سال بر طبل کوفتن، در نیمه دوم سال اوج‌گیری و پیروزی ، مدل حکومتی مد نظر خود را ، تعیین فرمود بدون کلمه‌ای کم یا بیش! فلذا این سؤال، پیش آمد که آیا ایشان از نظریه قبلی خود، کردند یا اینکه در خویش، به نظریه جدیدی از حکومت، نائل گشتند که نیازمند تعریف و تبیین است؟ شاید بعضی معتقد باشند که امام اهل عدول بودند چنانکه در باب «ورود روحانیت به نظام»، عدول کرده و خود بر آن تصریح نمودند. از آن‌جا که مبحث جاری ما در این سلسله مقالات، (و نقش در آن) است، لاجرم به مقوله هم باید بپردازیم، تصادفاً یکی از اعضای گروه، نماهنگی را به اشتراک گذاشتند که ظاهراً در صدد القاء این ذهنیت است که بین دیدگاه‌های شهید بهشتی و مرحوم مصباح‌یزدی، در موضوع جمهوریت، اختلافی وجود داشته است! فلذا یکی دیگر از اعضای گروه هم‌اندیشی بنده، معترضه‌ای داشتند که عین متن آنرا در شماره قبلی به اشتراک گذاشتم. فلذا با این مسئله مواجه شدیم که آیا جمهوریت؛ علاوه بر ، مولّد مشروعیت برای حکومت هم است؟! و از آن‌جا که این مسئله با مبحث جاری ما، سنخیتی دارد، ایضاً بعنوان طرداً للباب، متعرض آن می‌شویم تا القاء هر دو عضو گروه را مورد بررسی قرار بدهیم که دنبال هستند یا قلب حقیقت؟! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۳بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه معارف و احکام 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مردمی که در دامنه کوه‌های هیمالیا ایران و انقلابش را ندیده‌اند اما آرمان‌هایش روی پرچم‌هایشان است! ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌 ریشه ولایت‌دوستی کشمیریان همزمان با شعرسرایی حافظ لسان‌الغیب در شیراز، جنبش عظیمی هم در نیشابور شکل گرفت که نهایتاً کشمیر را به خط کرد! نیشابوری که پیش از آن، توسط مغول‌های چنگیزی، دو بار قتل‌عام و از صفحه روزگار محو شده بود! آیة‌الله العظمی «میرسید علی حسینی همدانی»، عالمی جهانگرد که در صدد «پاتک فرهنگی به مغول» برآمد، کشمیر را پایگاه اصلی خود قرار داد. او داماد خود (آیة‌الله عارف و شاعر؛ سید حیدر موسوی اردبیلی) را برانگیخت تا حدود ۷۰۰ نفر صنعتگر را برای ارتقاء سطح کار و زندگی شرق آسیا، از خطه خراسان به کشمیر ببرد. همان‌ها که نیشابور خاکستر شده را بازسازی کرده بودند. میرسید حسینی در کشمیر مستقر و گروه‌هایی را بسوی هند و چین و تاجیکستان روانه کرد. مقبره او اینک در تاجیکستان، زیارتگاه است. پسرش؛ آیةالله سیدمحمد حسینی‌ همدانی، معاونت آیة‌الله سیدحیدر موسوی (جد شانزدهم امام خمینی) را بر عهده داشت و موفق شدند نسلاً در نسل، میلیون‌ها هندی و چینی را به تشیع دعوت کنند و طی چند قرن پیاپی، مکتب علوی می‌رفت که سراسر شرق و جنوب آسیا را فرا بگیرد که صهیونیزم شیطانی، انگلستان خبیث را روانه منطقه کرد و کلیه سادات حسینی و موسوی را از دم تیغ گذراند و جد سوم امام (سیداحمد)، تنها و مجروح به عتبات و ایران (خمین) بازگشت و... (به همین علت هندی نامیده شدند!) ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ صفحات مجازی حسینی منتظر: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 🌐 مشارکت تمامی مردم در رهبری امور خویش ؛ بدون کلمه‌ای زاید یا ناقص جمهوری اسلامی؛ نه حرفی زیادتر و نه حرفی کمتر ✅ امام خمینی‌ره: 💠 «جامعه فردا، و منتقدی خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست» (صحیفه امام؛ جلد۴، صفحه ۳۵۹) 💠 «آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت در جامعه خواهد بود.» (صحیفه امام؛ جلد۴، صفحه ۲۴۸) 💠 «... و دعوت کنند به اینکه رأی بدهید به جمهوری اسلامی - این هم با همین کلمه؛ نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کمتر - برای اینکه الآن شیاطین افتاده‌اند دنبال اینکه جمهوریِ محض، همین باشد، باشد و از این حرفها، برای اینکه آقایان تشریف ببرند و بکنند ... همه را کنند که که شد؛ همه بگویند جمهوری اسلامی ... رأی بدهند به جمهوری اسلامی و هیچ زیر بار کلمه زاید و ناقص نروند.» «مردم رأی بدهند به جمهوری اسلامی همه آزادند.» «رأی من جمهوری اسلامی است ... در هر صورت همین کلمه جمهوری اسلامی. من هم رأیم همین است. رأیم را هم إن‌شاءاللَّه در صندوق می‌اندازم؛ رأی من هم مثل رأی شماها جمهوری اسلامی است و اگر این را إن‌شاءاللَّه تعقیب کنید - و امید است نصرت پیدا کنید و نصرت پیدا می‌کنید إن‌شاءاللَّه - خداوند با شماست... إن‌شاءاللَّه پیروز خواهید شد.» (صحیفه امام، ج۶، ص ۳۲۸-۳۲۴) 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 👈 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۲): قلب حقیقت و قلب حقیقت! و اصل چیست؟ و چرا عده‌ای خواسته یا ناخواسته در صدد قلب و در آن هستند؟! ✅ امام‌ خمینی: 💠 حفظ جمهوری اسلامی از جان بالاتر است. 💠 همه و فدای حفظ اصل و می‌شدند. (صحیفه امام/ج۱۵/ص۳۶۴) 💠 اگر از بین برود، صدها و حتی هزاران سال طول می‌کشد تا اسلام بتواند خودش را بلند کند و اینکه توقع داشته باشیم، این نظام با این‌همه دشمنان داخلی (منافقین و نفوذی‌ها) و خارجی، مشکلی نداشته باشد غلط است و خود نیز انواع مشکلات را داشته است. (صحیفه امام/ج۲۱/ص۴۴۷) ⁉️ جمهوری اسلامی ایران بعنوان نظامی که حفظ آن است و حتی ارزش فدا شدن زمان(عج) را دارد و به مفهوم «مشارکت همه مردم در رهبری امور خویش» است، آیا استحقاق تحقیر شدن توسط آیات عظامی چون مصباح یزدی را دارد؟! و آیا جمهوری خمینی؛ همان نظریه آبراهام لینکلن (موصوف به در تعبیر یکی از رؤسای جمهوری اسلامی ایران!) نیست که دکترین او، بود و مورد حمایت دنیا بویژه آمریکا قرار گرفت؟! و اساساً آیا امام خمینی پس از مدت‌ها، جمهوری (از جمله آمریکایی) را در ردیف حکومت‌های سلطنتی و فاشیستی تلقی کردن، چنان از آن نظریه صائب خود، عدول کردند که آن‌را چنان سبّوحٌ قدّوس تلقی نمودند که امام زمان(ارواح‌العالمین له‌الفدا) هم باید برای حفظ و بقای آن، جان مقدس خود را ببازند؟! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۶بهمن۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ حم 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۳): جمهوری خمینی = جمهوری آبراهام!! جریانی در ایران (از فرق سر تا نوک پا غرب‌زده!) داریم که حتی مد نظر امام خمینی‌ره را بازپیرایی و چهره‌ای ایرانیزه از جمهوری (شهید والامقام!) آبراهام لینکلن آمریکایی می‌دانند! زیرا؛ ۱) آبراهام [ابراهیم] لینکلن، شخصی آرمان‌گرا و خداپرست از طبقه تهی‌دست جامعه آمریکا بود که برای آزادی ملت (اعم از سفید و سیاه و سرخ و...) و تحقق جمهوریت و استقرار حکومت مردمی، مبارزه کرد و نهایتاً هم در راه آن، شربت شهادت نوشید! ۲) جمله طلائی آبراهام [ابراهیم] لین‌کُلن: «این ملت [آمریکا]، تحت فرمان ، تولد جدیدی از خواهد داشت و این ، توسط مردم، برای مردم، از روی زمین نابود نخواهد شد.»! ۳) از لینکلن به عنوان قهرمان ایالات متحده یاد می‌شود و او به‌طور مداوم به عنوان یکی از بهترین رهبران در تاریخ آمریکا و جزو تاثیرگذارترین افراد تاریخ بشریت رتبه‌بندی می‌شود! ۴) از بنیانگذاران حزب جمهوری‌خواه و اولین رئیس‌جمهور از این حزب (۱۶مین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا) بود. حزب جمهوری‌خواه عمدتاً در مخالفت با گسترش برده‌داری در قلمروها شکل گرفته بود که آرمان مقدسی است! ۵) او که موفق به الغاء برده‌داری در آمریکا شد، قهرمان ملی آمریکا و لذا محبوبترین رئیس جمهور آمریکا به شمار می‌رود! ۶) او که با ترور در راه آزادی و مردم به شهادت رسید دارای تشییع جنازه با شکوهی بود که قطار آن از ۱۸۰ شهر و ۷ ایالت عبور کرد تا عزاداران بتوانند به آن ادای احترام کنند. آمریکایی‌ها همان احساسی را به آبراهام دارند که ملت ایران و امت اسلام به شهید حاج‌قاسم سلیمانی دارند! پرچمداری چنین جریانی در ایران را (رهبر باند سیاسی مدعیان اصلاح‌طلبی)، بر عهده گرفت و بسیار عاشقانه بسوی سلطه‌پذیری از آمریکا شتافت! بر اساس نامه سال 2003 به دولت وقت امریکا، (که در سال ۱۳۸۵ لو رفت)، پیشنهاد داده بود که در ازای خارج کردن نام ایران از کشورهای (که رئیس‌جمهور وقت امریکا این تقسیم‌بندی را ارائه کرده بود)، جمهوری اسلامی متعهد خواهد شد که؛ الف) کلیه فعالیت‌های هسته‌ای خود را تعطیل کند (و از حق مسلم دست‌یابی به فناوری هسته‌ای خود، چشم‌پوشی کند!) ب) از حمایت گروه‌های مقاومت مانند