eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
755 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── با قلب خونین و چشمای گریون موندم غریب و بی سروسامون وای از غریبی آقا! اینجا همه از ما طلبکارن همه فقط به فکر آزارن دست از سر تو برنمیدارن وای از غریبی کوفه نیا بخاطر اصغر که روی دست تو میشه پرپر کجا؟پیش چشای خسته مادر وای از غریبی این کوفیا چشم نظر دارن خواهر تو رو آروم نمیزارن از اهل بیتت اینا بیزارن عزیز زهرا *داره التماس میکنه..* قافله رو مدینه برگردون نذار بشه زینب چشاش گریون چشم علمدارت نشه پرخون حسین عزیز زهرا نذار به خواهرت جسارت شه نصیب بچه هات اسارت شه تموم پیکر تو غارت شه *یخ عده مردم بالای دارالاماره رو نگاه میکردن چیکار میکنن با بدن مسلم ابن عقیل..یه وقت دیدن سر از بالای دارالاماره پایین افتاد..شاید مسلم ابن عقیل که بچه هاشم کوفه بودن تو دلش این بود خدا هیچ بچه ای سر بریده باباشو نبینه. با بدنش چه کردن.. آوردن بازار قصابا بدنشو آویزان کردن مردم نگاه میکردن این همون آقاییه که چند روز پیش مردم باهاش بودن دورش بودن الان آویزان بازار قصابها شده..بمیرم برات..خبرش رسید به کاروان ابی عبدالله حضرت فرمود:" انالله و انا الیه راجعون"اولین کاری که حضرت کرده فرمود: دختر مسلم رو صدا بزنید بیاد مردم این دختر بابا نداره احترامش واجبه به همه اهل کاروان آقام سفارش کرده یتیمو احترام بذارید.اما بمیرم برای بچه های یتیم حسین..وقتی این زن و بچه رو وارد کردن جلوشون نان‌ و خرما صدقه می انداختن.. بی بی جان ما این صدقه ها رو جمع کرد فرمود: صدقه بر ما بچه های پیغمبر حرومه ببرید این نان و خرما رو ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜.👇
ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── یه سئوال کرده گفت: بابا فقط می خوام بدونم مادرم دلم آروم بشه آیا کربلا کسی هست کمکش کنه ؟کسی بچه امو یاری می کنه شما هستی؟ امیرالمؤمنین، من هستیم؟ فرمود: هيچکی نیست در عالم باطن هستیم ولی در عالم ظاهر نیستم. پس کی برا حسینم عزاداری می‌کنه..پیغمبر من و شما عزادارا رو گفته یه عده جمع می شن آخر الزمان مثل مادر مرده ها مثل جوون از دست داده ها برا حسینت گریه می‌کنن اینقده خوشحال شد فاطمه.عرض کرد یا رسول الله! والله قیامت تا دونه دونه شون رو شفاعت نکنم بهشت نمیرم.رسید کربلا هفت مرکب عوض کرده دید حرکت نمی کند زهیر را صدا کرد. زهیر سئوال کن ببین این سرزمین چه نامی داره.بزرگای قوم را جمع کردن یکی صدا زد آقا اینجا رو غاضریه میگن، یکی گفت اینجا رو نینوا میگن ،یکی گفت شاطی الفرات میگن اسمای مختلف آوردن نه انگار میدونه باید کجا بیاد فرمود: آیا نام دیگری دارد یا نه؟ یوقت پیرمردی بلند شد صدا زد کربلا. تا اسم کربلا رو آورد فرمود: همینجاس عباس خیمه ها رو بزن..* کربلا مهمون از راه اومده آب و جارو کن مسیر حرمو می دونی که واجبه نگه داری حرمت این حرم محترمو قدماشون رو روی چشات بذار اهل بیت عترت و نبوتن دامن پاکشونو رها نکن این خونواده سخاوتن عزت و کرامته الهی شونه هر امیر و شاه رو بنده می کنه یه سه ساله توی این قافله هست که نگاش مرده رو زنده می کنه حواست باشه که هیچ نامحرمی سایه مخدراتو نبینه کربلا کاشکی می شد کاری کنی تا رباب شط فراتو نبینه خاطرت باشه که زینب از حسین نباید یه لحظه هم جدا شه وقتی می خواد از ناقه پیاده شن حواست خیلی به بچه ها باشه خدا اون روز رو نیاره بچه‌ها طرف گودی قتلگاه برن با پاهایی که مثل گل نازکه روی خارای بیابونا برن میگه جمع شدن دیدن همه از محملا پیاده شدن یه محمل موند چون تشریفاتش فرق می کنه اونم محمل زینبه..حالا نوبت زینب رسید فرمود: همه برن کنار رکابدار ابوالفضله..آین محمل فرق داره دختر امیرالمؤمنین نشسته ابن خانم پنجاه وشس ساله تا حالا کسی قامتشو ندیده وقتی پیاده شد نذاشت پاش مستقیم به زمین بخوره تا اومد پایین دید علمدار زانو زده رکابشو گرفته علی اکبر یه طرف قاسم یه طرف با یه تشریفاتی‌ آوردنش عقیله بنی هاشم رو..تا رسید کربلا گفت حسین من که نرفته بودم جز مجلس زنانه برگرد تا نبینم دشنام و تازیانه *آخ برگرد برگرد برگرد یه دلشوره ای گرفت تا پیاده شد ازناقه یه وقت دید طبل جنگ می زنن آی گریه کن آماده ای یا نه ..گفت: ای کاش مینوشتی ما شیر خواره داریم یا دختران کوچک در این عماره داریم گر محملی عروسی با گاهواره داریم نه راه نه پای راه رفتن نه راه چاره داریم *رباب رو نشون حسین داد گفت رحم کن به این مادر* لب‌های ما از امروز از آفتاب خشکید تا دید حجم لشکر از اضطراب خشکید برگرد ای برادر شیر رباب خشکید «حسین جان حسین جان» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•ای زائر شکسته دل... و حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── طوری شود که مرا هم دوا کنی سرتا به پای غرق گناه و ضلالتم آقا تویی که با بدی ام خوب تا کنی ای زائر شکسته دل شهر غصه ها کی شود که قسمت من کربلا کنی *خوش به حال زائرهایی که الان نشستن کنار مرقد شریف امام حسین‌ ع یا بعضیا الان تو بین الحرمین دارن نگاه به پرچم بالای گنبد می‌کنند دونه دونه اشکاشون از چشم‌هاشون جاری میشه ما هم دلمون تنگ شده آقا ..* کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا این دل تنگم غصه‌ها دارد گویا میل به کربلا دارد کربلا کربلا کربلا کربلا حال و روزش با نوای عشق بهتر می‌شود هر که چشمش در میان روضه‌ها تر می‌شود این دل سنگم که جای خود شنیدم از کسی ریگ های دشت با نام تو گوهر می‌شود مگه میشه دل سنگم باشه اسم امام حسین رو بیاری نرم نشه ؟ حسین جان اسم توچیه که چیکار میکنه خاک رو شمش و طلا می‌کنه* نوکری پستم ولی دلخوشم از اینکه من روزگارم با غلامی شما سر می‌شود *خیلی خوشحالم که اسم منم غلام حسینه خدا را شکر کنید امام حسین یه کاری بهتون داده شدید سیاه لشکر امام حسین، منی که اصلا هیچ کاری هم بلد نباشم آخه از این جنس رفقا کربلا زیاد بودند اومد یکم سن و سالی هم ازش گذشته بود گفت: آقا من جنگ بلد نیستم اهل جنگ و کارزار نیستم می‌تونم با هات باشم منم تو خیمه گاه شما بمونم منو ردم نکنید برم شهرم می‌خوام عاقبت بخیر بشم. حضرت نگاش کرد گفت: بمونه می‌خوام بگم امام حسین‌ رد نمیکنه یه لحظه فکر کرد پیش خودش گفت آقا من یه کار بلدم حضرت فرمود: چه کار بلدی؟ گفت جنگ بلد نیستم آقا من قصه گویی بلدم اگر اجازه بدی شب ها برای بچه‌هات قصه بخونم. امام حسین حتی این قصه گو هم رد نکرد اومد تو خیمه امام حسین برا این دختر کوچولوها می‌شستن این پیرمرده براشون قصه تعریف می‌کرد کربلا. اینی که میگن امام حسین صورت به صورت غلامش گذاشت اون جون نیست ،جون ماجراش یه چیز دیگه هست این همون غلامه هست که بعدکه همه که رفتن اینم زد به دل لشکر که میگن امام حسین اومد صورتی که به صورت علی اکبر گذاشته بود رو صورت این هم گذاشت..* از شما دورم ولی شب‌های جمعه این دلم می‌پرد تا صحن تو مثل کبوتر می‌شود با نوای یا حسین و ذکر شور یا حسن دل اسیر نام های دو برادر می‌شود اول اجازه می‌دید بریم کربلا بعد اسم امام حسن و قاسمش رو بیاریم می‌دونید چرا میگم اولویت با کربلا به خاطر اینکه الان مادرش رسيده کربلا کنار گودال هی صدا می‌زنند یا بنی..* از راه می‌آید بانویی قامت خمیده لب می‌گذارد روی حلقوم بریده مادرها ببخشن بابا سخته یه مادر هر شب جمعه این رگ‌های بریده رو می‌بینه..میگن مادر یکی از مدافعین حرم رو برده بودن منطقه محل شهادت پسرش رو بهش نشون داده بودن از حال رفته بود تازه بدن بچه اشو ندیده بود..تکه تکه مقطع الاعضا است نه فقط گفتن این محل شهادت پسرته مادرش غش کرده بود اما این مادر با همه ی مادرهای عالم فرق داره* فریادهای یا بنی پا بگیرد حیدربیاید بازوی زهرا بگیرد *علی میاد بازوی زهرا رو گرفته خانمم بیا بریم کنار گودال قتلگاه حالا امشب شب جمعه رسیده است انبیا پشتشون روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد بمیرم برای حسین که مادر ندارد یک جای سالم در بدن آخر ندارد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── *یه وقت شنید صدا شیون زنا از حرم بلند شد یعنی غیرتشون قبول نکرد ببینن حسین بی‌کس شده حسین یار و یاوری نداره زنا فریاد زدن ابی عبدالله برگشت دید اهل بیتش بیرون خیمه ان یه صحنه‌ای دیده جان عالم فدا حسین جیگرش آتیش گرفت دید جلوتر از همه زینب شیرخواره رو، رو دست گرفته همه پشت سر زینب یعنی حسین داداش ، همه ی حرف حرم اینه علی داره می‌میره، خیمه دیگه آب نداره، یه کاری کن مادرش داره دق می‌کنه. رباب از خجالت جلوتر نیومده زینب این بچه رو داد دست ابی عبدالله حضرت فرمود: من خودم می‌برم خودم سیرابش می‌کنم. اونا با من سر جنگ دارن بچه شیرخواره ام که گناه نداره آقایان امام حسینی که عالم بهش رو میزنه، امام حسینی که همه منتشو می‌کشن، اومد از یه مشت نامروت منت کشید تاریخ می‌نویسه فرمود: "منو علی ابن المصطفی" به من بچه پیغمبر منت بزارید آبم بخوره می‌میره فقط قول دادم این بچه رو سیرابش کنم مادرش تو خیمه منتظره این جام باز امام حسین خواست دست اینا رو بگیره. میدونی چیکار کردن مشکا رو آوردن بالا نشون امام حسین دادن این مشکا رو برگردوندن آب جلوی امام حسین ریختن گفتن آقا داد می‌زنی میگی تشنمه ما آب داریم به تو نمی دیم. من میگم شاید اونجا سیدالشهدا عبا رو کشید رو صورت علی که نبینه. علی حسرت آبه پسرم تو نبین آبو..بچه رو برداشت زیر عبا برد اومد سمت خیمه چند قدم برگشت دید نه نمی‌تونه روی برگشتن به خیمه رو نداره جواب مادرشو چی بده دوباره برگشت. روایت میگه اینجا متحیره حیرونه تا حالا امام حسین کسی اینجوری ندیده بود هی می‌رفت برمی‌گشت می‌رفت برمی‌گشت. دید نه اونی که جلو خیمه ایستاده زیر آفتاب ربابه اگه بره دق می‌کنه بیچاره میشه لذا رفت دور زد خیمه رو پشت خیمه ها نشست قنداقه رو گذاشت دل خاک...* ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت رفتی و رفت خنده ز لب‌های مادرت یک تیر بوسه‌ات زد و شد روز من سیاه حالا چه کرد بین سفر نیزه ها با سرت *کی خبر به رباب داده به سر زنون اومد پشت خیمه‌ها صدا می‌زنه حسین جان! بزار یه بار دیگه بچه‌مو ببینم. حسین جان بزار یه بار دیگه گلوی بچه‌مو ببوسم آخ خدا برای هیچ مادری نیاره این صحنه رو زنا دست ربابو گرفته بودن از بس چنگ به صورت میزد آوردنش کنار مزار علی اصغر یه نگاه کرد دید گوش تا گوش که میگن یعنی سر به پوست آویزون بود چیزی نمونده بود از این فقط خم شد آروم گلو رو بوسید..* هرکس که دید راس تو بر روی نیزه ها آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت *وقتی بوسیدیم گلوی ریش ریش شده را زینب با اصرار رباب و برگردوند صدا زد حسین خاک بریز روی این بدن مادرش داره میمیره * اورک ملکِ ویرانده الله خیالی پریشانده الله سوسوزو اغلوم اخلانده الله آدامسیز ربابم ای وای بغاضی یارالی بالام وای دوشدی سینه امده آرالی بالام وای تِز گل ربابی مارالی بالام وای «لای لای بالام لای...» *گذشت تموم شد داشتن محملا رو می‌بردن فردای عاشورا یه کاروان عصر یازدهم داشت حرکت می‌کرد یه وقت دیدن از بین یه محملی صدا ناله زنانه بلند شد. زینب سلام الله علیها بررسی کرد دید این ناله از محمل رباب بلند شده..عروس مادرم چرا گریه می کنی گفت بی‌بی جان دیشب یکم آب خوردم بعد ساعت ها تشنگی آبو باز کردن یکم آب خوردم امروز می‌بینم شیر دارم ولی علی ندارم الان دلم تنگ شده برا علی اصغرم...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•انا لله و انا الیه راجعون.. امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── روایت اینجوری میگه: جناده نامیه میگه اون شب آخر وارد حجره ی امام مجتبی علیه السلام شدم. وارد حجره شدم دیدم یه آقایی تا کمر تو تشت خم شده میگه تا نزدیک‌تر شدم ببینم چه خبره دیدم "و تخرج کبده قطعة قطعة" دیدم جگرش قطعه قطعه داره وارد تشت میشه.. ترسیدم صدا زدم یابن رسول الله برم طبیب بیارم؟ سر و آورد بالا تا من و دید، دیدم خون از کنار لب ها داره می‌ریزه یه جوری به من جواب داد تکلیفم روشن شد. گفت:" انا لله و انا الیه راجعون" آدم زرنگی بود میگه دیدم لحظه آخرشه اومدم جلوش زانو زدم با این دستای لرزانش دور دهان مبارک و پاک میکرد گفتم یه چیزی به من بگو پسر فاطمه لحظه آخری.. امام حسن ع شروع کرد در مذمت دنیا حرف زدن صدا زد پسر جناده حواست باشه دنیا اینه دنیا حلالش حساب کتاب داره، دنیا شبهه اش عتاب داره و اما حرامش کتک داره دنیا همینه ها حلالشم سخته تا چه برسه به حرامش میگه دید من دارم نگاهش میکنم یه نگاه به من کرد گفت پاشو برو دیگه،پاشو برو بلند شدم برم کأن اشاره کرد برگرد گفتم جانم گفت این تشت و بردار چرا من نمی‌دونم اینجا دیگه روایت تموم میشه اما من نمی‌دونم مراعات کیو کرد شاید میخواست بگه جناده پشت در زینب وایساده بلند شو برو قامت زینب و کسی ندیده چقدر غیوره.. همه ی غیرت امام حسنه..امشب شب امام حسنه ، من، تو، بزرگترا کی می‌تونه بفهمه سهم امام حسن و تو کربلا نه فقط قاسمش مه برای سنگ باران وسط میدانش میمیریم..نه فقط عبداللهی که روضه اش گودالیه.. یه چیزی بهت بگم نه فقط جانباز داده حسن مثنی و دیگران،غیر از اینا در بعضی از نقل ها هم هست چند تا از دخترانش دم غروب کربلا زیر اسب جون دادند سهم امام حسن زیاده سهم امام حسن خیلیه اصلا چی دارم میگم، حسینم سهم امام مجتبی است کربلا اون لحظه آخری که سرش تو بغلش بود گفت: "یا اباعبدالله لایوم کیومک یا اباعبدالله" حکم مأموریت داد. یعنی: حسین جان تا اینجا همه برای من بود داداش چیا ؟حسین جان تهمتا برای من، غربتا برای من ،بگم حسین جان خلوتی مادر برای من، زمین خوردنش برای من... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #زوار_کربلا #روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام 🔸عشق است کربلای تو لبیک یا حسین 🔸جان و تنم فدای
