eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
884 ویدیو
113 فایل
🔰 #کانال_مداحی_شعر_آئینی 🔰 #نشر و #گسترش اشعار ناب آیینی 💢 #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_67 ایدی جهت تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا سبک:دامن کشان رفتی دلم زیروروشد... °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• یابن الحسن مولا (دلم بیقراره۳) غیرازشماآقا (کسی رونداره۳) از دست این دنیا دلم خونه اهل زمین بی تو(پریشونه۳) (اباصالح اباصالح) قرار قلب خستگان (کجایی۳) امید دلشکستگان (کجایی۳) —————— بازم شب قدر و(گرفتاردردم۳) امشب نظرکن باز (به این روی زردم۳) جهان بی تو غرق بلا گشته به دردای عجیبی مبتلاگشته (اباصالح اباصالح) ظهور تو عین دواست (کجایی۳) چی میشه امسال آقاجون( بیایی۳) —————— آقا ، بیا رسمِ ( عدالت بناکن۳) ما را از این ظلم (زمانه رهاکن۳) حال غریبی داره این عالم بدون تو پر از درده مَه وسالم (اباصالح اباصالح) به ذوالفقارحیدری ،(بیا داوری کن۲) امیدقلب رهبری، (بیاسروری کن۳) (اباصالح اباصالح) —————— مولا !توآقای( همه عالمینی۳) بندِ دل زهرا و(جان حسینی۳) به جان ساقی لب تشنگان برگرد ای روشنی بخش جهان برگرد (اباصالح اباصالح) عزیز جان مصطفا (کجایی۳) منتقم آل عبا (کجایی۳) °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• (رقیه سعیدی) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال ایتا👆🏻
┄┅✵﷽✵┅┄ :سلام آقا که الان روبروتونم... =============== اباصالح کجاقرآن به سرداری شب قدره کجاقصدسفرداری اباصالح اباصالح اگه سمت نجف رفتی دعایم کن منو با حــال گریه آشنــایم کن اباصالح اباصالح بمیرم من برای غصــه های تو الهی بشنوم  امشب صدای تو اباصالح اباصالح *شب قدره دوباره کوهی ازدردم *دوباره کوله بارخجــلت آوردم ازاین شرمنده ام آقا چرا یک عمر برای بخشش خود گریه کم کردم اباصالح اباصالح پناهم باش دوباره غرق عصــیانم دعــایــم کن پشیــمانم پشیــمانم ببخش آقا ، شکستم عهد و پیمان را نظــر  کــن بر  دل زار و پریشــانم اباصالح اباصالح شب قدره ، به یاد غربت مولا امان از گریه های زینب کبری علی جانم علی جانم سلام ای اولین مظلوم این عالم سلام ای یادگــارحضــرت خاتم علی جانم علی جانم دلم تنگه برای صحن و ایوانت شب قدره آقا دستم به دامانت برای غصه هایت گریه کم کردم بمیرم من برای بغض پنهــانت علی جانم علی جانم امان از بی وفــایی های این دنیا چه زخمایی زدن برقلب تو مولا شکستی تو از اون زخم غلافی که عدو می زد به دست و بازوی زهرا علی جانم علی جانم ================= رقیه سعیدی (کیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال ایتا👆