حزب‌الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین دست بکشد (و بی‌خیال صدور انقلاب اسلامی به تمام جهان بشود!) بدیهی‌ست که چنین نگرشی به محور شرارتی مثل آمریکا که مصداق بارز (و صد البته تحت تیول ) است، هر کسی را که اندکی آرمان‌گرا باشد، بسوی وادادگی در مقابل سلطه‌جویی جهانی آمریکا هُل می‌دهد و نامیدن آن‌را بدبینی و حداقل زیاده‌روی تلقی می‌کند! بروز و ظهور چنین جریانی (غرب‌زدگی و غرب‌گدائی تفاله‌های مشمئزکننده آمریکا و غرب وحشی)، چنان مشهود و ملموس بود که را از همان ابتدای تشکیل نظام، شدیداً دلواپس و نگران ساخت. فلذا چاره‌جویی خود را قرین ورود و تداوم حضور در صحنه‌های نهضت+نظام تلقی کرد! ولیکن آیا این تدبیر، کارساز بود؟! امام خمینی‌ره از ترس آنکه، مبادا ، مجدداً به برود، از نظریه قبلی خود مبنی بر عدم دخالت روحانیت در امور حکومتی، عدول کردند و اجازه دادند که روحانیت در مصادر اجرایی نظام جمهوری اسلامی ایران، ورود نموده و حضور فعال و مؤثری بورزند ولیکن هر سه روحانی راه‌یافته به عالی‌ترین منصب اجرایی کشور (هاشمی، خاتمی و روحانی)، در جای‌گاه ریاست قوه مجریه (بعنوان بزرگترین و قوی‌ترین قوه ملی نظام) چهارنعل در مسیری تاختند که بجز افکندن مملکت و ملت در ، هیچ فرجامی نداشت! بنابراین با ملاحظه آنچه که بعد از رحلت امام، رخ داد، نمی‌توان بجرأت گفت که آری تدبیر حضرت امام، کارساز بود! قاعدتاً برای توجیه چنین رخ‌داد فاجعه‌آمیزی، سه علت احتمالی را می‌توان در نظر گرفت: ۱) خائن نفوذی بودن حضرات هاشمی، خاتمی و روحانی از زمان قبل از وقوع انقلاب اسلامی! ۲) حماقت محض حضرات مذکور بعد از انقلاب که مفهوم «شیطان بزرگ» بودن آمریکا را اصلاً درک نکرده یا بسهولت از آن غفلت ورزیدند! ۳) خدعه‌آمیز بودن بسیار ماهرانه رفتارهای حضرات در مقابله با شطرنج‌باز قهاری مثل آمریکا که از اتاق فکری همچون صهیونیزم شیطانی برخوردار است. قاعدتاً به میزان باورناپذیری گزینه‌های اول و دوم، گزینه سوم بسوی إغلاظ می‌رود! در هر حال، امامین نهضت+نظام (و بتعبیر معنی‌دارتر حضرت آقا؛ )، گرفتار انواع چالش‌هایی بودند و هستند که در این سلسله مقالات در صدد تحقیق و تبیین آن‌ها هستیم. ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۱۴): اصلی‌ترین دلایل حضور روحانیت در حکومت و نهضت+نظام جمهوری اسلامی ایران، رهین حضور و زعامت میدانی فقهای جامع شرایط (دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه)، در معارک ارکان و اجزاء است که بالطبع حضوری خونین و جان‌بازی است. عدم ورود و حضور میدانی روحانیت در نهضت+نظام، چیزی بجز تباه‌سازی پویایی و پایایی نهضت و نظام و روحانیت نیست. طی بخش‌های قبلی مبحث «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، به مسئله تبدیل به در عنوان مد نظر پرداختیم و اینکه؛ در دیدگاه ۳۵ ساله حضرت امام، آیا عدولی صورت گرفت؟ (با عنایت به اینکه ایشان، اهل عدول هم بودند و بعنوان نمونه به مقوله ورود به ، اشاره شد) یـا اینکه معظم‌له در خود، به تعبیر و تعریف جدیدی از «جمهوری» نائل گشتند که متمایز بر جمهوری معروفی است که در دنیا مطرح شده و امام قبلاً آن‌را در ردیف حکومت‌های جائر می‌شمردند؟ در نتیجه بمنظور تفکیک آن از سایر جمهوری‌ها سزامند است که آنرا بنامیم! بله اگر بپذیریم که تمایزی در مفهوم جمهوری در نزد ایشان، حاصل نشده و چیزی بنام «جمهوری خمینی»، عاری از حقیقت است، ناچاریم نظریه را بپذیریم ولو اینکه گفته شود امام حداقل ۳۵ سال از مفهوم جمهوری، برداشت اشتباهی داشته‌اند (همچون برداشتی که از ضرورت عدم در داشتند و بعد از عدول فرمودند که اشتباه می‌کردیم!) ولیکن چنانچه بپذیریم که جمهوری خمینی، مفهوم نوینی است که قاعدتاً باید به تعریف و تبیین تمایزات آن بر جمهوری مرسوم دنیا بپردازیم. بنده معتقدم که امام راحل‌مان؛ اولاً بخاطر نهضت+نظام، جمهوری را جایگزین حکومت نمودند و ثانیاً «جمهوری تقویت‌کننده نهضت+نظام» متمایز از سایر جماهیری است که مألوف مردمان است. با این نظریه، قاعدتاً کار خود را سخت می‌کنم! زیرا باید به تعریف و تبیین آن بپردازم وگرنه قابل اثبات نخواهد بود! تعریف و تبیینی که شاید تاکنون، کسی بدان، مبادرت نورزیده و بالتبع مبحث نوآورانه‌ای در قرائت از است و چنانچه در بیان مکنون قلبی خویش، موفق بشوم، بنظرم پارادوکس مطروحه در بیانات اشخاصی از قبیل؛ آیة‌الله شهیدسیدمحمدحسینی‌ بهشتی و آیة‌الله مرحوم محمدتقی مصباح‌زاده یزدی، نیز مرتفع خواهد شد! یعنی اگر عدولی بودن حکومت به جمهوری را بپذیریم، بالطبع مخالفت آقای مصباح با جمهوریت را، ناچاریم در مغایرت مواضع سیاسی ایشان با نظرات امام و سایر یاران آنحضرت مثل شهید بهشتی، ارزیابی کنیم که کار چندان آسانی نیست. و اگر به نظریه «قرائت جدیدی از جمهوری» در نظرات امام، قائل شویم، آنگاه در می‌یابیم که صف‌آرائی آقای مصباح در برابر جماهیری بوده است که امام هم از اول با آنها مشکل داشت و آنرا در ردیف ، قلمداد می‌کرد. ولیکن در این‌صورت، این اشکال بر جناب مصباح، قابل ایراد است که چرا جمهوری نامطلوب در نزد امام را پیوسته کوبیدید و یکبار در صدد تبیین جمهوری مطلوب امام برنیامدید؟! شهیدبهشتی، سعی نمودند که از جمهوری خمینی، تعریفی ارائه بدهند ولیکن آنرا از سایر جماهیر، تفکیک نکردند! فلذا بنظر می‌رسد که اختلاف هر دو بزرگوار، بعلت استفاده از بدون اشاره‌ای به مرزبندی دقیق جمهوری مد نظرشان با سایر جماهیر بوده است! شاید بشود جمهوری خمینی را در دو نکته مهم، مورد توجه قرار داد که؛ ۱) در سایر جماهیر، اسم و ادعایی از مبدأ و معادی بنام خدا و آخرت و دینی که دنیای جامعه را با آخرت آن، تنظیم نماید، نیست ولیکن جمهوری خمینی (که خودشان آن‌را بدون کلمه‌ای کم یا بیش نامیدند) آکنده از خدا و پیغمبر و قیامت و سعادت ابدی انسان‌هاست. ۲) حکومت در سایر جمهوری‌ها همانند ، حکومت افراد بر جامعه است ولیکن در جمهوری اسلامی (مد نظر حضرت امام) حاکمیت بر مردم، واقعاً مردمی است و بلحاظ بودن آحاد مردم در «فریضتین امربمعروف و نهی از منکر» (حتی نسبت به حاکمان و مدیران) آنان قادر به إعمال حاکمیت هستند. بنابراین، این است که تعیین‌کننده مفهوم جمهوریتی می‌باشد که حضرت امام در طی دهها سال در صدد ظهور و بروز آن بودند و البته در بیستم مهر ۱۳۵۷ آن‌را جمهوری اسلامی نامیدند. در واقع این عبارت را از شیاطین سابق و اسبق، پس گرفتند! بنابراین نباید اجازه بدهیم، کسانی دانسته یا نادانسته قلب حقیقت کرده و را نشانه بروند! قلب حقیقت اینست که؛ مردمان مسلمان (و همسو با مسلمانان) صاحب اختیار در امر و نهی مشروع جامعه و حکومت، مجاز به إعمال حاکمیت بوده و «کلهم راع و کلهم مسئول عن رعیته» هستند و .. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۴بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۵): ... و ، بخشیدن به جمهوریتی متمایز از سایر جمهوری‌هاست و حذف یا تضعیف انتخابات، مفهوم و فرجامی بجز حذف و تضعیف جمهوری اسلامی (جمهوری مردم متشرع) نیست. بنابراین؛ ورود و حضور روحانیت در نهضت+نظام اسلامی، حداقل دو دلیل اساسی داشت و دارد: ۱) تهدید اجانب و تفاله‌ها ۲) اسلامیت نهضت+نظام حال اگر توجیه اول، تدریجاً (با فروپاشی صهیونیزم شیطانی و محو از صفحه روزگار) رنگ ببازد، قاعدتاً توجیه دوم، تا ادامه دارد. بنابراین بیرون کردن روحانیون از جمهوری اسلامی، خیال خامی‌ست که دشمنان خارجی و دشمنان دوست‌نمای داخلی به گور خواهند برد. امام «پیدا شدن آثار پیروزی» را بعنوان نقطه عطفی برای عدول خود، نام می‌برند که می‌تواند نشانگر آن باشد، وقتی که قضیه و میدان، جدی‌تر و عملیاتی‌تر شده، ایشان هم الگوی خیالی (خیال می‌کردیم!) خود را واقعی‌تر و متناسب‌تر ارزیابی کرده و باکی هم ندارند که وقتی «وارد معرکه» شدند به «عدول از اشتباه»، اعتراف نمایند. امام در توجیه عدول خود در باب «ورود روحانیون به امر خطیر و تخصصی حکم‌رانی»، تصریح می‌کنند به اینکه؛ خیال می‌کرده‌اند در قشرهای [غیرروحانی] افرادی هستند که بتوانند آنطور که خدا می‌خواهد کشور را پیش ببرند و حال آنکه وقتی وارد معرکه شدند، دیدند که اگر روحانیت وارد حکومت نشود، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی می‌رود. شاید این مطلب هم قابل استنباط باشد که؛ ۱) چنانچه به حلقوم اجانب رفتن مملکت (و نهضت+نظام) منتفی گردد یا اقشار غیر روحانی، قادر به حفظ آن‌ها باشند، ضرورت حضور روحانیون در هم منتفی