eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ✳ کمک نمی‌کنیم که کسی از پیش ما برود 🔻 اهل‌بیت علیهم‌السلام کریم مطلق هستند و با کرامت خویش به استقبال مؤمنانی می‌آیند که به آن‌ها رجوع کرده‌اند. 🔸 جمعی به محضر امام صادق علیه‌السلام آمدند. حضرت با کمال گرمی از ایشان استقبال کردند و دستور دادند بارهای آن‌ها را بر زمین بگذارند و در آن چند روزی که در بیت امام بودند، به احسن ضیافت‌ها از آن‌ها پذیرایی کامل کردند. وقتی عزم بازگشت کردند، امام به خدمتکاران فرمودند: «بگذارید خودشان بارشان را بردارند و به آن‌ها در رفتن کمک نکنید.» مهمانان احساس کردند که شاید امام از آنان ناخشنود شده‌اند و ناراضی هستند که در هنگام ورود و در طول این چند روز به‌گرمی از آنان پذیرایی کردند اما اکنون بستن زاد رحیل را به‌عهدهٔ خودشان گذاشتند و با آن‌ها همراهی نکردند! هنگام حرکت، علت را از امام جویا شدند. ایشان فرمودند: «دأب ما اهل‌بیت علیهم‌السلام این است که از محبان و مشتاقانمان استقبال می‌کنیم ولی کمک نمی‌کنیم که کسی از پیش ما برود.» خیلی تعبیر لطیفی است! حضرت فرمودند: از شما ناراحت نیستیم اما بنای ما بر این نیست که کمک کنیم برای رفتن از پیش ما، و دور شدن را تسهیل نمی‌کنیم. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۷۳ و ۷۴ ‌.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ❁﷽❁ (سلام الله علیها) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا بنت امیرالمومنین السلام ای دختر شاه نجف السلام ای صابر صحرای طف السلام ای چادر زهرا به سر السلام ای نور خورشید و قمر چشم بهم زدیم رسیدیم به شب چهارم محرم، امشب مهمان عقیله ی بنی هاشم و دوتا بچه هاشیم. السلام ای مقتدای عالمین السلام ای خواهر خوب حسین السلام ای بانوی ماتم زده صبر تو صبر جهان بر هم زد السلام ای تار و پود فاطمه دختر صورت کبود فاطمه السلام ای مظهر شور و شعور پای تا سر،عشق سر تا پا حضور السلام ای کربلا در کربلا ای به ایمان برادر مبتلا(۱) تا دید علی اکبر به شهادت رسید عبدالله بن مسلم بن عقیل هم به شهادت رسید دیگه زینب طاقت نیاورد هر دوتا پسرشو آماده کرد خودش لباس رزم تن این دوتا آقازاده کرد هر دو تا رو آورد محضر برادر، حالا میخاد مجلس گرمی کنه زینب  این دو سرباز جوان رزم آورند هر دو ابن الجعفر ابن الحیدرند دو وجیها عند ربک دو عزیز میوه ی دل نور چشم حیدرند دو چکیده آیه ی قرآن حق دو اثر از مکتب پیغمبرند این دو مشتاق صعود آسمان در حقیقت بالهای جعفرند تُنفِقوا مِمّا تُحِبُّونِ منند گر چه هر دو ریزه خوار اکبرند(۲) هر کاری کرد دید حسین راضی نمیشه ، صدا زد حسین جان، تو رو به جان مادرم، فاطمه ی زهرا اجازه بده این دو تا برن ، هر طوری بود اجازه ی میدانشونو گرفت، یکی یکی اول ،محمد، وارد میدان شد، یه چند دقیقه ای گذشت ،شاید زینب اول جلو خیمه ها ایستاده بود، رزم محمدشو تماشا می‌کرد از دور هی تکبیر میگفت، اما همینکه صدای ناله ش بلند شد، دایی جان ، به فریادم برس، دیدن زینب اومد تو خیمه، دیگه زینب از تو خیمه بیرون نیومد ، دومین پسر، عون به میدان رفت، رجز که میخوند نعره ی حیدریش، تمام لشکرو پر می‌کرد اما زینب دیگه از خیمه بیرون نیومد حتی اون لحظه ای که ابی عبدالله بدن نازنینشونو یکی یکی ، برمیگردوند سمت خیمه ها، دیدن زینب از خیمه بیرون نمیاد، بعدها عبدالله جعفر تو مدینه سوال کرد بی بی جان، یه سوالی دارم ازت، مگه بچه های من عیبی دلشتن،شنیدم هر شهیدی رو زمین میفتاد تو میرفتی بالا سرش، علی اکبر که رو زمین افتاد، تو اول اومدی کنار حسین، اما شنیدم وقتی بچه های من رو زمین افتادن ،از خیمه بیرون نیومدی زینب، تا اينو شنید شروع کرد بلند بلند گریه کردن، صدا زد عبدالله، دست به دلم نزار، خدامیدونه منم دلم میخاست بیام بچه هامو بغل بگیرم، اما دیدم حسین هر قدمی که میاد سمت خیمه ها، یه نگاه میکنه سمت خیمه ی من، فهمیدم اگر بیام از من خجالت میکشه، نخواستم خجالت حسینو ببینم، اما میخوام بگم بی بی جان، من یه سوالی از شما دارم، اون لحظه ای که غل و زنجیر به دستان شما میبستن، سر نورانی برادرت حسین، بالا نیزه ها، اونجاچجورتحمل کرد؟ هر جا هستی ناله بزن یا حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍سید جمال الدین شهرزاد (۲)✍ جواد حیدری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام الله علیها .👇