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (سیمرغ هدیٰ) قومی که در اندیشه‌ی دیدار خدایند با نور علی گر بدرخشند ، سزایند مردانِ حقیقت نگرِ کوی طریقت از جذبه‌ی رخسار علی محو خدایند سرسلسله‌ی مذهبشان غیر علی نیست آنان که به اقلیم صفا ، عشق گرایند دارند ز خاک قدم او دم ِجانبخش عیسیٰ صفتانی که به هر درد دوایند ای پادشه خطّه‌ی سرسبز تولّا شاهان جهان پیش غلام تو گدایند یاران تو در ساحل مقصود به رفتار اعدای تو مغروق به گرداب بلایند بر مرتبه‌ی شامخشان غبطه خوردخضر در بحر ولای تو کسانی که فنایند تا کوثر گفتار ِ تو ای زمزم توحید جاری‌ست کجا در طلب آب بقایند ؟ شد بهره‌ور از نور جمالت مه و خورشید برقی ز دم تیغ تو ناهید و سهایند غیر از تو کسانی که گزیدند امامی از بعد نبی ، یکسره در راه خطایند جانم به فدای تو و اخلاف جلیلت ما را همگی راهبرانی به سزایند دارند چو از دست تو سرخطّ ولایت بر قافله‌ی نوع ِ بشر ، راهنمایند در مکتب توحید ، همه مرجع و ملجا برنامه‌ده و چاره‌گر و عقده گشایند با مرگ تو ارکان هدایت شده ویران آن قوم که انکار نمایند کجایند ؟ امروز به پژواک «اِذا زُلزِلَةِ الارض» آشفته چو ابنای زمین، اهل سمایند مرغان اولی اجنحه* بر سدره و طوبی در ماتم سیمرغ هدیٰ نوحه سرایند واصل شدگانِ حرم سرّ ِ الهی پوشیده چو مخلوق زمین رخت عزایند تا شعله‌ی جانبخش تو خاموش نگردد در صومعه‌ی عرش ملایک به دعایند ای لُجّة الاسرار الهی که ز داغت تا صبح قیامت همه دلها به نوایند چون (خوش‌عمل) از داغ جگرسوز تو امروز خلقی همه در تاب و تب افتاده ز پایند. شعر: استاد عباس خوش‌عمل کاشانی * تعبیر قرآنی از فرشتگان "سوره‌ی فاطر : آیه‌ی ۱" 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط، حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمؤمِنین) (محراب کوفه) محرابِ کوفه ، ناگهان گلگون به‌ خون شد هفت آسمان در خون نشست و لاله‌گون شد برخاست بانگ "فزتُ رَبِّ الکعبه" بر عرش وقتی که رأس شاه مردان غرقِ خون شد مولای درویشان ، به دست ابن ملجم در سجده‌ی حق فارغ از دنیای دون شد هرچند بود آگاه از این صبحِ خونین صبحی‌ که با ظلمت قرین در اندرون شد با دست رحمت ، قاتلش را کرد بیدار چون واقف از روز ازل ، بر مایَکون شد در امتحان عشق ، در نزد خداوند با سربلندی فارغ از این آزمون شد شد دستِ کین آغشته چون بر این جنایت هنگامه‌ی " اِنّا اِلَیهِ راجعون " شد از ضربتی که فرق مولیٰ را دوتا کرد عرشِ عظیم کبریایی بی‌سکون شد با کشتن شیرِ خدای بیشه‌‌ی عشق روباهِ شرک و تفرقه خوار و زبون شد از خونِ فرقِ مرتضی ، شاهِ ولایت کاخ ستم ویرانه گشت و واژگون شد داغی چنین هرگز ندیده چشم عالم آری! که آتش‌زا ترین داغ قرون شد ای (ساقی) کوثر ، ز داغت تا قیامت ! جامِ دوچشم شیعیانت، غرقِ خون شد سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 @shamssaghi
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (شیر حق) محراب در عزای تو می‌گرید ای علی! مسجد به گریه‌های تو می‌گرید ای علی آن روز و‌ روزگار که با تو وفا نکرد دیری‌ست در عزای تو می‌گرید ای علی منبر در انتظار تو در خون نشسته است سقف و ستون برای تو می‌گرید ای علی هفت آسمان به درگه تو ایستاده است در حسرت درآی تو می‌گرید ای علی رشک ستارگان فلک از قدوم توست خاک ره ار به پای تو می‌گرید ای علی با یاد ناله‌های در و‌ بام‌ سوز تو بام و در سرای تو می‌گرید ای علی چاهی که های‌های در آن گریه کرده‌ای با یاد های‌های تو می‌گرید ای علی ای شیر حق به حق تو باطل نگفته‌ام گویم اگر خدای تو می‌گرید ای علی ای پادشاه لطف و کرم کن عنایتی از بهر تو گدای تو می‌گرید ای علی دیری‌ست در ولایت عشق تو دیده‌ام در دامن ولای تو می‌گرید ای علی شاعر: شادروان دکتر مظاهر مصفا 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط، حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
