.
شد و دستانش کنار فرات از پیکر جدا شد!
على بن الحسین علیهالسلام آن چنان گریست که بىحال شد. چون به حال آمد از دیگر عموهایش پرسید و امام پاسخ مىداد: «همه شهید شدند».
آنگاه پرسید:
«وَ أَیْنَ أَخی عَلِیٌّ، وَ حَبیبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ؟»
برادرم على اکبر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین کجایند؟
امام علیهالسلام پاسخ داد:
«یا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ فی الْخِیامِ رَجُلٌ إِلّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمَّا هؤُلاءِ الَّذِینَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَکُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى»
فرزندم! همین قدر بدان که در این خیمهها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاک افتاده و شهید شدهاند.
پس على بن الحسین علیهالسلام سخت گریست. آنگاه به عمّهاش زینب علیهاالسلام گفت: «یا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّیْفِ وَ الْعَصا» عمّه جان! شمشیر و عصایم را حاضر کن.
پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما» مىخواهى چه کنى؟
عرض کرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَکَّأُ عَلَیْها، وَ أَمَّا السَّیْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَیْنَ یَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَإِنَّهُ لَاخَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»
بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله دفاع نمایم، چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد.
امام حسین علیهالسلام او را باز داشت و به سینه چسباند و فرمود: «یا وَلَدی أَنْتَ أَطْیَبُ ذُرِّیَّتی، وَ أَفْضَلُ عِتْرَتی، وَ أَنْتَ خَلیفَتی عَلى هؤُلاءِ الْعِیالِ وَ الْأَطْفالِ، فَإِنَّهُمْ غُرَباءٌ مَخْذُولُونَ، قَدْ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ وَ الْیُتْمُ وَ شَماتَةُ الْأَعْداءِ وَ نَوائِبُ الزَّمانِ سَکِّتْهُمْ إِذا صَرَخُوا، وَ آنِسْهُمْ اذَا اسْتَوْحَشُوا، وَ سَلِّ خَواطِرَهُمْ بِلَیْنِ الْکَلامِ، فَإِنَّهُمْ ما بَقِىَ مِنْ رِجالِهِمْ مَنْ یَسْتَأْنِسُونَ بِهِ غَیْرُکَ، وَ لا أَحَدٌ عِنْدَهُمْ یَشْکُونَ إِلَیْهِ حُزْنَهُمْ سِواکَ، دَعْهُمْ یَشُمُّوکَ وَ تَشُمُّهُمْ، وَ یَبْکُوا عَلَیْکَ وَ تَبْکی عَلَیْهِمْ»
فرزندم! تو پاکترین ذریّه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى.
آنان غریب و بىکساند که تنهایى و یتیمى و سرزنش دشمنان و سختىهاى دوران آنان را فرا گرفته است.
هر گاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلّى بخش. چرا که کسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غمهایشان را به وى باز گویند. بگذار آنان تو را ببویند و تو آنان را ببویى و آنان بر تو گریه کنند و تو بر آنان.
آنگاه امام علیهالسلام دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: «یا زَیْنَبُ وَ یا امَّ کُلْثُومِ وَ یا سَکینَةُ وَ یا رُقَیَّةُ وَ یا فاطِمَةُ، اسْمَعْنَ کَلامی وَ اعْلَمْنَ أَنَّ ابْنی هذا خَلیفَتی عَلَیْکُمْ، وَ هُوَ إِمامٌ مُفْتَرِضُ الطَّاعَةِ»
اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است.
سپس به فرزندش فرمود:
«یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبی ماتَ غَریباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهیداً فَابْکُوهُ؛ فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید.
امام علیهالسلام لباس کهنه به تن کرد
هنگامى که امام حسین علیهالسلام عزم میدان کرد، فرمود: «ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ»
برایم جامه کهنهاى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مىدانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد.
لباس تنگ و کوتاهى آوردند ولى امام علیهالسلام آن را نپوشید و فرمود: «هذا لِباسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ» این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است.
لباس بلندترى آوردند. امام علیهالسلام آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد.
در روایت دیگرى آمده است هنگامى که لباس کهنه آوردند، چند جایش را پاره کرد (تا ارزشى براى بیرون آوردن نداشته باشد) و آن را زیر لباسهایش پوشید؛ ولى پس از شهادت امام (دشمن ناجوانمرد پست) آن را نیز از بدنش بیرون آوردند. (تاریخ ابن عساکر، ج 14 ص 221)
گریه سکینه برای امام علیهالسلام
در آن هنگام حضرت سکینه گریه سر داد. امام وى را به سینه چسبانید و فرمود:
سَیَطُولُ بَعْدی یا سَکینَةُ فَاعْلَمی مِنْکِ الْبُکاءُ إِذَا الْحَمامُ دَهانِی
لا تُحْرِقی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مادامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانی
.
#عاشورا
وَ إِذا قُتِلْتُ فَانْتَ اوْلى بِالَّذِی تَأْتینَهُ یا خَیْرَةَ النِّسْوانِ
سکینه! بدان پس از شهادتم گریههاى طولانى خواهى داشت. تا جان در بدن دارم با اشک حسرتت دلم را آتش مزن. اى بهترین زنان! هنگامى که شهید شدم پس تو از هر کس به سوگوارى سزاوارترى. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 119)
گفتگوی امام با زنان و بانوان حرم
امام حسین علیهالسلام به سوى خیمه رفت و ندا داد:
«یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلامُ»
اى سکینه! اى فاطمه! اى زینب! اى امّ کلثوم! خداحافظ من هم رفتم.
سکینه فریاد برآورد: پدرجان! آیا تسلیم مرگ شدهاى؟! امام پاسخ داد:
«کَیْفَ لا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لا ناصِرَ لَهُ وَ لا مُعینَ؟» چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاورى براى او نمانده است؟.
سکینه گفت: پدر جان! (حال که چنین است) ما را به حرم جدّمان برگردان!
«هَیْهاتَ، لَوْ تُرِکَ الْقَطا لَنامَ» هیهات! اگر مرغ قطا را رها مىکردند در آشیانهاش آرام مىگرفت. (اشاره به اینکه ما را رها نخواهند کرد).
صداى گریه بانوان برخاست، امام آنان را آرام کرد و به سوى دشمن حملهور شد. (بحارالانوار ج 45 ص 47)
موعظه امام به لشکر عمر سعد
امام حسین علیهالسلام به دشمنان نزدیک شد و خطاب به آنان فرمود:
«یا وَیْلَکُمْ أَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّةٍ بَدَّلْتُها؟ أَمْ عَلى شَریعَةٍ غَیَّرْتُها، أَمْ عَلى جُرْمٍ فَعَلْتُهُ، أَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟»
واى بر شما! چرا با من مىجنگید؟ آیا سنّتى را تغییر دادهام؟ یا شریعتى را دگرگون ساختهام؟ یا جرمى مرتکب شدهام؟ و یا حقّى را ترک کردهام؟.
گفتند: «إِنَّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لِأَبِیکَ» به خاطر کینهاى که از پدرت به دل داریم، با تو مىجنگیم و تو را مىکشیم. (ینابیع الموده، ج 3 ص 79)
مرگ بهتر از زندگى ننگین است!
امام علیهالسلام به میدان آمد و مبارز طلبید، هر کس از پهلوانان سپاه دشمن پیش آمد او را به خاک افکند، تا آنجا که بسیارى از آنان را به هلاکت رساند آنگاه به میمنه (به جانب راست سپاه) حمله کرد و فرمود: «الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ» مرگ بهتر از زندگى ننگین است.
سپس به میسره (جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود:
أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ / آلَیْتُ أَنْ لا أَنْثَنی
أَحْمی عِیالاتِ أَبی / أَمْضی عَلى دینِ النَّبِىِ
منم حسین بن على علیهالسلام، سوگند یاد کردم که (در برابر دشمن) سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مىکنم و بر دین پیامبر رهسپارم. (بحارالانوار، ج 45 ص 49)
و در روایت دیگر آمده است، امام علیهالسلام فرمود: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ» مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. (بحارالانوار، ج 45 ص 192)
اگر دین ندارید آزاد مرد باشید!
امام علیهالسلام به هر سو یورش برد و گروه عظیمى را به خاک افکند.
عمر سعد فریاد برآورد: آیا مىدانید با چه کس مىجنگید؟ او فرزند همان دلاور میدانها و قهرمانان عرب است، از هر سو به وى هجوم آورید.
بعد از این فرمان چهار هزار تیرانداز از هر سو امام علیهالسلام را هدف قرار دادند و از سوى دیگر به جانب خیمهها حملهور شدند و میان آن حضرت و خیامش فاصله انداختند.
امام علیهالسلام فریاد برآورد:
«وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَبَاً کَما تَزْعُمُونَ»
واى بر شما! اى پیروان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از حسابرسى روز قیامت نمىترسید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید، و اگر خود را عرب مىدانید به خلق و خوى عربى خویش پایبند باشید.
شمر صدا زد: اى پسر فاطمه! چه مىگویى؟ امام علیهالسلام فرمود: «أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً»
من با شما جنگ دارم و شما با من، ولى زنان که گناهى ندارند، پس تا زمانى که زنده هستم، سپاهیان طغیانگر و نادان خود را از تعرّض به حرم من باز دارید.
شمر گفت: راست مىگوید. آنگاه به لشکریان خویش رو کرد و گفت: «از حرم او دست بردارید و به خودش حمله کنید که به جانم سوگند هماوردى است بزرگوار!
سپاه دشمن از هر طرف به سوى امام علیهالسلام حملهور شدند و امام در جستجوى آب به سوى فرات رفت ولى سپاهیان همگى هجوم آوردند و مانع شدند.
مناجات با خدا و نفرین به دشمن
در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام به سوى فرات روانه شد که شمر گفت: به خدا سوگند! به آن نخواهى رسید تا در آتش درآیى!
شخص دیگرى گفت: یا حسین! آیا آب فرات را نمىبینى که مثل شکم ماهى مىدرخشد؟! به خدا سوگند
! از آن نخواهى چشید تا آنکه با لب تشنه از جهان چشم بپوشى!
امام علیهالسلام گفت: «اللَّهُمَّ أَمِتْهُ عَطَشاً» خدایا! او را تشنه بمیران.
راوى مىگوید: به خدا سوگند پس از نفرین امام آن شخص به مرض عطش گرفتار شد، به گونهاى که پیوسته مىگفت: به من آب دهید! آبش مىدادند تا آنجا که آب از دهانش مىریخت ولى همچنان مىگفت: آبم دهید که تشنگى مرا کشت! پیوسته این چنین بود تا آنکه به هلاکت رسید!
تیری به پیشانی امام اصابت کرد
آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد.
تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرى ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً»
خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مىرسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز.
سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مىرسید او را با شمشیرش بر خاک مىافکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مىبارید و بر بدن امام علیهالسلام مىنشست و مىفرمود:
«یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیَّاىَ، وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ»
اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بندهاى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمىبرید انتقام مرا از شما بگیرد.
حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟
امام علیهالسلام فرمود: «یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»
نزاع و اختلاف در میانتان مىافکند و خونتان را مىریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مىسازد.
امام علیهالسلام همچنان مىجنگید تا آن که زخمهاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 4 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 51)
تیری به گلوی امام اصابت کرد
در روایتى آمده است: هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللَّهِ»
به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا! (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 120)
اصابت سنگ به پیشانی امام و زدن تیر سه شعبه بر سینه ایشان
امام علیهالسلام خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید، خون جارى شد.
امام دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهرهاش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى آمد و به سینه امام علیهالسلام فرو نشست.
امام (دعاى قربانى خواند و) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ» به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا.
آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ» خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مىکشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست.
سپس تیر را بیرون کشید. خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطرهاى از آن به زمین بازنگشت!
بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود:
«هکَذا وَاللَّهِ أَکُونُ حَتّى أَلْقى جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ: یا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ»
آرى، به خدا سوگند! مىخواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 2 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 53)
عرش خدا از اسب به زمین افتاد
امام علیهالسلام بر اثر زخمهاى فراوان از اسب به زمین افتاد، ولى برخاست.
خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمهها بیرون آمد و با نالهاى جانسوز مىگفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَت
.
خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمهها بیرون آمد و با نالهاى جانسوز مىگفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ» کاش آسمان بر زمین فرو مىافتاد.
عمر بن سعد را دید که نزدیک امام علیهالسلام ایستاده است. فرمود: «أَیُقْتَلُ ابُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟» اى عمر بن سعد! اباعبداللَّه علیهالسلام را شهید مىکنند و تو نظاره مىکنى؟!
اشک از دیدگان عمر سعد (دیدند) جارى شد و صورتش را برگرداند و چیزى نگفت. (کامل ابن اثیر، ج 3 ص 78)
حضرت زینب علیهاالسلام فریاد زد: «وَیْلَکُمْ، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ» واى بر شما! آیا در میان شما مسلمان نیست؟
سکوت مرگبارى همه را فرا گرفته بود و کسى پاسخى نداد. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)
امام علیهالسلام ردایى به تن کرده و عمامه به سر داشت. و با آن که پیاده و زخمى بود چون سواران دلاور مىجنگید، نگاهى به تیراندازان و نگاهى به حرم خود داشت و مىگفت:
«أَعَلى قَتْلی تَجْتَمِعُونَ، أَما وَاللَّهِ لا تَقْتُلُونَ بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِاللَّهِ، اللَّهُ أَسْخَطُ عَلَیْکُمْ لِقَتْلِهِ مِنِّی؛ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِى اللَّهَ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ. أَما وَاللَّهِ لَوْ قَتَلْتُمُونی لَأَلْقَى اللَّهَ بَاْسَکُمْ بَیْنَکُمْ وَ سَفَکَ دِمائَکُمْ ثُمَّ لا یَرْضى حَتّى یُضاعِفَ لَکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»
آیا بر کشتن من با هم متّحد شدهاید؟ هان! به خدا سوگند! پس از من بندهاى از بندگان خدا را نمىکشید که خداوند را بیش از کشتن من به خشم آورد.
به خدا سوگند! من امیدوارم خداوند مرا با خوارى شما گرامى بدارد و انتقام مرا از آنجا که گمان نمىبرید از شما بگیرد.
هان! به خدا سوگند! اگر مرا به قتل برسانید، خداوند شما را گرفتار نزاعى در میان خودتان مىسازد و خونتان را مىریزد و (هرگز) از شما راضى نگردد تا عذاب سنگین و دردناکى به شما بچشاند. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)
آخرین مناجاتهای امام علیهالسلام
امام حسین علیهالسلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مىکرد:
«اللَّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، الَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ».
خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو!
هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریدهها احاطه دارى! توبهپذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مىرسى!
چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مىکنى!
حاجتمندانه تو را مىخوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مىبرم و با حال حزن به درگاه تو مىگریم و ناتوانمندانه از تو یارى مىطلبم تنها بر تو توکّل مىکنم، میان ما و این قوم حکم فرما!
اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند.
ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحىات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.
آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، یا قائِماً عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، احْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ»
پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مىورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى ج
ز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست.
بر حکم تو صبر مىکنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشهاى که پایانناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى. (مقتل الحسین مقرم، ص 282)
لحظات شهادت سالار و سرور شهیدان عالم
راوی مىگوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیهالسلام را نظاره مىکردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشتهاى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهرهاش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.
حسین علیهالسلام در آن حال شربتى آب مىخواست. شنیدم مردى سنگدل و بىایمان پاسخ داد: آب نیاشامى تا بر آتش درآئى (نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى. (وَاللَّهِ لا تَذُوقُ الْماءَ حَتَّى تَرِدَ الْحامِیَةَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمیمِها)
امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: «إِنَّما أَرِدُ عَلى جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ وَأَسْکُنُ مَعَهُ فِی دارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ وَأَشْکُو إِلَیْهِ ما ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَفَعَلْتُمْ بِی»
بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مىشوم و در خانهاش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مىشوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مىبرم.
.
سپاه ابن سعد با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آنها هیچ رحمى قرار نداده بود. (مقتل الحسین مقرم، ص 282؛ بحارالانوار ج 45 ص 57)
شهادت امام حسین علیهالسلام در کربلا
هنگام مصیبت عظمى فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام علیهالسلام مستولى شده بود، هر کس با هر وسیلهاى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مىزد، ولى هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مىشد، لرزه بر اندامش مىافتاد و به عقب بر مىگشت.
«مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیرى بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جارى شد. امام علیهالسلام فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند». در تواریخ آمده است که او پس از آن چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستى به سر مىبرد و دستانش از کار افتاد. (انساب الاشراف، ج 3 ص 407)
«زُرعة بن شریک» ضربهاى بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت.
«سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتى بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار مىکرد!
زمان به کندى مىگذشت و جهان در انتظار حادثهاى عظیم بود. عمر سعد مىخواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین علیهالسلام را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت.
«سنان بن انس»- بنا به نقلى- جلو رفت و شمشیرى را حواله گلوى مبارک امام کرد و گفت: «ترا مىکشم و سر از بدنت جدا مىکنم در حالى که مىدانم تو پسر رسول خدایى و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!» پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. (کامل ابن اثیر ج 4 ص 78 ؛ انساب الاشراف، ج3 ص 409)
در روایت دیگر، شمر بن ذى الجوشن در خشم شد و روى سینه مبارک امام علیهالسلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مىکشى در حالى که مىدانى من کیستم؟
شمر گفت: آرى، تو را خوب مىشناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مىکشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام علیهالسلام را از بدن جدا ساخت. (بحارالانوار ج 45 ، ص56)
دگرگونى عالَم طبیعت پس از شهادت امام علیهالسلام
طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونىهایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مىداد. روایات مربوط به دگرگونىهاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کردهاند از جمله:
بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف: در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است. (عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ص 500)
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون» آنها که ستم کردند به زودى مىدانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا / 227)
.
فرق شیعه و محب
🔴 به کسی که هم خودش را دوست دارد هم امامش را دوست دارد ، محب میگویند.
✅ شیعه خودش را دوست داره ولی وقتی امام هست، دیگه خودش را نمی بینه
حالا یک سوال ❓
شما در یک فضایی قرار گرفتید و عده زیادی هستید و باید برای امامتان جون بدین ، چه کسانی جون میدن⁉️
✅ شیعه جون میده
❌ ولی محب جون نمیده
چون محب خودش را دوست داره و امامش رو هم دوست داره
ولی
شیعه جایی که امامش هست دیگه خودش را نمیبینه.
پس
امام باید انقدر جذبه و دلبریش بالا باشه که تو در مقابل امام خودت رو نبینی
👌 نه فقط دنیا و مافیهاش را نبینی، بلکه خودت رو هم نمیبینی
👌 تا امام حرف میزنه جونت کف دستت هست و میخواهی جونت را تقدیم کنی.
امام حسین در کربلا چه شاهکاری انجام دادند که همه مست امام حسین شدن‼️
❤️ #مکتب_عشق ۴
💎 #استاد_کریمی
#امامت
.........................
کربلا زمینه ساز رسیدن ما به لقاءخدا
✅ ما برای لقاء خدا آفریده شدیم 👈 قبل از اینکه به لقاء برسیم، مقامی قبلش هست که به آن فنا میگویند
✅ باید به فنا برسی،
یعنی بدانی که هیچ چیز نیستی و از همه وجودت بگذری🍃🍃🍃
👌 برای رسیدن به این مقام نیاز به یک جذبه خیلی قوی داریم
به خاطر همین شاهکار امام حسین درکربلا مافوق تصور بشر است
🍃 یعنی شما الان هر کاری که از دستتون بربیاد برای امام حسین بکنی در مقابل امام حسین و حرکت امام حسین خیلی کوچک است
👌 به خاطر همین هیچ وقت در دستگاه امام حسین(ع) دچار عجب و ریا نمیشوید.
🛎عجب و ریا در عبادات و نماز شب خواندن و احسان کردن پیش می آید ولی در رابطه با امام حسین(ع) ابدا🚫
👌 یعنی هر کاری که انجام دهیم در مقابل امام حسین کوچک است و خجالت میکشیم
سینه زدی سینه امام حسین تکه تکه شده🥀🥀🥀😭
دسته عزا راه انداختی کاروان اسرا رو ببین ...
..........
ارتباط مداوم با امام حسین (ع) تو را به امام درونت وصل میکند
تو دین ما سفارشاتی شده که اینا باعث میشه من با امام درونم مرتبط بشم💞
و از همه مهمتر هر چی محبتمون بیشتر بشه👈 رشدمون هم بیشتر میشه و ارتباط قوی تر و وسیع تری با امام درونمون برقرار میشه ، چون
💗 پایه و اساس دین ما محبته 💗
ممکنه محبت تو وجودمون باشه مثل محبت به فرزند خانواده ،ماشین و ....... اینا نوک پیکان محبت ما رو برده به سمت خودش
این پیکان محبت باید باشه ولی فلشش باید کجا باشه❓❓
⬅️ به سمت امام و خدا
حالا یکی از این ویژگی هایی که نوک پیکان رو بر می گردونه به سمت امام 👈 حرکت امام حسین تو کربلاست
👌 وقتی توجه پیدا می کنی به سمت امام حسین، نوک پیکان دلت میره به سمت امام.
یعنی امام درونت آماده است
برای چی❓❓ برای ارتباط برقرار کردن
برای همین بزرگان دین ، سفارش میکنن سعی کنید هرروز زیارت عاشورا رو بخونید یا حداقل یه سلام با توجه به امام حسین علیه السلام بدین در طول روز
❤️ #مکتب_عشق ۷
محبت امام حسین علیه السلام چگونه بوجود آمده
👤 کسی هست که محبت امام حسین را خودش کسب کرده باشه ⁉️
💞 محبت امام حسین را به ما دادن، محبت امام حسین (ع) در فطرت ما نهادینه شده⬅️ خدا قرار داده.
امام حسین (ع) در گودی قتلگاه زمانیکه از روی اسب افتادن با صورت زمین خوردن حالت سجده بهشون دست داد در آن حالت سجده به خداوند تبارک تعالی عرضه کردن:
خدا، هر چی که قول بهت داده بودم همه را انجام دادم، خدا یک قولی هم شما به حسینت داده بودی،
خداوند فرمایش کردن: بهت قول داده بودم که شفاعت امت مال توست...
✳️ شفاعت امت مال توست یعنی چی❓
🥀 امام حسین همان جا عرضه داشتن خدایا من همین الان میخوام، خدا اذن داد، امام حسین همان جا در گودی قتلگاه، بذر محبتش را در وجود تمام آنهایی که در عالم ذر و در عالم دنیا بودن نهادینه کردن،
در وجودهای ما محبت را کاشتن.
🌷🌷🌷
❤️ #مکتب_عشق ۸
💎 #استاد_کریمی
🔆 چه شخص یا اشخاصی بدن مطهر امام حسین(ع) را دفن نمودند؟ آیا امام سجاد(ع) كه در زندان كوفه بسر می بردند در تدفین حاضر شدند؟
#دفن_شهدا
.
ماجرای #طفلان_مسلم واقعیت دارد؟
اصل ماجرای طفلان مسلم؛ در کتب معتبر تاریخی ذکر شده و جای انکار ندارد.
از جمله کتبی که به ماجرای اسارت و شهادت این دو گل نوشکفته باغ مسلم ع که پر پر شدند؛ تصریح کرده اند، لذا از تحریفات عاشورا نبوده و واقعه ای مورد انکاری نمی باشد.
شیخ صدوق ره در کتاب 📚امالی خود مجلس19 ص83-88ذکر نموده است .
و حتی متقدم تر از شیخ صدوق ره ؛ محمدبن سعددر 📙طبقات کبیرص77 اصل ماجرا را ؛ذکر نموده است.
همچنین📘 انساب الاشراف ص266
📙مقتل الخوارزمی ج2ص49-52
#پرسمان
.
.
💢 #اسارت 💢
اسارت اسرای روز عاشورا چند مدت طول کشید؟
در رابطه با مدت اسارت، هر چند زمان آغاز اسارت که در واقع از عصر روز عاشورا بوده است مشخص است، ولی از آنجایی که تاریخ دقیق آزاد شدن آنها که یزید ملعون بعد از سخنرانی های کوبنده امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) از دگرگونی اوضاع شام هراسان شده و به اهل بیت(ع) اجازه داد تا به مدینه برگردند،مشخص نیست، لذا نمی توان بطور دقیق مدت اسارت را بیان کرد.
در ضمن مدت اقامت اهلبیت(ع) در دمشق، مورد اتّفاق مورّخان نیست. برخی از آنان با تعبیر مجمل: «چند روز اقامت داشتند» از مدّت اقامت اسرای كربلا، سخن گفتهاند(۱) ، امّا برخی دیگر، به مدّت اقامت یا عزاداری اهلبیت در دمشق تصریح كردهاند. در این میان اكثر مورّخان مدت برپاداشتن عزاداری توسّط اهلبیت و زنان خاندان معاویه در این شهر را سه روز دانستهاند.(۲) عمادالدّین طبری مدّت حضور اهلبیت و عزاداری آنان در دمشق را هفت روز(۳)، سید ابنطاووس بنا به روایتی یك ماه(۴)، و قاضی نعمان مغربی، چهل و پنج روز نوشتهاند.(۵)
در جمع بندی این چند گزارش میتوان گفت: صرف نظر از قول متفرد قاضی نعمان كه قائل به اقامت یك ماه و نیم اسرا در شام است و همچنین دیدگاه ابنطاووس كه قول به یك ماه ماندن اهلبیت در شام را با تعبیر «قیل» بیان كرده است، وجه جمع بین عزاداری سه روزه زنان خاندان معاویه و سوگواری هفت روزه اهلبیت این است كه؛ چون زنان خاندان معاویه عزاداری اهلبیت را مشاهده كردند و پی به حقّانیت آنان بردند، از روز پنجم با آنان هم سو شده و آنان نیز مشغول عزاداری شدند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت؛ با توجّه به مدّت حضور چند روزة اهلبیت در ساختمان مخروبه (خرابه شام) و همچنین مدّت حضور آنان در یكی از خانههای قصر، در مجموع، اهلبیت از آغاز ورود به شام حداكثر بیش از ده روز در شام اقامت نداشتند. به ویژه با توجّه به این امر كه اقامت بیشتر آنان، به هیچ رو به سود یزید نبوده و سبب بروز نارضایتی افكار عمومی و انتقاد بیشتر، از دستگاه حاكم میشد، از اینرو یزید با شتاب، درصدد استمالت و دلجویی از اهلبیت برآمد و آنان را رهسپار مدینه كرد.
علاوه بر این با توجه به نقل صحیحی که اسیران اهل بیت در روز بیستم ماه صفر سال ۶۱ هجری مطابق با اولین اربعین شهادت امام حسین(ع) به کربلا رسیده باشند باید بیش از چند روز در دمشق نمانده باشند که شهید قاضی طباطبایی در کتاب گرانسنگ «تحقیق در اولین اربعین سیدالشهدا(ع)» این قول را تقویت کرده است، بنابراین میتوان گفت مدت اسارت اهل بیت حدود یک ماه بوده است.
۱ .شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۲؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۴۹).
۲ . محمد بنسعد، ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامه «تراثنا»، سال سوم، شماره۱۰، ص۱۹۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج۵، ص۴۶۲.
۳. عمادالدّین طبری، كامل بهائی، ج۲، ص۳۰۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۶.
۴. سید ابنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۱.
۵. شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص ۲۶۹.
#پرسمان
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ✅ چند خواهش از ذاکران محترم اهل بیت علیهم السلام در آستانه ماه محرم: 1⃣ لطفا در مداحی ها و اشعار
.
#گریه
⭕️چه موقع قطرهای اشک برای امام حسین (ع) یک دنیا ارزش دارد؟
🔹اگر اشکی که ما برای او میریزیم، در مسير هماهنگی روح ما باشد، روح ما پرواز کوچکی با روح حسینی بکند، ذره ای از همت او، ذره ای از غیرت او، ذره ای از حریت او، ذره ای از ایمان او، ذره ای از تقوای او، ذره ای از توحید او در ما بتابد و چنين اشکی از چشم ما جاری شود، آن #اشک هرچه دلتان بخواهد قیمت دارد. اگر گفتند به اندازه یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد باور کنید.
📕حماسه حسینی، ج ۱، ص ۱۰۰
منبع: پورتال جامع استاد شهید مطهری
......................
گریه ی با معرفت و اشکی که ما را بر صراط مستقیم ثابت قدم بدارد، باعث نجات است و امان من النار . وگرنه عمر سعد هم در پاسخ حضرت زینب که فرمود: اما فیکم مسلم ، گریه کرده است.اما او معرفت نداشت و شد جزء قتلهء کربلا و قطعا باصورت به آتش جهنم انداخته خواهد شد.
ان شاالله
.
.
فیش شب جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یا وِتْرَ اللّهِ المَوْتُورَ فِی السَّماواتِ(۱)
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
یادی از صحن و سرایت نکنم، میمیرم
ناله و شکوه حرام است بر عشاق، ولی
از فراق تو شکایت نکنم، میمیرم (۲)
دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم، میمیرم(۳)
به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر شکر دعایت نکنم، میمیرم (۴)
وضع من را به خدا روضه تو سامان داد(۵)
من اگر گریه برایت نکنم، میمیرم
جان ناقابل من کاش فدای تو شود(۶)
اگر این جان به فدایت نکنم، میمیرم!
شعرهایم همگی درد فراق است...ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم، میمیرم(۷)
______
مستندات
(۱) زیارت شب جمعه امام حسین علیه السلام.
(۲) در راه عشق باید سختی کشید و گلایه نکرد، اما یا ابا عبدالله داغ عشق شما خیلی جانگدازه، من نه اما هرکس واقعا عاشق شما شد جان داد یه نمونش حضرت زینب کبری سلام الله علیها، یه نمونش دخترتون تو خرابه، یه نمونه ریزش شهدای جنگ ما پشت پیراهناشون نوشتن: وضو در فرات ، نماز در کربلا، .... شور حسین است چه ها می کند ، عشق حسین درد دوا می کند.
(۳)برای شب جمعه اعمال زیادی نقل کردند اما هیچکدام به زیارت ابی عبدالله نمیرسه. ما ها که کربلا رفتیم یاد شما می رفتیم.
سبک دار:
شبهای جمعه می گیرم هواتو ، اشک غریبی میریزم برا تو...
(۴) اگه من به این راه اومدم خدا خواسته که بیام در خونه شما، امام صادق(ع) مى فرماید: «من ارادالله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین و حب زیارته و من ارادالله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین و بغض زیارته؛ هرگاه خداوند اراده خیرى به بنده خود کند در قلب او محبت امام حسین(ع) و زیارت او را قرار مى دهد» (وسائل الشیعه، ج ۱۴، باب استجاب زیاره الحسین –ع- .
(۵) گریه برای مصائب وارده بر امام حسین علیه السلام دارای آثار فردی، اجتماعی، دنیایی و آخرتی است، چرا که گریه برای آن حضرت، نوعی پیوند با حرکت، راه و روش و هدف آن حضرت است. از این رو گریه برای او، باعث آمادگی برای مبارزه و جهاد با فساد و سبب امیدواری و رسیدن به هدف نهایی است. مرثیه، شوق و محبت را به حدی بالا می برد که گریه کنندگان برای ایصال به مطلوب خود، زمینه هرگونه فداکاری و از خود گذشتگی را در خود احساس می کنند. گریه برای امام حسین علیه السلام نیروی ایمان را از هر جهت بسیج کرده ضعف و ناامیدی را از انسان دور می کند و محرک احساسات پاک مردم است . در روایات نیز آثاری برای گریه برای امام حسین علیه السلام ذکر شده است که به نمونه هایی اشاره می شود :
1 - بخشش گناهان
قال الرضاعلیه السلام: «فعلی مثل الحسین علیه السلام فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام (27) ; برای مثل حسین علیه السلام باید گریه کنندگان گریه کنند. چرا که گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را محو می کند .»
2 - درود خداوند
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «الا و صلی الله علی الباکین علی الحسین رحمة و شفقة (28) ; آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان برای حسین علیه السلام، از روی رحمت و مهربانی درود می فرستد .»
3 - طلب مغفرت از ناحیه امام حسین علیه السلام
قال الصادق علیه السلام: «انه علیه السلام لیری من یبکیه فیستغفر له رحمة له (29) ; حقا که [حسین علیه السلام] کسی را که برای او گریه می کند، می بیند و به خاطر رحمت براو برایش استغفار می کند .»
4 - دوری از جهنم
قال الله سبحانه لموسی علیه السلام: «یا موسی اعلم انه من بکی علیه او ابکی او تباکی حرمت جسده علی النار (30) ; ای موسی! بدان که هرکس برای حسین علیه السلام گریه کند یا بگریاند یا وانمود به گریه کردن کند، بدنش را بر آتش حرام کردم .»
5 - شادمانی در بهشت
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «یا فاطمة! کل عین باکیة یوم القیامة، الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة (31) ; ای فاطمه علیها السلام! هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که برای مصیبت حسین علیه السلام گریه کرده باشد که به وسیله نعمت های بهشت خندان و شادمان خواهد بود .»
ثمره دوم یعنی درود خدا زندگی انسان را سر و سامان می دهد.
(۶) من که هیچ بلکه در زیارت جامعه کبیره می خوانیم.
«بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی» حالا ما بگیم ، یک کاری بکن پدر و مادر من، اهل و عیال من، مالم و همه هستی ام را فدای تو کنم.
(۷) وقتی اینهمه محبت و علاقه رو تو دلمون می بینیم باید یاد این حدیث بیفتیم.
قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله):«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.»
پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: «براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمیشود.» (جامع احادیث
.
... الشیعه ، ج 12، ص 556)
مگه این آقا رو چه جور به شهادت رسوند که سخت ترین نوع شهادت بود و ماندگار شد.
بزار امام رضا جواب بده.
راوی می گه یه روزی خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم.
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِکَ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِی أَمْرِنَا إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [یَا أَرْضَ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْکَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى یَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ فَإِنَّ الْبُکَاءَ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ ع کَانَ أَبِی ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یُرَى ضَاحِکاً وَ کَانَتِ الْکِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ (ع ) امام رضا(ع) فرمود: محرم؛ ماهى بود که اهل جاهلیت جنگ را در آن حرام مى دانستند. اما اینها خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتک کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و آتش به خیمه هاى ما زدند و وسایل آنها را چپاول کردند و رعایت رسول خدا(ص) را در سفارش به ما نکردند. روز شهادت حسین(ع) چشم ما را ریش کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد و ما را تا قیامت به گرفتارى و بلا دچار ساخت. اگر کسی خواست گریه کند، بر مانند حسین باید گریه کند. این گریه، گناهان بزرگ را بریزد. سپس فرمود: شیوه پدرم این بود که وقتی محرم میشد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم. روز دهم؛ روز مصیبت و حزن و گریه اش بود و میفرمود در این روز حسین(ع) کشته شد. مسند الامام الرضا علیه السلام جلد ۲ صفحه ۲۷ ؛ أمالی صدوق ص ۱۲۸.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
فیش روضه حضرت زینب سلام الله علیها
السلام علیک یا صاحب الزمان آجرک الله فی مصیبة جدک الغریب
هی داد می زنیم که از تو نشانه نیست
یک روز می رسی تو و جای بهانه نیست
ما را به بام خود بنشان که بدون تو
در هیچ جا نشانه ای از آب و دانه نیست
گفتم بیا به خانه ی قلبم؛ تو آمدی...
تو آمدی ولی کسی انگار خانه نیست
با تیغ روزگار چه بهتر جدا شود
وقتی سرم طفیلی این آستانه نیست
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
دیگر زیاد بر لبمان این ترانه نیست
جز در غم کمان شدن عمه زینبت
خون اشک های جاری تو بی کرانه نیست.(۱)
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
يکی از مداحان زاهد و عابد تبریز به نام ملاسلطان علی تبریزی، به زیارت حضرت صاحب(عج) نائل آمد. از حضرتشان پرسید: این قولی که از شما نقل میکنند :«لأَندُبَنَّک صَباحاً و مَساءً و لأَبکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
هر صبح و شام بر تو گریه و شیون می کنم و در مصیبت تو به جای اشک، خون می گریم.» صحیح است؟ حضرت فرمودند: بله، درست است.
- آیا برای مصیبت ارباً اربا شدن عمویتان حضرت علی اکبر(ع) است که شما خون گریه میکنید؟
- اگر عمویم علی اکبر(ع) هم بود، خود خون گریه میکرد.
- آیا برای مصیبت علقمه و عمویتان حضرت ابالفضل العباس(ع) است؟
- اگر عمویم عباس(ع) هم بود خون گریه میکرد.
- آیا برای مصیبت جدتان حضرت سید الشهدا(ع) و گودی قتلگاه است؟
- اگر جدم هم بود، خون گریه میکرد.
- پس این کدام مصیبت است که شما برایش خون گریه میکنید؟
- اسارت عمه جانم زینب(سلام الله علیها) ..(۲)
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
تو همین ایام بود( به نقلی ۱۹ محرم) که کاروان اسرای ابی عبدالله رو از کوفه به سمت شام می بردن، زنهای غیر هاشمیه از انصار امام حسین(علیه السلام) که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زنهای هاشمیات برای اسارت به شام برده شدند.(۳)
حالا تجسم کنید بچه های کوچیک مثل سکینه خانم و رقیه خانم سلام الله علیها دارن این صحنه ها رو می بینند حق دارن اگه به عمه زینب سلام الله علیها بگن، عمه جان مگه پدر بزرگ ما بزرگ اهل کوفه نبود؟ مگه شما معلم قرآن زنان کوفه نبودی؟ چرا برای زنای دیگه کسی اومد شفاعت کرد حتی سرهای خودشون رو کسی هم بردن اما کسی نمیاد ما رو ببره مگه ما کسی نداریم.
یا ابا عبدالله. زینب چی جواب این بچه ها رو بده فقط باید با سر رو نیزه حرف بزنه
زبان حال بگم.
✅سبک دار
من مانده ام تنهای تنها، من مانده ام تنها میان سیل غمها، حبیبم سیل غمها(۲)
هجران تو ای یار جانی ( آتشم زد)۲
جان اخا این بی همزبانی (آتشم زد) ۲
من می روم تنها و خسته، با کوله باری از غم و درد شکسته حبیبم قلب شکسته.
جانان من ، این رفتن تو ، (آتشم زد)۲
آن غصه پیراهن تو ، (آتشم زد)۲
ای همسفر این نیمه راهی، رسمش نبود و می کشم از سینه آهی می کشم از سینه آهی۲
ای کربلا من آمدم با شش برادر
از تو جدا می گردم اما بی برادر
ای ساربان آهسته تر چون ، گم کرده ام اینجا گلی را در یم خون
محبوبم از کف رفتی و گریه کردم، تنها میان خیل دشمن ، گریه کردم.
_________________________________
مستندات.
(۱)شاعر: محمد بیابانی
(۲)📚شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشّریف، کتاب، العبقري الحسان.
(۳)1- ابصارالعین فی انصار الحسین (علیه السلام): ص 133.
.
.
🔖منبر کوتاه متنی🔖
#امام_سجاد علیه السلام
💠 دعا، وسیله هدایتگری امام سجاد علیه السلام
🔸در عصر امامت حضرت سجّاد(علیه السلام)، خفقان سراسر جامعهی اسلامی را فرا گرفته و حاکمان اموی، امام (علیهالسلام) را خانه نشین کرده و دَر خانهی ایشان را به روی شیعیان بسته بودند. پس از فاجعهی عظیم عاشورا، و شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن زمان، دیگر امکان مبارزه مسلحانه با حکام فاسد بنیامیه امکانپذیر نبود و میبایست از روشی برای تبلیغ و حفظ دین استفاده میشد تا علاوهبر هدایت فرهنگی و تربیتی جامعه، کمترین حساسیت و اصطکاک را با حاکمان داشته باشد و در چنین شرایطی امام سجاد(علیهالسلام) همچون دیگر امامان معصوم (علیهمالسلام)، بهترین وسیله در عصر خود را برای نیل به اهداف عالی خود و نجات انسانها از فرو رفتن در منجلاب جهل و گمراهی بهکار گرفتند. این شیوه در قالب «دعا و مناجات» متجلّی گشت که بیشک، حتی از جهاد با شمشیر و نبرد مسلحانه در آن زمان فراگیرتر و تأثیرگذارتر بوده است.