4_5782937550100371341.mp3
22.24M
📆 جمعه ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۳ 🔷 حاج سید رضا نریمانی 🔊 بخش اول | شکستم توبه و دیگر امیدی بر قرارم نیست
. ❁﷽❁ علیه السلام ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه امشب و فردا شب مهمان سفره ی با کرم امام مجتبی هستیم این دو شب متعلق به فرزندان امام مجتبی ست تو این دو شب، هر موقع اشکاتون جاری میشه هم امام مجتبی هم آقامون سیدالشهدا به چشماتون نگاه می‌کنند روضه ی امشب دیگه مقدمه نداره، از همین اول مجلس ،دلتو میبرم تو گودال قتلگاه هر طوری بلدید برا یتیم امام مجتبی گریه کنید چقدر تیر چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته روی خاک، تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه مثل بچه شیر می مونه، وقتی که رجز می خونه میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید سی هزار گرگ، دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید وقتی رسید تو گودال قتلگاه، دید یه نامردی ،شمشیرشو بالا برده ،فرق عمو رو نشانه گرفته، صدا زد : يابن الخبیثه اتقتل عمی تو میخوای عموی منو بکشی، مگه من مرده باشم، من نوه ی همون مادری هستم که خودشو سپر امامش کرد من نوه ی پهلوون خیبر شکن علی هستم میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید سی هزار گرگ، دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید از امامش مثه مادر، تو بلا دفع خطر کرد جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد نامرد شمشیرشو پایین آورد عبدالله دستشو بالا برد سپر بلای عمو کرد تیغ شمشیر دست عبدالله رو گرفت، دست این آقازاده ، به پوست آویزان شد اینجا بود به یاد بازوی ورم کرده ی مادرش فاطمه ی زهرا صدا زد وا اماه، یعنی مادرجان، ببین منم مثل تو دستمو برای دفاع از ولایت دادم توی خون داره می خنده، عمو جون دیدی که مَردم اگه تو خیمه می موندم، جون عمه دق می کردم خدارو شکر نمی مونم، تو غروب قتل و غارت مثه بابام نمی بینم، سوی ناموسم جسارت خدا رو شکر نمی بینم، دست عمه رو می بندن پای نیزه ی ابالفضل، به اسیری مون می خندن(۱) تا ضربه رو خورد افتاد تو بغل ابی عبدالله، ابی عبدالله داره آرومش میکنه غصه نخور عبدالله، الان میری پیش بابات، الان مادرم فاطمه میاد، یه چند لحظه گذشت دیدن نامرد، حرمله پیدا شد نمیدونم یکی دو قدم دیگه تیر و کمان برا چیه؟ تیرو تو چله ی کمان گذاشت گلوی نازک عبدالله رو نشانه گرفت آنچنان تیرو زد گلوی عبدالله به شانه ی ابی عبدالله دوخته شد. هر جا نشستی ناله بزن یا حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍محسن عرب خالقی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد . پیش از آنی که عزادار مُحّرم باشی سعی کن درحرمش مُحرم ومحرم باشی خاک ازحُرمت شش گوشۀ اوحرمت یافت گرشوی خاک رهش قبلۀ عالم باشی منزلت نیست تو را بی مدد مهر حسین گرچه موسی شوی وعیسی مریم باشی گرچه نیکوست به اندوه وغمش ناله زدن سعی کن زینت این روضه وپرچم باشی همره زمزم اشکی که تو را بخشیدند می توان مُحرم بیت لله اعظم باشی شادی هردو جهانت به خداتأمین است گر در این ماه عزا همسفر غم باشی صاحب بزم حسین است علی و زهرا نکند غافل از این محفل ماتم باشی به همان دست وسروسینۀ مجروح قسم شرط عشق است براین زخم تو مرهم باشی خوش به حال تو«وفایی»که خداخواسته است درهمه حال عزادار مُحّرم بـاشی .