(شب قدر) شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم؟ توشه‌ی قبری ندارم شب عفو است و محتاج دعایم ز عمق دل دعایی کن برایم اگر امشب به محبوبت رسیدی خدا را در میان اشک دیدی کمی هم نزد او یادی ز ما کن کمی هم جای ما او را صدا کن بگو یارب! فلانی روسیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است گرفتار است و دارد آبرویی بری باشد ز عیش و کامجویی ز هر نامحرمی پوشیده دیده نگاهش چشم نامَحرم ندیده جوان است و نکرده او جوانی شده هر چند پشت او کمانی به خط و شعر ِ تر باشد گرفتار هنر چون مرکز و او خطّ پرگار امیدش هست باشد نافع خلق چو درویشان نپوشیده فقط دلق به تعلیم هنر، پا در رکاب است اگرچه دایماً در اضطراب است به قدر وسع خود کوشیده دایم نکرده خم، قدش را نزد مُنعِم به دور از فرقه‌ی اهل ریا هست نداده هیچ با نامردمان دست نرفته زیر بار ظلمِ ناکس عقاب‌آسا پریده؛ نه چو کرکس نخورده لقمه‌ای از نان مَردم نداده آبرویش را به گندم نداده دل به این دنیای فانی که تا شاید بگردد جاودانی همین باشد همیشه افتخارش که پشت همت خود بوده یارش تلاشش بوده، باشد بنده‌ای پاک نظر دارد همیشه سوی افلاک ولی گهگاه، از روی جوانی چو دیده از کسان نامهربانی ـ خروشیده‌ست و تندی کرده، هرچند همیشه بر لبش بوده شکرخند بگو یارب! تویی دریای جوشان درین شب رحمتت بر وی بنوشان مبادا «لیلة‌القدر»ت، سرآید گنه بر نامه‌اش افزون‌تر آید که غیر از تو ندارد تکیه‌گاهی اگرچه هست غرق روسیاهی مبادا ماه تو ، پایان پذیرد ولی این بنده‌ات سامان نگیرد که غیر از ذلت و رنجِ تباهی نمی‌ماند برای او ، الهی! به حق (ساقی) کوثر خدایا به حق پهلوی مجروح زهرا به حق بندگان خاص درگاه که غرق رحمت‌اند الحمدلله قلم زن بر معاصی من امشب مبادا در « جزا » باشم مُعذّب.. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1374 eitaa.com/shamssaghi
(السّلامُ عَلَيْكَ يٰا عَلِیّ بْنِ اَبی‌طٰالِب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا « فزتُ وَ رَبّ الکعبه » پور بوسفیان چو از بیداد و کین داد حکم قتلِ میر مؤمنین ابن ملجم، جانی رذل و شریر یافت مأموریت قتل امیر گرگِ دون از حیله‌ی روباه پیر شد به دشت و بیشه‌ی حق شیرگیر هیجده شب چون که بگذشت از صیام شد به سوی کوفه، بن ملجم ز شام دل به قتل مرتضی، بی تاب داشت چونکه طرح قتل در محراب داشت تیره شب، زین ماجرا ناشاد شد روز هم غمگین از این بیداد شد شب ازین وحشت به کندی می‌گذشت روز هم شد کُند وقتِ بازگشت شب نبُد مایل به قتل مرتضیٰ پس به پیمودی به حِدّت راه را روز هم از این جنایت، بیم داشت زین‌سبب پا را به کُندی می‌گذاشت عاقبت شب شد به روز از خدعه زور وآنگهی ظلمت، مسلّط شد