خواهد گشت. بنابراین امر موقتی است. ۲) چنانچه نهضت+نظام بتواند، نیرو/نیروهای عملیاتی و میدانی مناسبی تدارک ببیند که بتوانند حفظ مملکت و نهضت+نظام را تضمین نمایند، در صحنه بودن روحانیت نیز رنگ می‌بازد و روحانیون می‌توانند با خیال راحت به مساجد و مدارس خود برگردند. و حال آنکه دلیل دوم نقش‌آفرینی روحانیت در حکومت (پویایی و پایایی اسلامی نظام انقلابی) هیچ‌گاه زایل نخواهد گشت. بشرطی که شبیه حضراتی مثل هاشمی، خاتمی و روحانی در نیایند! و اگر قرار باشد که با وجود نقش‌آفرینی روحانیت در سطح ریاست جمهوری، باز هم مملکت و ملت در حلقوم آمریکا و صهیونیزم جهانی، سقوط کند، همان بهتر که این جماعت به مسجد و مدرسه خود برگردند تا لااقل به اسم روحانیت و فقهای شیعه، تمام نشود. مگر اینکه بپذیریم، در نقش‌آفرینی خود، دشمنان را در خدعه‌ای ماهرانه افکندند. چنانکه پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «الحرب؛ خدعه»! حضرات مذکور هم برای اینکه، نظام انقلابی بتواند به سکوی «پایداری موفق» نائل گردد، ناچار بودند که از دشمن، زمان بخرند ولو به قیمت آنکه با حیثیت خود، بازی کرده باشند! باید دید که چیست؟! در چنین وضعیتی‌ست که لازمست به بیان مرحوم آیةالله سیدجعفر کریمی هم عنایتی بکنیم که صریحاً گفتند: «در امر ولایت، فدائی‌تر از روحانی سراغ ندارم»! (ناگفته نماند که آن مرحوم، از نجف تا قم، معتمد و مسئول دفتر استفتائات امام خمینی بودند و همین جایگاه را در دفتر استفتائات آیةالله العظمی خامنه‌ای هم داشتند) لذا از اشاره روشن این قابل اعتماد امامین انقلاب+نظام، به سادگی نمی‌شود عبور کرد! بنده بعد از ۴۷ سال مطالعات سیاسی، اعتراف می‌کنم که با ملاحظه همه جوانب امر (تأکید می‌کنم؛ همه جوانب قضایا)، هنوز نتوانسته‌ام هیچکدام از این سه احتمال را بر دو دیگر ترجیح بدهم!! ۱) خیانت نفوذی بودن حضرات هاشمی، خاتمی و روحانی از زمان قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران! ۲) غفلت و شهوت حماقت محض حضرات مذکور بعد از پیروزی انقلاب که مفهوم «شیطان بزرگ» بودن آمریکا را اصلاً درک نکرده یا بسهولت از آن غفلت ورزیدند! و بر طبل «نظام بدون نهضت» کوفتند! ۳) جنگ زرگری خدعه‌آمیز بودن بسیار ماهرانه رفتارهای حضرات در مقابله با شطرنج‌باز قهاری مثل آمریکا که از اتاق فکری همچون صهیونیزم شیطانی برخوردار است! و امیدوارم در طی بررسی‌های دقیق‌تر و عمیق‌تر «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، بالاخره به نتیجه‌گیری مشخصی نائل بگردیم! خب! مقوله صحت و ضرورت نقش‌آفرینی روحانیت در نظام انقلابی را موقتاً در این‌جا، متوقف می‌کنم تا برگردیم به موضوع اولیه‌ای که در تعقیب آن بودیم. تمایز جمهوری خمینی بر سایر جماهیر از جمله جمهوری آبراهام، چیست که ارزش جان‌نثاری صاحب‌الامر سلام‌الله علیه و عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشریف را هم دارد؟! جمهوری خمینی، قطعاً بسیار متمایز از جمهوری آبراهامی است که پدیدآورنده جانوری کاملاً وحشی در حد شیطان بزرگ است که چیزی بجز «سفّاک مفسد» نیست. جمهوری اسلامی چیست؟ ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۶بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
☝️ اولین پیام این کانال (مقالات حسینی منتظر) https://eitaa.com/SMHM212/4 اولین پیام این کانال (مقالات حسینی منتظر)
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۱): در ۱۵ مقاله «چالش‌های امام در تشکیل نظام» به انضمام ۵ مقاله قبلی با عنوان «اسلامیت؛ قدر مشترک نهضت+نظام»، بر آن بودیم که به مفهوم دقیق‌تری از مبحث ظریف ، برسیم. در طی این ۲۰ مقاله، عمدتاً طرح مسئله نمودیم، همراه با جوابیه‌هایی اجمالی ولیکن این بحث، هنوز هم اعماقی برای غوص و خوض دارد. بمناسبت «تحویل دولت از روحانی به رئیسی» (سال ۱۴۰۰)، مقاله‌ای تقدیم مخاطبین خود نمودم که لازمست در اینجا هم، آن‌را مجدداً به اشتراک بگذارم ولو اینکه ممکنست به مذاق برخی دوستان، خوش نیاید! لزوم آن به اینست که ، علیرغم آنکه ۸ دوره ۴ ساله ریاست جمهوری را به ۴ نفر روحانی، سپردند و ظاهراً به نتیجه دلخواه خود هم نرسیدند، باز هم به یک سید روحانی، اعتماد ورزیدند! استقبال موجه ملت از روحانیت (سه سید و دو شیخ)، نشانگر این نکته هم می‌باشد که عدول امام از نظریه «پرهیز روحانیت از ورود به مناصب حکومتی» به نظریه نهایی «ضرورت حضور روحانیت در صحنه‌های نهضت و نظام»، متناسب با اعتماد و بلکه مطالبه اکثریت ملت، هم بوده است! این تحلیل محتاطانه در جواب کسانی بود که تحلیل جامعی از تحویل و تحول دولت از شیخ حسن به سیدابراهیم می‌خواستند که بنده آن‌را از منظر «نهضت+نهاد» هم نگاه کرده بودم و به همین دلیل هم تناسب دارد که به سلسله مقالات معطوف به نهضت+نظام، و نقش‌آفرینی در آن‌ها (از مهمترین چالش‌های امام)، ملحق شود ولیکن با این تذکر که هیچ قصدی برای مصرف سیاسی از آن، ندارم. یعنی شیخ حسن اگرچه مجدداً مایل به خودآزمایی استانی و آنگاه شد ولیکن طیف سازمان‌یافته وی کماکان در صدد تسخیر کرسی‌های مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری است و بنده به هیچ عنوان مجدداً در صدد تأیید خود وی و طیف ذی‌ربط او نیستم و صرفاً از باب استطراد، آنرا مورد بازیابی خود قرار می‌دهم. در برخی از مقالات اخیر هم، از روحانی (در کنار هاشمی و خاتمی) اسم بردم و تصریح و تأکید کردم که هنوز هیچکدام از ۳ زاویه نگاه خود به آن‌ها را ترجیح نداده‌ام و شاید در لابلای این سلسله مباحث به نگاه شفاف‌تری برسیم! ولیکن چنانچه وزن گزینه سوم (خدعه‌آمیز بودن رفتار این سه روحانی با دشمنان خارجی و داخلی و باصطلاح جنگ زرگری آن‌ها) حتی اگر با وزن دو گزینه؛ «خیانت و نفوذی یا شهوت و غفلت» آن‌ها (که با توضیح مختصری اشاره شدند) برابری کند، بنظر بنده، در حال حاضر هیچ ارزش، صلاح و ضرورتی برای استقبال مجدد از این طیف، قابل ملاحظه نیست و تاریخ مصرف آن به اتمام رسیده است! (قابل توضیح در جای خود) و اما مقاله ۲سال قبل: «سلام و درود ۱. عدل و انصاف آنست که ۱ حُسن را در کنار ۹۹ عیب باید دید. (احیانا قصه نعجه‌های حضرت داوود ع در قرآن برای تذکر همین مطلب مهم است) ۲. انجام انواع پروژه‌های معروف به «علی برکة‌الله» (که رسانه میلی ما معمولا در حد صرفا یک خط خبری براحتی از آنها می‌گذشت!) در معرکه تحریم‌های مضاعف، نه شوخی‌ست و نه غیرقابل کتمان و انکار مگر آنکه از شدت غیظ و خصومت ناعادلانه (که رسم و مرام دشمنان از خدا بی‌خبر است) تعمدا نخواهیم آنها را در نظر بیاوریم! آنهم در پیشگاه پروردگار و داوری که ذره ذره خیر و شرّ انسانها را مورد ملاحظه قرار خواهد داد. ۳. دولت روحانی، در ناتوانی محض به سر نیامد و کارآمدی‌هائی هم داشت که توسط رقبای انتخاباتی و واقعا بی‌انصاف وی اصلا به حساب نیامد وگرنه مقام معظم رهبری بارها بدان اشاره فرمودند البته با این توضیح که نتیجه و ثمره آنها (که عمدتا زیرساختی بودند و بالتبع در کوتاه مدت) و تأثیر مستقیم آنها در دیده نشد! ۴. تحریم‌های ظالمانه جبهه شیطانی غرب به سرکردگی آمریکای وحشی، بمنظور درهم شکستن استقلال ملت ایران و حمایت این ملت رشید از مظلومان عالم و ، در فرایندی قریب به ۴۰ ساله به حدود ۸۰۰ مورد تحریم فلج‌کننده رسید و در تداوم همان فرآیند غیرقابل مهار و البته هماهنگ با پیشرفتهای سیاسی و نظامی ایران در عرصه جهانی بویژه منطقه‌ای بالتبع تشدید شد و حدود ۷۰۰ مورد بر آنها افزوده شد! بله روحانی تلاش کرد حتی‌الامکان با نرمشی قهرمانانه (و بعضا حتی ذلیلانه!) چیزی از آنها بکاهد ولیکن همچنان که انتظار می‌رفت، توفیقی پیدا نکرد‌. حال اگر بیائیم شیطنت اجانب را به پای ناکارآمدی دیپلماسی روحانی بنویسیم، نه تنها از انصاف و مروت دور است بلکه از خردمندی سیاسی و تحلیل صحیح و جامع شرایط هم بسی فاصله دارد و بالتبع نشانه هوشمندی و درایت نیست و بلکه حماقت است و جار زدن آن، رذالت است. ۵. در کنار بدکاری‌های دشمنان ظالم بالذات، بدشانسی‌های بزرگ و کم‌نظیری هم گریبان دولت روحانی را گرفت که ... ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۲): ادامه تحلیل ۱۴۰۰ بنده: ... ملاحظه آنها غیرقابل اغماض هستند. وقوع تقریبا همزمان انواع زلزله‌ها، سیل‌ها، بی‌آبی‌ها و در رأس آنها بلای فراگیر و مبهم کروناویروس (صرف‌نظر از انواع کارشکنی‌های تعمدی دشمنان یا رقبا!) توان هر دولتی را به تحلیل می‌برد. ۶. در کنار بدبختی‌های ناخواسته مذکور، دولت نسبتاً فشل روحانی گرفتار بدبختی‌های خودخواسته هم البته بود! فلذا نگارنده این سطور هم معمولا عارض یکایک آنها بوده است و اصلا هم قابل اغماض و ماله‌کشی نیستند. در این‌خصوص بزرگترین عیب تفکر روحانی و دولتش (که به سرای سالمندان، شباهت داشت!) این بود که نهضت و را از زمان تشکیل پایان‌یافته تلقی می‌کرد و لذا دم از زد که کاملاً غلط بود! همچنانکه عده‌ای از انقلابیون، هنوز اعتباری برای «نظام» قائل نیستند و مرامی بجز «افراطی‌گری و تندروی غیرانقلابی» سراغ ندارند! بنده شخصا تابع دیدگاههای امامین «انقلاب+نظام» هستم که با ظرافت تمام خواسته و می‌خواهند که هر دو را قرین همدیگر ببینند و بخواهند. تا آنجا که آقا هم صریحا فرمودند: «من انقلابی‌ام نه دیپلمات»! روحانی به غلط تصور می‌کند که بودن با «نظام‌مند» بودن تعارض دارد و این دو مطلب هَووی هم هستند و قابل سازش نیستند! و حال آنکه اولین اثر خروج از ذی انقلابی‌گری، قربانی شدن غیرت و دلسوزی به حال مستضعفین و گرایش به ذی اشرافی و فاصله گرفتن از متن مردم است و این بزرگترین بدبختی روانی و سرطان فکری و گرایشی دکتر روحانی و اطرافیان اوست. البته این سرطان بی‌غیرتی مختص به روحانی و دارودسته وی نیست و شامل جریان منحوسی از همه فرقه‌ها و جناحهاست که به پدیده شوم زالوزادگی (آقازاده‌ها!) آلوده‌اند. در عین‌حال ناگفته نماند که مفهوم این حرفها این نیست که روحانی، انقلابی نبوده یا نیست. نماد واقعی «انقلابی‌گری اصولی» را اگر در بودن خلاصه کنیم، نمی‌توانیم وی را غیرولائی تلقی کنیم! کافیست به بیان مرحوم آیةالله سیدجعفر کریمی هم عنایتی بکنیم که صریحا معتقد بود: «در امر ولایت، فدائی‌تر از روحانی سراغ ندارم»! (ناگفته نماند که آن مرحوم، از نجف تا قم، معتمد و مسئول دفتر استفتائات امام خمینی بودند و همین جایگاه را در دفتر استفتائات آیةالله العظمی خامنه‌ای هم داشتند) لذا از اشاره روشن این فقیه سیاسی قابل اعتماد امامین انقلاب+نظام، به سادگی نمی‌شود عبور کرد! و حداقل اینکه در قضاوت‌های خود جانب احتیاط را براحتی از کف ندهیم. با همه این احوال تمام حرف بنده اینست که در کنار مشاهده نیمه خالی لیوان، نیمه پر آن (و بالعکس آن) را هم باید دید. شما مختارید که خوبی‌ها و کارآمدی‌های روحانی را در حد یک قاشق شکر در مقابل یک بشکه زهر هلاهل ببینید ولیکن بنده (بعنوان یک فعال سیاسی/مذهبی بعد از ۴۵ سال حساسیت به سرنوشت انقلاب و نظام و تأکید بر تفکیک‌ناپذیری آنها از زمان مطالعه مقاله «نهضت و نظام» دکتر شریعتی در سال ۱۳۵۵ و نپذیرفتن دیدگاه او) چنین برآوردی را اصلا منصفانه نمی‌بینم. حال امیدواریم جناب رئیسی بتواند (نظام بشرط انقلاب و انقلاب بشرط نظام) را برافرازد. «اللهم أرنا الاشیآء کما هی» بازرس ویژه ستاد رئیسی/حم✋» (پایان مقاله۱۴۰۰حم) 👌 ناگفته نماند؛ بنده بر خلاف دوره‌های خاتمی و مشانژاد که به دلایلی نتوانستم، را در استقبال از آن‌دو نفر همراهی بکنم ولیکن در دوره‌های روحانی و رئیسی به عللی، همراه اکثریت ملت در استقبال از این دو نفر گشتم! 👌 نکته مهم دیگری که در این مقاله (جوابیه)، قابل توجه است عبارت «من انقلابی‌ام نه دیپلمات» امام خامنه‌ای است که مورد اشاره قرار گرفته است. این جمله آقا، بسیار معنی‌دار است و ریشه آن، برمی‌گردد به همین مبحث «نهضت+نظام» و جای‌گاه جمهوریت در آن که از بزرگترین «چالش‌های امام در تشکیل نظام» بود و در جای خود مورد تحلیل جامعی قرار خواهیم داد. بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام، طیفی از انقلابیون (همانند امام خمینی و مقام معظم رهبری)، کماکان انقلابی‌گری خود را حفظ کردند و طیفی دیگر از انقلابیون (همانند هاشمی و روحانی)، چنان در قامت ، ظاهر گشتند که گویا هیچ سابقه‌ای از انقلابی‌گری نداشتند و نمی‌خواهند حتی ذره‌ای خود را بدان بیآرایند (و بنظر خودشان بیالایند!) بنابراین «طیف دیپلمات‌ها» (متأسفانه در اکثریت خواص)، ترکیب «نهضت+نظام» را بر نتابیده و بالتبع ارزشی هم برای «جمهوری+اسلامی» قائل نشدند و متقابلاً طیفی هم ضمن «تکاپو برای حفظ نظام در حد انجام أوجب واجبات»، هرگز از انقلابی‌گری خود دست نکشیدند و بر انقلابی بودن خود تصریح و تأکید کردند که خوشبختانه اکثریت عوام هم حامی چنین هستند. ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۸ بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۳): ‼️پارادوکسی بنام جمهوری اسلامی!! و حکم اعدام اولین آقازاده بعد انقلاب! وقتی اولین سفیر بعد از در (که از شاگردان خاص خمینی‌ره بود!)، ظاهراً به ایران احضار و به محکوم شد، مورد قرار گرفت و مدتی در حبس خانگی به سر برد اما بعداً یواشکی به گریخت! او که مؤسس قم بود، شاید اولین کسی بود که ترکیب را قلمداد کرد و موجب بسیاری از گردید! ظاهراً قسمت نبود که او حاصل تلاش‌های «ضدیت با ولایت فقیه در دانشگاه‌ها» را ببیند! زیرا وی یک روز قبل از آغاز اغتشاشات (۱۷ تیر ۱۳۷۸)، در منزل خود در تهران، فوت کرد و مقام معظم رهبری هم نامه تسلیتی نوشتند که تاریخ آن در سایت معظم‌له اشتباهاً ۸۷ درج شده است! در این نامه، امام خامنه‌ای، وی را به عباراتی از قبیل؛ آیة‌الله و حجة‌الاسلام و امثالهما متصف نکردند و صرفاً به عنوان «دکتر حاج‌آقا» مفتخر فرمودند! بنظرم «دکتر مهدی حائری یزدی»، اولین کسی بود که «تشکیل نظام توسط امام» را به چالش کشید و نه تنها تلفیق جمهوری+اسلامی را تناقض و پارادوکس قلمداد کرد بلکه با و تشکیل ، مخالفت ورزید! و از ماجراهای عجیب قصه‌های پر غصه است که لازم می‌دانم به وی هم بپردازم. او را باید نماد برآمده از ، تلقی کرد. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۹بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۴): ‼️«جمهوری اسلامی ایران»؛ منشوری از تزاحمات بی‌پایان! سخن از تضاد و پارادوکس بین مفاهیم و در بیان و تحلیل جامعه‌شناسانه غربی دکتر شریعتی بود که دامنه آن به تناقض و پارادوکس بین مفاهیم و در بیان و تحلیل فلسفی غربی دکتر حائری کشید. این دو فارغ‌التحصیل ، اگر زنده می‌ماندند در جمهوری اسلامی ایران، بنظرم شدیداً در مقابل یک‌دیگر، جبهه‌گیری و حتی لشگرکشی آشتی‌ناپذیری برپا می‌کردند! پارادوکس مذکور سایه‌افکن بخش قابل توجهی از سران نهضت+نظام و ایران گردید که بزرگترین خسارات معنوی را بر وارد ساخت و متاسفانه کمتر کسی به آسیب‌شناسی این مسئله پرداخته است! از آن‌جا که معضل مذکور یکی از «چالش‌های امام در تشکیل نظام» بود و در آستانه انتخابات مجالس ۱۴۰۲ هستیم، این مطلب را بنده در اولویت بررسی‌های موشکافانه خود قرار دادم. زیرا این مبحث، خودبخود پای و نیز را هم به میان می‌کشد و اگر چنین پارادوکسی، حل‌وفصل نشود، به همه این مفاهیم ارزشمند و حیاتی، لطمه و ضربه مهلکی وارد می‌سازد. چنانکه دامنه این مسئله و مباحث ذی‌ربط آن، سایر ارکان و امور ملی و فراملی را فرا گرفت. تا آنجا که اگر شیخ اکبر رفسنجانی، با تمسک به گفتمان ، نظام را تخطئه می‌کند یا شیخ حسن سمنانی، با گفتمان به جنگ انقلابی‌گری برخاسته و چرخش را (در تقابل با چرخ زندگی ملت!) تخطئه می‌کند و یا هواداران شعار احمقانه «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»! سر می‌دهند و از را تخطئه می‌کند و بالاخره امروز دکتر ، پرچمدار چنین انحرافات خطرناک فکری/سیاسی می‌گردد و دم از عدم حمایت ملت از و ترجیح بر می‌زند تماماً ریشه در همین قضایای حل ناشده و ظاهراً پارادوکسیکالی دارد که در صدد ترسیم ابعاد و اعماق مسئله هستیم تا برسیم به ترسیم راه‌های برون‌رفت واقعی قصه. اگر دعوایی بین آیة‌الله بهشتی و آیة‌الله مصباح در موضوع و و جای‌گاه مطرح بود و اگر آیة‌الله خامنه‌ای، تئوری را مطرح و در بیانیه ، مفهوم را برجسته می‌کنند، تماماً به همین ریشه برمی‌گردد. اگر شاهد صف‌آرائی امثال ظریف در تقابل امثال و هستیم، به همین ریشه برمی‌گردد. بنابراین با فراگیری مواجه هستیم که بصورت همه‌جانبه همه امور ملت و حکومت را در بر گرفته است و خواهد گرفت. بنده در سرآغاز این مبحث، را قدر مشترک و نظام مطرح کردم و اینکه می‌تواند حلاّل همه این مشکلات فکری و گرایشی باشد ولیکن متعاقباً بررسی خواهیم کرد که جا افکندن این ایده هم چندان سهل و آسان نیست! دکتر شریعتی در تحلیل جامعه‌شناسانه خود از دو اسلام نام می‌برد؛ و ! یعنی ما با دو تا اسلام مواجهیم! از طرفی می‌بینیم؛ هم از دو اسلام نام می‌برند؛ و محمدی(ص) بنده