🔸دعا و نیایش پیوندی معنوی میان انسان و پروردگار است و از یک سو اثر تربیتی و سازندگی مهمی برای نجات انسان از مفاسد فردی را فراهم میکند و از سوی دیگر مایهی رشد و تعالی جامعه میگردد. گرچه یکی از ابعاد تبلیغ حضرت زینالعابدین(علیهالسلام) با استفاده از ابزار دعا، بُعد شخصی و فردی و رسیدن به عالیترین درجات قرب الهی بودهاست، اما ورای آن، هدف بزرگتری توسط آن حضرت دنبال میشد. ایشان با ترویج دعاها و مناجاتهایی که مملو از معارف، حقوق و وظایف شیعیان بودند آنچه که انسان برای سعادت خود بدان نیاز دارد ـ از اصول اعتقادات، احکام و فروعات دین، معارف توحیدی و عرفانی گرفته تا اخلاقیات و مسائل اجتماعی و سیاسی ـ را به آنها میآموختند.
🔸علاوه بر تحکیم عقاید در میان امت اسلامی توسط امام سجاد(علیهالسلام)، بهواسطهی فتوحاتی که به دست خلفا و حکام بنیامیّه در آن زمان صورت گرفت، زمینههایی برای راهیابی فرهنگ و تمدنهای ملتهای بیگانه به سوی سرزمین اسلامی نیز فراهم بود و افکار و عقاید گوناگونی از این طریق وارد حوزهی اسلامی شد.
🔸از سوی دیگر، منافقان به دلیل منافع شخصی، به ظاهر مسلمان شده، به نشر افکار منحرف و شبهات گوناگون مشغول بودند. این مسائل موجب شد که جامعهی اسلامی از لحاظ اعتقادات در معرض انحطاط و سقوط فکری قرار گیرد. امام(علیهالسلام) نیز برای مقابله با چنین انحرافاتی به تبیین اندیشهی اصیل اسلامی پرداختند و در قالب دعا، اصول اعتقادی اسلام (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) را به روش صحیح معرفی میکردند.
ایام #شهادت_امام_سجاد
.
.
چند #منبرک از احادیث #امام_سجاد علیه السلام
پنج اثر خوب صحبت کردن
امام سجاد علیه السلام روایتی در مورد گفتار نیکو نقل شده، که اثراتی برای آن ذکر شده است ..
1⃣ مال انسان را زیاد میکند؛
يُثْرِي الْمَالَ
2⃣ رزق و روزی انسان را زیاد میکند؛
وَ يُنْمِي الرِّزْقَ
3⃣ اجل را به تاخیر می اندازد؛
وَ يُنْسِي فِي الْأَجَلِ
4⃣ انسان را در میان اهل و خانواده خود محبوب میکند؛ وَ يُحَبِّبُ إِلَى الْأَهْلِ
5⃣ انسان را داخل بهشت می کند؛
وَ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ.
📚 الأمالي( للصدوق)؛ ص2
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📝سه اثر دعای مومن
امام سجاد علیه السلام: المؤمنُ مِن دُعائهِ على ثلاثٍ: إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن يُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصِيبَهُ؛
دعاى مؤمن از سه حال خارج نيست:
📌🔷🔹 يا برايش ذخيره مىگردد،
📌🔷🔹 يا در دنيا برآورده مىشود،
📌🔷🔹 يا بلايى كه مىخواهد به او برسد، دفع مىشود.
📚 تحف العقول، ص 280
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
امام سجاد علیه السلام می فرمایند :
انسان مومن پنج نشانه دارد:
🌺علَاماتُ المُؤمِن خَمسٌ: الوَرَعُ فِی الخَلوَةِ، والصَّدَقَةُ فِی القِلَّةِ، والصَّبرُ عِندَ المُصِیبَةِ، والحِلمُ عِندَ الغَضَبِ، والصِّدقُ
🔹پرهیز از گناه در خلوت،
🔹صدقه دادن در هنگام تنگدستی،
🔹شکیبایی در وقت مصیبت،
🔹بردباری در حال خشم
🔹 و راستگویی به هنگام ترس.
📚الخصال، جلد 1، صفحه 269
.
.
📌فلسفه #قیام_عاشورا از زبان امام #حسین علیه السلام
امام حسین(ع) فرمود:
«اگر آنان(بنی امیه) از من تقاضاي #بیعت هم نکنند من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست ؛
زیرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با #یزید نیست که با سکوت آنان در موضوع بیعت، من نیز سکوت اختیار کنم؛ بلکه وجود یزید و خاندان وي موجب پیدایش
◀️ #ظلم و ستم
◀️ و سبب #شیوع_فساد
◀️ و #تغییر در #احکام اسلام گردیده
و این وظیفه من است که در راه اصلاح این مفاسد و امر به معروف و نهی از منکر و احیاي قانون جدم رسول خدا(ص) و زنده کردن راه و رسم پدرم #علی(ع) و #بسط_عدل و داد بپا خیزم و ریشه این نابسامانی ها را که خاندان بنی امیه است قلع و قمع نمایم.»
📚ابناعثم كوفي، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛
📚خوارزمي، مقتلالحسين، ج1، ص189 ـ 188؛
📚ابنشهراشوب، مناقب آلابيطالب، ج4، ص97.
.
📌قاتل امام حسین علیه السلام کیست؟
پاسخ:
بین #منبری_ها و #مداحان، شهادت امام #حسین(ع) توسط #شَمِر بن ذي الجوشن شهرت دارد، اما برخلاف این شهرت، دیدگاه مورخان کهن و حتی معاصر بر اساس اسناد بر این است که قاتل سیدالشهدا، #سنان_بن_انس است.
◀️طبق گزارش #مقاتل،
آنگاه که دشمنان از اطراف امام #حسین(ع) پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين ميافتاد و گاهي برميخاست. در اين حال سنان بن اَنس به او نزديک شد و با #نيزه ضربتي بر امام زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد.
سنان، به #خولي بنيزيد اصبحي گفت:
سر حسین(ع) را از بدن جدا کن!. #خولي خواست اين کار را بکند، امّا دچار سستي شد و #لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت:
خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه خودش از اسب فرود آمد و سر مبارک امام حسین(ع) را از تن جدا کرد.
سِنان بناَنس شخصي احمق و سبک مغز بود، او در صدد به دست آوردن سر مبارک امام حسین(ع) و اميدوار به #جايزه #ابنسعد بود. طبق روايت #ابيمخنف از امام #صادق(ع)، او از ترس اينکه مبادا سر امام به دستش نيفتد، هر يک از سپاه #کوفه را که به امام نزديک ميشد، مورد حمله قرار داده، به عقب ميراند، تا اينکه بالاخره نزد حضرت فرود آمد و گلوي [مبارک] آن حضرت را بريد و سر [مبارک] را جدا کرد و آن را به خَوْلي بن يزيد سپرد.
◀️طبق گزارش شیخ #صدوق(م381ق) نیز،
سِنان بن اَنس ايادي ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ پياده شد و #محاسن امام حسين(ع) را گرفت و با شمشير بر گلوي وي ميزد و ميگفت:
«به خدا سوگند، سرت را از تنت جدا ميكنم در حالي كه ميدانم تو پسر رسول خدايي و از جهت پدر و مادر برترين مردمان هستي.»
اگرچه #خوارزمی #قاتل امام را شمر می داند، اما بسیاری از مورخان آن را صحیح نمی دانند. چنانکه:
◀️قاضي نُعمان تميمي مغربي(م 363 ق) صاحب کتاب شرحُ الاخبار في فَضائل الائمة الاطهار، قاتل امام را سنان می داند؛
◀️ابناثير(م630ق) در کتاب اُسْدُالْغَابَة في معرفة الصَّحابة دربارة قاتل امام حسين(ع) پس از نقل چند قول، ميگويد: صحيح آن است كه سِنان بن اَنس، حسين بنعلي(ع) را كشت.
◀️يوسف بنقُزَغْلِي بغدادي معروف به سِبْط ابنجُوْزي(م654ق) در کتاب تَذكرةالخواص من الامّة بذكر خَصائص الائمة(ع) نیز چندين قول را بيان كرده و سپس گفته است كه صحيحتر آن است كه سِنان بن اَنس نَخَعِي با مشاركت شمر، حضرت را كشتند.
📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453، 454.
📚شيخ صدوق، الامالي، مجلس30، ص 226.
📚خوارزمي، مقتلالحسين، ج2، ص36؛
📚ابناثير، اُسْدُالْغابَة في معرفة الصَّحابَة، ج1، ص498.
📚برای مطالعه بیشتر، ر.ک. #مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام.
...............
#جدا_کننده_سر_مطهر_امام_حسین
چه کسی بود ؟
در منابع تاریخی اختلاف شدیدی درباره نام قاتل امام حسین علیه السلام به چشم میخورد:
۱. سنان بن انس؛ ۲. شمر بن ذی الجوشن؛ ۳. خولی بن یزید؛ ۴. شِبْل بن یزید (برادر خولی)؛ ۵. حصین بن [نمیر] تمیمی؛ ۶. مهاجر بن اوس تمیمی؛ ۷. کثیر بن عبدالله شَعبی؛ ۸. ابن جوان یمامی؛ ۹.سنان ابن انس با مشارکت زُرعة بن شریک؛ ۱۰. مردی از مَذْحِج.
سبط ابن جوزی پس از نقل چند قول در تعیین قاتل (جداکننده سر مطهر) امام نوشته است: درست آن است که قاتل حسین علیه السلام سنان با مشارکت شمر بوده است.
در مجموع با توجه به آنچه بیشتر منابع، که در کهن ترین و معتبرترین منابع نیز در میان آنها هستند، سنان را قاتل امام معرفی کرده اند، به نظر می رسد قاتل مباشر امام، یعنی چه کسی که سر مطهر آن حضرت را از بدن جدا کرد، سنان بن انس بوده است؛ فردی احمق و جسور که این کار را به دستور فرمانده لشکرش، شمربن ذی الجوشن انجام داده است. ابن اثیر نیز پس از نقل برخی اقوال در این باره گفته است: صحیح آن است که حسین بن علی علیه السلام را سنان بن انس کشت.
بنابراین قاتل امام در درجه اول، شمر بن ذی الجوشن بود که فرمان قتل آن حضرت را صادر کرد. از این رو در روایات و زیارات، مانند زیارت عاشورا به نام لعنت شده است. همچنین او بود که با پیشنهاد صلح آمیز عمر سعد به امام حسین علیه السلام مخالفت کرد و عبیدالله بن زیاد را تحریک کرد که پیشنهاد صلح آمیز پیشنهاد عمر سعد را که مبتنی بر مذاکره و مصالحه بود، رد کند.
درباره چگونگی قتل امام حسین علیه السلام معروف است که سر آن حضرت را از قفا بریده اند. در منابع اولیه گزارشی در این باره وجود ندارد؛ اما در منابع در قرن ششم به بعد این مطلب تصریحا یا تلویحا بیان شده است.
خوارزمی خود به این امر تصریح نکرده است؛ اما بنا بر قول وی و برخی دیگر، وقتی نگاه حضرت زینب سلام الله علیها به بدن مطهر برادرش حسین علیه السلام افتاد، او را سر بریده از قفا توصیف کرد.
به گزارش ابن شهر آشوب، امام سجاد علیه السلام در خطبه ای که در شام یزید خواند، خود را فرزند کسی دانست که سرش از قفا جدا شد.
📌انگیزه های قیام امام #حسین(ع)
امام حسین علیه السلام فرمود:
«اي مردم! #پيامبر اکرم(ص) فرمود:
هر مسلماني با #سلطان_ستمگري مواجه گردد كه #حرام خدا را #حلال نموده و پيمان الهي را در هم ميشكند و با سنّت [و قانون] پيامبر(ص) به #مخالفت برخاسته و در ميان بندگان خدا، راه گناه و دشمني در پيش ميگيرد، ولي او در مقابل چنين حاكمي، با عمل و يا با گفتار، اظهار مخالفت ننمايد، بر خداوند است كه اين فرد_ساكت _ را به جايگاه همان #طغيانگر، [در آتش جهنّم] داخل كند.
[اي مردم] آگاه باشيد! اينان (بني اُمَيَّه) پيروي از #شيطان را برخود لازم و اطاعت خدا را ترك نمودهاند، #فساد را علني و حدود الهي را تعطيل نموده، #فيء [بخشي از بيت المال] را به خود اختصاص داده اند، و #حرام خدا را حلال و #حلال خدا را حرام کردهاند و من براي #تغيير اين وضعيّت شايستهترم.»
📚طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص403.
📚خوارزمی، مقتلالحسين، ج1، ص234 ـ 235.
.
.
#تنور_خولی
#روضه_تنور_خولی (لعنة الله علیه)
عمر سعد در روز عاشورا سر مقدّس امام حسين را به خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم داد، تا نزد ابن زياد ببرند. منزل خولي در يک فرسخي کوفه بود، خولي به خانة خود آمد، شب (يازدهم) بود، تصميم گرفت صبح آنرا نزد ابن زياد ببرد.
چون زن خولي از محبین اهل بیت بود، خولي سر مقدّس امام را از او پنهان کرد و در ميان تنور گذاشت. زن خولی نیمه های شب دید نوري از تنور به آسمان ساطعه... ۱
در ریاض القدس اومده: شنیدم یه صدای محزونی می گه: «انا الغریب» از هوش رفتم، تو همین عالم دیدم حوریان بهشتی اومدند ، کنیزایی صدا می زنند: «طَرِّقوا طَرِّقوا» ، راه باز کنید، آخه داره بی بی فاطمه میاد، می گه یه وقت دیدم چنج هودج از آسمان به زمین فرود اومد، ، از داخل هودجها زنهای سیاهپوش بیرون اومدند، دور تنور حلقه زدند، یه وقت دیدم از بین این زنها یه خانمی گریبان چاک زده، چشماش کاسه خونه، دست برد میان تنور، سر بریده رو برداشت، هنوز از رگهای سر بریده خون می ریزه، سر رو به سینه چسبانید، یه ناله زد، صدا زد:
« ولدی ولدی یا حسین ! ایها الشهید ایها المظلوم ، قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک»۲
یه ندایی رو شنیدم که می فرمود: این خانم آسیه است، این خانم مریمه، این خانم حواست، این خانم خدیجه کبراست ، این مادرش فاطمه زهراست...۳
خولي صبح به دارالاماره رفت و سر مقدّس امام حسين را نزد ابن زياد گذاشت و گفت:
اِمْلأَ رِکــابِي فِضَّةًً اَوْ ذَهَبــا اِنِّي قَتَلْــتُ السَّيِّـدَ الْمُحَجَّبـا
وَ خَيْرَهُمْ مَنْ يَذْکُرونَ النَّسَبا قَتَلْتُ خَيْرَ النّـاسِ اُمّـاً وَ اَبـاً
ابن زیاد از اين کلام که در حقیقت مدح امام حسين در ملأ عام بود، ناراحت شد؛ صدا زد: اگر حسين بهترين انسانها بود پس چرا او را کشتي؟ بعضي نوشتند، ابن زياد بر خولی غضب کرد و او را کشت.۴
...................................................
۱-مقتل الحسین مقرم، ص 375.
۲-رمز المصیبة، ج 3، ص 47.۔ ریاضی القدس، ج 2، ص 205.
۳- همان
۴-إلى " مقتل الحسین مقرم، ص 375.. مرآة الجنان یافعي، ج 1، ص 133.
🏴
.