به نور زاغِ شب سوی جنایت پر کشید تا که قویِ روز را در بر کشید چون سیاهی در سپیدی جا گرفت دزدِ جان، در این زمان مأوا گرفت روز و شب چون رنگِ ضدین آمدی دزدِ جان، بین الطّلوعین آمدی عاقبت، بین الطلوعین از درنگ دامنش آلوده شد بر قتل و ننگ سارقِ جان امیرالمؤمنین کرد آن هنگام، در مسجد کمین داشت ننگ از قتل مولا گرچه شب لاجرم شب شد به قتل وی سبب روز را زین قتل اگر عار آمدی با شب اندر جُرم، همکار آمدی هر دو در قتلِ علی گشته شریک هم‌عنان شد در جنایت زشت و نیک زشتی شب گر شهادت آفرید نیکی روزش سعادت آفرید آنکه شد مولود، در کعبه به ناز شد شهید حق، به محراب نماز از ولادت تا شهادت، مرتضیٰ از قضای حضرت حق بُد رضا زین‌سبب وقت شهادت، آن امیر گفت: راحت گشتم از دنیای پیر «فزتُ» فرمود آن شهید راه دین پس «وَ رَبّ الکعبه» گفت آن شاه دین آری آری، از ستم، آسوده شد از شکنج و رنج و غم، آسوده شد رفت و قدرش بر بشر معلوم گشت گیتی از عدل علی، محروم گشت عدل رفت و عادل غمخوار رفت شیر یزدان، حیدر کرّار رفت زین مصیبت، خلق، گریان علی ست (شمس قم) دایم نواخوان علی ست شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
امشب شب قــدر و قــربِ اللّٰه بُـــوَد فیض آن ببــرد که از دل آگــاه بُـــوَد آن‌ کس که ز معرفت زند ساغر عشق سـرمسـت، ز میخـــانــه‌ی اللّٰه بُـــوَد. سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
(السلام عليك يا علی بن ابیطالـب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (مرد‌ کوفه) شب‌است و بغضِ چندین ساله‌ی من چو کــوهـی بر گلــویم خــانــه کرده نمـی‌دانـم کـه ایـن بغـض نفـس‌گیــر چـــرا امشـب مــرا ، دیـــوانــه کرده غمـی بــر سـیـنه‌ام سـنگیـن نشـسـته چـــرا مـانـده نفـس در نــای، امشـب نمی‌پیچـــد صـــدایِ مـَـــردِ کــــوفـه چـــرا در کــوچــه‌‌هـا ای وای امشـب چـــرا دل می‌زند در سینه‌ام ، جوش چـــرا بــی‌تـــابــم و در اضـطــــرابم خــدایــا خود تو می‌دانی که امشب چـــرا چـشــم انتظـــــار بـــوتـــرابم چــــرا نـــــان آور خــــوانِ یتـــیمان نیـــامـد سـوی نخلســـتانِ کـــوفـه؟ مبـــادا فتـــنه‌‌ای گـــردیــده بـــرپـــا ز جهــل و بغــضِ نـامــردانِ کـــوفـه خبـــر آمــد کـه محـــراب خـــداونـد بـه خــون رأس مـولا گشـت گلگــون الهــــی! بشکـــن آن دسـت جفـــــا را که چشـم شیعیـان را کرد جیحـــون شکـسـت آیـیــــنه ی عـــــدل الهـــی بــه ســنگِ نـــامـــرادِ ابـــن ملجـِــــم فسـوسـا قـــاتــل آن شـــاهِ مــــردان بظـــاهـــر بـود اهــل دیــن و مُســلِم خــداونــدا از ایـن‌‌گــونــه مسلمـــان فــراوان‌است در ایـن عــالـم اکنــون کـه قلـب مهـــدی صــاحـب‌زمــان را کنــند از غصــه‌‌ها آغشـته در خـــون اَلا ای (ســاقــی) دل‌هــای عــاشــق! نظـــر فـرمـا به مـا چشـم انتظــاران شکـسـته ، سـاغـــر دل، از جـــدایـی خمـــاری شـد حــدیـثِ بـی‌قــــراران. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1382 @shamssaghi