. |⇦•پر می زند سوی حرم... حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام ویژهٔ اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام حمیدرضا گودرزی ●━━━━━━─────── اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ به عِلمُک دلشوره دارد به دلم شب‌های جمعه پر می‌زند سوی حرم شب‌های جمعه *شب جمعه کربلا چه خبره ؟دل شما هم الان پیش اون‌هایی هستش که دارن تو مسیر نجف و کربلا رو میرن امسال نتونستی بری دلتنگی..* دلشوره دارد این دلم شب‌های جمعه پر می‌زند سوی حرم شب‌های جمعه گریه ام به یاد ساقی لب تشنه ی عشق با روضه ی مشک و علم شب‌های جمعه دل تنگی حرم نمی گردد مداوا با تربت شاه کرم شب های جمعه تا می‌نویسم خواهرش در قتلگاه است در دست من گرید قلم شب‌های جمعه * از همین جا سلام بدیم شب جمعه...* حالا که من از حرم دورم درمونم صبره آخه مجبورم یه سلام میدم با حسرت طرف کربلا آرزو دارم بمیرم حرم کربلا حسین غم کربلا منو می‌کشه دل من فقط تو حرم خوشه *دست به سینه "السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین" قربان اون لحظه‌ای که..* از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین آخ دست و پا می‌زد حسین، زینب صدا می‌زد،حسین *چه جوری خودش رو رسوند نمی‌دانم..* چقدر شلوغه قتلگاه نمی‌رسه صدات نمی‌دونم باید حسین چیکار کنم برات *آخه یه خواهر تو این لحظه‌ای که "و الشمر جالس علی صدر الحسین" شمر رو سینه نشسته چه کاری از یه خواهر ساخته است؟* لبای تشنه تو شد مصیبت فرات آخ ،عجب قیامتی شده غروب کربلات شبیه مادرم زدن تو را چو بی‌ هوا به زیر چکمه‌های شمر زدی تو دست و پا حسینم! برای درهمی حسین یه عده کشتنت.. دیدم که پاره پاره شد تموم پیرهنت نشد که نیزه‌ها را در بیارم تنت غروب و نعل تازه و صدای ده سوار «یاحسین..یا حسین..‌» شب‌های جمعه نیمه شبها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می‌آید زنی قامت خمیده لب می‌گذارد روی حلقوم بریده *علی لعنت الله علی قوم الظالمین* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. وتوسل به روحی له الفدا ●━━━━━━─────── از فراق تو نَمردیم مسیحا نشدیم چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم جای تو دست به دامان طبیبان بودیم حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم بی تو یک عمر پِی هرکس و ناکس رفتیم گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم نام مجنون به روی ماست ولی کو مجنون؟! وقتی از هجر تو آواره‌ی صحرا نشدیم درد این است که ما محض رضای دلِ تو بی‌خیالِ خوشی فانی دنیا نشدیم خاک عالم به سر ما که در این عمر دراز لحظه‌ای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم گریه کردیم ولی گریه‌ی بی‌فکر چه سود؟ قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم پیشِ ما آمدی اما همه غفلت کردیم لحظه‌ای پای قدم رنجه‌ی تو پا نشدیم قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز زائر مَرقد شش گوشه‌ی آقا نشدیم کاش میشد که تو مارا به زیارت ببری یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری *شاعر: .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