eitaa logo
دل‌کده|محمدهادی‌بیات
759 دنبال‌کننده
327 عکس
78 ویدیو
12 فایل
﷽ مؤلف و پژوهشگر برگزیده دانشجوی ارشد علوم قرآن و حدیث مدرّس ادبیات عرب در حوزه و دانشگاه اینجا بلـند بلند #فکر می کنم... اظهار نظرها وحی منزل نیست! اگر منطقی بود بپذیرید... 🌱 صفرتاصد عربی: @Arabi0_100 وبلاگ شخصی: hadibayat.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ گوسفند نمک سود! دیشب رفته بودم مغازه. قبل از من یه آقایی (که ظاهرا با فروشنده آشناییتی هم داشت) اومده بود و داشت خرید می کرد: ـ نمک داری؟ + آره. ـ یه کارتن بده. + بفرما. حالا این همه نمکو می خوای چی کار؟ _ همشو برای خودمون که نمی خوایم. به گوسفندا هم میدیم. (فروشنده با چهرۀ ای که از پشت ماسک کاملا مشخص بود تعجّب کرده و با گِرهی که توی پیشونیش افتاد، گفت): + گوسفند؟!! _ آره خب. قاطی غذایی که میخورن نمک میزنیم، تشنه میشن هی آب میخورن بعد شکمشون باد میکنه و پروار میشن و وزنشون زیاد میشه برای فروش. ... 🌐 @hadibayat
✅ طبیعی یا مصنوعی؟ اگه تو خونه یه گل طبیعی داشته باشین، مدام بهش سر می زنید، مدام بهش آب میدین، مدام برگهاشو تمیز می کنید، و خلاصه، همه جوره هواشو دارید. چرا؟ خب معلومه، چون طبیعیه. چون زنده است. چون روح داره... حالا برخوردتون با گل مصنوعیِ خونه چطوریه؟! شاید فقط هر از چندگاهی غبار روبیش کنید. غیر از اینه؟ مدام که بهش سر نمی زنید! چرا؟ خب معلومه، چون مصنوعیه. مرده است. روح نداره... روابط ما با آدمهای زندگیمون هم همینطوره. بعضیا تو زندگی ما حکم گل طبیعی رو دارن، خیلی به فکرشونیم، زیاد جویای احوالشون میشیم، دعاگوشون هستیم و... و بعضیا هم حکم گل مصنوعی رو دارن، چندان به فکرشون نیستیم، زیاد احوالپرسشون نیستیم و یادمون میره که براشون دعا کنیم... شاید حق بعضیا نباشه که رابطمون باهاشون مصنوعی باشه، یه کم لازمه طبیعی برخورد کنیم... 🌐 @hadibayat
✅ نامرئی بارها و بارها تو فیلمها، شخصیت هایی رو به ما نشون دادن که می تونن «غیب» بشن، و وقتی که «غیب» شدن، هر کاری که دوست دارن رو انجام میدن. خیلی از ماها وقتی که بچه بودیم و این چیزا رو میدیدیم، دوست داشتیم که ما هم بتونیم نامرئی بشیم و هرکاری که دوست داریمو انجام بدیم. حقیقتش اینه که همۀ ما بارها و بارها نامرئی شدن رو تجربه کردیم! البته بهتره اینطوری بگم: روزی نیست که ما «غیب» شدن رو تجربه نکنیم!! بله، لحظه های تنهایی، لحظاتی که هیچ بنی بشری ما رو نمی بینه، در حقیقت ما نامرئی شدیم؛ «غیب» شدیم. حالا اگه هرکاری دلمون خواست رو انجام دادیم و خطوط قرمز رو رد کردیم، زمین می خوریم و اگه برعکس، بیشتر مراقب خودمون بودیم، خیلی رشد می کنیم. چون وقتی تو جمعیم، برای حفظ آبرو هم که شده حواسمون جمعه و هرکاری نمی کنیم؛ اما وقتی تنهاییم، ظاهرا کسی ما رو نمی بینه که از آبرومون بترسیم؛ و اینجاست که اگه آلوده نشدیم، هنر کردیم!! 💠 «إِنَّ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیر» [1]: بی تردید کسانى که در نهان از پروردگارشان می ترسند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است‏. 🌐 @hadibayat
✅ راز سرویس بهداشتی!! گلاب به روتون، گلاب به روتون؛ اگه کسی از ما بپرسه: «برای چی میری دستشویی؟»، میگیم خب معلومه دیگه! و اصلا جوابشم نمیدیم. اما واقعا فقط برای همین میریم دستشویی؟ حقیقتش اینه که فقط این نیست؛ بلکه میریم دستشویی تا به یک مسئلۀ کلیدی فکر کنیم، و اون چیزی نیست جز «تکبّر»! 💠 از امام اول (علیه السلام) روایت شده: «عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ‏ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ‏ جِیفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَیْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ یَتَکَبَّر» [1]: در شگفتم از آدمیزاد، که آغازش نطفه اى است و پایانش لاشه اى و در این میان انبار غائط است و با این همه تکبّر مى ورزد! بی خود نیست که بعضیا به دستشویی میگن «اتاق فکر». بله، باید توش فکر کرد، باید به حامل نجاست بودن خودمون فکر کنیم، به تکبّر و غرور بیجای خودمون فکر کنیم، کافی بود که فقط خدا قدرت دفع رو از ما بگیره، تا ببینیم به چه بدبختیی دچار میشیم و عجب نعمت بزرگی داشتیم و اینقدر بهش بی توجه بودیم... ___________________ [1] علل الشرایع شیخ صدوق، ج1، ص 276. 🌐 @hadibayat
✅ کدام گناه؟ هرچقدر دسترسی به گناه و انجامش ساده تر باشه، عقابش هم سخت تره، به همین خاطر از گناهان چشمی و زبانی خیلی بیشتر نهی شده. تو دوره و زمونۀ ما، گناه در فضای مجازی از هر گناه دیگه ای دم دست تره؛ پس میشه نتیجه گرفت که: گناه در فضای مجازی، بدترین نوعِ گناهه؛ سعی کنیم که بی هدف سراغ اینترنت و شبکه های اجتماعی نریم که ناخواسته به دام ابلیس نیفتیم. 🌐 @hadibayat
✅ رمز پایداری 💠 «وَ لا تَحْسَبَنَ‏ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‏» [1]: و هرگز گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده ‏اند، بلكه (آنان به طور ویژه) زنده ‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده می شوند. شهادت، نه تنها باعث جاودانه شدن شخصِ شهید می شود، بلکه راه و مکتبی که او به خاطرش شهید شده را نیز تا ابد بیمه می کند. قطعا یکی از دلایل ماندگاری چهل و اندی سالۀ نظام مقدّس جمهوری اسلامی، (با وجود دشمنی شدید عناصر خارجی و داخلی و مسئولین بی کفایتی که گویا همۀ همّتشون ضربه زدن به این نظامه)؛ خون به ناحق ریختۀ شدۀ این عزیزان است. «شهید فخری زاده» به مراتب برای دشمن از «دکتر فخری زاده» خطرناکتر است، و خدا را شکر که دشمن، از درک این حقیقت عاجز است. اللهم ارزقنا... 🌐 @hadibayat
✅ رامبد جوان و گناه بزرگ! دیروز تلوزیونو روشن کردم، روی شبکۀ نسیم روشن شد که دیدم «رامبد جوان» داره با «جناب خان» در مورد «مرگ» صحبت میکنه. رامبد یه حرف عجیبی زد که شاخ در آوردم و از این تحلیل غلطش، عمیقا ناراحت شدم! گفت که: «درسته مرگ حقّه و به سراغ همۀ ما میاد، اما اینکه ما به مرگ فکر کنیم و به پیشوازش بریم خودش یه گناهه بزرگه»!!! یعنی رسما بنده خدا تصوّرش اینه که اگه به مرگ فکر کنیم زودتر سراغمون میاد و اگه در غفلت از مرگ به سر ببریم اونم دیگه حواسش به ما نیست و به این زودیها سراغمون نمیاد!!! کجای این حرف منطقیه؟ 💠 جالب اینجاست که بدونیم در روایتی، پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) از ملک الموت چنین نقل میکنند: «...فَمَا مِنْ‏ أَهْلِ‏ بَیْتِ‏ مَدَرٍ وَ لَا شَعْرٍ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا وَ أَنَا أَتَصَفَّحُهُمْ فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ حَتَّى لَأَنَا أَعْلَمُ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِم...‏» [1]: هیچ خانه‌ای در ده و بیابان و خشکى و دریا نیست، جز این‌که من در هر شبانه‌روز پنج‌بار هنگام پنج وقت نماز آن‌را بازرسی می‌کنم، به‌گونه‌ای که کوچک و بزرگشان را از خودشان بهتر می‌شناسم. ما چه به فکر مرگ باشیم و چه نباشیم، اون نه تنها به فکر ماست، بلکه از نزدیک ما رو هم زیر نظر داره و به وقتش سراغمون میاد. مثل این می مونه که یه ماشینی با سرعت داره به ما نزدیک میشه و هر آن ممکنه که با ما برخورد کنه، بعد ما بگیم بهش فکر نکن؛ همین چند لحظه ای که زنده ای رو خوش باش!! (البته مرگ برای خیلی ها مثل بو کردن یه گل می مونه، نه تصادف کردن با این ماشین. بستگی به ما داره). پ.ن: البته به این نکته باید توجه کرد، که برای تفکّر در مرگ، اگه فقط به خود مرگ فکر کنیم، ممکنه منجر به افسردگی و خمودگی بشه، اما اگه به ابدیّت بعد از مرگ هم توجه داشته باشیم نه تنها باعث منفعل شدن انسان نمیشه، بلکه عمیقا اونو فعّال و پویا هم میکنه. _________________________ [1] اصول کافی، ج3، ص 137. 🌐 @hadibayat
✅ یار بد، بدتر بوَد از مار بد سال اول طلبگی، یکی دو ماه با یه طلبه ای هم حجره ای شدم که پسر خیلی مؤدب و درس خوبی بود. واقعا پسر گُلی بود و از اینکه باهاش هم حجره ای بودم، کاملا راضی و خوشحال بودم. یه بار تو کتابخونه من و اون تنها بودیم و همین شد که سر صحبت و درد دل باز شد که از شوق و رغبتش به خوندن همۀ کتابها حرف زد و اینکه چقدر مطلب برای دونستن زیاده و ما چقدر وقتمون تو این دنیا کمه و دشمن شبانه روز داره کار میکنه و... فقط این بندۀ خدا، یه رفیق صمیمی داشت که هیچ وقت نفهمیدم چرا با هم رفیق شدن و تازه اینقدر هم صمیمی ان. آخه هیچ جوره به هم نمی خوردن و خیلی با هم فرق داشتن!! کاملا مشخص بود که نه تنها هیچ اثر مثبتی نمیتونه روی رفیقش بذاره، بلکه اون بندۀ خدا داره اثرات منفی روی این میذاره. اصلا هر موقع که کنار این رفیقش قرار می گرفت، از این رو به اون رو میشد! یه آدم دیگه میشد! رفتارهایی ازش سر میزد که واقعا انتظارش نمی رفت... همش می ترسیدم که خدایی نکرده این رفیقش یه روز اینو از راه به در کنه... بعدها من از اون حوزه رفتم و دیگه ازش خبری نداشتم تا اینکه یه روز کارم به حوزۀ سابق افتاد که باعث شد دوباره این هم حجره ای رو ببینم و چند دقیقه ای با هم صحبت کنیم. خیلی تغییر کرده بود. خیلی. از ظاهرش گرفته تا باطن و تفکّراتش. ظاهرا تو چندتا از درسها مردود شده بود و عقب افتادگی تحصیلی پیدا کرده بود و اونطوری که صحبت می کرد، کاملا مشخص بود که دیگه هیچ رغبتی به درس خوندن و طلبگی نداره. یه چیزایی هم راجع به رفیقش گفت که الان یادم نیست. گذشت... بعدها شنیدم که حوزه رفته بیرون و ساندویچی زده و یه تیپی زده که بیا و ببین و تو پیج اینستاگرامش عکسای خالکوبیشو گذاشته و... تو حوزه همه امام زاده نیستن! بچه هایی که تا دیروز تو دبیرستان نشسته بودن، حالا (به هر دلیلی) تصمیم گرفتن بیان حوزه! تو انتخاب رفیق، همیشه و همه جا باید دقّت کرد، حتی توی حوزه. 🌐 @hadibayat
[مطلبی که میخونید، از وبلاگ «میرزا مهدی» است] : ✅ «وقتی که سردار دلها آسمانی شد» سلام در ابتدا نامه یک دوست به منِ حقیر! سلام آقا میرزای عزیز (عزیز خودشه البته) امیدوارم هرجا که هستین، سالم و سرحال و رو به راه باشید. غرض از مزاحمت اینکه: یکی دو ماه پیش ایدۀ راه انداختن یه چالش به ذهنم رسید که همون موقع میخواستم با شما در میون بذارم که متأسفانه تا امروز به تأخیر افتاد. اینکه میگم با شما، از این جهت هست که اگه قبول زحمت بفرمایید، شما برگزارش کنید، به هر حال حداقلش اینه که دنبال کنندگان شما خیلی بیشتر هست، و این چالش بیشتر دیده میشه و ...(خبر نداری عزیز دلم که دو سوم دنبال کنندگان من، همراهم نیستند، فقط دنبال میکنند) اما چالش: عنوان: «وقتی که سردار دلها آسمانی شد» چند روز دیگه، میشه اولین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی. به ذهنم رسید به همین مناسبت، و با هدف زنده نگهداشتن یاد این شهید عزیز، چالشی تحت عنوانی که بالا ذکر شد، راه اندازی بشه. محتوای چالش: هر کسی خاطرۀ شخصی خودش یا اطرافیانش رو در نحوۀ مطلّع شدن از شهادت ایشون، عکس العملی که نشون داد و هرچیز دیگه ای که با این مسئله مرتبته، مثل اینکه با خودش چی فکر می کرده؟ تصوّرش این بوده که چه اتفاقی قراره بیفته و چی پیش میاد و... رو بنویسه. زمان برگزاری: مثلا سه روز قبل از شهادت؛ روز شهادت، و سه روز هم بعد از شهادت (جمعا یک هفته فرصت ارسال مطالب هست). (که البته منِ ناچیز، یه کم تغییرش میدم) به نظرم خیلی می تونه جذّاب و مفید باشه. در نهایت، مثل چالش اربعین، میشه جایزه هم تعیین کرد. انشالله می گردیم بانی هم پیدا می کنیم. (ضمنا بنده تو این چالش هیچ کاره ام) (اتفاقا اصل‌کاری شما هستی) خب، نظر مثبتتون چیه؟ :) نظر مثبتم موافق بود واقعاً. و برای همین تصمیم گرفتم که با شما هم مطرح کنم. حالا کاری به جایزه‌ش نداریم ولی فکر میکنم حرکت خیلی و خوب و جالبی باشه. تاریخ شهادت ایشون 13 دی ماه 98 بود. ⭕️ تنها سه قانون وجود داره: یکم اینکه عنوان مطلبتون حتما «وقتی که سردار دلها آسمانی شد» باشه. دوم اینکه مطلب شما باید به صورت خصوصی در این {لینک} ارسال بشه. سوم اینکه مطالبتون بیشتر 1500 کاراکتر نباشه. برای شمارش کاراکترها شما میتونید ابتدا مطلبتون رو در {این} صفحه تایپ کنید و بعد در محلی که ذکر شد، کپی کنید. خوب! سه روز مانده به سالگرد شهادت ایشون، تمام مطالب و یادداشت‌ها بدون ذکر نام نویسنده ، همگی در یک پست و با عنوانِ یک عدد نشر داده میشه. مثلا مطلب شماره یک. یا هفت و یا هر عددی. انشالله از توانمندیِ دوستان برنامه‌نویسِ حاضر هم بهره میبریم و طرحی میریزیم که شما دوستان بتونید هرکدومتون به یک نفر که بهترین و احساسی‌ترین و موثرترین یادداشت رو نوشته، رأی بدید. و صاحب مطلبی که بیشترین رأی رو داشته باشه، مبلغ 100000 تومن، هدیه نقدی، متبرک به نام و وجودِ عزیز حضرت زینب سلام الله علیها دریافت خواهد کرد. دعوت برای همه ی بیانی ها و غیر بیانی ها آزاده. نشر بدیدلطفاً. واقعا در چنین مواقعی نشر دادن هم ثواب داره و چیزی از بزرگواریتون کم نمیکنه. فقط کافیه زیر هر مطلبی که مینویسید، یه شرح کوچکی از این پویش، مطرح کنید. تو ثوابش شریک باشید. چه شمایی که این مطلب رو یه مطلب سرد میدونید و چه شمایی که از همین الان در درونتون غوغایی به پا شده. اگر پیشنهادی هم دارید تو همین چند روزه بگید تا لحاظ بشه......... نظرات هم بعد از تأیید نمایش داده میشود. عزتتون زیاد/. [برای شرکت در این چالش زیبا، به این آدرس مراجعه کنید] : http://1moshtharf.blog.ir/post/289
✅ واقعا «هر کسی را بهر کاری ساختند»؟! شاعر میگه: «هر کسی را بهر کاری ساختند». تا حالا شده از خودمون سؤال کنیم که واقعا من رو برای چه کاری ساختن؟! من باید تو این دنیا چه کار بکنم؟ کدوم قطعه از پازل این دنیا قراره به وسیلۀ من تکمیل بشه؟ تا حالا چقدر نگران این مسئله بودیم که نکنه تو این دنیا مشغول کاری بشیم که اصلا توقعش رو از ما نداشتن؟! اصلا گفتۀ این شاعر چقدر میتونه درست باشه؟ 💠 در دعایی که از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقل شده، ایشون به خداوند متعال اینگونه عرضه میدارند: «...اللَّهُمَّ فَرِّغْنِی‏ لِمَا خَلَقْتَنِی‏ لَهُ‏ وَ لَا تَشْغَلْنِی بِطَلَبِ مَا قَدْ تَکَفَّلْتَ لِی بِه‏ِ...» [1]: خدایا به من فرصت بده تا به آن چیزی بپردازم که تو من را به خاطر آن خلق کردی، و من را به اموری که تو خود برای من عهده‌دار آنها شده‌ای، مشغول نکن. 💠 و یا در دعای دیگری که از اهل بیت (علیهم السلام) روایت شده، آمده: «...وَ اجْعَلْ یَا رَبِّ رِزْقَکَ لِی وَاسِعاً وَ مَطْلَبَهُ سَهْلًا وَ مَأْخَذَهُ قَرِیباً وَ لَا تُعَنِّنِی بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً فَإِنَّکَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَى رَحْمَتِک‏...» [2]: خدایا، روزی ات را بر من گسترده و راه رسیدن و بدست آوردن آنرا آسان و نزدیک قرار بده و مرا در انجام کاری که رزق مرا در آن قرار نداده ای رها نکن که همانا تو از عذاب کردن من بی نیازی در حالیکه من به رحمت تو محتاجم... دقت کردین؟ تو دعای دومی، وقت گذاشتن برای کاری که از ما خواسته نشده رو یه جور عذاب الهی معرفی میکنه! یعنی تا این حدّ مهمه! اللهم ارزقنا... _______________________ [1] المقنعة (شیخ مفید، قرن 4)، ص 177. [2] المصباح المتهجّد (شیخ طوسی، قرن 4)، ج 1، ص 109. 🌐 @hadibayat
✅ قابل شما رو نداره! تا حالا چقدر تو زندگیت اتفاق افتاده که یه حرفی زدی اما توی دلت اصلا باهاش موافق نبودی؟! (یه لحظه واقعا بهش فکر کن!) ... شاید با خودمون بگیم، اتفاق افتاده ولی خیلی زیاد نبوده. اما شاید خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنیم این کار رو کردیم. ⭕️ خیلی از تعارفتاتی که بهش عادت کردیم از همین موارده! با همسایه داریم صحبت میکنیم، بعد موقع خداحافظی میگیم: بفرمایید تو در خدمت باشیم، در حالیکه اصلا آمادگیشو نداریم. فروشنده به مشتری میگه: قابل نداره، مهمون ما باشید، جدّا...؛ بعد یه مبلغی میگه؛ مشتری هم میگه آقا زیاده و شروع میکنه به چونه زدن و فروشنده هم میگه که قیمتش همینه و حاضر نیست چندان تخفیفی بده. خب آقا شما مگه نگفتی قابل نداره؟ مگه نگفتی مهمون ما باش؟ چرا حرفی رو میزنی که اصلا دلت باهاش موافق نیست؟! ... یکی از صفات بارز منافقین همینه: 💠 «یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ‏ فی‏ قُلُوبِهِمْ‏» [1]: به زبانشان چیزى را میگویند که در دل‏هایشان نیست‏. پ.ن: منظور این نیست که از فردا هرکی به ما تعارفی کرد بگیم منافقه، نه! شاید بنده خدا واقعا داره حرف دلش رو میزنه. غرض اینکه حواسمون به خودمون باشه که حتی در حدّ تعارف، حرفی که بهش اعتقاد نداریم رو نزنیم، حاضر نشیم صفت اهل نفاق در وجود ما باشه، حتی در این اندازه. ___________________ [1] آل عمران: 167. 🌐 @hadibayat