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمؤمِنین) (محراب کوفه) محرابِ کوفه ناگهان گلگون به‌ خون شد هفت آسمان در خون نشست و لاله‌گون شد برخاست بانگ «فزتُ رَبِّ الکعبه» بر عرش وقتی که رأس شاه مردان غرقِ خون شد مولای درویشان به دست ابن ملجم در سجده‌ی حق فارغ از دنیای دون شد هرچند بود آگاه از این صبحِ خونین صبحی‌ که با ظلمت قرین در اندرون شد با دست رحمت، قاتلش را کرد بیدار چون واقف از روز ازل، بر مایَکون شد در امتحان عشق، در نزد خداوند با سربلندی فارغ از این آزمون شد شد دستِ کین آغشته چون بر این جنایت هنگامه‌ی « اِنّا اِلَیهِ راجعون » شد از ضربتی که فرق مولیٰ را دوتا کرد عرشِ عظیم کبریایی بی‌سکون شد با کشتن شیرِ خدای بیشه‌‌ی عشق روباهِ شرک و تفرقه خوار و زبون شد از خونِ فرقِ مرتضی شاهِ ولایت کاخ ستم ویرانه گشت و واژگون شد داغی چنین هرگز ندیده چشم عالم آری! که آتش‌زا ترین داغ قرون شد ای (ساقی) کوثر ز داغت تا قیامت ! جامِ دوچشم شیعیانت، غرقِ خون شد سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 @shamssaghi
(السلام عليك يا علی بن ابی‌طالب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (شاہ ملک لافتی) خدا تا آفرینش را به پا کرد علی را شاهِ مُلک اتقیا کرد جهان، دیوانه ی روی علی بود خدا هم مستِ گُلروی علی بود علی اسطوره‌ی خلقِ خدا شد تجلّی‌گاهِ ذاتِ کبریا شد پس از حج در غدیر خم پیمبر جِهازِ اُشتران را کرد منبر سپس دستِ علی را بُرد بالا یگانه «شاهِ مُلکِ لافتیٰ» را بگفتا : بعد من «مولا»ی‌تان اوست بداریدش چو جان خویشتن دوست عدو در جمع، بَخّن یا علی گفت ز مکر و حیله ‌های ممتلی گفت اگرچه تهنیت_‌گو گشت آن دم کمر بر دشمنی می‌بست محکم که با دنیاپرستان دغل‌کار  شدند از کینه هم‌پیمان و همکار ا***ا چو از حکم نبی بی‌تاب گشتند نقاب جهل، بر مهتاب گشتند ولایت را ، ز مولا غصب کردند خزف را جای گوهر نصب کردند علی در انزوا گردید تنها ز مکر و کینه و تزویرِ شورا چه شورایی که قَطّاع الطّریق‌اند شریکِ دزد و، با مردم رفیق‌اند سقیفه نام آن شورای پَست است همه آشوب ‌ها از آن نشست است چو خفاشند با خورشید، دشمن سیه کارند در هر کوی و برزن از انسانیت و مردی به دورند همه عاری ز تدبیر و شعورند چه گویم زین عناد بی نهایت ز غصب و این‌همه بغض و جنایت غریبانی که خود را خویش خواندند شغالانی که خود را میش خواندند سفیهانی که در جوش و خروشند همه گندم نما و جو فروشند اگر عمری رَوی منزل به منزل نمی‌بینی درین قومِ سیه دل یکی را بنده‌ی الله باشد ز درد مسلمین آگاه باشد که در راہ خدا ، کاری نماید به مِحنت‌دیدگان یاری نماید اگرچه سال‌ها بودند بر تخت سه نامرد ستمکار سیه بخت چنان که غصب حق کردند با زور به پایان گشت دور آن سه مزدور خلافت، باز - از آنِ علی شد اگرچه در غدیر خم ولی شد ولایت مَسندِ آن مَه‌جبین بود ولی بود و امیرالمؤمنین بود علی ، یار و مددکارِ فقیران یگانه یار و غمخوارِ عسیران علی شیرِ خدا خیبرگشا بود ولی اللہ و صِهرِ مصطفا بود زمین غَرّہ زِ زیب فرّو جاهش قمر خیرہ ، به اشراقِ نگاهش علی‌ ، نان آور خوانِ ضعیفان یتیمان را پدر بود از سر جان چو دشمن تشنه‌ی خون علی بود دلش از زهر کینه، ممتلی بود  به قتل وی ز جهل و مکر و افسون بشد مأمور، «ابنِ ملجم» دون به سر چون داشت فکر قتلِ حیدر به مسجد رفت آن رذلِ بداختر عبا بر سر کشید و ناگهان خفت مؤذن تا که تکبیر اذان گفت علی در خواب خوش چون دید او را بخواندش بر نماز آن زشتخو را به دست خویش وی را کرد بیدار اگرچه بود خود ، واقف بر اسرار به سجدہ رفت تا شاہ ولایت مهین خورشید رخشان هدایت همانگاهی که همراز خدا شد ز ضرب تیغِ کین فرقش دوتا شد چو فرقِ شاہ مردان غرق خون گشت شفق در خون نشست و لاله‌‌گون گشت قلم بی تاب شد از ظلم گردون که شد محرابِ کوفه دجله‌ی خون نگو مسجد که مسجد بی‌ستون شد نگو کوفه ، که کوفه واژگون شد نوای «فُزتُ رَبِّ الکعبه» از فرش به همراہ علی می‌رفت بر عرش نیستان در نیستان، ناله سر شد درختِ معدلت را ، خم کمر شد شکست آیینه ی عدل الهی به سنگ جهل، با تیغ تباهی هزار اُف بر تو ای چرخ نگونسار که گشتی با اجل همراه و همکار عدالت رفت و مولا رفت و ما را نماندہ جز غم و رنج و مدارا علی را کِی شناسد کس به عالم به جز ذاتِ خداوندِ معظم اَبرمردی که مانندش مُحال است چو ذات حضرت حق بی‌مثال است اگر خورشید، از مغرب در آید دگربارہ جهان چون او بزاید جهان دون‌پرور است و بی ‌مروّت نبندد با کسی عقد اُخوّت نفاق و فتنه‌ها پیوسته باقی‌ست تبر در کینه ی سرو و اقاقی‌ست چو رفت از این جهان (ساقی) مستان خماری شد حدیث مِی پرستان سید محمدرضا شمس (ساقی) 1384 eitaa.com/shamssaghi
(السّلام عليك يا علی بن ابی‌طالب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (شاه لافتیٰ) تا تیغ کین به فرق امام مبین رسید فریاد درد و غم به سپهر برین رسید در سجده‌گاهِ حق به سرِ خانه‌زاد عشق تیغ پلیدزاده ی ملجم، ز کین رسید شمشیر کفر و ظلم چو فرق علی شکافت پژواک «قَد قُتِل» ز فلک بر زمین رسید نبوَد عجب که زخم جگرسوز آن خبیث بر قلب پاک رَحمة لِلعالمین رسید مضروب شد تمامیِ اعضای کاینات زآن ضربتی که بر سر سلطان دین رسید شهباز عرش را چو شکستند بال و پر مرغان عشق را نفَس واپسین رسید از انقلاب ضایعه ی قتل شیر حق ... گرد عزا به دیده ی روح الامین رسید از خون سر مُحاسن خود را خضاب کرد چون روز وصل حیّ جهان آفرین رسید ارکان قلعه ی فلک از هم گسیخت چون ضربت به بام قُبّه‌ی حِصن حَصین رسید شمع فروغ بخش شبستان علم و دین... خاموشی‌اش ز فرقه‌ی بی علم و دین رسید آه و فغانِ جنّ و مَلَک در غم بشر گویا فراتر از فلکِ هفتمین رسید مُنشق شد آن جبین که به‌شوق وصال حق روز ازل، به رتبه‌ی حق الیقین رسید شال عزا به گردن اولاد مرتضیٰ ... از فتنه‌‌ی معاویه خصم لعین رسید تنها نه در عزا حَسنین‌ا‌ند و زینبین کاین غم به جنّ و انس و نبات و نبین رسید ای روزگار ! اُف به تو کز دست جور تو این زخم جان‌گزا به دل مسلمین رسید از بهر صیدِ شیر خداوند ذوالجلال روباه شرک و زندقه اندر کمین رسید دون پرور است دهر که سنگ جفای او گه گه پی شکستن دُرّی ثمین رسید دردا ز خَرمن غم آن شاه لافتیٰ.... (شمس قمی) به مرثیه‌اش خوشه‌‌چین رسید شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi