eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
nf00625074-1.mp3
8.12M
داستان های عبرت آموز ۳ (تلنگر آمیز) داستان مهمان علیه السلام و اسماعیل بی نماز 🎙استاد عالی
. یادداشت استاد محمدعلی مجاهدی در مقدمۀ دیوان استاد سیدرضا مؤید ▫️اگرچه شعر در زمانۀ ما به خاطر دامنۀ تاثیرگذاری بسیاری که دارد، به عنوان یک رسانۀ عمومی و فراگیر شناخته شده است، ولی اگر شاعری بخواهد در شمار شهروندان واقعی «شعر آیینی» درآید باید صلاحیت‌های لازم را احراز نماید که از جملۀ آن‌هاست: ایمان داشتن، دارای اعمال صالح و پسندیده بودن، با ذکر و یاد خدا فراوان مؤانست داشتن و طلب نصرت و یاری از خداوند مهیمن ذوالجلال، هنگامِ در معرض ظلم قرار گرفتن. این ویژگی‌ها که شاکلۀ شخصیتی یک شاعر آیینی متعهّد را شکل می‌دهد، در آیۀ پایانی سورۀ «شعراء» برشمرده شده است. بنابراین هر شاعری توفیق حضور در قلمرو شعر آیینی را ندارد و پس از احراز صلاحیت‌های یاد شده است که به او اجازه ورود در این قلمرو خطیر داده می‌شود. ▪️همین شاعران متدیّن و متعهّدند که رسول گرامی(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) آنان را مورد خطاب اکید قرار داده و از آنان می‌پرسد: «ما مَنَعَ الّذینَ نَصَروا رسولَ اللهِ بِسیوفِهِم اَن یَنصَروا بِاَلسِنَتهِم؟ چه چیزی منع می‌کند کسانی را که با شمشیرهای خود رسول خدا را یاری کرده‌اند تا با زبان‌های خود نیز در مقام یاری او برآیند؟» شاعران دین‌مدار و متعهد که مورد اعتماد آن حضرت قرار داشته‌اند، وقتی به این پرسش اساسی او بلی می‌گویند و از آن وجود نازنین می‌خواهند که به آنان اجازۀ حضور در این عرصه را بدهد، به آنان دستور می‌دهند: «اُهجُوهم و روحُ القُدُسِ معکُم». یعنی مشرکان را هجو کنید و هیمنۀ پوشالی آنان را در هم بریزید که فرشتۀ وحی جبرئیل امین، شما را در سرودن این اشعار حماسی کفرشکن یاری می‌کند و در این نبرد فرهنگی همراه شماست. و در جای دیگری به حسّان‌بن‌ثابت دستور می‌دهند: «اُهجُهُم فَوَ الّذی نَفسی بِیَدِهِ لَهُوَ اَشَدُّ عَلَیهِم مِنَ النَّبل»؛ یعنی مشرکان را با شعار دشمن‌شکن خود هجو کن و موقعیت اجتماعی آنان را متزلزل ساز که سوگند به آن خدایی که جانم در دستِ اوست! این کار برای آنان از تحمل زخم تیر دشوارتر است. شاعرانِ به معنای واقعی کلمه «آیینی» این شأن و منزلت را در نزد شارع مقدس اسلام دارند که آنان را در صفوف مقدم جبهۀ فرهنگی قرار می‌دهد تا به هنگام در هم کوبیدن سنگرهای دشمنان قسم خورده، به رسالت خطیری که دارند عمل کنند و به آنان یادآور می‌شود که شما در این تهاجم تنها نیستید و جبرئیل امین در کنار شماست. ▫️در این مقطع حساس تاریخی که کیان فرهنگ شیعی و اعتبار آموزه‌های دینی، مورد هجمۀ بی‌امان وهابیت و بهائیت و دیگر دشمنان قسم‌خوردۀ اسلام قرار گرفته است، رسالت شاعران متعهد آیینی‌سرای هم‌روزگار ما حضور پر شور در این عرصه سرنوشت‌ساز است و به شهادتِ مجموعه شعرهایی که تا کنون توسط برادر بزرگوارمان استاد «سیدرضا مؤید» در پنجاه سالۀ اخیر چاپ و منتشر شده، این پیرغلام با اخلاص آل‌الله و این پیش‌کسوت بنام و افتخار آفرین شعر آیینی معاصر، همانند حسّان‌بن‌ثابت‌ها و ابن‌رواحه‌ها و کعب‌بن‌مالک‌ها، فرمان رسول گرامی(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) را به گوش جان نیوشیده و در آفرینش اشعار حماسی و کوبنده و در عین حال، معناگرا کوشیده و عزم شریف خود را در تبلیغ و ترویج و تعظیم شعائر اسلامی صرف کرده و با کارنامه‌ای درخشان در شمار مشعل‌دارانِ شعر آیینی معاصر درآمده است. اینک که قرار است کلیات اشعار جناب مؤید به فیض روح‌القُدُسی، چاپ و منتشر گردد، لازم دانستم از یک عمر تلاش بی‌وقفۀ این شاعر پرآوازۀ آیینی در احیای معارف ولایی و آموزه‌های دینی و تبیین فرهنگ سرخ شهادت و جان‌فشانی‌های عزت‌مندانۀ شهیدان در پاس‌داشت فرهنگ گران‌سنگ عاشورا و مانایی منشور انقلاب اسلامی ایران به سهم خود قدردانی نمایم. دست بدرقه گرت باشد استاد. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بررسی سنجش ها و قیاس های غلط در اشعار و مراثی که بعضی تالی فاسد دارند. سخنان استاد   در جلسه۱۹۷ بخش سوم
. علت برآورده نشدن دعاها امام على علیه السلام : ▪️رُبَما سَأَلتَ الشَّىْ ءَ فَلا تُؤتاهُ وَاُوتیتَ خَیرا مِنهُ عاجِلاً أَو آجِلاً أَو صَرَفَ عَنكَ لِما هُوَ خَیرٌ لَكَ، فَلَرُبَّ أمرٍ قَد طَلَبتَهُ فیهِ هَلاكُ دینِكَ لَو اوتیتَهُ، فَلتَكُن مَسأَلَتُكَ فیما یَبقى لَكَ جَمالُهُ وَیُنفى عَنكَ وَبالُهُ؛ ▫️گاه چیزى را از خدا مى خواهى اما به تو داده نمى شود و دیر یا زود بهتر از آن به تو داده مى شود، یا به خاطر آنچه خیر و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دریغ مى شود، زیرا بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود به نابودى و تباهى دین تو مى انجامد، پس، چیزى بخواه كه زیبایى و نیكیش برایت مى ماند و پیامد سوئى ندارد. 📚 نهج  البلاغه، نامه 31 همیشه جاودان و سربلند.ان شاالله 🌸
انا لله و انا الیه راجعون تاپای کشیدی از سر هم نفسان غم جای تو را گرفت در بین کسان ای رفته غروب جمعه پیش مهدی (بر حضرت او سلام مارا برسان) رباعی در فراق .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بررسی ابعاد ناگفته از زندگی مجتبی علیه السلام سخنان استاد   در جلسه۱۹۷ بخش چهارم 🔸حلقه شعرولایی فرات
▫️پیامبر_اکرم_(ص) : 🔅خوشا به حال آنانی که در دوران غیبت او شکیبایند! خوشا به حال کسانی که در مسیری که اهل بیت برای آنان ترسیم کرده اند، تقوا پیشه می کنند! اینان، همان کسانی هستند که خدا در کتاب خویش، آنان را توصیف کرده و فرموده است: (و کسانی که به غیب ایمان دارند) و فرموده: (اینان، همان حزب اللّه هستند و حزب اللّه، همان رستگاران اند). ▫️ طُوبیٰ لِلصّابِرینَ فی غَیبَتِهِ! طوبیٰ لِلمُتَّقینَ عَلیٰ مَحَجَّتِهِم! اُولٰئکَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِه وَ قالَ: (ٱلَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ)، و قالَ: (أُولٰئِكَ حِزْبُ ٱللهَِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ ٱللّهِ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ). کفایة الأثر: ص۶۰. .