هم وجه دیگری از دو اسلام را در مقاله‌ای به تصویر کشیدم! بنابراین ارجاع حل همه پارادوکس‌های مانحن‌فیه به اسلامیت، گام پایانی نیست. زیرا که در آن‌جا هم با این سؤال بنیادی مواجه هستیم که؛ کدام اسلام؟! تا برسیم به مقام «لکم دینکم و لی دین»! برگردیم سراغ اصل مطلب! گفتیم که امام در مقطع مهر۱۳۵۷ (که نشانه‌های پیروزی انقلاب آشکار شد) عنوان «جمهوری اسلامی» را بر «حکومت اسلامی»، ترجیح دادند. اگر ادعا کنیم که امام از نظریه ده‌ها ساله خود کردند، باید جوابگوی مسائلی باشیم و اگر بگوییم که عدولی در کار نبوده و بلکه فرمودند، باز هم باید مطالبی را به اثبات برسانیم. اجازه بدهید این مسئله را در جواب این سؤال دنبال کنیم که؛ اگر امام خمینی از همان زمانی که نظریه ناب و نسبتاً بدیع «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه» را مطرح می‌فرمودند، جوهره و خلاصه آن همین «جمهوری اسلامی» بود که در جای‌گاه خودش از آن رونمایی کردند، چرا بدان تصریح نکردند و به تعویق افکندند؟! چرا قبلاً آن‌را در کتمان داشتند و حتی بعضاً آنرا در ردیف حکومت‌های سلطنتی و فاشیستی و غربی قرار می‌دادند و تخطئه می‌کردند؟! بنظرم این مسئله، یک نکته ظریف و عجیب تاریخی دارد که نباید نادیده گرفت! این قضیه برمی‌گردد به ماجرای که ابتدائاً در صدد تبدیل رژیم سلطنتی قاجار به نظام برآمد ولیکن با مخالفت شدید روحانیون و حتی مراجع مواجه شد! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۵): «جمهوری رضاخانی»؛ شعبه‌ای از اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی! از زمانی که و در پدیدار گشت، دولت‌های اروپایی صرف‌نظر از جنگ‌های داخلی، پایایی خود را در معرض تهدیدات فراقاره‌ای می‌دیدند و برای دفع آن‌ها به اموری پرداختند که و نیرنگ، عنصر تفکیک‌ناپذیر آنها بود. بویژه بعد از دو شکستی که از مسلمانان خوردند. الف) نخستین تهدید از طرف مسلمانان بود: اولین حمله از جانب اعراب غرب آسیا و جنوب‌شرق اروپا به رهبری فرزندان ابوسفیان در زمان ابوبکر و عمر صورت گرفت که به فتح انطاکیه تا قسطنطنیه (اسلامبول/استانبول) انجامید. (پیامبر اکرم(ص) قصد رهاسازی بیت‌المقدس را داشتند ولیکن خلفای آن‌حضرت، بعد از فتح شامات تا قسطنطنیه پیش رفتند!) دومین حمله؛ توسط اعراب و بربرهای آفریقا در سال ۹۲هـ.ق. به رهبری طارق‌بن‌زیاد از ناحیه جنوب‌غربی اروپا بود. ولیکن اروپایی‌ها بعد از ششصد سال توانستند با حیلت ، را در اسپانیا قتل‌عام کنند. همچنانکه طی جنگهای صلیبی، مسلمانان زیادی را در جنوب‌شرقی اروپا قتل‌عام کردند. در ادامه این نبردهای حدود ۲۰۰ ساله توانستند با بهره‌گیری از ایرانیان، امپراتوری عثمانی را درهم بکوبند. ب) دومین تهدید جدی اروپا توسط مغول انجام گرفت ولیکن از این لحاظ خوش‌شانس بودند که مغولها فقط با اسب، جابجا می‌شدند و به دریاها که می‌رسیدند، قادر به پیشروی نبودند وگرنه آن‌ها آفریقا و اروپا را هم در می‌نوردیدند. ج) سومین تهدید عمیق از طرف شرق اروپا صورت گرفت که توسط روس‌ها هدایت می‌شد و عمدتاً جنبه نرم‌افزاری داشت و آن اشاعه گرایشات کمونیستی بود. روس‌ها ابتدا گرایشات کمونیستی خود را در سرزمین‌های پیرامونی و حتی دور از خود، اشاعه می‌دادند و حکومت آن‌ها را به سوق می‌دادند و سپس آن‌ها را در قالب در می‌آوردند. (تهدیدات فراقاره‌ای سه‌جانبه اروپا کماکان به قوت خود باقیست!) در ایران هم روس‌ها از طریق در صدد بودند که را در اشاعه و توسعه داده و آنگاه را تبدیل به جمهوری نموده و به اتحاد جماهیر شوروی، ملحق سازند! چنین تصوری، موجب وحشت مذهبیون ایران بویژه روحانیت و مرجعیت گشته بود! خصوصاً که نظام میلیتاریستی شوروی، با چنگ‌اندازی‌های نظامی، مناطقی از ایران را مورد جداسازی و اشغال خود قرار داده بود. از طرفی اروپا به رهبری بریتانیا برای مهار پیشروی‌های شوروی، روی ایران، حساب خاصی باز کرده و بر آن بود که مثل قضیه شکست عثمانی، مجدداً از ایران، بهره‌برداری نماید و رضاپالانی را بدین‌منظور برانگیخت. البته مغز متفکر اصلی «سید ضیاءالدین طباطبایی» بود! وی آقاسیدعلی یزدی، معجون شگفت‌انگیزی بود و بسیار ملون‌المزاج! پدرش یزدی، مادرش شیرازی و خودش بزرگ‌شده تبریز و روزنامه‌نگاری مسلط به زبان‌های ایرانی، عربی، روسی، فرانسوی و انگلیسی. آقاسیدعلی از طرف بزرگ (صاحب فتوای تنباکو) از نجف به ایران اعزام شد جهت تبلیغ دین اسلام به دعوت ولیعهد قاجاری. این آقازاده که بمنظور انتشار نشریاتی از قبیل شرق، برق، ندای اسلام و... از همه پول می‌گرفت، عملاً نوکر پول شده بود! ارمنی‌ها به او پول می‌دادند تا وی اسلام را تبلیغ کند!! تا اینکه انگلیس در خریدن او، گوی سبقت را ربود و او که مدتی به نوکری روس‌ها در آمده بود، مطلقاً طوق را تا آخر عمرش بر گردن افکند و جاده‌صاف‌کن گماشتن رضاخان بر ایران گردید. خانه وی بعد از مرگش تبدیل به شد! پدرش مورد اعتماد میرزای شیرازی بود ولیکن وی چنین پسر ناخلفی از آب در آمد! کمیته مشترک «ضیآء-رضا» تحت نقشه‌های انگلستان، در صدد تغییر سلطنت قاجار به برآمدند و برای مشروعیت بخشیدن به این اقدام خود متوسل به آیات عظام قم شدند! شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) و سایر مراجع عظام وقت، مطلقاً طرح تبدیل سلطنت به جمهوری را نپذیرفتند ولیکن برای سپردن سلطنت به خود رضاخان، چراغ سبزی نشان دادند البته بشرطها و شروطها! اما او بعد از تسخیر تاج و تخت پادشاهی، همه شروط را معکوس عمل کرد! سیدضیاء بگونه‌ای پیشتاز تعویض لباسش شد که گویا قلع و قمع کسوت روحانیت و حجاب زنان، زیر سر خود او بوده تا انگلیس همیشه خبیث و مکار! غرض از ذکر این مقدمات، این بود که در فضای و مرجعیت از ایجاد ، (طرح مشترک حزب توده و ضیاء+رضا!) و افکندن ایران به حلقوم لامذهب‌های شوروی، قاعدتاً هیچگونه زمینه‌ای مهیا نبود که امام خمینی نیز از جمهوری دم بزنند! چنانچه چنین جو سیاهی در معرکه نبود، ای‌بسا حضرت امام از همان اول می‌فرمود جمهوری اسلامی! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۶): صیادان قزل‌آلای جمهوری! در برکه گِل‌آلود ایران‌زمین اندیشه تبدیل به ، یک بود که فرایند عملی آن در ایران از آغاز شده بود. چنین اندیشه‌ای، متأثر از مطالبه‌ای جهانی هم بود که قریب باتفاق کشورهای و عالم (بجز انگلیس و ژاپن) را فرا گرفته بود. نهضت جمهوری‌خواهی به سرعت، قاره‌های پیشرفته تمدنی اروپا، آمریکا و آسیا را در نوردید، حتی چین و شوروی را، اگرچه جمهوری خلق چین به اتحاد جماهیر شوروی نپیوست! همچنانکه جماهیر اروپایی هم به اتحاد چندانی نرسیدند و اگر هم رسیدند بسیار شکننده بود. همچنانکه اتحاد جماهیر شوروی هم شکننده بود و نهایتاً هم با وقوع ایران، به فروپاشی رسید! در هم چهار طیف چنین مطلبی را با اهداف مختلفی تعقیب می‌کردند (و همین مختلف بودن اهداف، موجب گِل‌آلودگی برکه ایران شده بود): ۱) طرفداران غرب به سرکردگی بریتانیای کبیر ۲) طرفداران اتحاد جماهیر شوروی (کشور شوراها!) ۳) فرصت‌طلبان شکارچی تاج و تخت اجنبی‌پرست ۴) طیفی از علمای سیاسی شیعه محمدی(ص) علت شهرت به عنوان «وزیر امور خارجه آیة‌الله العظمی بروجردی»، تحلیل مفصلی می‌طلبد، ولیکن همینقدر کفایت می‌کند که بدانیم، آن‌حضرت، هم اهل سیاست بوده با إشرافیت به مسائل جهانی و هم اهل مذاکره و صاحب ایده. امام، تنها صادق بود ولیکن واژه جمهوری، منفور بود! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۷): تقیه مداراتی خوفیه امام 😳 در اعلام عنوان نظام! بنابراین با توجه به نکات تاریخی که در پیام‌های اخیر، مورد اشاره قرار گرفت، می‌شود به این نتیجه رسید که؛ از همان ابتدای ایده تشکیل «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه»، در اندیشه بودند ولیکن نیم‌قرن در هوشمندانه‌ای به سر بردند و آنگاه که نشانه‌های پیروزی (در مهر ۱۳۵۷)، رخ عیان نمودند، از عنوان اصلی الگوی خود، رونمایی کردند. (عبارت «نشانه‌های پیروزی»، مفهوم عمیقی دارد که در ادامه، لازمست مورد تبیین قرار بگیرد) بنابراین نه عدول جدیدی در کار بوده و نه سردرگمی قدیمی و امثال آن. سه طیف از ۴ طیفی که در مقاله قبلی مورد اشاره قرار گرفتند، فضای سیاسی کشور را چنان گِل‌آلود کرده بودند که اگر امام از همان اول، اسمی از «جمهوری اسلامی» خودشان می‌بردند، آنچنان مورد هجمه و تخریب قرار می‌گرفت که دیگر هیچگاه کمر مطلب، راست نمی‌شد! قسمت بدتر ماجرا آنجا بود که نه فقط مفهوم (معادل سپردن دین و ملت به جماهیر شوروی و کمونیست‌ها!)، منفور محافل ملی و مذهبی بود بلکه اصل و دخالت در حکومت، هم در بین مذهبی‌ها، فاقد اعتبار و بلکه ضد دیانت بود! دیانت از سیاست جداست و اگر قرار باشد که جدا نباشد، صرفاً باید حامی و دعاگوی تنها در جهان باشد! چنین دیدگاهی بعداً در بازوی میدانی انگلیس (انجمن حجتیه) تبلور یافت. مضافاً که ملی‌گراهایی از قبیل؛ دکتر (آخرین بازمانده قاجار در حکومت و مورد حمایت پنهانی انگلیس) و دکتر ( مؤسس قم) و بسیاری از مراجع علمی/فقهی متنفذ، طالب بودند ولیکن نهایتاً با این شرط که فقط باید سلطنت کند نه حکومت! فلذا هرگونه اقدامی برای تغییر سلطنت بویژه جمهوری و در موارد غلیظ‌تر هرگونه مداخله در امور سیاست و حکومت، بود! عمده مراجع تقلید قم و نجف، حامی بودند و مشکوک را هرگز برنمی‌تافتند! و بلکه هرگونه دخالت در سیاست و نقادی آن، ممنوع بود. به همین علت، آیات عظام حائری و بروجردی، صرفاً در حوزه «مذهب حداقلی اسلام» (عاری از و سیاسات حکم‌رانی) با ، تعامل داشتند و به مسائل دیگر، التفات چندانی نداشتند و در نتیجه از اشخاصی مثل و گرفته تا و‌... مطرود چنین جریانی بودند و علت اصلی جدایی امام خمینی از بیوت عظامی مثل آیة‌الله بروجردی، همین آنان با رژیم منحوس شاهنشاهی بود. هم حواسش جمع بود که بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی، با پیام تسلیت خود به آیة‌الله حکیم، پایگاه مرجعیت شیعه را از قم به نجف ارجاع داد و بعد از رحلت ایشان، با همان خود، مراجع مشهور قم از قبیل؛ سیدمحمدکاظم شریعتمداری را برجسته‌سازی نمود به استثناء امام خمینی! تا معظم‌له را تحقیر کرده باشد! زیرا از جانب او احساس خطر و تهدید داشت و درست هم تشخیص داده بود! در هر حال، هرگونه توجهی به «سیاست و سلطنت» و نقادی آن، در حوزه علمیه قم، منفور بود! و شاید (بویژه فلسفه سیاسی) هم که منفور برخی اشخاص حوزوی بود، علتش در بسترساز بودن فلسفه برای سیاست بود! ولیکن امام هم متقابلاً هوشمندتر از آن بودند که به تعلیم و تعلم بپردازند و بلکه آنرا با در آمیختند که مشرب هم بود. ولو اینکه بعضاً متهم به صوفی‌مسلکی هم شدند! چنانکه ملای رومی هم مورد تکفیر بود! تلازم فلسفه و عرفان را امام در هم تجلی دادند و لذا جلسات اخلاقی ایشان بسیار تأثیرگذار می‌شد. برای احاطه بیشتر به این مطلب، شاید ملاحظه مقاله «برهان و عرفان در پرتو قرآن»، خالی از لطف نباشد که در ادامه تحریر و تقدیم خواهم کرد. با ملاحظه مفاد و مقاله آتی، می‌توان نتیجه گرفت که؛ روشنفکرنماهای کوته‌نگری از قبیل؛ دکتر مهدی حائری یزدی که فلسفه محض را ارزشمندتر از فلسفه+عرفان، تلقی و مشرب امثال ملاصدرا و امام خمینی را تحقیر می‌کنند، و را متمایز از ملاصدرا و اخلاق عرفانی امام، جلوه می‌دهند، اندرخم یک کوچه هستند و باید گفت؛ برو این دام بر مرغی دگر نِه که عنقاء را بلنداست آشیانه جمهوری‌های سه‌گانه اجانب و اجنبی‌پرست‌ها (جمهوری‌خواهان - حزب توده - طرفدار شوروی، جمهوری‌خواهان طرفدار انگلیس و جمهوری‌خواهان فرصت‌طلب دنبال تاج و تخت)، فریب و نیرنگ و شیطنت و شرارت بود. همچون جماهیر سایر بلاد زمین؛ از جمهوری آبراهام که آمریکا را تبدیل کرد به گرفته تا الباقی جماهیر ولیکن بنیادهای تابلوی تابانی از و الهی بود. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ 🙏
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۲۸) ارکان اسلامیت قرآن؛ حلقه وصل برهان به عرفان برای قربان بدون ، قابل استفاده رحمانی نیست، همچنانکه بدون قرآن، هدایت نیست و بلکه برهوت گمراهی و ضلالت در اوهام است. آیات قرآنی، ریشه در مفاهیم برهانی و فلسفی و منطقی دارند و عرفانی که سرشاخه قرآن است، می‌تواند را برای اهل برهان و عرفان قرآنی، به ارمغان آورد. یکی از ، است که اوج عرفان مبتنی بر قرآن و برهان است ولیکن مقدمه‌ای از عرفان دارد که «روز عرفه» موضوعیت بخشیدن به آن است و مقدمه‌ای ضروری برای ذی‌المقدمه فلذا عرفه و قربان، مکمل همدیگر هستند. بعبارتی؛ «عرفان بدون قربان»، إبتار و انحراف است و «قربان بدون عرفان»، انهدار و انحطاط و لذا هر دو باید مبتنی بر قرآن باشند، قرآنی که فهم آن محتاج برهان است، برهان ربّانی و سبحانی. در این‌خصوص، ملاحظه مقاله‌ای در موضوع «تقارن (و تقدم) زمانی عرفان (عرفه) با قربان»، که بسیار معنی‌دار است، مورد توصیه است. (👈اینجا👉) «قربان»؛ تکلیف اصلی «انسان»! ولی در پرتو برهان+قرآن+عرفان هدف از هبوط به دنیا، قربان شدن (تقرّب) اوست که باید ابتنایی از عرفان داشته باشد، عرفانی که تلألؤ آن از قرآن است، قرآنی که وحی آن با برهان، قابل فهم است. بنابراین فرایند اربعه علت خلقت و هبوط انسان در دنیا، عبارتند از؛ 💠 برهان =» قرآن =» عرفان =» قربان (تسلیم رب‌العالمین)؛ اهل برهان و استدلال است تا بتواند از قرآن، استفاده نموده و به عرفانی نائل گردد که او را قربان سازد. ، غایت است ولیکن بنیانی است که بنیاد آن، برهان و ، بهترین ابزار برای تحصیل و تصلیح برهان است. بنابراین تکفیر فلسفه، مسدود ساختن طریق استفاده از است، همچنانکه تفسیق عرفان، کشیدن خط بطلان بر فرآورده قرآن است. بالتبع بدون «برهان+قرآن+عرفان»، هیچ «قربان الی‌الله» و وصالی میسور نخواهد گشت. امام خمینی‌ره بعد از کرام علیهم‌السلام، أبَرمرد چنین مربع ناب و مقدسی بود: 💠 برهان + قرآن + عرفان + قربان مورد توصیه چنین اعجوبه‌ای، ارزش قربانی دادن و قربانی شدن را دارد و و ، بخوبی آنرا دریافتند، بدون کلمه‌ای کمتر یا بیشتر. «جمهوری اسلامی امام خمینی» با سایر جهانی صرفاً اشتراک لفظی دارد وگرنه معنی و محتوای آن هیچ‌گونه قرابتی با آن‌ها ندارد چنانکه خود حضرتش بدان تصریح فرمودند: «آنچه را که ما به نام جمهورى اسلامى خواستار آن هستیم فعلًا در هیچ جاى جهان نظیرش را نمى‏بینیم.» (صحیفه امام/ج۵/ص۴۳۸) نکته مهم دیگری که در مانحن فیه، رخ می‌دهد اینست که امام وقتی نظریه دهها ساله «حکومت عدل اسلامی تحت نظر ولایت فقیه» خود را در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۵۷ به ایده «جمهوری اسلامی» تغییر می‌دهند و آن‌را در تاریخ ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ به انتخاب عمومی می‌گذارند، به مدت یک سال، نه از «حکومت اسلامی» یادی می‌کنند و نه حتی از «ولایت فقیه»، سخنی می‌گویند! گویا که جمهوری اسلامی، ادغامی مکفی و آیینه تمام‌نمایی از هر دو مطلب «ولایت فقیه» و «حکومت اسلامی» و عصاره هر دوی آن‌ها است و امام بدان رضایت دارند! تا اینکه ترس از (و عدم حفظ اعتدال نهضت+نظام) و افتادن مملکت به ، موجب می‌شود که به دخالت روحانیت در حکومت و استقرار ولایت‌فقیه در رأس آن، نمایند وگرنه تمایلی به مداخله در امور حکم‌رانی منتخبین ملت نداشتند و مسئولیتی بود که تحمیل شد از باب اینکه «حفظ نظام أوجب واجبات» است. حمله به «جمهوری اسلامی» و تلاش برای انحطاط و اضمحلال آن از همان زمان نام‌گذاری و طرح عنوان آن آغاز شد که خود امام بدان چنین اشاره کردند: «از آن اولی که صحبت جمهوری اسلامی شد، اینها شروع کردند به کارشکنی؛ 👈 یک دسته‌ای را تراشیدند به اینکه ما هم بگوییم جمهوری، اسلامی‌اش چیست؟! و عجب این بود که [می‌گفتند] ملت ما جمهوری می‌خواهد. جمهوری «اسلامی» یعنی چه؟! تا اینکه نگذارند «اسلام» پایش تو کار بیاید. اگر «جمهوری» باشد، همه کاری می‌شود با آن کرد. اما اگر جمهوری اسلامی باشد، اسلام نمی‌گذارد کسی کار[غلط]ی بکند. 👈 یک دسته دیگر تراشیدند، بگویند که «جمهوری دموکراتیک»، باز از اسلام‌‌ش فرار می‌کردند، 👈 یک دسته سومی هم که یک خرده می‌خواستند نزدیکتر بشوند و بازی بدهند ماها را، گفتند «جمهوری اسلامی دموکراتیک»! این هم غلط بود. ما همه اینها را گفتیم ما قبول نداریم.» (صحیفه امام/ج۱۱/ص۲۸۰) 👌 جمهوری اگر واقعی باشد، قاعدتاً دموکراسی در ذات آن، وجود دارد و نیازی به برجسته‌سازی آن نیست و اسلامی هم همان مربع مقدس ارکان اسلامیت است. ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۹) 🇮🇷«جمهوری اسلامی ایران»؛ مردمی‌سازی حکومت ایران و مردمی‌سازی مرجعیت شیعه!! دعوا بر سر عنوان ، محدود به طرفداران «جمهوری»، «جمهوری دموکراتیک» و «جمهوری دموکراتیک اسلامی» نبود و یکی از مراجع قم، گزینه «جمهوری خلق مسلمان» را روی میز گذاشت که نشانه مخالفت علنی با نظام «جمهوری اسلامی» بود و حتی برای پیشبرد آن، حزبی تبریزی با همین عنوان تشکیل داد که با درج اصل در به ضدیت برخاست! در آستانه انتخابات مجلس خبرگان رهبری قیام برای تشکیل نهضت+نظام (جمهوری بی‌نظیر امام خمینی‌ره) صرفاً قیامی برای مردمی‌سازی حکومت نبود و بلکه قیامی جهت نجات مردمی ماندن مرجعیت شیعه نیز بود! ، همیشه بوده است چنانکه پیامبر اعظم(ص)، بود. بعد از مرکزیت یافتن بعنوان پایگاه فقه و ، در دستگاهی دیده شد در برابر ! و بلکه تبدیل به رقابت خطرناکی شد که اقتضای پایایی و بالندگی آن، «تجمیع عِدّه و عُدّه» بود! و اوج چنین گرایشی، ساماندهی عده و عده برای مرجع تقلید در قالب تشکیل حزب جمهوری خلق مسلمان برای آیت‌الله شریعتمداری بود! فلذا در کنار و عدالت مراجع، عقبه حمایتی آنان نیز موضوعیت یافت! بعد از رحلت آیة‌الله العظمی؛ عبدالکریم یزدی، مرجعیت شیعه به مدت ۸ سال (۱۳۱۵ لغایت ۱۳۲۳) از قم به عراق منتقل شد. ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳اسفند۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۰): ✅ اصلاح و تکمیل مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ۱) از بعنوان دومین تهدید فراقاره‌ای اروپا، یاد کردم و اینکه عدم ورود «مغول اسب‌سوار بی‌بهره از دریانوردی»، خوش‌شانسی بزرگ برای اروپا بود! منظورم قتل‌عامی بود که مغول در قاره (از چین تا غرب آسیا و روسیه و اروپای شرقی) از خود بجای گذاشت و اروپای غربی از چنین شرارت سهمگینی در سطح جهانی (که باید آنرا نخستین جنگ جهانی نامید)، مصون ماند. ولیکن این حرف بدین مفهوم نیست که مغول در اروپا هیچ غلطی نکرد! مغول در فتح آخرین شهر اروپای شرقی (وین)، بیماری مهلکی (وبا) را از خود باقی گذاشت که باعث انتشار آن در سراسر اروپا و موجب مرگ بیش از نیمی از مردم اروپا گردید. جانشینان چنگیز تا بیش از یک سده بر مناطق پهناوری از آسیا و خاور اروپا (ازجمله روسیه) حکمرانی می‌کردند. در سال ۱۲۴۲ میلادی، مغول‌ها خود را به دروازه‌های شرقی اروپا رسانده بودند. آن‌ها یک ارتش مسیحی را در لهستان و یکی دیگر را در مجارستان نابود کرده بودند. نیروهای خود را به نزدیکی وین و دریای آدریاتیک رسانده بودند و کاملاً به تأسیس بزرگترین امپراتوری سرزمینی در تاریخ دنیا نزدیک شده بودند. ارتش مغول‌ها به فرماندهی «سوبوتای بهادر» به پیشروی خود در گردنه کوه‌های کارپاتیا و دشت‌های مجار ادامه دادند. سوبوتای بهادر توانسته بود با قدرت فرماندهی خود، نیروهایش را از میان دو رشته کوه و صدها مایل دشت بگذراند. او به عنوان یکی از چهار ژنرال محبوب چنگیزخان شناخته می‌شد و در فتوحات مغول‌ها در شمال چین تا شرق اروپا، همه جا حاضر بود. پسر سوم چنگیز در سال ۱۲۴۱ میلادی، مرد مسنی بود ولی هنوز نبوغ نظامی خود را حفظ کرده بود. آنها یک روز بعد از شکست دادن شوالیه‌ها، مجارستان را هم تحت کنترل خود گرفتند. قبل از اروپای شرقی، روس‌ها هم به شدت از مغول‌ها ضربه خوردند. شهرهای آن منطقه - از جمله کی‌یف - به خاطر انجام تجارت از طریق رودها وضعیت خوبی داشتند. تا اینکه زمستان‌های دهه ۱۲۳۰ میلادی و حملات مغول‌ها فرا رسید. بعد از آن، منطقه هرگز به حالت سابق برنگشت و خیلی‌ها هم هنوز بیگانه‌هراسی روس‌ها را متأثر از حمله مغول‌ها می‌دانند. یکی از بخت‌برگشته‌ترین مناطق، سیبری بود که تا حدود ۴۰۰ سال بعد از حمله مغول‌ها، مردمش وادار به پرداخت خراج - مثلاً پوست و خز - به آن‌ها بودند! مرگ اوکتای بود که باعث عقب‌‌نشینی مغول‌‌ها شد. پسر سوم چنگیزخان نه تنها امپراتوری پدرش را متحد نگه داشته بود، بلکه در راه گسترش آن هم قدم برداشته بود. با این وجود، ساختار سیاسی خان‌‌های مغول با پیچیدگی کار نظامی آنها تناسبی نداشت. مغول‌‌ها همچنان یک قوم دوره‌‌گرد باقی مانده بودند که اعلام وفاداری به رؤسایشان اهمیت زیادی داشت. بنابراین وقتی خان از دنیا رفت، قانون و عرف مغولی ایجاب می‌‌کرد که نیروهای نظامی شخصا به سرزمینشان برگردند و به او ادای احترام کنند و یک خان جدید هم انتخاب شود. نتیجه این شد که سوبوتای بهادر در آستانه فتح غرب اروپا، راهش را تغییر داد و با نیروهایش به خانه برگشت. مغول‌‌ها دیگر هرگز به اروپا برنگشتند. لهستانی‌‌ها دوست دارند فکر کنند که فداکاریشان در آن جنگ، بی‌‌معنا نبوده و بنابراین جشن پیروزی می‌‌گیرند. اما واقعیت این است که رشادت سربازان یا درایت فرماندهان در اروپا نبود که باعث نجات آنها از مغول‌‌ها شد، بلکه جهان‌‌بینی مغول‌‌ها درباره مرگ و ادای دین به رهبرشان بود که آنها را به خانه برگرداند و اروپا را با خوش‌‌شانسی نجات داد. امروز شاید دلیل او برای بازگشت به مغولستان خنده‌دار به نظر برسد اما در جامعه بدوی آن روزهای مغولستان عمل سوبوتای کاری درست و حتی واجب تلقی می‌شد؛ حتی واجب‌تر از فتح اروپا. بیعت و وفاداری به امپراتور، زیرساخت مرام اعتقادی مغول بود. برای آن‌ها جنگیدن برای امپراتور زنده، ارزشمند بود و با مرگ او، جنگیدن و فتح سرزمین‌ها (ولو فتح قاره اروپا) هیچگونه ارزشی نداشت. فلذا مغولی که در آستانه چیرگی و قتل‌عام اروپای غربی بود، با مرگ امپراتورشان به مغولستان برگشتند تا با امپراتور جدیدشان، بیعت نمایند. (چیزی تو مایه‌های اعتقاد برخی از شیعیان به تقلید از . البته برخی از شیعیان بقای بر تقلید از مجتهد میّت را بلااشکال می‌دانند ولیکن برای مغول، در بیعت امپراتور مرده ماندن هیچگونه وجاهتی نداشت) راز پیشروی سریع مغول، عدم اتکای آن‌ها به تدارکات غذایی مجزا بود. زیرا آن‌ها بر مادیان‌هایی سوار می‌شدند و شبانه‌روز می‌تاختند که از شیر آن‌ها (و نیز خونی که از رگ آن‌ها گرفته و با آب، رقیق کرده) می‌نوشیدند. لذا مناطق هموار را بر کوهستان‌ها و دریاها ترجیح می‌دادند. ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۵اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۱): ✅ اصلاح و تکمیل مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ... مغول‌ها هر شهری را قتل‌عام کرده و سراغ شهر بعدی می‌رفتند. زیرا نگران بودند که بازماندگان از پشت آن‌ها را تعقیب نمایند یا احیاناً تعدادی در گوشه و کنار پنهان شده باشند. آن‌ها حتی حیوانات اهلی و وحشی و‌ مزارع و باغات را هم نابود می‌کردند تا بازماندگان احتمالی، هیچگونه امکان زنده ماندن نداشته باشند تا چه رسد به توان تعقیب آن‌ها. بدینگونه مغول، بزرگترین نسل‌کشی‌ها و در سراسر قاره آسیا بی‌نظیرترین قتل‌عام‌ها را مرتکب شدند. نکته عجیب‌تر ماجرا فرصت‌طلب‌هایی بودند که خواستند از مغول، برای نابودی مخالفین خود، استفاده ابزاری بکنند. خلیفه عباسی از مغول خواست که خوارزمشاهیان ایران را نابود سازد اما خلافت عباسی هم مورد انقراض مغول قرار گرفت. رهبران مسیحی نیز از مغول خواستند که مسلمانان غرب آسیا را نابود سازد ولیکن نیمی از مسیحیان اروپا هم نابود شدند و چنانچه خوش‌شانسی نمی‌آوردند کل اروپا هم ویران و نابود می‌شد و اثری از مسیحیت باقی نمی‌ماند. ۲) مراد بنده در مسئله «تهدیدات فراقاره‌ای اروپا» از زمان آغاز دوره اسلامی بود وگرنه قبل از هم تهدیدات فراقاره‌ای، را فراگرفته بود بویژه از جانب . اساساً مهمترین و قدیمی‌ترین تمدن‌های کهنی که پیوسته مورد تهاجم همدیگر بودند، در تعبیر ؛ ایران و بودند. ولیکن عمده آن‌ها محدود به کشورگشایی و تبعیت سیاسی و اقتصادی آن‌ها نسبت به همدیگر بود و چندان جنبه فرهنگی و مذهبی نداشت و اگر هم اقتباساتی در و طرفین رخ می‌داد، عمدتاً جنبه نشتی و تأثیرپذیری‌های بطیء فردی داشت تا اینکه نظام‌یافته و فراگیر و تحمیلی باشد. معمولاً در منابع عربی و اسلامی قدیم منظور از سرزمین‌های (ترکیه یا آناتولی) است. یکی از نام‌های عربی دریای مدیترانه نیز که در جنوب آسیای صغیر قرار دارد، به معنی «دریای روم» است. رومی‌های نخستین، شاخه‌ای از قبایل لاتین زبان بودند که در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، از اروپای مرکزی به مهاجرت کردند. سلوکوس از سرداران رومی که پس از سلطه بر آسیای صغیر، شهرهای أنطاکِیَه را برای یادبود پدرش و لاذقیه را برای یادبود مادرش، بنا نمود، در و کنونی بود و ربطی به قاره اروپا نداشت. در تفاسیر قرآنی هم که از انطاکیه نام برده شده، اشاره به پایتخت باستانی ترکیه دارد که آسیای صغیر نامیده می‌شد و جدای از قاره اروپا بود. که با مرکزیت ، جد فرهنگی و تمدنی اروپا محسوب می‌شود، از استان‌های ایران بود و البته شورشی! (واقع در شبه جزیره و شمال یونان) از استان‌های ایران بود و پادشاه مقدونیه (که بعداً نامیده شد) نقش سفیر ایران در یونان را داشت. تا اینکه