eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظه آخر شب تاریک هوای سحرش را می خواست شهر انگار خسوف قمرش را می خواست گوشه حجره کسی چشم به راه افتاده حسن دوم زهرا پسرش را می خواست حضرت عسگری از درد خود می پیچد زهر از سینه ی آقا جگرش را می خواست آسمانی ست امامی که زمین گیر شده آسمان جلوه ای ازبال و پرش را می خواست شعله زهر که بدجور زمین گیرش کرد به خدا که نفس مختصرش را می خواست لحظه آخر خود ، روضه عاشورا خواند منبر خاک غم چشم ترش را می خواست ته گودال کسی روی زمین افتاده خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست دختری دید که بالای سرش نامردی آمده بود و نگین پدرش را می خواست جان به تن داشت که پیراهن او را بردند شب غربت به گمانم سحرش را می خواست  مسعود اصلانی # لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قسمت نشد سخت است مردی گوشه زندان بیفتد در غربت و در وادی هجران بیفتد زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد می خواند با خود روضه موسی بن جعفر تا خنده از لب های زندانبان بیفتد دور از وطن جان داده آقا تا دوباره شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد در پادگان بوده ولی هرگز ندیده لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد اصلاً حسین آقا! ولی کی فکر می کرد انگشترش در دست ساربان بیفتد رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گـدایِ سامرِه همین که نامِ تو آمد به لب نَشدها شد خـلاصه هر گـِره‌یِ کـورِ کارِ ما واٰ شد به‌نامتان که رسیدیم صحبت از کَرم است به نامـتان که رسیـدیم آسـمان تا شد `صبا اگر گُذری اُفتدت به کشورِ دوست” بگو که در حـَرمت دردمان مُداوا شد گـدایِ سامرِه از دستِ تو گـرفته نان نشسته بر سرِ این سفره که سرِ پا شد گـدایِ نانِ شما حـاتم و سلیمان ها مساوی است در این خانه هر نشد با شد قـریبِ عرشِ خـدایی غـریبِ سامرّا غـبار تا سرِ کـویت رسید اَعـلاء شد عـیارِ گـردوُغبـار از طلاست بالاتر کسی که خاکِ درِ این سراٰ شد آقا شد به سینه می‌زنم این سنگِ عشق را آری دوباره عاشقـتان ندبه‌خوانِ دریا شد حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طواف تو خورشید تابناک تمام مسیرها هستند در طواف تو ماه منیرها ای شاهراه یازدهم در مسیر نور ای دست گیر قاطبه ی مستجیرها دست کسی به دامن درکت نمی رسد از تو نگفته اند به غیر از خبیرها تفسیر ایه های خدا را قلم بزن وامانده است بی تو کلام دبیرها معراج عشق در حرم سامرای توست کوری چشم شور تمام حقیرها ما را گدای سامره خواندند و بعد از ان خط خورد نام ما ز جهان فقیرها نورت شکافت لشکر ظلمت پرست را دنیا ندیده است تو را چون اسیرها در تنگنای سامره می خواند چشم تو از چشم شیعه درد نهان ضمیرها آشفته است حال جهان منجی اش کجاست؟ فرزند تو خلاصه ی نعم الامیرها.. حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ایم همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته ایم با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ایم به هواى حرم سامره برخاسته ایم روضه غربت تو حال عجیبى دارد هرکه نامش حسن است ارث غریبى دارد جان به قربان دلت جان به فداى سر او فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او که تفاوت بکند ، همسرتو … همسر او طعنه بسیار شنیده دل غم پرور او حسن سامره صحن حرمت محترم است حسنى بین بقیع است که او بى حرم است یاحسن ، آه تو پرداختنى میخواهد یاحسن ، داغ تو بر سرزدنى میخواهد یاحسن ، نام تو دور از وطنى میخواهد یاحسن ، روضه تو سوختنى میخواهد دل تو تنگ مدینه است که دلگیر شدى مادرى هستى عزیزم تو اگر پیر شدى خانه کوچک تو هیچ کم از زندان نیست خالى از آمدن و رفتن زندانبان نیست بین یک مشت نگهبان که بوى ایمان نیست زندگى با زن و بچه بخدا آسان نیست خانه ات امنیت از دست نگهبانان داشت؟ واقعا ایمنى از حمله نااهلان داشت؟ اصلا این غصه به پیمانه تو ریخته اند؟ اصلا آقا سر پروانه تو ریخته اند؟ شعله بر دامن کاشانه تو ریخته اند؟ چل نفر در وسط خانه تو ریخته اند ؟ راه ناموس ترا بسته کسى در کوچه؟ همسرت را زده پیوسته کسى در کوچه؟ کوچه اى بود مدینه ، که زنى خورد زمین… ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمین … فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمین … حسن عسکرى ، آنجا حسنى خورد زمین … قسمت این بود که او دردو محن جمع کند… گوشوار از وسط کوچه حسن جمع کند قسمت این بود از این داغ تو را هم دادند به تو هم موى سپیدى و قدى خم دادند در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند به لب خشک تو از جام محرم دادند عطش پیکر مسموم تو میگفت حسین… نفس تشنه حلقوم تو میگفت حسین … پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ریخت لحظه تشنگى ات گریه به غمهاى تو ریخت اشک بالاى سر پیکر تنهاى تو ریخت خاکها بر سرش از ماتم عظماى تو ریخت روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى حسن فاطمه صد شکر که عریان نشدى پسرى داشتى و زود کفن کرد ترا کفن فاخر و شایسته به تن کرد ترا درخور شان تو تشییع بدن کرد ترا تیرباران چه کسى مثل حسن کرد ترا؟ نیتم بود حسین و ز کفن میگفتم ناخودآگاه همش یاد حسن می افتم … خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده احترام دل بى طاقت او حفظ شده بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده دست بسته نشده عزت او حفظ شده خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت به اسیرى وسط مجلس اغیار نرفت محمدجواد پرچمی
خورشید عالم تاب هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست خواب چیزی غیر مردن در دل مرداب نیست خواب بودم در حریمش وقت بیداری رسید دیدم اینجا هیچ کس مانند من بیدار نیست عرش گاهی زیر پای ماست اما غافلیم هیچ اوجی کهکشانی تر از این سرداب نیست ((در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم)) قبله گاه اینجاست حاجی!غیر از این محراب نیست من نمازم را پی تکبیر‌‌‌‌ه الاحرام تو خوانده ام ،برجا نماز چشمه و سهراب نیست تا که با من بشنود صوت اذان باد را از سر گلدسته ای که جز صدای آب نیست حضرت نرجس خبر دارد از اوصاف حسن او مگر آئینه ی خورشید عالم تاب نیست؟ در غزل عطر امام عسکری پیچیده است در خُم هستی شرابی جز شراب ناب نیست ((بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود)) عشق صادق در وجود جعفر کذاب نیست بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است کار ما در آستانش غیر دق الباب نیست احمد علوی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا عشق: امام حسن عسکری علیه السلام بـا بچــه هـــای فاطمــه ، تـا آشنـا شدی محبوب قلب و دیده ی خیرالنساء شدی مخصوصاًاین حسن که حسن چیزدیگریست او شــد اگـر عــزیـزت ، عــزیـز خــدا شـدی بایـد سـلام کـرد ، « ســلام ٌ عَلــَیکُمٰا » وقـتـی کـه ، وارد ِ حــرم ِ سامـرا شدی یا«سَیِدُالشَفیق»یاحسن العسکری سلام مـولای ِ مهـربان ِ وَرا ، مـاورا شدی (ما ها یکی یکی همه مجنونتان شدیم) لیلای قلب ما شدی ، ابن الرضا شدی فرزند فاطمه ، سه محمد ، چهار علی یک جا چقدر ، شافع فردای ما شدی هم مجتبی به عشق شما عسکری شده هم تو به عشق روی عمو مجتبی شدی « مـولای َ اَنت َ اَنـت َ و سـٰائل اَنا ، اَنـا » ما با تو ما شدیم و تو بی ما شما شدی کار تو بنده پروری است و همیشه با هر کس غریب تر شده دل آشنا شدی در سفره های ما کرمت موج می زند روزی رسان ِ نان و غذای گدا شدی پیغمبران ، غلام در خانه ات شدند بالا نشین چشم همه ، انبیا شدی آقا شدیم تا عتبه بوستان شدیم مولا شدی و سید دل های ما شدی مداح تو خدای جلی هست و بی گمان بین قنوت فاطمه ، مدح و ثنا شدی آمد به طوف خانه ی تو کعبه و عتیق یکجا منا و کعبه و سعی و صفا شدی دنیا و آخرت ، شده ای سایه ی سرم معنای واژه ی «حَسَنه» ، «آتنٰا» شدی رفتی کنار تربت مادر به اشک و آه روزی که از مدینه بمیرم جدا شدی عمری غریب بودی و در پادگانی از زخم زبان و طعنه دشمن فدا شدی لب تشنه هستی و وسط حجره ای غریب دیگر نـفس نمی زنـی و بی صـدا شدی مــجروح نیش و زخـم زبانی ، ولی کجا ! مضروب تیرونیزه و چوب و عصا شدی ؟ با یاد مرکبی که زمین زد ، سه ساله را از غصه ، بین حجره ی خانه رها شدی وقت سلام و روضه ی جدت حسین بود... مهدی گرفت ، دست تو را جابه جا شدی سر تا به پا حسن شدی و بی ضریح نه ! شکر خدا که صاحب صحن و سرا شدی چندین کفن برای تو آماده شد ، کجا پیچیده لای تکه ای از بوریا شدی ؟ قلبت ، ضریح زخمی داغی غریب بود گریه کن همیشه ی کرب و بلا شدی روح الله قناعتیان
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ای چشمه ی مهتاب چه ذاتی چه جلالی آئینه ی ذاتت نگرفته است ، زوالی ای صاحب کُرسّی فقاهت نفست گرم تا روز قیامت ، دم ِ علمت متعالی از دایره ی شبهـه و تشکیـک درآید یک ذره یقینت برسد گر به « غزالی » بی جلوه ی چشمت ، نبرد راه به جایی هم دشمن مبغوض تو،هم شیعه ی غالی ( ما افقهَ مِن جعفر ِ) دشمن سندی شد در مدح تو از ، جانب اشباح ِ رجالی ای مدرسه و منبر و محراب و مراجع افتاده به پای تو ، چنان میوه ی کالی شد صاحب فیض از دم تو جابر حیان شاگرد کلاس تو ، « ابو حمزه ثمالی » بی فیض تو علامه شدن کار محالی است ای مَشی ِ بلندت ، به جهان رو به تعالی ای پاسخ آماده ی هر پرسش دشوار در ذهن فقیهانه نمانده است سئوالی در رگ رگ هر مأذنه هر روز سه دفعه با لطف تو ، جاری شده ، آواز بلالی باران شده سرمست تو ای ابر کرامت ای کاش ببارید ، بر این کاسه ی خالی صد شکر که در پای تو یکریز زبان ریخت طبـع ِمـن دلــسوختـه ، بـا ایـن کـر و لالـی
ای ابر پرُ باران ای ابر پرُ باران در این عصر کویری دست مرا پُر کن در ایام فقیری صحرا به صحرا آمدم دنبالت آقا بوسه به پایت می زنم در هر مسیری ای دلخوشی زندگی، بی عشق رویت این زندگی دارد فقط حکم اسیری حتما” به من هم میرسد یکبار دیدار دلخوش به دیدار توام هنگام پیری ای کاش می شد از شما امضا بگیرم یک گوشه بنشینی، عبایت را بگیرم ای آسمانها جلوه ای از روی ماهت برگی نمی افتد زمین جز با نگاهت بر سیصد و بر سیزده یارت اسیرم اصلاً سیاهی لشگرم بین سپاهت ای ذوالفقار دست مولا هر کجایی دست امیر المومنین پشت و پناهت در پشت پرده ماندنت تقصیر من شد تقصیر من، این عبد سر تا پا گناهت تا کی بگویم زیر لب آقا نیامد آقا نیامد یوسف زهرا نیامد آمین بگو حاجات عمرم را بگیرم تا عمر دارم با خودت احیا بگیرم حتی اگر که ماه پشت ابر باشی یعنی سرم را میشود بالا بگیرم من بیقرار یک قرارم چند وقت است امشب کجای جمکرانت جا بگیرم ای افضل الاعمال من دیدار رویت عیدی خود را من کی از زهرا بگیرم یکجا فدای تو همه ایل و تبارم شرمنده ام اما شما را دوست دارم چشمم نداده قطره ای پیش تو نَم پس تو حاضری در غیبت کبرا منم پس در شادی و غم دستهایم را گرفتید اما منم که دستتان را میزنم پس حیف است بی رعیت بماند خانه تو جایی به دردت میخورد این بودنم پس جنگ یمن وقتی علامات ظهور است تحت لوای پرچم تو ایمنم پس من دشمن دیرینه آل سعودم چون بی خیال سیلی زهرا نبودم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اسوه‌ی اهل ولا همینکه اسوه‌ی اهل ولا ام ابیها شد ظهور دین ما هم با تولا و تبرا شد دلیل از مادرش باید بپرسد حتماََ ان کس که به قدر اَرزنی بغض علی در سینه اش جا شد خود جبریل فرموده خدا وقتی که خلقش کرد برای بار اول دیده اش رو به علی وا شد علی بود و خدا در پیش او از اول خلقت به حبش امتحان شداز ازل هرچیز ابدا شد به هر محفل که وارد شد ولی اللهِ پیغمبر به شوق احترام او نبی از جای خود پا شد خدا تکمیل کرده دین خود را ان زمانی که علی بر امت پیغمبر اسلام مولا شد درخت معرفت را نزلونا آبیاری کرد ولیکن در دلم او هم خداوندانه یکتا شد از انجا که نمیگجند به عقل هیچکس شانش نمیدانم خدا شاید به وجه او هویدا شد  حمید رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیطان بزرگ شیطان بزرگ، شیطنت کرده با دین خدا مخالفت کرده با بغض بگو که بشنود مکرون نقّاش فرانسوی غلط کرده از غیر علی نمی کُنم خواهش با کفرِ زمان نمی کُنم سازش لعنت به جهالت ِ مدرنیزه نفرین به تفکّرِ ابوداعش ای ذرّه ی ناشی طرفِ خورشید... باشی و نباشی طرفِ خورشید... نورِ نبوی نمی شود خاموش گر خاک بپاشی طرف خورشید توحید شده باورم از اوّل دنبال می کوثرم از اوّل یک عمر، فقط علی علی گفتم چون نوکر پیغمبرم از اوّل رضا دین پرور یه_واله_تا_قیام_قیامت_لعنت لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر مدد حیدر نباشد صبح محشر کار ما زار است صبحی که بی نام علی باشد شب تار است گرمای خورشید از دم این ماه کرار است در قطره قطره عشق او دریا پدیدار است
حیدر مدد” را قبلِ 
یا الله” میگوییم در آستان ساقی کوثر مدد جوییم امداد غیبیِ تمام انبیا او بود اصلا نبوت بی ولای او ندارد سود در عالم ذر شان هرکس تا که شد مشهود پیغمبران بودند و حیدر خطبه میفرمود وقتی انا‌الاول به لبهای علی گل کرد آدم سر تعظیم سوی او فرود آورد `من کُنتُ مولا” شد شروع تازه‌ی تاریخ شد مشتری خاک نعلین علی مریخ در هر دو دنیا با علی کارم ندارد بیخ اما دلِ بی او شدیداً میشود توبیخ ما دشمن سر سخت بدخواه یداللهیم یعنی تولا بی تبرا را نمیخواهیم ما بچه های فاطمه از فتنه بیزاریم ما کوه صبریم و به دل آتشفشان داریم ما غالباً غالب به دشمن وقت پیکاریم هیهات اگر دست از سر طاغوت برداریم انگار دین بازیچه شد دست دو تا بچه گوساله‌های سامری را به خلافت چه! بر دشمنان مادرم ام الحُجج لعنت بر مادر فتنه دلیل راه کج لعنت بر جبت و بر طاغوت تا صبح فرج لعنت بر سومین غاصب همان لنگِ فلج لعنت لعنت به نسل و پیروان آن سه تا اشرار رحمت به روح شیعیان حیدر کرار  عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قصد دارم اثری از لب کوثر بکشم تاکه دست از می و میخانه وساغر بکشم وقت معراج، هوالهوی مکرّر بکشم به خدا رو کنم و سمت نجف پربکشم مژه بر خاک کف گیوه ی حیدر بکشم نشکستند مرا و دل غمخوار مرا نسپردند به دست احدی کار مرا برسانید دم حیدر کرار مرا لیف خرمای مرا میثم تمّار مرا میل دارم که سری خانه قنبر بکشم دست خالی نشدم حبل متینم علیَ است صاحب لوح وقلم؛ روح یقینم علیَ است بنویسید که ایمانم و دینم علیَ است شاه لولاک؛ یل خاک نشینم علیَ است من کیم ناز علی حیدر صفدر بکشم دور خُم کوثر زهراست سرازیر شده مصطفی هم سر این سفره نمک گیرشده چشم من از همه کس غیرعلی سیر شده دست من رابرسانید به او دیر شده باید از خُمره ی لعل لب او سر بکشم میشود گفت مگر بین حرا نیست علی؟ شب معراج ببینید کجا نیست علی همه جاهست فقط جای خدا نیست علی علت دلبری رکن یمانیست علی باید اورا به رخ قلعه خیبر بکشم خال مشکی لبش نقطه زیر لب باست قاب قوسین دو ابروی علی اَو اَدناست نیمه ی گمشده ای داشته آنهم زهراست پرچم شیعه او روز قیامت بالاست پس چرا دست خوداز دامن دلبر بکشم؟ قدکوتاه علی پایه افلاک و زمین باحصیر قدمش فرش شده عرش برین نام من رابگذارید سگ کهف حصین تاابد گوشه نشین نجفم که پس از این… منّت کعبه از این زاویه کمتر بکشم در می آید به خدا بهر علی جان نجف زمزم چشم من است از نم باران نجف به طلا طعنه زده ریگ بیابان نجف من مؤید شده ام گوشه ایوان نجف که علی را همه جا مُظهر و مَظهر بکشم خانه کوچک او تا به سحر جای همه است سائل فاطمه اش هرکه شد آقای همه است کربلای پسراوست که دنیای همه است دست او دست خدا بوده که بالای همه است دست او را به سر دست پیمبر بکشم میزند تیغ، علی و به کسی کارش نیست او خدایی است که شخصی پی انکارش نیست چه کسی هست بگویند گرفتارش نیست وقت جان دادن اگر فرصت دیدارش نیست جان خود را بگذارید به محشر بکشم می نشینم در این خانه که احسان بشوم ذکر حیدر به لبم هست که میزان بشوم عجب از لقمه او نیست که لقمان بشوم زیرپاهای علی گر که سلیمان بشوم…. مورم و قصد من اینست که لشکر بکشم سرنوشت همه با یار، مقدّر شدنی است نوکر خانه او مالک اشتر شدنی است لرزه بر عرش، به یک نعره حیدر، شدنی است علی نسل علی نیز، پیمبر شدنی است آمدم که صد و ده بار علی اکبر بکشم کاش این وصل شدن رابه جدایی نکشند وسط کوچه کسی رابه عزایی نکشند از سر دوش علی پاره عبایی نکشند چادر فاطمه را کاش به جایی نکشند کاش میخی که بلند است از این در بکشم رضا دین پرور
ولای علی سری ندیدم در این حوالی که خاک پای علی نباشد که خاکِ چسبیده بر عبایش، دگر جدای علی نباشد قسم به مالک قسم به قنبر `ولی” فقط حیدر است حیدر موالیِ هیچکس نباشم اگر ولای علی نباشد به شام معراج و عرش اعلی، خدایِ از گفت و گو مبرّا چگونه خوانَد پیمبرش را اگر صدای علی نباشد؟ نه چون غُلاتش علی پرستم نه از خداییش دل گسستم که من خدا را نمی پرستم اگر خدای علی نباشد! عدو بغل در خرافه آمد، شمارشش در گزافه آمد سه تا خلیفه اضافه آمد! عمر که جای علی نباشد! علی شریعت علی طریقت علیست لا ینفک از حقیقت علی قسیمِ جحیم و جنت، عمر که جای علی نباشد علی ولایت علی عدالت علی صداقت علی اصالت علی کند رزق را حوالت، عمر که جای علی نباشد علی شفاعت علی سیادت علی سخاوت علی عبادت علی ست در کعبه اش ولادت، عمر که جای علی نباشد علی به لیل المبیت خفته، علیست سِرّ از نبی شنفته علی شهادت نخست گفته، عمر که جای علی نباشد علی ز موسی و آدم اکمل علی ز عیسی و نوح افضل بگو برادر! مکن معطل، عمر که جای علی نباشد شدم سراپا خجالت آن دم، که نام سگ نزد شیر خواندم بسوزدم این سخن که راندم اگر سخای علی نباشد... حسین نادری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم علی من مست علی هستم هشیار نخواهم شد وزخواب خوش مستی بیدار نخواهم شد مقصود من از باده دیدار رخ ساقی است من مست ز می قدرِ دیدار نخواهم شد در وقت تولد می از گوش چنان خوردم تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد بر شاخه خشک دل گر نام تو را خوانند بی برگ نمی ماند بی بار نخواهم شد در بند علی هر گز در بند نمی مانم زندانی جز زلف دلدار نخواهم شد منت کش این دردم کز عشق تو برخیزد بیمار تو تا هستم بیمار نخواهم شد گرسجده به ابرویت کفر است منم کافر گرقبله جز این باشد دیندار نخواهم شد در خواب ببینم گر یک شب مه رخسارت تا صبح قیامت هم بیدار نخواهم شد موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بختِ بلند بختِ بلند، از پسِ کوهِ ازل بچین. دامانِ عمرِ خویش ز چنگِ اجل بچین. از روزگار و عمرِ هدر رفته ات مَنال. زانوی غصه را به اُمید از بغل بچین. تا چشم کار می کند از رویِ ماهِ دوست. درویشِ دیده، در تبِ رویا غزل بچین. در شوقِ دیدنش، گل لبخند و اشک را. بر عرشِ لب، به دامنه ای از گُسَل بچین. جارو به دستِ هر مژه ات نازِ عشق را. از ردِّ پایِ هر قدمش در محل بچین. از آسمانِ چشمِ پُر از لطف و رحمتش. خورشید و ماه در سَبَدی از زحل بچین. کندو بیار از کفِ پا تا سرش بگیر. با بوسه از بهشتِ حقیقی عسل بچین. وقت نماز در خَمِ گیسویش الدخیل‌. قد قامَتِ الصلا کن و خیر العمل بچین. با قندِ پارس، از رطبِ نوبرِ عرب. در واژه ها ارادتِ ضرب المثل بچین. دل، دیده، جورچینِ غزل نا مرتب است. مفعول و فاعلات و فعول و فعل بچین. وصل و فراقِ یار، به تصویرِ عاشقی. در قالبِ ظهور بکش، بی بدل بچین. خاور میانه را که نه، با دستِ باورت. ترکیبِ نو از اطلسِ بین الملل بچین. رسول رشیدی راد(مجتبی) (مجتبی) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حب علی می کشند امشب مرا بالا و بالا از نجف سود بالا می دهد بازار دنیا از نجف اهل ایرانم ولیکن لهجه دارم چون عرب مادرم اهل مدینه هست و بابا از نجف گرد و خاکی میشوی وقتی کنار حیدری می برد مولا بهشت خویش ما را از نجف بی جهت چشمان پیغمبر نشد حیدر پسند می درخشد مثل درّی نور زهرا از نجف میل معراجی که احمد داشت حبّ مرتضاست انتهای عرش رحمانست پیدا از نجف طاق این میخانه را همرنگ ایوان می کند او بخواهد کم ندارد خاک اینجا از نجف دلو آبی نیست امّا مشک بر دوش علی است تشنه لب هستیم و می آید بفرما از نجف خواب دیدم که به زودی کربلایی میشوم راه می افتم همین امروز و فردا از نجف رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حیدر کرار علیست آنکه فلک را ستاره باران کرد همان کسی که خدا را به ما نمایان کرد سلامتی علی میدهد خدا صدقه تصدق سر او رزق را فراوان کرد سلامتی علی میدهد نبی خیرات اُحُد گذشت و همین خیر را دو‌ چندان کرد همان اُحد که سند شد به کفر آن دو نفر چه سجده ها که به آن دو رجیم ، شیطان کرد برای چند غنیمت رسول تنها ماند علی به جای تمام سپاه جبران کرد دوباره حیدر کرار ماندو یک لشگر دوباره یک تنه کار هزار گردان کرد شبیه باد میان نبرد می چرخید اُحُد به چشم خودش دید اینکه طوفان کرد ز خندقش چه بگویم که خیره شد احزاب به اینکه تیغ علی کفر را پریشان کرد چه خندقی که علی غیرتی شد و غرید و هر که دید به غوغای شیر اذعان کرد شبیه زلزله آمد ، ذلیل شد دشمن نداد مهلت و مثل خرابه ویران کرد همان نبرد که پور ابی قهافهء پست میان خیمه خودش را ز ترس پنهان کرد همان نبرد که عَمر بن عبدود با خشم مبارزی طلبیدو نظر به عثمان کرد پس از سه مرتبه آخر علی ز جا پا شد لباس جنگ تن ذوالفقار عریان کرد ثواب ضربهء مولا به عَمر افضل بود ز هر ثواب‌ و عبادت که جن و انسان کرد هزار مرتبه لعنت به هر که بعد نبی ربود حق علی را و ‌ظلم و عصیان کرد «برادرم به تریج قبات بر نخورد» رسول را چه کسی متهم به هذیان کرد..!؟ قسم به خنجر فیروز من یقین دارم علی از اول خلقت نظر به ایران کرد سلیم گفت علی ، همدم سلیمان شد چه لطف ها که علی به تبار سلمان کرد کسی که مست علی نیست نامسلمان است خدا گواه که ما را علی مسلمان کرد علیست آنکه نشسته به سایه اش خورشید ستاره ای که هزاران قمر فروزان کرد بگو تو یا علی از دل که هرکه گفت انگار هزار مرتبه در مکه ختم قرآن کرد به گوش حضرت موسی فرشته ای میگفت بگو علی تو اگر رود نیل طغیان کرد به نور ذات علی داشت تکیه ابراهیم همینکه گفت «علی» نار را گلستان کرد پرید سمت خدا ، پیر دِیر دنیا شد پیمبری که توسل به پور عمران کرد عنایت علی از خاک کیمیاگر ساخت رموز نام علی لال را سخنران کرد علی کسیست که فرموده «نَزّلِونا..» را علی کسیست که جبریل را غزلخوان کرد خدا نخواندمش اما خدای من شاهد خدا پرستی ما را عجیب آسان کرد علی که بود!؟ به زهرا قسم نمیدانیم علی خداست!؟ نه این را نباید عنوان کرد... عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشق علی دانه را صیاد می پاشد، کبوتر میخورد زحمتش را می کشد مولا و نوکر میخورد خلقتم دست خدا بود و علی و فاطمه ریشه ام حتماً به سلمان یا ابوذر میخورد چاکر آهنگری هستم که با عشق علی حلقه اش درگوش من یا کوبه در میخورد لیف خرما و طناب دار هر دو شاهدند دُر، به دست میثم تمار بهتر میخورد من ضریحش را نمی بوسم، علی میبوسدم طفل در آغوش بابا غصّه کمتر میخورد مستی ناد علی را نوش جان کن در نجف با علی و یا علی ساغر به ساغر میخورد بیشتر، رزّاق حیدر گریه های فاطمه است او بهشت است و بهشت از آب کوثر میخورد مرتضا ، معراج هم سهم خودش را میبرد گرچه سیب عرش را آنجا پیمبر میخورد مصطفی داماد میخواهد، علی را فاطمه این لباسی هست که تنها به حیدر میخورد من سگ اصحاب کهف حیدرم با این حساب* گر نگیرم لقمه از دستش به او بر میخورد قلعه ها و کاخ ها را میکند یک مُشتِ خاک تا که یک مُشت یل خیبربه خیبر میخورد جان پیغمبر به دستِ ساعتِ خواب علی است لشکری ترفند از این دو برادر میخورد نوبت سیلی حیدر هم می آید دیر و زود غاصب باغ فدک راهش به محشر میخورد! رضا دین پرور *وَکَلبُهُم باسِطُ ذِراعَیهِ بِالوَصید (سوره مبارکه کهف- آیه ۱۸) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ذکر یا حیدر ذکر یا حیدر به جانم نور ایمان ریخته یا علی گفتم که دیدم قلب قرآن ریخته می دهد از ناودان کعبه حاجت بیشتر آب باران نجف که زیر ایوان ریخته مانده ام با لافتی الا علی جبریل از دهان منکرانت چند دندان ریخته باضریحت میشود دل کَند حتّی از بهشت بسکه پرهای ملائک در شبستان ریخته کشته های عشق تو باهم شهادت میدهند از هرانگشتت هزار و یک مسلمان ریخته تا تعارف کردی از خرمای نخلستان خود زود دیدم فاطمه در سفره ام نان ریخته مزّه ی چای نجف بیخود نمیچسبد به دل فاطمه با دست خود باده به فنجان ریخته در قیام و در قنوت و در سلام هر شبت از لب زهرا فقط ذکر علی جان ریخته نخل ها و چاه ها ارزانی اهل عراق اشکهایت را خدا در آب ایران ریخته از نجف تا کربلا از کربلا تا کاظمین نقشه ی راه مرا شاه خراسان ریخته رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چه فایده؟! در خُم اگر شراب نباشد چه فایده؟! چشمت اگر پر آب نباشد چه فایده؟! آتش گرفته ام که به بزمت رَهم دهی در بزمِ مِی کباب نباشد چه فایده؟! گُل کرده است رحمتِ تو از گناه ما ما را به جز ثواب نباشد چه فایده؟! دستی اگر نبود خدا بال و پر دهد در آستین جواب نباشد چه فایده؟! ما بی علی بهشت خدا هم نمیرویم جایی که بوتراب نباشد چه فایده؟! عاصی خراسانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشق علی پیر با عشق علی میل جوانی میکند بعد از آن هم دم به دم لعنت به ثانی میکند هرکجا مدح علی گفتند زهرا آمده کار مجلس را همیشه شخص بانی میکند من ز ردالشمس این نکته به ذهنم میرسد مهدی ما با علی صاحب زمانی میکند کوری بدخواه او دائم بگو هو یا علی نام مولا دشمنانش را روانی میکند هرکسی که اینچنین بغض علی دارد به دل مادرش هم کارهای آنچنانی میکند این خلافت حق نور الله اعظم حیدر است نه کسی که درمدینه خرچرانی میکند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ” یا مَن تُحَلُّ... ” دامن ِ حیدر ، گره‌گُشاست توبه ، دخیلِ عصمتِ این مَظهرِ خداست او دست ِ رد به سینه‌ی سائل ، نمی‌زند! ” اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ... ” اخلاقِ مرتضاست باشد علی ، مُجیر و علی ، یَستشیرِ ما لُطفِ علی به درد و به اَمراض ِ ما دواست ” بابُ الْفَرَج ” بُوَد درِ این بیت ِ محترم ” روحُ الْفَرَج ” ، نسیم ِ صفابخش ِ این سراست با حُبّ ِ او سوال ، سریعُ الْاِجابه است حاجات ِ دوستانِ علی ، زودتر رواست ” حَدُّ الشَّدَائِد ” است به لُطفش شکستنی بیش از همه ، علی به مُصیبات ، آشناست باشد علی ، دعای صباح و سمات ِ ما ما را محبّت ِ علوی ، حرز ِ در بلاست آقای ما معلّم ِ علم ِ ملائک است آقای ما چراغِ هدایت به انبیاست ما را بسی حلاوت صُنعش ، اسیر کرد مولای ما تجلّی ِ اسمای کبریاست در شام ِ بی‌‌پناهی‌ِ‌مان ، صُبحِ حِصن اوست خیلی زیاد ، حیدرِ کرّار ، با وفاست ” ذَلَّتْ لِقُدْرَتِه... ” بُوَد ایمانِ ما به او بیچاره ، آن کسی که ز بندِ علی جداست مستی فقط ز جام ِ ولایت ، حرام نیست افراط ِ در محبّت ِ این آستان ، به جاست ” طُوبىٰ لِمَن أحَبَّ علیّاََ.‌‌.. ” هزار ، شُکر جوشن‌کبیر ِ ما نخی از جنس ِ این لواست فیروزی است غیرت ِ ما در دفاعِ او ناموس ِ ما علیست که ذو الْمَجد ِ وَ الْعُلاست با او نمی‌کنیم عوض ، هیچ چیز را جز ، خدمتش بهشت ، کجا ؛ آبرو ، کجاست؟! محمد علی نوری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیعیان آمده اند واژه ها در هیجانند که سجّاده شوند.. پیشِ پاهای تو ای آینه..افتاده شوند.. شاعران آمده اند تا به نوایی برسند.. رخصتی گر بدهی با قلم آماده شوند باز کن میکده را ای پسرِ خون خدا.. شیعیان آمده اند تا که پُر از باده شوند جلوه ای کن که ببینند تو را اهلِ هنر روی تو دیده و کُلاً همه دلداده شوند (حضرت عشق..امامِ ششمین..نورِ خدا) (جلوه ای کن که بتابی به دلِ آینه ها) آمدی جهلِ بشر بلکه سرافکنده شود آمدی با نَفَست..دینِ نبی زنده شود آمدی ای پسرِ حضرتِ باقر..گلِ عشق ..باشکوفایی تو ..عطر پراکنده شود آمدی شمسِ ولایت که به یک طُرفه نگاه نورِ تو در دلِ هر شیفته..تابنده شود آمدی تا که تلاشی بکنی بهرِ خدا.. لبِ پیغمبرِ اسلام پُر از خنده شود (صادق آل محمّد..قدمت بر سرِ چشم) (بنویس اسم مرا که قلمت بر سرِ چشم ) چه هیاهوی عجیبی ست در این مکتبِ عشق سر زدی از افقِ دین و شدی کوکبِ عشق علمِ تو علمِ لدّنی ست نه از علم زمین زان سبب شعله وری شعله کِشی از تبِ عشق سخنانِ تو همه خطبه ی مولاست وَ یا ختمِ رسل سخنی تازه بگو با منِ افتاده ز پا از لبِ عشق آمدم تا بنشینم ز تو سیراب شوم.. کی به گوشم برسد از دهنت مطلبِ عشق (عشق را مکتبت آموخته با شورِ کلام) (پُر کن این جامِ تهی را که شوم مستِ مدام) ببرم شهرِ مدینه که ببینم حرمت نکند باز که محروم شوم از کرمت مرقدِ خاکی تو می کُشدم حضرت نور قدمی رنجه بفرما بفدای قدمت جای تو در دلِ شیعه ست خدا داند و بس که بر افراشته است تا به قیامت علمت دِینِ تو دِینِ بزرگی ست روی گردنِ ما.. زندگی کردن خوب است ز انفاسِ دمت (هر که هستیم در این عرصه اگر که پستیم) (صادق آل محمد به شما دل بستیم)  محسن راحت حق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زنده کن بایست کوه بداند وقار یعنی چه؟ بتاب ماه ببیند نگار یعنی چه شبی به روی خودت میزبان حاتم باش که تا نشان بدهی سفره دار یعنی چه به لطف چشم دل انگیز زنده کن گِل را به خاک مرده بگو چشمه سار یعنی چه مرا به پلک زدنها ورق زن آقا که زمان مجاب شود روزگار یعنی چه به باد دادن آن گیسوان گیرایت بگو به میثم تمار دار یعنی چه گره بزن به دو ابرو که از گرفتن جان غلاف درک کند ذوالفقار یعنی چی بخواه کشته شویم و بخواه زنده شویم به ما نشان بده پروردگار یعنی چه حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