eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
787 ویدیو
84 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شمس (ساقی)
(حلول مـاه رمضــان مبـارک باد) بَه بَه ز شمیـم مُشکبــوی رمضــان نشناس سر از قدم بسوی رمضــان دریاب فضــایلی که دارد این مــاه ورنـــه بشـــوی در آرزوی رمضــان سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(شَهْرٌ رَمَضـانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُـرآنُ) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (ماه خدا) مژده یاران! که ز ره ، ماه خدا می‌آید ماه ِ دلدادگی و مِهر و وفا می‌آید ماهِ صیقل زدن روح و دل زنگاری ماهِ تسبیح و مناجات و مه بیداری ماهِ تنزیل کتاب احدیت ؛ قرآن ماهِ جاری شدن رحمت و ماهِ غفران رمضان ، ماهِ ضیافت به سرِ سفره‌ی مهر که در آن عشق خدا می‌بردت تا به سپهر عشق یعنی : ملکوتی شدن یک دلِ پاک آنکه از بندگی محض زند سجده به خاک دارم امّید ، در این ماه ِ بدون همتا عاری از معصیت و مَفسده و روی و ریا غرق ِ بحر کرم لایتناهی گردیم بهره‌ور ، از گهر فیض ِ الهی گردیم توشه گیریم ازین ماه ، برای فردا تا که شرمنده نگردیم به درگاهِ خدا ای‌خوش آنکو که به این ماه ، مشرّف گردد وآنگهی نزد خدا در شرف ، اشرف گردد من که بیمارم و نالایق این مهمانی گرچه هستم بخدا شایق این مهمانی چه کنم سَلب سعادت شده افسوس از من دارم امّید به درگاه خدای ذوالمن که نصیبم کند از جام عطایش نوشم گرچه یک عمر بود کز کرمش مدهوشم در ِ میخانه گشوده‌است چو ماهِ رمضان (ساقی) از باده‌ی این‌ماه به ما هم بچشان سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(ضیافت الله) مــاه رمضــان ، ضــیافـت اللّٰه بُـــوَد مهمــان شود آن دلـی که آگـاه بُـــوَد هرکس که ز معرفت زند ساغر عشق سـرمسـت، ز میخـــانــه ی اللّٰه بُـــوَد سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(ماه رحمت) رمضان، مـاه عبـادت بوَد و صـوم صـلات مـاه پـاکیـــزگـی نفـس و نــزول بــرکــات ماه دلدادگی و رحمت و احسان و خلوص مـاه غفــــران الهــــی و قبـــول حســنـات سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
"اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ" (یا کریم اهل‌بیت) گُلی از گلشن طــاهــا شکوفـا می‌شود امشب گلستان جهان زین گل مصفّــا می‌شود امشب امـام مجتــبی (ع) دوّم امــام بـر حـق شــیعه به زهرا و علی از عرش اعطا می‌شود امشب سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ) (یا کریم اهل‌بیت) نیمه‌ی مــاه خـدا گردید و مــاه آمد پدید بر علـی و فاطمـه پشت و پنــاه آمد پدید در گلسـتان ولایـت ، نــوگــلی شـد آشکـار خـــارِ چشـم دشمــنانِ روسـیاه آمد پدید. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(هوای سحر) خوشا تـــــلاوتِ قــــرآن و ربنــــای سحر خوشا به نغمــه‌ی عـرفـانی دعــــای سحر خوشا نـوای مــؤذن که می‌رسد بر گـوش خوشا به بـانگ منـاجـات در هــوای سحر خوشا لطافتِ روح و خوشا طراوت جـان خوشا به پـاکـی دل‌هــای با صفــای سحر خوشا به ماه ضیافت خوشا به مـاه خـدا خوشا به لحظه‌ی رؤیــایی و نــوای سحر خوشا به آنکه بَـرد فیضِ این مبـارک مـاه خوشا به آنکه کند درکِ لحظـه‌هـای سحر بـدا به آنکه غـریب است با فضــایل مــاه خوشا به آنکه بُــوَد یـــار و آشـــنای سحر بگیــر دست تمنــا به سـوی حضرت حــق بخواه آنچه که میخواهی از خـدای سحر دلِ شکسته و بیمـــار خــود ، مــــداوا کن که نیست هیــچ دوایـی بـهْ از دوای سحر مبـند دل بجــز از لحظــه‌هـای نــاب دعــا کـه رهـــروان طــریـق‌انـد مبـــتلای سحر نمــاز و روزه و حــج است واجب شرعی که این سه هست ز ارکـان پر بهــای سحر اگرچــه من نتــوانـم که فیـض روزه بـرم ولی همیشه زنم غـوطـه در فضــای سحر بریز (ساقی) رحمت! به ساغرم می نــاب ز جـام بـاده‌ی جانبخش و دلــربـای سحر سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi (التماس دعا)