در زمان سر به شورش برداشت و بسوی یونان و ایران تاخت و آنها را درنوردید تا از زیر یوغ ایرانیان، خارج شود. بنابراین روم عمدتاً به منطقه شمال‌غرب آسیا اطلاق می‌شده و در قرآن هم عبارت «غلبت الروم فی أدنی الارض» دقیقاً اشاره به سرزمین و آسیای صغیر دارد. البته ، تدریجاً متأثر از فرهنگ و تمدن بویژه ایران، رنگ و بوی تمدن به خود گرفت که آنرا یونان و یونانستان نامیدند. و شاید بشود گفت که قاره اروپا ابتدائاً در همین نواحی یونان (۶۰۰۰ جزیره‌ای!) مورد هجمه فراقاره‌ای قرار گرفت که حتی اسمی برای خود نداشت تا چه رسد به فرهنگ و تمدن و لذا ایرانیان فاتح مناطق وحشی‌نشین شرق اروپا آنرا ایونی و یونانستان نامیدند. وحشی‌های اروپا تدریجاً به سمت شمال اروپا رانده شدند که نهایتا در جزیره انگلیس، محصور و متمرکز شدند که تبعیدگاه اروپا هم بود و هنوز هم اروپایی‌ها، انگلیسی‌ها را بازماندگان وحشی‌ها و جنایتکارهای گریخته از اروپا می‌نامند! اروپای شرقی (اوراسیا) فرهنگ و تمدن خود را مدیون ایران و بعداً اسلام است همچنانکه اروپای غربی مدیون فرهنگ و تمدن اروپای شرقی (آسیای صغیر) است. اروپای شمالی، فرهنگ و تمدن خود را مدیون اروپای جنوبی است و اروپای جنوبی هم، فرهنگ و تمدن خود را مدیون مسلمانانی است که از شمال آفریقا و از طریق تنگه الطارق به فرماندهی طارق‌بن‌زیاد وارد قاره اروپا شدند و اندولس (اسپانیا) را ارتقاء تمدنی بخشیدند. اروپا متأثر از مسلمانان، چنان فرهنگ و تمدنی ایجاد کردند که جایی برای جنایتکاران و مفسدین و متجاوزین در آن‌ها نبود و لذا «تمدن‌ستیزهای وحشی اروپایی» به سمت شمال اروپا رانده شدند و نهایتاً به جزیره دورافتاده گریختند. انگلستان؛ جزیره‌ای بود برای ... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 «مُنتظِر» یا «مُنتظَر»؟ کدام‌یک صحیح است؟! وقتی وارد حوزه علمیه شرق تهران شدم (۱۳۶۲)، حسینی‌های دیگری هم به جمع طلاب آن اضافه شدند. حجره‌های ما طبقه چهارم احمدیه بود و حاجب از طبقه همکف فریاد می‌زد؛ حسینی .. تلفن! ... حسینی ... ملاقاتی! (صدایش بعد عبور از راه‌پله به ماها می‌رسید!) برای تلفن معمولاً ناچار بودیم هر چند نفرمان باهم برویم دفتر همکف و برای ملاقاتی حداقل یک‌نفرمان می‌رفت تا بپرسد کیست؟ و قصد ملاقات با کدام حسینی را دارد؟ تا اینکه بنده همه حسینی‌ها را جمع کردم و گفتم؛ چاره‌ای جز این نداریم که هر کدام‌مان اسم مستعاری برای خودمان انتخاب کنیم! وگرنه ممکنه گاهی سوءتفاهم هم رخ بدهد. همگی استقبال کردند و فی‌المجلس پسوند شهرستانی خود را انتخاب کردند ولیکن بنده نتوانستم به «حسینی تهرانی» قانع بشوم و لذا اجازه خواستم که انتخاب خودم را چند ساعت بعد اعلام بکنم! وقتی عمیق فکر کردم به این نتیجه رسیدم؛ اسم مستعاری را باید برگزینم که: ۱) هیچگاه از انتخاب آن، نادم نشوم. ۲) در هر جمعی، ارزشمند و فاخر تلقی شود. ۳) خود کلمه، تذکر رسالت اصلی‌ بنده باشد. ۴) خود کلمه، برای شنونده هم سازنده باشد. ۵) مرا به فرهنگ و مذهب متعلقه‌ام پیوند بزند. ۶) با جوهره آباء و اجدادی بنده، هم‌خوان باشد. ۷) از لحاظ هنری و زیبائی‌شناسی، مشوش نباشد. و از اینگونه ضوابطی که در ذهنم بود نهایتاً به عبارت «منتظر المهدی» رسیدم اما از همان اول، همگی به عنوان «حسینی منتظِر» اکتفاء کردند! و تنها مشکلی که پیش آمد لهجه مدیر داخلی حوزه (اهل آذربایجان) بود و مرا حسینی منتظَر صدا می‌زد! هرچه برایش توضیح می‌دادم که معنا و مفهوم اسم فاعل و اسم مفعول، متفاوت از همدیگر هستند، بی‌فایده بود و از لحاظ علمی و منطقی، قبول می‌کرد اما هنگام تلفظ، لهجه او غالب‌تر بود! تا اینکه یواش یواش به مرحله‌ای رسید که اول طبق عادتش صدا می‌زد حسینی منتظَر و بلافاصله اصلاح کرده و تکرار می‌کرد حسینی منتظِر! (حرف ظ را اول مفتوح و آنگاه مکسور) و همین چالش باعث شد که بنده به این نکته هم بیاندیشم که نکند حکمتی دارد!؟ آری! دیدم قلب حقیقت اینست که منتظِر (اسم فاعل) واقعی و اصلی، خود امام زمان(عج) است و این ماها هستیم که اگر لایق و قابل باشیم، می‌توانیم منتظَر به شمار برویم! زیرا آن‌حضرت (سلام‌الله علیه)، «قائم» و ایستاده است و انتظار یاران خود را می‌کشد. او قرن‌هاست که برخاسته و این مائیم که نشستگانیم و‌ باید به مسئله انتظار، پایان بدهیم. او صدها سال است که ایستاده و منتظر است و ما هستیم که خود را به او نرسانده‌ایم. (منظور از ما ۳۱۳ نفری هستند که باید خود را به امام علیه‌السلام برسانند) آری! اشتباه از ماست که گمان می‌کنیم، ما منتظر او هستیم که باید از پرده غیب به در آمده و ظهور نماید. گویا که ما در صحنه «مبارزه جهانی حق و عدالت با ظلم و باطل»، حاضریم و اوست که غایب است و حاضر نیست! آیا واقعا ما هستیم و او نیست؟! حاشا و کلا!! تصور ما (غایب بودن و حاضر نبودن او و حاضر بودن و غایب نبودن ما!) تهمت و بهتان و افتراء به ساحت مقدس حضرت ایستاده نیست؟ حضرت ایستاده، قرن‌هاست که قائم است و این مائیم که از قاعدین هستیم و نتوانسته‌ایم خود را به او برسانیم و «فَضّل الله المجاهدین علی القاعدین أجراً عظیما» خدای متعال، در پاداش بزرگ خود، برتری داده است جهادگران را بر نشستگان وقتی که او سالهای سال و قرن‌های قرن است که «چشم براه» ماست، چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که ما چشم براه او بوده و هستیم؟! او از سال ۲۶۰ قمری لغایت ۳۲۹ ق. منتظر یاران خود بود که اجابت نشد مگر همان چهار نفری که مستقیماً با آن‌حضرت ارتباط داشتند و از آن سال تاکنون ۱۰۷۳ سال است که منتظر و ایستاده است. او فرزند زمان است و امام همه این‌همه زمان! او ولی عصر همه این‌همه عصرها! خلاصه اینکه بنده تصمیم گرفتم به جای‌گاه واقعی خود عدول کنم و خود را در نقش اصلی منتظَر ارزیابی نمایم. به آن مدیر حوزه (که بعد از سال‌ها تمرین، بالاخره موفق شده بود حقیر را منتظِر صدا کند!) گفتم که حق با تو بود و من در اشتباه بودم! و همان بهتر که بعد از این هم همچنان مرا منتظَر صدا کنید تا شاید اندکی به خود آیم! منتظِر بودن غفلت‌آور است! زیرا که مفهومی از آمادگی موهوم ما دارد و فقط کافیست که او بیاید و البته هم خواهد آمد و چه بهتر که زودتر بیاید تا ما هم جمال جمیل او را زیارت بکنیم! ولیکن منتظَر بودن، غفلت‌زدایی‌کننده است و نهیبی که به چه مشغولی؟! چرا خود را نمی‌رسانی به امامی که منتظر رسیدن توست؟! آری! این مأمون است که باید خود را به امام برساند نه اینکه امام باید خود را به مأموم برساند. 👌 مسجد؛ پایگاه متمرکزی است برای رسیدن مأمومین متفرق به امام قائم. والسلام ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظَر) نیمه شعبان ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212برنده کیست؟ ❌ بازنده چیست؟! 💠 چهار دال بنیادی منتخبین ملت: «دانایی+دلسوزی+دلیری+دینداری» شاخص‌های مهم برندگان و بازندگان ملتی بازنده است که نتواند و بازنده‌تر آنکه نخواهد و ملتی برنده است که منتخبینی را برگزیند که دارای خصائل اربعه؛ دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه باشند. منتخبینی که بر «ارائک قدرت متمرکز ملت»، جلوس کرده و به رتق و فتق امور آنان بپردازند که مهمترین آنها عبارتند از اعضای؛ ۱) شورای خبرگان رهبری ۲) مجلس شورای اسلامی ۳) ریاست جمهوری ۴) شورای شهر و روستا حکومتی برنده است که مناصب اهم و مهم خود را به اشخاصی بسپارد که دارای ویژگی‌های واقعی ، ، و باشند. مجلسی برنده است که به وزرایی رأی اعتماد بدهد که دارای صفات واقعی دانایی، دلسوزی، دلیری دیندارانه باشند. دولتی برنده است که مدیران آن واجد مهارت‌های دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه باشند. این چهار دال بنیادی، همانند چهار چرخ یک ارابه است که اگر حتی یکی از آن‌ها محذوف یا معیوب باشد، هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. و اینک در آستانه انتخاب ۳۷۸ منتخب ملی هستیم و ۵ روز دیگر ملت ما نشان خواهد داد که مثل اعصار ماضیه، بازنده است یا همچون ۴۵ سال تاریخ اخیر خود برنده؟! انتخابات مجالس ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ «صحنه تجلی فرزانگی ملت رشید ایران» است. باورم اینست که این ملت مظلوم اما نستوه، از «نزدیک قله» به عقب برنمی‌گردد. ولیکن مسئله اینست که؛ «معیارهای دانایی، دلسوزی و دلیری موکلین بر پایه دینداری» کدامند؟ ✍حسینی(منتظر) ۶ اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام