✅ تنها هدف!
تنها کار جنین در رَحِم مادر، آماده شدن برای اومدن به دنیاس؛
همه ی همّت و تلاشش برای رسیدن به همین یک هدفه و بس!
تنها کار ما تو دنیا هم باید آماده شدن برای رفتن به سرای آخرت و بهشت باشه؛
همه ی همّت و تلاش ما هم باید درست کردن یه زندگی جاودانۀ خوب باشه و بس!
رَحِم در مقایسه با دنیا اصلا جای زندگی نیست؛
دنیا هم در مقایسه با آخرت همینطوره؛
💠 به همین خاطر خداوند متعال می فرماید:
«وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» [1]:
زندگیِ این دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگیِ سرای آخرت است که زندگی واقعی است. کاش این را می دانستند!
اللهمّ ارزقنا...
#آیه_کده
____________________
[1] العنکبوت: 64.
🌐 @hadibayat
✅ «هُم فاطِمَةُ وَ أبُوها وَ بَعلُها وَ بَنُوها»
طرح تایپوگرافی آماده، جهت استفاده در طراحی های مذهبی:
👇👇👇
✅ دوران پارچه نویسی (خاطره دوم: خودش کجاست؟)
بعد از دو سال و نیم یا سه سال شاگردی تو مغازۀ پارچه نویسیِ «آقا سید حسن»، با خالی شدن مغازۀ سر کوچمون، تصمیم گرفتم مستقل بشم و مغازۀ خودم رو داشته باشم.
تک و تنها رفتم سراغ جور کردن وسایل. از رنگ و پارچه و قلمو گرفته، تا میز تحریر و تختۀ پارچه نویسی و...
اول از همه، چند تا کار برای خودم نوشتم و تو مغازه و بیرون نصب کردم و یه تابلو فلزی نسبتا بزرگ هم نوشتم که گوشۀ پیاده رو و کنار خیابون به درخت تکیه اش میدادم (که خیلی وقتا باد، ناجوانمردانه تابلومو با صورت میزد زمین و دادِش رو در میاورد).
صبح تا ظهر میرفتم دبیرستان و ظهر تا شب هم در مغازه بودم که البته خوشبختانه سریع خوردم به تابستون و صبح تا شب دیگه در مغازه بودم.
ماهی 50 هزار تومن اجازه میدادم که البته فکر کنم همینقدر هم درآمد نداشتم.
کلاّ برای تجربه اش مغازه زده بودم و هدف اقتصادی نداشتم.
نوجوون بودم و هنوز شکل و قیافه ام مردونه نشده بود.
چند بار پیش اومد که مشتری میومد مغازه، و قبل از اینکه سفارش بده، می پرسید: «خودش کجاست؟»
منم با خنده ای به همراهِ چاشنی غرور نوجوونی می گفتم: «خودش خودمم!»
بنده خدا مردّد میشد که سفارشمو به این بچه بدم بنویسه یا چی؟ که یه نگاهی به کارام مینداخت و تصمیم میگرفت ریسک کنه و سفارش بده. که البته منم سعی میکردم پشیمونش نکنم.
گرچه مغازه داری من عمر خیلی خیلی کوتاهی داشت؛ شاید 3 یا 4 ماه!
چون تابستون که تموم شد، من دیگه نه دبیرستانی بودم، نه مغازه دار؛ طلبه شده بودم، بدون اینکه اول تابستون چنین تصمیمی داشته باشم.
اما همین عمر کوتاه کاسبیِ نصف و نیمه، برام خاطرات و تجربه های شیرینی به جا گذاشت.
حسّ خیلی خوبی داشت.
هیچکدوم از بچه های هم سنّ و سال من، مغازه دار نبودن و چنین هنری نداشتن!
اینکه بلا فاصله بعد از مدرسه و خوردن ناهار، کلید بندازی و با «بسم الله...» در مغازه ات رو باز کنی، فکر میکنی چند سال بزرگتر شدی. فکر میکردم یه سر و گردن از دوستام بالاترم، و خب خیلی اعتماد به نفس بهم میداد.
البته هنوز هم خطاطی رو رها نکردم و گاهی کاغذی سیاه می کنم.