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السلام عليك يا علی بن ابی‌طالـب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (مرد‌ کوفه) شب‌است و بغضِ چندین ساله‌ی من چو کــوهـی بر گلــویم خــانــه کرده نمـی‌دانـم کـه ایـن بغـض نفـس‌گیــر چـــرا امشـب مــرا ، دیـــوانــه کرده نفـس در سـیـنه‌ام سـنگیـن نشـسـته نمی‌آید بـــرون ایــن نــــای ، امشـب نمی‌پیچـــد صـــدایِ مـَـــردِ کــــوفـه چـــرا در کــوچــه‌‌هـا ای وای امشـب چــــرا نـــــان آور خــــوانِ یتـــیمان نیـــامـد سـوی نخلســـتانِ کـــوفـه؟ مبـــادا فتـــنه‌‌ای گـــردیــده بـــرپـــا ز جهــل و بغــضِ نـامــردانِ کـــوفـه خبـــر آمــد کـه محـــراب خـــداونـد بـه خــون رأس مـولا گشـت گلگــون الهــــی! بشکـــن آن دسـت جفـــــا را که چشـم شیعیـان را کرد جیحـــون شکـسـت آیـیــــنه ی عـــــدل الهـــی بــه ســنگِ نـــامـــرادِ ابـــن ملجـِــــم فسـوسـا قـــاتــل آن شـــاهِ مــــردان بظـــاهـــر بـود اهــل دیــن و مُســلِم خــداونــدا از ایـن‌‌گــونــه مسلمـــان فــراوان‌است در ایـن عــالـم اکنــون کـه قلـب مهـــدی صــاحـب‌زمــان را کنــند از غصــه‌‌ها آغشـته در خـــون اَلا ای (ســاقــی) دل‌هــای عــاشــق! نظـــر فـرمـا به مـا چشـم انتظــاران شکـسـته ، سـاغـــر دل، از جـــدایـی خمـــاری شـد حــدیـثِ بـی‌قــــراران. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1382 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السلام عليك يا علی بن ابی‌طالب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (شاہ ملک لافتی) خدا تا آفرینش را به پا کرد علی را شاهِ مُلک اتقیا کرد جهان، دیوانه ی روی علی بود خدا هم مستِ گُلروی علی بود علی اسطورۀ خلقِ خدا شد تجلّی گاهِ ذاتِ کبریا شد پس از حج در غدیر خم پیمبر جِهازِ اُشتران را کرد منبر سپس دستِ علی را بُرد بالا یگانه شاهِ مُلکِ لافتیٰ را بگفتا : بعد من مولای ‌تان اوست بداریدش چو جان خویشتن دوست عدو در جمع ، بَخّن یا علی گفت ز مکر و حیله ‌های ممتلی گفت اگرچه تهنیت_‌گو گشت آن دم کمر بر دشمنی می‌بست محکم که با دنیاپرستان دغل کار شدند از کینه هم پیمان و همکار ا*** چو از حکم نبی بی‌تاب گشتند نقاب جهل ، بر مهتاب گشتند ولایت را ، ز مولا غصب کردند خزف را جای گوهر نصب کردند علی در انزوا ، گردید تنها ز مکر و کینه و تزویرِ شورا چه شورایی که قَطّاع الطّریق‌اند شریکِ دزد و با مردم رفیق‌اند سقیفه نام آن شورای پَست است همه آشوب ‌ها از آن نشست است چو خفاشند با خورشید، دشمن سیه کارند در هر کوی و برزن کز انسانیت و مردی به دورند به دور از فکر و تدبیر و شعورند چه گویم زین عناد بی نهایت ... ز غصب و این‌همه بغض و جنایت غریبانی که خود را خویش خواندند شغالانی که خود را میش خواندند سفیهانی که در جوش و خروشند همه گندم نما و جو فروشند نمی‌بینی درین قومِ سیه دل اگر عمری رَوی منزل به منزل که در راہ خدا کاری نمایند ز محنت‌دیدگان یاری نمایند ا*** خلافت بود چون بر غاصبان گنج به پایان گشت آن دوران بغرنج خلافت، باز - از آنِ علی شد اگرچه در غدیر خم ولی شد ولایت مَسندِ آن مَه جبین بود ولی بود و امیرالمؤمنین بود علی ، یار و مددکارِ فقیران یگانه یار و غمخوارِ عسیران علی شیرِ خدا خیبرگشا بود ولی اللہ و صِهرِ مصطفا بود زمین غَرّہ زِ زیب فرّو جاهش قمر خیرہ ، به اشراقِ نگاهش علی‌ ، نان آور خوانِ ضعیفان یتیمان را پدر بودی ز احسان چو دشمن تشنهٔ خون علی بود دلش از زهر کینه ، ممتلی بود  به قتل وی ز جهل و مکر و افسون بشد مأمور ، ابنِ ملجم دون به مسجد شد چو آن رذلِ بداختر بخفت اندر کمینِ قتلِ حیدر علی در خواب خوش تا دید او را بخواندش بر نماز آن زشتخو را به دست خویش وی را کرد بیدار اگرچه بود خود ، واقف بر اسرار به سجدہ رفت تا شاہ ولایت مهین خورشید رخشان هدایت همانگاهی که همراز خدا شد ز ضرب تیغِ کین فرقش دوتا شد چو فرقِ شاہ مردان غرق خون گشت شفق در خون نشست و لاله‌‌گون گشت قلم بی تاب شد از ظلم گردون که شد محرابِ کوفه دجلهٔ خون نگو مسجد که مسجد بی‌ستون شد نگو کوفه ، که کوفه واژگون شد نوای فُزتُ رَبِّ الکعبه از فرش به همراہ علی میرفت بر عرش نیستان در نیستان، ناله سر شد درختِ معدلت را ، خم کمر شد شکست آیینه ی عدل الهی به سنگ جهل، با تیغ تباهی هزار اُف بر تو ای چرخ نگونسار که گشتی با اجل اینگونه همکار عدالت رفت و مولا رفت و ما را نماندہ جز غم و رنج و مدارا علی را کِی شناسد کس به عالم به جز ذاتِ خداوندِ معظم اَبرمردی که مانندش محال است چو ذات حضرت حق بی‌مثال است اگر خورشید ، از مغرب در آید دگربارہ جهان چون او بزاید جهان دون‌پرور است و بی ‌مروّت نبندد با کسی عقد اُخوّت نفاق و فتنه‌ها پیوسته باقی‌ست تبر در کینه ی سرو و اقاقی‌ست چو رفت از این جهان (ساقی) مستان خماری شد حدیث مِی پرستان خوشا روزی که مهدی باز آید جهان با عدل او دمساز آید زمستان طی شود آید بهاران به پاس دیدهٔ چشم انتظاران سید محمدرضا شمس (ساقی) 1384 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمؤمِنین) (محراب کوفه) محرابِ کوفه ، ناگهان گلگون به‌ خون شد هفت آسمان در خون نشست و لاله‌گون شد برخاست بانگ "فزتُ رَبِّ الکعبه" بر عرش آنگه که رأس شاه مردان غرقِ خون شد مولای درویشان ، به دست ابن ملجم در سجده‌ی حق فارغ از دنیای دون شد هرچند بود آگاه از این صبحِ خونین صبحی‌ که با ظلمت قرین در اندرون شد با دست رحمت ، دشمنش را کرد بیدار چون واقف از روز ازل ، بر مایَکون شد در امتحان عشق ، در نزد خداوند با سربلندی فارغ از این آزمون شد شد دستِ کین آغشته چون بر این جنایت هنگامه‌ی " اِنّا اِلَیهِ راجعون " شد از ضربتی که فرق مولیٰ را دوتا کرد عرشِ عظیم کبریایی بی‌سکون شد با کشتن شیرِ خدای بیشه‌‌ی عشق روباهِ شرک و تفرقه خوار و زبون شد از خونِ فرقِ مرتضی ، شاهِ ولایت کاخ ستم ویرانه گشت و واژگون شد داغی چنین هرگز ندیده چشم عالم آری! که آتش‌زا ترین داغ قرون شد ای (ساقی) کوثر ، ز داغت تا قیامت! جامِ دوچشم شیعیانت، غرقِ خون شد سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 http://eitaa.com/shamssaghi
(السّلام عليك يا علی بن ابی‌طالب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (شاه لافتیٰ) تا تیغ کین به فرق امام مبین رسید فریاد درد و غم به سپهر برین رسید در سجده‌گاهِ حق به سرِ خانه زاد عشق تیغ پلید و زاده ی ملجم ، ز کین رسید شمشیر کفر و ظلم چو فرق علی شکافت پژواک "قَد قُتِل" ز فلک بر زمین رسید نبوَد عجب که زخم جگرسوز آن خبیث بر قلب پاک رَحمة لِلعالمین رسید مضروب شد تمامیِ اعضای کاینات زآن ضربتی که بر سر سلطان دین رسید شهباز عرش را چو شکستند بال و پر مرغان عشق را نفَس واپسین رسید از انقلاب ضایعه ی قتل شیر حق ... گرد عزا به دیده ی روح الامین رسید از خون سر مُحاسن خود را خضاب کرد چون روز وصل حیّ جهان آفرین رسید ارکان قلعه ی فلک از هم گسیخت چون ضربت به بام قُبّه‌ی حِصن حَصین رسید شمع فروغ بخش شبستان علم و دین... خاموشی‌اش ز فرقه‌ی بی علم و دین رسید آه و فغانِ جنّ و مَلَک در غم بشر گویا فراتر از فلکِ هفتمین رسید مُنشق شد آن جبین که به‌شوق وصال حق روز ازل ، به رتبه‌ی حق الیقین رسید شال عزا ، به گردن اولاد مرتضیٰ ... از فتنه‌‌ی معاویه ، خصم لعین رسید تنها نه در عزا ، حَسنین‌ا‌ند و زینبین کاین غم به جنّ و انس و نبات و نبین رسید ای روزگار ! اُف به تو کز دست جور تو این زخم جان‌گزا به دل مسلمین رسید از بهر صیدِ شیر خداوند ذوالجلال روباه شرک و زندقه اندر کمین رسید دون پرور است دهر ، که سنگ جفای او گه گه ، پی شکستن دُرّی ثمین رسید دردا ز خَرمن غم آن شاه لافتیٰ.... (شمس قمی) به مرثیه‌اش خوشه‌‌چین رسید شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از شمس (ساقی)
((اَلسَّــلامُ عَلَیـْكَ یَـا اَمِیــرِالْمـُؤمِنـِین)) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا "مقصد خلقت" خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت‌ تو کیستی که خـدا گفـت جمـله‌ی "لـولاك" تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد بهــانه ای به جز از خــلق بی‌شمار نداشت تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود" کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت اگرچــه هسـت طـــلا، شـئ پــر بـهـــا امــا به نزد گـوهــریان، بی علــی عیــار نداشت به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟ خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان برای حضرت حـق، بـی‌تـو افتخــار نداشت علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان می‌شد علـی نبــود اگـر ، فصـل ‌هــا بهـــار نداشت زنــی که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه ی توحیـــد وگـرنـه بـــاغ ولا ، بی‌تو برگ و بـار نداشت دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ دشمـنی مــزدور کـه تـاب تیــغ تـو در وقـت کـــارزار نداشت بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه می‌سوزد که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را می‌داشت ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق: جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(شب قدر) شب قـدر است و من قـدری ندارم چـه سـازم؟ تـوشـه‌ی قبــری ندارم شب عفـو است و محتـاج دعــایـم ز عمــق دل ، دعــایی کــن بــرایــم اگـر امشب به محبــوبـت رســیدی خـــدا را در میـــان اشــک ، دیــدی کمی هــم نــزد او یـــادی ز مــا کـن کمی هـم جــای مـا او را صــدا کـن بگـو یارب! فــلانـی روســیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است بگـو یارب! تـویی دریــای جـوشان درین شـب رحمتت بر وی بنـوشان مبـــادا "لیـــلـة القـــدر"ت سـرآیـد گنــه بـر نــامـه‌اش افــزون‌تــر آید کـه غیــر از تـو نــدارد تکیـه‌گاهی اگرچــه هسـت غـــرق روســیاهی مبــادا مـــاه تــو ، پـایـان پــذیــرد ولی این بنــده‌ات سـامــان نگیــرد بـه حـق (سـاقی) کــوثــر خــدایــا بـه حـق پهلـــوی مجـــروح زهــــرا بـه حـق بنـــدگــان خــاص درگـــاه کـه غـــرق رحمــت‌انـد الحمـــدللـه قلــم زن بـر معـــاصی مـن امشـب مبــادا در "جـــزا" بــاشــم معــذّب سید محمدرضا شمس (ساقی) 1374 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(شَهْرٌ رَمَضانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرآنُ) (خداحافظ) الا ای ماه مهر و رحمت و غفران ، خداحافظ که در قدر تو نازل شد ز حق، قرآن خداحافظ ضیافت بود و ما مهمان بر این خوان کرم بودیم الا ای ماه جود و رحمت و احسان خداحافظ همه لبریز ، بودیم از معاصی و خطا ، اما... گذشتی از خطا و لغزش و عصیان خداحافظ چه شب‌ها تا سحر با ناله و آه و فغان بگذشت که شد جاری ز هجرت اشک بر دامان خدا حافظ "شب قدر" تو را ما قدر دانستیم و از لطفت... مناجات و دعا خواندیم و "یا سبحان" خداحافظ دل خود را رها کردیم در بحر فضیلت‌ ها تو بودی کشتی و حق بود کشتیبان خداحافظ "اجرنا یا مجیر" و ذکر "یا قدوس" ما را بُرد از این خاک سیه تا عرش الرّحمن خداحافظ دل ما غرق اندوه است و بیمار توایم ای ماه! تو بودی بر تن بیمار ما ، درمان خداحافظ به تن کردیم "جوشن" در شب "قَدر"ت به این امید مبادا نزد اهریمن شویم عریان خداحافظ امید ماست ای ماه خدا ، سال فرج باشد همین امسال آید شهریار جان خدا حافظ بنای ظلم اگرچه سرکشیده باز ، تا افلاک کند با تیشه‌ی عدلش ز هم ویران خداحافظ تو هم ای ماه! زخمی را به دل داری از آن تیغی که چشم عالم از جورش شده گریان خدا حافظ دو تا شد فرق مولا در شب قدر تو با شمشیر به دست اِبن مُلجَم بنده‌ی شیطان خداحافظ الا ای ماه فیض حق! به حق (ساقی) کوثر بگیر از لطف، دست ما تو در میزان خدا حافظ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/01/31 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(ماه رحمت) رمضان، ماه عبــادت بوَد و صـوم صلات مـاه پـاکیــزگـی نفـس و نــزول بــرکـات مـاه دلدادگی و رحمت و احسان و زکات مـاه غفــــران الهــــی و قبـــول حسـنات سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(هوای سحر) خوشا تـــــلاوتِ قــــرآن و ربنــــای سحر خوشا به نغمــه‌ی عـرفـانی دعــــای سحر خوشا نـوای مــؤذن که می‌رسد بر گـوش خوشا به بـانگ منـاجـات در هــوای سحر خوشا لطافتِ روح و خوشا طراوت جـان خوشا به پـاکـی دل‌هــای با صفــای سحر خوشا به ماه ضیافت خوشا به مـاه خـدا خوشا به لحظه‌ی رؤیــایی و نــوای سحر خوشا به آنکه بَـرد فیضِ این مبـارک مـاه خوشا به آنکه کند درکِ لحظـه‌هـای سحر چنانکه بحـر کـرامـت بود سحــرگــاهــان خوشا کسی‌که زند غوطه در فضای سحر بـدا به آنکه غـریب است با فضــایل مــاه خوشا به آنکه بُــوَد یـــار و آشـــنای سحر بگیــر دست تمنــا به سـوی حضرت حــق بخواه آنچه که میخواهی از خـدای سحر دلِ شکسته و بیمـــار خــود ، مــــداوا کن که نیست هیــچ دوایـی بـهْ از دوای سحر مبـند دل بجــز از لحظــه‌هـای نــاب دعــا کـه رهـــروان طــریـق‌انـد مبـــتلای سحر نمــاز و روزه و حــج است واجب شرعی که این سه هست ز ارکـان پر بهــای سحر بریز (ساقی) رحمت! به ساغرم می نــاب ز جـام بـاده‌ی جانبخش و دلــربـای سحر سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi (التماس دعا)
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ) (یا کریم اهل‌بیت) نیمه‌ی مــاه خـدا گردید و مــاه آمد پدید بر علـی و فاطمـه پشت و پنــاه آمد پدید در گلسـتان ولایـت ، نــوگــلی شـد آشکـار خـــارِ چشـم دشمــنانِ روسـیاه آمد پدید. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
"اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ" (یا کریم اهل‌بیت) گُلی ، از گلشن طاها ، شکوفا گشته است امشب گلستان جهان زین گل مصفّا گشته است امشب امامِ مجتبی (ع) ، دوّم امام بر حق شیعه به زهرا و علی از عرش، اعطا گشته است امشب نه تنها خانه‌ی مولاست شادی و شعف برپا : مدینه غرق در شادی چو مولا گشته است امشب شده ماه فلک ، آیینه دار ماه رخسارش چنانکه زهره هم مات تماشا گشته است امشب زمین و آسمان آیینه بندان است از این مولود جهان روشن از این ماه دل‌آرا گشته است امشب چه ماهی که بوَد روشنگر دل‌های ظلمانی که گویی نیمه‌شب خورشید پیدا گشته است امشب ز حسن صورت و سیرت ، حسن شد نام نیکویش به قاموس سخن این واژه معنا گشته است امشب بریز ای (ساقی) گردون! از آن جام دل افروزی که هر دل که ندارد بغض ، شیدا گشته است امشب سید محمدرضا شمس (ساقی) 1389 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السلام عليك يا علی بن ابی‌طالب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (شاہ ملک لافتی) خدا تا آفرینش را به پا کرد علی را شاهِ مُلک اتقیا کرد جهان، دیوانه ی روی علی بود خدا هم مستِ گُلروی علی بود علی اسطورۀ خلقِ خدا شد تجلّی گاهِ ذاتِ کبریا شد پس از حج در غدیر خم پیمبر جِهازِ اُشتران را کرد منبر سپس دستِ علی را بُرد بالا یگانه شاهِ مُلکِ لافتیٰ را بگفتا : بعد من مولای ‌تان اوست بداریدش چو جان خویشتن دوست عدو در جمع ، بَخّن یا علی گفت ز مکر و حیله ‌های ممتلی گفت اگرچه تهنیت_‌گو گشت آن دم کمر بر دشمنی می‌بست محکم که با دنیاپرستان دغل کار شدند از کینه هم پیمان و همکار ا*** چو از حکم نبی بی‌تاب گشتند نقاب جهل ، بر مهتاب گشتند ولایت را ، ز مولا غصب کردند خزف را جای گوهر نصب کردند علی در انزوا ، گردید تنها ز مکر و کینه و تزویرِ شورا چه شورایی که قَطّاع الطّریق‌اند شریکِ دزد و با مردم رفیق‌اند سقیفه نام آن شورای پَست است همه آشوب ‌ها از آن نشست است چو خفاشند با خورشید، دشمن سیه کارند در هر کوی و برزن کز انسانیت و مردی به دورند به دور از فکر و تدبیر و شعورند چه گویم زین عناد بی نهایت ... ز غصب و این‌همه بغض و جنایت غریبانی که خود را خویش خواندند شغالانی که خود را میش خواندند سفیهانی که در جوش و خروشند همه گندم نما و جو فروشند نمی‌بینی درین قومِ سیه دل اگر عمری رَوی منزل به منزل که در راہ خدا کاری نمایند ز محنت‌دیدگان یاری نمایند ا*** خلافت بود چون بر غاصبان گنج به پایان گشت آن دوران بغرنج خلافت، باز - از آنِ علی شد اگرچه در غدیر خم ولی شد ولایت مَسندِ آن مَه جبین بود ولی بود و امیرالمؤمنین بود علی ، یار و مددکارِ فقیران یگانه یار و غمخوارِ عسیران علی شیرِ خدا خیبرگشا بود ولی اللہ و صِهرِ مصطفا بود زمین غَرّہ زِ زیب فرّو جاهش قمر خیرہ ، به اشراقِ نگاهش علی‌ ، نان آور خوانِ ضعیفان یتیمان را پدر بودی ز احسان چو دشمن تشنهٔ خون علی بود دلش از زهر کینه ، ممتلی بود  به قتل وی ز جهل و مکر و افسون بشد مأمور ، ابنِ ملجم دون به مسجد شد چو آن رذلِ بداختر بخفت اندر کمینِ قتلِ حیدر علی در خواب خوش تا دید او را بخواندش بر نماز آن زشتخو را به دست خویش وی را کرد بیدار اگرچه بود خود ، واقف بر اسرار به سجدہ رفت تا شاہ ولایت مهین خورشید رخشان هدایت همانگاهی که همراز خدا شد ز ضرب تیغِ کین فرقش دوتا شد چو فرقِ شاہ مردان غرق خون گشت شفق در خون نشست و لاله‌‌گون گشت قلم بی تاب شد از ظلم گردون که شد محرابِ کوفه دجلهٔ خون نگو مسجد که مسجد بی‌ستون شد نگو کوفه ، که کوفه واژگون شد نوای فُزتُ رَبِّ الکعبه از فرش به همراہ علی میرفت بر عرش نیستان در نیستان، ناله سر شد درختِ معدلت را ، خم کمر شد شکست آیینه ی عدل الهی به سنگ جهل، با تیغ تباهی هزار اُف بر تو ای چرخ نگونسار که گشتی با اجل اینگونه همکار عدالت رفت و مولا رفت و ما را نماندہ جز غم و رنج و مدارا علی را کِی شناسد کس به عالم به جز ذاتِ خداوندِ معظم اَبرمردی که مانندش محال است چو ذات حضرت حق بی‌مثال است اگر خورشید ، از مغرب در آید دگربارہ جهان چون او بزاید جهان دون‌پرور است و بی ‌مروّت نبندد با کسی عقد اُخوّت نفاق و فتنه‌ها پیوسته باقی‌ست تبر در کینه ی سرو و اقاقی‌ست چو رفت از این جهان (ساقی) مستان خماری شد حدیث مِی پرستان خوشا روزی که مهدی باز آید جهان با عدل او دمساز آید زمستان طی شود آید بهاران به پاس دیدهٔ چشم انتظاران سید محمدرضا شمس (ساقی) 1384 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السلام عليك يا علی بن ابیطالـب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (مرد‌ کوفه) شب‌است و بغضِ چندین ساله‌ی من چو کــوهـی بر گلــویم خــانــه کرده نمـی‌دانـم کـه ایـن بغـض نفـس‌گیــر چـــرا امشـب مــرا ، دیـــوانــه کرده نفـس در سـیـنه‌ام سـنگیـن نشـسـته نمی‌آید بـــرون ایــن نــــای ، امشـب نمی‌پیچـــد صـــدایِ مـَـــردِ کــــوفـه چـــرا در کــوچــه‌‌هـا ای وای امشـب چـــرا دل می‌زند در سینه‌ام ، جوش چـــرا بــی‌تـــابــم و در اضـطــــرابم خــدایــا خود تو می‌دانی که امشب چـــرا چـشــم انتظـــــار بـــوتـــرابم چــــرا نـــــان آور خــــوانِ یتـــیمان نیـــامـد سـوی نخلســـتانِ کـــوفـه؟ مبـــادا فتـــنه‌‌ای گـــردیــده بـــرپـــا ز جهــل و بغــضِ نـامــردانِ کـــوفـه خبـــر آمــد کـه محـــراب خـــداونـد بـه خــون رأس مـولا گشـت گلگــون الهــــی! بشکـــن آن دسـت جفـــــا را که چشـم شیعیـان را کرد جیحـــون شکـسـت آیـیــــنه ی عـــــدل الهـــی بــه ســنگِ نـــامـــرادِ ابـــن ملجـِــــم فسـوسـا قـــاتــل آن شـــاهِ مــــردان بظـــاهـــر بـود اهــل دیــن و مُســلِم خــداونــدا از ایـن‌‌گــونــه مسلمـــان فــراوان‌است در ایـن عــالـم اکنــون کـه قلـب مهـــدی صــاحـب‌زمــان را کنــند از غصــه‌‌ها آغشـته در خـــون اَلا ای (ســاقــی) دل‌هــای عــاشــق! نظـــر فـرمـا به مـا چشـم انتظــاران شکـسـته ، سـاغـــر دل، از جـــدایـی خمـــاری شـد حــدیـثِ بـی‌قــــراران. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1382 @shamssaghi
(السّلامُ عَلَيْكَ يٰا عَلِیّ بْنِ اَبی‌طٰالِب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا « فزتُ وَ رَبّ الکعبه » پور بوسفیان چو از بیداد و کین داد حکم قتل ِ میر مؤمنین ابن ملجم ، جانی رذل و شریر یافت مأموریت قتل امیر گرگِ دون از حیله‌ی روباه پیر گشت اندر بیشه‌ی حق شیرگیر هیجده شب چون که بگذشت از صیام شد به سوی کوفه : بن ملجم ز شام دل به قتل مرتضی ، بی تاب داشت چونکه طرح قتل در محراب داشت تیره شب، زین ماجرا ناشاد شد روز هم غمگین از این بیداد شد شب ازین وحشت به کندی می‌گذشت روز هم شد کُند ، وقتِ بازگشت شب نبُد راضی به قتل مرتضیٰ پس به پیمودی به حِدّت راه را روز هم از این جنایت ، بیم داشت زین‌سبب پا را به کُندی می‌گذاشت عاقبت شب شد به روز از خدعه زور وآنگهی ، ظلمت مسلّط شد به نور زاغِ شب سوی جنایت پر کشید تا که قویِ روز را ، در بر کشید چون سیاهی در سپیدی جا گرفت دزدِ جان ، در این زمان مأوا گرفت روز و شب چون رنگِ ضدین آمدی دزدِ جان ، بین الطّلوعین آمدی عاقبت ، بین الطلوعین از درنگ دامنش آلوده شد بر قتل و ننگ سارقِ جان امیرالمؤمنین این زمان بنمود در مسجد کمین داشت ننگ از قتل مولا گرچه شب لاجرم شب شد به قتل وی سبب روز را ، زین قتل اگر عار آمدی با شب اندر جُرم ، همکار آمدی هر دو در قتلِ علی ، گشته شریک همعنان شد در جنایت زشت و نیک زشتی شب گر شهادت آفرید نیکی روزش ، سعادت آفرید آنکه شد مولود ، در کعبه به ناز شد شهید حق ، به محراب نماز از ولادت تا شهادت ، مرتضیٰ از قضای حضرت حق بُد رضا زین‌سبب وقت شهادت ، آن امیر گفت : راحت گشتم از دنیای پیر "فزتُ"ُ فرمود آن شهید راه دین پس "وَ رَبّ الکعبه" گفت آن شاه دین آری ، آری از ستم ، آسوده شد از شکنج و رنج و غم آسوده شد رفت و قدرش بر بشر معلوم گشت گیتی از عدل علی ، محروم گشت عدل رفت و عادل غمخوار رفت شیر یزدان ، حیدر کرّار رفت زین مصیبت ، خلق گریان علی ست (شمس قم) دایم نواخوان علی ست شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(شب قدر) شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم؟ توشه‌ی قبری ندارم شب عفو است و محتاج دعایم ز عمق دل ، دعایی کن برایم اگر امشب به محبوبت رسیدی خدا را در میان اشک ، دیدی کمی هم نزد او یادی ز ما کن کمی هم جای ما او را صدا کن بگو یارب! فلانی روسیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است گرفتار است و دارد آبرویی بری باشد ز عیش و کامجویی ز هر نامحرمی پوشیده دیده اگرچه خیری از مَحرم ندیده جوان است و نکرده او جوانی شده هر چند ، پشت او کمانی به خط و شعر ِ تر باشد گرفتار هنر چون مرکز و او خطّ پرگار امیدش هست باشد نافع خلق چو درویشان نپوشیده فقط دلق به تعلیم هنر ، پا در رکاب است اگرچه دایماً در اضطراب است به قدر وسع خود کوشیده دایم نکرده خم ، قدش را نزد مُنعِم به دور از فرقه‌ی اهل ریا هست نداده هیچ با نامردمان دست نرفته زیر بار ظلمِ ناکس عقاب آسا پریده، نه چو کرکس نخورده لقمه‌ای از نان مَردم نداده آبرویش را ، به گندم نداده دل به این دنیای فانی که تا شاید بگردد جاودانی همین باشد همیشه افتخارش که پشت همت خود بوده یارش تلاشش بوده، باشد بنده‌ای پاک نظر دارد همیشه سوی افلاک ولیکن گاه ، از روی جوانی چو دیده از کسان نامهربانی ـ خروشیده‌ست و کرده گاه تندی بدون واهمه در عین کُندی بگو یارب! تویی دریای جوشان درین شب رحمتت بر وی بنوشان مبادا "لیلة القدر"ت ، سرآید گنه بر نامه‌اش افزون‌تر آید که غیر از تو ندارد تکیه‌گاهی اگرچه هست غرق روسیاهی مبادا ماه تو ، پایان پذیرد ولی این بنده‌ات سامان نگیرد که غیر از ذلت و رنجِ تباهی نمی‌ماند برای او ، الهی! به حق (ساقی) کوثر خدایا به حق پهلوی مجروح زهرا به حق بندگان خاص درگاه که غرق رحمت‌اند الحمدلله قلم زن بر معاصی من امشب مبادا در "جزا " باشم مُعذّب . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1374 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمؤمِنین) (محراب کوفه) محرابِ کوفه ، ناگهان گلگون به‌ خون شد هفت آسمان در خون نشست و لاله‌گون شد برخاست بانگ "فزتُ رَبِّ الکعبه" بر عرش وقتی که رأس شاه مردان غرقِ خون شد مولای درویشان ، به دست ابن ملجم در سجده‌ی حق فارغ از دنیای دون شد هرچند بود آگاه از این صبحِ خونین صبحی‌ که با ظلمت قرین در اندرون شد با دست رحمت ، قاتلش را کرد بیدار چون واقف از روز ازل ، بر مایَکون شد در امتحان عشق ، در نزد خداوند با سربلندی فارغ از این آزمون شد شد دستِ کین آغشته چون بر این جنایت هنگامه‌ی " اِنّا اِلَیهِ راجعون " شد از ضربتی که فرق مولیٰ را دوتا کرد عرشِ عظیم کبریایی بی‌سکون شد با کشتن شیرِ خدای بیشه‌‌ی عشق روباهِ شرک و تفرقه خوار و زبون شد از خونِ فرقِ مرتضی ، شاهِ ولایت کاخ ستم ویرانه گشت و واژگون شد داغی چنین هرگز ندیده چشم عالم آری! که آتش‌زا ترین داغ قرون شد ای (ساقی) کوثر ، ز داغت تا قیامت ! جامِ دوچشم شیعیانت، غرقِ خون شد سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 @shamssaghi
(شَهْرٌ رَمَضانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرآنُ) (خداحافظ) اَلا ای ماه مِهر و رحمت و غفران ، خداحافظ که در قدر تو نازل شد ز حق، قرآن خداحافظ ضیافت بود و ما مهمانِ این خوان کرم بودیم الا ای ماه جود و نعمت و احسان خداحافظ همه لبریز ، بودیم از معاصی و خطا ، اما... گذشتی از خطا و لغزش و عصیان خداحافظ چه شب‌ها را سحر کردیم با آه و فغان، زیرا سرشک دیده می‌بارید بر دامان ، خداحافظ "شب قدر" تو را ما قدر دانستیم و از لطفت... مناجات و دعا خواندیم و "یا سبحان" خداحافظ دل خود را رها کردیم در بحر فضیلت‌ ها تو بودی کشتی و حق بود کشتیبان خداحافظ "اجرنا یا مجیر" و ذکر "یا قدوس" ما را بُرد از این خاک سیه تا عرش الرّحمن خداحافظ دل ما غرق اندوه است و بیمار توایم ای ماه! تو بودی بر تن بیمار ما ، درمان خداحافظ به تن کردیم "جوشن" در شب "قَدر"ت به این امید مبادا نزد اهریمن شویم عریان خداحافظ امید ماست ای ماه خدا ، سال فرج باشد همین امسال آید شهریار جان خدا حافظ بنای ظلم اگرچه سرکشیده باز ، تا افلاک کند با تیشه‌ی عدلش ز هم ویران خداحافظ تو هم ای ماه! زخمی را به دل داری از آن تیغی که چشم عالم از جورش شده گریان خدا حافظ دو تا شد فرق مولا در شب قدر تو با شمشیر به دست اِبن مُلجَم بنده‌ی شیطان خداحافظ الا ای ماه فیض حق! به حق (ساقی) کوثر بگیر از لطف، دست ما تو در میزان خدا حافظ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/01/31 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(شَهْرٌ رَمَضانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرآنُ) (خداحافظ) الا ای ماه مِهر و رحمت و غفران ، خداحافظ که در قدرِ تو نازل شد ز حق، قرآن خداحافظ ضیافت بود و ما مهمانِ این خوان کرم بودیم الا ای ماه جود و نعمت و احسان خداحافظ همه لبریز ، بودیم از معاصی و خطا ، اما... گذشتی از خطا و لغزش و عِصیان خداحافظ چه شب‌ها را سحر کردیم با آه و فغان زیرا سرشک دیده می‌بارید بر دامان ، خداحافظ "شب قدر" تو را ما قدر دانستیم و از لطفت مناجات و دعا خواندیم و "یا سبحان" خداحافظ دل خود را رها کردیم در بحر فضیلت‌ ها تو بودی کشتی و حق بود کشتیبان خداحافظ "اَجِرنا یا مُجیر" و ذکر "یا قدّوس" ما را بُرد از این خاک سیه تا عرشِ الرّحمٰن خداحافظ دل ما غرق اندوه است و بیمار توایم ای ماه! تو بودی بر تن بیمار ما ، درمان خداحافظ به تن کردیم "جوشن" در شب "قَدر"ت به این امّید مبادا نزد اهریمن شویم عریان خداحافظ امید ماست ای ماه خدا ، سال فرج باشد همین امسال آید شهریارِ جان خدا حافظ بنای ظلم اگرچه سرکشیده باز ، تا افلاک کند با تیشه‌ی عدلش ز هم ویران خداحافظ تو هم ای ماه! زخمی را به دل داری از آن تیغی که چشم عالم از جورش شده گریان خدا حافظ دو تا شد فرق مولا در شب قدر تو با شمشیر به دست اِبن مُلجَم بنده‌ی شیطان خداحافظ الا ای ماه فیض حق! به حق (ساقی) کوثر بگیر از لطف، دست ما تو در میزان خدا حافظ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/01/31 http://eitaa.com/shamssaghi