❇️تأملی بر سیره اخلاقی رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش اول 🔷زندگی پیامبر اکرم(ص) و راه و رسم وی در عرصه‌های گوناگون سرشار از لطافت‌ها و زیبایی‌های رفتاری است. آن حضرت به تمام معنا رحمتی برای همگان بود؛ و تعاملش با دیگران حتی بدخواهان، زشت گویان، منکران و دشمنان، سراسر رحمت و محبت و بخشش و گذشت بود و هرگز بدی را با بدی پاسخ نگفت و نسبت به هیچ‌کس خشونت نورزید، بلکه بدی‌ها را با خوبی می‌زدود و دل‌های سخت را با لطافت رفتاری خویش نرم می‌کرد. یاد آن حضرت و رفتارشناسی سراسر رحمت وعدالت وی چراغی روشن، فرا راه هر انسان دوستدار زیست انسانی و اخلاقی و ایمانی است. 1⃣ پیامبراکرم(ص) انسانی در اوج اخلاق بود. سیره‌ نویسان درباره او نوشته‌اند: رسول خدا(ص) در همه عمر خود امین‌ترین مردمان، دادگرترین آنان، پاکدامن‌ترین انسان‌ها و راستگوترین ایشان بود، تا آنجا که مخالفان و دشمنانش نیز بدین امر معترف بودند. (قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی ۱/۱۳۳) اخلاق پیامبر اکرم(ص) جلوه تمام زیبایی‌ها و لطافت‌های قرآنی و کمالات انسانی بود؛ و خداوند وی را به آراسته بودن به اخلاقی بزرگ معرفی کرده است: «إنک لعلی خلق عظیم» (قلم/۴) 2⃣ پیامبر اکرم(ص) در تمام زندگی خود جز راست نگفت و جز بدان نخواند. این ویژگی پیامبر(ص) چنان بود که سرسخت‌ترین دشمنانش نیز آن را به زبان می‌آوردند و تمجید می‌کردند. بزرگان اهل ‌سنت از قول علی(ع) نقل کرده‌اند که در اوج مخالفت سران قریش با پیامبر(ص)، ابوجهل به وی گفت: ما شخص تو را تکذیب نمی‌کنیم، زیرا تو در میان ما دروغگو شمرده نمی‌شوی، بلکه آنچه را آورده‌ای تکذیب می‌کنیم. آن گاه بود که خداوند این آیه را نازل کرد: (انعام/۳۳): «آنان تو را تکذیب نمی‌کنند بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار می‌ کنند.» (سنن الترمذی ۵/۲۴۴) رفتار و کردار پیامبر(ص) چنان بود که مخالفان سرسخت او نیز وی را به صدق و راستی می‌شناختند و مخالفت‌شان با او به سبب ترس از به خطر افتادن منافع‌شان و نیز تعصب و لجاجت و رقابت‌های قبیلگی بود. 3⃣ پیامبر در پایبندی به عهد و پیمان سرآمد بود و همه زندگی‌اش چنین گذشت و با دوست و دشمن و خویش و بیگانه در پاسداشت عهد و پیمان و استوار بودن بر تعهدات یکسان رفتار می‌کرد. امیر مؤمنان علی(ع) در توصیف وی گفته است که رسول خدا(ص) از همه مردم به آنچه پیمان بسته و تعهد کرده، وفادارتر بود. (ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره ۲/۶۰۵) پیامبر(ع) در جزئی‌ترین امور نیز خلاف وعده نکرد. درمنطق عملی رسول خدا به هیچ قرار و پیمانی بی‌مهری و کم‌توجهی نمی‌شد و او در کوچکترین امور نیز خیانتی در امانت روا نمی‌داشت، چنانکه در خبری از امام صادق(ع) تأکید شده است که آن حضرت فرمان می‌داد که حتی درباره نخ و سوزنی نیز ادای امانت کنند. (کلینی، الکافی ۲/۶۵۶) .
❇️تأملی بر سیره اخلاقی رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش دوم 4⃣ پیامبر(ص) در تلاش برای هدایت و نجات مردمان بر بخشش و گذشتی شگفت عمل کرد که گویای روح بلند، دل بی‌کینه و سرشار از دوستی انسان‌ها است. عبدالله‌بن‌مسعود گوشه‌ای از صحنه‌ای را که خود شاهد آن بوده، گزارش کرده است: گویا رسول خدا را می‌بینم که داستان پیامبری را به نمایش می‌گذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او در حالی که خون از چهره خویش می‌زدود، می‌گفت: «بار خدایا! قوم مرا بیامرز! زیرا که آنان نمی‌دانند!» (صحیح البخاری ۴/۱۵۱ ، ۸/۵۱) 5⃣ سیرت پیامبر(ص) چنان بود که از هر گونه تکلفی پاک بود و این امر را در همه عرصه‌های زندگی خود پاس می‌داشت؛ در سخن گفتن، راه رفتن، پوشش و آرایش، نشست و برخاست و روابط و رفتار. او مانند سلاطین و اشراف لباس نمی‌پوشید و مانند آنان سخن نمی‌گفت و از رفتار شاهانه، با کر و فَر و طمطراق بیزار بود. چنان نبود که در رفت و آمد، خیل مریدان و ملتزمان رکاب همراهی‌اش کنند. بلکه سادگی، راحتی و بی‌آلایشی او بود که همه را مجذوب می‌کرد. چون راه می‌رفت، قدم‌هایش را سبک بر می‌داشت و تند می‌رفت. حسن بن‌علی(ع) از قول هند بن ابی‌هاله پیامبر(ص) را چنین توصیف کرده است: «[رسول خدا] سبک گام برمی‌داشت و با شتاب راه را طی می‌کرد، گویی از سراشیبی پایین می‌رفت.» (ابن سعد، الطبقات الکبری ۱/۴۲۲) 6⃣ پیامبر(ص) چنان بود که مردمش بشدت او را دوست می‌داشتند و به او عشق می‌ورزیدند؛ و آن حضرت سخت بیمناک بود که مبادا درباره وی غلو کنند و او را پرستش نمایند یا سخنانی درباره او گویند که فراتر از آن چیزی باشد که هست. روزی به مردم فرمود: «مرا بالاتر از آنچه هستم قرار مدهید و آن سان که نصارا درباره مسیح سخن گفتند، درباره من سخن مگویید که بدرستی خداوند پیش از آنکه مرا رسول[خویش] گیرد، بنده [خود] گرفته است». (مبرد، الکامل فی اللغه و الادب ۱/۲۰۳) 7⃣ پیامبر هرگز برای ترویج دین و آیین و پیشبرد اهداف خود از وسیله نادرست و غیر حق بهره نگرفت. گزارش شده است که چون ابراهیم، پسر رسول خدا(ص) از ماریه قبطیه در هجده ماهگی از دنیا رفت، پیامبر(ص) سخت متأثر شد و اشکش روان گشت. پیامبر(ص) با حال تأثر می‌گفت: «ای ابراهیم! دل می‌سوزد و اشک می‌ریزد و ما برای تو اندوهناکیم، ولی هرگز چیزی بر خلاف رضای پروردگار نمی‌گوییم.» (بلاذری، أنساب الاشراف ۱/۴۵۲) تأثر پیامبر(ص) همه را متأثر کرده بود. برای دوستداران پیامبر دیدن چهره اندوهبار و گریان وی سخت بود. در این اوضاع و احوالِ غمبار، خورشید گرفت. همزمانی این دو رویداد سبب شد تا مردم، خورشید گرفتگی را به اندوهی و گریانی پیامبر(ص) مرتبط سازند و نتیجه بگیرند که چون برای پیامبر(ص) این پیشامد ناگوار روی داده، عالم بالا نیز از شدت تأثر، این گونه با اندوهگینی وی هماهنگی نشان داده است. اعتقادها به پیامبر(ص) بیشتر شد و این امر را نشانه‌ای از خداوند در تأیید پیامبر دانستند. چون نظر مردم در این باره به گوش پیامبر(ص) رسید، سخت برآشفت. پس مردم را فراخواند و بر منبر شد تا به روشنی و محکمی اعلام کند که چنین پیوندها و ارتباط‌هایی در نظام قانونمند الهی نیست! و بر خلاف تصور عمومی گفت: «مردم! بی‌گمان خورشید و ماه دو آیه از آیات خدایند که به فرمان او در حرکتند و مطیع اویند و برای مرگ و زندگی کسی نمی‌گیرند؛ پس چون گرفتند، نماز گزارید.» پس پیامبر(ص) از منبر فرود آمد و نماز آیات گزارد و پس از نماز به علی گفت: «برخیز و ساز و برگ تدفین پسرم را آماده کن» (طوسی، تهذیب الاحکام ۳/۱۵۵) 8⃣ پیامبر(ص) نه در دوران سخت مکی و نه در دوران پرتلاطم مدنی، به هیچ روی دعوت و پیام خود را به کسی تحمیل نکرد؛ نه در دوران محکومیت و ناتوانی و نه در دوران حاکمیت و توانایی. فتح مکه به سال هشتم پس از هجرت در واقع نقطه پایان‌بخش قدرت سیاسی مشرکان بویژه قریش بود. مکه بدون خونریزی فتح شد و با رحمت آرام گشت. بسیاری از آنان که تا پیش از آن با پیامبر(ص) و مسلمانان جنگیده بودند و دشمنی‌ها نموده بودند، اسلام آوردند. مهم آن است که هیچ‌ کس بر پذیرش اسلام مجبور نشد. هر کس با انتخاب و اختیار خود پذیرای اسلام شد، پیامبر(ص) با روی گشاده او را - با هر پیشینه‌ای که داشت- پذیرا شد و هر که اسلام را نپذیرفت، آزاد گذاشت. بسیاری تا سال نهم و مدتی پس از آن در شرک به سر بردند و پس از آن بود که تقریباً همه پذیرای اسلام شدند. (جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام ۱/۵۹۴) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ولادت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) 💢تاریخ ولادت💢 بـدان كه مشهور بين علماى اماميّه آن است كه ولادت با سعادت آن حضرت در هفدهم ماه ربيع الاوّل بـوده و عـلامـۀ مـجـلسـى (ره) نـقل اجماع بر آن فرموده و اكثر علماء سنّت در دوازدهـم مـاه مـذكـور ذكـر نموده اند و شيخ كلينى و بعض افـاضـل عـلمـاى شيعه نيز اختيار اين قول فرموده‌اند و شيخ ما علامۀ نورى ـ طابَ ثراه ـ رسـاله اى در ايـن بـاب نوشته موسوم به (ميزان السّماء در تعيين مولد خاتم الانبياء)، طالبين به آنجا رجوع نمايند. و نـيـز مـشهور آن است كه ولادت آن حضرت نزديك طلوع صبح جمعه آن روز بوده در سالى كـه اصـحـاب فـيـل، فـيـل آوردنـد بـراى خـراب كـردن كـعـبـۀ مـعـظـّمـه و بـه حـجـّاره سِجّيل مُعَذّب شدند و ولادت شريف به مكّه شد در خانۀ خود آن حضرت؛ پس آن حضرت آن خـانـه را بـه عـقـيـل بـن ابـى طـالب بـخـشـيـد و اولاد عـقـيـل، آن را فـروخـتـنـد بـه مـحـمـّد بـن يـوسـف ـ بـرادر حـَجـّاج ـ و او آن را داخل خانۀ خود كرد و چون زمان هارون شد (خَيْزُران ) ـ مادر او ـ آن خانه را بيرون كرد از خـانـۀ محمّد بن يوسف و مسجد كرد كه مردم در آن نماز كنند و در سَنَۀ ششصد و پنجاه و نُه مـَلِك مـُظـَفَّر، والى يـمـن در عـمـارت آن مـسـجـد سـعـى جـمـيـل فـرمود و الحال در همان حالت باقى است و مردم به زيارت آنجا مى روند و در وقت ولادت آن حضرت غرائب بسيار به ظهور رسيده. از حـضـرت صـادق (علیه السلام) روايـت شـده است كه ابليس به هفت آسمان بالا مى‌رفت وگوش مى‌داد و اخبار سماويه را مى‌شنيد، پس چون حضرت عيسى (على نبينا وآله و عليه‌السـلام) مـتـولد شـد، او را از سـه آسـمـان مـنع كردند و تا چهارآسمان بالا مى‌رفت و چون حـضـرت رسـول(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) مـتولد شد او را از همۀ آسمانها منع كردند و شياطين را به تيرهاى شهاب از ابواب سماوات راندند، پس ‍ قريش گفتند: مى‌بايد وقت گـذشـتـن دنـيـا و آمـدن قـيـامـت بـاشـد كـه مـا مـى‌شـنـيـديـم كـه اهـل كـتـاب ذكـر مـى‌كـردنـد، پـس عـَمـْروبـن اُمـيـّه كـه دانـاتـريـن اهل جاهليّت بود گفت:« نظر كنيد اگر ستاره هاى معروف كه به آنها هدايت مى‌يابند مردم و به آنها مى‌شناسند زمانهاى زمستان و تابستان را، اگر يكى از آنها بيفتد، بدانيد وقت آن اسـت كـه جـمـيـع خـلايـق هـلاك شـونـد و اگـر آنـهـا بـه حـال خـودند و ستاره هاى ديگر ظاهر مى‌شود، پس ‍ امر غريب مى بايد حادث شود». و صبح آن روز كـه آن حـضـرت مـتـولّد شـد، هـر بتى كه در هر جاى عالم بود بر رو افتاده بود و ايـوان كـسـرى يـعـنـى پـادشـاه عجم بلرزيد و چهارده كنگره آن افتاد و درياچۀ ساوه ـ كه سالها آن را مى پرستيدند ـ فرو رفت و خشك شد و وادى سماوه ـ كه سالها بود كسى آب در آن نـديـده بـود ـ آب در آن جـارى شـد و آتـشـكـدۀ فـارس ـ كـه هـزار سال خاموش نشده بود ـ در آن شب خاموش ‍ شد و داناترين علماى مجوس در آن شب در خواب ديـد كـه شـتـر صـعـبـى چـنـد، اسـبـان عـربـى را مـى‌كـشـنـد و از دجـله گـذشـتـنـد و داخل بلاد ايشان شدند و طاق كسرى از ميانش شكست و دو حصّه شد و آب دجله شكافته شد و در قـصـر او جـارى گـرديـد و نـورى در آن شـب از طـرف حـجـاز ظـاهر شد و در عالم منتشر گـرديـد و پرواز كرد تا به مشرق رسيد و تخت هر پادشاهى در آن صبح سرنگون شده بـود و جـمـيـع پـادشـاهـان در آن روز لال بـودنـد و سـخن نمى‌توانستند گفت و علم كاهنان بـرطرف شد و سِحْر ساحران باطل شد و هر كاهنى كه بود ميان او و همزادى كه داشت كه خـبـرهـا بـه او مـى‌گـفـت جـدائى افـتـاد و قـريـش در مـيـان عـرب بزرگ شدند و ايشان را "آل اللّه" گفتند؛ زيرا كه ايشان در خانۀ خدا بودند و آمنه (عليهاالسّلام) مادر آن حضرت گـفـت : واللّه كـه چـون پـسـرم بـر زمـين رسيد دستها را بر زمين گذاشت و سر به سوى آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس، از او نورى ساطع شد كه همه چيز را روشن كـرد و بـه سـبـب آن نـور، قـصـرهـاى شام را ديدم و در ميان آن روشنى، صدائى شنيدم كه قـائلى مى‌گفت كه زائيدى بهترين مردم را، پس او را "محمّد" نام كن و چون آن حضرت را به نزد عبدالمطّلب آوردند او را در دامن گذاشت و گفت: شعر : اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذى اَعْطاني هذَا الْغُلامَ الطَّيِّب اَلاْرْدانِ
. قَدْ سادَ فِى الْمَهْدِ عَلَى الْغِلْمانِ حـمـد مـى گويم و شكر مى‌كنم خداوندى را كه عطا كرد به من اين پسر خوشبو را كه در گـهـواره بـر هـمۀ اطفال سيادت و بزرگى دارد، پس او را تعويذ نمود به اركان كعبه و شعرى چند در فضايل آن حضرت فرمود. در آن وقـت شيطان در ميان اولاد خود فرياد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چيز تـو را از جـا بـرآورده اسـت اى سـيـّد مـا؟ گـفـت : واى بـر شـمـا! از اوّل شب تا حال، احوال آسمان و زمين را متغيّر مى‌يابم و مى‌بايد كه حادثۀ عظيمى در زمين واقـع شـده بـاشـد كـه تـا عـيـسـى بـه آسـمـان رفـتـه اسـت مـثـل آن واقـع نشده است ، پس برويد و بگرديد و تفحّص كنيد كه چه امر غريب حادث شده اسـت ؛ پـس مـتـفرّق شدند و گرديدند و برگشتند و گفتند: چيزى نيافتيم، آن ملعون گفت كـه اِسْتعلام اين امر كار من است، پس فرو رفت در دنيا و جولان كرد در تمام دنيا تا به حـرم رسـيـد، ديـد كـه مـلائكـه اطـراف حـرم را فـرو گـرفـتـه‌انـد، چـون خـواسـت كـه داخـل شـود مـلائكـه بانگ بر او زدند، برگشت، پس كوچك شد، مانند گنجشكى و از جانب كوه حـِرى داخـل شـد، جـبـرئيـل گـفـت : بـرگـرد اى مـلعـون ! گـفـت : اى جـبـرئيـل ، يـك حـرف از تـو سـؤال مـى‌كـنـم ، بـگـو امـشـب چـه واقـع شـده اسـت در زمين ؟ جبرئيل گفت: محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)كه بهترين پيغمبران است امشب متولّد شده اسـت، پـرسيد كه آيا مرا در او بهره‌اى هست ؟ گفت : نه ، پرسيد كه آيا در امّت او بهره دارم ؟ گفت : بلى ، ابليس گفت : راضى شدم. از حضرت اميرالمؤمنين(علیه‌السلام) روايت شده است كه چون آن حضرت متولّد شد، بتها كه بـر كـعـبـه گذاشته بودند همه بر رو در افتادند و چون شام شد اين ندا از آسمان رسيد كه (جآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا) و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخى و درختى خنديدند و آنچه در آسمانها و زمين‌ها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و مى‌گفت : بهترين امّتها و بهترين خلائق و گرامى‌ترين بندگان و بزرگترين عالميان محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است . و شيخ احمد بن ابى طالب طبرسى در كتاب (احتجاج ) روايت كرده است از امام موسى بن جـعـفـر (علیه السلام)كه چون حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)از شكم مادر بر زمـيـن آمـد دسـت چـپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوى آسمان بلند كرد و لبهاى خـود را بـه تـوحـيـد بـه حـركـت آورد و از دهـان مـبـاركـش نـورى سـاطـع شـد كـه اهـل مـكـه قـصـرهـاى بـُصْرى و اطراف آن را كه از شام است ديدند و قصرهاى سرخ يمن و نـواحـى آن را و قـصـرهـاى سـفـيـد اصطخر فارس و حوالى آن را ديدند و در شب ولادت آن حـضـرت، دنـيا روشن شد تا آنكه جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند، در زمين امر غريبى حادث شده است و ملائكه را ديدند كه فرود مى‌آمدند و بالا مى‌رفتند فوج فوج و تسبيح و تـقـديـس خـدا مـى‌كـردنـد و ستاره ها به حركت آمدند و در ميان هوا مى‌ريختند و اينها همه عـلامـات ولادت آن حـضـرت بود و ابليس لعين خواست كه به آسمان رود به سبب آن غرائب كـه مشاهده كرد؛ زيرا كه او را جائى بود در آسمان سوّم كه او و ساير شياطين گوش مى‌دادند به سخن ملائكه، چون رفتند كه حقيقت واقعه را معلوم كنند، ايشان را به تير شهاب راندند براى دلالت پيغمبرى آن حضرت (قمی، 1377، 21) ┈••✾•🌿💐🌿•✾••┈ .
. ﷽ 🌺تاریخ ولادت🌺 ولادت با سعادت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در روز دوشنبه هفدهم ماه ربیع الأول سنۀ هشتاد و سه، واقع شده که موافق است با روز ولادت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و آن روزی است شریف عظیم البرکة که پیوسته صالحین از آل محمّد (علیهم‌السلام) از قدیم الأیام بزرگ می‌شمردند آن روز را و مراعات می‌کردند حرمت آن را، و در روزه‌اش فضل کبیر و ثواب عظیم وارد شده و مستحب است در آن روز صدقه و زیارت مشاهد مشرفه و به جا آوردن خیرات و مسرور نمودن اهل ایمان. اسم مبارک آن حضرت، جعفر بود و کنیت شریفش، ابوعبداللَّه و القاب آن حضرت: صابر و فاضل و طاهر و صادق بود و مشهورترین القاب آن جناب، صادق(علیه السلام) است. ابن بابویه و قطب راوندی روایت کرده‌اند که از حضرت امام زین العابدین  پرسیدند که امام بعد از توکیست؟ فرمود: محمد باقر(علیه السلام) که علم را می‌شکافد شکافتنی، پرسیدند که بعد از او امام که خواهد بود؟ فرمود: جعفر(علیه السلام)که نام او نزد اهل آسمانها صادق(علیه السلام) است؛ گفتند: چرا به خصوص او را صادق(علیه السلام) می‌نامند و حال آنکه همۀ شماها صادق و راستگویید؟ فرمود که خبر داد مرا پدرم از پدرش رسول خدا که آن حضرت فرمود چون متولد شود فرزند من جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین (علیه السلام) او را صادق(علیه السلام) نامید! زیرا که پنجم از فرزندان او جعفر نام خواهد داشت و دعوی امامت، خواهد کرد به دروغ از روی افتراء و او نزد خدا جعفر کذّاب، افتراء کننده بر خدا است، پس حضرت امام زین العابدین (علیه السلام)گریست و فرمود که گویا می‌بینم جعفر کذّاب را که برانگیخته است خلیفۀ جور زمان خود را بر تفتیش و تفحّص امام پنهان، یعنی صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف). و در شمایل حضرت صادق (علیه السلام)گفته‌اند که آن حضرت میانه بالا و افروخته رو و سفید بدن و کشیده بینی و موهای او سیاه و مجعد بود و بر خدّ رویش خال سیاهی بود. و به روایت حضرت امام رضا (علیه السلام)نقش نگین آن حضرت:« اَللَّهُ وَلِیّی وَ عِصْمَتی مِنْ خَلْقِهِ» و به روایت دیگر:« اَللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ» و به روایت معتبر دیگر:« انت ثقتی فاعصمنی من الناس» (327) و به روایت دیگر:« ماشاءَ اللَّهُ لاقُوَّةَ اِلا بِاللَّهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ » بوده، و غیر از اینها نیز نقل شده. والدۀ ماجدۀ آن حضرت نجیبۀ جلیلۀ مکرمه، علیا جناب فاطمة مسمّاة به امّ فروة بن قاسم بن محمّد بن ابی بکر است که حضرت صادق (علیه السلام) در حق او فرموده:« کانَتْ اُمّی مِمَّنْ آمَنَتْ وَ اتَّقَتْ وَ اَحْسَنَتْ وَاللَّهْ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» یعنی مادرم از جمله زنانی بود که ایمان آورد و تقوی و پرهیزکاری را اختیار کرد و احسان و نیکوکاری نمود و خدا دوست دارد نیکوکاران را. همانا حضرت صادق (علیه السلام)در این کلمۀ موجزه وصف کرده آن مخدّره را به تمام اوصاف شریفه، همانطور که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)در جواب همّام بن عباده که سؤال کرد از آن حضرت که وصف کند برای او متقین را اکتفا کرد به کلمه: اِتَّقِ اللَّهَ وَ اَحْسِنْ فَاِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقوْا وَالَّذینَهُمْ مُحْسِنوُنَ. چه آنکه علما در شرح آن گفته‌اند که گویا مراد از تقوی، اجتناب کردن است از آنچه خدای تعالی نهی فرموده و احسان به جا آوردن هر چیزی است که حق تعالی به آن امر فرموده، پس این کلمۀ جامع است صفات متقین و فضایل ایشان را، و شیخ جلیل علی بن الحسین المسعودی در اثبات الوصیّة فرموده که امّ فروه از تمامی زنان زمان خود تقوایش زیادتر بود، روایت کرده از حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) احادیثی از جملۀ آنها است قول آن حضرت به او که ای امّ فروة! من دعا می کنم برای گناهکاران شیعیان ما در روز و شب صد نوبت، یعنی استغفار و طلب آمرزش می‌کنم برایشان؛ زیرا که ما صبر می‌کنیم بر چیزی که می‌دانیم و ایشان صبر می‌کنند بر چیزی که نمی‌دانند. مؤلف گوید: که امّ فروه چندان مجلّله و مکرّمه بود که به سبب آن از حضرت صادق (علیه السلام)گاهی به ابن‌المکرمه تعبیرکردند، و روایت شده از عبدالأعلی که گفت: دیدم امّ فروه را که پوشیده بود کسایی و طواف کعبه می‌کرد متنکّرةً که کسی او را نشناسد، پس استلام کرد حجرالأسود را به دست چپ، مردی در آنجا به وی گفت: یا اَمَةَ اللَّهِ! قَدْ اَخْطَاْتِ السُّنَّةَ؛ ای کنیز خدا! خطا کردی در سنت و آداب که با دست چپ استلام کردی؛ امّ فروه فرمود:«اِنّا لأَغْنِیاءُ مِنْ عِلْمِکَ»؛ یعنی نمی خواهد چیزی یاد ما دهی، همانا ما از علم شما بی نیازیم. علیه_السلام .
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 💢 دوستان بیایید در گاه ولادتش خود را با معیار ، الگو و اسوه حسنه، فخر کاینات ،شمع جمع آفرینش و ختم المرسلین، تطبیق و تنظیم نماییم 💢 ۱-هنگام راه رفتن با آرامي و وقار راه مي رفت ۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمين نمي کشيد. ۳-نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود. ۴-هرکه را مي ديد مبادرت به سلام مي کرد و کسي در سلام بر او سبقت نگرفت. ۵-وقتي با کسي دست مي داد دست خود را زودتر از دست او بيرون نمي کشيد. ۶-با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان مي کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است. ۷-هرگاه به کسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمي کرد. ۸-هرگز به روي مردم چشم نمي دوخت و خيره نگاه نمي کرد. ۹-چون اشاره مي کرد با دست اشاره مي کرد نه با چشم و ابرو. ۱۰-سکوتي طولاني داشت و تا نياز نمي شد لب به سخن نمي گشود. ۱۱-هرگاه با کسي، هم صحبت مي شد به سخنان او خوب گوش فرا مي داد. ۱۲-چون با کسي سخن مي گفت کاملا برمي گشت و رو به او مي نشست. ۱۳-با هرکه مي نشست تا او اراده برخاستن نمي کرد آن حضرت برنمي خاست. ۱۴-در مجلسي نمي نشست و برنمي خاست مگر با ياد خدا. ۱۵-هنگام ورود به مجلسي در آخر و نزديک درب مي نشست نه در صدر آن. ۱۶-در مجلس جاي خاصي را به خود اختصاص نمي داد و از آن نهي مي کرد. ۱۷-هرگز در حضور مردم تکيه نمي زد. ۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود. ۱۹-اگر در محضر او چيزي رخ مي داد که ناپسند وي بود ناديده مي گرفت. ۲۰-اگر از کسي خطايي صادر مي گشت آن را نقل نمي کرد. ۲۱-کسي را بر لغزش و خطاي در سخن مواخذه نمي کرد. ۲۲-هرگز با کسي جدل و منازعه نمي کرد. ۲۳-هرگز سخن کسي را قطع نمي کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگويد. ۲۴-پاسخ به سوالي را چند مرتبه تکرار مي کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود. ۲۵-چون سخن ناصواب از کسي مي شنيد. نمي فرمودـ« چرا فلاني چنين گفت» بلکه مي فرمود « بعضي مردم را چه مي شود که چنين مي گويند؟» ۲۶-با فقرا زياد نشست و برخاست مي کرد و با آنان هم غذا مي شد. ۲۷-دعوت بندگان و غلامان را مي پذيرفت. ۲۸-هديه را قبول مي کرد اگرچه به اندازه يک جرعه شير بود. ۲۹-بيش از همه صله رحم به جا مي آورد. ۳۰-به خويشاوندان خود احسان مي کرد بي آنکه آنان را بر ديگران برتري دهد. ۳۱-کار نيک را تحسين و تشويق مي فرمود و کار بد را تقبيح مي نمود و از آن نهي مي کرد. ۳۲-آنچه موجب صلاح دين و دنياي مردم بود به آنان مي فرمود و مکرر مي‌گفت هرآنچه حاضران از من مي شنوند به غايبان برسانند. ۳۳-هرکه عذر مي آورد عذر او را قبول مي کرد. ۳۴-هرگز کسي