پ.ن: قدیما خیلی از بچه ها مجبور بودن برای تامین مخارج زندگی، دوشادوش پدر خانواده کار کنن. اما الان دیگه مثل سابق نیست. فکر میکنم که خیلی خوبه اگه والدین، یه برهه ای بچه هاشونو بفرستن سر کار. یه کاری که نسبتا بهش علاقه داشته باشن و تا حدّی هم استعداد. من که از سر کار رفتن جز خوبی چیزی ندیدم.
#خاطره_کده
#پیشنهاد_کده
🌐 @hadibayat
✅ تأثیری در حدّ خُلود!!
بعضی چیزا تو زندگی ما خیلی اثر گذارن، اما اونقدری که باید، بهشون توجّه نمی کنیم.
و یا حتّی اصلا نمیدونیم چنین اثرات بزرگ و عمیقی دارن!!
نمونش همین مسئلۀ «نیّت».
بله، نیّت.
نیّت یعنی حقیقت و روح یک عمل؛ انگیزۀ و قصد انجام اون؛ که میتونه خدایی باشه، یا ریایی! میتونه مخلصانه باشه یا مشرکانه!
در روایت اومده:
💠 «نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ»[1] و «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ»[2]:
نیّت مومن از عملش بهتر است و همانا اعمال بستگی به نیّتها دارند.
اما اینکه گفتم نیّت اثرات بزرگ و عمیقی در زندگی ما داره رو به این جهت گفتم که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده:
💠 «إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا لَوْ خُلِّدُوا فِیهَا أَنْ یَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً؛
وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا لَوْ بَقُوا أَنْ یُطِیعُوا اللَّهَ أَبَداً مَا بَقُوا؛
فَالنِّیَّاتُ تُخَلِّدُ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ...»[3]:
همانا جهنّمیان در آتش جاودانه اند، بخاطر نیّتهایشان در دنیا، چرا که نیّتشان این بوده که اگر در دنیا زندگی جاودانه داشتند، تا ابد معصیت و نافرمانی خدا را بکنند؛
و همانا بهشتیان در بهشت جاودانه و مخلّد اند، بخاطر نیّتهایشان در دنیا، چرا که نیّتشان این بوده که اگر در دنیا باقی بمانند، تا ابد از خداوند متعال اطاعت کنند؛
پس نیّتها هر دو گروه را در جای خود جاودانه می کند...
🔰 نیّت، اثر مستقیم در ابدیّت ما داره؛ تأثیری در حد خلود!!
اینه اون مسئلۀ بسیار اثر گذاری که، کمتر بهش توجّه داریم.
#حدیث_کده
____________________
[1] مصباح الشریعة، ص 53.
[2] مُنیة المرید، ص 132.
[3] المحاسن، ج 2، ص 331.
🌐 @hadibayat
✅ حذف حروف عربی از زبان فارسی!!
🔰 اشکال: چون ما در زبان فارسی، برای تلفّظ حروفی مثل «س ث ص و ز ض ظ» و سایر حروف مشابه، تفاوتی قائل نیستیم و همه را به یک شکل تلفّظ می کنیم، نیازی به نوشتن این حروف هم نداریم و یکی از آنها ما را بس است و مابقی می بایست حذف کرد، و چنان این مطلب برایشان بدیهی جلوه کرده که فرمودند: «اصلا نمی فهمم چرا تا حالا این اتفاق نیفتاده! ... ما عرب زبان نیستیم که موقع تلفّظ اینها تفاوتی قائل شویم.»
🔰 اما نقد و بررسی این مطلب:
باید ببینیم با این کار چه به دست آورده و چه از دست می دهیم؟!
اگر دستاوردها نسبت به از دست دادنیها بیشتر باشد، پیشنهاد شما خوب است،
اما اگر عکسِ این باشد، قطعا خیر.
ظاهرا تنها چیزی که با این پیشنهاد به دست می آید این است که نوشتن در زبان فارسی ساده تر شده و غلطهای املایی کمتر، (البته آن هم برای نوآموزان، و الاّ برای کسانیکه یک عمر به سبک فعلیِ نوشتن عادت کرده اند، به سختی این معنا محقق خواهد شد).
⭕️ اما چه چیزهایی را از دست می دهیم و چه مشکلاتی پیش خواهد آمد؟
1️⃣ عدم فهم نثر فارسی قدیم:
کسی که نداند حروفِ «ث، ص، ط، ض، ذ، ظ، ح، ع و غ»، چگونه تلفّظ میشوند، چطور میخواهد نثر قدیم را مطالعه کند؟! قطعا نمیتواند و این مسئله به مرور زمان منجرّ به فقر فرهنگی و ملّی خواهد شد.
2️⃣ عدم فهم متون اسلامی:
نیاز یک مسلمان به مراجعه به متن کتاب آسمانیش و فرامین رهبران الهیش، نیازی غیر قابل انکار است، و حال آنکه با چنین اقدامی، دقیقا اشکال گذشته پیش آمده و حتّی میتواند به مرور زمان، منجر به جدا شدن مسلمانان، از منابع اصیل خود شود، و این مسئله خود مشکلات متعدّدی پدید خواهد آورد!
3️⃣ مشکلات جدّی در معنای واژگان:
اگر مراد نویسنده «غالب» باشد ولی بنویسد «قالب»، معنا بصورت اشتباه به ذهن خواننده منتقل میشود. و همینطور «سَنا و ثَنا»، «حیات و حیاط»، «ذلیل و ظلیل»، «زر و ذر» و...
اگر این حروف بصورت کلی از ادبیات فارسی حذف شوند، فهم مراد نویسندگان مشکل و گاه حتّی ناممکن می شود.
4️⃣ کم شدن زیبایی نوشتار:
تعدّد و تنوّع در حروف الفبا، موجب زیبایی نوشته و چشم نوازی آن میشود و این مطلبی است غیر قابل انکار. خطّ میخی را فرض کنید. آیا نگاه کردن به کتابی که با چنین خطّی نوشته شده، شما را خسته نمی کند؟!
کم بودن حروف الفبا، منجرّ به سرد و بی روح شدن نوشته میشود و خود این مسئله میتواند در کمتر شدن سرانۀ مطالعۀ کشور و رکود علمی مؤثّر باشد.
5️⃣ هزینه زایی بی مورد:
طبیعتا اگر بنا به حذف حروفی از الفبای فارسی باشد، می بایست تمام آثار مکتوب در کشور عوض شود، و این یعنی حداقل می بایست تمام کتب کتابخانه های کشور، از کتابخانۀ ملّی گرفته تا آستان قدس رضوی و...، همگی عوض شوند و برای نگهداری از این حجم عظیمِ کتابِ بلا استفاده، مجدّدا هزینه شود.
6️⃣ تورّم بی مورد علم:
حتّی اگر چنین اقدامی صورت گیرد، باز هم نیاز به مراجعه به متون قدیمی برای پژوهشگران از بین نمی رود و این خود مستلزم شکل گیری رشتۀ تخصصی مطالعۀ متون قدیمی و امثال این است؛ و این هم هزینۀ غیرضروری است و هم تورّم بی جهت علم.
و...
از آنجا این حروف، در زبان عربی تلفّظ میشوند اما در فارسی نه، به راحتی میتوان فهمید که این حروف از زبان عربی به فارسی آمده اند.
💡حال اگر تفاوت گفتار و نوشتار برای ما مشکل ایجاد کرده، برای رفع آن دو راه پیش روی ما هست:
راه اول: حروفی که تلفّظشان نمیکنیم را از ادبیات خود حذف کنیم، که تا کنون ثابت شد این مسئله مفاسد بسیار زیادی داشته و نشدنی می نماید و نه تنها موجب اصلاح خرابیِ اندکِ گوشۀ ابرو نشده، بلکه هر دو چشم را نیز کور میکند.
راه دوم: تلفّظ خود را تغییر دهیم، یعنی ما نیز همچون أعراب، هر حرفی را به شکل واقعی خود تلفّظ کنیم.
گرچه راه دوّم، مفاسد راه اول را ندارد، اما اگر اندکی تأمّل شود، این نیز نشدنی می نماید؛ چراکه عادت زبانی فارس زبانان در گفتار، عدم فرق گذاشتن بین حروف مشابه است، و ترک این عادت کهن و دیرینه نیز مشکلات خود را خواهد داشت.
#شبهه_کده
🌐 @hadibayat
🔰 نتیجه اینکه: گرچه در زبان فارسی، حروف مشابه را به یک شکل «تلفّظ» می کنیم، اما از آنجا که در کتابت بین آنها تفاوت میگذاریم، این مسئله موجب تأثیر در معنا شده و حذف تعداد زیادی حرف از الفبای فارسی، جدای از اینکه منجرّ به بروز مشکلات معنایی می شود، خسارتهای جبران ناپذیر زیاد دیگری نیز دارد.
سختی مبتلا شدن به غلطهای املایی، بیشتر برای همان سنین پایین و دوران دبستان است که به مرور زمان و با تمرین مختصری حلّ میشود، و این چیزی نیست که بخواهیم بخاطر آن، چنین مشکلات بزرگی را متحمّل شویم.
و مِن الله التوفیق.
#شبهه_کده
🌐 @hadibayat
✅ جزوه ی هیجانی!!
چند روز پیش برای مرور کتابِ «علوم قرآنی» آیت الله معرفت، جزوه ای رو از اینترنت دانلود کردم که خیلی خیلی ازش خوشم اومد.
بعضی مطالب رو طوری نوشته بود، که تا حالا نظیرش رو ندیدم!
طوری که هر چند لحظه یکبار، یه انرژی مضاعف بهت میداد برای خوندن مطالب بعدی!
👌 تنها چیزی که باعث شد اینقدر از جزوه اش خوشم بیاد، اینه که نویسنده مطالبی که برای خودش جدید و جالب و قشنگ بوده و از خوندنش لذّت برده و ذوق کرده رو، با همین ذوق و شوق نوشته!!
یعنی دقیقا ذوق و شوقش از فهم این مطلب رو هم نوشته بود!!
سرتون رو درد نیارم، به چند موردش اشاره میکنم:
🎯 «یعنی باریکلا به «حُذَیفه»! شادی روحش واقعا فاتحه بخونید! اگر این مرد نبود، الان چند نوع قرآن داشتیم :( ، بانی یکسان کردن مصحف ها بود.»
🎯 «چه جالب! اشکم در اومد! پنج نفر از قرّاء هفتگانه، ایرانی الأصل هستند!! (یعنی قاری های عرب، دارن به قرائت ما میخونن!!»
🎯 «جلّ الخالق! یکی از رموز حروف مقطّعه اینه که بیشترین حرف تکرار شده در آن سوره، همان حروف مقطّعه ابتدای سوره است؛ مثلا تکرار قاف در سورۀ «ق».»
🎯 «جلّ الخالق! علاّمه طباطبایی: سوره ای که با «المص» شروع شده، از نظر محتوا، جمعِ دو سورۀ «الم» و «ص» است! و «المر» نیز جمعِ «الم» و «الر» است!»
و...
🔰 این مدلی نوشتن، باعث میشه مطالب بیشتر تو ذهن آدم بمونه.
این که آدم تعجّب یا شوق یا لذّت یا غرور و یا هر احساس دیگه ای که نسبت به بعضی مطالب خاصّ که میخونه رو کنارش بنویسه؛ باعث میشه یه داستان بین خودش و اون نوشته درست کنه (که ما طلبه ها بهش میگیم: ظرفِ مؤثّر) و این باعث میشه که به این سادگی ها مطلب از خاطر آدم نره.
🔰 حتّی خاطره انگیز هم میشه. یعنی مثلا بعد از چند سال که به نوشته ات نگاه کنی، میفهمی که اون موقع کدوم مطالب برات خیلی جدید بوده و از دونستنش کیف کردی و یه جورایی به خود شناسی هم کمک میکنه!
(گرچه، من بشخصه، اگه قرار باشه جزوه ام رو تو فضای عمومی منتشر کنم، اینطوری نمی نویسم، امّا چه اشکالی داره که آدم لا اقل برای خودش اینطوری بنویسه؟!)
#خاطره_کده
#پیشنهاد_کده
__________________
[1] الجنّ: 18، «و همانا مساجد(هفت عضو بدن انسان که باید وقت سجده به زمین برسد) از آن خداست، پس احدى را با خداوند مخوانید.»
🌐 @hadibayat