#روضه_شام_غریبان
#استاد_حاج_مرتضی_طاهری
#متن_روضه #شام_غریبان
امشب زمین کربلا ماتم سرا بود
ماتم سرا از ماتم خون خدا بود
امشب به گردخیمه زینب پاس، میداد(2)
گویی که پاس خیمه ها عباس می داد ای
زینب نمی دانی ز فرط غم چها کرد
از پرده دل مادر خود را صدا کرد
گفتا بیا مادر! که آتش شعله و رشد
افزوده بر داغ دلم داغی دگر شد
مادر! بیا ترسم که آتش شعله گیرد
تنها میان خیمه، بیمارم بمیرد
مادرسه ساله دختری گم کرده زینب
الله اکبر! چه گذشت به بچه هات حسین جان! دیشب، آخر شب، قمر بنی هاشم اطراف خیمه داشت پاسداری می داد، دید یه سیاهی به زمین می نشینه، بلند می شه، میره جلوتر می نشینه صدا زد: کیستی؟ هر کی هستی حرکت نکن! تا من بیام.دید صدای محبوب و مولاش ابی عبدالله است، صدا می زنه: عباس جونم! منم. مولای من چه می کنی؟ فرمود: عباسم! دارم این خارها رو می کنم. چرا آقا جان؟ فرمود:فردا خیمه هام و آتش میزنند، بچه هام آواره بیابونا می شن، می خوام خارتو پای بچه هام نره.این یه حادثه دیشب بود یه حادثه دیگه هم نیمه های شب قمربنی هاشم دید یه عده دارن میان
(9)
فرمود: اگه یه قدم جلو تربردارید با شمشیر عباس روبرو خواهید شد.ایستادند یک نفر اومد جلو: آقا ما 32 نفریم، عاشقیم! اومدیم جانمون و فدای حسین کنیم. فرمود: صبر کنید! باید ازآقا مولام اجازه بگیرم. اومد دم خیمه ابی عبدالله تا گفت: مولای من! یه عده اومدن. فرمود: عباس جان 32 نفرند؟ عرض کرد: بله آقاجان! فرمود: منتظرشون بودم، بگو بیان ! اما بگو از اسبها پیاده شن! چکمه هاشون و درآرند! آرام بیان! آخه بچه هام تو خیمه خوابیدن. (ای حسین جان حالا جا داره این یه بیت بخونم):
شنیدم خیمه هات و با بچه هات آتیش زدند(2)
الهی من بمیرم، برای بچه هات حسین
مادر سه ساله دختری، گم کرده زینب
لاله رخی مه پیکری گم کرده زینب
مادر!بیا باهم در این صحرا بگردیم (2)
دنبال آن دردانه ی بابا بگردیم
همه جا رو گشت زن و بچه رو جمع کرد شمارش کرد دید یکی از بچه ها نیست، خدایا چه کنم؟ همه غمهای زینب یه طرف، غم امانت داری یه طرف، خدایا چه کنم؟ همه جا رو دنبال این گم شده گشت، یه وقت دید عزیزه ی حسینش زیر یه بوته خاری خوابیده(عرض دعای من فیض آماده است) با یه دنیا امیداومد جلو به امید اینکه بیاد عزیز برادر و ببره خیمه! اما دید عزیر برادر کنار خارجان داده.
🚩
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #روضه_شام_غریبان #استاد_حاج_مرتضی_طاهری #متن_روضه #شام_غریبان امشب زمین کربلا ماتم سرا بود مات
.
#روضه_شام_غریبان
🏴 #غارت امام : بحر بن کعب، لباس. ـ اخنس ، عمامة آن حضرت را برد. ـ اسود بن خالد، نعلين آن بزرگوار را ربود و برد. ـ بجدل بن سليم، انگشت آن حضرت را به خاطر ربودن انگشترش، بريد. ـ عمر سعد، زرة آن مظلوم را برد. ـ جميع بن خلق، شمشيرش را ربود. ـ سپس گروه گروه، به خيمهها حمله کردند ـ حَتّي جَعَلُوا ينتَزِعُونَ مَلحَفةَ المَرئَةِ عَلي ظَهرِها
🏴روضه فاطمه بنت الحسین: عبدالله بن حسن بن الحسن ميگويد: مادرم فاطمه بنت الحسين فرمود: من در کربلا خردسال بودم و در پايم خلخال طلا بود...
غارت معجر و گوشواره زينب: کنار خيمه ايستاده بودم، ناگاه مردي کبود چشم به سوي خيمه آمد و آن خولي بود) و آنچه در خيمه يافت، ربود، امام سجاد روي فرش پوستي خوابيده بود، آن نامرد آن پوست را آنچنان کشيد که امام سجاد روي خاک زمين افتاد، سپس او به من متوجه شد و مقنعهام را کشيد و گوشوارهام را از گوشم بيرون آورد که گوشم پاره شد،
خاطرة جانسوز فاطمه صغري: بسيار پريشان بودم و بدنم ميلرزيد، به عمهام اُم کلثوم پناه بردم، در اين هنگام ديدم ظالمي به سوي من ميآيد، فرار کردم و گمان ميکردم که از دست او نجات مييابم، ولي ديدم پشت سرم ميآيد، تا به من رسيد با کعب نيزه بر بين شانهام زد، به صورت بر زمين افتادم، گوشوارهام را کشيد و گوشم را دريد، گوشواره و مقنعهام را ربود، خون از ناحية گوش بر صورت و سرم جاري شد، و بيهوش شدم، وقتي به هوش آمدم ديدم عمهام نزد من است
🏴روضه دامان آتش گرفته : حميد بن مسلم يکي از سربازان دشمن) ميگويد: به سوي آن دختر رفتم تا آتش دامنش را خاموش کنم، او خيال کرد قصد آزار او را دارم، پا به فرار گذاشت وقتي که به او رسيدم: گفت: اي مرد، راه نجف کدام طرف است؟ گفتم: نجف را براي چه ميخواهي؟ گفت: من يتيم و غريبم، ميخواهم به قبر جدّم علي مرتضي پناه ببرم.
🏴شهادت چند کودک و بانو : دو پسر برادر حضرت مسلم عبدالرحمان بن عقيل بنام سعد و عقيل ـ از جمله دختري بنام «عاتکه» که هفت سال داشت که زير دست و پا به شهادت رسيد ـ از جمله دو خواهر مادري احمدبن حسن مجتبي بنام اُمّ الحسن و اُم الحسين( که به شهادت رسيدند.
🏴جنايات ساربان : بند شلوار گران قیمت گفت: من ساربان شتران امام حسين بودم، همراه آن حضرت از مدينه به سوي عراق آمديم، من اطلاع يافته بودم که بند شلوار آنحضرت گرانقيمت است آرزو ميکردم روزي آن بند گرانقيمت به دست من برسد... شمشير شکستهاي يافتم و دست راست او را قطع کردم، دستم را دراز کردم تا گره بند را بگشايم، ناگاه دست چپ امام حرکت کرد و آن قسمت از لباس را محکم گرفت، دست چپ آنحضرت را نيز از مچ بريدم، آنگاه دست بردم که بند را بيرون آورم، ناگهان ديدم زمين لرزيد و هوا دگرگون شد، شنيدم شخصي گريه جانسوز ميکند و ميگويد: وا اَبَتاهُ! وا مَقتُولاهُ، وا ذَبيحاهُ، وا حُسَيناهُ، وا غَرِيباهُ يا بُنَيَّ قَتَلوکَ وَما عَرَفوکَ وَمِن شُرْبِ الْماءِ مَنَعُوکَ. در اين هنگام من خود را بين کشتهها انداختم، ناگاه سه نفر را با يک زن با جمعيت بسيار ديدم، و فرشتگان همه جا را پر کرده بودند، آنها پيامبر و علي و فاطمه و حسن( بودند، آنها گريه ميکردند و مطلبي ميگفتند ... ناگاه رسول خدا مرا ديد و به من فرمود: يا اَخَسَّ الاَنام لَعْنَةُُ اللهُ الْمَلِک الْعَلّام فَعَلْتَ هکَذا بِوَلَدِي، سَوَّدَ اللهُ وَجْهَکَ وَقَطَعَ يدَيْکَ فِي الدُّنيا قَبْلَ الْآخِرَةِ
🏴شهادت دو طفل کنار خوارها : در بعضي از مقاتل آمده: هنگامي که دشمنان از اين حادثة جگر سوز مطّلع شدند، جريان را به عمر سعد گزارش دادند، و اجازه طلبيدند که آب را به اهل بيت ( برسانند، عمر سعد جواب منفي نداد، آنها آب به کودکان رساندند ولي کودکان آب را نميآشاميدند و ميگفتند: کَيفَ نَشْرِبُ وَقَدْ قُتِلَ اِبْنُ رُسُولِ اللهِ عَطْشاناً.
🏴
.
◾️ #گریه_میکرد_و_خلخالم_را_میربود ...
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُالله، قَالَ:
📝 از فاطمه دختر امام حسين علیهماالسلام، روایت است که فرموده:
غارتگران بر خيمه ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا بپايم بود.
مردى آنها را مىربود و مىگريست،
گفتم: دشمن خدا چرا گريه ميكنى؟!
گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسولخدا را غارت ميكنم!
گفتم مرا واگذا.
گفت: ميترسم ديگرى آن را برُبايد!!!!!
سپس فرمود: هرچه در خيمههاى ما بود غارت كردند...
📚 أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس۳۱، ح٢
.