فیش‌شب‌اول‌محرم1403.pdf
601.7K
﷽ 🔖🔖 تقدیم به روضه‌خونای عزیز ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ 📜فیش روضه شب اول محرم📜 مناجات و (ع) ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ✍مـؤلــف و نویسنده : آماده چاپ در سایز A4 ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
. ۱۴۰۳ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم روضه سر جناب حضرت مسلم علیه‌السلام امام از کسی که از کوفه می‌آمد، پرسید: از کجا می‌آیی؟ گفت: از کوفه. از آنجا بیرون نیامدم؛ جز آنکه مسلم بن عقیل و ‌هانی بن عروه را کشته و به دار آویخته در بازار قصابان دیدم؛ در حالی که سرهایشان را برای یزید فرستاده بودند. امام حسین گریست و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون. همه‌جا جار زدم آبرویم را نبرید سر به دیوار زدم آبرویم را نبرید شرمگینِ غمِ تو اشک سرازیرِ من است همه‌جا جار زدم آی که تقصیر من است کاش می‌شد که بگویم که کجایی ای‌کاش و از این فاصله  نالم که نیایی ای‌کاش دستم از پشت که بستند به من خندیدند شانه‌ام را که شکستند به من خندیدند چشم صیاد  به چشمان ترم  بود که زد پیش جلاد  دلم یاد حرم بود که زد از  روی بام نگاهم به سوی شام اُفتاد پیکرم بعد سرم از لبه‌ی بام   اُفتاد پیکرم خورد زمین فاطمه نالید حسین سرِ من رو به سوی قافله غلطید حسین سوختم بسکه نمک بر جگری پاره زدند بدنم را سر بازار به قناره زدند بدنم ماند و غمی تازه... سرم را بردند می‌خورد تاب  به دروازه... سرم را بردند دیدی آخر که به کارم گره اُفتاد ای داد سرِ من را به سوی شام فرستاد ای داد من تمامیِ مسیرِ اُسرا را دیدم کربلا کوفه و شام و شهدا را دیدم قبلِ تو آمده‌ام شام بگویم  نزنید سر هر کوچه و هر بام  بگویم نزنید ناله‌ام در دلِ شامات امان از زینب پشت دروازه‌ی ساعات امان از زینب آتش و خار و خس و سنگ و سنان را دیدم معجر سوخته‌ی دخترکان را دیدم گیسویی را دو سه تا چنگ عوض کرد حسین چهرات را اثر سنگ عوض کرد حسین تیغ و تیر و غضب و قهر، خدا رحم کند لشگری رفته از این شهر، خدا رحم کند لشگری رفته که با پیرهنت برگردد رفته همراهِ عقیقِ یمنت برگردد آمدم شام بگویم که سرم مال شما گیسویم پیشکش پنجه‌ی اطفال شما لب و دندان من اینجاست مرتب بزنید خیزران را  ولی ای قوم به زینب  نزنید (حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۵) ✍ .
. غزل محرم یک شهر را عزای محرم گرفته است حال و هوای قلب مرا غم گرفته است قبل از دهه برای عزای تو مادرم اسپند و چایی و رطب بم گرفته است ((باز این چه شورش است))تو را مادرم حسین در وقت شیر دادن من دم گرفته است در بین نوکران تو لات محل ما شیون کنان برای تو پرچم گرفته است وقتی سماورم ز غمت جوش میزند یعنی که چای روضه ی ما دم گرفته است .
بسم الله الرحمن الرحیم این روزها که روزی گریه فراهم است ای روضه خوان،بخوان که دوباره محرم است با عشق‌و‌شور در دل هر کوچه دیده‌ام در دست کودکان محل طبل و پرچم است مانند تیغه‌های علم از سر ادب در محضر تو قامت گردن‌کشان خم است عالم تمام رخت عزا کرده بر تنش ((گویا عزای اشرف اولاد آدم است)) ما گریه می‌کنیم برای تو روز و شب تا اشک ما به زخم تنت مثل مرهم است تا روی نیزه موی تو آشفته شد حسین احوال نوکران تو عمری‌ست درهم است در من کسی به سینه و سر میزند مدام ((باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است)) کاری نکرده‌ایم برای عزای تو در داغ تو اگر که بمیریم هم کم است .
