.
#هفتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
🟢 امام حسن مجتبی (ع) به پیرمرد تبسم و سلام کرد؛
علامه مجلسی می نویسد:
مردی از شام به تحریک معاویه به امام مجتبی علیه السلام ناسزا گفت. امام مجتبی علیه السلام صبر کرد تا سخن او به پایان رسید، آن گاه به سوی او رفت، تبسمی کرد و به او سلام کرد و سپس فرمود: «پیر مرد! فکر می کنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای. اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم، اگر راهنمایی می خواهی، راهنمائیت کنیم و اگر گرسنه ای سیرت کنیم، اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بی نیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم، و می توانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و…»
مرد شامی در برابر این خلق عظیم شرمنده شد، گریه کرد و گفت: اشهد انک خلیفة الله فی ارضه، الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر می داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد.
سپس فرمود: تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید.
📚 منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۳۴۴
#امام_حسن
#فضائل_امام_مجتبی_ع
.
.
📗 کرامت امام حسن علیه السلام؛
زمخشری در کتاب ربیع الابرار از انس بن مالک روایت کرده که گوید: من در خدمت حسن بن علی (ع) بودم که کنیزکی بیامد و شاخه گلی را به آن حضرت هدیه کرد.
حسن بن علی بدو گفت:
«انت حرة لوجه الله» (تو در راه خدا آزادی!)»
من که آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض کردم: کنیزکی شاخه گل بی ارزشی به شما هدیه کرد و تو او را آزاد کردی؟
در پاسخ فرمودند:
«هکذا ادبنا الله تعالی:
اذا حُییتُم بتَحِیة فحَیوا باَحسَنَ منها
و کان احسن منها اعتاقها»
اینگونه خدای تعالی ما را ادب کرده که فرمود: «وقتی تحیه ای به شما دادند، تحیتی بهتر دهید» و بهتر از آن آزادی اوست.
📚منبع
ملحقات احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، ج ۱۱، ص ۱۴۹
#کرامات
#امام_حسن_مجتبی
#فضائل_امام_مجتبی_ع
#امام_حسن
.
✔️ جود و کرم امام حسن علیه السلام؛
ابن عبّاس ضمن حديثى حكايت می كند:
روزى جمعى از بنى اميّه در محلّى نشسته بودند و در جمع ايشان يك نفر از اهالى شام نيز حضور داشت و امام حسن مجتبى عليه السلام به همراه عدّه اى از بنى هاشم از آن محلّ عبور مى كردند، مرد شامى به دوستان خود گفت: اين ها چه كسانى هستند كه با چنين هيبت و وقارى حركت مى كنند؟!
گفتند: او حسن، پسر علىّ بن ابى طالب عليه السلام است و همراهان او از بنى هاشم مى باشند.
مرد شامى از جاى برخاست و به سمت امام حسن مجتبى عليه السلام و همراهانش حركت نمود و چون نزديک حضرت رسيد گفت: آيا تو حسن، پسر على هستى؟!
حضرت سلام اللّه عليه با آرامش و متانت فرمودند: «بلى»
مرد شامى گفت: دوست دارى همان راهى را بروى كه پدرت رفت؟
حضرت فرمودند: «واى بر تو! آيا مى دانى كه پدرم چه سوابق درخشانى داشت؟!»
مرد شامى با خشونت و جسارت گفت: خداوند تو را همنشين پدرت گرداند، چون پدرت كافر بود و تو نيز همانند او كافر هستى و دين ندارى.
در اين لحظه يكى از همراهان حضرت سيلى محكمى به صورت مرد شامى زد و او را نقش بر زمين ساخت.
امام حسن عليه السلام فورا عباى خود را روى مرد شامى انداخت و از او حمايت نمود و سپس به همراهان خود فرمود: «شما از طرف من مرخّص هستيد، برويد در مسجد نماز گذاريد تا من بيايم.»
پس از آن امام عليه السلام دست مرد شامى را گرفت و او را به منزل آورد و پس از رفع خستگى و خوردن غذا، يک دست لباس نيز به او هديه داد و سپس روانه اش نمود.
بعضى از اصحاب به حضرت مجتبى عليه السلام گفتند: يا ابن رسول اللّه! او دشمن شما بود، نبايد چنين محبّتى در حقّ او شود.
حضرت فرمودند: «من ناموس و آبروى خود و دوستانم را با مال دنيا خريدارى كردم.»
پس از آن كه مرد شامى رفت. به طور مكرّر از او مى شنيدند كه مى گفت: روى زمين كسى بهتر و محبوب تر از حسن بن على عليهما السلام وجود ندارد.
📚منبع
ترجمة الامام الحسن عليه السلام، به نقل از طبقات ابن سعد، ص ۱۴۹
#امام_حسن_مجتبی_ع
#فضائل_امام_مجتبی_ع
#امام_حسن
.
🌹 این کودک ریحانه من است
از (حلیه ابونُعیم) نقل شده که حضرت حسن(ع) میآمد بر پشت و گردن حضرت رسول(ص) سوار میشد هنگامیکه آن حضرت در سجده بود و حضرت او را به رفق و همواری از دوش خود میگرفت. هنگامی مردم بعد از فراغ از نماز عرض کردند: یا رسول اللّه! شما نسبت به این کودک به طوری مهربانی میکنید که با احدی چنین نمیکنید؟!
فرمود: «این کودک ریحانه من است و همانا این پسر من، سیّد و بزرگوار است و امید میرود که حق تعالی به برکت او اصلاح کند بین دو گروه از مسلمانان.»
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص۵۲۹
#میلاد_امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی_ع
#فضائل_امام_مجتبی_ع
#مداحی_عالمانه
.
🌸 مرا از دست دشمن نجات بده
شیخ رضی الدین علی بن یوسف بن المطهّر الحلّی روایت کرده که شخصی خدمت جناب امام حسن علیهالسّلام آمد و عرض کرد: یابن امیرالمؤمنین! تو را قسم میدهم به حق آن خداوندی که نعمت بسیار به شما کرامت فرموده که به فریاد من رسی و مرا از دست دشمن نجات دهی؛ چه مرا دشمنیاست ستمکار که حرمت پیران را نگاه نمیدارد و خُردان را رحم نمینماید.
حضرت در آن حال تکیه فرموده بود چون این بشنید برخاست و نشست و فرمود: «بگو که خصم تو کیست تا از او دادخواهی نمایم؟» گفت: دشمن من فقر و پریشانی است! حضرت لختی سر به زیر افکند پس سر برداشت و خادم خویش را طلب داشت و فرمود:
«آنچه مال نزد تو موجود است حاضر کن؛ او پنج هزار درهم حاضر ساخت.»
فرمود: «بده اینها را به این مرد. پس آن مرد را قسم داد و فرمود که هرگاه این دشمن تو بر تو رو کند و ستم نماید شکایت او را نزد من آور تا من دفع آن کنم.»
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص۵۳۳
#امام_حسن_مجتبی_ع
#فضائل_امام_مجتبی_ع
#مداحی_عالمانه
.