را حقير نمي شمرد. ۳۵-هرگز کسي را دشنام نداد و يا به لقب هاي بد نخواند. ۳۶-هرگز کسي از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نکرد. ۳۷-هرگز عيب مردم را جستجو نمي کرد. ۳۸-از شر مردم برحذر بود ولي از آنان کناره نمي گرفت و با همه خوشخو بود. ۳۹-هرگز مذمت مردم را نمي کرد و بسيار مدح آنان نمي گفت. ۴۰-بر جسارت ديگران صبر مي فرمود و بدي را به نيکي جزا مي داد. ۴۱-از بيماران عيادت مي کرد اگرچه دور افتاده ترين نقطه مدينه بود. ۴۲-سراغ اصحاب خود را مي گرفت و همواره جوياي حال آنان مي شد. ۴۳-اصحاب را به بهترين نام هايشان صدا مي زد. ۴۴-با اصحابش در کارها بسيار مشورت مي کرد و بر آن تاکيد مي فرمود. ۴۵-در جمع يارانش دايره وار مي نشست و اگر غريبه اي بر آنان وارد مي شد نمي توانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است. ۴۶-ميان يارانش انس و الفت برقرار مي کرد. ۴۷-وفادارترين مردم به عهد و پيمان بود. ۴۸-هرگاه چيزي به فقير مي بخشيد به دست خودش مي داد و به کسي حواله نمي کرد. ۴۹-اگر در حال نماز بود و کسي پيش او مي آمد نمازش را کوتاه مي کرد. ۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکي گريه مي کرد نمازش را کوتاه مي کرد. ۵۱-عزيزترين افراد نزد او کسي بود که خيرش بيشتر به ديگران مي رسيد. ۵۲-احدي از محضر او نا اميد نبود و مي فرمود « برسانيد به من حاجت کسي را که نمي تواند حاجتش را به من برساند.» ۵۳-هرگاه کسي از او حاجتي مي خواست اگر مقدور بود روا مي فرمود و گرنه با سخني خوش و با وعده اي نيکو او را راضي مي کرد. ۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسي نداد مگر آنکه براي معصيت باشد. ۵۵-پيران را بسيار اکرام مي کرد و با کودکان بسيار مهربان بود. ۵۶-غريبان را خيلي مراعات مي کرد. ۵۷-با نيکي به شروران، دل آنان را به دست مي آورد و مجذوب خود مي کرد. ۵۸-همواره متبسم بود و در عين حال خوف زيادي از خدا بردل داشت . ۵۹-چون شاد مي شد چشمها را بر هم مي گذاشت و خيلي اظهار فرح نمي کرد. ۶۰-اکثر خنديدن آن حضرت تبسم بود و صدايش به خنده بلند نمي شد . ۶۱-مزاح مي کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمي زد. ۶۲-نام بد را تغيير مي داد و به جاي آن نام نيک مي گذاشت.
. ۶۳-بردباري اش همواره بر خشم او سبقت م ي گرفت. ۶۴-از براي فوت دنيا ناراحت نمي شد و يا به خشم نمي آمد. ۶۵-از براي خدا آنچنان به خشم مي آمد که ديگر کسي او را نمي شناخت ۶۶-هرگز براي خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حريم حق شکسته شود. ۶۷-هيچ خصلتي نزد آن حضرت منفورتر از دروغگويي نبود. ۶۸-در حال خشنودي و نا خشنودي جز ياد حق بر زبان نداشت. ۶۹-هرگز درهم و ديناري نزد خود پس انداز نکرد . ۷۰-در خوراک و پوشاک چيزي زيادتر از خدمتکارانش نداشت. ۷۱-روي خاک مي نشست و روي خاک غذا مي خورد. ۷۲- روي زمين مي خوابيد. ۷۳-کفش و لباس را خودش وصله مي کرد. ۷۴-با دست خودش شير مي دوشيد و پاي شتر ش را خودش مي بست. ۷۵-هر مرکبي برايش مهيا بود سوار مي شد و برايش فرقي نمي کرد. ۷۶-هرجا مي رفت عبايي که داشت به عنوان زير انداز خود استفاده مي کرد. ۷۷-اکثر جامه هاي آن حضرت سفيد بود. ۷۸-چون جامه نو مي پوشيد جامه قبلي خود را به فقيري مي بخشيد. ۷۹-جامه فاخري که داشت مخصوص روز جمعه بود. ۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشيدن هميشه از سمت راست آغاز مي کرد. ۸۱-ژوليده مو بودن را کراهت مي دانست. ۸۲-هميشه خوشبو بود و بيشترين مخارج آن حضرت براي خريدن عطر بود. ۸۳-هميشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک مي زد. ۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسايش و آرامش خود را در نماز مي يافت. ۸۵-ايام سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه مي داشت. ۸۶-هرگز نعمتي را مذمت نکرد. ۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ مي شمرد. ۸۸-هرگز از غذايي تعريف نکرد يا از غذايي بد نگفت. ۸۹-موقع غذا هرچه حاضر مي کردند ميل مي فرمود. ۹۰-در سر سفره از جلوي خود غذا تناول مي فرمود. ۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر مي شد و از همه ديرتر دست مي کشيد. ۹۲-تا گرسنه نمي شد غذا ميل نمي کرد و قبل از سير شدن منصرف مي شد. ۹۳-معده اش هيچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد. ۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمي خورد. ۹۶-بعد از غذا دستها را مي شست و روي خود مي کشيد. ۹۷-وقت آشاميدن سه جرعه آب مي نوشيد؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله. ۹۸-از دوشيزگان پرده نشين با حياتر بود. ۹۹-چون مي خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه مي خواست. ۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسيم مي کرد: بخشي براي خدا، بخشي براي خانواده و بخشي براي خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم تقسیم می کرد. 🔹انتشار مطلب با صلوات بر محمد و آل محمد (ص) .
ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم صلوات الله علیه وآله.pdf
357K
🔖فیش منبر متنی pdf 🔖 صلی الله علیه و آله 💠ویژگی های اخلاقی وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 💠 ‼️ متن منبر ولادت با سعادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علیه السلام
. این قوم، مرامش علوی بوده همیشه از بس‌که علی گفته، قوی بوده همیشه ترک و لر و کرد و عرب و شیعه و سنّی در دین محمّد اخوی بوده همیشه.. هشدار که افراط به تفریط می‌افتد با تندروی کندروی بوده همیشه دعوا سر بنزین و حجاب و صف نان نیست دعوا سر ایران قوی بوده همیشه «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم» این قصّه اگر می‌شنوی، بوده همیشه ✍🏻 | 🇮🇷
ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم صلوات الله علیه وآله.pdf
357K
🔖فیش منبر 🔖 صلی الله علیه و آله 💠ویژگی های اخلاقی وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 💠 ‼️ متن منبر ولادت با سعادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علیه السلام
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#گفتارهای_حکیمانه ❇️تأملی بر سیره اخلاقی #پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش دوم 4⃣ پیام
. ❇️تأملی بر سیره اخلاقی رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش سوم 9⃣ سوء استفاده نزدیکان و ویژگانِ رهبران و زمامداران از جایگاه و موقعیت آنان و دستیابی به فرصت‌ها و امکانات بیرون از قانون و فراتر از حق امری رایج بوده است. پیامبر(ص) در تمام دوران رسالت خود به هیچ یک از نزدیکان و ویژگان اجازه سوءاستفاده از رابطه خویشاوندی یا نزدیکی با خود را نداد و در این امر بسیار سختگیر بود. هنگامی که مکه گشوده شد و در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت برخی از نزدیکان پیامبر خواستار فرصت‌های نابرابر شدند و جمعی به گمان خویشاوندی با وی، برای خود برتری‌ها و بخشودگی‌های آخرتی قائل گشتند. پس پیامبر(ص) بر کوه صفا ایستاد و فرمود: «ای فرزندان هاشم!‌ای فرزندان عبدالمطلب! همانا من فرستاده خدا به سوی شما و خیرخواهتانم. نگویید که محمد از ما است. به خدا سوگند که دوستان من از میان شما و غیر شما کسانی جز پروا‌پیشگان نیستند. من در روز قیامت شما را نشناسم؛ و چنان نباشد که به قیامت درآیید در حالی که دنیا را بر پشت خود بار کرده باشید و مردم بیایند در حالی که آخرت را با خود آورده باشند. بدانید که میان خود و میان خدای بزرگ و شما عذری و بهانه‌ای باقی نگذاشتم؛ و من در گرو عمل خویشم و شما نیز در گرو عمل خویش‌ هستید!» (صدوق، صفات الشیعه/۸۴) 0⃣1⃣ پاسداشت اخلاق در مراحل مختلف زندگی کار ساده‌ای نیست، بویژه آنکه در چند جایگاه، پاسداشت اخلاق بسیار دشوار می‌شود؛ در جایگاه قدرت، در هنگامه وسوسه مکنت، در بحران‌های اجتماعی، در تنگناهای اقتصادی، تحت فشارهای روانی و در جنگ. شکستن مرزها و حریم‌های اخلاقی در جنگ راحت‌تر از هر جا صورت می‌گیرد و توجیه می‌شود. اما شاهکار اخلاق پیامبر(ص) در این است که هیچ‌جا از مرزهای اخلاق عبور نکرده است، حتی در بزنگاه‌های جنگ. یکی از زیباترین این صحنه‌ها ماجرای محاصره ثقیف است. پس از فتح مکه و پیکار حُنِین، دشمنان و مخالفان پیامبر(ص) و اسلام در منطقه طائف، در برج و باروی ثقیف گرد آمدند. آنان آذوقه یک سال را درون دژ تدارک کرده بودند و خود را برای جنگی تمام عیار آماده کرده و جنگ‌افزارهای بسیار فراهم کرده بودند. نیروهای مسلمان به فرماندهی پیامبر(ص) به سوی برج و باروی ثقیف حرکت کردند و آنجا را به محاصره درآوردند. از قول عمرو بن‌اُمیه ضَمْری نقل شده است که تیر باران دشمن از حصار قلعه بر ما چندان بود که گویی سیل ملخ به سوی‌مان روانه شده بود. محاصره بیش از دو هفته ادامه یافت. در این مدت مسلمانان با ابزارهای نظامی متفاوت به برج و بارو حمله می‌بردند و دشمن نیز آنان را دفع می‌کرد؛ ولی مسلمانان سخت مصمم به فتح برج و باروی ثقیف بودند و پیروز شدن شان چند ان دور نمی‌نمود. در این اوضاع و احوال زمزمه‌هایی میان برخی سپاهیان مسلمان در توصیف زیبایی و هوس‌انگیزی زنان ثقیف برخاست و این زمزمه‌ها برای تصاحب آن زنان به گوش پیامبر(ص) رسید. آسیب‌های اخلاقی سپاهیان را تهدید می‌کرد و پیامبر احساس خطر می‌کرد. پانزده روز از محاصره ثقیف گذشته بود و سپاهیان پیامبر پیروزی قریب‌الوقوع را انتظار می‌بردند. اما با آن زمزمه‌ها نظر پیامبر(ص) تغییر کرد و تصمیم به ترک محاصره گرفت. عمر بن‌خطاب که قدری متوجه تغییر موضع پیامبر(ص) شده بود نزد وی آمد و گفت: آیا اجازه فتح طائف را نیافته‌ای؟ پیامبر گفت: خیر! گفت: پس اجازه می‌دهید که فرمان کوچیدن سپاه را دهم؟ فرمود: آری! به سپاه فرمان داده شد که از محاصره دست کشند و باز گردند و به سوی محل خویش کوچ کنند. ولوله اعتراض‌ها برخاست. نیروهای نظامی به سراغ یکدیگر می‌رفتند، گفت‌وگو می‌کردند و سخنان شان این بود که از جای خود تکان نمی‌خوریم تا فتح و پیروزی بر طائفیان نصیب‌مان شود! فرماندهان آنان را آرام کردند و پیامبر(ص) وعده پیروزی نزدیک را به ایشان داد. سپاه حرکت کرد. پیامبر(ص) نمی‌خواست در سایه انگیزه‌های پست، کاری پیش برده شود و نتیجه کارزاری در راه خدا به هوسبازی کشیده شود. چون سپاه مسلمانان از طائف به سوی مدینه کوچید عده‌ای به پیامبر(ص) گفتند پس اکنون ثقیف را نفرین کن! پیامبر دست به دعا گشود و گفت: «اللهُمَ اهْدِ ثَقِیفًا وَ ائْتِ بِهِمْ» بار خدایا! ثقیف را هدایت فرما و آنان را در زمره ما در آور!» مدتی بعد چنین شد. (واقدی، المغازی ۳/۹۳۷) .
نامه امام صادق.pdf
886.1K
🔖فیش منبر 🔖 علیه السلام 🔖نامه ای که شیعیان بعد از نمازهای خود می خواندند 💠 نامه امام صادق علیه السلام 💠 📌امام صادق عليه السّلام اين نامه را به اصحاب خود نوشت و به آنها دستور داد اين نامه را به يك ديگر بياموزند و در آن درنگ كنند و آن را بررسى كرده به كارش بندند، آنها هم هر يك نسخه‏اى از آن را در نماز خانه منزل خويش نهاده بودند و هر گاه نمازشان به پايان مى‏ رسيد در آن مى‏ نگريستند. ‼️ متن منبر ولادت با سعادت صلی الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام