eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌_السلام فرازی از یک الهی به شور قیام حسین به فریاد سرخ و پیام حسین به آنان که محو نگاهش شدند شهید سرافراز راهش شدند.. به مردانِ در عشق، ضرب‌المثل به مرگی که شیرین‌تر است از عسل به شیدایی مسلم بن عقیل به اول شهید از تبار خلیل.. به دستی که در علقمه، شد قلم وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم به آبی که از چشمۀ مشک ریخت به زینب که از روی تلّ اشک ریخت به گودال بالاتر از طاقِ عرش به خونی که پاشید بر ساق عرش به «روز دهم» زیر چرخ کبود که «خورشید بر نیزه گل کرده بود» به قنداقه‌ای که به معراج رفت به پیراهنی که به تاراج رفت به اسبی که کوبید سر بر زمین به خون‌های جاری در آن سرزمین به ماهی که مهرش شده مشتری به ایثار انگشت و انگشتری به آیات کهف و به آیات نور به مهمانی سر، میان تنور به عاشق‌ترین خواهر روزگار که صبر و وفا را، شد آموزگار به غم‌های بانوی مَحمِل‌نشین به ایراد آن خطبۀ آتشین به شور مناجات مولا علی به جان‌های پیوسته با «یا علی» به تأثیر شب‌ناله‌هایِ کمیل به سوز علی، در دعای کمیل به دل‌های عاشق، قراری ببخش فروغی از آیینه‌داری ببخش که نور دل اهل بینش تویی سرآغاز هر آفرینش تویی به راه تو آنان که سر داده‌اند ز فضل تو ما را خبر داده‌اند.. ندارم کسی جز تو فریاد‌رس تویی داد‌خواه و تویی داد‌رس الهی و ربی! پناهم بده به سرمنزل عشق راهم بده مرا جز تو، با کس سر و کار نیست پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟ نه چشمی نظر می‌کند سوی من نه راه فراری فراروی من.. تو گرداندی از من بلا را به لطف ندیده گرفتی خطا را به لطف به صد مرحمت ای خدای جلیل پراکندی از من ثنای جمیل ثنایی که شایستۀ من نبود سزاوار تشریف این تن نبود ندیدی به کردار من جز قصور مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور منم شرمسار از بَدِ حال خود زمین‌گیرِ زنجیرِ اعمال خود.. نشد دامنم پاک از خار‌ها شکستم حریم تو را بار‌ها سزد گر ببارد بلا بر سرم که در بند نفس جنایت‌گرم نه این بد‌دلی، در سرشت من است حجاب دعا، فعل زشت من است تو آگاهی از زشتی کار من نباشد نهان از تو اسرار من مرا اشک‌باران‌تر از ابر کن عقوبت اگر می‌کنی، صبر کن مرا داد دنیا فریب از غرور به زندانم از آرزوهای دور نباشی اگر دست‌گیرم هنوز به نادانی خود دلیرم هنوز مرا خواب غفلت گرفتار کرد مرا نفس فرمان‌روا خوار کرد پی خواهش دل شدم سال‌ها شکسته‌ست از من پر و بال‌ها هوای دلم گشت دام فریب دچارم به این سرنوشت غریب چرا بی‌اثر اشک و آه من است؟! که سَدّ اجابت گناه من است گناهم، زیان جای سود آورد بَلا بر سر من فرود آورد.. به کف غیر اندوه چیزی نماند ز‌ مُلک تو راه گریزی نماند الهی و ربّی! کرم کن کرم بخوان چون کبوتر مرا در حرم.. تو پوشیده‌ای عیب‌های مرا ببین گریۀ های‌های مرا من آنم که بَر خود ستم کرده‌ام و کسبِ رضای تو کم کرده‌ام دلم در حریم تو نااهل بود دلیری من از سَرِ جهل بود مرا نیست هر چند قلب سلیم مکن چیره بر من عذاب الیم الهی و ربّی! من آن بنده‌ام که اینک تهی‌دست و شرمنده‌ام ضعیفم من و دردمند و حقیر ذلیلم من و مستمند و فقیر ز بیم تو در چشم من خواب نیست به روز عقوبت مرا تاب نیست عقوبت ز اعمال خود می‌کشم که طعم عذاب تو را می‌چشم به جُرمی که کردم در آن سال‌ها اسیرم اسیر سیه‌چال‌ها.. چو با یادت آورده‌ام شب به روز امیدم تویی، هستی‌ام را مسوز اگر بر عذابت صبوری کنم صبوری کی از داغ دوری کنم؟ به اکرام تو چشم اگر دوختم به امید عفوت چرا سوختم؟ تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن در آتش، زبان مرا باز کن که شیون بر‌آرم در آن آستان شوم با دل خسته هم‌داستان به حسرت بنالم ز دل مثل نای بگریم بر احوال خود، های‌های بخوانم تو را از سویدای جان که اِی آرمانِ دلِ عارفان! پشیمانم و سرپناهی نماند به جز آستان تو راهی نماند «عقوبت مکن عذرخواه آمدم به درگاه تو روسیاه آمدم» ندارم به جز لطف تو دادرس تو بیچارگان را به فریاد رس که غیر از تو بخشد گناه مرا؟ که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟.. نجاتم از این روسیاهی ببخش به این بی‌نوا آنچه خواهی ببخش .
. کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی این حسین است که با خود همه را خواهد برد .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. امید به خدا داشتن لاتقنطوا من رحمت الله 💠داستان از خواب بیدار شدند دیدند همه خروسهای روستا مرده ا
. بر عفو بی‌حسابت این نکته‌ام گواه است گفتی که یأس از من بالاترین گناه است من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است هرگز نمی‌پسندی در بر رویم ببندی آخر کجا گریزد عبدی که بی‌پناه است در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم مویم شده سفید و پرونده‌ام سیاه است بازآمدم به سویت برگشته‌ام به کویت این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است من عهد خود شکستم من راه خویش بستم ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است یک لحظه بی‌تو بودن یک‌عمر اشتباه است یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است استاد حاج ✍ .
المؤمنين_علی_عليه_السلام‏ در مسجد کوفه بسم الله الرحمن الرحیم اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ‏ وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَ الْأَقْدَامِ‏ وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لاَ مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‏ وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ‏ وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ‏ لِكُلِّ امْرِى‏ءٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ‏ وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ‏ وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى نَزَّاعَةً لِلشَّوَى‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلاَّ الْمَوْلَى‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَمْلُوكَ إِلاَّ الْمَالِكُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْعَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الذَّلِيلَ إِلاَّ الْعَزِيزُ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلاَّ الْخَالِقُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْعَظِيمُ وَ أَنَا الْحَقِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْحَقِيرَ إِلاَّ الْعَظِيمُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّعِيفَ إِلاَّ الْقَوِيُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَنِيُّ وَ أَنَا الْفَقِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَقِيرَ إِلاَّ الْغَنِيُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُعْطِي وَ أَنَا السَّائِلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ السَّائِلَ إِلاَّ الْمُعْطِي‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّتُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَيِّتَ إِلاَّ الْحَيُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَانِيَ إِلاَّ الْبَاقِي‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلاَّ الدَّائِمُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلاَّ الرَّازِقُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِيلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْبَخِيلَ إِلاَّ الْجَوَادُ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُعَافِي وَ أَنَا الْمُبْتَلَى وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُبْتَلَى إِلاَّ الْمُعَافِي‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْكَبِيرُ وَ أَنَا الصَّغِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الصَّغِيرَ إِلاَّ الْكَبِيرُ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْهَادِي وَ أَنَا الضَّالُّ وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّالَّ إِلاَّ الْهَادِي‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلاَّ الرَّحْمَنُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ السُّلْطَانُ وَ أَنَا الْمُمْتَحَنُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إ ِلاَّ السُّلْطَانُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الدَّلِيلُ وَ أَنَا الْمُتَحَيِّرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُتَحَيِّرَ إِلاَّ الدَّلِيلُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَفُورُ وَ أَنَا الْمُذْنِبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلاَّ الْغَفُورُ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَالِبُ وَ أَنَا الْمَغْلُوبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ إِلاَّ الْغَالِبُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلاَّ الرَّبُ‏ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُتَكَبِّرُ وَ أَنَا الْخَاشِعُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْخَاشِعَ إِلاَّ الْمُتَكَبِّرُ مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ ارْحَمْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ ارْضَ عَنِّي بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ فَضْلِكَ‏ يَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الاِمْتِنَانِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏ .👇
. هر لباس کهنه قبل از سال نو پشت در است سائل این خانه اما کهنه کارش بهتر است آی صاحبخانه پس کی نونوارم می کنی؟ پیش خوبانت اگر رسوا شوم درد سر است سفره آماده است، اما میهمان آماده نیست آه باران بهاری! چشم خشکم نوبر است لطف کن چوبم بزن، ردّم کنی دق می کنم آبرویم ریخت پیش هر که این دور و بر است خاک ویرانم ولی حتماً به دردت میخورم آنکه بُرده سود، از خاک خرابه زرگر است آنقدر بخشیده ای خشم تو یادم رفته است آنچه غفلت دارم از آن، ترس روز محشر است نفس، عمری بندگی های مرا در بند کرد نفس را در هم شکستن، کار شاه خیبر است زودتر پرونده ی ما را بده دست علی حاصل صوم و صلات روزه داران حیدر است زیر ایوان طلایش، قبله سرگردان شده حرف انگور نجف در سجده مستی آور است بسکه محتاجم علی را با حسن دادم قسم چون گره را باز کردن، کار سبط اکبر است سفره ی شب های قدرم را حسن انداخته او که در دست کریمش، رزق سال نوکر است عاقبت روزی بقیعش مثل مشهد می شود گرچه حالا چشم ها از غربت آنجا تر است یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر آنکه از آتش فراری داده من را مادر است مادر ما را زدند و دست مولا بسته بود آه حیدر از همان میخی است که روی در است زینبش با آه و ناله گفت ای همسایه ها اینکه می سوزد در آتش، دختر پیغمبر است فاطمه با خنجری کُند از حسینش دل برید حنجرش آتش گرفت اما صدا بی جوهر است خیمه اش در شعله و در شعله دامن سوخته دختری که سوخته دستش به روی معجر است پیش مادر سر جدا شد، سر در آورد از تنور شانه زد زهرا بر آن مویی که پُر، خاکستر است ✍ .👇
. یا اول مظلوم ✳️ من ایشان را دوست دارم به جهت اینکه رسول خدا(ص) ایشان را دوست داشت عبد الرّحمن بن جندب از پدرش روايت‌كرده كه گفت: چون با عثمان براى خلافت بيعت شد از مقداد بن اسود كندى- رحمه اللَّه- شنيدم كه به عبد الرّحمن بن عوف مى‌گفت: اى عبد الرّحمن به خدا سوگند هرگز رويدادى مانند آنچه بر سر اين خاندان (اهل بيت پيامبر) عليهم‌السّلام پس از رحلت پيامبرشان صلّى اللَّه عليه و آله آمد نديده بودم! عبد الرّحمن گفت: مقداد! تو را به اين گونه امور چكار؟ مقداد گفت: «به خدا سوگند ايشان را دوست مى‌دارم بدين جهت كه رسول خدا(ص) دوست‌شان مى‌داشت و به خدا سوگند اندوهى كه به هيچ وجه نمى‌توانم اظهارش كنم بر من چيره شده از اينكه قريش به جهت شرافت اين خاندان بر ساير مردم شرف يافتند و با اين حال همگى همدست شده تا قدرت و نفوذ و حكومت رسول خدا(ص) را از دست ايشان ربودند.» عبد الرّحمن گفت: اى واى! به خدا سوگند من فراوان خود را به خاطر شما به زحمت انداخته‌ام. مقداد گفت: «توجّه كن به خدا سوگند دست از دامان مردى برداشتى كه از جمله كسانى‌است كه به حق فرمان دهند و به حق عدالت ورزند، هان به خدا سوگند اگر ياورانى عليه قريش مى‌يافتم با آنان مى‌جنگيدم همان‌گونه كه در روزهاى بدر و احد جنگيدم.» عبدالرّحمن گفت: مادرت به عزايت بنشيند مقداد! مبادا مردم اين سخن را از تو بشنوند، به خدا سوگند مى‌ترسم از اين‌كه تو صاحب يك فرقه و آشوبى شوى. جندب گويد: پس از آنكه مقداد از آنجا رفت، نزد او رفته و گفتم: من از ياران توام. گفت: خدا تو را رحمت كند، آنچه ما خواهان آنيم دو سه نفر مرد براى آن كافى نيست پس از نزد وى بيرون شدم و خدمت على بن ابى طالب(ع) رسيدم و گفتار او و خودم را به عرض رساندم و حضرت براى ما دعاى خير فرمود. 📚منبع امالی، شیخ مفید، ص۱۹۸ ............. 🌸 مهر پیامبر(ص) و علی(ع) پیامبر می‌فرمود: «اى على! به راستى كه خداوند بزرگ، مهر من و مهر تو را در دل نخستين گروهى كه به سوى بهشت پيشى مى‌گيرند، قرار داده‌است و دشمنى من و دشمنى تو را در دل اولين گروهى از گمراهان از امّت من كه به سوى آتش پيشى مى‌گيرند، قرار داده‌است.» 📚منبع الخصال، شیخ صدوق، ترجمه جعفرى، ج ۲، ص ۳۸۷ .
. أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ يَنْقَضِيَ عَنِّي شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَيْلَتِي هَذِهِ وَ لَكَ قِبَلِي ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِي عَلَيْهِ. پناه میآورم به عظمت ذات كريمت، از اينكه ماه رمضان از من سپرى شود، يا سپيده اين شب طلوع كند، و از سوى من نزد تو گناهى يا نتيجه كارى مانده باشد، كه مرا بر آن عذاب نمايى .
. 🟢 منفعت دوست‌داشتن حضرت علی(ع) در روز قیامت حارث همدانی می‌گوید: به محضر امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه‌السّلام وارد شدم. امام فرمود: «چه چیز تو را به اینجا کشانده‌است؟» عرضه داشتم: دوستی تو ای امیرمؤمنان. پس فرمود: «ای حارث! آیا مرا دوست می‌داری؟» پس گفتم: به خدا سوگند! بله ای امیرمؤمنان. امام فرمود: «آگاه باش اگر جانت به گلویت برسد مرا هرگونه که دوست می‌داری مشاهده خواهی‌کرد و اگر مرا مشاهده‌کردی در حالی‌که انسان‌ها را از حوض [کوثر] همچون شتران تشنه و غریب سیراب می‌کنم، مرا هرگونه که دوست می‌داری مشاهده خواهی‌کرد و اگر مرا مشاهده‌کردی درحالی که بر پل صراط با پرچم حمد در مقابل رسول خدا(ص) می‌گذرم مرا هرگونه که دوست می‌داری مشاهده می‌کنی.» 📚منبع امالی، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۱۱ ......... 🟩 دوست‌داشتن حضرت علی(ع) و فاطمه(س) جمیع بن عمیر می‌گوید: می‌شنیدم که عمّه‌ام به عایشه می‌گفت: تو بودی که آن‌سان به سوی علی علیه‌السّلام قدم برداشتی؟ عایشه گفت: ما را رها کن! هیچ مردی در نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله محبوب‌تر از علی علیه‌السّلام و هیچ زنی محبوب‌تر از فاطمه علیهاالسّلام نبود. 📚منبع امالی، شیخ طوسی، ج۱،‌ ص۷۴۳
4_6046170791387601692.mp3
44.2M
🎤 اختصاص شیخ مفید المومن مرآت المومن شیعه امام حسین کسی ست که اگر به او نگاه کردی، یاد امام حسین بیفتی (چون اعمالش امام حسینی ست ) در امور مادی به پایین تر از خود نگاه کنید(تا قانع باشید) و در امور مادی به بالاتر از خود نظر کنید(تا عملش به چشمش نیاید و برای رسیدن به درجات بالاتر تلاش کند) دین پابرجا نماند ،مگر با ثروت خدیجه و شمشیر علی امیرالمؤمنین
. متن روضه شب شهادت امام علی (ع) روضه امشب این خانه باز پر شده از محمود کریمی امشب این خانه باز پُر شده از گریه و سوز و آه و دلشوره حال اُم‌ البنین تماشایی است گاه اشک است و گاه دلشوره مادری بود سر به زیر و علی که تَرَک خورده بود احساسش همه بر گِرد بسترش اما دَمِ در ایستاده عباسش تا بُریده نَفَس نَفَس میزد گریه در‌ بینِ خانه می‌اُفتاد مردِ خیبر مقابلِ زینب هِی سَرش رویِ شانه می‌اُفتاد گفت آقا شب وصال است و دلخوشم با صدایِ زهرایم همه از دورِ بسترم بروند همه جز بچه‌هایِ زهرایم سر ‌به زیر رشیدِ این خانه سمت در داشت جان به لب می‌رفت دست بر سینه داشت آهسته رو به بابا عقب عقب می‌رفت ناگهان گفت جانِ بابا باش پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین ای تمامِ وصیتم عباس جانِ تو جانِ دخترانِ حسین همه را تا سپرد بر عباس گفت راحت خیالت ای مادر در جوابش به گریه اُم‌ِبنین گفت شیرم حلالت ای مادر علقمه دید خم شده بر مَشک آنقدر تیر خورد تا اُفتاد همه در پشتِ نخل ها بودند همه گفتند مرتضی اُفتاد … دیگه به خیمه نرسید آب ... اما فقط این نبود تا خبر آوردن عباس رو زمین افتاد ... ای برادر من ، چشم تو روشن روم نمیشه بگم رفت ، معجر از سرم بزار روضه مو اینجور برات بگم ، تا رو زمین افتاد ، وقتی یه عده بیان دور یه شیر نر ، زخمی ؛ اونایی که جسورترن میرین با یه وسیله ای ، چیزی ، چوبی ... میزنن به بدنِ شیر ، ببینن زنده است یانه .. هی میومدن جلو ، میدیدن یه عباس هنوز نفس میکشه .. همه میرفتن کنار ...یه عده که تا افتاد ، رفتن خیمه غارت کنن .. دست که در بدن نداشت ... تا ابی عبدالله رسید بالا سرش دید هم دست ها بریده شده هم پاهایِ مبارک ... حسین ... به آبرویِ علمدارِِ حسین ، الهی العفو متن روضه خوانی شهادت امام علی (ع) امشب که مهمان منی با چشم تر بابا از رضا نریمانی امشب که مهمان منی با چشم تر بابا خیلی هوایِ وصل داری بیشتر بابا من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا شاید هوایِ روضه‌های فاطمه داری انّا الیه الراجعون را زمزمه داری دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی بر خوردن نان و رُطَب اصرار می‌کردی نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری یافاطمه یافاطمه روی لبت داری سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی این روزهای آخری جانکاه می‌گفتی در سجده‌هایت ذکر یا الله می‌گفتی سُبحان یا قدّوس را با آه می‌گفتی آهِ دلت را امشب از سینه برو‌ن کردی قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی باید بمانی سایۀ بالاسرم باشی دلواپس جسم حسین و معجرم باشی ای دل شکسته ، قوت بال و پرم باشی حالا که مادر نیست جایِ مادرم باشی سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم دلواپس این حال گریه‌آورت هستم گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی این قامت استاده‌ات را واژگون کردی از خون فرقت پیکرت را لاله‌گون کردی نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی شعر زیاده روضه بگم صدا ناله ت بلند شه .. مجتبی باز عصای دگری گردیده خوب در کار عصا تجربه دارد پسرت امام حسن عجب اوضاعی داره .. یه روز تو کوچه زیر بغل مادرو می‌گیره ، یه روز تو کوفه زیر بغل پدرو گرفته .. یه روز دست به دیوار شدن مادرو دید ، یه روزم دست به دیوار شدن بابا رو دیده .. یه شبی هم رفت زیر تابوت مادر ، یه شبی هم رفت زیر تابوت پدر ...عجب اوضاعی داره...اما امیرالمؤمنین دم درِ خونه که رسید فرمود حسن جان زیر بغلم رو رها کن.همۀ اینا مَردَن تحمل‌شون زیادِ ، میتونن تحمل کنن .. مردا تحملشون از زنها و دخترا بیشترِ ، اگه مرد ببینه زنش ، خواهرش زمین خورده شاید بتونه تحمل کنه ...اما همه‌ی اینها یه طرف، زینب یه طرف ...همۀ اینایی که گفتم توی فاصلۀ طولانی چندین سال پیش اومده، اما زینب تو یه روز دیدیکی رو سینۀ داداشش نشسته.... سرشُ اشقیا میبُرَّن .. چقدَر بی‌حیا میبُرَّن .. بمیرم از قفا میبُرَّن .. پیش چشم زهرا میبُرَّن .. حسین روضه شهادت امام علی (ع)
روضه این شبا که شب درده، شب غصه یه مرده از محمدرضا طاهری ﺍﯾﻦ ﺷﺒﺎ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺩﺭﺩِ ، ﺷﺐ ﻏﺼۀ ﯾﻪ ﻣﺮﺩِ ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﯾﺘﯿﻢِ ﮐﻮﻓﻪ ، ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻩ ﻫﻨﻮﺯ ﭼﺸﻢ ﺑﺮﺍﻩِ ﺑﺎﺑﺎﺳﺖ ، ﻣﺮﮔشُ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺷﺒﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ، ﮐﻪ ﺭﻭﯼِ ﺩﻭﺷﺶ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻣﻨﻮ ﺭﻭ ﺩﻭﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .... ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ .... ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ .... ﺷﺐ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽِ ﺻﺤﺮﺍ ، ﮐﻨﺎﺭِ ﻣﺰﺍﺭ ﻣﻮﻻ ﯾﺘﯿﻤﺎﺵ ﻋﺰﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ، ﯾﺎﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﺎﺩ ﺑﺎﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺧﺮﻣﺎ ، ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﮔﻼﺏ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﺯﯾﻨﺒﻢ ﺭﻭ ﺧﺎﮎِ ﻗﺒﺮﺵ ، ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﺧﻪ ﯾﺎﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺕ ﺭﺳﯿﺪﯼ ﺑﮕﻮ ﭼﯽ ﺷﺪ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ، ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯼ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺗﻨﮓِ ﺑﺮﺍﯼ ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺎﺩﺭ ، ﻗﺎﻣﺘﺶ ﺍﺯ ﻏﻢ ﮐﻤﻮﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ .... ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ .... ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ، ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺍﺑﯽ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ، ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼِ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯿﺎﺩ . ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﻪ ﺧﺒﺮﻩ؟؟ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﯾﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﺳﺖ ، ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﺎﻻﯼِ ﺳﺮﺵ ﺑﺎﺑﺎ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ؟ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ ؟ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ : ﭼﻨﺪ ﺷﺒﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻓﯿﻖِ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺑﻬﻢ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩ ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺭﺩِ ﺩﻝ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ. (ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺯﺑﻮﻥ ﺣﺎﻟﻪ ) ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﯾﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﻣﯿﺰﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ... ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﻮ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺁﺗﯿﺶ ﺯﺩﻧﺪ ، ﺩﺳﺘﺎﯼِ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭ ﻏﺮﯾﺒﻮﻧﻪ ﺑﺴﺘﻨﺪ ، ﺟﻠﻮﯼِ ﭼﺸﻤﺶ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻬﺶ ﺳﻼﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﺗﺸﯿﯿﻊِ ﺟﻨﺎﺯۀ ﺍﻭﻥ ﺁﻗﺎ ﻣﯿﺎﯾﻢ، ﺍﻭﻥ ﺁﻗﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ... ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﮐﺴﯽ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﺨﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﺕ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﺨﻮﻧﻢ ... ﺁﺧﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ... ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻔﻬﻤﻪ ... ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭ ﺯﺩﻧﺪ .... (ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﮔﻔﺘﯽ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﯽ ) ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﻋﻠﯽ ﺟﺎﻥ ﮐﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯽ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩﯼ ، ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﺸﯿﻨﻬﺎ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺭﻭ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺗﺎ ﺻﺪﺍﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺑﺎ ، ﮐﺠﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮﻩ ، ﺑﮕﻦ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﺒﺮﯾﺪ ... ﻫﺮ ﮐﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺣﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺑﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺭﻭ ﺿﺮﯾﺢ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﻡ ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪۀ ﺑﺎﺑﺎ .
شب دهم-وقت سحر.mp3
17.84M
🎧 فایل کامل بحث سحرهای ماه مبارک رمضان برنامه 📆 📜 با موضوع : 📚 اصحاب و کارگزاران علیه السلام 🎤