بسم الله الرحمن الرحیم باران رحمت تو به ما بی امان رسید از دست تو به سفره‌ی ما آب و نان رسید با کام تلخ نام تو را تا صدا زدم چندین پیاله‌ی عسل از آسمان رسید حُر دشمن تو بود ولی شد حبیب تو پیش تو از کجا به کجا می‌توان رسید هر اربعین به سمت تو جاری شد این جهان دریای زائران تو تا بیکران رسید در روز حشر خنده کنان می‌رسد اگر هرکس به کربلای تو گریه کنان رسید پایان سبز ، وعده‌ی سرخی راه توست پس باید از مسیر تو تا جمکران رسید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ را باید الان دید علامه مصباح یزدی(ره) عارفه وارسته تربیت مسلمان آگاه
2_1152921504663392128.mp3
1.16M
بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... 🔸اهل ولا، چو روی به سوی خدا کنند 🔸اول برای یوسف زهرا، دعا کنند. اول هر مجلسی... دعای ما سلامتی امام زمانمون هست... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. -
2_1152921504663392783.mp3
1.99M
مناجات 1 🔸ای روح دین! حقیقت ایمان! بیا، بیا 🔸ای جان جان و مصلح کل جهان! بیا 🔸تنها امید عترت و قرآن، بیا، بیا 🔸خورشید، تا به کی، در پس ابرها، نهان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» یابن الحسن... شب دوم محرم... کجا شال عزا به گردن انداختی آقا... کجا برا جد غریبت عزاداری میکنی... 🔸ای پر ز اشک چشم تو صحرا، بیا، بیا 🔸ای سینه سوز ناله زهرا، بیا، بیا 🔸ای آرزوی زینب کبری، بیا، بیا 🔸تا چند سرو قامت دخت علی، کمان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» آقا این روزها... همه دارن شما رو صدا میزنند.. امام زمان... 🔸مولا، کنار چاه، صدا میزند تو را 🔸زهرا، به سوز و آه، صدا میزند تو را اگه الان گوش دل باز کنیم... صدای آقامون امیرالمؤمنین به گوش می رسه... صدای ناله ی مادرمون زهرا به گوش می رسه... هی صدا میزنه... پسرم مهدی کجایی... یا بن الحسن... 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را از فردا وقتی کاروان ابی عبدالله وارد کربلا میشه... دیگه گریه های خانم زینب کبری هم شروع ميشه 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را 🔸زخم عزیز فاطمه گوید به صد زبان 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» (شاعر: غلامرضا سازگار_میثم) صدات رو آزاد کن... هر کجای این مجلس نشستی... زن و مرد... پیر و جوان... ما هم امام زمانمون رو صدا بزنیم... (یا صاحب الزمان....) -
. متن روضه 1 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم شب دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) - 👇
. متن روضه 2 🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی 🔸گشت وارد بر زمین کربلا (فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ (لهوف ص 116) تا رسیدند به کربلا... ابی عبدالله فرمود: این سرزمین چه نام داره؟ گفتند آقا به اینجا کربلا میگن... تا گفتند کربلا... حضرت فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ 🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست 🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست 🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست 🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست ابی عبدالله صدا زد... خیمه ها رو بر پا کنید... اینجا وعده گاه ماست... یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند... حالا میخواد عقیله بنی هاشم... زینب کبری از محمل پایین بیاد... تصور کن ... جوون های بنی هاشم اومدند... دور محمل زینب رو گرفتند... مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند... من ميگم ... شاید عباس علمدار اومده... زانوها رو خم کرده... علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته قاسم عنان مرکب رو گرفته... ابی عبدالله مواظب خواهره... 🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد 🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد با چه عزت و احترامی... خانم رو از محمل پیاده کردند... حقشم همینه... آخه خانم زینب... ناموس خداست... دختر علی هست... احترام داره... آماده ای بگم یا نه؟ 🔻گریز آی جوون های بنی هاشم... نبودید روز یازدهم... عمه جانتون زینب... همه زن و بچه ها رو سوار کرد... دید تنهای تنها مونده... دور تا دورش رو نامحرما گرفتند... یک نگاه انداخت به سمت شط فرات... صدا زد... آی ابالفضل... آی غیرتی... پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست... یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه... صدا زد... حسین جان... ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸به سوی شام و کوفه ام 🔸چه ظالمانه می برند 🔸نمی روم ولی مرا 🔸به تازیانه میبرند (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) 👇